دیدگاه گیری یا Perspective taking

در

دیدگاه گیری یا Perspective taking عبارتست از فرآیند پنداشت جهان از منظر یک فرد دیگر یا تصور خود بجای یک شخص دیگر.دیدگاه گیری با ارتباط بهتر، افزایش مشارکت و همکاری، بازتاب های انعطاف پذیرتر به احتیاجات سایر افراد، بهادادن بیشتر به رفاه سایرین و توانایی اجتناب از تعصبات شناختی مانند لنگر یا تکیه گاه ذهنی لینک شده است. اتخاذ دیدگاه همچنین پتانسیل تأمین کردن دیدگاه پذیران را با شناخت ابتدایی از آنچه دارد که سایرین ممکن است آن را آسیب رسان دریابند. درک و شناخت مذکور امکان دارد این اجازه را به دیدگاه پذیران بدهد که عناصر و اجزای موقعیتی را که دیگران به آن بمانند یک موقعیت یا حالت آسیب رسان می نگرند، فعالانه تحت تـأثیر قرار دهند.

در روانشناسی اتخاذ دیدگاه در درجه اول در قالب رفتار کمک به دیگران و همدلی بررسی می شود. روانشناسان اجتماعی چنین مطرح می کنند که دیدگاه گیری می تواند رفتارهای مثبت را نیز طی تعاملات و از طریق فرآیندهای غیراستراتژیک مرتبط با همدلی بیدار کند. برای مثال در مطالعات تجربی غیررقابتی دیدگاه گیری پیوسته دستاوردهای مشترک برتر، رفتار اجتماعی و ملاحظه را فراهم می کند. اتخاذ دیدگاه همچنین مردم را می تواند به قدردانی از رفاه دیگران و احساس دلسوزی به آنها سوق دهد. دیدگاه گیری را می توان بعنوان فرآیندی شناختی تعریف کرد که به واسطه آن اقدام به درک شیوه فکری و احساسی فردی درباره یک موقعیت شده و دلیل اینکه چرا آن فرد همانطور که هست رفتار می کند، درمی یابیم.
گرفتن دیدگاه شخص دیگر یا قراردادن نقش خود در نقش فرد دیگر مستلزم تمایز بین باورها، ارزش ها، مقاصد و امیال شخصی و آن فرد است. رویهمرفته اتخاذ دیدگاه خود می تواند زیرشاخه تئوری ذهن باشد. این تئوری بر توان فرد در درک وضعیت های روحی افراد مانند باورها، امیال، مقاصد اشاره می کند. این اصطلاح بطور گسترده تر دلالت بر توانایی در نظر گرفتن دیدگاه شخص دیگر دارد. یکی از قابل تشخیص ترین اشکال تعریف تئوری یا نظریه ذهن توانایی درک اینست که آنچه که یک فرد می داند یا می شناسد ممکن است با آنچه که دیگری می داند یا می شناسد فرق کند. مردم خودمدارانه به شناخت خود از دیگر افراد در تصوراتشان تکیه می کنند. اول ایشان گمان می کنند که دیدگاه شخص دیگر همان دیدگاه خود آنهاست.

دوم در برابر این اندازه تصویر اولیه ناکافی سازگاری های دیگری ایجاد می کنند که متأثر از ظرفیت شناختی محدود می گردد. تحقیقی نشان می دهد که هنگام اتخاذ دیدگاه هم کودکان و هم بزرگسالان همین گرایش خودمحور اولیه را اجرا می کنند ولی بزرگسالان در تطابق های ثانویه بهتر هستند. دیدگاه گیری بررسی فعالانه یک موقعیت یا حالت بخصوص یا به معنای کلی تر کلمه توجه به جنبه فکری یا نقطه نظر فرد دیگر را دربرمی گیرد.

رشد سریع پژوهش در سا ل های اخیر حاکی از وجود گروهی از مزایا و منافعی است که از اتخاذ دیدگاه دیگران منتج شدند. برای مثال، درنظرگرفتن دیدگاه یک فرد تمایل، دلسوزی و یاری به هدف دیدگاه گیری را افزایش می دهد. علاوه بر این، مشخص شده که دیدگاه گیری به تسهیل تعاملات اجتماعی کمک کرده، تبادلات هماهنگ تر و ملایم تری را ایجاد می کند. اغلب تعاریف مورد تأکید قرار می دهند که دیدگاه گیری فرآیند شناختی است که مشمول تمرکز بر دیدگاه فرد دیگر می گردد. جای تعجب نیست که مشکلات دیدگاه گیری پیش زمینه حوزه های زیادی شده باشند مانند درمان و تحقیق خدمات سلامت. در حال حاضر توافق کلی بر اینست که گرچه دیدگاه گیری در مرکز زندگی اجتماعی قرار گرفته، ولی مردم اختصاصاً در این امر خوب نیستند.

اول مردم گمان می کنند که دیدگاه شخص دیگر همان دیدگاه خود آنهاست. دوم در برابر میزان این تصویر اولیه ناکافی سازگاری های دیگری ایجاد می کنند که متأثر از ظرفیت شناختی محدود می گردند. تحقیقی نشان می دهد که هنگام اتخاذ دیدگاه هم کودکان و هم بزرگسالان همین گرایش خودمحور اولیه را انجام می دهند ولی بزرگسالان در تطابق های ثانویه بهترند. بعلاوه بنظر می رسد که افزایش بار شناختی میزان توانایی سخنگویان را در جهت دهی دیدگاه مخاطبانشان محدود می کند که مجددا این موضوع بیانگر یک فرایند سازگاری ثانویه ای می باشد که از نظر شناختی پرزحمت و پرمسئولیت است. اگرچه دیدگاه گیری باید متضمن سازوکارهای شناختی باشد ولی میبایست تعاملات و برهمکنش های اجتماعی را هم دربر بگیرد. پژوهشی از روانشناسی اجتماعی و روانشناسی رشد نشان داده که تعامل اجتماعی می تواند منجر به تولید دانشی فراتر از دیدگاه شود.
دیدگاه گیری عبارتست از فرآیند پنداشت جهان از منظر یک فرد دیگر یا تصور خود بجای یک شخص دیگر. Parker, Atkins و Axtell  تعریف دیگری ارائه می دهند: دیدگاه گیری فرآیند فعالی است که زمانی رخ می دهد که یک ناظر تلاش می کند به شیوه ای بدون قضاوت، افکار، انگیزه ها و یا باورهای یک هدف را درک کند همچنین دلیل تفکر یا احساس او را درمی یابیم. این فرایند با گروهی از ساختارهای مربوط به کارکرد درست اجتماعی مانند رشد شناختی، کفایت اجتماعی و احترام بخود پیوسته است. دیدگاه گیری به سه تاثیر بنیادی منتهی می گردد: 1- مهر و علاقه

2- نزدیکی شناختی و روانی

3 - پیچیدگی شناختی
دیدگاه گیری سبب افزایش علاقه به هدف دیدگاه گیری، رضایت شریک عشقی، رضایت مشتری و رضایت بیمار از پزشکان می شود. بعنوان نمونه بعد از اینکه دیدگاه یک دانش آموز که با مدرسه مشکلاتی داشت گرفته شد دیدگاه پذیران هدف را بیش از شرکت کنند گان شاهد پسندیدند. بهمین شکل Galinsky, Wang  دریافتند تمایلات و گرایشات اتخاذ دیدگاه علاقه فردی سردسته تشویق کنندگان را افزایش می دهد. از دیگر اثرات اساسی اتخاذ دیدگاه اینست که از طریق افزایش احساسات یگانگی و وحدت، حس نزدیکی و صمیمیت روانی را نیز ارتقاء می دهد.

در چهارچوب زوج های رمانتیک دیدگاه پذیران دلبستگی های مطمئن تری را از خود نشان داده و از نزدیکی کمتر ناراضی هستند.

