نوشیدن شیر در فیلم ها به چه معنی است

در
نوشیدن شیر در فیلم ها به چه معنی است
در سینما هیچ چیز تصادفی وجود ندارد. تقریباً هر جزئیات معنای خاص خود را دارد. به ویژه، این امر در مورد نوشیدنی هایی که در قاب فیلم ظاهر می شوند صدق می کند. برای فیلم سازان سینمای جهان، اینها نشانگرهایی هستند که به شما امکان می دهند تا با خصوصیات اضافی شخصیت ها در فیلم آشنا شوید.
 
به عنوان مثال ، برای تأکید بر خشونت شخصیت ، آنها یک لیوان ویسکی یا یک نوشیدنی قوی دیگر به او می دهند. با این حال ، قهرمانان غالباً در فیلم ها شیر می نوشند. در دنیای سینما حتی یک اصطلاح خاص وجود دارد - تأثیر شیر. این اسم تکنیکی روانشناختی است که کارگردانان برای فریب مخاطب استفاده می کنند و یا برعکس ، در مورد شخصیت واقعی و غیر واقعی یک شخصیت استفاده می کنند.
 
ما در sayarak.com تصمیم گرفتیم دریابیم که چرا شخصیت های فیلم های مورد علاقه ما شیر می نوشند و معنی آن چیست.
 

1. یک فرد بالغ که در حال نوشیدن شیر است ، نشان می دهد که او روح بی گناهی دارد

فیلم لئون
فیلم لئون 
احتمالاً به یاد ماندنی ترین قهرمان فیلم که عاشق شیر است ، قهرمان فیلم لئون با نام لوک بسون است. در این مورد اختلاف نظر وجود دارد : یک قاتل حرفه ای که شیر می نوشد. از این گذشته ، این نوشیدنی با کودکی و خلوص همراه است. اما این دقیقاً همان تذکر کارگردان است: روح قهرمان هنوز کودک است ، او روح درخشانی دارد که به راحتی پشت پوسته شدید بیرونی یک قاتل حرفه ای پنهان شده است.
 

2. اگر شخصیت منفی شیر می نوشد ، آنگاه کارگردان می خواهد قدرت او را نشان دهد

فیلم جایی برای پیرمرد ها نیست و فیلم خون به پا خواهد
فیلم جایی برای پیرمرد ها نیست و فیلم خون به پا خواهد شد
یکی دیگر از قاتلان سینمایی که شیر را ترجیح می دهد ، قاتل بیرحم آنتون چیگور از فیلم برادران کوئن "جایی برای پیرمرد ها نیست" است. در این حالت ، شخصیت باعث همدلی نمی شود: او به خانه قربانی بالقوه حمله می کند ، بدون نیاز به یک بطری شیر از یخچال می گیرد و هنگام نشستن روی مبل ، آن را می نوشد. این صحنه برای ایجاد فضایی ناگوار طراحی شده است ، زیرا شیر نمادی از خانه و آسایش است و در اینجا قهرمان به روشنی دست به تجاوز در خانه و حمله به ساکنین می زند ، و خود را حاکم زندگی شخص دیگری اعلام می کند. شیر در این حالت بر بدبینی و قدرت خاص شخصیت تأکید دارد.
 
نمونه دیگر قهرمان فیلم خون به پا خواهد شد، تاجر Plainview بی رحم است. در پایان تصویر ، درست قبل از قتل الی ،  این جمله را فریاد می زند : "من شیر شما را می نوشم! من آن را تا ته نوشیدم. " البته این به اندازه نوشیدنی نیست بلکه به قدرتی است که Plainview نسبت به قربانی خود دارد.
 

3. شیر موجود در قاب فیلم می تواند بطور کلی نمادی از نابودی ارزشهای اخلاقی  پذیرفته شده باشد

فیلم حرامزاده های لعنتی
فیلم حرامزاده‌های لعنتی Inglourious Basterds و فیلم مکس دیوانه Mad Max: Fury Road   
 
در فیلم حرامزاده‌های لعنتی کوئنتین تارانتینو یک صحنه وجود دارد که کشاورز از فرانسه به یک سرهنگ آلمانی (کریستوف والتز) یک لیوان شراب پیشنهاد می دهد ، اما او به جای شراب با مهربانی می خواهد یک لیوان شیر بیاورد. کارگردان می خواهد با کمک زبان سینما مظهر قدرت و نابودی برخی از پایه ها را نشان دهد. با نوشیدن شیر ، شرور قدرت خود را نشان می دهد ، زیرا او بر خیر و پاکی غلبه می کند.
 
مثال دیگر در فیلم Mad Max: The Road of Fury است. این تصویر دارای یک قسمت مربوط به  مجموعه شیر مادر در زنان است. رزمندگان نر برای سالم ماندن شیر مادران را می نوشند. این یک روش نسبتاً تحریک آمیز است ، با توجه به اینکه در دنیای مدرن یک تابو برای بزرگسالان وجود دارد که شیر مادر را بنوشند. بنابراین با کمک این صحنه ، کارگردان تأکید می کند: دنیای پس از آخرالزمانی که وی نشان داد ، از ما فاصله زیادی ندارد.
 

4- کارگردان با ارائه قهرمان به عنوان پاک و بی گناه می خواهد بیننده را فریب دهد

نوشیدن شیر در فیلم ها به چه معنی است
فیلم سوء ظن و فیلم Get Out برو بیرون  
چندین کارگردان با حسن نیت ، خلوص و ایمنی ناشی از شیر را بازی کرده اند. بنابراین ، در فیلم "دور" ، شرور اصلی در مقابل یک دختر زیبا که یک ژاکت سفید پوشیده و نوشیدنی "معصوم" را به عنوان شیر می نوشد، قرار می گیرند.
 
و استاد تعلیق آلفرد هیچکاک در فیلم "سوء ظن" باعث شد تا مخاطب باور کند که شخصیت اصلی برای بدست آوردن ثروت همسرش ، شیر را مسموم می کند . این یک تصمیم مبتکرانه بود - فقط یک شرور مبتذل می توانست سم را در چنین نوشیدنی سالم بریزد. نتیجه نوعی "ترساندن بوسیله شیر" بود ، اگرچه در واقع هیچ نوع سمی در نوشیدنی وجود نداشت.
 

5- خوردن شیر بر سن قهرمان تأکید می کند

نوشیدن شیر در فیلم ها به چه معنی است
فیلم بدون علت / برادران وارنر و فیلم پرتقال کوکی، A Clockwork Orange و فیلم Catch Me If You Can اگه می تونی منو بگیر  
 
تأکید بر جوانی و نابالغی قهرمان با شیر آشکارترین تکنیک است. اگر کارگردان بخواهد شخصیتی را نشان دهد که هنوز (تقریباً به معنای واقعی کلمه) پشت لبش سبز نشده، به راحتی می توان حدس زد که کدام نوشیدنی را انتخاب خواهد کرد.
 
در فیلم، Rebel بدون علت، این نوجوان با اجرای جیمز دین ابتدا مست می شود و روز بعد شیر را مستقیماً از بطری می نوشد ، گویا نشان می دهد که او در حال ورود به دنیای بزرگسالان است.
 
در فیلم اگه می تونی منو بگیر، Catch Me If You Can ، قهرمان جوان لئوناردو دی کاپریو از جذابیت های خود استفاده می کند و وانمود می کند که یک خلبان بزرگسال است. اما وقتی مباشر از او می پرسد چه نوشیدنی را برای او به ارمغان آورد ، می گوید: "شیر" و در نتیجه سن واقعی خود را از لو می دهد.
 
سرانجام ، در فیلم استنلی کوبریک، پرتقال کوکی A Clockwork Orange ، شخصیتهای نوجوان شیر می نوشند. بنابراین کارگردان اشاره می کند: همه وحشت و هرج و مرج بوجود آمده، در واقع ، برانگیخته شده توسط کودکان است.
 
آیا متوجه می شوید قهرمانان فیلم چه چیزی می خورند و می نوشند؟ آیا تاکنون فکر کرده اید که غذا و نوشیدنی در فیلم ها معنای خاصی دارند؟

نظرات

در ادامه بخوانید...

