چه از طریق فیلم هایی با نیکلاس کیج در ماجراهایی مانند 'Benjamin Gates' و چه از طریق لارا کرافت در "Tomb Raider" در بازی های ویدئویی یا از طریق رمان معروف رابرت لوئی استیونسون به نام جزیره گنج، پیدا کردن گنج همیشه دنیا را مجذوب و علاقه مند کرده است. چه کسی نمی خواهد در یک ماجراجویی بزرگ به دنبال یک گنج گمشده شرکت کند و سرانجام آن را پیدا کند و ثروتمند شود؟ آیا می دانید که هنوز هم ثروت های بزرگی در دنیای واقعی بصورت پنهان وجود داشته باشد؟ برای شکار گنج در سراسر جهان آماده هستید؟
1 - کشتی های غرق شده اسپانیایی
گنج تخمینی: 2 میلیارد دلار.
واقع در شرق فلوریدا ، متشکل از ایالت های سنت لوسیا ، مارتین و پالم بیچ ، به شکلی مناسب به نام Coast Treasure وجود دارد و به دلایل خوبی ، می توانید گنج های زیادی را در سواحل آن پیدا کنید. در سال 1715 ، 1000 دریانورد اسپانیایی سوار ناوگان 12 کشتی شدند. در آن زمان امری عادی بود که کشتی های ناوگان هند سفرهایی را بین اسپانیا و جهان جدید انجام دهند که از کوبا عبور می کردند. متأسفانه ، آنها در طوفان گرفتار شدند و 11 کشتی غرق شدند. بسیاری از مردان هلاک شدند. طلا ، نقره ، زمرد و مروارید ، طبق افسانه ها همه غرق شدند.
به لطف حرکت دریا در هنگام طوفان ها و سایر وقایع آب و هوایی ، برخی از گنجینه ها در مسیرهای مختلفی حرکت می کنند و به سطح زمین نزدیکتر یا دورتر می شوند. خانواده ای از شکارچیان گنج که در سال 2013 یافت شده اند ، بسیار نزدیک به سواحل ، طلا با ارزش تقریبی 300000 دلار پیدا کردند. اما گنج واقعی باقی مانده است ، چهار مورد از 11 کشتی هرگز پیدا نشده اند. یکی از قایق ها یک کشتی سبک و سریع به نام سان میگل بود. شایعه است که با ارزش تخمینی اکنون، 2 میلیارد دلار در کشتی ها وجود داشته است. با این حال مکان آن یک اسرار باقی مانده است ، مکان می تواند هم اکنون بیشتر در نزدیک شمال ، نزدیک به سواحل کارولینای جنوبی یا شمال واقع شده باشد.
2 - گنجینه نسخ خطی بحر المیت
گنج تخمینی: 1 میلیارد دلار.
شاید شما قبلاً از Scrolls of the Sea Dead شنیده باشید ، که بیش از 2000 سال پنهان بوده و گنجینه هایی است که در تاریخ باستان وجود داشته است. اما آیا می دانید که این نسخه های خطی شامل یک نقشه گنج است؟ باستان شناسانی که در جستجوی غارهای قمر در نزدیکی بحر المیت یا دریای مرده بودند ، جایی که اولین پروانه یافت شد ، کشف بی نظیری را انجام دادند: یک طومار مسی به دو بخش تقسیم شده است. آنها لیستی از مناطق اطراف اسرائیل و اردن را که در آن طلا و نقره مخفی شده ، به روز کرده اند.
این لیست شامل 64 مکان با سرنخ هایی از قبیل: "شماره 12: در حیاط ، نه ذرع در گوشه جنوبی: گلدان های طلا و نقره برای گل دهی ، حوضچه ، فنجان ، کاسه های قربانی ، گلدان نسخه ها؛ در ششصد و نه "مورد 32: در غار متعلق به خانه هاكوز ، شش ذراع حفر كنيد ، شش ميله طلا وجود دارد." ارزش طلا و نقره ذکر شده بالغ بر 1 میلیارد دلار خواهد بود. اما تا به امروز ، هنوز چیزی پیدا نشده است!
3 - گنج BlackBard
گنج تخمینی: 12.5 میلیون دلار.
در سال 1718 ، کشتی متعلق به دزدان دریایی بدنام Blackbeard ، در کارولینای شمالی محاصره شد و سعی در ورود به خلیج Ocracoke کرد. این ویرانگر تا زمان کشف آن در سال 1996 پنهان ماند. امروز ، آزمایشگاه حفاظت از انتقام ملکه آن غواصی های منظمی را انجام می دهد . شهادت زمان و دزدی دریایی از این قایق سرچشمه می گیرد. اما یک چیز وجود دارد که هرگز پیدا نشده است: گنج BlackBard.
مورخان می گویند که بلک بورد (نام واقعی وی ادوارد تاچ بود) عمدا باعث شد کشتی وی نتواند از اسارت بگریزد. زیرا وی می توانست گنج خود را در این دهکده مخفی کند. بلک بورد وقت زیادی را در اوکراکوک Ocracoke می گذراند ، این نقطه عطف و نقطه شروع او برای سفرهای او بود. ساكنانی كه می گويند شبح بلک بورد روستا را ویران می كند ، همچنان متقاعد شدند كه گنج او در این منطقه پنهان است. هنگامی که او اسیر و کشته شد، دزدان دریایی 12.5 میلیون دلار غارت کرده بودند، که هنوز بصورت غیرقابل ردیابی ثبت شده است.