به همین نحو، درنظرگرفتن جنبه فکری شریک رابطة نزدیک (برای نمونه از بهترین دوست یا شریک عشقی یا زندگی) به صمیمیت خودگزارشی و ارزیابی مشاهده گر بیشتری منتهی می گردد. گرچه پیچیدگی شناختی مقدم بر دیدگاه گیری است بااینحال برآمد اتخاذ رویکرد نیز می باشد. از آنجایی که دیدگاه گیری دربرگیرنده ژرف اندیشی دیدگاه یک هدف می باشد، افراد را به خارج شدن از جریانات عادی ذهنی و گرایش های پردازش پیش فرض تشویق می کند تا در رویکرد فعالتر و داده پردازی پرزحمت از نظر شناختی شرکت کنند.

شواهد در قضاوت تبعیض آمیز و ادبیات کلیشه ای هم به این اثر پیچیدگی شناختی اشاره دارند. برای مثال در مقایسه با شرکت کننده های شاهد، دیدگاه پذیران بهتر این توانائی را دارند که رفتارهای کلیشه ای متناقض را بخاطر آورده و به احتمال بیشتر تفسیرهای غیرجهت مند برای رفتارهای کلیشه ای سازگار بوجود آورند. دیدگاه پذیران همچنین شواهد مبطل بیشتری را جستجو می کنند. فراتر از اثرات بنیادی و اساسی آن، دیدگاه گیری می تواند به بهبود روابط بین فردی از نظر رفتارهای رویکرد، هماهنگی و یاری منجر گردد. دیدگاه گیری رفتارهای رویکرد را افزایش می دهد. مفهوم واقعی نزدیکی روانی و شناختی نشان می دهد که دیدگاه گیری ارتباط با سایرین را افزایش می دهد. ولی این ارتباطات ناشی از دیدگاه گیری می تواند رفتاری هم رخ دهد: نسبت به شاهد و مقایسات شرایط متعدد، اقدامات و بکاربری دیدگاه گیری با افزایش تمایل به نزدیک شدن و برهمکنش با سایرین، همچنین افزایش رفتارهای غیرکلامی رویکرد گرا درارتباط است.

دیدگاه گیری با افزایش گرایش افراد به تقلید از شرکای تعاملی شان، هماهنگی را هم بهبود می بخشد. در جریان دیدگاه گیری گنجانده شدن دیگری در ضمیر یا نهاد سبب می شود دیدگاه پذیران ویژگی های هدف را پذیرفته و مشابه با آن عمل کنند. شواهد قوی بیانگر نقش دیدگاه گیری در افزایش رفتار کمک به دیگران و بخشش است.

به عنوان مثال، پس از شنیدن وضعیت اسفبار تراژدی شخصی یک دانش آموز، به احتمال بیشتر دیدگاه پذیران بیش از شرکت کنندگان شاهد برای کمک به امور دانش آموز و آدرس نوشتن در پاکت های نامه برای درخواست کمک های مالی اقدام کنند. اتخاذ کننده های دیدگاه در ارزیابی و تحلیل روایتی خود احساسات همدلانه بیشتری را به آمریکایی های آسیائی تبار در مقایسه با شرکت کننده ها ابراز می کنند که متعاقباً این امر احتمال این را که به یک هم پیمان آسیایی آمریکائی کمک کنند افزایش می دهد. بارها اثبات شده که فرآیند دیدگاه گیری تعصبات، قضاوت های تبعیض آمیز و کلیشه پردازی را کاهش می دهد. همچنین خودمحوری را کم کرده و رفتار اخلاقی در زمینه های اجتماعی را بالا می برد.(سیارک)

نظرات

در ادامه بخوانید...

15علتی که فقط افراد واقعاً هنرپرور آنها را درک می‌کنند

در

افراد هنرپرور، گروهی از مردم هستند که استعدادهای خلاقانه آنها، خیره‌کننده و همراه با نجابت و وقاری است که توجه مردم عادی را به خود جلب می‌کند. توانایی آنها در تبدیل یک چیز بی‌اهمیت و پیش‌پاافتاده به یک چیز خارق‌العاده و معجزه‌آسا، نه تنها هیجان‌انگیز، بلکه اغلب همراه با تناقض است.
پروفسور «میهال چیکزنتماهالی» استاد برجسته روان‌شناسی و مدیریت، در کتاب ارزشمند خود به نام «خلاقیت: کار و زندگی 91 شخص صاحب‌نام» این موضوع را به بهترین وجه تشریح می کند:

«من 30 سال زحمت کشیدم که تحقیق کنم افراد خلاق چگونه زندگی و کار می‌کنند و فرآیند مرموز و اسرارآمیزی که بدان وسیله، ایده‌ها و چیزهای جدید را ارائه می کنند قابل فهم‌تر کنم. اگر قرار باشد من در یک کلمه بیان کنم که چه چیزی است که شخصیت آنها را از دیگران متمایز می کند، آن کلمه «پیچیدگی» است. آنها تفکرات و کارهایی از خود نشان می‌دهند که در اکثر مردم پیدا نمی‌شود. آنهادارای خصوصیات متناقض بیش از اندازه‌ای هستند. بجای آنکه یک نفر باشند، هر کدام از آنها، یک جمعیت هستند.»
درست است؛ هر کدام از آنها یک جمعیت هستند. در اینجا، 15 چیزی را که فقط افراد واقعاً هنرپرور درک می‌کنند از کتاب خلاقیت میهال نقل می‌کنیم:(سیارک)

1- آنها در لحظه‌ای که کمترین انتظار می‌رود، الهام می‌گیرند
افراد هنرپرور می دانند که دست خودشان نیست که ایده بزرگ بعدی چه زمانی به ذهنشان خطور خواهد کرد. مطمئناً آنها می‌توانند ایده‌های بزرگ بسیاری داشته باشند، ولی آنها واقعاً نمی‌دانند که‌ چه زمانی، بزرگ‌ترین ایده‌شان به فکرشان خواهد رسید. ولی قطعاً خواهد آمد، از راهی که کمترین انتظار را داریم، و در لحظه‌ای که کمترین انتظار را داریم

2- آنها نسبت به کارهایشان پرحرارت و سینه‌چاک هستند ولی در عین حال، می‌توانند فوق‌العاده با انصاف و منطقی نیز باشند.
افراد هنرپرور نسبت به کارهایشان پرحرارت و سینه‌چاک هستند ولی در عین حال، با انصاف و منطقی و بدون تعصب نیز هستند بطوری که آنها می‌توانند انتقادات و عکس العمل‌ها را بپذیرند؛ چرا که می‌دانند بدون منطقی بودن، هنر از مقبولیت کافی برخوردار نخواهد بود و این خیلی خوب نیست.

 3- آنها متواضع و فروتن و در عین حال، سرافراز و با اعتماد به نفس هستند.
افراد هنرپرور همیشه دوست دارند یاد بگیرند و مهارت‌های خود را ارتقاء دهند، مهم نیست که چقدر در کارشان استاد باشند. وقتی آنها را ملاقات می‌کنی، تحت تأثیر تواضع و شکسته‌نفسی آنها قرار می‌گیری. ولی در عین این تواضع و رفتار فروتنانه، سرِ ایده‌ها و خلاقیت‌های خود با ابهت و اعتماد به نفس ایستاده‌اند.

4- آنها اینجا هستند، ولی نیستند
افراد هنرپرور، خیال‌پرداز هستند. آنها بین خیال و واقعیت ، با راحتی قابل توجهی دائماً در حال سیر هستند. وقتی با آنها در حال صحبت هستی، این احساس را خواهی داشت که آنها حضور دارند و در عین حال، حضور ندارند. این بدان دلیل است که آنها می‌توانند با ذهن خود در هر لحظه‌ای به یک دنیایی پرواز کنند که با وضعیت کنونی متفاوت است و در عین حال، در واقعیت کنونی خود نیز باشند.

