چرا راهی که شرق و غرب را به هم وصل می‌کرد «ابریشم» می‌گفتند

در

جاده ابریشم

 

برای قرون متمادی آسیا و اروپا توسط یک شریان تجاری مهم به نام جاده ابریشم  به هم متصل بودند. این یک مسیر واحد نبود، یک شبکه حمل و نقل و تجارت کامل بود. بازرگانان و مبلغان، دیپلمات ها و عشایر، جنگجویان، سوار بر اسب و شتر سفر می کردند و مسافت های زیادی را پشت سر می گذاشتند. بنابراین غرب و شرق نه تنها کالاها و فناوری ها را مبادله کردند، بلکه فرهنگ، پزشکی، دانش و سنت های دینی را از یکدیگر اقتباس کردند. این امر جهان را به شکلی که امروزه می توان مشاهده کرد، ساخت و تغییراتی را در توسعه تمدن های باستانی ایجاد کرد ...


چرا "ابریشم"؟

جاده ابریشم

آیا می دانید چرا جاده ابریشم اینگونه نامگذاری شد؟

در زمان وجود این شبکه تجاری و حمل و نقل، آن طور که امروزه نامیده می شود، نامیده نمی شد. اصطلاح "جاده ابریشم" تنها در سال 1877 ابداع شد. بنابراین توسط جغرافیدان آلمانی فردیناند فون ریشتهوفن نامگذاری شد. او در مورد تجارت پررونق بین امپراتوری روم و چین از قرن سوم قبل از میلاد تا قرن سوم پس از میلاد تحقیق کرد. این مسیر تا قرن 18 اهمیت داشت. سپس  تجارت دریایی جایگزین  تجارت زمینی شد.

 

جاده ابریشم

تا قرن 18، جاده ابریشم یک شریان تجاری و حمل و نقل مهم بود که شرق و غرب را به هم متصل می کرد.

در ادامه در مورد 8 کالای مهم جاده ابریشم صحبت خواهیم کرد.

 

1. ابریشم

ابریشم

ابریشم با ارزش ترین کالاست.


البته این ابریشم است! از این گذشته ، این اصطلاح نام خود را بیهوده از او نگرفته است. ابریشم ماده گران قیمت برای اولین بار سه هزار سال قبل از میلاد مسیح در چین تولید شد. این پارچه ظریف به با ارزش ترین کالا در تجارت زمین تبدیل شده است. کاروان های دیپلماتیک و تجاری هزاران کیلومتر را برای خرید و تحویل ابریشم برای شیک پوشان اروپایی طی کردند.
ابریشم علاوه بر اینکه یک کالای فوق العاده ارزشمند است، دارای تعدادی ویژگی مفید برای بازرگانان نیز می باشد. ظرفیت حمل حیوانات بارکش بسیار محدود بود. و پارچه های ابریشمی آنقدر سنگین نبودند، اما فوق العاده گران بودند. این یک سرمایه بسیار مهم در آن روزها بود.

 

اشراف رومی برای ابریشم چین  ارزش قائل بودند. اینها پارچه‌های فاخر مجلل، منسوجات فوق‌العاده زیبا با کار عالی بودند. بعدها، تکنولوژی تولید آن در مدیترانه پذیرفته شد. صنعتگران دمشقی نوع جدیدی از پارچه را ایجاد کرده اند - منسوجات ابریشم بافته شده دو طرفه. آنها شروع به نامیدن ابریشم خود به دمشق کردند.

در فرهنگ های شرقی، ابریشم فقط یک لباس گران قیمت نبود. از آن برای دوخت بنرهای آیینی استفاده می شد و بوم نقاشی نیز از آن ساخته می شد. در یکی از سکونتگاه های جاده ابریشم به نام تورپان، ابریشم یک ارز گران بود. مالیات هم به آنها پرداخت شد.

 

2. اسب

اسب عرب
اسب عرب

برای اولین بار در استپ های آسیای مرکزی، اسب ها در حدود 3700 سال قبل از میلاد شروع به اهلی شدن کردند. سپس این حیوانات با موفقیت برای حمل و نقل مورد استفاده قرار گرفتند. با کمک آنها، قبایل پرسه زدند، و همچنین به مناطق همسایه حمله کردند. اسب ها به عنوان یک حیوان بارکش در میان مردمان دیگر محبوبیت پیدا کرده اند. از آنها برای زراعت مزارع، رانندگی و استفاده از آنها در جنگ ها استفاده می شد. اسب ها اغلب با ابریشم مبادله می شدند. بازرگانان چینی با عشایر مبادله کردند. یک اسب خوب از استپ های مغولی یا فلات تبت ارزش یک رول ابریشم را داشت. یک کالای بسیار گران قیمت بود. منسوجات گران قیمت و اسبها نیز وضعیتی را فراهم کردند. از این گذشته، آنها نه تنها وسیله حمل و نقل، بلکه یک کالای لوکس برای نخبگان جامعه اوراسیای آن زمان بودند.

