مکان های دیدنی که فراموش شده اند

در

1. ایستگاه شهر هال، نیویورک، ایالات متحده آمریکا

این ایستگاه زیبا در سال 1904 ساخته شد و 41 سال بعد به دلیل تقاضای کم مسافران بسته شد.

2. پارک تفریحی سرزمین عجایب پکن، چین

قرار بود بزرگ ترین پارک تفریحی در آسیا باشد ولی به خاطر کمبود بودجه هرگز کامل نشد.

3. تیمارستان ویلارد برای دیوانگیهای مزمن در نیوروک، ایالات متحده آمریکا

این بیمارستان روانی در سال 1968 ساخته شد و در سال 1975 در مجاورت امکان تاریخی قرار گرفت. در سال 1995، تا 4000 بیمار روانی را در خود جای داد. اما در سال 1995 بسته شد.

 

4. تالار تاتر نیوبدفورد (New Bed Fort)، ماساچوست

در 15 آپریل، یعنی در همان روز غرق شدن تایتانیک، از این تالار پرده برداری شد.

5. قلعه بانرمن، جزیره پلپل، نیویورک، ایلات متحده آمریکا

فرانسیس بانرمن پنجم این قلعه را مازاد بر ماموریت نظامی ساخت. مهمات قدیمی در سال 1920 منفجر شدند و باعث ویرانی و متروکه شدن این قلعه شدند.

6. پریپیت، اوکراین

زمانی پریپیت اقامتگاه پنجاه هزار نفر بود. اما پس از فاجعه چرنوبیل در سال 1986 رها شد.

 

7. قلعه بودیام، انگلستان

یک قلعه‌ی خاکریزی شده در اواخر قرن چهاردهم که به منظور مصون ماندن در برابر حملات بالقوه‌ی فرانسویها در طول جنگ صد ساله ساخته شد.

 

8. پنسلوانیای مرکزی، ایالات متحده آمریکا

یک آتش سوزی در یک معدن زیرزمینی باعث شد این شهر در سال 1962 رها شود.

9. آنگکوروات، کامبوج

آنگکوروات پایتخت امپراطوری خمر بود که بین قرون نه تا پانزده میلادی به اوج خود رسید. این مکان معبد کاخ سلطنتی بوده و بیست هزار نفر در آن ساکن بودند.

 

10. کاتیو میراندا، سلز، بلژیک

این قلعه توسط یک نجیب زاده ی فرانسوی فرار کرده از انقلاب ساخته شد. بعدها به عنوان یتیم خانه از آن استفاده شد و در سال 1980 رها شد.

11. کراکو، ایتالیا

این شهر قرون وسطایی زمانی حدود 2000 نفر جمعیت داشت. اما زمین لزره ها و جنگها باعث رها شدن آن شد.(سیارک

 

12. ددی پارک، ددیزل، پلژیک

این زمین بازی در سال 1950 ساخته و در سال 2002 رها شد.

 

13. سیلد، انگلستان

این قلعه در طول جنگ جهانی دوم ساخته و پس از پایان جنگ جهانی به صورت مخروبه درآمد.

 

14. دریاچه ی دیزنی، دریاچه‌ی بوئنا ویستا، فلوریدا، ایالات متحده آمریکا

گفته شده که پس از پیدا شدن باکتریهای سمی در آب دریاچه، رها شد.

 

15. هتل دل‌سالتو، کلمبیا

آبریز آلوده ای در کنار هتل بوده که باعث عدم اقامت مهمانان و رها شدن هتل شده است.

16. ماچو پیکو، پرو

یک قلعه‌ی شگفت انگیز که 2500 متر از سطح زمین بالاتر بوده، و یکی از نمادهای نشاط در تمدن اینگا است.

 

17. ایستگاه کنفرانس، اسپانیا

این ایستگاه زمانی یکی از مهمترین توقفگاه‌ها در راه‌آهن بین فرانسه و اسپانیا بود. اما در سال 1970 یک پل در اثر تصادف تخریب و باعث بسته شدن راه آهن شد.

 

18. مهد کودک گالیور، کاواگوچی، ژاپن

پارکی بر اساس موضوع رمانهای سفر گالیور که در سال 1997 در نزدیکی ام.تی فوجی افتتاح شد، اما بعد از ده سال به دلیل کاهش بازدید کنندگان بسته شد.

 

19. ایستگاه مرکزی میشیگان، ایالات متحده‌ی آمریکا

این ساختمان که یکی از بلندترین ایستگاه‌های راه آهن در جهان بود، در سال 1912-13 ساخته شد و حدود سی سال است که رها شده است.

 

20. فانونس آنیوا،ساخالینساکای، روسیه

در سال 1905، بین روسیه و ژاپن جنگ اتفاق افتاد، و در نهایت روسیه جزیره را تسخیر کرد. این جزیره در حال حاضر متروکه میباشد.

21. مزرعه‌ی سنکا، خانه‌ی رعیتی نیویورک، ایالات متحده آمریکا

این مزرعه به عنوان یک گورستان ماشین قدیمی استفاده میشود.

22. هتل Ryugyong، پیونگ یانگ، کرده شمالی

هتل صد و پنج طبقه‌ای که کار ساخت آن با شروع قطحی در کشور آغاز شد، اما به دلیل کمبود بودجه رها شد.(سیارک

 

23. جزیره هیشیمو، ژاپن

معدن زغال سنگی که زمانی پنج هزار نفر در آن ساکن بودند. هنگامی که از نفت به عنوان سوخت اصلی استفاده شد، این جزیره نیز رها شد.

24. معدن میر سیبری، روسیه

به دستور و نظارت استالین حفاری این جزیره شروع شد. زمانی که حفاری معدن بیش از حد دشوار شد آن را رها کردند.

 

25. شهر آب گرفته‌ی شایچنگ، چین

بیش از 1300 سال پیش تاسیس شد، اما حدود 50 سال پیش توسط رودخانه‌ی شایچنگ در زیر آب مدفون و رها شد.

 

26. زندان هولمز بورگ، فیلادلفیا، ایالات متحده آمریکا

در سال 1829 ساخته و در سال 1971 بسته شد. در آن زمان زندانیان معروفی مثل ویل ساتون و آلکاپون در آن زندانی بودند.

 

27. پارک شش پرچم جازلند، نیوآور لئان، لوئیزیانا، EUA

این پارک در سال 2005 پس از طوفان کاترینا مخروبه و رها شد.

28. مقر سانزهی، سانزیه، تایوان

این خانه های عجیب و غریب قرار بود به افسران نظامی ایالات متحده فروخته شوند، اما در سال 1980 به دلیل کمبود سرمایه گذاری متوقف شد.(سیارک

 

29. مسیح در زیر دریای سان فروتوسو، ایتالیا

این مجسمه هفده متر زیر دریای سواحل ایتالیا قرار دارد.

30. سرزمین مقدس، ایالات متحده آمریکا، بروری، کانکتیکیوت، ایالات متحده آمریکا

یک پارک تفریحی با مزمون کتاب مقدس که زمانی سالانه چهل هزار بازدید کننده داشت، اما در سال 1984 به دلیل استقبال کم بسته شد. منبع: msn.com

ترجمه  itrans.ir

نظرات

در ادامه بخوانید...

16 مکان که دیدن آنها برای شما جالب است

در

                                                                                                         

                برنامه ریزی تعطیلات معمولا محدود به یک مکاننیست .

ونیز
به نام "دیزنی لند در دریا" نامیده می شود دقیقا تعریف نشده است . در حالی که ساکنین ونیزی برای حفظ خانهای خانه های خود دربالای اب مبارزه میکنند ، گردشگران از سراسر جهان خیابان معروف باریک و کانال ها را مسدود کرده اند. شما میتوانید معماری زیبا ایتالیایی وکشیهای غول پیکرگشتزنی رایبینید که منتظر فیلمبرداری شما هستند .

زیباترین و خطرناک ترین مکان دنیا چاه یعقوب

20 مکان عجیب دنیا 

سی مکان دیدنی فراموش شده

باداب سورت

 

آمستردام

مطمئنا این جایی است که Anne Frank یاداوری میکند وحرمت Van Goughرا نگه میدارد. اما ایا میدانید چه چیزی سفر به ارزشمند میسازد؟ یک کافه علفهای هرز ساکنان تعجب اور، ساکنین فوق العاده بیماری از مردم امستردام با انبوهی ازگردشگران که به منطقه نور قرمز و داروخانه های محلی ماری جوانا هجوم میاورند وتحت تاثیر ماری جوانا قرار گرفته اند .

 

   سانتورینی
 سانتورینی ظرفیت بازدید کننده سفرهای دریائی خود را در 8000 نفر در روز محدود کرده است، که واقعا به نظر می رسد بسیار سخاوتمندانه است. بله، این جزیره دیوانه وار زیبا است. مطمئنا، شما از یک غروب خیالی فوق العاده عاشقانه لذت خواهید برد .   