برد پیت با یک بلوند زیبا روی فرش قرمز رفت

در
برد پیت
فیلم جدید کوئنتین تارانتینو کارگردان بزرگ و شناخته شده در سینمای جهان به نام روزی روزگاری در هالیوود، سیاره را فتح می کند: پیش نمایش فیلم اکشن روز گذشته در لندن برگزار شد . بازیگر  نقش های اصلی - برد پیت ، لئوناردو دی کاپریو و بلوند زیبا مارگو رابی روی فرش قرمز رفتند.
روزی روزگاری در هالیوود
عکس: شوهر سابق آنجلینا جولی در پیش نمایش فیلم "روزی روزگاری در هالیوود" در لندن با حضور لئوناردو دی کاپریو و مارگو رابی 
 مارگو رابی
در این روز مارگو مخصوصاً خیلی خوب بود: بازیگر با لباسی با یقه باز و دامن بی عیب و نقص خود را در معرض دید قرار داد. این بازیگر 29 ساله  است و در سال گذشته با کارگردان تام آکرلی ازدواج کرد ، اما در پیش نمایش فیلم روزی روزگاری در هالیوود بدون همسرش حضور داشت .
مارگو رابی
بسیاری می گویند که پس از طلاق از آنجلینا جولی، برد پیت تحول پیدا کرده است. بازیگر 55 ساله دوباره مانند قبل در همه اوقات مناسب و جذاب به نظر می رسد. بدیهی است که سخت ترین دوره زندگی او گذشته است. طلاق از جولی در مراحل پایانی است ، اما نکته اصلی این است که دادگاه مجدداً به پیت اجازه داد که به اندازه ای که می خواهد با فرزندان خود وقت بگذراند.
برد پیت
تعداد سلبریتی ها در این فیلم واقعاً چشمگیر هستند: لئوناردو دی کاپریو ، برد پیت ، مارگو رابی ، آل پاچینو ، تیم راث. دستمزد های بازیگران مخفی نگه داشته می شود ، اما مشخص است که دی کاپریو به تنهایی 10 میلیون دلار برای نقش خود دریافت کرده است. به طور کلی بودجه فیلم 100 میلیون دلار بود.
 
این فیلم در باره یکی از بدنام ترین جنایات آمریکا در دهه 70 است ، هنگامی که در سال 1969 در هالیوود ، چارلز منسون و فرقه او "خانواده" بی رحمانه شارون تیت را به قتل رساندند. شارون همسر رومن پولانسکی کارگردان بود ، در آن لحظه انتظار تولد یک کودک را داشتند. نقش شارون را مارگو رابی بازی می کند.
مارگو رابی با برد پیت و لئوناردو دی کاپریو
 عکس از هنرمندان : مارگو رابی با برد پیت و لئوناردو دی کاپریو بسیار احساس آرامش می کرد.   

نظرات

در ادامه بخوانید...

آنچه باید قبل از تماشای فیلم جدید کوئنتین تارانتینو روزی روزگاری در هالیوود بدانید

در
روزی روزگاری در هالیوود
در 8 آگوست 2019 ، نمایش برتر فیلم جدید کوئنتین تارانتینو با نام Once Upon a Time روزی روزگاری در هالیوود در روسیه برگزار شد. فیلم روزی روزگاری در هالیوود  بررسی های بسیار بحث برانگیز را از بینندگان سینمای جهان برانگیخته است: از ناامیدی کامل گرفته تا لذت کامل. دلیل چنین عقاید دوگانه چیست؟ در حقیقت ، قبل از تماشای یک فیلم ، فقط باید با برخی واقعیت ها آشنا شوید که باعث می شود فیلم را بیشتر درک کنید: "روزی روزگاری در هالیوود" - این نه تنها ادای احترام به هالیوود دهه 1960 بلکه تلاش یک کارگردان مشهور برای بازنویسی تاریخ است.
 
خود کارگردان توصیه می کند که مخاطب به هیچ وجه قبل از تماشای فیلمش ، نقدها را نخواند. کوئنتین تارانتینو معتقد است که شما خودتان باید در جو تصویر غوطه ور شوید ، آن را حس کنید و آن را تحقق ببخشید. او بدون در نظر گرفتن نظرات دیگران از ادراک عینی از خلقت خود دفاع می کند.
لئوناردو دی کاپریو ، قاب از فیلم Once Upon a Time روزی روزگاری در هالیوود. 
 
عاشقان فیلم های هالیوود دهه 1960 مطمئناً از کار تارانتینو قدردانی می کنند. موسیقی ، پوستر ، عکس از وسترن ها و کمدی های محبوب ، به ما اجازه نمی دهد دقایقی را فراموش کنیم که وقایع در چه زمانی اتفاق می افتد. اما در عین حال ، اگر داستان واقعی را که نیم قرن پیش اتفاق افتاده است ، نمی دانید ، فیلم به نظر کسل کننده خواهد شد.
در نمایش برتر فیلم در لس آنجلس.
 
در سال 1969 ، خبری فاجعه آمیز کل لس آنجلس آمریکا را برانگیخت. نام چارلز منسون ، كه در فیلم توسط كوئنتین تارانتینو استفاده شده بود ، به شخصیت شر تبدیل شد. 
لئوناردو دی کاپریو و برد پیت ، قاب از فیلم Once Upon a Time روزی روزگاری در هالیوود.
و پس از مرگ چارلز منسون ، به نظر می رسد ، این خشونت هنوز به طور کامل منتشر نشده است ، زیرا پیروان و هواداران وی باقی مانده اند و خواستار آزادی کسانی شدند که مستقیما با فاجعه مرتبط بودند. کوئنتین تارانتینو گویی با استفاده از فیلمش از یک وسیله روانشناختی شناخته شده استفاده می کند و بیننده را وادار می کند از آنچه که نیم قرن پیش اتفاق افتاده بود باخبر شود اما با یک پایان متفاوت.
 
منتظر خوشبختی
شارون تیت  / عکس
شارون تیت ، بزرگترین دختر از 3 دختر سرهنگ نظامی پائول تیت و همسرش دوریس ویلت ، از کودکی دختری بسیار جذاب اما فوق العاده ترسو بود. او از شش سالگی در مسابقات زیبایی شرکت کردهبود. در اولین فیلمبرداری در جمع ، شارون تیت با ریچارد بایر بازیگر آشنا شد ، که به او توصیه کرد که در مورد حرفه بازیگری در فیلم فکر کند.
رومن پولانسکی  / عکس
 
پس از عزیمت به ایالات متحده آمریکا ، دختر واقعاً شروع به بازیگری در فیلم کرد. او با تبلیغات و نقش های کوچک در سریال شروع کرد و پس از فیلمبرداری در فیلم "چشم شیطان" ، به یکی از نقش های اصلی در فیلم رومن پولانسکی دعوت شد.
شارون تیت  / عکس
 
در ابتدا ، این کارگردان به سادگی به بازیگر 24 ساله در کار خود کمک کرد ، اما به زیبایی و جذابیت شارون تیت بی توجه نبود. به تدریج ، این رابطه فراتر از بازی در فیلم قرار گرفت و یک عاشقانه پرشور منجر به عروسی شد. آنها به عنوان یکی از زیباترین و درخشان ترین زوج های هالیوود خوانده می شدند ، همسر جوان پولانسکی حرفه ی موفقی را پیش بینی میکرد و منتقدین بر این باور بودند که او هر فرصتی را برای تبدیل شدن به موفق ترین بازیگر زن هالیوود از دست نمی دهد. 
 
درست است که در سال 1969 او کمتر به فکر  موفقیت در آینده یا نقشهای واضح در سینما بود. او منتظر به دنیا آمدن فرزند اول خود بود و نگران عدم حضور شوهرش بود که در یک در انتظار فرزند را بدون تنها نمی گذاشتند.
مارگوت رابی و قهرمان واقعی او شارون تیت.  / عکس
 
سپس ، در تابستان سال 1969 ، هیچ کس نمی توانست تصور کند که شارون تیت و دوستانش قرار است به دست قاتلان بمیرند.
 
نزدیک شدن به پایان جهان
چارلز منسون  / عکس
چارلز منسون را نمی توان در کودکی خوشبخت نامید. مادرش به سختی می توانست نام پدرش را به یاد بیاورد و شادی اصلی او اصلاً نوزاد تازه متولد شده نبود ، بلکه مردان و آزادیهای فراوان بود. به طور طبیعی ، در حال رشد ، چارلز به عنوان قابل درک ترین مسیر پیش رفت: سرقت ، باز هم سرقت و سرقت ماشین. 
 