حال روشن می شود که چرا مقبره معروف امپراتور چین، Qin Shihuang (259-210 قبل از میلاد) نه تنها شامل مجسمه های سفالی از جنگجویان، بلکه مجسمه های فوق العاده واقعی از 520 ارابه و 150 اسب سواره نظام است.

 

مقبره امپراتور چین

جنگجویان و اسب های سفالی.

3. کاغذ

کاغذ
کاغذ در چین اختراع شد.

 

کاغذ در قرن دوم قبل از میلاد در امپراتوری چین اختراع شد. این ماده عجیب و غریب سپس به لطف راهبان بودایی به سرعت در سراسر آسیا گسترش یافت. جهان اسلام در قرن هشتم زمانی که با سلسله تانگ چین جنگ کرد، تهیه کاغذ را آموخت. پس از آن خلیفه هارون الرشید یک کارخانه کاغذسازی در بغداد ساخت. سپس مواد به مصر و سپس به آفریقا آورده شد. پس از آن، این فناوری به اروپا نیز رسید. اولین بار در قرن دوازدهم در اسپانیا آزمایش شد. پس از آن در سراسر قاره پخش شد.
کاغذ تعدادی کارکرد بسیار ارزشمند را در جاده ابریشم انجام داد. این فقط یک کالا نبود. اسنادی که به عنوان نوعی پاسپورت عمل می کردند، کاغذی بودند. همچنین بازرگانان و دیپلمات ها کتاب ها، شعرها و متون علمی که روی آن نوشته شده بود را حمل می کردند. این به عنوان انتقال دانش، سیستم های فکری جدید، باورهای دینی عمل کرد. این تبادل ایدئولوژیک و فرهنگی مبتنی بر کاغذ بود که مهمترین ارزش جاده ابریشم بود.

 

4. ادویه و ترشی جات

ادویه
منبع ارزشمند آن دوران.

 

ادویه یکی دیگر از کالاهای بسیار ارزشمند در جاده ابریشم بود. دارچین سریلانکا، کاسیای چینی و بسیاری، بسیاری دیگر، عجیب و غریب و مهم‌ترین اقلام تجاری آن زمان بودند. ادویه و ترشی جات نه تنها به دلیل خواص آشپزی خود ارزشمند بود، بلکه در پزشکی و همچنین در مراسم مذهبی استفاده می شد. منسوجات ابریشم را می توان در هر جایی که کرم ابریشم پرورش داد تولید کرد. ادویه ها از گیاهانی به دست می آمدند که به شرایط بسیار خاصی نیاز داشتند. این امر ارزش آنها را به طرز باورنکردنی افزایش داد و آنها را به یک کالای لوکس واقعی آن دوران تبدیل کرد.

 

5. یشم ، جید ، جادئیت ، نفریت

یشم
نفریت.

 

این ماده معدنی بسیار ارزشمند در فرهنگ آیینی چینی نقش محوری داشته است. این گوهر سبز زیبا در اروپا نیز از ارزش بالایی برخوردار بود. هزاران سال قبل از پیدایش جاده ابریشم، چین در مسیری که در آن زمان مسیر جید نامیده می شد، به طور فعال با غرب در این کریستال ها تجارت می کرد. هنگامی که ذخایر این کریستال گرانبهای سبز رنگ در امپراتوری شرقی تمام شد، چینی ها شروع به جستجوی آن از همسایگان خود کردند. پادشاهی ایران باستان ختن تبدیل به یک گنج شد. رودخانه‌های آنجا مملو از تکه‌های عظیمی از با ارزش‌ترین نوع یشم بود که از آن مجسمه‌ها و زیورآلات پیچیده‌ای حک شده بود. تجارت یشم سودهای شگفت انگیزی به همراه داشت. این می تواند با تجارت مروارید رقابت کند.

 

6. ظروف شیشه ای

ظروف شیشه
ظروف شیشه ای روم باستان.

اروپایی ها اغلب فکر می کنند که بیشتر کالاهای جاده ابریشم از خاور دور عجیب و غریب فقط به غرب آمده است. اما در واقع، در همه جهات با موفقیت پیشرفت کرد. این توسط یافته های باستان شناسی در چین، کره، تایلند و فیلیپین ثابت شده است. دانشمندان در میان چیزهای با ارزشی که متعلق به اشراف آسیایی بود، ظروف رومی را یافتند. تکنولوژی منحصر به فرد ساخت شیشه رومی باعث شد ظروف شیشه ای آنها در شرق بسیار ارزشمند باشد.

 

7. خز

put-7.jpg
خز همیشه تقاضا داشته است.