آکسفورد

مری کلارکسون، عضو شورای کار و شهرداری لرد اعلام کرده تابستان امسال بسیار شلوغ است .بعضی از گردشگران به جشنواره ادینبورگ میروند تا برای کوتاه مدت از جهنم گردشگری شهر آکسفورد در امان باشند .زیبائی آکسفورد تقریبا بین ژوئن و اکتبر فوق العاده است. خطوط خیابان ها وخطوط دو چرخه پر از مربیان گردشگری و پیادهروها بصورت غیر قانونی مسدود شده اند .شاید شهردار لرد نتواند از آکسفورد بازدید کند.

روسیه                                                          

مردم در تعطیلات اغلب لبخند می زنند روس ها فکر می کنند افرادی که لبخند می زنند احمق هستند.مردم روسیه معتقد ند همیشه باید کر کرد وبرای تفریح  کمتر وقت میگذارند .

جزایر گالاپاگوس

یک مکان منحصر بفرد روی کره زمین است که از پوشش گیاهی وجانوری بالائی برخوردار است .مکانی دور از الایندههای مواد سوختی و ازدحام زباله میباشد .

ماجو پیکو

مکان قدیمی و بسیار دور که دولت پرو مجبور شده برای گردشکران محدودیت زمانی داشته باشد .وگردشگران برای بازدید از این مکان باید یک راهنمائی داشته باشند .اگر می خواهید خدایان Incan  را بازدید کنید باید از مسیرهای تعیین شده خاصی به انجا برسید .

 

بولیوی

به بولیوی تبزیک میگوئیم ! بر اساس یک گزارش از سوی انجمن جهانی اقتصاد ازنظر محبوبیت اخرین رتبه را در جهان کسب کرده است . 

ریف بریر بزرگ

یک صخره مرجانی در اقیانوس ارام غربی، درساحل کوئیز ،استرالیا با مسافتی حدود 2000 کیلومتر که تقریبا"با ساحل موازی است و بزرگترین صخره مرجانی جهان است ویکی از عجایب هفتگانه جهان است .سفید کننده تودهای نیز نامیده میشود .هنگامی اتفاق میافتد که کلیه مرجانها از شدت گرما از بین میروند .در انجا شما بهترین منظره طبیعی جهان را خواهید دید .

 جزایر کوه خای

80 درصد این صخره ها ی در امتداد این ساحل زیبا به علت حرکتهای غیر انسانی تخریب شده اند .به همین جهت بازدید از این مکان برای عموم ممنوع شده است .

نظرات

در ادامه بخوانید...

جزئیاتی تازه از خانواده‌ای که در اندونزی بمب گذاری کردند

در

اتفاق ناخوشایندی که هفته گذشته آرامش را از مردم اندونزی سلب کرد و آنهارا عزادار عزیزانشان کرد، نکته تازه‌ای درخود داشت که همه را نگران کرده است: بمبگذاری‌ها توسط والدینی به همراه فرزندانشان صورت گرفته بود.

خانواده‌ای که درتصویر ملاحظه می‌کنید، کسانی هستند که مسئول بمب‌گذاری اخیر اندونزی شناخته شده‌اند. همسایگان عنوان کرده‌اند که این خانواده به واسطه بخشیدن غذا به نیازمندان توانسته بودند در محله برای خود احترامی کسب کنند. برای سال‌های متوالی غذاهای متفاوتی از موز سرخ شده تا برنج پخته شده از روی حصار حیاط خانه‌شان دست به دست می‌شده و برای نیازمندان محل برده می‌شده است. حتی بعدازظهر روزی که پوجی (خانم این خانواده) چهل و دو ساله با بمب‌هایی که به خود بسته بود وارد یک کلیسای اهل مسیحیت در اندونزی شده و خود را منفجر کرده است، در آشپزخانه خانه‌شان دیده شده است. وری تری و همسرش (از همسایگان این خانواده) تنها ساعاتی پیش از این اتفاق دلخراش، اورا دیده‌اند که درحال خرید میوه و سبزی بوده است. وری در مصاحبه‌ای دراین خصوص عنوان کرده است: «همسرم از او (پوجی) پرسید که چه می‌پزد و در پاسخ شنید که چیز بخصوصی نیست و چیز حاضری برای فرزندانش آماده می‌کند.»

این آخرین صحنه‌ای است که در ذهن وری از این خانواده نقش بسته است و از روزی که خبری تحت این عنوان شنیده است که پوجی و همسرش، دیتا اوپریاتو، مسئول بمب‌گذاری اخیر در کلیساهای اندونزی هستند، بارها و بارها این صحنه را در ذهن خود مرور کرده است. این تازه تمام ماجرا نیست و این زن و شوهر از فرزندان خود نیز در این حمله انتحاری کمک گرفته‌اند.

پوجی چطور حاضر شد این کار را با فرزندان خود بکند؟

صبح روز یکشنبه بود که این زن و شوهر به همراه چهار فرزندشان سه حمله به کلیساهای مختلف در شهر سورابایای اندونزی را تدارک دیدند. در یک دهه اخیر در اندونزی، این پرتلفات‌ترین و خطرناک‌ترین حمله تروریستی بوده است. دیتا، در ابتدای این حمله، همسر و دو دختر خود (فدیلای دوازده ساله و پاملای نه ساله) را دم درب ورودی یک کلیسا در این شهر پیاده می‌کند و سپس خود به همراه ماشینش که پر از مواد منفجره بوده است، به سمت کلیسای مرکزی این شهر می‌رود و باقی ماجرا. تمام این اتفاقات درحالی درجریان بود که از سوی دیگر دو پسر خانواده (یوسف هجده ساله و فرمان شانزده ساله) با موتور سیکلتی که درآن بمب کارگذاری شده بود به سمت کلیسای سانتا ماریای این شهر رفتند (کلیسای کاتولیک) و در آنجا اقدام به انفجار موتورسیکلت خود کردند. تمامی این حمله‌ها در چیزی حدود نیم ساعت عملی شد و هجده کشته بجای گذاشت. هجده کشته‌ای که خود بمب‌گذارها هم شامل آن بودند.

اما زمانی که این خبر به گوش همسایگان این خانواده رسید، آنها بسیار متعجب شدند و هنوز در تلاش‌اند تا توضیحی منطقی برای کار آنها بیابند. وری، یکی از همسایگان آنها در مصاحبه‌ای گفت: «سالها بود که هرروز آنها را می‌دیدم و با آنها آشنایی داشتم. پوجی به عنوان پرستار در بیمارستان کار می‌کرد، اما پس از مدتی از کار خود استعفا داد و دلیلش این بود که با دیدن خون حالت تهوع پیدا می‌کرد و حالش بد می‌شد. او از دیدن درد و رنج مردم به هم می‌ریخت. با این چیزهایی که از پوجی می‌دانم برایم بسیار عجیب است که او با این روحیات چگونه حاضر شده است این کار را با فرزندان خود بکند؟

دیتا و همسرش، به چشم سایر اعضای محله، کاملا انسان‌هایی عادی بودند. آنها مؤدب بوده و رفتاری دوستانه داشته‌اند. سرشان به کار خودشان بوده است، با اینحال در فعالیتهای محله‌شان نیز شرکت می‌کرده‌اند. آنی دانی، یکی دیگر از همسایگان این خانواده گفت: «همه شگفت‌زده شده‌ایم. چیزهایی که با آوردن نام یک تروریست در ذهن انسان نقش می‌بندد، به هیچ وجه در کردار و رفتار این خانواده دیده نمی‌شد.» بنابه گفته همسایگان، بچه‌های این خانواده همانند بچه‌های عادی بعد از ظهرها به دوچرخه‌بازی مشغول می‌شدند و پدر خانواده، دیتا، شلوار جین و تی‌شرت می‌پوشیده (پوشش اسلامی به آن صورت نداشته است) و کسب و کار کوچکی داشته و بادام و روغن و اینگونه محصولات می‌فروخته است.

نورول احسان، خیاطی است که در محله قدیمی دیتا با او آشنایی داشته است و در خصوص او عنوان کرده که انسان دین‌داری بوده است، اما به هیچ‌وجه تندرو نبوده. تنها یک نکته درخصوص او عنوان کرد که می‌تواند سرنخ کوچکی از حادثه اخیر بدست دهد. به گفته احسان، زمانی که دیتا جشنی یا دورهمی‌ای چیزی برپا می‌کرد، هیچگاه کسانی را که مسیحی یا هندو بودند به مراسم خود دعوت نمی‌کرد.

تولد یک شیوه تازه

حادثه بمب‌گذاری دلخراشی که در اندونزی رخ داده است نشان از حرکت افراطی جدیدی داشت که تاکنون بی‌سابقه بوده است: خانواده‌ای کامل به همراه فرزندانشان در یک حمله‌ای که اصطلاحاً جهاد نامیده می‌شود شرکت کرده‌اند. این نخستین باری بود که در اندونزی یک حمله انتحاری بوسیله یک خانواده صورت می‌گیرد. نکته نگران کننده این است که تنها پس از بیست و چهار ساعتی که از این حمله گذشت، خانواده دیگری نیز دست به چنین کاری زدند.

