خیال روی تو چون بگذرد به گلشن چشم

خیال روی تو چون بگذرد به گلشن چشم دل از پی نظر آید به سوی روزن چشم
سزای تکیه گهت منظری نمی​بینم منم ز عالم و این گوشه معین چشم
بیا که لعل و گهر در نثار مقدم تو ز گنج خانه دل می​کشم به روزن چشم
سحر سرشک روانم سر خرابی داشت گرم نه خون جگر می​گرفت دامن چشم
نخست روز که دیدم رخ تو دل می​گفت اگر رسد خللی خون من به گردن چشم
به بوی مژده وصل تو تا سحر شب دوش به راه باد نهادم چراغ روشن چشم
به مردمی که دل دردمند حافظ را مزن به ناوک دلدوز مردم افکن چشم

تعبیر فال حافظ

منتظر کسی هستید که حاضرید به خاطر آن همه چیزتان را فدا کنید ولی فکر می کنید او حتی گوشه ی چشمی هم به شما نمی اندازد بدانید که مورد امتحان الهی قرار گرفته اید تا خون دل نخورید و زجر نکشید رسیدن مژده وصل برایتان خوشایند نخواهد بود. بدانید که دل دردمندتان با این مژده التیام پیدا می کند و چشمتان به قدوم یار روشن می شود.

نظرات

برای ارسال نظر باید وارد حساب کاربری شوید. ورود یا ثبت نام

بیشتر بخوانید