تایگا قلمرو وسیعی از جنگل های همیشه سبز از سیبری روسیه تا کانادا است. این منطقه از دیرباز به خاطر شکارچیان ماهرش معروف بوده است. خز یک کالای بسیار ارزشمند بود. پوست سمور، راسو، پوست روباه، ارمینه و بیش از حد کالاهای لوکس بودند. بالاترین مقامات کشورهای جهان دوست داشتند لباس های خود را با آنها تزئین کنند. این نشان از مقام بسیار بالایی داشت. یک "مسیر خز" شمالی وجود داشت که در امتداد آن خزها به دربار همه پادشاهان اوراسیا تحویل داده می شد. ارزش خز را این واقعیت نشان می دهد که چنگیز خان خود یکی از اولین اتحادهای سیاسی خود را با هدیه سمور مهر و موم کرد.

 

8. بردگان

بازار برده فروشی
بازار برده فروشی

بردگان کالایی رایج در جاده ابریشم بودند. لشکرهای عشایری افراد زیادی را به اسارت بردند و به تاجران خصوصی فروختند. اینها افراد کاملاً ناتوانی نبودند. آنها خدمتگزار، مباشر و خواجه دربارهای سلطنتی شدند. این مانند تجارت برده آفریقایی نبود، جایی که مردم به عنوان حیوانات محروم به دنیای جدید آورده می شدند. در جاده ابریشم، بردگان تنها زینتی برای زندگی نخبگان بودند و نه یک منبع اقتصادی مهم.

 

نظرات

در ادامه بخوانید...

روانشناسی حماقت

در

این مسئلۀ سادۀ ریاضی را در نظر بگیرید: یک راکت و توپ یک‌دلار و ده‌سنت قیمت دارند. راکت یک دلار گران‌تر از توپ است. قیمت توپ چقدر است؟

اکثر مردم بلافاصله و با اعتمادبه‌نفسِ هرچه‌تمام جواب می‌دهند: ده سنت. این پاسخ هم بدیهی است و هم غلط. پاسخ درست این است: پنج سنت برای توپ و یک‌دلار و پنج‌سنت برای راکت.

آیا می دانید بیش از پنج دهه است که دنیل کانمن، برندۀ نوبل اقتصاد و استاد روانشناسی دانشگاه پرینستون، چنین پرسش‌هایی را مطرح کرده و پاسخ‌های ما را تحلیل می‌کند. آزمایش‌های ساده و پیش‌ِپاافتادۀ او عمیقاً نگاه ما به نحوۀ تفکرمان دربارۀ جهان را دگرگون کرده است.

فلاسفه، اقتصاددانان و عالمان علوم اجتماعی قرن‌هاست که با این پیش‌فرض طی طریق می‌کنند که انسان‌ها موجوداتی عقلانی هستند و عقل همان هدیه‌ای است که پرومتئوس برای ما به غنیمت آورد؛ اما کانمن به‌همراه آموس تورسکی و دیگران، ازجمله شین فردریک طراح پرسش راکت و توپ، در مقابلِ این سنت ستبر نشان داده‌اند که ما به آن اندازه که تصور می‌کنیم، موجوداتی عقلانی نیستیم.

وقتی مردم در موقعیتی متزلزل قرار می‌گیرند، به‌دقت اطلاعات را نمی‌سنجند یا به داده‌های آماریِ مرتبط توجه نشان نمی‌دهند. برعکس، تصمیم‌های آن‌ها بسته است به فهرستی طویل از میانبرهای ذهنی؛ یعنی میانبرهایی که اغلب باعث می‌شود تصمیم‌های احمقانه بگیرند. این میانبرها سریع‌ترین راه برای حل مسائل ریاضی نیستند؛ آن‌ها راهی هستند برای قلم‌گرفتن ریاضی. وقتی‌که ما در برابر پرسش راکت و توپ قرار گرفتیم، تمام دانش ریاضی‌مان را در پرانتز گذاشتیم و به‌دنبال پاسخی رفتیم که نیازمند کم‌ترین کوشش ذهنی بود.

کانمن را اکنون یکی از تأثیرگذارترین روان‌شناسان قرن بیستم می‌شناسند؛ بااین‌حال، کارهای او تا مدت‌های مدید نظر هیچ‌ کسی را به خود جلب نمی‌کرد. کانمن خود تعریف می‌کند که یک‌ بار نتایج تحقیقاتش را با فیلسوفی امریکایی در میان گذاشته بود و او فوراً جواب داده بود که هیچ علاقه‌ای به روانشناسی حماقت ندارد.