پس از حملاتی که به کلیساها صورت گرفت، یک خانواده پنج نفره دیگر نیز چنین کاری را تکرار کردند. تری مورتیونو و همسرش، تری ارناواتی، به همراه سه فرزندشان دو موتورسیکلت را که بمب‌گذاری شده بوده را به سمت ایستگاه مرکزی پلیس در شهر سورابایا راندند و اقدام به انفجار آن کردند. در این حمله، به جز آیس، دختر هشت‌ساله این خانواده، همه کشته شدند. آیس، میان پدر و مادر خود نشسته بوده و کمربند حاوی بمب به خود نبسته بوده است. این حمله در روز دوشنبه صورت گرفته بود.

تنها ساعاتی پیش از صورت گرفتن این حمله دوم، یعنی در بعد از ظهر روز یکشنبه، بمبی پیش از کارگذاری درخانه آنتون فبریانتو و خانواده‌اش منفجر می‌شود (به دلیل نقص فنی یا مشکلی این چنینی). در این مورد نیز والدین خانواده به همراه دختر هفده ساله‌شان کشته می‌شوند. سه فرزند دیگر خانواده جان سالم به در می‌برند.

پلیس اندونزی براین باور است که هرسه این خانواده‌ها عضو گروه اسلامی JAD اندونزی بوده‌اند و هر یکشنبه در نشستی از این گروه اسلامی شرکت می‌کرده‌اند که درآن ویدئوهایی پخش می‌شده که درآنها حملات جهادی در سوریه و عراق را کاری ارزشمند و خدادوستانه قلمداد می‌‌کرده و شهادت را راه رسیدن به خدا عنوان کرده‌اند. پلیس در ادامه توضیحات خود در خصوص این خانواده‌ها عنوان کرده است که فرزندان خود را در خانه درس می‌داده‌اند تا با رفتن به مدرسه، افکار ضداسلامی در آنها شکل نگیرد. این خانواده‌ها در معرض ایدئولوژی کسانی چون خالد ابو باکار نیز بوده‌اند. خالد عضو سابق گروهک اسلامی نظامی‌ای بوده است که در اندونزی فعالیت دارند و اکنون عضو گروه JAD شده است. او بدل به الگویی برای دیتا و بسیاری دیگر شده است. هیچ‌یک از افراد این سه خانواده تاکنون به سوریه نرفته‌اند، اما خالد ابوباکار، سال گذشته تلاش کرده بود به سوریه برود که در راه و در ترکیه دیپورت شده و اجازه این سفر به او داده نشد.

نوا نورانی که آنالیزور حمله‌های تروریستی است و درباره آنها تحقیق می‌کند در مصاحبه‌ای عنوان کرده که مشارکت زنان و کودکان خانواده در حمله‌های تروریستی نوید شروعی تازه در حیطه فعالیت‌های تروریستی در اندونزی را می‌دهد. او در ادامه صحبت‌های خود گفت: «بله، این حادثه واقعا شوکه‌کننده بود. چراکه تاکنون خانواده‌ای اقدام به اینگونه کارها نکرده بوده است. اما اگر دقیقتر نگاه کنیم پیش از این نیز مشارکت زنان و کودکان در اینگونه حملات را مشاهده کرده‌ایم (در سوریه). حالا هم همان است، اما اینبار در قالب خانواده.»

در دسامبر سال 2016، زنی اندونزیایی تلاش داشت تا خود را در کاخ ریاست‌جمهوری اندونزی منفجر کند که پیش از عملی کردن نقشه خود، دستگیر شد. چندماه پیش از این حادثه هم فرزند دوازده ساله یک تروریست محکوم به زندان، با نام هتف، به همراه جمعی از بستگانشان به سوریه سفر کرد. آنجا در درگیری درکنار یک عضو فرانسوی گروه داعش در درگیری کشته شد. پدرش درباره این اتفاق نوشت: «به سلامت، مجاهد کوچک من، پدر و مادرت به تو افتخار می‌کنند.»

بیماری تروریسم

علی فئوزی، تروریست سابق بر این باور است که کودکانی که دراینگونه حملات مشارکت دارند، به مرور زمان راضی به انجام این کار می‌شوند و روی فکر و ذهن آنها کاملا کار می‌شود. او در ادامه صحبت‌های خود گفت: «پروسه‌ای وجود دارد که بوسیله آن طی مدت‌زمانی افکار بخصوصی به کودکان القاء می‌شود. این چیزی است که من به آن نام تندرویِ زودهنگام را می‌دهم. من کاملا اطمینان دارم که خانواده بر سر فعالیتی که انجام داده‌اند توافق کرده‌اند و هیچ‌گونه توطئه و دروغی میان آنها نبوده است. انگیزه از انجام چنین کارهایی دنیایی نیست، بلکه مربوط به مسائل ایدئولوژی می‌شود. تمام افراد خانواده برای راهیابی به بهشت، دست به انجام این کارها می‌زنند.

علی فئوزی، که اکنون مدت‌ها است دیگر این فعالیت‌ها را دنبال نمی‌کند تندروی مذهبی را نوعی بیماری می‌داند. او دراین باره گفت: «من هم اینگونه بودم. زمانیکه کسی شبیه به شمارا می‌دیدم، زنی که لباس سفیدی به تن دارد، با خود فکر می‌کردم: `به سرش باید شلیک کنم یا به سینه‌اش؟`»

مسئولان پیگیری این مسئله در اندونزی براین باورند که گروه اسلامی JAD مسئول این حملات است. برخی دیگر هم بر این باورند که داعش باید مسئول این حملات باشد. البته در این ماه شورشی در یکی از زندان‌های اندونزی رخ داده است که برخی آن را مرتبط با این حملات می‌دانند. روز هشتم  ماه می بود که صد و پنجاه زندانی در اندونزی که به اتهام شرکت در فعالیتهای تروریستی دستگیر شده بودند، شورش کرده و پنج پلیس را که گروگان گرفته بودند به قتل رساندند (گروگان ششم زنده آزاد شد). این شورش چهل ساعت به طول انجامید. با تصاویری که از این شورش پخش شده انتظار حملات بیشتری می‌رود. برخی حتی علناً عنوان کرده‌اند که انتقام رفتاری که با این زندانیان می‌شود را خواهند گرفت.

کاریونو یک معلم بازنشسته است که برای مدتی بالغ بر چهل سال با دیتا و خانواده‌اش آشنایی داشته است و در مصاحبه‌ای که با او شد عنوان کرد: «شاید او این کلیساها را به این خاطر انتخاب کرده باشد که بخوبی راجع به آنها اطلاعات داشت.» کاریونو گفته که پس از دیدن چهره دیتا رو ی نمایشگر تلویزیون به سرعت به سمت خانه آنها دویده و بسیار شوکه شده است.

چند روز اول برایش بسیار دشوار بوده و نمی‌توانسته توضیحی برای اینکار دیتا و خانواده‌اش بیابد. کاریونو صحنه‌ای را در صحبت‌های خود توصیف کرد که بشدت اورا تحت تأثیر قرار داده است: اریک که مسئولیت روستایشان را به عهده دارد و یک مسیحی است، پدر و مادر، بمب گذارهارا تا ایستگاه پلیس همراهی کرده و تدابیر لازم را صورت داده تا بقایای اجساد فرزندانشان را دریافت کنند.(سیارک)

نظرات

در ادامه بخوانید...

هشت شهر در جهان که بدرستی به جهانیان معرفی نشده است

در

 از استرالیا تا برزیل تا مقدونیه، شهرهای باورنکردنی وجود دارد اما توسط مسافران نادیده گرفته شده است.دراینجا 8شهروجود دارد که از نظر وبلاگ نویسان بزرگ سفر در جهان نا دیده گرفته شده اند و توضیع داده اند که چه باید کرد.

پورتو، پرتغال

 

پروتو،پایتخت ،بندر اصلی وبینظیر پرتغال به عنوان برادر نامرتب وکوچک پرتغال شناخته شده است .

این شهر در طول بحران اقتصادی اخیر به شدت تحت تاثیر قرار گرفته است، اما با نیروهای جوان، تازه نفس و  پرشور که عمده  مسئولیتها را بر عهده دارند، به  وضعیت بهتر از همیشه برگشته است.

ناحیه چند رنگی پوروتو،Ribeira)) واقع در مرکز شهر در کنار رودخانه Douro، یکی از زیباترین نقاط شهر است. اما سواحل نزدیک، بسیاری از گالری های هنری، از جمله Museu Serralves ،بویژه تعداد زیادی از بارهای کوچک که براحتی میتوانید انها را ببینید پوروتو را محبوب کرده است .