4 - گنجینه فارست فن که در Rockies دفن شده است
گنج تخمینی: بین 1 تا 3 میلیون دلار.
در سال 1988 ، پس از تحمل سرطان ، فارست فن ، یک فروشنده و گردآورنده مشهور سکه تصمیم گرفت که اگر بیمار شود ، با غنایم خود در بیابان بمیرد. او دیگر بیمار نشد. در سال 2010 ، در سن 80 سالگی ، او یک صندوق پر از سکه های طلا و سایر اشیاء گرانبها را از مجموعه شخصی خود گرفت و آن را در کوه های صخره ای شمال سانتافه پنهان کرد.این شکار بزرگی برای شکارچیان گنج بود. در زندگینامه خود شعری در 24 مصرع منتشر می کند که سرنخ هایی درباره مکان گنج ارائه می دهد. در اینجا گزیده ای وجود دارد: " همانطور که من به تنهایی به آنجا رفته ام ، و با گنجینه های خود جسورانه ، می توانم راز خود را در آنجا مخفی نگه دارم ، و اشاره ای به ثروتمندان جدید و قدیمی داشته باشم. از آن جا شروع کنید که در آن آبهای گرم متوقف شده و از دره باریک پایین بیایید ، نه چندان دور ، اما خیلی راه برای راه رفتن هست تا زیر خانه قهوه ای. "
تا به امروز هزاران نفر به دنبال این گنج بودند ، اما هنوز کسی آن را پیدا نکرده است. برخی حتی در این جستجوی عجیب جان خود را از دست داده اند. فارست فن تأکید می کند که غنیمت همیشه جایی می ماند که او آن را دفن کرده است. او اطلاعات جدیدی را در مورد این مکان در ماه مه داد ، اما می گوید اگرچه یافتن آن دشوار است ، اما غیرممکن نیست. برای دنبال کردن ...
5 - جغد طلایی
گنج تخمینی: 150،000 یورو.
فارست فن تنها مرد زمان ما نیست که شکار گنج را اختراع کرده است. در سال 1993 ، ماکس والنتین (نام مستعار فرانسوی Régis Hauser) تصمیم می گیرد صندوقچه ای حاوی یک جغد طلایی را به همراه یاقوت های نقره ای و الماس دفن کند. او کتابی با یازده معما را در اقدامی تحت عنوان "در ردپای جغد طلایی" منتشر می کند. او معتقد است که بازی حداکثر 2 سال قبل از پیدا کردن راه حل ادامه خواهد داشت.
تا به امروز ، هیچ کس نتوانسته معما را برای یافتن محل صندوقچه حل کند. ماکس والنتین درگذشت و او تنها کسی بود که محل دقیق گنج را می دانست. هنوز هم حل نشده ، این شکار گنج طولانی ترین شکار در تاریخ است. 11 پازل در حال حاضر در اینترنت موجود است ، معما های واقعی هستند که فقط منتظر رمزگشایی هستند.
6 - گنج نفرین شده مونتزوما
گنج تخمینی: 3 تا 4 میلیارد دلار
افسانه گنج مونتزوما به زمان فاتحان برمی گردد ، دقیقاً در سال 1519 ، زمانی که هرنان کورتس با امپراتور آزتک مونتزومای دوم دیدار کرد. کورتس به عنوان یک میزبان ، طلا از آزتک ها دریافت کرد. وی دریافت که مقادیر قابل توجهی از این فلز گرانبها وجود دارد. آن زمان مشهور اسپانیایی conquistador پس از تحمیل سلطه اسپانیا و مذهب مسیحیان تصمیم گرفت گنجینه های این مردم را تصاحب کند. آزتک ها تلافی کردند و سعی کردند مهاجم را بیرونکنند. نبردهای بزرگی درگرفت و گنج ها توسط آزتکها مخفی شد.
با وجود قدرت اسپانیایی و برتری آنها ، گنجینه ها پنهان و غیرقابل ردیابی بودند. شکنجه ها و قتل عام ها برای دانستن محل این ثروت عظیم کافی نبود. دیوانه وار ترین شایعات منتشر شد و اما هنوز هم بدون موفقیت. رمز و راز این گنج در کل باقی مانده است ...
7 - گنجینه Doc Noss
گنج تخمینی: 30 میلیارد دلار .
چه داستانی باورنکردنی از داک ناس ، یک جوینده طلا ، که غنیمت بزرگی پیدا می کند و آن را گم می کند ... چنین سرنوشتی برای دکتر ناس رقم خورده بود. در سال 1937 ، او در تونلی در نیومكزیك در زمان کاوش، 200 شمش طلا و جواهرات طلا را کشف کرد.(گنجی مخفی شده) دکتر ناس به امید یافتن طلای بیشتر ، تصمیم گرفت از دینامیت برای گسترش گذرگاه استفاده کند. افسوس که نتیجه متفاوتی گرفت: غار فرو ریخت و طلا را با خود به قعر زمین برد. حفار طلا فقط در تلاش است تا طلای از دست رفته خود را بازیابی کند ، اما تلاش بی فایده است.
این معدن که در ویکتوریا پیک کشف شد ، در سال 1950 به دلیل عملیات نظامی توسط ارتش بسته شد. شایعه است که ارتش این گنجینه باورنکردنی را به دست آورده است ، اما هیچ کس نمی تواند با اطمیناناین را بگوید. آیا هنوز طلا وجود دارد؟
8 - گنجینه های طلای ژان لافیس
گنج تخمینی: ناشناخته است.