اما گذشت زمان نشان داد که اوضاع دقیقاً بر خلاف چیزی است که آن فیلسوف امریکایی تصور می‌کرد. به‌تازگی در ژورنال شخصیت و روانشناسی اجتماعی تحقیقی به‌سرپرستی ریچارد وِست از دانشگاه جیمز مدیسن و کیت استانویچ از دانشگاه تورنت انجام پذیرفته است. نتیجۀ به‌دست‌آمده این است که در بسیاری موارد، افرادِ باهوش در برابر این نحوۀ خطااندیشی آسیب‌پذیرترند. عموماً تصور می‌کنیم افراد باهوش در برابر پیش‌داوری مصون‌اند. دقیقاً به همین دلیل است که افرادی که در آزمون اس.ای.تی نمرۀ بیشتری می‌گیرند، خیال می‌کنند کمتر در معرض این قبیل خطااندیشی‌های جهانشمول قرار دارند؛ اما درواقع این انگاره ممکن است خطرات نهفتۀ بسیاری داشته باشد.

وست و دستیارانش کارشان را با پخش پرسش‌نامه میان چهارصدوهشتادودو دانشجوی کارشناسی آغاز کردند. در این پرسش‌نامه انبوهی از پرسش‌های کلاسیک برای سنجش پیش‌داوری طرح شده بود:

در درون رودخانه‌ای، دسته‌ای از نیلوفرهای آبی رُسته‌اند. هر روز، اندازۀ این دسته نیلوفرها دو برابر می‌شود. اگر ۴۸ روز طول بکشد که نیلوفرهای آبیْ کل دریاچه را بپوشانند، چقدر طول خواهد کشید که این نیلوفرها نصف دریاچه را بپوشانند؟

احتمالاً اولین پاسخی که به ذهن شما خطور می‌کند، مبتنی است بر یکی از میانبرهای ذهنی: تقسیم پاسخ نهایی بر نصف: ۲۴ روز؛ اما این پاسخ غلط است. پاسخ درست ۴۷ روز است.

کانمن و تورسکی در دهۀ ۱۹۷۰ مفهوم «پیش‌داوری لنگرانداخته»۱ را مطرح کردند. آن‌ها بر اساس این مفهوم پرسش‌هایی مطرح کردند که هدفشان ارائۀ راهی برای سنجش میزان آسیب‌پذیری افراد در برابر خطااندیشی بود. در این پرسش‌ها مثلاً به افراد گفته می‌شد که ارتفاع بلندترین درخت سکویا در جهان بیش از x فوت است و رقمی که به افراد مختلف گفته می‌شد، بین هشتادوپنج فوت تا هزار فوت متغیر بود. آنگاه از افراد خواسته می‌شد که ارتفاع بلندترین درخت سکویا در جهان را حدس بزنند. پرسش‌دهندگانی که «لنگر» کوچک‌تر، مثلاً هشتادوپنج فوت، به آن‌ها ارائه شده بود، به‌طور میانگین حدس می‌زدند که ارتفاع بلندترین درخت سکویای دنیا فقط صدوهجده فوت است. در مقابل، افرادی که «لنگر» بزرگ‌تری، مثلاً هزار فوت به آن‌ها ارائه می‌شد، ارتفاع بلندترین درخت سکویای دنیا را هفت‌برابر بیشتر تخمین می‌زدند.

مقصود وِست و همکارانش صرفاً این نبوده که وجود چنین پیش‌داوری‌هایی را تصدیق کنند. این پیش‌داوری‌ها پیش از تحقیقات آن‌ها نیز کم‌وبیش شناخته‌شده بودند. هدف آن‌ها این بوده که رابطه و نسبت این پیش‌داوری‌ها را با هوش انسانی بسنجند. درنتیجه، آن‌ها آزمون‌هایشان را در درون آزمون‌های اندازه‌گیری توانایی‌هایی شناختی، مانند اس.ای.تی و «سنجۀ نیاز به شناخت»۲، قرار دادند. هدف این سنجه‌ اندازه‌گیری «گرایش فرد برای تفکر و لذت‌بردن از آن است».

نتایج تحقیقاتْ تکان‌دهنده بود. فی‌المثل نتایج نشان می‌داد که خودآگاهی از این پیش‌داوری‌ها در عمل تأثیری در کاهش آن‌ها ندارد: «افرادی که از پیش‌داوری‌هایشان مطلع‌اند، در غلبه بر آن‌ها موفقیت خاصی نسبت‌به بقیه نشان نمی‌دهند.» اما نتایج تحقیقات برای کانمن اصلاً غیرمنتظره نبود. او در کتاب فکر کردن؛ کند و سریع۳ اظهار می‌کند که پس از دهه‌ها تحقیق دریافته که آگاهی از این پیش‌داوری‌ها حتی بر عملکرد ذهنی خود او هم تأثیر قابل‌توجهی نگذاشته است. «تفکر شهودی من، علی‌رغم سال‌ها تحقیق دربارۀ موضوع پیش‌داوری‌های ذهنی، همچنان در معرض مسائلی مانند اعتمادبه‌نفس کاذب، پیش‌بینی‌های افراطی و مغالطۀ برنامه‌ریزی»۴ است.