5- آنها مستعد هستند هم برون‌گرا و هم درون‌گرا باشند
به نظر می‌رسد که افراد هنرپرور، بطور همزمان هر دو خصیصه را از خود نشان می‌دهند. آنها می‌توانند مدت‌های زیادی را تنها باشند و به خلق آثار هنری خود بپردازند و همچنین در دل جمعیت‌ها، به نمایش آثار خود بپردازند. در سایر مواقع، آنها بطور ساده در گوشه‌ای نشسته و اتفاقات اطراف را نظاره کرده و از آنها یاد می‌گیرند.


6- آنها سنت‌گرا و در عین حال، سنت‌شکن هستند
افراد هنرپرور، جنبه‌های خاصی از فرهنگ را در درون خود جای داده‌اند، تا آن حد که اگر بخواهند می‌توانند هم الگوهای سنتی و هم الگوهای نوین را با بیان خلاق و هنری خود، نقض کرده و یا از آنها دفاع نمایند. به همین دلیل است که برخی مواقع، هنرمندان می‌توانند در جامعه، تا آن حد آشوبگر و اعصاب‌خردکن باشند.

7- آنها از از قلب خود حرف‌شنوی دارند، حتی در مواقعی که عقلشان چیز دیگری به آنها می‌گوید.
افراد هنرپرور نسبت به افراد متوسط، گرایش دارند که خطرپذیری بیشتر و نگرانی کمتری را در مورد مسائل داشته باشند. آنها درک می‌کنند که یک هزار شکست، می‌تواند یک میلیون رضایت به بار بیاورد؛ و لذا آنها هرگز در خصوص هنر یا ایده‌های خلاقانه خود تسلیم نمی‌شوند. آنها به هنر و ایده‌های خود می‌چسبند و برایشان مهم نیست که دیگران یا حتی عقلشان به آنها چه می‌گوید.

8- آنها استعداد و نبوغ خود را باور دارند حتی اگر دیگران آن را قبول نداشته باشند
حتی اگر دیگران هنر آنها را درست نفهمند، افراد هنرپرور به آن می چسبند و بدون هیچگونه مصالحه ای نسبت به آن صادق می مانند.
آنها به آثار خود ارزش قائل می‌شوند و ترجیح می‌دهند صادق باشند تا اینکه محبوب باشند.

9- آنها در لبه شادی و افسردگی زندگی می‌کنند.
از آنجایی که افراد هنرپرور احساس عمیقی نسبت به آثار خود دارند، می‌توانند سریعاً در یک لحظه از شادی به غم و حتی افسردگی بفتند.
آنها انسان های حساسی هستند که قلب ظریف وحساس آنها ، در عین حالی که منبع استعداد درخشان آنهاست، منبع درد و رنج عاطفی آنها نیز هست.


10- آنها از محیط پیرامون خود ، الهام می‌گیرند.
افراد هنرپرور می‌توانند لحظات و رویدادهای محیط پیرامون خود را غنیمت شمرده و چیزهای درخشانی را به روشی غیر معمول خلق نمایند، از جمله در لحظات ناملایمات درونی و بیرونی. همانگونه که میهال می‌گوید: «افراد خلاق به خاطر توانایی خود در استفاده از تقریباً هر موقعیتی و بهره‌برداری از هرآنچه که در اختیار دارند برای رسیدن به اهداف خود، فوق العاده هستند.(سیارک)

 11- آنها انرژی فیزیکی و شهامت فوق‌العاده زیادی دارند، ولی بی‌تحرک و بی‌خیال هم هستند.
این حالت در طرز کار افراد هنرپرور به خوبی پیداست. آنها انرژی فیزیکی قابل ملاحظه‌ای را ازخود نشان می‌دهند و قادرند ساعت‌های متمادی در پشت درهای بسته با شور و شوق و علاقمندی زیاد به کار بپردازند.

 

12- آنها روحیه فارغ ا زمحدودیت دارند ولی در عین حال کاملاً منظم هستند.
افراد هنرپرور از چنان روحیه فارغ از محدودیتی برخوردارند که اغلب بی‌ملاحظه، بازیگوش و حتی بی‌مسئولیت به نظر می‌آیند. ولی آن «بازیگوشی بی‌ملاحظه » به آنها کمک می‌کند که خلاقیت آنها آزاد شود ، و در عین حال، نظم و انضباط شخصی سرسختانه آنها در کار هنری خویش، موجب انگیزش آنها می‌شود.

 

13- آنها در هیچ کلیشه‌سازی نقش جنسیتی مردسالاری و زن‌سالاری شرکت نمی‌جویند
بنا به برخی دلایل عجیب و غریب ،اکثر هنرمندان خلاق و خوش‌قریحه مرد معمولاً نسبت به هم‌قطاران مذکر غیرهنرپرور خود، دارای حساسیت بیشتر و روحیه تهاجمی کمتری هستند، در حالی که اکثر هنرمندان خلاق و خوش‌قریحه زن، نسبت به هم‌قطاران مؤنث غیرهنرپرور خود، اغلب مقتدرتر و سخت‌گیرتر هستند.

 14- آنها با هوش و زیرک و در عین حال ساده‌لوح و زودباور هستند.
این گرایش از عطش آنها برای نوآوری در گزینش و ایجاد ایده‌های غیرعادی، وسلاست درخشان در اجرای آن ایده‌ها، و تغییر وضعیت از یک نگرش به نگرش دیگر، نشأت می‌گیرد.
این بُعد از شخصیت آنها، همان چیزی است که باعث می‌شود افراد هنرپرور هم باهوش و زیرک و هم ساده‌لوح و زودباور باشند.

15- آنها هر روز با «مقاومت» می‌جنگند.
افراد هنرپرور هر روز صبح در حالی از خواب برمی‌خیزند که به خوبی آگاهند که باید خودشان را وادار به رشد کنند. ولی همواره یک نوع ترس، نگرانی، یا (همانگونه که استیون پرسفیلد، مؤلف کتاب جنگ هنر، آن را می‌نامند) «مقاومت» در این راه قد علم می‌کند که به آنان می‌گوید که آنها نمی‌تونند آن کار را انجام دهند؛ و اینکه آنها فاقد امکانات مورد نیاز هستند. مهم نیست که یک هنرمند تا چه اندازه در کار خودش استاد باشد، این ترس هرگز دست از سر آنها برنمی‌دارد. ولی افراد واقعاً هنرپرور، یاد می‌گیرند که با «مقاومت» بجنگند و آن را روز به روز تحت کنترل و سلطه خود درآورند.

 

نظرات

۱۳۹۵/۱۰/۲۸آدم متواضع دور و برم کم می بینم

در ادامه بخوانید...

روانشناسی حماقت

در

این مسئلۀ سادۀ ریاضی را در نظر بگیرید: یک راکت و توپ یک‌دلار و ده‌سنت قیمت دارند. راکت یک دلار گران‌تر از توپ است. قیمت توپ چقدر است؟

اکثر مردم بلافاصله و با اعتمادبه‌نفسِ هرچه‌تمام جواب می‌دهند: ده سنت. این پاسخ هم بدیهی است و هم غلط. پاسخ درست این است: پنج سنت برای توپ و یک‌دلار و پنج‌سنت برای راکت.

آیا می دانید بیش از پنج دهه است که دنیل کانمن، برندۀ نوبل اقتصاد و استاد روانشناسی دانشگاه پرینستون، چنین پرسش‌هایی را مطرح کرده و پاسخ‌های ما را تحلیل می‌کند. آزمایش‌های ساده و پیش‌ِپاافتادۀ او عمیقاً نگاه ما به نحوۀ تفکرمان دربارۀ جهان را دگرگون کرده است.

فلاسفه، اقتصاددانان و عالمان علوم اجتماعی قرن‌هاست که با این پیش‌فرض طی طریق می‌کنند که انسان‌ها موجوداتی عقلانی هستند و عقل همان هدیه‌ای است که پرومتئوس برای ما به غنیمت آورد؛ اما کانمن به‌همراه آموس تورسکی و دیگران، ازجمله شین فردریک طراح پرسش راکت و توپ، در مقابلِ این سنت ستبر نشان داده‌اند که ما به آن اندازه که تصور می‌کنیم، موجوداتی عقلانی نیستیم.