در سن 13 سالگی به مدرسه ویژه ای برای بزهکاران نوجوان فرستاده شد و در آنجا اتفاقی افتاد كه قلدری و حتی خشونت از سوی ارشد های مدرسه تجربه كرد. تنها دفاع از بزهکار نوجوان نقش دیوانه بود که او را در موقعیت های سخت از حملات محافظت می کرد.
دامون هریمان و قهرمان واقعی او چارلز منسون.  / عکس
 
در سال 1967 ،تصمیم گرفت موسیقی را شروع کند، در نتیجه، نواختن گیتار را فرا گرفت. و او خود را تقریباً به عنوان ناجی بشریت تصور می کند. 
 
باید فهمید که دهه 1960 در آمریکا دوران اوج هیپی ها ، دوران عشق آزاد و تمایل به گسترش آگاهی به هر وسیله ای است. در این موج ، منسون شروع به تبلیغ ایده های خود کرد. وی خواستار اتحاد همه کسانی بود که جامعه آنها را طرد کرده بود. براساس آموزه های منسون ، "خانواده" بود که پس از پایان جهانی که توسط او پیش بینی شده بود ، پایه و اساس تولد دوباره بشریت شود.
"خانواده" توسط چارلز منسون.  / عکس
 
منسون تازه کشف شده پیروانی بیش از 30 نفر را در اطراف خود جمع کرد. هر یک از آنها نه تنها با روح خود بلکه به بدن خود نیز به «معلم» خود اختصاص داده شده بود. اعضای "خانواده" وی با اشتیاق به سخنان منسون گوش می دادند و برای انجام هر یک از دستورات وی آماده بودند. آنها احساس می کردند تقریباً فوق بشر هستند از رابطه جنسی گروهی ، تجارت مواد مخدر و ....ا استفاده می کردند. 
 
وقتی منسون فهمید که نمی تواند نوازنده معروفی شود ، شروع به تبلیغ ایده های قریب الوقوع جنگ بین سفید پوستان و پوست های تیره و ثروتمند و فقیر کرد.
 
تراژدی بندیکت کانیون
خانه 10050،  اینجاست که فاجعه اتفاق افتاد.  / عکس
 
"خانواده" منسون حتی حامیان مالی خاص خود را نیز داشت ، از جمله درامر دنیس ویلسون و تهیه کنندگی تری ملچر. تری ملچر ، که در آن زمان در 10050 در بندیکت کانیون زندگی می کرد ، با قولی برای ضبط آلبوم به منسون اطمینان داد و سپس او را نپذیرفت ، و نمی خواست هیچ ارتباطی با دین رئیس "خانواده" داشته باشد. 
 
در بهار سال 1969 ،  دنیس ویلسون از پناه دادن به چارلز منسون و یارانش امتناع ورزید. همه آنها مجبور بودند در Span Ranch مستقر شوند.
آستین باتلر و قهرمان واقعی او چارلز واتسون.
 
زمان آن فرا رسیده است و "گورو" به یارانش اعلام كرد كه مأموریت دارند كه پایان جهان را آغاز كنند. اولین کسانی که به دست "ناجیان بشر" به قتل رسیدند ، دو فروشنده مواد مخدر بودند که منسون با آنها درگیری داشت. شامگاه 8 اوت 1969 ،منسون، چارلز واتسون و سه دختر را به خانه 10050  فرستاد و به آنها دستور داد كه هر كسی را كه در آنجا پیدا می كنند بكشد.
سوزان اتکینز ، پاتریشیا کارنوینکل ، لسلی ون هوتن.  / عکس
 
شارون تیت ، نه ماهه باردار ، هنگامی که چهار نفر دیوانه در حوالی نیمه شب به خانه وارد شدند ، با سه دوستش در خانه بود. واتسون حتی قبل از وارد شدن به خانه شروع به شلیک به استفان کرد که به طور تصادفی ماشینش را در همان نزدیکی متوقف کرده بود. آن مرد فقط 18 سال داشت. 
 
یکی از مهاجمان ، لیندا کازابیان ، در خارج از خانه باقی ماند و چارلز واتسون ، سوزان اتکینز و پاتریشیا کارنوینکل به کسانی که در خانه بودند حمله کردند. صبح روز 9 اوت ، یک مسخدم، اجساد شارون تیت ، ووتیک فریکوفسکی ، ابیگیل فولگر و جی سابرینگ را پیدا کرد. همه چیز در اطراف در سیل خون غوطه ور بودند.  شارون 16 زخم چاقو خورده بود.
شارون تیت  / عکس
روز بعد ، هالیوود خبر قتل مشابه دیگری را منتشر کرد. این بار قربانی صاحب سوپر مارکت های Leno La Bianca و همسرش بود. هراس آغاز شد ، بسیاری از زندگی خود و زندگی فرزندانشان می ترسیدند.
 
منسون در طی دادرسی گفت: او از هیچ چیز پشیمان نیست
 
گروه منسون دو ماه بعد گرفتار شدند. با همکاری لیندا کسابیان با تحقیقات ، تصویر این جنایت کاملاً معلوم شد. هنگامی که جنایتکاران در مورد شارون صحبت می کردند ، حتی وقتی بسیاری از محققان در طول زندگی خود به سختی گریه می کردند ، نمی توانستند جلوی ریختن اشک خود را بگیرند ، و دعا می کردند که از قاتلان او نوزادی متولد نشود.
عکس از فیلم Once Upon a Time روزی روزگاری در هالیوود.
منسون و شش نفر از دستیاران وی به اعدام محکوم شدند ، اما در کالیفرنیا این قانون لغو شد. منسون که اکنون حکم حبس ابد را در دست داشت ، یک فرد مشهور شد و در طی مصاحبه به وضوح از آن لذت میبرد. او موفق شد حتی در داخل سلول زندان ترس را القا کند. یک تهدید مداوم وجود داشت که وی فرار کند ، یا پیروان او "مأموریت" را ادامه دهند.
"روزی روزگاری در روزی روزگاری در هالیوود" شما باید تماشا کنید.
 
قاتلانی که امروز زنده مانده اند ، تلاشهای خود برای آزادسازی  رها نمی کنند. منسون در سال 2017 درگذشت ، سوزان اتکینز ، که شخصاً شارون تیت را به قتل رساند ، در سال 2009 بر اثر انکولوژی مغز درگذشت. پاتریشیا کارنووینکل 14 بار ، و چارلز واتسون - 16 بار خواستار آزادی شده اند که رد شده است. 
 
بستگان شارون تیت با وجود تهدیدهایی که امروز از طرفداران منسون دریافت می کنند ، همچنان بر اصرار به حبس ابد قاتلان ادامه می دهند.
 
فیلمی از کوئنتین تارانتینو فرصتی برای دیدن همه این وقایع از منظر زمان و عقاید خود درباره عدالت فراهم می کند. در حقیقت ، "روزی روزگاری در هالیوود" ، مانند بسیاری دیگر از آخرین فیلم های تارانتینو ، نوعی جواهر برای مخاطبان است. در روانشناسی عملی چنین تکنیکی وجود دارد که فرد مجبور می شود بار دیگر از وضعیتی، جان سالم به در ببرد که روان او را دچار آسیب می کند اما با یک پایان خوش.
 
رومن پولانسکی و شارون تیت یکی از مهمترین و غیرمعمول ترین زوج های هالیوود بودند. او یک چهره زیبا و فرشته مانند داشت ، او یک کارگردان با استعداد بود که از وحشت های جنگ جان سالم به در برد.آنها سرشار از امید بودند و در انتظار تولد فرزند اول خود بودند. اما حتی در بدترین رؤیا ، رومن و شارون نمی توانستند تصور کنند که پایان بی رحمانه داستان آنها چه خواهد بود.

نظرات

در ادامه بخوانید...

5 فیلم برتر کوئنتین تارانتینو

در
5 فیلم برتر کوئنتین تارانتینو
کوئنتین تارانتینو یک کارگردان مشهور برای خوره های فیلم در سینمای جهان است ، می توان با اطمینان گفت که کسی نمی تواند نسبت به کارهای او بی تفاوت باشد: شما بلافاصله احساس انزجار شدید یا لذت می کنید! کوئنتین تارانتینو کدام یک از فیلم های خود را بیشتر دوست دارد؟
کوئنتین تارانتینو : من فیلم هایی نمی سازم که مردم را برای سرگرمی گرد هم آورد.فیلم هایی می سازم که نظرات آنها درباره فیلم غالبا متفاوت و رادیکال باشد.
 
5 فیلم برتر کوئنتین تارانتینو
کوئنتین تارانتینو.
 
