زاهد خلوت نشین دوش به میخانه شد

زاهد خلوت نشین دوش به میخانه شد

از سر پیمان برفت با سر پیمانه شد

صوفی مجلس که دی جام و قدح می​شکست

باز به یک جرعه می عاقل و فرزانه شد

شاهد عهد شباب آمده بودش به خواب

باز به پیرانه سر عاشق و دیوانه شد

مغبچه​ای می​گذشت راه زن دین و دل

در پی آن آشنا از همه بیگانه شد

آتش رخسار گل خرمن بلبل بسوخت

چهره خندان شمع آفت پروانه شد

گریه شام و سحر شکر که ضایع نگشت

قطره باران ما گوهر یک دانه شد

نرگس ساقی بخواند آیت افسونگری

حلقه اوراد ما مجلس افسانه شد

منزل حافظ کنون بارگه پادشاست

دل بر دلدار رفت جان بر جانانه شد


تعبیر فال حافظ

دعاهای تو بر سر نماز صبح و شب بی ثمر نماند خداوند دری به رویت باز کرد و آن رسیدن به عقل و فرزانگی است. دوست را از دشمن به راحتی می توانید تشخیص دهید و می فهمید که از کجا به شما آفت می رسد از آنجا دوری می کنید و در نهایت تصمیم های عاقلانه می گیرید.

نظرات

برای ارسال نظر باید وارد حساب کاربری شوید. ورود یا ثبت نام

بیشتر بخوانید