چه‌بسا خطرناک‌ترین پیش‌داوری ذهنی ما در این گرایش ذاتی‌مان نهفته است که دیگران در معرض خطااندیشی‌اند و نه ما. این گرایش به «نقطۀ کور پیش‌داوری»۵ معروف است. این «فراپیش‌داوری» دو ریشۀ اصلی دارد: نخست، توانایی ما برای تشخیص‌دادن اشتباهات سیستماتیک در تصمیمات دیگران: ما در گوشزدکردن اشتباهات دوستانمان از همه بهتریم؛ دوم، ناتوایی‌مان برای تشخیص‌دادن همان اشتباهات در درون خودمان. گرچه مفهوم نقطۀ کور پیش‌داوری مفهومی تازه نیست، آخرین مقالۀ وست نشان می‌دهد که این مفهوم را می‌توان بر هر پیش‌داوری خاصی اطلاق کرد: از «پیش‌داوری لنگرانداخته» تا به‌اصطلاح «اثر طراحی».۶ در هر کدام از این موارد، ما خس را در چشمان دیگران می‌بینیم و نیزه را در چشمان خودمان نه.

حال به حیرت‌انگیزترین و البته نگران‌کننده‌ترین بخش این پژوهش می‌رسیم: از قرار معلوم هوش اوضاع را بدتر می‌کند. دانشمندان برای سنجش «پیشرفتگی شناختیِ»۷ دانشجویان چهار آزمون طراحی کردند. نتایج هر چهار آزمون نشان‌دهندۀ هم‌بستگی مثبت متغیرها بود: «افرادی که سیستم شناختی پیچیده‌تری دارند، بیشتر دچار معضل نقطۀ کور پیش‌داوری‌اند.» این نتیجه دربارۀ بسیاری از پیش‌داوری‌های خاص نیز بعینه تکرار شد و این یعنی افراد باهوش‌تر، لااقل بر اساس سنجۀ اس.ای.تی و آن‌هایی که بیشتر تأمل و تفکر می‌کنند، بیشتر در معرض این اشتباهات ذهنی‌اند. چنان‌که کانمن و فردریک سال‌ها قبل متذکر شدند، حتی آموزش نیز نمی‌تواند خللی در سد سدید این پیش‌داوری‌ها ایجاد کند. برای مثال، بیش از پنجاه‌درصد از دانشجویان هاروارد، پرینستون و ام.آی.تی به پرسش راکت و توپ پاسخ غلط دادند.

این نتایج چه چیزی را روشن می‌کنند؟

یک فرضیۀ جالب توجه این است که نقطۀ کور پیش‌داوری بدین خاطر رخ می‌نماید که ما همان‌گونه که دیگران را به تیغ ارزیابی جرح می‌کنیم، خود را به محک نقد نمی‌سپاریم. برای مثال، وقتی انتخاب‌هایی غیرعقلانی دیگران را مشاهده می‌کنیم، بالاجبار بر داده‌های رفتاری تکیه می‌کنیم. ما پیش‌داوری‌های آن‌ها را از بیرون می‌بینیم و همین امر این مجال را برای ما فراهم می‌آورد تا به چشم‌برهم‌زدنی خطااندیشی‌های سیستماتیک آن‌ها را دریابیم.

بااین‌حال، وقتی به ارزیابی انتخاب‌های بد خودمان می‌نشینیم، به جای نگاه بیرونی و تکیه بر داده‌های رفتاری، دل به درون‌نگری می‌سپاریم. ما به‌دقت انگیزه‌هایمان را وامی‌رسیم و به‌دنبال دلیل مقنعی برای انتخاب‌هایمان می‌گردیم. پیشِ درمانگران بر اشتباهاتمان افسوس و حسرت می‌خوریم و نزد خودمان دربارۀ باورهایی که ما را به ترکستان بردند، غور و تأمل می‌کنیم.

مشکل این رویکرد درون‌نگرانه این است که نیروی پیش‌برنده‌ای که در پشت پیش‌داوری‌ها خفته و ریشۀ انتخاب غیرعقلانی ماست، تا اندازۀ زیادی ناخودآگاه است؛ ناخودآگاهی که تن به افسون خودکاوی نمی‌دهد و راه را بر هوش می‌بندد. درواقع درون‌نگری عملاً می‌تواند این خطاها را افزون کند و چشم ما را بر فراروندهای بنیادینی ببندد که مسئول بسیاری از خطاهای روزمرۀ ما هستند. ما برای خودمان آسمان‌وریسمان می‌بافیم و همیشه نخ تسبیح را این وسط گم می‌کنیم. هرچه بیشتر بکوشیم که خودمان را بشناسیم، در عمل فهم کمتری از خودمان به دست می‌آوریم.