  1. Essaouira، در مراکش

بیشتر مردم مشتاقانه به مراکش،کشور کلاه قرمزی ها میروند . Essaouira معمولا آخرین گزینه است ،محلی که فقط برخی از مسافران در مورد ان شنیده اند ،جای شرمساری است که تا بحال گسترش پیدا نکرده است . زیرا Esaouira یک گوهر در ساحل مراکش است، شهر پر از تاریخ، طبیعت و فضای ارام ،سالم وسرگرم کننده است .اکثر افراد به دو دلیل این شهر را انتخاب میکنند : کایت گشت وگذار وبازیهای سلطنتی . شهر مرموز Esaouira  به عنوان مجموعه ای از بازی سه گانه سه فصل استفاده میشود . حتی با این نوع رویدادهای بزرگ در شهر، Essaouira با خیابانهائی که با رایحه غذاهای خوشمزه پر شده است ارام است . Essaouira با سواحل طولانی ،بادهای شدید ،با بنا های قرن 18 ،شترهای ولگرد در ساحل ،خوانندگان همراه امواج ،بادبادکهای پرواز در اسمان بسیار جذاب ودیدنی است .این عجیب است که تمام این عناصر را در یک شهر کوچک مراکش فراهم میباشد. اما تمام این چیزها با هم هماهنگ هستند . Essaouira بدون هیچ زحمتی محل عالی برای لذت بردن از فرهنگ مراکش است .با دیدن شترهای ولگرد در ساحل ونوشیدن چای شیرین نعناع از هیاهوی جهان دور میمانید.

3 . داکا، بنگلادش

در سراسر اسیا کمترین توجه به داکا شده است .احساس میشود در جهان کمترین بازدید کننده را داشته باشد .بنگلادش از نظر تعداد جمعیت رتبه هشتم را بخود اختصاص داده ولی پروازهای ورود به بنگلادش بسختی به 120000 پرواز در سال میرسد .داکا نزدیک دلتا گنگ قرار گرفته و به شهر مساجد معروف است . مناظر زیبا آن عمدتا از پوشش گیاهی گرمسیری در امتداد رودخانه Buriganga تشکیل شده است.

بازدید از داکا دشوار نیست و برخی از نقاط دیدنی جالب، از جمله ساختمان های مذهبی، آثار تاریخی، بازارها و بندر معروف ستارغات، همه مکان های عالی برای معرفی این شهر شلوغ میباشد . قدم زدن در داکا یک تجربه منحصر به فرد است که می توانید با افراد بنگلادش دوستانه ارتباط برقرار کنید .

4- کانبرا، استرالیا

در استرالیا ،کانیرا از دید اغلب بازدید کنندگان پنهان مانده است .سواحل زیبائی ندارد ،اصلا ساحل ،هنر گرافیکی لذتبخش ویا خانه اپرائی درانجا وجود ندارد. اما با این حال مکانها وکارهای جالبی برای دیدن در انجا وجود دارد .شما میتوانید با مباهات در بالای مجلس کانیرا راه بروید وبخاطر اینکه بالای مجلس هستید رجز خوانی کنید.چشم اندازهای غذائی عالی ،کافه های ارام ،رستورانهائی با غذاهای لذیذ در انجا ئجود دارد .ما کانبرا را بخاطر taco( یک غذای سرخ شده شامل گوشت،لوبیا،کاهو،گوجه فرنگی وانواع چاشنیها است) وsangria (نوشیدنی اسپانیائی مخلوطی ازلیموناد، توت فرنگی،انبه،انواع اب میوه وادویه جات است ) .کانتیرا همچنین جذاب وشیکی دارد که ما موزه نقاشیهای ملی را به شما توسیه میکنیم.اهالی این شهر بسیار مهربان وخونگرم بوده وهمیشه اماده کمک به شما هستند.

5-اسکوپیه، مقدونیه

مقدونیه یک کشور کوچک اما زیبا و متنوع است و همچنین یکی از ارزان ترین وبا ارزشترین مکان  در اروپا است.اما معمولا از دید گردشگران پنهان میماند .اسکوپیه مکانی است که اروپائی ها ان را دست کم میگیرند. در سال های اخیر این شهر شگفت انگیز، سرگرم کننده، بی تکلف و چند فرهنگیتغییرات منحصربفردی داشته ،ساختمانهی عظیم وصدها مجسمه شگفت انگیز که سمبل فقرهستند،بخشی از پروژه هائی است که در سال 2014 ساخته شده اند .یک اقدامی که برای جذب بیشتر توریست انجام گرفته ونشانگروطن پرستی وهویت ملی انها میباشد.

شهر Skopje با معماری جدید وسبک نئوکلاسیک که در اتن یا رم دیده نمیشود ، مساجد تاریخی عثمانی و بازارهای تحت تاثیر آلبانیایی، یک سبک پاریسی «Arc De Triomph '، اتوبوس های دوبلکس قرمز لندن که در خیابان ها قرار دارند، یک صلیب بزرگ 66 متر بالا در بالای تپهکه نسخه ای ازمسیح Rioنجات دهنده مقدونیه است،یک شهر جالب وسرگرم کننده برای سیاحت میباشد.

6- سائوپائولو، برزیل

سائوپائولو به اغلب اغلب مسافران برزیل معرفی نشده است ،اما واقعیت این است که بزرگترین وپرجنب وجوشترین شهر کشور است .مانند بسیاری از شهرهای بزرگ در جهان از اقوام وفرهنگ های مختلف تشکیل شده است ،با مهربانی وخوش روئی مکانهای زیادی را به گردشگران معرفی میکند.در قسمت شمال این شهر رستورانهای معتبری ساخته شده است که شما میتوانید انواع اقسام غذاهای جهانی را در انجا تجربه کنید .علاوه بر ان صحنه های هنری پرجنب وجوش شهری ،هدایائی که در طول سال ارائه میشود ، سائو پائولو باید در راس لیست بازدید کنندگان از برزیل قرار گیرد .

7- ریچموند، ایالات متحده 

آدام گروفمن، خط افق مرکز شهر ریچموند روی رودخانه جیمز (Dreamstime) ریچموند، پایتخت ویرجینیا، یک شهر کوچک بسیار جذاب با هنر خیابانی، رستوران های زیبا گزینه های زیادی برای سرگرم دارد. خیابان های خالی و گوشه های تاریک که الهام بخش برخی از داستان های ادگار آلن پو، که در اینجا زندگی می کردند، مناطق رنگارنگ،کتابخانه های متناوب، فروشگاه های مرتبط با محصولات انگور و موزه ها، حتی معماری که یادآور تاریخ گذشته برده داری و جنگ است،جشن هائ متنوع ان که مخلوطی از خانواده های LGBT، مهاجران و هزاران دانش آموز و جوان از ایالات متحده و خارج از کشور است وبا افتخار برگذار میشود ، ریچموند هم جوان و هم قدیمی محسوب میشود.باتوجه به اینکه به ازای هر 100000 نفر 5/14مغازه تاتو در ریچموند وجود دارد ،شهر تاتو امریکا محسوب میشود

8- اصفهان، ایران

آیا فقط مسجد جمعه ی اصفهان نادیده گرفته شده است ؟خیر مساجد فقط یکی از معماریهای خیره کننده است که ازدید توریستها پنهان مانده است.اصفهان یکی از بهترین مکان های جهان برای مشاهده معماری سنتی اسلامی است.  بسیاری از مساجد وجود دارند که در شیشه های طلایی و رنگی پوشانده شده اند و بنابراین زمانی که شما داخل مسجد هستید فکر میکنید مقابل یک آینه رنگی ایستاده اید . ساختمان های زیبا و بازار سنتی زیادی در سطح شهر اصفهان وجود دارد .در اصفهان گوشت فراوان است طوری که شما در هر نقطه شهرمیتوانید کباب بره بخورید. اصفهان همچنین بخاطر ظروف برنج سنتی مشهور است . یکی از بهترین مکان های دیدنی در ایران است. من فکر میکنم بهتر است قبل از اینکه بافت سنتی شهر تغیر کند بازدیدی از اصفهان داشته باشید.

نظرات

در ادامه بخوانید...

علت اصلی توقف آزمایش‌های مراکز اتمی کره شمالی چیست؟

در

حدود یک هفته پیش بود که اخباری مبنی بر اقدامات جدید کره شمالی در جهت متوقف کردن فعالیتهای مراکز آزمایش اتمی خود منتشر شد. خبری که باعث شگفتی بسیاری شد، چراکه برای مدتهای طولانی است میان این کشور با همسایه جنوبی‌اش، آمریکا و بسیاری نقاط دیگر در جهان تنش وجود دارد. حال این سؤال مطرح شده است که آیا این اقدامات جدید واقعا به خاطر کاهش تنش میان این کشورها و مذاکرات اخیری است که صورت گرفته و یا اینکه دلیلی دیگر دارد؟ برخی براین باوراند که این اقدامات صرفا به خاطر مشکلاتی است که در راستای فعالیت این مراکز آزمایشی به وجود آمده است. در ادامه با سیارک همراه باشید تا اطلاعات بیشتر و دقیقتری از این نظریه در اختیار شما بگذاریم.