ژان لافیس ، دزدان دریایی فرانسوی در اوایل قرن نوزدهم افسانه ای واقعی است زیرا زندگی وی همچنان یک رمز و راز است. ژان لافیس و برادرش پیر درطول زندگی خود موفق به جمع آوری ثروت بزرگی شدند. آنها در لوئیزیانا مستقر شده و منشا بسیاری از مناطق مسکونی از جمله بندر گالوستون بودند.
ژان لافیس در قالب یک جاسوس ، قاچاقچی ، دزدان دریایی ، کاپیتان و حتی فرماندار ، هزاران زندگی کرده و ثروت جمع کرده است.زندگی و مرگ او به شیوه ی بسیاری از مرگ ها و سالهای بسیار متفاوت نسبت داده می شود. تنها قسمتی که سرانجام همه موافق هستند این است که گنج او پنهان مانده و تا به امروز ، هنوز هم پیدا نشده است. شکارچیان گنج فعلی توجه ویژه ای به منطقه جزایر لوئیزیانا و تگزاس دارند.
9 - گنج قلعه آلامو
گنج تخمینی: ناشناخته است.
سان آنتونیو در تاریخ ایالات متحده به دلیل نبرد بین مکزیکی ها و تگزین ها که منجر به محاصره فورت آلامو شد ، مشهور است. این نبرد کشته های بسیاری بر جا نهاد ، از جمله همه سرنشینان این قلعه که نزدیک به 200 نفر بودند. از جمله آنها می توانیم دیوی کراکت و جیمز بووی را حساب کنیم. این محاصره 13 روز به طول انجامید و شاهد پیروزی مکزیکی ها بر تگزاس ها بود. اندکی پس از این رویداد و پس از سایر نبردها ، مکزیک قطعاً تگزاس را از دست داد.
شایعه است که دیوی کراکت گنجی با خود داشت تا بتواند ارتش را تأمین کند تا به اهداف خود برسد. در هنگامی که جنگ اتفاق می افتد گنج باید در قلعه پنهان و دفن شود ، اما کجا؟ هیچ بازمانده ای نتوانست محل گنج را پیدا کند یا حتی وجود آن را تأیید کند. رمز و راز ادامه دارد ...
10 - گنج امپراتور تو دوک
گنج تخمینی: ناشناخته
ما قاره را برای این شکار گنج جدید که ما را به سمت ویتنام هدایت می کند تغییر می دهیم. کشوری سرشار از معابد ، این مکان ها اغلب با افسانه احاطه شده اند. امپراتور تو دوک در طول زندگی تصمیم گرفت که در زمان مرگ با تمام ثروت خود دفن شود. بنابراین او تصمیم گرفت تا مقبرهای برای خود بسازد تا بتواند متعلقات گرانبهای خود را در آن جا دفن کند. اما طبق افسانه ، او مکان را مخفی نگه داشته است. و گرچه امروزه بازدید از مقبره امپراتور تو دوک امکان پذیر است ، اما شایعات حاکی از آن است که مقبره واقعی وی که شامل همه متعلقات گرانبهای وی می باشد در جای دیگری خواهد بود.
البته برای احداث این ساختمان و همچنین برای انتقال تمام ثروت لازم بود نیروی انسانی فراخوانده شود. امپراتور به همه چیز فکر می کرد: او دستور می داد تا همه خدمتگزاران خود را بعد از خاکسپاری او دفن کند تا این راز دست نخورده باقی بماند.
11 - معدن طلای گمشده هلندی
گنج تخمینی: ناشناخته است.
شکار گنج "معدن طلای هلندی گمشده" هنوز در زمان ما وجود دارد. اما ، آیا این یک افسانه بود یا یک داستان واقعی؟ همانطور که ممکن است ، توضیح برای تعداد زیادی از شکارچیان گنج رمز و راز باقی مانده است. از سال 1896 ، تحقیقات در منطقه Superstition Mountains در آریزونا انجام شده است ، اما این منطقه به عنوان محل معدن طلا تایید نشده است. همه این کار از زمانی آغاز شد که یک فرد خاص به نام جاکوب والتز با اصلیت آلمانی ، معدن سنگ معدن طلا را کشف کرد.
او آن را از هرکسی که می شناخت پنهان کرد و مکان دقیق معدن را با خود به گور برد. بیش از 125 سال بعد مردم به امید یافتن این معدن و ثروتمند شدن به پارک دولتی گمشده هلندی ، اطراف ققنوس می روند. این معدن مطمئناً مشهورترین معدن گمشده در ایالات متحده است.
12 - گنج سرهنگ جان سینگلتون
گنج تخمین زده شده: 10 میلیارد دلار
در طی یورش به اردوگاه اتحادیه در طول جنگ داخلی آمریکا ، سرهنگ جان سینگلتون و مردانش با نام مستعار ارواح خاکستری موسبی ، که برای ارتش کار می کرد ، دستان خود را بر روی طلای طلا ، نقره و اشیاء با ارزش قرار داده اند. پیدا کردن آنها مطمئناً بازنشستگی مسالمت آمیز در پایان جنگ را برای همه تضمین می کند. طبق گفته افسانه ، سرهنگ مسبی در ویرجینای مرکزی مستقر بود ، جایی که او و مردانش گنج را دفن کردند.
متأسفانه ، وقتی ارواح خاکستری برای بازیابی سهم خود بازگشتند ، توسط سربازان ارتش اسیر و به دار آویخته شدند. جان Singleton Mosby یکی از این زندانیان نبود. در پایان جنگ ، کار خود را به عنوان وکیل از سر گرفت ، اما هرگز سعی نکرد غنیمت خود را از زیر زمین خارج کند. تا به امروز همچنان در لیست گنجینه های گمشده مانده است.