وقتی مردم در موقعیتی متزلزل قرار می‌گیرند، به‌دقت اطلاعات را نمی‌سنجند یا به داده‌های آماریِ مرتبط توجه نشان نمی‌دهند. برعکس، تصمیم‌های آن‌ها بسته است به فهرستی طویل از میانبرهای ذهنی؛ یعنی میانبرهایی که اغلب باعث می‌شود تصمیم‌های احمقانه بگیرند. این میانبرها سریع‌ترین راه برای حل مسائل ریاضی نیستند؛ آن‌ها راهی هستند برای قلم‌گرفتن ریاضی. وقتی‌که ما در برابر پرسش راکت و توپ قرار گرفتیم، تمام دانش ریاضی‌مان را در پرانتز گذاشتیم و به‌دنبال پاسخی رفتیم که نیازمند کم‌ترین کوشش ذهنی بود.

کانمن را اکنون یکی از تأثیرگذارترین روان‌شناسان قرن بیستم می‌شناسند؛ بااین‌حال، کارهای او تا مدت‌های مدید نظر هیچ‌ کسی را به خود جلب نمی‌کرد. کانمن خود تعریف می‌کند که یک‌ بار نتایج تحقیقاتش را با فیلسوفی امریکایی در میان گذاشته بود و او فوراً جواب داده بود که هیچ علاقه‌ای به روانشناسی حماقت ندارد.

اما گذشت زمان نشان داد که اوضاع دقیقاً بر خلاف چیزی است که آن فیلسوف امریکایی تصور می‌کرد. به‌تازگی در ژورنال شخصیت و روانشناسی اجتماعی تحقیقی به‌سرپرستی ریچارد وِست از دانشگاه جیمز مدیسن و کیت استانویچ از دانشگاه تورنت انجام پذیرفته است. نتیجۀ به‌دست‌آمده این است که در بسیاری موارد، افرادِ باهوش در برابر این نحوۀ خطااندیشی آسیب‌پذیرترند. عموماً تصور می‌کنیم افراد باهوش در برابر پیش‌داوری مصون‌اند. دقیقاً به همین دلیل است که افرادی که در آزمون اس.ای.تی نمرۀ بیشتری می‌گیرند، خیال می‌کنند کمتر در معرض این قبیل خطااندیشی‌های جهانشمول قرار دارند؛ اما درواقع این انگاره ممکن است خطرات نهفتۀ بسیاری داشته باشد.

وست و دستیارانش کارشان را با پخش پرسش‌نامه میان چهارصدوهشتادودو دانشجوی کارشناسی آغاز کردند. در این پرسش‌نامه انبوهی از پرسش‌های کلاسیک برای سنجش پیش‌داوری طرح شده بود:

در درون رودخانه‌ای، دسته‌ای از نیلوفرهای آبی رُسته‌اند. هر روز، اندازۀ این دسته نیلوفرها دو برابر می‌شود. اگر ۴۸ روز طول بکشد که نیلوفرهای آبیْ کل دریاچه را بپوشانند، چقدر طول خواهد کشید که این نیلوفرها نصف دریاچه را بپوشانند؟

احتمالاً اولین پاسخی که به ذهن شما خطور می‌کند، مبتنی است بر یکی از میانبرهای ذهنی: تقسیم پاسخ نهایی بر نصف: ۲۴ روز؛ اما این پاسخ غلط است. پاسخ درست ۴۷ روز است.

کانمن و تورسکی در دهۀ ۱۹۷۰ مفهوم «پیش‌داوری لنگرانداخته»۱ را مطرح کردند. آن‌ها بر اساس این مفهوم پرسش‌هایی مطرح کردند که هدفشان ارائۀ راهی برای سنجش میزان آسیب‌پذیری افراد در برابر خطااندیشی بود. در این پرسش‌ها مثلاً به افراد گفته می‌شد که ارتفاع بلندترین درخت سکویا در جهان بیش از x فوت است و رقمی که به افراد مختلف گفته می‌شد، بین هشتادوپنج فوت تا هزار فوت متغیر بود. آنگاه از افراد خواسته می‌شد که ارتفاع بلندترین درخت سکویا در جهان را حدس بزنند. پرسش‌دهندگانی که «لنگر» کوچک‌تر، مثلاً هشتادوپنج فوت، به آن‌ها ارائه شده بود، به‌طور میانگین حدس می‌زدند که ارتفاع بلندترین درخت سکویای دنیا فقط صدوهجده فوت است. در مقابل، افرادی که «لنگر» بزرگ‌تری، مثلاً هزار فوت به آن‌ها ارائه می‌شد، ارتفاع بلندترین درخت سکویای دنیا را هفت‌برابر بیشتر تخمین می‌زدند.

مقصود وِست و همکارانش صرفاً این نبوده که وجود چنین پیش‌داوری‌هایی را تصدیق کنند. این پیش‌داوری‌ها پیش از تحقیقات آن‌ها نیز کم‌وبیش شناخته‌شده بودند. هدف آن‌ها این بوده که رابطه و نسبت این پیش‌داوری‌ها را با هوش انسانی بسنجند. درنتیجه، آن‌ها آزمون‌هایشان را در درون آزمون‌های اندازه‌گیری توانایی‌هایی شناختی، مانند اس.ای.تی و «سنجۀ نیاز به شناخت»۲، قرار دادند. هدف این سنجه‌ اندازه‌گیری «گرایش فرد برای تفکر و لذت‌بردن از آن است».

نتایج تحقیقاتْ تکان‌دهنده بود. فی‌المثل نتایج نشان می‌داد که خودآگاهی از این پیش‌داوری‌ها در عمل تأثیری در کاهش آن‌ها ندارد: «افرادی که از پیش‌داوری‌هایشان مطلع‌اند، در غلبه بر آن‌ها موفقیت خاصی نسبت‌به بقیه نشان نمی‌دهند.» اما نتایج تحقیقات برای کانمن اصلاً غیرمنتظره نبود. او در کتاب فکر کردن؛ کند و سریع۳ اظهار می‌کند که پس از دهه‌ها تحقیق دریافته که آگاهی از این پیش‌داوری‌ها حتی بر عملکرد ذهنی خود او هم تأثیر قابل‌توجهی نگذاشته است. «تفکر شهودی من، علی‌رغم سال‌ها تحقیق دربارۀ موضوع پیش‌داوری‌های ذهنی، همچنان در معرض مسائلی مانند اعتمادبه‌نفس کاذب، پیش‌بینی‌های افراطی و مغالطۀ برنامه‌ریزی»۴ است.

چه‌بسا خطرناک‌ترین پیش‌داوری ذهنی ما در این گرایش ذاتی‌مان نهفته است که دیگران در معرض خطااندیشی‌اند و نه ما. این گرایش به «نقطۀ کور پیش‌داوری»۵ معروف است. این «فراپیش‌داوری» دو ریشۀ اصلی دارد: نخست، توانایی ما برای تشخیص‌دادن اشتباهات سیستماتیک در تصمیمات دیگران: ما در گوشزدکردن اشتباهات دوستانمان از همه بهتریم؛ دوم، ناتوایی‌مان برای تشخیص‌دادن همان اشتباهات در درون خودمان. گرچه مفهوم نقطۀ کور پیش‌داوری مفهومی تازه نیست، آخرین مقالۀ وست نشان می‌دهد که این مفهوم را می‌توان بر هر پیش‌داوری خاصی اطلاق کرد: از «پیش‌داوری لنگرانداخته» تا به‌اصطلاح «اثر طراحی».۶ در هر کدام از این موارد، ما خس را در چشمان دیگران می‌بینیم و نیزه را در چشمان خودمان نه.