* یادداشت ویراستار انگلیسی: نخستین بندهای این مقاله در مقالۀ جونا لرر در وال‌استریت ژورنال (اکتبر ۲۰۱۱) نیز آمده است. از بازنشر این بخش پوزش می‌طلبیم.

پی‌نوشت‌ها:
* این مطلب در تاریخ ۱۲ ژوئن ۲۰۱۲ با عنوان Why Smart People Are Stupid در وبسایت نیویورکر منتشر شده است.

نظرات

۱۴۰۰/۱۱/۲۰شکسپیر هشدار داد حماقت مانند یک بیماری مسری است، بنابراین مهم است که محیط خود را با دقت انتخاب کنید. اما چگونه می توان فهمید که از چه کسی اجتناب کنید؟ و آیا واقعا لازم است؟

۱۴۰۰/۱۱/۲۰من یک فرد انسان گرا هستم، بنابراین مطمئن هستم که حماقت یک حالت ذهنی موقتی است، چیزی شبیه ناپختگی . اما بیایید ببینیم حماقت دقیقاً در چه چیزی خود را نشان می دهد و چگونه می تواند نه تنها کسانی را که با چنین شخصی سروکار دارند، بلکه خود او را نیز از لذت بردن از زندگی باز دارد.

۱۴۰۰/۱۱/۲۰احمق فقط در مورد خودش صحبت می کند. هر ارتباطی مستلزم گفتگو است و یک فرد بالغ معمولاً می‌داند که این راهی برای تبادل اطلاعات است.این اتفاق می افتد، که یک فرد نیاز دارد راجع به موضوعی صحبت و تبادل نظر کند. اما اگر صحبت از یک انفرادی بیمارگونه باشد، زمانی که طرف مقابل فرصت حداقل یک کلمه را ندارد، چه برسد به اینکه چیزی بگوید، با یک احمق روبرو هستیم. و در مورد شخصیت خودشیفته با من صحبت نکنید. تنها چیزی که در این مورد اهمیت دارد این است که فرد متوجه نشده است که گوش دادن منبع مهمی در فرآیند کسب تجربه زندگی است. علاوه بر این، کیفیت گوش دادن در ارتباطات دوستانه بسیار ارزشمند است.

۱۴۰۰/۱۱/۲۰صدای احمق بلند است من فوراً تصحیح می کنم، مواردی از کاریزمای خاص و با صدای بلند وجود دارد - اما در چنین مواردی سؤالی مانند "یا شاید او فقط یک احمق است؟" وجود ندارد. من در مورد آنها صحبت نمی کنم، بلکه در مورد آن افراد احمقی که اغلب کمبود عمق و معنا را با شدت صدای بلند جایگزین می کنند. تصور کنید: یک رستوران، چراغ‌های خاموش، مردم در حال صحبت کردن، شخصی که با لپ‌تاپ کار می‌کند، کسی که یک جلسه رمانتیک آرام دارد. اینجا و آنجا صدا کمی افزایش می یابد: می خندیدند، به کسانی که می آمدند احوالپرسی می کردند... و ناگهان در میان این سروصدای دنج صدای آزاردهنده خانمی به گوش می رسد که جزئیات زندگی شخصی خود را به همکار می گوید. قوانین آداب معاشرت، مانند دفترچه راهنمای کتری، از بسیاری جهات بی خطا هستند. ما نمی خواهیم گوش کنیم، به خصوص که جالب نیست، احمقانه و سطحی است... اما مغز ما اینگونه کار می کند: ما مجبور هستیم به صداهای تیز توجه کنیم، زیرا زندگی می تواند به آن بستگی داشته باشد. و اکنون کل رستوران به جزئیات طلاق این زن احمق اختصاص یافته است ... تنها افراد خوش شانس رستوران آنهایی هستند که لپ تاپ دارند و از هدفون استفاده می کنند . زن و شوهر جوانی به سرعت حساب می کنند و فرار می کنند: همه چیز برای آنها تازه شروع شده است و طلاق دیگران موضوعی بسیار نامناسب است. خانم شراب بیشتری سفارش می دهد، صدایش بلندتر می شود. و حتی کسانی که در تراس خیابان نشسته اند قبلاً در مورد حماقت او شنیده اند ...

۱۴۰۰/۱۱/۲۰احمق نیازهای همکار را نادیده می گیرد آیا او به صحبت من علاقه مند است؟ همکارم خسته نیست؟ شاید او نیاز به دور شدن داشته باشد، اما او نمی تواند یک پاسخ مناسب پیدا کند؟ در یک نفس، چنین فردی تمام فضا را پر می کند. فقدان نیاز به بازخورد از خودپسندی کودکانه صحبت می کند. چنین همدلانی مانند کودکی هستند که هنوز همدلی ندارد و نمی تواند بفهمد که مادرش از کشیدن او روی سورتمه تا کیلومترها خسته شده است. بنابراین، از یک طرف، به نظر می رسد که آنها به وضوح بیان می کنند: "اگر چیزی را دوست ندارید، فقط آن را بگویید." و از سوی دیگر - بله، آن را امتحان کنید، به من بگویید. پرداخت به حساب شکایات شما - با تشکر، اما نه امروز.

