نگاهی به فیلم جدید اصغر فرهادی «همه میدانند»
تهدید و خطری که از بیرون متوجه خانواده میشود و زخمی که از درون به جان آنها افتاده است؛ این درونمایه اصلی داستان فیلم جدید اصغر فرهادی «همه میدانند» است. درونمایهای که با اتفاق افتادن یک آدم ربایی در طول داستان فیلم، بیش از پیش تأثیرگذار خواهد بود. از دیگر نقاط قوت این فیلم بازیگرانی است که در آن به ایفای نقش پرداختهاند؛ پنهلوپه کروز، خاویر باردم (بازیگر دیوانه فیلم «جایی برای پیرمردها نیست») و ریکاردو دارین.
داستان این فیلم، نشان از روایتهای گذشته فرهادی دارد و گاهی با بررسی آن به یاد فیلمهای پیشین او میافتیم و مسائلی که سعی میکرد در فیلم خود گنجانده و آنهارا بررسی کند. بیایید نگاهی دقیقتر به داستان فیلم بیندازیم؛ حادثهای تکاندهنده برای یک خانواده اتفاق افتاده (این حادثه با دقتی باورنکردنی به تصویر کشیده میشود) که تمام مشکلات و سوءتفاهمهای گذشتهای را که اعضای این خانواده با یکدیگر داشتهاند، دوباره به میان میآورد و تمامی این اتفاقات به قدری تأثیرگذار هستند که گویی مشکلات و بعضا مخفیکاریهایی که اعضای این خانواده میان یکدیگر داشتهاند، گناهی بوده که آنها مرتکب شدهاند و حالا ناچارند تاوان گناه خودرا بپردازند. این مسئلهای است که در داستان فیلمهای پیشین فرهادی نیز به چشم میخورد و برای کسانی که کارهای اورا دنبال میکنند آشنا است؛ رازی که هرلحظه ممکن است فاش شود، زخمی که هنوز التیام نیافته است و در نهایت لحظهای که فرا میرسد و زخمها سرباز میکنند و رازها برملا میشوند. از دیگر نکات این فیلم اضافه شدن المانهای داستانهای جنایی به آن است. نکته جالبی که در این فیلم به چشم میخورد این است که نقش آفرینی این بازیگران و فیلمبرداریهایی که در قسمتهای جنوبی اروپا انجام گرفته است، اصغر فرهادی را به مرحله جدیدی از فیلمسازیاش وارد کرده و چیز جدیدی که دراین فیلم او به وضوح احساس میشود، نگاه خوشبینانهای است که در تماشاگر ایجاد میکند.
چیزی که این فیلم را در کارنامه اصغر فرهادی به اثری بخصوص و ویژه تبدیل میکند، روند کلی به نمایش گذاشتن داستان فیلم است. همه چیز صادقانه و کمی غیرمستقیم بیان میشود و این شیوه بیان در داستانهای قبلی فرهادی که بعضاً حالتی معمایی داشتند کمتر سابقه دارد. سکانس صحنه عروسی بسیار خوب از آب در آمده و میتوان بی هیچ اما و اگری از دیدنش لذت برد. این صحنه به قدری خوب از آب درآمده که شاید بتوان آن را با صحنه عروسی فیلم بزرگی چون پدرخوانده کوپولا مقایسه کرد. در عروسی همه به جشن و پایکوبی مشغولاند که ایرنی به همراه معشوقش به بالای برج ناقوس کلیسا رفته و زنگ آن را به صدا درمیآورند و سبب تعجب حاضرین در عروسی میشوند. احتمالا اگر کارگردانی دیگری بود به گونهای این صحنه زنگ کلیسا را به تصویر میکشید که خبر از رخداد شومی بدهد. به نظر این تکنیک مختص اصغر فرهادی است که کمی مفهوم زمان و سرنوشت را، به گونهای برای ما بیان کند که به نظرمان آشنا نباشد و ما برای خود تعریف دیگری از این دو داشته باشیم. به نظر میرسد که این صحنه زنگ زدن کلیسا بسیار خوب از آب درآمده است. نقشآفرینی بازیگران این فیلم نیز، هوشمندانه است و نشان از اعتماد به نفس بالا و تجربه آنها دارد. درپایان باید گفت که فرهادی استعداد و توان بینظیری در خلق و روایت داستان دارد.(سیارک)