13 - چاه گنج île aux chênes
گنج تخمین زده شده: 2 میلیون پوند
در سال 1795 ، یک نوجوان کانادایی در جزیره اوک ، نوا اسکوشیا تصمیم می گیرد با کمک برخی از دوستان هم سن خودش، در آنجا حفاری کند. در ابتدای اکتشاف ، بر روی تکه ای از سنگ ها قرار می گیرند ، سپس یکباره زیر سنگ خالی و آزاد می شود ، در عمق 3 متری یک سکوی چوبی کشف می کنند. آنها به جستجوی خود ادامه می دهند و در 6 متر و سپس در 9 متر ، هنوز سكوی های چوبی قرار دارند. آنها فکر می کنند که این نصب ها کار بشر است و فکر می کنند که پیدا کردن آنها می تواند مخفیگاه یک گنج باشد. متأسفانه سوراخ گنج با سیلاب پر می شود و جوانان جستجو را متوقف می کنند.
بعداً ، افراد دیگری برای یافتن ، مانند جوانان، پایین رفتن از سکوهای چوبی در هر سه متر را از سر گرفتند. آنها در 27 متری، سنگ حکاکی شده اما متاسفانه غیرقابل توصیف را پیدا می کنند.آنها به دلیل کمبود وسایل و همچنین آب گرفتگی ، تلاش خود را به نوبه خود کنار گذاشتند.
در سال 1866 ، پیام روی سنگ رمزگشایی شد که می گوید: "40 فوت پایین تر 2 میلیون پوند دفن می شود". در حال حاضر ، جزیره Ile aux Chenes یک مالک خصوصی دارد و هیچ کس نمی تواند بدون مجوز وارد این ملک شود. صاحب فعلی همیشه در جستجوی گنج سعی دارد جزیره خود را حفر کند.
این مسئلۀ سادۀ ریاضی را در نظر بگیرید: یک راکت و توپ یکدلار و دهسنت قیمت دارند. راکت یک دلار گرانتر از توپ است. قیمت توپ چقدر است؟
اکثر مردم بلافاصله و با اعتمادبهنفسِ هرچهتمام جواب میدهند: ده سنت. این پاسخ هم بدیهی است و هم غلط. پاسخ درست این است: پنج سنت برای توپ و یکدلار و پنجسنت برای راکت.
آیا می دانید بیش از پنج دهه است که دنیل کانمن، برندۀ نوبل اقتصاد و استاد روانشناسی دانشگاه پرینستون، چنین پرسشهایی را مطرح کرده و پاسخهای ما را تحلیل میکند. آزمایشهای ساده و پیشِپاافتادۀ او عمیقاً نگاه ما به نحوۀ تفکرمان دربارۀ جهان را دگرگون کرده است.
فلاسفه، اقتصاددانان و عالمان علوم اجتماعی قرنهاست که با این پیشفرض طی طریق میکنند که انسانها موجوداتی عقلانی هستند و عقل همان هدیهای است که پرومتئوس برای ما به غنیمت آورد؛ اما کانمن بههمراه آموس تورسکی و دیگران، ازجمله شین فردریک طراح پرسش راکت و توپ، در مقابلِ این سنت ستبر نشان دادهاند که ما به آن اندازه که تصور میکنیم، موجوداتی عقلانی نیستیم.
وقتی مردم در موقعیتی متزلزل قرار میگیرند، بهدقت اطلاعات را نمیسنجند یا به دادههای آماریِ مرتبط توجه نشان نمیدهند. برعکس، تصمیمهای آنها بسته است به فهرستی طویل از میانبرهای ذهنی؛ یعنی میانبرهایی که اغلب باعث میشود تصمیمهای احمقانه بگیرند. این میانبرها سریعترین راه برای حل مسائل ریاضی نیستند؛ آنها راهی هستند برای قلمگرفتن ریاضی. وقتیکه ما در برابر پرسش راکت و توپ قرار گرفتیم، تمام دانش ریاضیمان را در پرانتز گذاشتیم و بهدنبال پاسخی رفتیم که نیازمند کمترین کوشش ذهنی بود.
کانمن را اکنون یکی از تأثیرگذارترین روانشناسان قرن بیستم میشناسند؛ بااینحال، کارهای او تا مدتهای مدید نظر هیچ کسی را به خود جلب نمیکرد. کانمن خود تعریف میکند که یک بار نتایج تحقیقاتش را با فیلسوفی امریکایی در میان گذاشته بود و او فوراً جواب داده بود که هیچ علاقهای به روانشناسی حماقت ندارد.
اما گذشت زمان نشان داد که اوضاع دقیقاً بر خلاف چیزی است که آن فیلسوف امریکایی تصور میکرد. بهتازگی در ژورنال شخصیت و روانشناسی اجتماعی تحقیقی بهسرپرستی ریچارد وِست از دانشگاه جیمز مدیسن و کیت استانویچ از دانشگاه تورنت انجام پذیرفته است. نتیجۀ بهدستآمده این است که در بسیاری موارد، افرادِ باهوش در برابر این نحوۀ خطااندیشی آسیبپذیرترند. عموماً تصور میکنیم افراد باهوش در برابر پیشداوری مصوناند. دقیقاً به همین دلیل است که افرادی که در آزمون اس.ای.تی نمرۀ بیشتری میگیرند، خیال میکنند کمتر در معرض این قبیل خطااندیشیهای جهانشمول قرار دارند؛ اما درواقع این انگاره ممکن است خطرات نهفتۀ بسیاری داشته باشد.
