غم زمانه که هیچش کران نمی بینم

غم زمانه که هیچش کران نمی​بینم دواش جز می چون ارغوان نمی​بینم
به ترک خدمت پیر مغان نخواهم گفت چرا که مصلحت خود در آن نمی​بینم
ز آفتاب قدح ارتفاع عیش بگیر چرا که طالع وقت آن چنان نمی​بینم
نشان اهل خدا عاشقیست با خود دار که در مشایخ شهر این نشان نمی​بینم
بدین دو دیده حیران من هزار افسوس که با دو آینه رویش عیان نمی​بینم
قد تو تا بشد از جویبار دیده من به جای سرو جز آب روان نمی​بینم
در این خمار کسم جرعه​ای نمی​بخشد ببین که اهل دلی در میان نمی​بینم
نشان موی میانش که دل در او بستم ز من مپرس که خود در میان نمی​بینم
من و سفینه حافظ که جز در این دریا بضاعت سخن درفشان نمی​بینم

تعبیر فال حافظ

چرا فکر می کنید غم دلتان را پایانی نیست دوای درد شما با خدا بودن است، راز و نیاز کردن با خداوند از درد دلتن می کاهد. افسوس گذشته را می خورید که هیچ فایده ای هم ندارد. تنها شده اید. راهتان را گم کرده اید. بلند شوید و مثل آبی روان به جنب و جوش درآئید و خودتان مشکلاتتان را حل کنید. انشاالله

نظرات

برای ارسال نظر باید وارد حساب کاربری شوید. ورود یا ثبت نام

بیشتر بخوانید