شنیده ام سخنی خوش که پیر کنعان گفت 88
شنیده ام سخنی خوش که پیر کنعان گفت |
فراق یار نه آن میکند که بتوان گفت |
حدیث هول قیامت که گفت واعظ شهر |
کنایتیست که از روزگار هجران گفت |
نشان یار سفرکرده از که پرسم باز |
که هر چه گفت برید صبا پریشان گفت |
فغان که آن مه نامهربان مهرگسل |
به ترک صحبت یاران خود چه آسان گفت |
من و مقام رضا بعد از این و شکر رقیب |
که دل به درد تو خو کرد و ترک درمان گفت |
غم کهن به می سالخورده دفع کنید |
که تخم خوشدلی این است پیر دهقان گفت |
گره به باد مزن گر چه بر مراد رود |
که این سخن به مثل باد با سلیمان گفت |
به مهلتی که سپهرت دهد ز راه مرو |
تو را که گفت که این زال ترک دستان گفت |
مزن ز چون و چرا دم که بنده مقبل |
قبول کرد به جان هر سخن که جانان گفت |
که گفت حافظ از اندیشه تو آمد باز |
من این نگفتهام آن کس که گفت بهتان گفت |
تعبیر فال حافظ
تهمتی به شما زده اند که از طرف دشمن است.درد هجر بزرگی را تحمل می کنید. اما تن به رضای خداوند دهید. مطمئن باشید جواب خوبی ها و ثوابی را که کرده اید در جایی دیگر خواهید گرفت. حرف های خود را بر اساس فرض و شک نزنید که بر علیه خودتان استفاده می کنند. بذر وبی بکارید تا شاهد رویش خوبترین ها باشید.