۱۴۰۰/۱۱/۲۰یک فرد احمق از همه چیز می ترسد. من آنجا نخواهم رفت. من نمی خواهم اینجا بروم. با این حال، جستجوی مداوم برای منطقه ای از ایمنی و آسایش مانع از تکامل می شود. هر ذهن زنده ای برای تکامل گرسنه است و راه هایی برای مقابله با ترس های خود یا درخواست کمک پیدا می کند. احمقانه است که اجازه دهیم ترس ها زندگی را تنظیم کنند. روی دیگر سکه نیز وجود دارد - زمانی که یک فرد بدون سنجیدن خطرات و مقایسه نکردن آنها با نقاط قوت خود می شتابد. چقدر کارهای احمقانه روی این شجاعت انجام شده! اما این نوع دوم «سواران بی سر» هنوز به من نزدیکتر از منتظران است که از همه چیز می ترسند. با انجام برخی عمل ها، فرد تجربه، حتی منفی، نوعی خرد به دست می آورد. و تجربه و حکمت کسی که در چهار دیواری می ماند و از سر کسالت فقط برای یافتن بهترین کانال تلویزیونی آزمایش می کند چیست؟ ..

۱۴۰۰/۱۱/۲۰احمق در رفتار خود شک نمی کند. به نظر من این اوج حماقت است. به هر رشته ای از علم نگاه کنید، چگونه ایده ها در طول زمان تغییر کرده اند. چیزی درست و غیرقابل انکار تلقی شد و سپس یک کشف کل نظام دانش را زیر و رو کرد و باورهای گذشته در یک روز به توهمات تبدیل شد. علاوه بر این، تفکر سفت و سخت، زمانی که فرد نمی داند چگونه انعطاف پذیر باشد و دانش جدید را در نظر بگیرد، راهی مستقیم به آلزایمر است. این چیزی است که تحقیقات مدرن می گوید. اما کی میدونه شاید نظرشون عوض بشه...

۱۴۰۰/۱۱/۲۰یک فرد احمق همه چیز را به سیاه و سفید تقسیم می کند. نگرش های طبقه بندی شده، به ویژه در لجاجت، نشانه دیگری از حماقت است. نوبت را از دست دادید - شما کرتینیسم توپوگرافیک دارید. و بس، تا آخر عمرت همینطوری خواهی ماند. عدم شناخت ویژگی های زمینه و موقعیت - این قطعاً مشخصه افراد باهوش نیست.

۱۴۰۰/۱۱/۲۰این متن نمونه ای از چنین تقسیم بندی است. تقسیم مردم به احمق و باهوش بسیار احمقانه است. از این گذشته ، هر فرد داستان و تجربه خاص خود را دارد ، که منجر به این واقعیت می شود که در این مرحله از زندگی فرد فقط در مورد خودش صحبت می کند ، با همکار خود چک نمی کند یا اسیر ترس ها می شود.

۱۴۰۰/۱۱/۲۰هر یک از ما گاهی اوقات ممکن است رفتار احمقانه ای داشته باشیم، بنابراین بهترین کاری که می توانیم انجام دهیم این است که توجه خود را به زندگی درونی خود معطوف کنیم و حداکثر حسن نیت را به دنیای اطراف خود بدهیم.

در ادامه بخوانید...

افرادی که ناهمرنگی عنبیه دارند

در

آیا می دانید ناهمرنگی عنبیه که برای خیلی ها جالب است در انسان و حیوان دیده می شود.این تفاوت رنگی حاصل از فقدان یا مقادیر اضافی ملانین یا رنگدانه می باشد.تفاوتی که باعث می شود سرها به سمتشان چرخیده و نگاهها را متوجه خود کنند.

هنری کویل بازیگر انگلیسی با چشم های 2 رنگ

جین سیمور بازیگر انگلیسی با ناهمرنگی عنبیه

در نقش دکتر کوئین در سریال پزشک محله دارای یک چشم سبز و یک چشم قهوه ای می باشد.

آلیس ایو بازیگری انگلیسی با رنگ چشمهای متفاوت 

کیت باسورث دارای یک چشم آبی و یکی فندقی تیره می باشد

میلا کونیس بازیگر با ناهمرنگی عنبیه

الیزابت برکلی بازیگر سینما و تئاتر دارای یک چشم سبز و دیگری نیمه سبز، نیمه قهوه ای 

این پست را چگونه می‌بینید؟ کسانی را می شناسید که دارای عنبیه متفاوت باشند؟ لطفا با نوشتن کامنت در زیر به اشتراکبگذارید.(سیارک

نظرات

در ادامه بخوانید...