وست و دستیارانش کارشان را با پخش پرسشنامه میان چهارصدوهشتادودو دانشجوی کارشناسی آغاز کردند. در این پرسشنامه انبوهی از پرسشهای کلاسیک برای سنجش پیشداوری طرح شده بود:
در درون رودخانهای، دستهای از نیلوفرهای آبی رُستهاند. هر روز، اندازۀ این دسته نیلوفرها دو برابر میشود. اگر ۴۸ روز طول بکشد که نیلوفرهای آبیْ کل دریاچه را بپوشانند، چقدر طول خواهد کشید که این نیلوفرها نصف دریاچه را بپوشانند؟
احتمالاً اولین پاسخی که به ذهن شما خطور میکند، مبتنی است بر یکی از میانبرهای ذهنی: تقسیم پاسخ نهایی بر نصف: ۲۴ روز؛ اما این پاسخ غلط است. پاسخ درست ۴۷ روز است.
کانمن و تورسکی در دهۀ ۱۹۷۰ مفهوم «پیشداوری لنگرانداخته»۱ را مطرح کردند. آنها بر اساس این مفهوم پرسشهایی مطرح کردند که هدفشان ارائۀ راهی برای سنجش میزان آسیبپذیری افراد در برابر خطااندیشی بود. در این پرسشها مثلاً به افراد گفته میشد که ارتفاع بلندترین درخت سکویا در جهان بیش از x فوت است و رقمی که به افراد مختلف گفته میشد، بین هشتادوپنج فوت تا هزار فوت متغیر بود. آنگاه از افراد خواسته میشد که ارتفاع بلندترین درخت سکویا در جهان را حدس بزنند. پرسشدهندگانی که «لنگر» کوچکتر، مثلاً هشتادوپنج فوت، به آنها ارائه شده بود، بهطور میانگین حدس میزدند که ارتفاع بلندترین درخت سکویای دنیا فقط صدوهجده فوت است. در مقابل، افرادی که «لنگر» بزرگتری، مثلاً هزار فوت به آنها ارائه میشد، ارتفاع بلندترین درخت سکویای دنیا را هفتبرابر بیشتر تخمین میزدند.
مقصود وِست و همکارانش صرفاً این نبوده که وجود چنین پیشداوریهایی را تصدیق کنند. این پیشداوریها پیش از تحقیقات آنها نیز کموبیش شناختهشده بودند. هدف آنها این بوده که رابطه و نسبت این پیشداوریها را با هوش انسانی بسنجند. درنتیجه، آنها آزمونهایشان را در درون آزمونهای اندازهگیری تواناییهایی شناختی، مانند اس.ای.تی و «سنجۀ نیاز به شناخت»۲، قرار دادند. هدف این سنجه اندازهگیری «گرایش فرد برای تفکر و لذتبردن از آن است».
نتایج تحقیقاتْ تکاندهنده بود. فیالمثل نتایج نشان میداد که خودآگاهی از این پیشداوریها در عمل تأثیری در کاهش آنها ندارد: «افرادی که از پیشداوریهایشان مطلعاند، در غلبه بر آنها موفقیت خاصی نسبتبه بقیه نشان نمیدهند.» اما نتایج تحقیقات برای کانمن اصلاً غیرمنتظره نبود. او در کتاب فکر کردن؛ کند و سریع۳ اظهار میکند که پس از دههها تحقیق دریافته که آگاهی از این پیشداوریها حتی بر عملکرد ذهنی خود او هم تأثیر قابلتوجهی نگذاشته است. «تفکر شهودی من، علیرغم سالها تحقیق دربارۀ موضوع پیشداوریهای ذهنی، همچنان در معرض مسائلی مانند اعتمادبهنفس کاذب، پیشبینیهای افراطی و مغالطۀ برنامهریزی»۴ است.
چهبسا خطرناکترین پیشداوری ذهنی ما در این گرایش ذاتیمان نهفته است که دیگران در معرض خطااندیشیاند و نه ما. این گرایش به «نقطۀ کور پیشداوری»۵ معروف است. این «فراپیشداوری» دو ریشۀ اصلی دارد: نخست، توانایی ما برای تشخیصدادن اشتباهات سیستماتیک در تصمیمات دیگران: ما در گوشزدکردن اشتباهات دوستانمان از همه بهتریم؛ دوم، ناتواییمان برای تشخیصدادن همان اشتباهات در درون خودمان. گرچه مفهوم نقطۀ کور پیشداوری مفهومی تازه نیست، آخرین مقالۀ وست نشان میدهد که این مفهوم را میتوان بر هر پیشداوری خاصی اطلاق کرد: از «پیشداوری لنگرانداخته» تا بهاصطلاح «اثر طراحی».۶ در هر کدام از این موارد، ما خس را در چشمان دیگران میبینیم و نیزه را در چشمان خودمان نه.