اکثر کارشناسان فیلم او را یکی از بهترین کارگردانان در تمام دوران می دانند و آثار وی جوایز معتبر بسیاری را دریافت کرده است. به عنوان مثال ، فیلم Pulp Fiction به شاخه نخل طلایی جشنواره کن ، و همچنین اسکار و گلدن گلوب برای بهترین فیلمنامه اعطا شد ، و جوایزی دیگر برای فیلم ها دریافت کردند. و این یک لیست کامل نیست. فیلم هایی از رتبه بندی ارائه شده در اینجا می توانند به سادگی بی پایان بررسی شوند ، اما به شرط اینکه عاشق تارانتینو باشید .

 

فیلم سگدانی یا سگ های انباری ، 1992

5 فیلم برتر کوئنتین تارانتینو
بودجه زیاد به طور خودکار فیلم را خوب نمی کند.
 
این اولین فیلم از این کارگردان است  که او را به شهرت جهانی رساند. این فیلم مانند عشق اول است: شما نمی توانید بگویید که بهترین است ، اما این کار جایی است که تارانتینو تمام روح خود را در آن گذاشته است. بودجه فیلم آنقدر کم بود که تقریباً همه بازیگران در لباس شخصی خود بازی  کردند. این امر باعث نشد تا فیلم نه تنها در گیشه جهانی بلکه در بسیاری از جشنواره های معتبر فیلم نیز با شکستن جکپات واقعی روبرو شود! تارانتینو مطمئناً متقاعد شده است که بودجه زیادی قادر به تهیه فیلم خوب نیست. کوئنتین تارانتینو می گوید: من می توانستم سگ های انباری را بدون هاروی کایتل ، تنها با 30،000 دلار بسازم ، و فیلم همان اندازه باشکوه باقی می ماند!
 
5 فیلم برتر کوئنتین تارانتینو
صحنه افسانه ای شکنجه در فیلم سگدانی.
 
جالبترین صحنه در فیلم سگدانی: رقص آقای بلوند (مایکل مادسن) با گوش پلیسی که گوشش بریده شده است باآهنگ Stealers Wheel Stuck ،In The Middle with you است. منظره ای فراموش نشدنی بود!

 

Pulp Fiction، پالپ فیکشن، داستان عامه پسند 1994

5 فیلم برتر کوئنتین تارانتینو
این فیلم برای کوئنتین تارانتینو یک مسابقه واقعی برای وارد شدن به دنیای هالیوود شد. علی رغم موفقیت دیوانه وار نوار قبلی ، تارانتینو وقت زیادی را شخصا صرف بازیگران کرد تا آنها را ترغیب کرد تا در فیلم جدید او بازی کنند. شخصیت اصلی توسط اوما تورمن بازی شد (که او اغلب به عنوان بازیگر محبوب کارگردان خوانده می شود). او تنها پس  از چندین بار توافق مدیر، فیلمنامه را از طریق تلفن برای او خواند.
 
جالب ترین صحنه فیلم:  پس از آنکه قهرمان جان تراولتا با یک آمپول، آدرنالین را در قلب اوما تورمن که با مواد اوردوز کرده، تزریق می کند. علاوه بر این ، همان نقشی که قهرمان درخشان Uma در فیلم داستان های عامه پسند بازی کرد تبدیل به  یکی از پرفروش ترین فیلم های بعدی کوئنتین تارانتینو شد.بیل را بکش.

 

جوایز فیلم پالپ فیکشن

برنده جایزه نخل طلای بهترین فیلم از جشنواره کن ۱۹۹۴ برای کوئنتین تارانتینو
جوایز اسکار سال ۱۹۹۴
برنده جایزه اسکار بهترین فیلم‌نامه غیراقتباسی سال برای راجر اوری و کوئنتین تارانتینو
نامزد جایزه اسکار بهترین فیلم برای لارنس بن در
نامزد جایزه اسکار بهترین کارگردانی برای کوئنتین تارانتینو
نامزد جایزه اسکار بهترین بازیگر نقش اول مرد برای جان تراولتا
نامزد جایزه اسکار بهترین بازیگر نقش مکمل مرد برای ساموئل ال. جکسون
نامزد جایزه اسکار بهترین بازیگر نقش مکمل زن برای اوما تورمن
نامزد جایزه اسکار بهترین تدوین برای سالی منکه Sally Menke
برنده گلدن گلوب بهترین فیلمنامه
نامزد گلدن گلوب بهترین فیلم
نامزد گلدن گلوب بهترین کارگردانی
نامزد گلدن گلوب بهترین بازیگر نقش اول مرد
نامزد گلدن گلوب بهترین بازیگر نقش مکمل مرد
نامزد گلدن گلوب بهترین بازیگر نقش مکمل مرد
برنده بفتای بهترین فیلمنامه اورژینال
برنده بفتای بهترین بازیگر نقش مکمل مرد
نامزد بفتای بهترین فیلم
نامزد بفتای بهترین کارگردانی
نامزد بفتای بهترین بازیگر نقش اول مرد
نامزد بفتای بهترین بازیگر نقش اول زن
نامزد بفتای بهترین فیلمبرداری
نامزد بفتای بهترین صدا
نامزد بفتای بهترین ویرایش فیلم

 

بیل را بکش ، 2003

5 فیلم برتر کوئنتین تارانتینو
اوما تورمن می خواست در لباس سفید باشد و کوئنتین اصرار داشت که لباس زرد رنگ باشد.
 
داستان انتقام خونین و بی رحمانه و انتقام از قاتل بازمانده توسط تارانتینو در زمان فیلمبرداری فیلم Pulp Fiction به دنیا آمد. اوما تورمن در غیاب با بازی در نقش شخصیت اصلی موافقت کرد. او و کوئنتین با هم در مورد جزئیات و محیط پیرامون خود به سبک دهه هفتاد فیلم کونگ فو بحث کردند. شایعه است که کوئنتین یک لباس زرد خواسته بود ، و اوما اصرار داشت که لباس سفید باشد. در فیلم ، ما شاهد یک مبارزه وحشتناک هستیم.
 
دوئل سامورایی در فیلم بیل را بکش.
 
جالبترین صحنه این فیلم: یک  دوئل سامورایی واقعی بین تورمن و O-Ren Ishi (لوسی لیو) در موسسه خانه برگهای آبی هستیم. در این صحنه شگفت انگیز همه چیز وجود داشت: یک گروه پانک ژاپنی که آهنگهای انیمه را اجرا می کند ، برف می بارد ، یک آسمان شب بی انتها و رودخانه های خون جاری می شود که در چشمه فنگ شویی جریان می یابد ... یک استاندارد واقعی از زیبایی شناسی سینما!

 

جوایز فیلم بیل را بکش

فیلم بیل را بکش در جشنوار گلدن گلوب نامزد بهترین بازیگر نقش اول زن و مرد در فیلم درام شد و در جشنواره بفتای نامزد ۵ جایزه از جمله بهترین بازیگر نقش اول زن، تدوین، موسیقی، صدا و جلوه‌های تصویری شد ولی به هیچ‌کدام از جوایز نرسید.
 

 

Inglourious Basterds لعنتی های بی آبرو ، 2009

5 فیلم برتر کوئنتین تارانتینو
نسخه شوخ طبع سرنگونی رایش سوم.
 
پرواز بی پرده تخیل کارگردان در فیلم حرامزاده‌های لعنتی، البته ارتباطی با تاریخ واقعی ندارد. اما این باعث می شود که فیلم هیجان انگیزباشد! چنین نسخه ای از وقایع سرنگونی رایش سوم حتی خود آلمانی ها هم آن را دوست داشتند.
کریستوف والتس برنده اسکار.
 
جالبترین صحنه این فیلم:  یک جذابیت باورنکردنی ، هانس لاندا (کریستوف والتس) به قهرمان (برد پیت)می گوید: در ازای عدم توجه به قتل هیتلر و هیملر با عصبانی شدن از جنایات جنگی و این موضوع که آیا شما فکر می کنید با بمب گذاری در سینما جنگ را تمام می کنید؟ نه ، اگر یک تماس تلفنی برقرار نکنم ، من پیروز خواهم شد. با تشکر از این فیلم ، کریستوف والتس شهرت جهانی پیدا کرد و حتی یک اسکار نیز گرفت!