حال به حیرت‌انگیزترین و البته نگران‌کننده‌ترین بخش این پژوهش می‌رسیم: از قرار معلوم هوش اوضاع را بدتر می‌کند. دانشمندان برای سنجش «پیشرفتگی شناختیِ»۷ دانشجویان چهار آزمون طراحی کردند. نتایج هر چهار آزمون نشان‌دهندۀ هم‌بستگی مثبت متغیرها بود: «افرادی که سیستم شناختی پیچیده‌تری دارند، بیشتر دچار معضل نقطۀ کور پیش‌داوری‌اند.» این نتیجه دربارۀ بسیاری از پیش‌داوری‌های خاص نیز بعینه تکرار شد و این یعنی افراد باهوش‌تر، لااقل بر اساس سنجۀ اس.ای.تی و آن‌هایی که بیشتر تأمل و تفکر می‌کنند، بیشتر در معرض این اشتباهات ذهنی‌اند. چنان‌که کانمن و فردریک سال‌ها قبل متذکر شدند، حتی آموزش نیز نمی‌تواند خللی در سد سدید این پیش‌داوری‌ها ایجاد کند. برای مثال، بیش از پنجاه‌درصد از دانشجویان هاروارد، پرینستون و ام.آی.تی به پرسش راکت و توپ پاسخ غلط دادند.

این نتایج چه چیزی را روشن می‌کنند؟

یک فرضیۀ جالب توجه این است که نقطۀ کور پیش‌داوری بدین خاطر رخ می‌نماید که ما همان‌گونه که دیگران را به تیغ ارزیابی جرح می‌کنیم، خود را به محک نقد نمی‌سپاریم. برای مثال، وقتی انتخاب‌هایی غیرعقلانی دیگران را مشاهده می‌کنیم، بالاجبار بر داده‌های رفتاری تکیه می‌کنیم. ما پیش‌داوری‌های آن‌ها را از بیرون می‌بینیم و همین امر این مجال را برای ما فراهم می‌آورد تا به چشم‌برهم‌زدنی خطااندیشی‌های سیستماتیک آن‌ها را دریابیم.

بااین‌حال، وقتی به ارزیابی انتخاب‌های بد خودمان می‌نشینیم، به جای نگاه بیرونی و تکیه بر داده‌های رفتاری، دل به درون‌نگری می‌سپاریم. ما به‌دقت انگیزه‌هایمان را وامی‌رسیم و به‌دنبال دلیل مقنعی برای انتخاب‌هایمان می‌گردیم. پیشِ درمانگران بر اشتباهاتمان افسوس و حسرت می‌خوریم و نزد خودمان دربارۀ باورهایی که ما را به ترکستان بردند، غور و تأمل می‌کنیم.

مشکل این رویکرد درون‌نگرانه این است که نیروی پیش‌برنده‌ای که در پشت پیش‌داوری‌ها خفته و ریشۀ انتخاب غیرعقلانی ماست، تا اندازۀ زیادی ناخودآگاه است؛ ناخودآگاهی که تن به افسون خودکاوی نمی‌دهد و راه را بر هوش می‌بندد. درواقع درون‌نگری عملاً می‌تواند این خطاها را افزون کند و چشم ما را بر فراروندهای بنیادینی ببندد که مسئول بسیاری از خطاهای روزمرۀ ما هستند. ما برای خودمان آسمان‌وریسمان می‌بافیم و همیشه نخ تسبیح را این وسط گم می‌کنیم. هرچه بیشتر بکوشیم که خودمان را بشناسیم، در عمل فهم کمتری از خودمان به دست می‌آوریم.

* یادداشت ویراستار انگلیسی: نخستین بندهای این مقاله در مقالۀ جونا لرر در وال‌استریت ژورنال (اکتبر ۲۰۱۱) نیز آمده است. از بازنشر این بخش پوزش می‌طلبیم.

پی‌نوشت‌ها:
* این مطلب در تاریخ ۱۲ ژوئن ۲۰۱۲ با عنوان Why Smart People Are Stupid در وبسایت نیویورکر منتشر شده است.

نظرات

۱۴۰۰/۱۱/۲۰شکسپیر هشدار داد حماقت مانند یک بیماری مسری است، بنابراین مهم است که محیط خود را با دقت انتخاب کنید. اما چگونه می توان فهمید که از چه کسی اجتناب کنید؟ و آیا واقعا لازم است؟

۱۴۰۰/۱۱/۲۰من یک فرد انسان گرا هستم، بنابراین مطمئن هستم که حماقت یک حالت ذهنی موقتی است، چیزی شبیه ناپختگی . اما بیایید ببینیم حماقت دقیقاً در چه چیزی خود را نشان می دهد و چگونه می تواند نه تنها کسانی را که با چنین شخصی سروکار دارند، بلکه خود او را نیز از لذت بردن از زندگی باز دارد.

۱۴۰۰/۱۱/۲۰احمق فقط در مورد خودش صحبت می کند. هر ارتباطی مستلزم گفتگو است و یک فرد بالغ معمولاً می‌داند که این راهی برای تبادل اطلاعات است.این اتفاق می افتد، که یک فرد نیاز دارد راجع به موضوعی صحبت و تبادل نظر کند. اما اگر صحبت از یک انفرادی بیمارگونه باشد، زمانی که طرف مقابل فرصت حداقل یک کلمه را ندارد، چه برسد به اینکه چیزی بگوید، با یک احمق روبرو هستیم. و در مورد شخصیت خودشیفته با من صحبت نکنید. تنها چیزی که در این مورد اهمیت دارد این است که فرد متوجه نشده است که گوش دادن منبع مهمی در فرآیند کسب تجربه زندگی است. علاوه بر این، کیفیت گوش دادن در ارتباطات دوستانه بسیار ارزشمند است.

۱۴۰۰/۱۱/۲۰صدای احمق بلند است من فوراً تصحیح می کنم، مواردی از کاریزمای خاص و با صدای بلند وجود دارد - اما در چنین مواردی سؤالی مانند "یا شاید او فقط یک احمق است؟" وجود ندارد. من در مورد آنها صحبت نمی کنم، بلکه در مورد آن افراد احمقی که اغلب کمبود عمق و معنا را با شدت صدای بلند جایگزین می کنند. تصور کنید: یک رستوران، چراغ‌های خاموش، مردم در حال صحبت کردن، شخصی که با لپ‌تاپ کار می‌کند، کسی که یک جلسه رمانتیک آرام دارد. اینجا و آنجا صدا کمی افزایش می یابد: می خندیدند، به کسانی که می آمدند احوالپرسی می کردند... و ناگهان در میان این سروصدای دنج صدای آزاردهنده خانمی به گوش می رسد که جزئیات زندگی شخصی خود را به همکار می گوید. قوانین آداب معاشرت، مانند دفترچه راهنمای کتری، از بسیاری جهات بی خطا هستند. ما نمی خواهیم گوش کنیم، به خصوص که جالب نیست، احمقانه و سطحی است... اما مغز ما اینگونه کار می کند: ما مجبور هستیم به صداهای تیز توجه کنیم، زیرا زندگی می تواند به آن بستگی داشته باشد. و اکنون کل رستوران به جزئیات طلاق این زن احمق اختصاص یافته است ... تنها افراد خوش شانس رستوران آنهایی هستند که لپ تاپ دارند و از هدفون استفاده می کنند . زن و شوهر جوانی به سرعت حساب می کنند و فرار می کنند: همه چیز برای آنها تازه شروع شده است و طلاق دیگران موضوعی بسیار نامناسب است. خانم شراب بیشتری سفارش می دهد، صدایش بلندتر می شود. و حتی کسانی که در تراس خیابان نشسته اند قبلاً در مورد حماقت او شنیده اند ...

