ملاصدرا و متافیزیک عشق


عشق در سرزمین ایران و ادبیات عرفانی اسلامی وصف نشدنی می باشد . بنابراین ناگزیریم آن را حالتی احساسی بین دوچیز، که دارای جاذبه ی ذو طرفه بوده و یا حالت احساسی بخصوص انسانی در جاذبه ای قوی و تمایل میان روح انسان ها به یکدیگر تعریف کنیم . همچنین در لغت نامه ها این واژه را ارادت یا محبت شدید معنی کرده اند .
عشق انسانی را می توان به دو دسته ی عمده تقسیم کرد: عشق طبیعی و متعالی . عشق طبیعی و روانی جاذبه ایست نشات گرفته از غرایز طبیعی که منجر به نوعی ناخودآگاهی و توافق میلی برای کسب اهداف ذاتی از جمله تداوم نسل می شود .
این نوع عشق باید در حوزه ی روانشناسی مورد مطالعه قرار گیرد .
عشق متعالی بر اصول فلسفی و عرفانی بنا شده است و در بین مسائل فلسفی و متافیزیکی مورد مطالعه قرار می گیرد . (سیارک)
از آنجائیکه ملا صدرا فصولی را در شاهکار ادبی اش تحت عنوان "الافسر" به مساله ی عشق اختصاص داده و در آن به بررسی دیدگاه های فلسفی و عرفانی پرداخته است، ما نیز به بررسی نظریه اش در این زمینه خواهیم پرداخت که بدین شرح است :
متافیزیک عشق از منظر ملا صدرا، مانند تمام نظریه هایش بر اصل اصالت وجود و مرتبه ی وجودی استوار است . همانطور که می دانیم وی خوبی و جمال را همان وجود می پندارد چرا که هرجائی که خبر از بودن و وجودیت باشد آنجا دیگر خبری از عدم، نقص و شر (که همگی یک معنا دارند) نیست بلکه کمال و خوبی در مقابل چشمان خودنمایی می کند .
خوبی، کمال و جمال سه  مساله ی مرتبط با وجودیت هستند که انسان آنها را مطلوب می انگارد . "جمال" همان فقدان نقص ( بسیار کامل و خوب) است و تمام آنها را می توان در یک کلام خلاصه کرد و آن " وجود" می باشد . وجود عشق را می آفریند . هر جا که وجودیت باشد عشق نیز هست .
پیشاپیش مباحث مرتبط به عشق، ملاصدرا می گوید: خداوند در آفرینش هر موجودی از هر نوع، غایت و کمالی را مشخص کرده است که آخرین مرز وجودیت را آشکار می سازند و برای ترغیب موجودات به کسب آن درجه از کمال، مشوق و انگیزه هایی در ذات و غریزشان نهفته است . چنین انگیزه و شور و اشتیاقی را عشق می نامند .
همین انگیزه ی ضروری، در موجود حرکت را بوجود آورده و اگر این حرکت به حد طبیعی اش برسد، این موجود بسمت کمال طبیعی اش سوق داده شده و آنطور که برایش تقدیر شده به غایت و نهایتش دست می یابد . بنابراین از نظر وی، عشق محدود به انسان نیست و در همه چیز باید وجود عشق غریزی رویت شود .(سیارک)
در اینجا باید به دو واقعیت مهم اشاره کنیم . اول اینکه هر جائی که کمال واقعی باشد، آن جا وجودیت مطلق است ( واجب الوجود )، حتی بدون تعصب و غیرت ذاتی و نیاز، عشق همچنان وجود دارد . چرا که وجود عین جمال است و وجود مطلق همان جمال مطلق است و چون بین عشق و جمال مطلق و وجود مطلق رابطه ی مستقیمی وجود دارد، نتیجه می گیریم که واجب الوجود عاشق خودش است . این عشق منشا تمام عشق های دیگر است و او ( وجود) در عین حال هم عاشق است و هم معشوق .
دوم اینکه، آفرینش و تاثیر این وجود مطلق نسبت به امر وجودیت و کمال ،که از نشات گرفته از منشا ذات است، معشوق است . از همین رو می توان نتیجه گرفت که خداوند مهربان، بر اساس یک قانون کلی، عاشق تمام موجوداتش است .
در پرتو آنچه که گفته شد، می توان استنباط کرد که وجود، منشا کمال و جمال است . اینکه سرچشمه ی کمال و جمال خود واجب الوجود بودن باشد، یعنی که عشق لازمه ی وجود آن هاست . بر این اساس :
1. واجب الوجود هم عاشق خودش است چراکه بیش از دیگران به جمال خود آگاه است .
2. همه ی موجوداتی که از بعضی از محدودیت های ضروری و نقایص وجودی خود رنج می برند، برای رسیدن به کمال، ناخود آگاه عاشق واجب الوجود می باشد . و همه ی تلاش های انسان برای جستجوی کمال، و همچنین جاه طلبی هایش، مربوط به انگیزه ی قوی اش در جستجوی خداوند است . مهم نیست که هدف از عشق چه باشد، عشق نهایی ازان واجب الوجود و وجود محض است .
3. وجود محض که علت همه ی موجودات است، همه چیز و همه کس را دوست داشته، و عشقش به علت یک معلول، بیش از عشق به خود موجودات و معلول ها می باشد .

یکی از نقطه نظر های مهم ملاصدرا، همانطور که می گوید، ارتباط مستقیمی بین وجودیت، عشق و زندگی( زنده بودن ) وجود دارد چرا که از نظر وی وجودیت مساوی زندگی است .ترجمه  itrans.ir 

نظرات

برای ارسال نظر باید وارد حساب کاربری شوید. ورود یا ثبت نام

بیشتر بخوانید