 

جوایز و افتخارات فیلم لعنتی های بی آبرو

جوایز اسکار ۲۰۰۹ :بهترین فیلم نامزد
بهترین کارگردانی: کوئنتین تارانتینو نامزد
بهترین بازیگر نقش مکمل مرد:کریستوف والتس برنده
بهترین فیلمنامه ارژینال: کوئنتین تارانتینو نامزد
بهترین صداگذاری: نامزد
بهترین فیلمبرداری: نامزد
بهترین تدوین: نامزد
بهترین ویرایش صدا: نامزد
جایزه گلدن گلوب ۲۰۰۹: بهترین فیلم درام نامزد
بهترین بازیگر نقش دوم مرد: کریستوف والتس برنده
بهترین فیلمنامه: کوئنتین تارانتینو نامزد
بهترین کارگردان: کوئنتین تارانتینو نامزد
جشنواره کن ۲۰۰۹: جایزه نخل طلای کن کوئنتین تارانتینو نامزد
بهترین بازیگر نقش مکمل مرد: کریستوف والتس برنده
انجمن منتقدین آستین ۲۰۰۹
کریستوف والتس: بهترین بازیگر نقش مکمل مرد برنده
بهترین بازیگر نقش اول زن: ملانی لوران برنده
بهترین فیلمنامه: کوئنتین تارانتینو برنده
منتقدین فیلم سان دیگو ۲۰۰۹
بهترین بازیگر نقش مکمل مرد: کریستوف والتس برنده
بهترین بازیگران دست جمعی: همه بازیگران برنده
بهترین کارگردانی: کوئنتین تارانتینو برنده
بهترین فیلم: کوئنتین تارانتینو برنده

 

Django Unchained ، جانگوی آزاد شده 2012

5 فیلم برتر کوئنتین تارانتینو
تارانتینو یکی از آن کارگردانان منحصر به فرد است که نه تنها عاشق ریسک است بلکه آن را آزمایش می کند! این بار او فقط یک وسترن به سبک کلاسیک نساخت! کوئنتین می گوید: من نمی خواستم فیلمی با روحیه "کلبه عمو تم" از یاد رفته را بسازم. می خواستم یک داستان ماجراجویی عالی را بیان کنم. من فقط می خواستم فیلم را در آن روزهای برده داری جنوب قرار دهم! به هر حال ، فیلم جنگو بقدر کافی فروش داشت و پول جمع کرد.
5 فیلم برتر کوئنتین تارانتینو
دست لئوناردو دی کاپریو در این صحنه واقعا آسیب می بیند.
 
جالب ترین صحنه فیلم: بازی درخشان لئوناردو دی کاپریو به عنوان یک برده دار ، در حالت عصبانیت شدید لیوان را می شکند. جالب ترین چیز این است که لئوناردو دی کاپریو در واقع دست خود را مجروح کرد ، اما به بازی ادامه داد. تارانتینو بعداً معتقد بود که برای این نقش ، دی کاپریو باید اسکار دریافت می کرد. اما متفاوت شد. حتی جالب تر این است که، برنده جایزه اسکار بهترین بازیگر نقش مکمل مرد در فیلم جانگوی آزاد شده، کریستوف والتس بود.

 

جوایز فیلم جانگوی آزاد شده

برنده جایزه اسکار بهترین بازیگر نقش مکمل مرد (کریستف والتس)
برنده جایزه اسکار بهترین فیلمنامه (کوئنتین تارانتینو)
نامزد جایزه اسکار بهترین فیلم
نامزد اسکار بهترین فیلمبرداری
نامزد اسکار بهترین تدوین صدا
جوایز گلدن گلوب
برنده جایزه بهترین بازیگر نقش مکمل مرد (کریستف والتس)
برنده جایزه بهترین فیلمنامه (کوئنتین تارانتینو)
نامزد جایزه بهترین فیلم
نامزد جایزه بهترین بهترین کارگردانی (کوئنتین تارانتینو)

نظرات

در ادامه بخوانید...

زندگی دوگانه ورونيکا

در


فيلم يک خصوصيت خيلی دلنشين دارد، آن هم نقاشی بودنش است. خيلی از نماها نقاشی هستند. يک عکس هستند. يک لحظه دوست داشتنی هستند.
ساختار کنايه آميز زندگی دوگانه ورونيک
به همراه بسياری از کارگردانها و فيلمسازهای اروپای مرکزی، کريستوف کيشلوفسکی و کريستف پیزیویچ با ايجاد يک ساختار کنايه ‏آميزی ايجاد کرده اند تا به بررسی زندگی يک زن جوان در دوران معاصر بپردازند. آنها در اين کار از امير کوستاريکا زيرکانه تر عمل کرده اند، ‏کيشلوفسکی و پیزیویچ عامل های محرک سياسی را پرداخت به جنبه های روانکاوانه کنار زده اند. ‏


زندگی دوگانه ورورنيک درباره دو زن جوان است، ورونيک که در فرانسه زندگی می کند و ورونيکا که ساکن لهستان است. هر ‏دوی آنها در يک زمان متولد شده اند و در شرايطی مشابه با هم بزرگ شده اند، ولی همديگر را نمی شناسند، حداقل به شکل ‏خودآگاه هم را نمی شناسند. ورونيکا يک موزيسين است، خواننده با استعدادی است که در ميانة کنسرت از دنيا می رود. در همان ‏لحظه، ورونيک مشغول عشق بازی است و ناگهان احساس می کند چيزی را از دست داده است.

 

او بدون اين که بداند چرا يا ‏توضيحی برای کارش داشته باشد درس آوازش را رها می کند. داستانی که بعد از اين اتفاق می آيد درباره چگونگی عاشق شدن ‏ورنيک به مردی خيمه شب باز و نويسنده است. به نظر می آيد ورونيک با اينکه فقط يک بار مرد را در اجرای مدرسة بچه ها ‏ديده است، می داند چطور مرد خودش را به او می رساند. در حين اينکه روابط آنها گسترش می يابد، ورونيک به اين دانش می ‏رسد که گويی به صورت خودآگاه می تواند پيش بينی حوادث و احساساتش را بکند، گويی او يک زندگی ديگر نيز داشته است.

 

‏در اواخر فيلم، خيمه شب باز عکسی پيدا می کند که اعتقاد دارد عکس ورونيک در سفر خارکف است، ولی آن عکس متعلق به ‏ورونيکا است. در نهايت درکی از وجود ورنيکای ديگر ايجاد می شود. نويسنده ها اين دو زن را از پس ظواهر بهم ارتباط می ‏دهند. هر دو به پدرشان نزيدک هستند، هر دو مادرشان را در دوران کودکی از دست داده اند و هر دو دارای استعداد موسيقی ‏هستند.‏
از نظر ساختار، ادراک وجود يک همزاد درماتيک باعث می شود تماشاگر و شخصيت به بازتابی از شخصيت نگاه داشته باشند. ‏استفاده از همزاد يک ابزار برای ايجاد فاصله است. سئوال اين است که فيلم زندگی دوگانه ورونيک به چه منظور از کنايه استفاده ‏می کند؟ ورونيک دختری سر زنده، زيبا و جذاب است.

مثالی از نيروی مثبت در زندگی. در همين بين ورنيکا که همزاد اوست، ‏به ناگاه در خارکف می ميرد. گويی کشيلفسکی و پیزیویچ دارند از دست رفتن و ترس از دست دادن را بررسی می کنند و به ‏ضرورت، ترس از مرگ را از طريق زنی جوان و جذاب به نمايش می گذراند. با ايجاد يک همزاد برای او، نويسنده به ‏ديالکتيکی درباره زندگی و مرگ می پردازند، برای اين کار تفسيری بر کيفيت زندگی می دهد. برای ورونيک زندگی کردن يعنی ‏عشق ورزيدن و به خاطر سپردن ورونيکای ديگر، ورونيکايی که نمايندة انباشت از دست دادنها در زندگی خودش است.‏


خوانشی ديگری که از ساختار می توان انجام داد اين است که آن را راهی برای هدايت وقايع در نظر گرفت. زمانی که ورونيک ‏متوجه می شود چه اتفاقی برای ورونيکا افتاده است، می تواند از خودش محافظت کند. بازتاب اين نگاه احتياط آميز به خود، در ‏مرد خيمه شب باز هم ديده می شود ـ او عروسکی هايی از ورنيکا و ورونيک ساخته است، اما به ورونيک می گويد فقط زمانی ‏از عروسک دوم استفاده می کند که اولی در طول اجرا آسيب ببيند. هنرمند، که در اينجا مرد خيمه شب باز و نويسنده است، به ‏اندازة خود ورونيک احتياط به خرج می دهد.‏


فیلم زندگی دوگانه ورونيک منظور را می رساند، اما فقط يکی از مثالهای ساختار کنايه آميز است. کارهای کيشلوفسکی معمولاً از ‏نظر سختار شکلی کنايه آميز دارند. فيلمهای سفيد و فيلمی درباره عشق قدرتمندتر هستند، چون از ساختار کنايه آميز استفاده می ‏کنند. اما در هر صورت کریستوف کيشلوفسکی با ظرافت و زيرکانه تر از ساير نويسنده ها و کارگردانهای اروپای مرکزی و سینمای جهان، کنايه را در ‏آثارش به کار می برد.‏(سیارک)

نظرات

در ادامه بخوانید...