کسانی که این نظریه را مطرح کرده‌اند بر این باورند که منطقه کوهستانی که این مراکز اتمی روی آن ساخته شده است، دیگر توان تحمل بار ساختمان این مراکز آزمایشی را ندارد. آنها برای این پدیده نام «سندرم عدم توان تحمل» را در نظر گرفته‌اند.  اما سؤال دیگر و مهمتری که پیش می‌آید این است که این سندرم عدم توان تحمل دقیقا به چه مفهومی است و دلیل رخ دادن این پدیده چیست؟ فعالیت در این مراکز اتمی می‌تواند فشار زیادی را متوجه زمینی که روی آن ساخته شده است، کند. در واقع انفجارهای متعددی که در این مراکز به وقوع می‌پیوندد سبب اصلی این فشار است. فشاری که به مرور زمان می‌تواند زمینی که مراکز اتمی روی آن احداث شده‌اند را روز به روز ضعیف‌تر کند و در نهایت دیگر کارایی اولیه خودرا از دست داده و نمی‌توان روی آن حسابی کرد. کسانی که این نظریه را مطرح کرده‌اند بر این باوراند که به احتمال بسیار زیاد این مسئله سبب شده کره شمالی، اقدام به ازکارانداختن فعالیت این مراکز اتمی کند.

آخرین آزمایش اتمی کره شمالی در ماه سپتامبر 2017 صورت گرفت. بمب اتمی که در این آزمایش مورد استفاده قرار گرفت، دارای توان انفجاری هفده برابری، نسبت به بمب اتمی بود که در اواخر جنگ جهانی دوم در سال 1945 در شهر هیروشیمای ژاپن انداخته شد. این اطلاعاتی بود که واشینگتن پست آمریکا در رابطه با این آزمایش اتمی منتشر کرد. در حقیقت قدرت انفجاری این بمب اتم با یک زلزله شش و سه دهم ریشتری برابری می‌کرد. کوه «منتاپ» محل انجام این آزمایش‌ها بود. مهندسان کره‌ای با حفر تونلهایی در این کوه که چیزی حدود دو هزار و دویست متر ارتفاع دارد، مدت‌هاست آن را به محلی برای اینگونه آزمایش‌ها بدل کرده‌اند. عکس‌های ماهواره‌ای که قبل و بعد از آزمایش اخیر کره شمالی از این کوه گرفته شده است، حاکی از حرکت جزئی آن در نقشه جغرافیایی است. در واقع قدرت این انفجار اخیر به حدی بوده که کمی باعث تغییر حالت این کوه شده است. زمین‌شناسانی که به بررسی این پدیده پرداخته‌اند بر این باور‌اند که این کوه دیگر توان این آزمایش‌ها را نداشته و از استحکام سابق خود برخوردار نیست. دیل اندرسون یکی از این زمین‌شناسان بود. او دراین باره عنوان کرد: «شما می‌توانید تکه‌ای سنگ را بردارید و روی زمینی مستحکم قرار دهید، سپس یک چکش برداشته و با قدرت ضربه‌ای به آن وارد کنید. مطمئنا اتفاقی نخواهد افتاد و سنگ سالم و کامل باقی خواهد ماند. حال اما اگر ضربه‌های بیشتری وارد کنید و به ضربه زدن متوالی خود ادامه دهید، می‌توان گفت با ضربه بیستم یا بیست و یکمی که به سنگ وارد می‌کنید، سبب شکستن آن خواهید شد.»

زمانی که در تونلی در این کوه انفجار اتمی رخ می‌دهد، اولین اتفاقی که می‌افتد این است که سنگهایی که در نزدیکترین نقطه به محل انفجار هستند متلاشی می‌شوند. اما این تمام ماجرا نیست و انرژی حاصل‌شده از این انفجار به حدی قدرتمند است که به سنگهایی که دورتر از کانون انفجار هستند نیز فشار وارد می‌شود. هرچند این انرژی قادر به متلاشی کردن این سنگها نخواهد بود، اما فشار سنگینی را متوجه آنها می‌کند. برای اینکه درک دقیق و درستی از انرژی حاصل‌شده از انفجار داشته باشید، می‌توانید انداختن سنگ کوچکی در آبی راکد را در نظر بگیرید. موج‌هایی که اطراف سنگ به وجود می‌آیند دقیقا تصویری است که می‌توانید از انرژی حاصل از این انفجارها در ذهن داشته باشید. به مرور زمان و با تکرار این انفجارها سنگهایی که در نقاط دورتر هستند نیز تحت فشار قرار گرفته، به مرور ترک برمی‌دارند و استحکام اولیه خودرا از دست می‌دهند.

اندرسون در ادامه صحبت‌های خود عنوان کرد: «به این انرژی حاصل‌شده از انفجارهای پیاپی که به مرور زمان سبب آسیب دیدن بافت اصلی کوه و سنگهای آن می‌شود (سنگهایی که از کانون انفجار فاصله دارند) است که ما نام سندرم عدم توان تحمل کوه را اطلاق کرده‌ایم.» بنابه این گفته‌ها حال تعریف دقیقتری از این پدیده داریم. اندرسون اضافه کرد که این تمام ماجرا نیست و انرژی‌ای که سنسورها از این انفجارها دریافت و ضبط می‌کنند بسیار ضعیف‌تر از قدرت واقعی و اولیه انفجار است، چراکه این انرژی پیش از رسیدن به سنسورها خودرا روی سنگها و بافت اصلی کوه تخلیه می‌کند و درواقع آنچه سنسورها دریافت می‌کنند، انرژی تضعیف‌شده است.

با تمام این تفاسیر اندرسون عنوان کرده است که این مسئله به تنهایی نمی‌تواند باعث شود که کره شمالی در فکر توقف اقدامات خود باشد. درحقیقت آنها با انجام مطالعات دقیق و فراهم کردن شرایط مورد نیاز برای بهره‌بردای صحیح از کوه، می‌توانند به ادامه فعالیتهای خود ادامه دهند. البته این تنها در صورتی‌است که کاملا از این مشکل آگاهی پیدا کرده و در جهت رفع آن پیشگیری‌های لازم را تدارک ببینند.

اما اندرسون از نقطه نظری دیگر نیز به بررسی این پدیده پرداخته است و براین باور است که توفق احتمالی آزمایش‌های مراکز اتمی کره شمالی، نتیجه مستقیم این سندرم خواهد بود. حال بیایید به بررسی این نقطه نظر دوم بپردازیم؛ فشار و انرژی بیش از اندازه، سبب ایجاد منافذی در بافت کوه می‌شود که امکان خروج گازهای سمی مربوط به این انفجارهارا به سطح زمین فراهم می‌کند. حتی ممکن است این منافذ به قدری بزرگ شده باشند که برخی مایعات مربوط به انفجار نیز راه به بیرون پیدا کنند. این مسئله بسیار نگران‌کننده خواهد بود، چراکه این گازهایی (و احتمالا مایعات) که راه به سطح زمین پیدا می‌کنند، در واقع همان تشعشات رادیواکتیو هستند، تشعشعاتی که برای مثال مناطق بزرگ مسکونی در چرنوبیل را برای مدت‌ها غیر قابل سکونت کرد. خطرناک‌ترین گازی که می‌تواند به خاطر این انفجارها به سطح زمین راه پیدا کند، زنون است.

گروهی از زمین‌شناسان چینی در روز بیست و پنجم آپریل عنوان کرده‌اند که این مراکز اتمی در کره شمالی در مرز نابودی بوده و کوهی که برروی آن بنا شده‌اند دیگر توان تحمل ساختمان این مراکز را ندارد. ویلیام لیث اما در سوی دیگر (ویلیام لیث یکی از متخصصان برجسته آمریکایی در زمینه علوم مربوط به زمین‌لرزه و خطرات مربوط به زمین‌شناسی است) با این نظریه زمین‌شناسان چینی مخالف است. در مصاحبه‌ای از ویلیام سؤال شد که آیا این کوه به راستی توان تحمل ساختمان‌های مراکز اتمی را از دست داده است و او در پاسخ این سؤال عنوان کرد: «به نظر من خیلی نمی‌توان به این گفته‌ها استناد کرد. تا جایی که من مطلع هستم، تاکنون، چیزی حدود شش انفجار اتمی در اعماق این کوه صورت گرفته است و هنوز زود است که بخواهیم انرژی حاصل‌شده از این انفجارهارا مسبب ازهم شکافتگی بافت مستحکم کوه بدانیم. این را هم در نظر داشته باشید که کوه‌هایی زیادی در آن منطقه هستند که کره شمالی می‌تواند آنهارا مورد بهره‌برداری قرار دهد.» ویلیام لیث برای اثبات ادعای خود مثالی از کوهی آورد که در گذشته، توسط اتحاد جماهیر شوروی به همین منظور مورد استفاده قرار می‌گرفت و حدود دویست انفجار را تاب آورد و در نهایت فرو ریخت.

