هنر

در فلسفه قرون وسطی، John Chrysostom بیان داشت: نام هنر تنها باید برای مواردی بکار گرفته شود که در جهت گیری ها موثراند و لوازم و شالوه های زندگی را تولید می کنند. Thomas Aquinas هنگام مورد بحث قرار دادن پیرایش زن، در مورد این محدودیت، راجع به ارزش های اخلاقی صحبت کرد: در موردی که یک هنر به تولید کالاهایی منجر می شود که افراد، بدون معصیت نمی توانند استفاده کنند، این موضوع پیش می آید که در ساخت چنین چیزهایی که دیگران را در یک فرصت گناه قرار می دهد، هنرمند به گناه می افتد؛ برای نمونه وقتی یک فرد یک بت یا هر چیز مربوط به بت پرستی می سازد.اما در مورد یک هنر، محصولاتی ممکن است هم برای کاربردهای شر و هم برای کاربردهای خیر، بکارگرفته شوند، مانند شمشیرها، تیرها و مانند اینها؛ کاربرد چنین هنری غیراخلاقی نیست.صرفا چنین مواردی باید هنر نامیده شوند. Aquinas بیان داشت که هنر چیزی غیر از "شعور شایسته ای در مورد کارهایی که باید انجام شوند" نیست و این ستودنی است، نه برای هنرمند یا صنعتگر که کاری را انجام می دهد بلکه برای کیفیت کار. بنابراین هنر به بیانی درخور، یک عادت موثر است.
ارسطو و Aquinas آفرینش را از عادت دوراندیشی وابسته ، تفکیک می کنند.در مفاهیم بعدی و البته جدیدتر کلمه ، هنر به عنوان یک مخفف سازی برای هر آفریننده یا هنرظریفی است که در اوایل قرن هفدهم پدیدار شد. هنر ظریف به مهارتی که برای بیان قدرت ابتکار آفریننده یا برای مجذوب ساختن طبع ظریف تماشاگران و یا برای جلب توجه آنها به چیزهای ظریف تر به کار رود ، اطلاق می گردد.
هنر شامل گستره ی گوناگونی از فعالیت های بشر و محصولات آن فعالیتهاست. هنرهای بصری، شامل خلق تصاویر یا اشیا در زمینه هایی مثل نقاشی،مجسمه سازی،پوسترسازی،عکاسی و سایر رسانه های بصری، و نیز معماری اغلب به عنوان یکی از هنرهای بصری تلقی می شود، اما مانند هنرهای تزیینی، شامل خلق اشیاء می شود؛ جاییکه جنبه های عملی کاربرد، ضروری هستند، در موردی که آنها معمولا، مثلا یک نقاشی نیستند.
موسیقی، تئاتر، فیلم،رقص و سایر هنرهای اجرایی به علاوه ادبیات و سایر رسانه ها، مانند رسانه های فعل و انفعالی در تعریف وسیع تری از هنر یا هنرها گنجانده می شوند.

تا قرن هفدهم؛ هنر به هر گونه خبرگی یا چیره دستی یا مهارتی اتلاق می شد و تفاوتی با علوم و مهارت ها نداشت؛ اماعموما در هنرهای ظریف امروزی؛ جاییکه ملاحظات زیبایی شناسی حاکم هستند، از مهارت های اکتسابی ، مانند هنرهای تزیینی یا کاربردی تفکیک شده اند.
ممکن است هنر با موضوعاتی مثل تقلید(بازتاب زندگی)، تجلی،تبادل احساسات، یا سایر ویژگی ها شناخته شود.در طول عصر رمانتیک، هنر آمد تا به عنوان "یک قوه ی ویژه ی ذهن بشر، که با علم و مذهب دسته بندی شده بود"، دیده شود. بهرحال در تعریف اینکه هنر از چه اجزایی تشکیل شده ، بحث شده است و این تعریف در طول زمان تغییر کرده است. تعاریف متداول به یک ایده ی خیال انگیز یا مهارتی تکنیکی برخاسته از آفرینش و پویایی بشر اشاره می کنند.سرشت هنر و مسائل مربوط به آن، مانند آفرینندگی و تفسیر در شاخه ای از فلسفه که با عنوان زیبایی شناسی شناخته می شود، بررسی شده است.
با تعریف وسیعی از هنر، کارهای هنری تقریبا عمری به اندازه ی قدمت بشر داشته اند:از نخستین هنر ماقبل تاریخ تا هنر معاصر، اما بعضی ازنگرش ها،مفهوم هنر را به جوامع غربی مدرن محدود می کنند.نخستین و وسیع ترین مفهوم هنر، مفهومی است که با بیشترین نزدیکی به نگرش لاتین قدیمی تر باقی مانده است که به صورت غیر دقیقی به مهارت یا پیشه ترجمه می شود. کلمات انگلیسی که ازاین مفهوم مشتق شده اند شامل artifact, artificial, artifice ، هنرهای طبی و هنرهای نظامی می شوند. اما بسیاری کاربردهای مصطلح دیگر با نوعی وابستگی به ریشه های صرفی شان نیز وجود دارند.

نظرات

برای ارسال نظر باید وارد حساب کاربری شوید. ورود یا ثبت نام

بیشتر بخوانید