بهترین فیلم‌های آل پاچینو بخش اول

در

آل پاچینو

همه ما نسلی از بهترین فیلم‌ های هالیوودی را بخاطر داریم. آل پاچینو و رابرت دنیرو یکه‌تاز میدان بودند و با فیلم‌هایی در دهه هفتاد میلادی به روی پرده سینمای جهان رفتند، بازیگرانی چون این دو را شناخته و برای همیشه در خاطر خواهیم داشت. شاید دهه هفتاد میلادی سکوی پرتابی برای این بازیگران بزرگ به حساب بیاید، اما روند موفقیت آنها محدود به این یک دهه نبوده و درحقیقت تا چندین سال بعد نیز در فیلم‌هایی نقش آفرینی کرده‌اند که بدل به آثاری ماندگار در دنیای سینمای هالیوودی شده است. در این مقاله قصد داریم ده مورد از فیلم‌ های یکی از این بازیگران را که به عقیده rottentomatoes جزء ده فیلم برتر این بازیگر هستند را بررسی کرده و نگاهی به آنها بیندازیم. این بازیگر آل پاچینو است. با سیارک همراه باشید. زیر عنوان هر فیلم امتیازی که توسط rottentomatoes به آن اختصاص داده شده است نیز ذکر شده است. از دهمین مورد شروع می‌کنیم:

 

 

فیلم دنی براسکو

دنی براسکو

فیلم دنی براسکو با بازی آل پاچینو Donnie Brasco

با امتیاز 88 از 100

تا سال 1997، آل پاچینو را بیشتر با فیلم‌هایی می‌شناختیم که در آنها به نبرد بی‌پایان قانون با گروه‌های خلافکاری سازمان‌یافته و چالش‌هایی که دراین مسیر پیش می‌آمد، اشاره می‌شد و درحقیقت این، درون‌مایه اصلی فیلم‌هایی بود که او در آنها به ایفای نقش می‌پرداخت، اما فیلم دنی براسکو (به کارگردانی مایک نول) یک تغییر و نوآوری اساسی در این سبک فیلم‌های بوجود آورد و با امضایی که به نام خود داشت، آل پاچینو را نیز وارد دنیایی دیگر کرد.

این فیلم که براساس داستانی واقعی تولید شده است، روایت زندگی مأمور اف بی آی، جوئی پیستون (با بازی جانی دپ) و تلاش دردناک و بی‌وقفه او برای پی بردن به رازها و زد و بندهای یک گروه مافیایی و درنهایت فراهم آوردن مدارکی برای دادگاهی کردن آنها است. جوئی برای دست‌یابی به هدف خود حتی حاضر می‌شود رفاقتی با یکی از اعضای این باند خلافکاری، به نام لفتی روگیرو (با بازی آل پاچینو) به هم بزند.

رفاقتی که لفتی فریب ظاهر آن را می‌خورد و درنهایت جان خود را به خاطر این کار نا عاقلانه‌اش از دست می‌دهد. باوجود اینکه فیلم داستان بسیار تأثیرگذاری را روایت کرده و تکنیک‌های سینمایی درآن به زیبایی هرچه تمام‌تر از آب درآمده است، بسیاری از منتقدان، ماندگاری این اثر را مدیون بازی زیبای آل پاچینو درآن می‌دانند.

 

 

 

فیلم بوی خوش زن

فیلم بوی خوش زن

فیلم بوی خوش زن با بازی آل پاچینو Scent of a Woman

با امتیاز 88 از 100

بوی خوش زن فیلمی بود که درنهایت توانست جایزه اسکار را برای آل پاچینو به عنوان بهترین بازیگر مرد، به ارمغان بیاورد. جایزه‌ای که پیش از این نیز آل پاچینو چهار بار نامزد دریافت آن شده بود و البته در کسب آن ناکام مانده بود. ازجمله فیلم‌هایی که پاچینو بخاطر ایفای نقش در آنها نامزد دریافت جایزه اسکار بهترین بازیگر مرد شده بود، می‌توان به قسمت دوم سری فیلم‌های پدرخوانده و بعد از ظهر سگی اشاره کرد.

با نگاهی به بازی آل پاچینو در این فیلم‌ها می‌توان روی این اتفاق نظر داشت که این جایزه کمی دیر نصیب وی شده و شاید بخاطر آن نقش‌آفرینی‌ها نیز می‌شد این جایزه را به این بازیگر بزرگ داد،

با اینحال دیگر در این نکته هیچ شکی نمی‌توان داشت که بوی خوش زن به کارگردانی مارتین برست، بخش اعظم موفقیت خودرا مدیون بازی بی‌نظیر آل پاچینو بود. داستان این فیلم درباره یک دانشجوی کم سن و سال (با بازی کریس او دونل) است که برای گذران زندگی خود نیاز به درآمد دارد و درنهایت کاری پیدا می‌کند.

این کار نگهداری و مواظبت از یک افسر بازنشسته ارتش آمریکا است که اکنون بینایی خود را از دست داده و دائم‌الخمر است (با بازی آل پاچینو). البته انتقادهایی نیز به این فیلم وارد شده که به ذکر یکی از آنها اکتفا می‌کنیم: راجر ابرت درخصوص این فیلم گفته: «زمانی که به سکانس پایانی فیلم می‌رسیم، همان چیزی را می‌بینیم که در اینگونه فیلم‌ها انتظارش را می‌رود. درحقیقت ما درطول فیلم شاهد بزرگ شدن نوجوانی هستیم و درنهایت هم این اتفاق رخ می‌دهد. اما برای رسیدن به سکانس پایانی و اتفاقی که در آخر فیلم می‌افتد، می‌شد مهارت بیشتری به خرج داد و از قدرت تصویرپردازی بیشتری بهره گرفت.»

 

 

 

فیلم صورت‌ زخمی

فیلم صورت زخمی

فیلم صورت‌ زخمی با بازی آل پاچینو Scarface

با امتیاز 82 از 100

کارگردان صورت‌زخمی، برایان دی‌پالما، با الهام گرفتن از نسخه قدیمی‌تر این فیلم که درسال 1932 و توسط هاوارد هاوکس و ریچارد روسون به روی پرده رفته بود، اقدام به تولید این فیلم کرد. نسخه قدیمی‌تر این فیلم البته چیزی جز یک داستان خطی و یک پیام اخلاقی در پایان فیلم نداشت، حال‌آنکه برایان دی‌پالما با ساخت درامی هیجان‌انگیز از زندگی تونی مونتانا، داستان این فیلم را به سطحی بالاتر رساند و برای علاقه‌مندان به این سبک، حرف‌های زیادی برای گفتن داشت.

صحنه‌های خشونت‌آمیزی که در فیلم صورت زخمی به چشم می‌خورد، باعث شد که نظر منتقدان درباره آن متفاوت باشد و درزمانی که فیلم به روی پرده‌های سینما رفت، مدتی طول کشید تا بتواند جای خود را در میان عامه مردم پیدا کند. البته زمانی که این اتفاق افتاد، فیلم بدل به یک اثر موفق شد و فروش چشمگیری داشت.

درنهایت، بیشتر منتقدان هم به این نتیجه رسیدند که بیشتر اظهارنظرهای منفی درباب این فیلم، درحقیقت کم‌لطفی است و آن را به عنوان یک اثر ماندگار سینمای جنایی دهه هشتاد میلادی پذیرفتند. وینسنت کنبی، منتقد نیویورک تایمز یکی از معدود کسانی بود که درهمان ابتدای اکران فیلم به تحسین این اثر سینمایی پرداخت. با هم نگاهی به نظر او درباره فیلم بیندازیم: «جو حاکم بر فیلم صورت زخمی به هیچ‌وجه خنده‌دار نیست و صرفاً جهت سرگرم کردن تماشاگران ساخته نشده است.