با مطالبی که عنوان شد می‌توان به این نتیجه رسید که کوهی که در کره شمالی به منظور انجام آزمایش‌های اتمی مورد بهره‌برداری قرار گرفته است، به طور قطع توان اولیه خودرا از دست داده است، با اینحال هنوز زود است که بخواهیم از خطر ریزش آن صحبت کنیم و به احتمال قریب به یقین اگر کره شمالی اقدامی درباب توقف فعالیتهای اتمی خود کند، به این خاطر نخواهد بود. (سیارک)

نظرات

در ادامه بخوانید...

بهترین فیلم‌های دنیای سینما سی مورد بخش اول

در

(سیارک)چه چیزهایی دست به دست هم می‌دهند تا یک فیلم، بدل به اثری مانده‌گار و خاطره‌انگیز شود؟ چگونه است که برخی فیلم‌ها برای مدتی طولانی در خاطره‌ها می‌مانند و برخی دیگر به سرعت (یا به مرور زمان) به فراموشی سپرده می‌شوند؟ دادن جواب قطعی به این سؤال‌ها کمی دشوار است، بااینحال می‌توان به نکاتی دراین خصوص اشاره کرد؛ برخی فیلم‌ها به خاطر داستان تأثیرگذارشان به یاد می‌مانند، گاهی نیز بازی بازیگر یک فیلم به قدری خوب و کارشده است که مدت‌ها زمان نیاز است تا از خاطرمان پاک شود، برخی اوقات  یک فیلم به قدری از نظر بصری، خوب و زیبا طراحی شده است که فراموش کردن آن غیرممکن می‌شود. نکته دیگر اینکه تنها از نام فارسی فیلم‌هایی استفاده شده است که در ایران با آن نام مطرح شده‌اند و برای همه آشنا است.

در این مقاله قصد داریم به بررسی فیلم‌هایی بپردازیم که در گذر زمان دستخوش فراموشی نشده‌اند و هنوز که هنوزه، می‌توان با دیدن آنها لذت برد. ناگفته نماند که در لیستی که تهیه شده، جایی برای فیلم‌های سیاه و سفید و کلاسیک سینمایی، برای به رخ کشیدن دانشمان از سینمای کلاسیک نداریم. درحقیقت ما تلاش کرده‌ایم فیلم‌هایی را در این لیست لحاظ کنیم که از دیدنش لذت خواهید برد، نه آن دسته از فیلم‌هایی که مدام توسط دیگران توصیه می‌شود. با سیارک همراه باشید.

خوانندگان عزیز در نظرداشته باشید که در پایان هرمورد قسمتی تحت عنوان نقل قول وجود دارد که درآن دیالوگی ماندگار از فیلم نقل می‌شود. نکته دیگر اینکه تنها از نام فارسی فیلم‌هایی استفاده شده است که در ایران با آن نام مطرح شده‌اند و برای همه آشنا است.

آواتار 2009 (Avatar)

این فیلم، یکی از آن مواردی است که از لحاظ بصری، طراحی فوق‌العاده‌ای دارد. حتی کسانی که منتقد استفاده از امکانات مربوط به تکنولوژی در فیلم‌ها هستند، با دیدن جلوه‌های بصری آواتار، زبان به تحسین آن گشوده‌اند. جالب است بدانید با امکانات سه بعدی که در این فیلم مورد استفاده قرار گرفته‌ شد، تکنولوژی در دنیای سینما به مرحله تازه‌ای وارد شد. در زیر این ظاهر و طراحی زیبا اما، می‌توان از روایت یک داستان عاشقانه فوق‌العاده لذت برد و در ضمن داستان فیلمنامه حرفی برای گفتن و پیامی اجتماعی دارد. آواتار فیلمی است که دیدن آن به علاقه‌مندان به دنیای سینما توصیه می‌شود.

نقل قول: جیک سالی (با بازی سم ورثینگتون): «من برای تحمل سختی، تبدیل به سرباز نیروی دریایی شدم. با خود گفتم که قادر به فائق آمدن بر هر سختی‌ای خواهم بود. تمام آن چیزی که همیشه خواستارش بودم، چیزی بود که ارزش جنگیدن داشته باشد.»

صورت زخمی 1983 (Scarface)

بخش بزرگی از فیلم‌های سینمای آمریکا، به روایت داستان گروه‌ها و باندهای خلافکاری و گانگستری می‌پردازد، اما «صورت‌زخمی» فیلمی در این ژانر است که بیش از سایر رقیبان توجهات را به خود جلب کرده و هنوز که هنوزه درباره آن اظهارنظر می‌شود. داستان مهاجر کوبایی که با تصاحب قدرت تبدیل به یک دیوانه تمام‌عیار می‌شود، بسیار تأثیرگذار است. صحنه‌ای که در اوایل فیلم دیده می‌شود (صحنه اره‌برقی) همچنان به خوبی و بی‌پرده نشان از خشونت موجود در میان گروه‌های خلافکاری مواد مخدر دارد. تونی مونتانا، هرچه بیشتر قدرت پیدا می‌کند، طمع‌کارتر می‌شود. تصمیماتی که در طول داستان می‌گیرد، درنهایت منجر به مرگ او می‌شود، مرگی که به گونه‌ای به تصویر کشیده شده، که هرگز فراموش نخواهد شد.

نقل قول: تونی مونتانا (با بازی آل پاچینو): «شما به کسانی همچون من احتیاج دارید تا انگشت اتهام خودرا به سویم دراز کنید و بگویید `او آدم بدی است`. خب حالا که چی؟ شما بدل به چه می‌شوید؟ انسانی خوب؟ نه. شما خوب نیستید. شما فقط به خوبی بلدید نقاب به صورتتان بزنید و مخفی شوید. شما خوب بلدید دروغ بگویید. من، من این مشکل را با خودم ندارم. من، من همیشه حقیقت را به زبان می‌آورم. حتی زمانی که درحال دروغ گفتن هستم. خب، حالا وقتش رسیده که به آدم بد شب بخیر بگویید!»

The Notebook 2004

درحقیقت نویسنده این مقاله خود این فیلم را مشاهده نکرده است و ممکن است برایتان این سؤال پیش بیاید که چگونه فیلمی را که ندیده است، به دیگران پیشنهاد می‌کند. البته این کار دلیلی دارد. هرزمان که نویسنده این مقاله با خانمی هم‌کلام شده و می‌گوید که این فیلم را ندیده است، به او اصرار می‌کنند که حتما باید این فیلم را مشاهده کند. خلاصه‌ای از داستان این فیلم از این قرار است که زن و مردی وارد رابطه‌ای عاشقانه با یکدیگر شده و مشکلاتی در مسیر رسیدن به یکدیگر برایشان حادث می‌شود، اما درنهایت و زمانی که کمی سنشان بالاتر می‌رود، به یکدیگر می‌رسند. درحقیقت این فیلم بدل به دستگاه سنجش‌گری شده است که خانم‌ها برای سنجش وفاداری یک مرد، از آن استفاده می‌کنند و مرد خودرا با نقش اصلی مرد این فیلم مقایسه می‌کنند.

نقل قول: نوح (با بازی رایان گوسلینگ): «من آدمی معمولی هستم و چیز بخصوصی ندارم، مردی با افکار انسان‌های عادی و معمولی، زندگی‌ام هم همانند دیگران بوده و کار آن چنانی‌ای نکرده‌ام. مجسمه و یادبودی برای من برپا نشده است و به زودی به فراموشی سپرده خواهم شد. تنها از یک جنبه در زندگی خود به موفقیتی باشکوه رسیدم؛ من کس دیگری را با تمام وجود، با روح و قلبم، عاشقانه دوست داشته‌ام و برای من همین کافی است تا خودرا انسانی خوشبخت بدانم.

Audition 1999

برای اینکه تصمیم بگیرم که فیلم ترسناکی تا چه حد بروی من تأثیر گذار بوده است، به این فکر می‌کنم که پیش از اینکه به خواب فرو بروم، چند صحنه از آن فیلم را به طور کامل، در پیش چشم خواهم داشت. بر این اساس «Audition» یکی از ترسناک‌ترین فیلم‌هایی است که تاکنون دیده‌ام. داستان فیلم درمورد مردی است که همسر خودرا از دست داده و زنانی را دعوت کرده، با آنها مصاحبه می‌کند تا ازمیانشان یکی را به عنوان همسر جدید خود برگزیند. او زنی جوان و زیبا را برای این منظور انتخاب می‌کند که نامش آسامی یامازاکی است (با بازی ایهی شینا)... نقشی که بدل به یکی از روان‌پریشان ماندگار دنیای سینما و ژانر وحشت می‌شود. این فیلم‌های صحنه‌های بسیار خشنی دارد که دیدنشان برای هرکسی آسان نیست. نکته آزاردهنده‌تر، لذتی است که این زن جوان از این لحظه‌ها می‌برد و این دیگر به هیچ‌وجه چیزی نیست که به سادگی بتوان با آن کنار آمد.

نقل قول: آسامی یامازاکی: «درد درد درد درد درد درد!»