۱۴۰۰/۱۱/۲۰احمق نیازهای همکار را نادیده می گیرد آیا او به صحبت من علاقه مند است؟ همکارم خسته نیست؟ شاید او نیاز به دور شدن داشته باشد، اما او نمی تواند یک پاسخ مناسب پیدا کند؟ در یک نفس، چنین فردی تمام فضا را پر می کند. فقدان نیاز به بازخورد از خودپسندی کودکانه صحبت می کند. چنین همدلانی مانند کودکی هستند که هنوز همدلی ندارد و نمی تواند بفهمد که مادرش از کشیدن او روی سورتمه تا کیلومترها خسته شده است. بنابراین، از یک طرف، به نظر می رسد که آنها به وضوح بیان می کنند: "اگر چیزی را دوست ندارید، فقط آن را بگویید." و از سوی دیگر - بله، آن را امتحان کنید، به من بگویید. پرداخت به حساب شکایات شما - با تشکر، اما نه امروز.

۱۴۰۰/۱۱/۲۰یک فرد احمق از همه چیز می ترسد. من آنجا نخواهم رفت. من نمی خواهم اینجا بروم. با این حال، جستجوی مداوم برای منطقه ای از ایمنی و آسایش مانع از تکامل می شود. هر ذهن زنده ای برای تکامل گرسنه است و راه هایی برای مقابله با ترس های خود یا درخواست کمک پیدا می کند. احمقانه است که اجازه دهیم ترس ها زندگی را تنظیم کنند. روی دیگر سکه نیز وجود دارد - زمانی که یک فرد بدون سنجیدن خطرات و مقایسه نکردن آنها با نقاط قوت خود می شتابد. چقدر کارهای احمقانه روی این شجاعت انجام شده! اما این نوع دوم «سواران بی سر» هنوز به من نزدیکتر از منتظران است که از همه چیز می ترسند. با انجام برخی عمل ها، فرد تجربه، حتی منفی، نوعی خرد به دست می آورد. و تجربه و حکمت کسی که در چهار دیواری می ماند و از سر کسالت فقط برای یافتن بهترین کانال تلویزیونی آزمایش می کند چیست؟ ..

۱۴۰۰/۱۱/۲۰احمق در رفتار خود شک نمی کند. به نظر من این اوج حماقت است. به هر رشته ای از علم نگاه کنید، چگونه ایده ها در طول زمان تغییر کرده اند. چیزی درست و غیرقابل انکار تلقی شد و سپس یک کشف کل نظام دانش را زیر و رو کرد و باورهای گذشته در یک روز به توهمات تبدیل شد. علاوه بر این، تفکر سفت و سخت، زمانی که فرد نمی داند چگونه انعطاف پذیر باشد و دانش جدید را در نظر بگیرد، راهی مستقیم به آلزایمر است. این چیزی است که تحقیقات مدرن می گوید. اما کی میدونه شاید نظرشون عوض بشه...

۱۴۰۰/۱۱/۲۰یک فرد احمق همه چیز را به سیاه و سفید تقسیم می کند. نگرش های طبقه بندی شده، به ویژه در لجاجت، نشانه دیگری از حماقت است. نوبت را از دست دادید - شما کرتینیسم توپوگرافیک دارید. و بس، تا آخر عمرت همینطوری خواهی ماند. عدم شناخت ویژگی های زمینه و موقعیت - این قطعاً مشخصه افراد باهوش نیست.

۱۴۰۰/۱۱/۲۰این متن نمونه ای از چنین تقسیم بندی است. تقسیم مردم به احمق و باهوش بسیار احمقانه است. از این گذشته ، هر فرد داستان و تجربه خاص خود را دارد ، که منجر به این واقعیت می شود که در این مرحله از زندگی فرد فقط در مورد خودش صحبت می کند ، با همکار خود چک نمی کند یا اسیر ترس ها می شود.

۱۴۰۰/۱۱/۲۰هر یک از ما گاهی اوقات ممکن است رفتار احمقانه ای داشته باشیم، بنابراین بهترین کاری که می توانیم انجام دهیم این است که توجه خود را به زندگی درونی خود معطوف کنیم و حداکثر حسن نیت را به دنیای اطراف خود بدهیم.

در ادامه بخوانید...

۱۰ ترفند روانشناسی برای داشتن زندگی راحت تر

در

ارتباط برقرار کردن و تعامل با دیگران گاهی اوقات می‌تواند دشوار باشد. مخصوصا اگر در شرایطی باشیم که برخوردها یا حرکت اشتباه باعث آسیب رسیدن به زندگی شخصی یا کسب‌وکارمان می‌شود. به همین علت نیاز است از تجربه کارشناسان روانشناسی استفاده کنیم تا بتوانیم با ترفندهای ساده اما مؤثر، از گزند برخی اتفاقات در امان باشیم.

در نظر داشته باشید پیروزی با تلفات بسیار، شکست محسوب می‌شود. زندگی روزمره ما هم با چالش‌ها و تنش‌های بسیاری همراه است و هدف، حفظ آرامش و قدم برداشتن در مسیر پیشرفت است؛ بنابراین باید تا حد ممکن از تنش‌ها دوری کرد و چالش‌ها را با دید باز و تفکری صحیح برطرف ساخت.

قصد داریم در ادامه ۱۰ شگرد روانشناسی برای برخورد با چالش‌ها و تنش‌ها را در اختیار شما قرار دهیم که می‌توانند به بهتر شدن روابطتان با دیگران کمک کنند.

وقتی از پاسخی راضی نبودید به چشمان طرف مقابل نگاه کنید

گاهی اوقات از پاسخی که بابت سؤالاتمان دریافت می‌کنیم راضی نیستیم یا آن‌ها را به‌درستی درک نمی‌کنیم. در چنین شرایطی به‌جای آنکه سؤالتان را بار دیگر تکرار کنید یا از شخص دیگری بپرسید؛ به چشمان فرد مقابلتان خیره شوید. این اقدام باعث خواهد شد تا وی تحت فشار قرار گیرد و مجبور شود در مورد تفکرات خود اطلاعات بیشتری در اختیارتان قرار دهد.

زمانی که کسی فریاد می‌زند، خونسردی خودتان را حفظ کنید

همیشه سعی کنید در برابر افرادی که خشمگین شده‌اند خونسردی خودتان را حفظ کنید. در نظر داشته باشید که برخورد شما می‌تواند روی افزایش یا کاهش میزان عصبانیت فرد مقابلتان تأثیر مستقیم بگذارد.

اصولا بعد از عصبانیت، حس پشیمانی جایگزین آن می‌شود و اگر برخورد شما در مواجه به یک فرد خشمگین درست باشد، احتمال اینکه از شما عذرخواهی کند زیاد است.

نزدیک به فرد خشمگین بنشینید

فرض کنید به ملاقاتی می‌روید که یکی از افراد حاضر در آن مکان با شما مشکلی دارد و احتمال برخورد میانتان زیاد خواهد بود. در چنین شرایطی بهتر است نزدیک به آن شخص بنشینید.

شاید در چنین حالتی معذب شوید، اما مطمئن باشید که طرف مقابل این حس را در درجاتی به‌مراتب بالاتر تجربه خواهد کرد.‌ این اقدام باعث خواهد شد تا میزان خشم آن شخص کاهش یابد.

اگر می‌خواهید محبوب شوید نام همه را به یاد داشته باشید

یکی از بهترین روش‌ها برای محبوب شدن، به یاد داشتن نام دیگران است؛ زیرا متوجه می‌شوند شما به آن‌ها اهمیت می‌دهید. سعی کنید دیگران را با نام کوچکشان صدا بزنید زیرا باعث می‌شود حس بهتری داشته باشند و احساس راحتی کنند.

زمانی که استرس دارید یا مضطرب هستید افکارتان را یادداشت کنید

برای هر شخصی مواقعی پیش می‌آید که دچار استرس یا اضطراب می‌شود. در چنین شرایطی بهتر است افکارتان را روی کاغذ بیاورید. با انجام این کار می‌توانید بر روی کارتان تمرکز بیشتری داشته باشید؛ زیرا فرصتی خواهید داشت تا نگاه بهتری به مشکلاتتان داشته باشید و حتی آن را با دیگران به اشتراک بگذارید. قدرتی که در به اشتراک گذاشتن افکار وجود دارد به شما کمک می‌کند تا به مشکلاتتان از بعد دیگری بنگرید و جوانب بیشتری را بسنجید.