حال به حیرتانگیزترین و البته نگرانکنندهترین بخش این پژوهش میرسیم: از قرار معلوم هوش اوضاع را بدتر میکند. دانشمندان برای سنجش «پیشرفتگی شناختیِ»۷ دانشجویان چهار آزمون طراحی کردند. نتایج هر چهار آزمون نشاندهندۀ همبستگی مثبت متغیرها بود: «افرادی که سیستم شناختی پیچیدهتری دارند، بیشتر دچار معضل نقطۀ کور پیشداوریاند.» این نتیجه دربارۀ بسیاری از پیشداوریهای خاص نیز بعینه تکرار شد و این یعنی افراد باهوشتر، لااقل بر اساس سنجۀ اس.ای.تی و آنهایی که بیشتر تأمل و تفکر میکنند، بیشتر در معرض این اشتباهات ذهنیاند. چنانکه کانمن و فردریک سالها قبل متذکر شدند، حتی آموزش نیز نمیتواند خللی در سد سدید این پیشداوریها ایجاد کند. برای مثال، بیش از پنجاهدرصد از دانشجویان هاروارد، پرینستون و ام.آی.تی به پرسش راکت و توپ پاسخ غلط دادند.
این نتایج چه چیزی را روشن میکنند؟
یک فرضیۀ جالب توجه این است که نقطۀ کور پیشداوری بدین خاطر رخ مینماید که ما همانگونه که دیگران را به تیغ ارزیابی جرح میکنیم، خود را به محک نقد نمیسپاریم. برای مثال، وقتی انتخابهایی غیرعقلانی دیگران را مشاهده میکنیم، بالاجبار بر دادههای رفتاری تکیه میکنیم. ما پیشداوریهای آنها را از بیرون میبینیم و همین امر این مجال را برای ما فراهم میآورد تا به چشمبرهمزدنی خطااندیشیهای سیستماتیک آنها را دریابیم.
بااینحال، وقتی به ارزیابی انتخابهای بد خودمان مینشینیم، به جای نگاه بیرونی و تکیه بر دادههای رفتاری، دل به دروننگری میسپاریم. ما بهدقت انگیزههایمان را وامیرسیم و بهدنبال دلیل مقنعی برای انتخابهایمان میگردیم. پیشِ درمانگران بر اشتباهاتمان افسوس و حسرت میخوریم و نزد خودمان دربارۀ باورهایی که ما را به ترکستان بردند، غور و تأمل میکنیم.
مشکل این رویکرد دروننگرانه این است که نیروی پیشبرندهای که در پشت پیشداوریها خفته و ریشۀ انتخاب غیرعقلانی ماست، تا اندازۀ زیادی ناخودآگاه است؛ ناخودآگاهی که تن به افسون خودکاوی نمیدهد و راه را بر هوش میبندد. درواقع دروننگری عملاً میتواند این خطاها را افزون کند و چشم ما را بر فراروندهای بنیادینی ببندد که مسئول بسیاری از خطاهای روزمرۀ ما هستند. ما برای خودمان آسمانوریسمان میبافیم و همیشه نخ تسبیح را این وسط گم میکنیم. هرچه بیشتر بکوشیم که خودمان را بشناسیم، در عمل فهم کمتری از خودمان به دست میآوریم.
* یادداشت ویراستار انگلیسی: نخستین بندهای این مقاله در مقالۀ جونا لرر در والاستریت ژورنال (اکتبر ۲۰۱۱) نیز آمده است. از بازنشر این بخش پوزش میطلبیم.
پینوشتها: * این مطلب در تاریخ ۱۲ ژوئن ۲۰۱۲ با عنوان Why Smart People Are Stupid در وبسایت نیویورکر منتشر شده است.
نظرات
Lyza 729۱۴۰۰/۱۱/۲۰شکسپیر هشدار داد حماقت مانند یک بیماری مسری است، بنابراین مهم است که محیط خود را با دقت انتخاب کنید. اما چگونه می توان فهمید که از چه کسی اجتناب کنید؟ و آیا واقعا لازم است؟
Lyza 729۱۴۰۰/۱۱/۲۰من یک فرد انسان گرا هستم، بنابراین مطمئن هستم که حماقت یک حالت ذهنی موقتی است، چیزی شبیه ناپختگی .
اما بیایید ببینیم حماقت دقیقاً در چه چیزی خود را نشان می دهد و چگونه می تواند نه تنها کسانی را که با چنین شخصی سروکار دارند، بلکه خود او را نیز از لذت بردن از زندگی باز دارد.
Lyza 729۱۴۰۰/۱۱/۲۰احمق فقط در مورد خودش صحبت می کند.
هر ارتباطی مستلزم گفتگو است و یک فرد بالغ معمولاً میداند که این راهی برای تبادل اطلاعات است.این اتفاق می افتد، که یک فرد نیاز دارد راجع به موضوعی صحبت و تبادل نظر کند. اما اگر صحبت از یک انفرادی بیمارگونه باشد، زمانی که طرف مقابل فرصت حداقل یک کلمه را ندارد، چه برسد به اینکه چیزی بگوید، با یک احمق روبرو هستیم.
و در مورد شخصیت خودشیفته با من صحبت نکنید. تنها چیزی که در این مورد اهمیت دارد این است که فرد متوجه نشده است که گوش دادن منبع مهمی در فرآیند کسب تجربه زندگی است. علاوه بر این، کیفیت گوش دادن در ارتباطات دوستانه بسیار ارزشمند است.
Lyza 729۱۴۰۰/۱۱/۲۰صدای احمق بلند است
من فوراً تصحیح می کنم، مواردی از کاریزمای خاص و با صدای بلند وجود دارد - اما در چنین مواردی سؤالی مانند "یا شاید او فقط یک احمق است؟" وجود ندارد. من در مورد آنها صحبت نمی کنم، بلکه در مورد آن افراد احمقی که اغلب کمبود عمق و معنا را با شدت صدای بلند جایگزین می کنند.