همه چیز نشان از غم‌انگیز بودن زندگی و پوچی آن دارد؛ هرچیزی که در زندگی بدست می‌آید روزی از دست خواهد رفت و هر صعودی با سقوطی ناگزیر همراه است. در صورت‌زخمی این سقوط بسیار ترسناک است و تماشاچی فیلم با تمام وجود آن را احساس می‌کند و از دیدنش به وحشت می‌افتد.»

 

 

 

فیلم سرپیکو

فیلم سرپیکو

فیلم سرپیکو با بازی آل پاچینو Serpico

با امتیاز 90 از 100

نخستین باری که آل پاچینو نامزد دریافت جایزه بهترین بازیگر مرد اسکار شد، بخاطر بازی در سرپیکو بود. فیلمی که سیدنی لومت کارگردانی آن را به عهده داشت. درحقیقت این شروعی بود بر مطرح شدن نام آل پاچینو در مراسم اسکار میان سال‌های 1972 تا 1975 که چند باری نامش به عنوان نامزد دریافت این جایزه مطرح شد.

ناگفته نماند که این فیلم فاصله زیادی با شاهکارهایی دارد که آل پاچینو در دهه هفتاد به ایفای نقش در آنها پرداخت، اما نکته‌ای که درخصوص این فیلم وجود دارد این است که بسیاری از استعدادهای بالقوه آل پاچینو در امر بازیگری دراین فیلم به عرصه ظهور رسید و همه با تمام وجود دیدند که پاچینو بازیگری قابل است.

البته نکته‌سنجی کارگردان این فیلم، لومت و نیز فیلمنامه خوب آن که مشترکاً به قلم والدو سالت و نورمن وکسلر نوشته شده بود نیز در این ایفای نقش پاچینو تأثیر بسزایی داشتند. داستان فیلم سرپیکو الهام گرفته از زندگی واقعی یک افسر پلیس نیویورک آمریکا است که در تلاش برای ریشه کن کردن فساد حاکم بر روابط میان پلیس و باندهای خلافکاری است؛ تلاشی که درنهایت به تهدیدی برای جان این افسر پلیس وظیفه‌شناس بدل می‌شود.

کلین موریس یکی از منتقدانی بود که بشدت تحت تأثیر این فیلم قرار گرفت. اودرباره این فیلم گفت: «یکی از بهترین فیلم‌هایی بود که دردوران ما به روی پرده رفت. سرپیکو فیلمی است که در آن می‌توانید پاچینوی واقعی را مشاهده کنید و از بازیش لذت ببرید. این فیلم بشدت تأثیرگذار است.» 

 

 

 

فیلم بی‌خوابی

فیلم بی خوابی

فیلم بی‌خوابی با بازی آل پاچینو Insomnia

با امتیاز 92 از 100

آل پاچینو در دوران بازیگری خود، نقش‌های زیادی را به عنوان افسر پلیس ایفا کرده است، اما هیچ‌یک از این نقش‌ها به پیچیدگی نقش ویل دورمر در فیلم بی‌خوابی نبوده است: افسری که عذاب وجدانی از گذشته با خود به دنبال دارد و همین گذشته‌اش است که در مواقع بحرانی اورا مضطرب می‌کند.

داستان فیلم درمورد همین افسر پلیس است که برای پیگیری مأموریتی که به او محول شده است، لوس آنجلس را به مقصد مکانی دورافتاده در آلاسکا ترک می‌کند. ویل دورمر در آلاسکا پیگیری یک پرنده قتل مشکوک را بعهده دارد و با مرگ همکارش و بی‌خوابی که در این مکان به سراغش آمده است، شرایطش به مراتب دشوارتر از پیش می‌شود. کارگردانی این فیلم به عهده کریستوفر نولان بود و بازیگران با استعداد دیگری گه در کنار پاچینو در این فیلم به ایفای نقش پرداختند

(ازجمله هیلاری سوانک، مارتین دونوان و البته رابین ویلیامز که در نقش عجیب و غریب‌ترین نویسنده دنیای سینما در این فیلم به ایفای نقش می‌پردازد) و همه این عوامل دست به دست هم داده تا این فیلم را بدل به اثری ماندگار کنند. بی‌خوابی، درزمان اکرانش توانست فروشی صد و سیزده میلیون دلاری داشته باشد. منتقدان بسیاری به تحسین این فیلم پرداخته‌اند، از آن جمله‌اند اندرو او هیر که با هم نگاهی به نظر او درباره این فیلم می‌اندازیم: «این فیلم گواهی براین ادعا است که هنوز هم می‌توان به فیلم‌های عامه‌پسندتر جلوه‌ای دیگر داد و امضای شخصی خودرا بر آن نهاد. ایفای نقش بازیگران در این فیلم از مهمترین عوامل موفقیت آن است.» (سیارک)

این مقاله ادامه دارد...

نظرات

در ادامه بخوانید...

بهترین فیلم‌های آل پاچینو بخش دوم

در

 

 

فیلم گلن‌گری گلن روس

با امتیاز 94 از 100

فیلم گلن‌گری گلن روس

فیلم گلن‌گری گلن روس با بازی آل پاچینو  Glengarry Glen Ross

با وجود موفقیت‌های بسیاری که آل‌پاچینو در طول دوران بازیگری خود بدست آورد، سال 1992 برای او سالی بخصوص بود. این همان سالی است که پاچینو موفق شد بخاطر بازی در فیلم بوی خوش زن جایزه اسکار بهترین بازیگر مرد را از آن خود کند. اما این تنها موفقیت آل پاچینو در این سال نبود و درکنار این جایزه توانست بخاطر بازی درفیلم گلن‌گری گلن روس نامزد دریافت جایزه بهترین بازیگر نقش مکمل مرد نیز بشود؛ اثری که بدل به فیلم کلاسیک و ماندگار در سینمای جهان شد.

جالب است بدانید که این فیلم اقتباسی از نمایشنامه‌ای به همین نام است که برای مدتی روی صحنه تئاتر به نمایش درآمد و متأسفانه با بازخورد خوبی مواجه نشد. با اینحال کارگردانی بی‌نظیر جیمز فولی درکنار ایفای نقش هنرمندانه بازیگران این فیلم، آن را بدل به اثری ماندگار کرد.

غم و اندوهی که در زندگی شخصی نقش‌های مختلف فیلم دیده می‌شود، درکنار دیالوگ‌هایی که به خوبی نوشته شده بودند، ازمهمترین عوامل ماندگار شدن این اثر بودند. اون گلیبرمن یکی از منتقدانی بود که به تحسین این اثر پرداخت: «ایفای نقش بازیگران در این فیلم ریتم دقیق و مشخصی دارد و به خوبی از پس آن برآمده‌اند. دفتری که بیشتر اتفاقات فیلم درآن جریان دارد نیز، به خوبی طراحی شده و از آب درآمده است.»

 

 

فیلم نفوذی

با امتیاز 96 از 100

فیلم نفوذی

فیلم نفوذی با بازی آل پاچینو The Insider

اگر بخواهیم نکاتی که یک فیلم هیجان‌انگیز معمایی-جنایی را بدل به یک اثر خوب و ماندگار می‌کنند، بررسی کنیم، مهمترین نکته این خواهد بود که دیالوگ‌ها و پیرنگ داستان فیلم‌نامه به گونه‌ای طرح‌ریزی شده باشد که تماشاگر فیلم را مدام در جوش و خروش نگاه دارد و بخواهد بداند که درجریان فیلم اتفاق بعدی‌ای که رخ خواهد داد، چیست.

این دقیقاً نکاتی است که در فیلم Insider  به چشم می‌خورد و نشان می‌دهد چرا این فیلم توانست در هفت مورد نامزد دریافت جایزه اسکار شود (حتی سکانس تبلیغاتی‌ای که در فیلم وجود دارد نیز از ارزش هنری این اثر کم نمی‌کند).

در نگاه اول ممکن است به نظرتان فیلمی بیاید که حرفی برای گفتن نخواهد داشت، اما کارگردانی فیلم (مایکل من) هنرمندانه انجام شده و درکنار نقش آفرینی مثال‌زدنی آل پاچینو در کنار راسل کرو (بازیگر نقش اصلی در فیلم گلادیاتور و بسیاری فیلم‌های موفق دیگر) آن را بدل به شاهکاری در دنیای سینما کرده است.