فرانکشتاین جوان Yong Frankenstein 1974

مل بروکس، استعداد عجیبی در ساخت فیلم‌های کمدی دارد و این فیلم دقیقا آنچیزی است که در سری فیلم‌های «Scary Movie» سعی می‌شود چیزی شبیه به آن تولید شود. دیالوگ‌های بازیگران در فیلم با مهارت مثال‌زدنی‌ای نوشته شده‌اند و زمانی که هر بازیگر دیالوگش را ادا می‌کند، دقیقا بهترین زمانی است که آن دیالوگ باید ادا شود. پاسخ‌های طعنه‌آمیز ایگور (با بازی مارتی فلمن) به دکتر فرانکشتاین (با بازی جین وایلدر) همیشه خنده را به روی لب تماشاگران فیلم خواهد آورد. اگر از آن دسته کسانی هستید که فیلم‌های قدیمی‌تر خیلی برایتان خوشایند نیست، با دیدن این فیلم ممکن است نظرتان عوض شود.

نقل قول:

ایگور: «دکتر فرانکشتاین...»

فرانکشتاین: «فرونکشتین.»

ایگور: «توداری منو مسخره می‌کنی.»

فرانکشتاین: «نه، تلفظ درستش فرونکشتین است. ... تو باید ایگور باشی.»

ایگور: «نه، اسم من هم آی گور (Eye-gor) تلفظ می‌شه.»

The One Percent 2006

The One Percentدومین فیلم مستند جانسون و پسرش (جیمی جانسون) است و روایت زندگی خانواده‌هایی است که نود و نه درصد ما به احتمال قریب به یقین در خواب هم، تصور چنین زندگی‌ای را نخواهیم کرد. جیمی که خود در خانواده‌ای ثروتمند به دنیا آمده است، با ورود به دنیای خانواده‌های ثروتمند آمریکایی و تصویربرداری از زندگی آنها، به ما نیز این شانس را می‌دهد تا آشنایی هرچند مختصری با زندگی این خانواده‌ها پیدا کنیم. از دیگر نکات جالب این مستند رفتار پدر جیمی در طول فیلمبرداری است که معمولا به مخالفت با فرزند خود می‌پردازد. البته با اتفاق‌هایی که تنها چند سال پس از اکران این مستند می‌افتد، می‌توان درک کرد که چرا پدر جیمی با این کار فرزندش مخالفت می‌کرده است؛ بنگاه‌های معاملات مسکن دچار ورشکستگی شده و بسیاری از مردم قادر به خرید منازل این افراد شدند.

نقل قول: جیمی جانسون: «یک درصد آمریکایی مرفح و ثروتمندی که در این کشور زندگی می‌کنند (ازجمله من و خانواده‌ام) چیزی حدود چهل درصد از درآمد و منابع کشور را در اختیار دارند و میانگین درآمد سالیانه ما از مجموع درآمد خانواده‌هایی که نود درصد پایین جدول را تشکیل می‌دهند، بیشتر است.»

Cinderella Man 2005

جیمز برادوک (با بازی راسل کرو) یک مبارز بوکس است و شرط‌های عجیب و غریبی می‌بندد و در مسابقاتی شرکت می‌کند که احتمال بردش به نظر خیلی کم می‌رسد، اما همه این کارها را او به این خاطر می‌کند که می‌خواهد در مسابقات سنگین‌وزن برای خود جایی دست و پا کند. نقش جیمز یکی از ماندگارترین‌های دنیای سینما است. کارگردان این فیلم، رون هوارد، با مهارتی مثال‌زدنی، فضای فیلم را بگونه‌ای از آب درآورده که تماشاگر فیلم کاملا احساس می‌کند در دهه سی میلادی آمریکا به سر می‌برد و می‌تواند هرچه تمام‌تر با داستان این فیلم (که براساس داستانی واقعی نوشته شده است) ارتباط برقرار کند. بسیاری از بازیگرانی که در این فیلم به ایفای نقش پرداخته‌اند، قادر به دریافت جایزه‌های بسیاری شدند. Cinderella Man فیلمی است که در ژانر فیلم‌های ورزشی اگر بهترین نباشد، جزء بهترین‌ها است و دیدن آن حتما توصیه می‌شود.

نقل قول: جیمز برادوک: «من باید به این اعتقاد پیدا کنم که وقتی شرایطم خوب نیست، قادر به تغییر دادن آن هستم.»

پسران بد Bad Boys 1995

می‌توانید تا هرجایی که دلتان می‌خواهد از مایکل بی بیزار باشید، اما این چیزی از ارزش‌های او در ساخت فیلمی سرگرم‌کننده نمی‌کاهد. پسران بد، داستان دو همکار پلیسی است که بخاطر بازی و شخصیت بی‌نظیر ویل اسمیت و مارتین لورنس، اثر زیبایی از آب درآمده و ارزش چندباره دیدن را دارد. تعقیب و گریزهای بی‌نظیر و صحنه‌های تیراندازی، این فیلم را بگونه‌ای کرده که هربار هم که از تلوزیون پخش می‌شود می‌توانید پای آن نشسته و از دیدنش لذت ببرید، حتی مهم نیست اگر به وسط‌های فیلم رسیده باشد و ابتدای آن را از دست داده باشید، بازهم می‌توان از دیدن قسمت باقی مانده فیلم لذت برد.

نقل قول:

مارکوس برنت (با بازی مارتین لورنس): «تو یه جوری رفتار کردی که برای چند لحظه فکر کردم قصد داری به من شلیک کنی.»

مایک لوری (با بازی ویل اسمیت): «درست فکر کردی.»

این مقاله ادامه دارد...ترجمه  itrans.ir

نظرات

در ادامه بخوانید...

بهترین فیلم‌های دنیای سینما سی مورد بخش دوم

در

Unforgiven 1992

(سیارک) پیش از آنکه مشاعر خود را از دست بدهد و شروع به صحبت کردن با صندلی‌ها بکند، کلینت ایستوود، توانسته بود فیلم‌های وسترنی در سینمای آمریکا تولید کند که بدل به فیلم‌هایی ماندگار شدند. در Unforgiven، کلینت ایستوود نقش ویل مانی را بازی می‌کند؛ تفنگداری که حالا بازنشسته شده و به پیشنهاد دوستش ند (با بازی مورگان فریمن) دوباره اسلحه بدست می‌گیرد و تلاش می‌کند جایزه‌ای که به تازگی برای هدفی مشخص تأیین شده است را از آنِ خود کند. در مسیر دستیابی به این جایزه، کسانی دیگر هم سرراهشان قرار می‌گیرند که درواقع به همین هدف پا به میدان گذاشته‌اند. کلانتر کله‌شق، با بازی جین هک‌من، از دیگر کسانی هستند که سر راه ویل و ند قرار می‌گیرند. خیلی طول می‌کشد تا ویل مانی از کوره به در رود و کاری صورت دهد، اما زمانی که این اتفاق می‌افتد، خدارا شکر می‌کنید که پای گیرنده‌های خود هستید و دست ویل مانی به شما نمی‌رسد.

نقل قول: ویل مانی: «خیلی خب، دارم میام بیرون. هر کسی رو که اون بیرون ببینم، بهش شلیک خواهم کرد. هرکسی که به خود جرأت بده که به من شلیک کنه، نه تنها حسابش را خواهم رسید، بلکه همسرش را هم خواهم کشت، همینطور تمام دوستانش رو. بعد هم خانه‌اش را به آتش می‌کشم.»

لئون  Leon: The Professional 1994

روایت داستان قاتل حرفه‌ای لئون (به کارگردانی لوک بسون) دراماتیک و بسیار تأثیرگذار است. لئون یک دختر بی‌نوا به نام ماتیلدا را (نقشی که ناتالی پورتمن ایفا می‌کند)، پس از اینکه والدینش به دست قاچاقچی روان‌پریش مواد مخدر (با بازی گری اولدمن) به قتل می‌رسند، پناه داده و به خانه خود می‌برد. کم کم شروع به آموزش استفاده از سلاح‌های مختلف به ماتیلدا می‌کند و در ضمن محافظت از او، اورا برای گرفتن انتقام خون خانواده‌اش که به قتل رسیده‌اند، آماده می‌کند. البته ماتیلدا رابطه خوبی با پدر خود ندارد و مادر و خواهرش نیز خیلی انسان‌های وظیفه‌شناسی نیستند و قتل برادر کوچکش در صحنه خونینی که در خانه‌شان رقم می‌خورد، او را مصمم به گرفتن انتقام می‌کند. Leon: The Professional از آن دسته فیلم‌هایی است که همه‌جوره با شخصیت قاتل فیلم همراه خواهید شد و با او احساس همدردی خواهید کرد، شخصیتی که در اعماق وجودش معنی عشق را می‌فهمد و قلب رئوفی دارد.

نقل قول: لئون: «اسلحه شکاری، اولین سلاحی است که کار با اون رو آموزش می‌بینی، چراکه اینطوری می‌توانی فاصله خودت را با هدف حفظ کنی. هرچه در این حرفه، مهارت بیشتری پیدا کنی، می‌توانی به هدفت نزدیک‌تر شوی. چاقو، برای نمونه، آخرین سلاحی است که کار با آن را یاد خواهی گرفت.»