تصور کنید: یک رستوران، چراغهای خاموش، مردم در حال صحبت کردن، شخصی که با لپتاپ کار میکند، کسی که یک جلسه رمانتیک آرام دارد. اینجا و آنجا صدا کمی افزایش می یابد: می خندیدند، به کسانی که می آمدند احوالپرسی می کردند... و ناگهان در میان این سروصدای دنج صدای آزاردهنده خانمی به گوش می رسد که جزئیات زندگی شخصی خود را به همکار می گوید.
قوانین آداب معاشرت، مانند دفترچه راهنمای کتری، از بسیاری جهات بی خطا هستند.
ما نمی خواهیم گوش کنیم، به خصوص که جالب نیست، احمقانه و سطحی است... اما مغز ما اینگونه کار می کند: ما مجبور هستیم به صداهای تیز توجه کنیم، زیرا زندگی می تواند به آن بستگی داشته باشد. و اکنون کل رستوران به جزئیات طلاق این زن احمق اختصاص یافته است ...
تنها افراد خوش شانس رستوران آنهایی هستند که لپ تاپ دارند و از هدفون استفاده می کنند . زن و شوهر جوانی به سرعت حساب می کنند و فرار می کنند: همه چیز برای آنها تازه شروع شده است و طلاق دیگران موضوعی بسیار نامناسب است. خانم شراب بیشتری سفارش می دهد، صدایش بلندتر می شود. و حتی کسانی که در تراس خیابان نشسته اند قبلاً در مورد حماقت او شنیده اند ...
Lyza 729۱۴۰۰/۱۱/۲۰احمق نیازهای همکار را نادیده می گیرد
آیا او به صحبت من علاقه مند است؟ همکارم خسته نیست؟ شاید او نیاز به دور شدن داشته باشد، اما او نمی تواند یک پاسخ مناسب پیدا کند؟ در یک نفس، چنین فردی تمام فضا را پر می کند.
فقدان نیاز به بازخورد از خودپسندی کودکانه صحبت می کند. چنین همدلانی مانند کودکی هستند که هنوز همدلی ندارد و نمی تواند بفهمد که مادرش از کشیدن او روی سورتمه تا کیلومترها خسته شده است. بنابراین، از یک طرف، به نظر می رسد که آنها به وضوح بیان می کنند: "اگر چیزی را دوست ندارید، فقط آن را بگویید." و از سوی دیگر - بله، آن را امتحان کنید، به من بگویید. پرداخت به حساب شکایات شما - با تشکر، اما نه امروز.
Lyza 729۱۴۰۰/۱۱/۲۰یک فرد احمق از همه چیز می ترسد.
من آنجا نخواهم رفت. من نمی خواهم اینجا بروم. با این حال، جستجوی مداوم برای منطقه ای از ایمنی و آسایش مانع از تکامل می شود. هر ذهن زنده ای برای تکامل گرسنه است و راه هایی برای مقابله با ترس های خود یا درخواست کمک پیدا می کند. احمقانه است که اجازه دهیم ترس ها زندگی را تنظیم کنند.
روی دیگر سکه نیز وجود دارد - زمانی که یک فرد بدون سنجیدن خطرات و مقایسه نکردن آنها با نقاط قوت خود می شتابد. چقدر کارهای احمقانه روی این شجاعت انجام شده! اما این نوع دوم «سواران بی سر» هنوز به من نزدیکتر از منتظران است که از همه چیز می ترسند.
با انجام برخی عمل ها، فرد تجربه، حتی منفی، نوعی خرد به دست می آورد. و تجربه و حکمت کسی که در چهار دیواری می ماند و از سر کسالت فقط برای یافتن بهترین کانال تلویزیونی آزمایش می کند چیست؟ ..
Lyza 729۱۴۰۰/۱۱/۲۰احمق در رفتار خود شک نمی کند.
به نظر من این اوج حماقت است. به هر رشته ای از علم نگاه کنید، چگونه ایده ها در طول زمان تغییر کرده اند. چیزی درست و غیرقابل انکار تلقی شد و سپس یک کشف کل نظام دانش را زیر و رو کرد و باورهای گذشته در یک روز به توهمات تبدیل شد.
علاوه بر این، تفکر سفت و سخت، زمانی که فرد نمی داند چگونه انعطاف پذیر باشد و دانش جدید را در نظر بگیرد، راهی مستقیم به آلزایمر است. این چیزی است که تحقیقات مدرن می گوید. اما کی میدونه شاید نظرشون عوض بشه...
Lyza 729۱۴۰۰/۱۱/۲۰یک فرد احمق همه چیز را به سیاه و سفید تقسیم می کند.
نگرش های طبقه بندی شده، به ویژه در لجاجت، نشانه دیگری از حماقت است. نوبت را از دست دادید - شما کرتینیسم توپوگرافیک دارید. و بس، تا آخر عمرت همینطوری خواهی ماند. عدم شناخت ویژگی های زمینه و موقعیت - این قطعاً مشخصه افراد باهوش نیست.
Lyza 729۱۴۰۰/۱۱/۲۰این متن نمونه ای از چنین تقسیم بندی است. تقسیم مردم به احمق و باهوش بسیار احمقانه است. از این گذشته ، هر فرد داستان و تجربه خاص خود را دارد ، که منجر به این واقعیت می شود که در این مرحله از زندگی فرد فقط در مورد خودش صحبت می کند ، با همکار خود چک نمی کند یا اسیر ترس ها می شود.