نگاهی به نظر یکی از منتقدان این فیلم می‌اندازیم: اندرو سریس، منتقد روزنامه نیویورک تایمز درخصوص این فیلم گفت: «می‌دانید چیزی که انتظارش را نداشتم چه بود؟ درحقیقت زمان کلی فیلم چیزی حدود دو ساعت و چهل دقیقه است و در تمام طول این مدتی که پای فیلم نشسته بودم حتی برای لحظه‌ای به ساعتم نگاه نکردم و این هدفی است که از هر فیلم خوب برای سرگرم کردن باید دنبال کند. تعریفی بهتر از این در وصف این فیلم نمی‌توانم ارائه دهم.»

 

 

فیلم بعد از ظهر سگی

با امتیاز 95 از 100

فیلم بعد از ظهر سگی

فیلم بعد از ظهر سگی با بازی آل پاچینو Dog Day Afternoon

گاهی اوقات واقعیت چیزهای عجیب‌تری نسبت به داستان و افسانه، در پس پرده خود دارد و این مسئله کاملا در رابطه با بعد از ظهر سگی صادق است. این فیلم که همکاری مجدد آل پاچینو و سیدنی لومت به حساب می‌آید.

(پیش از این در فیلم سرپیکو با یکدیگر همکاری داشته‌اند) روایت داستان یک سرقت مسلحانه شگفت‌انگیز و غیرمعمولی بانک است که در بعد از ظهری بسیار گرم در اثنای ماه آگوست سال 1972 در نیویورک آمریکا رخ می‌دهد.

داستان این فیلم همه چیز در خود دارد: از هیجان و درام عاشقانه گرفته تا مشکلات تلخی که در اجتماع و سیاست آمریکا در اوایل دهه هفتاد میلادی جریان داشت و همین نکات است که این فیلم را نامزد دریافت جایزه اسکار در شش بخش متفاوت کرد (آل پاچینو برای سومین بار بخاطر ایفای نقش در این فیلم نامزد دریافت جایزه اسکار بهترین بازیگر مرد شد).

بعد از ظهر سگی در طول دوران اکران خود توانست به فروشی پنجاه میلیون دلاری دست یابد که در زمان خود به نسبت فروش فوق‌العاده‌ای است. این فیلم هنوز که هنوزه در مرکز ملی فیلم آمریکا به نمایش درمی‌آید و افراد بسیاری به تماشای آن می‌نشینند و هنوز هم گاهی منتقدان راجع به آن صحبت می‌کنند.

استفان فاربر، منتقد استودیوی فیلم‌سازی Movieline درخصوص این فیلم گفته است: «بعد از ظهر سگی فیلمی است سرشار از انرژی و شوخ‌طبعی بی‌ادبانه و بیماری‌هایی که نادیده گرفته شده‌اند.»

 

 

فیلم‌ پدرخوانده 2

با امتیاز 97 از 100

پدر خوانده

فیلم‌ پدرخوانده 2 با بازی آل پاچینو The Godfather, Part II

برخی فیلم‌ها به قدری خوب و تأثیرگذار هستند که امکان ادامه یافتن و ساخت نسخه‌های دنباله آن فیلم بدل به قطعیت می‌شود. درکنار اینگونه فیلم‌ها، دسته‌ای دیگر هستند که حتی فکر کردن راجع به ساخت نسخه دنباله آنها نیاز به مهارت و اراده‌ای استادانه دارد. پدرخوانده فرانسیس فورد کوپولا، فیلمی است که در دسته دوم جای می‌گیرد و این تنها بخشی از پاسخ به این سؤال است که چرا قسمت دوم سری پدرخوانده تا این اندازه خوب و هنرمندانه از آب درآمده است.

نه تنها قسمت دوم این سه‌گانه توانست موفقیتی که از ساخت قسمت اول در جدول فروش نصیبش شده بود را تکرار کند، بلکه در کنار آن تا حد بسیار زیادی توانست بازخورد خوبی که از قسمت پیشین نصیبش شده بود را تکرار کند. با وجود اینکه دیگر خبری از بازی استادانه مارلون براندو در نقش دون کورلئونه نبود، داستان فوق‌العاده فیلمنامه که روایتی بود از دو نسل جداگانه و درکنار به تصویر کشیدن چگونگی به قدرت رسیدن مایکل کورلئونه (با بازی آل پاچینو)، فلش‌بک‌هایی به گذشته نیز زده می‌شد و نشان داده می‌شد.

که دون کورلئونه جوان (با بازی به یاد ماندنی رابرت دنیرو) چگونه از دهکده کوچک خود در سیسیل ایتالیا جان سالم به در برد و به آمریکا مهاجرت کرد. کشوری که زمینه ساز تشکیل یکی از بزرگترین خانواده‌های مافیایی به دست او شد. جفری ام.

اندرسون یکی از منتقدانی بود که راجع به این فیلم اظهار نظر کرد: «در این فیلم شاهد به تصویر کشیدن داستانی هستیم که بیش از اندازه گسترده است، اما نکته جالب توجه درخصوص فیلمنامه این است که تمامی جزئیات به خوبی به نمایش درآمده‌اند و هیچ سؤالی برای بیننده باقی نمی‌گذارند. نکته قوت دیگر داستان فیلم قسمت‌هایی است که بیننده را از لحاظ عاطفی غافلگیر می‌کند.»

 

پدرخوانده 1

با امتیاز 98 از 100

پدرخوانده

پدرخوانده 1 با بازی آل پاچینو The Godfather, Part I

در این لیست به بررسی فیلم های زیادی پرداختیم اما هیچ‌کدام از این فیلم‌ها یک امتیاز کامل صددرصدی از سایت ما دریافت نکرده‌اند. این درحالی است که به باور بسیاری (بنا به آمار فروش و بازخورد تماشاگران فیلم‌های سینمایی) پدرخوانده (قسمت اول) فیلمی است که تمامی رکوردها را از آن خود کرده و بی‌شک، بهترین فیلمی است که تاریخ سینما به خود دیده است.

درحقیقت این همه تعریف و تمجید لایق این شاهکار دنیای سینما است. پدرخوانده فیلمی بود که برای نخستین بار مارا با دنیای مدرن سینمایی آشنا می‌کند. روایت چند نسل از انسان‌هایی که همه به دنبال قدرت و لذت می‌گردند.

داستان فیلمنامه بسیار خوب کار شده است (داستانی که فرانسیس فورد کوپولا با اقتباس از رمانی به همین نام، نوشته ماریو پازو، به قلم درآورده است). نقش آفرینی بازیگران این فیلم از دیگر نقاط قوت آن است (آل پاچینو، جیمز کان و رابرت دوال کسانی بودند که نامزد دریافت جایزه اسکار شدند و مارلون براندو کسی بود که افتخار دست‌یابی به این مهم را در کارنامه دارد و بخاطر بازی در این فیلم برنده جایزه اسکار شد).

این‌ها همه نکاتی است که زبان منتقدان بسیاری را به تحسین از این فیلم گشوده است، کسانی چون جی کاکز (منتقد روزنامه تایمز) که درخصوص این فیلم عنوان کرد: «اثری کمیاب و اثری که بعید است همانند آن دیگر ساخته شود. شاهکاری که درکنار سرگرم کردن تماشاگر، چیزی از ارزش هنری‌اش کاسته نمی‌شود. پدرخوانده یک شاهکار در عرصه هنر است.»

ناگفته نماند که لیست‌هایی این‌چنینی بر اساس امتیازی که سایت‌های معتبر به فیلم‌ها اختصاص می دهند تنظیم می‌شود.

(در مورد لیستی که مشاهده نمودید، همانگونه که در ابتدای این مقاله نیز عنوان شد، سایت rottentomatoes منبع ما بوده است) و ممکن است به مذاق همه خوش نیاید و نبود برخی فیلم‌های سینمای جهان برای کسانی عجیب و غیرقابل انتظار باشد که امری اجتناب ناپذیر است. درخصوص لیستی که توسط این سایت مطرح شد (به گفته نویسنده خود سایت) دو فیلم دیگر نیز هستند که می‌توانستند در این لیست جایی داشته باشند: مخمصه The Heat، و راه کارلیتو Carlito’s Way دو فیلم دیگری هستند که می‌توانستند جایی در این لیست داشته باشند.ترجمه  itrans.ir 

نظرات

در ادامه بخوانید...