پیرترین مرد جهان

در

مردی اندونزیایی مدعی شده است که پیرترین مرد جهان است و حالا دیگر برای مرگ آماده می باشد. براساس اطلاعاتی که از دولت اندونزی به دست آمده است به این نتیجه رسیده اند که این مرد در 31 دسامبر 1870 متولد  و در حال حاضر 145ساله می باشد. وی میباه گوتو نام دارد و  تاکنوت 4 همسر  اختیار نموده که آخرین آنها در سال 1988 فوت شده است.


آیا می دانید که تمام فرزندان وی  از دنیا رفته اند و وی با نوه و نتیجه هایش زندگی می نماید. تا قبل از این مرد, رکورد دار پیرترین انسان ، زنی فرانسوی با 122 سال سن بوداما  در حال حاضر میباه گوتو رکورددار شده است.(سیارک

این پست را چگونه می‌بینید؟ برای شما مفید بود؟ لطفا با نوشتن کامنت در زیر ما را مطلع کنید.  

نظرات

در ادامه بخوانید...

رزرو اتاق شماره ۴۲۰ در هتل

در

آیا تا به حال تلاش کرده‌اید که اتاق شماره ۴۲۰ را در یکی از هتل‌های جهان برای خود رزرو کنید؟نخستین بار عده ای از دانشجویان کالیفرنیا در دهۀ ۱۹۷۰، ساعت ۴:۲۰ دقیقه را برای جمع شدن دور مجسمه لویی پاستور و استعمال ماده مخدر حشیش میان خود تعیین کردند و عبارت «لویی ۴۲۰» را به عنوان کلمه رمز خود قرار دادند و در نهایت ۴۲۰ در کشورهای غربی به نماد بین المللی این قبیل معتادان تبدیل شد.

 

آیا می دانید شماره ۴۲۰ یک نماد جهانی برای استعمال ماده مخدر حشیش است، از این رو هتلداران تلاش می کنند تا با حذف این شماره از اتاق های خود، و یا استفاده از عدد «۱+۴۱۹» از استعمال این ماده مخدر در هتل جلوگیری کنند.

در برخی هتل ها نیز زیر شماره ۴۲۰ علامت ممنوعیت استعمال مواد مخدر نصب شده است. با این حال بسیاری از هتل ها ترجیح داده اند اصلا اتاقی با شماره ۴۲۰ نداشته باشند.

نظرات

در ادامه بخوانید...

آسیب های ورزشی چیست

در

عبارت آسیب ورزشی در گسترده‌ترین مفهوم، اشاره به انواع آسیب هایی دارد که اغلب در طول ورزش رخ می دهند. برخی از آسیب های ورزشی در نتیجه حوادث رخ می دهد، برخی دیگر با توجه به شیوه های ضعیف آموزشی، تجهیزات نامناسب، فقدان شرایط، یا ناکافی بودن حرکات گرم کردن و کششی می باشد.

آیا می دانید شایع ترین آسیب های ورزشی کدام است؟
انواع شایع آسیب های ورزشی
• رگ به رگ شدن ماهیچه و کشیدگی عضلات
• پارگی رباط که مفاصل را بهمدیگر متصل می نماید.
• پارگی تاندون ها که مفاصل را پشتیبانی کرده و به حرکت آنها اجازه می دهد.
• در رفتگی مفاصل
• شکستگی استخوان از جمله مهره ها.

 

نظرات

در ادامه بخوانید...

ماریانا ترنچ ، عمیق ترین نقطه روی زمین

در

(سیارک): محققان با استفاده از انعکاس سنج چند پرتویی، انرژی صوتی را به اعماق اقیانوس آرام ارسال کرده اند  و از طریق تجزیه و تحلیل سیگنال های رفلکسی، نقشه سه بعدی دقیقی از عمیق ترین نقطه زمین به دست آورده اند.

آیا می دانید با تصاویر اسکن سه بعدی تهیه شده از عمیق ترین نقطه روی زمین، اکنون می توانید سفری به این منطقه داشته و برآمدگی هایی به ارتفاع 2500 متر را در اعماق اقیانوس آرام تماشا کنید! - منطقه «ماریانا ترنچ» ، در غرب اقیانوس آرام و نزدیک منطقه گوآم، عمیق ترین نقطه روی زمین، به حساب می آید.

این پست را چگونه می‌بینید؟ برای شما مفید بود؟ لطفا با نوشتن کامنت در زیر ما را مطلع کنید.  (سیارک)

نظرات

در ادامه بخوانید...