Lyza 729۱۴۰۰/۱۱/۲۰هر یک از ما گاهی اوقات ممکن است رفتار احمقانه ای داشته باشیم، بنابراین بهترین کاری که می توانیم انجام دهیم این است که توجه خود را به زندگی درونی خود معطوف کنیم و حداکثر حسن نیت را به دنیای اطراف خود بدهیم.
آیا می دانید ناهمرنگی عنبیه که برای خیلی ها جالب است در انسان و حیوان دیده می شود.این تفاوت رنگی حاصل از فقدان یا مقادیر اضافی ملانین یا رنگدانه می باشد.تفاوتی که باعث می شود سرها به سمتشان چرخیده و نگاهها را متوجه خود کنند.
هنری کویل بازیگر انگلیسی با چشم های 2 رنگ
جین سیمور بازیگر انگلیسی با ناهمرنگی عنبیه
در نقش دکتر کوئین در سریال پزشک محله دارای یک چشم سبز و یک چشم قهوه ای می باشد.
آلیس ایو بازیگری انگلیسی با رنگ چشمهای متفاوت
کیت باسورث دارای یک چشم آبی و یکی فندقی تیره می باشد
میلا کونیس بازیگر با ناهمرنگی عنبیه
الیزابت برکلی بازیگر سینما و تئاتر دارای یک چشم سبز و دیگری نیمه سبز، نیمه قهوه ای
این پست را چگونه میبینید؟ کسانی را می شناسید که دارای عنبیه متفاوت باشند؟ لطفا با نوشتن کامنت در زیر به اشتراکبگذارید.(سیارک)
مردی اندونزیایی مدعی شده است که پیرترین مرد جهان است و حالا دیگر برای مرگ آماده می باشد. براساس اطلاعاتی که از دولت اندونزی به دست آمده است به این نتیجه رسیده اند که این مرد در 31 دسامبر 1870 متولد و در حال حاضر 145ساله می باشد. وی میباه گوتو نام دارد و تاکنوت 4 همسر اختیار نموده که آخرین آنها در سال 1988 فوت شده است.
آیا می دانید که تمام فرزندان وی از دنیا رفته اند و وی با نوه و نتیجه هایش زندگی می نماید. تا قبل از این مرد, رکورد دار پیرترین انسان ، زنی فرانسوی با 122 سال سن بوداما در حال حاضر میباه گوتو رکورددار شده است.(سیارک)
این پست را چگونه میبینید؟ برای شما مفید بود؟ لطفا با نوشتن کامنت در زیر ما را مطلع کنید.
آیا تا به حال تلاش کردهاید که اتاق شماره ۴۲۰ را در یکی از هتلهای جهان برای خود رزرو کنید؟نخستین بار عده ای از دانشجویان کالیفرنیا در دهۀ ۱۹۷۰، ساعت ۴:۲۰ دقیقه را برای جمع شدن دور مجسمه لویی پاستور و استعمال ماده مخدر حشیش میان خود تعیین کردند و عبارت «لویی ۴۲۰» را به عنوان کلمه رمز خود قرار دادند و در نهایت ۴۲۰ در کشورهای غربی به نماد بین المللی این قبیل معتادان تبدیل شد.
آیا می دانید شماره ۴۲۰ یک نماد جهانی برای استعمال ماده مخدر حشیش است، از این رو هتلداران تلاش می کنند تا با حذف این شماره از اتاق های خود، و یا استفاده از عدد «۱+۴۱۹» از استعمال این ماده مخدر در هتل جلوگیری کنند.
در برخی هتل ها نیز زیر شماره ۴۲۰ علامت ممنوعیت استعمال مواد مخدر نصب شده است. با این حال بسیاری از هتل ها ترجیح داده اند اصلا اتاقی با شماره ۴۲۰ نداشته باشند.
عبارت آسیب ورزشی در گستردهترین مفهوم، اشاره به انواع آسیب هایی دارد که اغلب در طول ورزش رخ می دهند. برخی از آسیب های ورزشی در نتیجه حوادث رخ می دهد، برخی دیگر با توجه به شیوه های ضعیف آموزشی، تجهیزات نامناسب، فقدان شرایط، یا ناکافی بودن حرکات گرم کردن و کششی می باشد.
آیا می دانید شایع ترین آسیب های ورزشی کدام است؟ انواع شایع آسیب های ورزشی • رگ به رگ شدن ماهیچه و کشیدگی عضلات • پارگی رباط که مفاصل را بهمدیگر متصل می نماید. • پارگی تاندون ها که مفاصل را پشتیبانی کرده و به حرکت آنها اجازه می دهد. • در رفتگی مفاصل • شکستگی استخوان از جمله مهره ها.
(سیارک): محققان با استفاده از انعکاس سنج چند پرتویی، انرژی صوتی را به اعماق اقیانوس آرام ارسال کرده اند و از طریق تجزیه و تحلیل سیگنال های رفلکسی، نقشه سه بعدی دقیقی از عمیق ترین نقطه زمین به دست آورده اند.
آیا می دانید با تصاویر اسکن سه بعدی تهیه شده از عمیق ترین نقطه روی زمین، اکنون می توانید سفری به این منطقه داشته و برآمدگی هایی به ارتفاع 2500 متر را در اعماق اقیانوس آرام تماشا کنید! - منطقه «ماریانا ترنچ» ، در غرب اقیانوس آرام و نزدیک منطقه گوآم، عمیق ترین نقطه روی زمین، به حساب می آید.
این پست را چگونه میبینید؟ برای شما مفید بود؟ لطفا با نوشتن کامنت در زیر ما را مطلع کنید. (سیارک)