Love & Basketball 2000

بیشتر ما احتمالا با این مسئله موافق هستیم که نگه داشتن آقایان پای فیلم‌های رمانس و عاشقانه کاری است دشوار، اما Love & Basketball فیلمی است که با پس‌زمینه ورزشی خود قادر به انجام این کار بوده است. کویینسی (با بازی عمر اپس) و مونیکا (با بازی سانا لاتان) زمانی که کودک هستند، در زمین بسکتبال با یکدیگر آشنا می‌شوند و رابطه عاشقانه و بعضا تنفری که میان آن‌ها است زندگی شخصی آنها را درحالی به روایت می‌کشد که در تلاش برای رسیدن به نقطه‌ اوج در حرفه ورزش بسکتبال هستند.

نقل قول: مونیکا: «مثل یک سفر هست، متوجه منظورم می‌شی؟ زمانی که بچه هستی، زندگی رو طوری در آینده تصور می‌کنی که دوست داری اون طور باشه، و حتی برای لحظه‌ای حاضر نیستی به امکان‌پذیر نبودن آن فکر کنی.»

The Hurt Locker 2008

 جنگ به چه دردی می‌خورد؟ به درد ساخت فیلم‌هایی فوق‌العاده. این فیلم نگاهی به واقعیت‌های جنگ عراق و جنگ‌های امروزی به طور کلی دارد. ناگفته نماند که این فیلم به منظور برانگیختن حس میهن پرستی ساخته نشده است و ایده‌های پروپاگاندا را دنبال نمی‌کند، درتمام طول فیلم، از کسی طرفداری نمی‌شود. داستان فیلم بیشتر متمرکز بر تصمیماتی است که از سوی سربازان حاضر در جنگ گرفته می‌شود، بخصوص مأمور نیروی ویژه ویلیام جیمز (با بازی جرمی رنر). Hurt Locker در کنار روایتی بی‌نظیر از رخدادهایی که درجنگ روی می‌دهد، هیجان فوق‌العاده‌ای در مخاطبان خود برمی‌انگیزد. نویسنده این مقاله خود موافق جنگ نیست و اعتقاد دارد که نباید این رخداد وجود داشته باشد، اما این فیلم به نظر نویسنده این مقاله در لیست فیلم‌هایی که درباره جنگ ساخته شده‌اند، جایگاه دوم را به خود اختصاص می‌دهد.

نقل قول: جیمز: «تو عاشق نگه داشتن و به خاطر داشتن اون هستی. در واقع عاشق نگه داشتن تمام اون چیزهایی هستی که برایت ارزش دارند. تو عاشق مادرت هستی... و همینطور پدرت. حتی عاشق پیژامه‌ات هستی. تو به همه چیزهایت علاقه داری، اینطور نیست؟ چرا، هست. اما می‌دونی حقیقت چیه دوست من؟ همینطور که سنت بالاتر می‌رود... بعضی از این چیزهایی که اینطور عاشقشان هستی، دیگر ارزش سابق خودرا از دست خواهند داد.»

The Princess Bride 1987

فیلم‌هایی که داستانی افسانه‌ای را روایت می‌کنند، معمولاً حرف بخصوصی برای گفتن ندارند، اما این فیلم یک سر و گردن بالاتر از تمام فیلم‌های هم ژانر خود می‌ایستد. این فیلم پر از صحنه‌های جالب توجه برای کودکان است و درکنار این برای بزرگترها هم از جذابیت خاصی برخوردار است. درحقیقت هرچیزی که یک داستان افسانه‌ای خوب برای کامل شدن به آن نیاز دارد، دراین فیلم موجود است: شخصیت اصلی و قهرمان داستان که بسیار مرموز است (کری الوس)، یک غول (آندره غول)، شمشیربازی، یک شاهزاد و یک پایان خوش. The Princess Bride درحقیقت یادآور هرآن‌چیزی است که ما از انسانیت می‌دانیم.

نقل قول: وستلی (با بازی الوس): «اگر اینقدر عجله داری، می‌توانی یک طناب پیدا کنی، یا حتی یک شاخه درخت و بعد چیزی پیدا کنی که به درد کارت بخورد.»

اینیگو مونتویا (با بازی ماندی پاتینکین): «از پس این کار برمی‌آیم. من این بالا طناب دارم، با اینحال بعید می‌دونم کمک من رو قبول کنی، چراکه من منتظر موقعیتی هستم تا تورا به قتل برسانم.»

وستلی: «این همه چیز رو میان ما شکرآب می‌کنه.»

Inside Man

در یکی از بهترین فیلم‌هایی که تاکنون داستان سرقتی از بانک را روایت کرده‌اند (اگر نگوییم بهترین فیلم این ژانر) پلیسی (با بازی دنزل واشینگتون) در تلاش است تا مغز متفکر یک گروه خلافکاری را (با بازی کلایو اون) از طریق صحبت کردن با او به دام بیندازد. چیزی که این فیلم را تا این حد خاطره‌انگیز کرده است، تنشی است که از تعقیب و گریزهای جاسوسانه به دل تماشاگر راه می‌یابد. زمانی که در جریان فیلم قرار می‌گیرد، متوجه خواهید شد که این فیلم چیزی فراتر از داستان‌های کلیشه‌ای است که از سرقت از بانک تاکنون مشاهده کرده‌اید. سارقان این فیلم درحقیقت تنها به دنبال بدست آوردن پول نیست و حتی دانستن اینکه درنهایت آنها از مخمصه فرار کرده و پلیس قادر به گیر انداختن آنها نخواهد بود چیزی از شوکه‌کننده بودن این حادثه برای شما کم نخواهد کرد.

نقل قول: دالتون راسل (با بازی اوِن): هفته آینده همین موقع من درحال نوشیدن یک نوشیدنی خنک در کنار دوستانم خواهم بود. آمبر و تیفانی نیز دخترانی هستند که آنجا خواهند بود.»

کیث فریزیر (با بازی دنزل واشینگتون): «اما من اینطور فکر نمی‌کنم، به نظرم تو هفته آینده در کنار کسانی خواهی بود که نامشان جمال و عیسی است و خبر بد این است که آنچیزی که درحال نوشیدنش خواهی بود، یک نوشیدنی خنک نخواهد بود.»

Bill & Ted’s Bogus Journey 1991

خانم و آقای اسمیت 2005  Mr. & Mrs. Smith

این فیلمی است که برای نخستین بار سبب آشنایی برد پیت و آنجلینا جولی شد. با دیدن صحنه‌های زیبایی که این دو در کنار هم در این فیلم آفریدند، می‌توان به سادگی به این موضوع پی برد که چرا این فیلم تا این حد ماندگار شده است. مهم نیست برای چندمین بار این فیلم در حال پخش از تلوزیون باشد، واقع مقاومت کردن و ندیدن آن کار دشواری است. این فیلم پر از صحنه‌های متفاوت است: از تیراندازی و انفجار گرفته تا دیالوگ‌های کمیک و عاشقانه. این خصوصیات، این فیلم جاسوسی را بدل به فیلمی می‌کند که برای طرفدار هر ژانری می‌تواند معنی جالبی داشته باشد. البته این فیلمی نیست که با دیدنش به فکر فرو بروید و صرفاً برای سرگرمی و لذت بردن است؛ می‌توانید پای آن بنشینید و به صفحه نمایشگر نگاه کنید و لبخند بزنید.

نقل قول: جان اسمیت (با بازی برد پیت): «هدف‌گیری تو به اندازه آشپزیت افتضاحه عزیزم.»

Love Actually 2003

این فیلم درحقیقت روایت داستان هشت زوج بریتانیایی است که به شکلی کاملا متفاوت از هم درحال تجربه عشق هستند. این فیلم یک کمدی عاشقانه است و درون‌مایه‌هایی از جشن کریسمس دارد، اما به هیچ وجه نمی‌توان گفت که این فیلم، داستان خوبی ندارد و کلیشه است. درحقیقت کمدی آن بسیار تأثیرگذار است و لحظه‌هایی شگفت‌انگیز در جای‌جای فیلم اتفاق می‌افتد. امکان ندارد این فیلم را مشاهده کنید و تجربه احساساتی چون خندیدن، گریه کردن، و علاقه‌مند شدن به حداقل به یکی از بازیگران فیلم را نداشته باشید. Love Actually بهترین داستان کمدی و عاشقانه‌ای است که تاکنون به قلم نویسنده‌ای درآمده است.

نقل قول: بیلی مک (با بازی بیل نیگی): «بیاید بچه‌ها، خبر مهمی از داییتون، بیل به دستمون رسیده. مواد مخدر نخرید. تبدیل به یک ستاره پاپ شوید و این چیزی است که بدون پرداخت هرگونه‌ای هزینه‌ای می‌توانید به آن دست پیدا کنید.»

این مقاله ادامه دارد...

نظرات

در ادامه بخوانید...