زمانی که نمی‌توانید تصمیم درستی بگیرید انتخاب‌ها را کاهش دهید

بعضی از افراد معتقد هستند که بهتر است تصمیمات و همچنین دانش بیشتری داشت که همین امر باعث می‌شود خواسته‌های آن‌ها نیز افزایش یابد. اگرچه باید در نظر گرفت که هرچه گزینه‌ها بیشتر باشند سختی انتخاب و در کل چالش‌ها بیشتر می‌شود.

همین امر نیز باعث خواهد شد تا پروسه تصمیم‌گیری افزایش یابد. در واقع کارشناسان معتقدند که در زمان تصمیم‌گیری بهتر است که تنها چهار انتخاب پیش روی خود داشته باشید. در نظر داشته باشید که هرچه گزینه‌ها کمتر باشند راحتی انتخاب نیز برای شما امکان‌پذیرتر است.

طرز درست ایستادن می‌تواند اعتمادبه‌نفس شما را افزایش دهد

یکی از تکنیک‌هایی که می‌تواند تأثیر بسزایی در زندگی شخصی و کسب‌وکار داشته باشد، یادگرفتن طرز صحیح ایستادن است. در نظر داشته باشید اینکه چگونه به نظر می‌رسید، روی دیگران تأثیرگذار است.

بنابراین باید سعی کنید رفتار یا حالات شما به گونه‌ای باشد که تأثیر درستی روی دیگران بگذارید. یکی از این حالات، نحوه ایستادن است. در نظر داشته باشید که در کسب‌وکار، زمان‌هایی وجود دارد که شما فرصت اینکه توانایی‌هایتان را نشان دهید و دیدگاه خود را با دیگران به اشتراک بگذارید، وجود ندارد و معیار طرف مقابلتان این خواهد بود که چگونه به نظر می‌رسید ؛ بنابراین مواردی مانند درست ایستادن، لباس مناسب پوشیدن، ظاهر آراسته داشتن و لبخند زدن می‌تواند فرصت‌های نادری برای شما مهیا کند.

قدرت تمرکز را از رقبایتان بگیرید

زمان‌هایی پیش می‌آید که در مقابل رقبایتان قرار می‌گیرید. یکی از بهترین روش‌ها برای غلبه بر رقیب گرفتن تمرکز از او است. شما باید بدانید چه زمانی نیاز است با طرح موضوع یا پرسیدن سؤالی بتوانید تمرکز رقیبتان را از وی بگیرید.

به گونه‌ای از دیگران کمک بخواهید که نیازتان را حس کنند

کارشناسان معتقدند اگر در درخواست کمک خود از جملاتی مانند «به کمک شما نیاز دارم» استفاده کنید احتمال اینکه پاسخ مثبت بشنوید، بسیار بالا خواهد بود. در چنین شرایطی فرد مقابل متوجه خواهد شد به کمک وی نیاز دارید و برای اینکه از کمک نکردن به شما احساس بدی به وی دست ندهد، به شما کمک خواهد کرد.

دستتان را قبل از دست دادن به دیگران گرم کنید

یکی از مواردی شایان توجه در خوش‌آمد گویی، گرم نگه‌داشتن دستان است؛ زیرا باعث می‌شود جوی دوستانه و صمیمی به وجود آید. همچنین جالب است بدانید دستان سرد یکی از نشانه‌های غیرقابل اعتماد به نظر رسیدن است. از نکات دیگری که باید به آن توجه داشته باشید این است که با دستان خیس به کسی دست ندهید.

این پست را چگونه می‌بینید؟ برای شما مفید بود؟ لطفا با نوشتن کامنت در زیر ما را مطلع کنید.  (سیارک)  

نظرات

در ادامه بخوانید...

تست ساده شخصیت که درک شما را از زندگی آشکارمی کند !

در

(سیارک) : این تست‌های ساده شخصیت نکات متعددی را درباره ادراک شما از زندگی آشکار می‌سازد.این تست ساده روانشناسی بصیرتی عمیق درباره خودتان دراختیارتان قرار خواهد داد. همچنین به شما کمک می‌کند تا ذات درونی خود را کشف نمائید. انجام این تست درک شما از زندگی را آشکار می‌سازد و به شما کمک می‌کند تا ارزش‌های ذاتی خود را بشناسید. یکی از قوانین اساسی در اینجا پاسخ دادن سریع به تست‌هاست. فقط کافیست تمرکز کنید، تصورات خود را شعله‌ور کنید و این تست را جدی بگیرید.



1- تصور کنید که در کنار جاده ایستاده‌اید. این جاده را توصیف کنید.(جاده‌ایی خاکی، بزرگ‌راهی شلوغ، یا چیز دیگری؟)

2- خورشیددر این لحظه کجا قرار دارد؟ (شب است یا روز؟)

3- به قدم زدن در امتداد جاده ادامه می‌دهید، به حصار می‌رسید. این حصارها چگونه‌اند؟ از چه ساخته شده‌اند؟(چوبی‌اند، سنگی، یا آهنی و یا ..؟)

4- چگونه از این حصارها عبور می‌کنید؟

5- همچنان که به قدم زدن ادامه می‌دهید، به جنگل می‌رسید. جنگل پیش روی را توصیف کنید. روشن است یا تاریک؟ مملو از درختان صنوبر است یا جنگلی مملو از درختان متفاوت؟

6- در این جنگل مسیری وجود دارد. در امتداد این مسیر حرکت می‌کنید، ناگهان کلیدی را روی زمین مشاهده می‌کنید. شکل ظاهری کلید چگونه است؟ با کلید چه می‌کنید؟ آن را برمی‌دارید، رهایش می‌کنید و یا روی یک درخت آویزانش می‌کنید؟

7- به راه خود ادامه می‌دهید و به رودخانه‌ایی می‌رسید. این رودخانه را توصیف کنید؟ چه می‌کنید؟ وارد آب می‌شوید یا در کنار رودخانه می‌نشینید؟(سیارک)

8- پس از پشت سر گذاشتن رودخانه، به خانه‌ایی که در رویاهایتان می‌دیدید، نزدیک می‌شوید. مرد یا زن رویاهای شما از خانه خارج می‌شود و از شما دعوت می‌کند تا برای همیشه با هم در آنجا بمانید. واکنش شما چیست؟

9- دقیقاً پشت خانه مسیری وجود دارد. چه توصیفی از مسیر دارید؟ دوباره با موانع جدید روبرو می‌شوید؟ چه نوع موانعی؟ آیا این موانع همچون موانع ابتدای مسیر هستند یا خیر؟

10- خورشید در آن لحظه کجا قرار دارد؟

تفسیرتست


*

*

*

*

*

*

*

*
این تست‌های ساده شخصیت نکات متعددی را درباره ادراک شما از زندگی آشکار می‌سازد.

و حالا تفسیرتست :
1- جاده دیدگاه شما از دنیای اطراف را به تصویر می‌کشد. اگر جاده را بزرگ‌راهی شلوغ که ماشین‌های زیادی از آن عبور می‌کنند، تلقی کرده‌اید، پس فردی بسیار فعال، پرمشغله هستید که حداکثر استفاده را از وقت خود برای کار و فراغت می‌کنید. اگر جاده را خاکی تصور کردید، زندگی آرام و سنجیده‌ایی دارید. تلاش می‌کنید تا وقایع را کنترل کنید، و اجازه نمی‌دهید تا روند طبیعی خود را طی کنند. جاده‌ با چاله و سنگ‌های ریز حاکی از این است که چیزی در زندگی شما را آزار می‌دهد. شاید مسئله‌ایی کوچک اما بسیار آزار دهنده باشد. به احتمال زیاد، این مسئله مدتهاست که شما را می‌آزارد.

2- خورشید جلوه‌ایی از برنامه‌ها، ایده‌ها و اهداف شماست. خورشیدی طلوع کرده بدان معناست که در مسیر اهداف خود گام برمی‌دارید. اگر خورشید دقیقاً بالای سر شماست، پس در تلاشید تا اهداف خود را اجرا نمائید. اگر خورشید غروب کرده، احتمالاً به اکثر اهداف خود دست یافته‌اید.

3- حصار سمبلی از موانع پیش روی شماست. هر چه حصارها را بلندتر تصور نموده باشید، بیشتر درباره شکست‌هایتان اغراق می‌نمائید.

4- نحوه برخورد با حصارها نشان می‌دهد که چگونه از موانع زندگی عبور می‌کنید. اگر از حصار بالا بروید، آن را دور بزنید یا تلاش کنید که دری برای عبور بیابید، پس در برابر حل مشکلات انعطاف‌پذیرتر هستید، تلاش می‌کنید تا در صورت بروز مشکل آن را به سرعت و به آسانی برطرف سازید. اما اگر به حصارها ضربه بزنید، فردی بی‌پروا هستید که تصمیمات آنی می‌گیرید.

5- جنگل، دنیای درونی شما را نمایان می‌سازد. انتخاب بین روشن و تاریک بودن جنگل نشان می‌دهد که چه درکی از زندگی خود دارید، مثبت یا منفی. جنگلی مملو از درختان متفاوت یعنی فردی مشتاق هستید که همیشه تلاش می‌کنید تا چیزهای جدید بیاموزید. جنگلی از درختان صنوبر دال بر ذهنی منطقی است. اینگونه افراد، قابل اعتمادند و می‌دانند که از اهداف خود در زندگی آگاهند.

6- کلید، شادی شما در زندگی است. همه چیز در اینجا ساده است. هر چه کلید کوچکتر باشد، رابطه شما با اطرافیان، شادی و سلامت روحی از اهمیت بیشتری برایتان برخوردار است. کلید بزرگ‌تر حاکی از اولویت مسائل مادی برای شماست. هر چه کلید زبباتر باشد، توجه بیشتری به جنبه‌های زیباشناختی زندگی دارید. انتخاب برداشتن کلید هم نشان می‌دهد که شما فرصت‌های خود را غنیمت می‌شمارید. آویختن کلید به درخت یا برنداشتن آن دال بر بی‌توجهی به موقعیت‌هایی که در اطرافتان فراهم می‌شود، است.

7- آب احساسات شما را به تصویر می‌کشد. آب سمبلی از عشق زندگی شماست. هر چه آب عمیق‌تر باشد، احساس عمیق‌تری به عشق خود دارید. اگر دریاچه‌ایی آرام را تصور کرده باشید، پس شما و عشق زندگیتان افرادی خونسرد هستید. رودخانه‌ایی که به سرعت در جریان است و یا آبشار نشان می‌دهد که شما فردی احساساتی هستید و حتی توجه بیشتری از عشق خود طلب می‌کنید.
نشستن در کنار رودخانه نشان می‌دهد که بودن در کنار فردی که دوستش دارید شما را شاد می‌کند. لمس آب یا شنا کردن در رودخانه یا دریاچه می‌گوید که به توجه بیشتری از سوی فرد مورد علاقه نیاز دارید.

8- خانه و زن یا مرد رویایی علامتی دال بر ریسک‌پذیری شماست. این علامت‌ها همچنین ارتباط مستقیمی با مقاومت در برابر وسوسه‌ها دارد.

9- مسیر پشت خانه سمبلی از زندگی آینده شماست. اگر موانعی در آن وجود دارد، پس از زندگی گذشته خود درس نگرفته‌اید.

10- خورشید می‌گوید که آیا برنامه‌های شما با موفقیت به سرانجام می‌رسد یا خیر.

این پست را چگونه می‌بینید؟ برای شما مفید بود؟ لطفا با نوشتن کامنت در زیر ما را مطلع کنید.  (سیارک

نظرات

در ادامه بخوانید...

تاثیر موسیقی بر روح و روان

در

موسیقی و حالت روحی

تاثیر بسزای موسیقی بر سلامت ذهنی، هزاران سال است که برای بشر شناخته شده می باشد. فیلسوفان باستانی همچون پلاتو موسیقی را التیامی بر دردهای روحی و اضطراب می دانستند. گروه های موسیقی ارتش از موسیقی برای ایجاد اعتماد به نفس و شجاعت در سربازان استفاده می کنند. رویدادهای ورزشی از موسیقی برای ایجاد هیجان بهره می برند. در مدرسه دانش آموزان برای به خاطر سپردن الفبا از موسیقی استفاده می کنند. در فروشگاه ها از موسیقی برای جلب مشتری استفاده می شود.(سیارک)

به علت تجربه های گوناگونی که در زمینه های مختلف کسب میکنیم، سلیقه موسیقیایی ما هم بر اساس همین تجربه ها رشد میکنند. با وجود چنین اختلافاتی، هنوز هم در برخی موارد پاسخ افراد مختلف به یک نوع موسیقی یکسان است. برای مثال کودکان لالایی را دوست دارند. صدای مادر فارغ از اینکه استعداد خواندن داشته باشد یا نه، آرامش بخش است. برخی موسیقی ها هم تقریبا تمام شنوندگان را اذیت میکنند، حتی اگر شخص اظهار کند که از آن لذت میبرد. در یک مطالعه که بر روی 144 بزرگسال و نوجوان انجام شد، آزمایش شوندگان به 4 نوع موسیقی متفاوت گوش دادند، موسیقی گرانج (Grunge) سبب افزایش حس خشم و غم در تمام گروه های تحت آزمایش شد، حتی در گروه نوجوانان که میگفتند از شنیدن این سبک موسیقی لذت میبرند. در مطالعه ای دیگر، دانش آموزان کالج گزارش دادند که موسیقی پاپ، راک و کلاسیک به آنها کمک می کند که بیشتر مثبت گرا باشند و رفتارهای دوستانه را در آنها تقویت میکنند. همچنین سبب شاد و آرام شدن آنها می شوند.

موسیقی و یادگیری

هر کس که الفبا را یاد گرفته باشد می داند که با استفاده از موسیقی، یادگیری آن بسیار راحت تر و لذت بخش تر خواهد شد. تحقیقات علمی هم این ادعا را اثبات می کنند. موسیقی به کودکان و بزرگسالان در درمان مشکلات تمرکزی به روش های مختلفی کمک می کند.

اول، از آن می توان به عنوان یک آیتم تشویقی برای یک رفتار خاص استفاده کرد. برای مثال، اگر کودکی برای 10 دقیقه به مشق هایش بپردازد، می تواند 5 دقیقه به موسیقی گوش دهد.

دوم، از موسیقی می توان برای افزایش جذابیت کارهای خسته کننده مانند به خاطر سپردن دروس مدرسه استفاده کرد. موسیقی باروک برای بهبود تمرکز بسیار مفید است. برای دانش آموزان، پخش موسیقی پس زمینه ای سبب به هم خوردن تمرکزشان نمی شود.

سوم، از انواع مختلف موسیقی می توان برای دسته بندی فعالیت ها استفاده کرد. برای مثال از یک نوع موسیقی به هنگام مطالعه، از نوعی دیگر در زمان خوردن و از دیگری به هنگام خوابیدن استفاده کرد.(سیارک)

چهارم، مطالعات نشان می دهند که موسیقی آرامش بخش به بهبود رفتارهای اجتماعی کمک میکند.

موسیقی و اضطراب

موسیقی در کاهش اضطراب بسیار موثر است. گاهی اوقات از آن در دندان پزشکی، رادیولوژی و قبل از عمل جراحی برای کاهش استرس بیماران استفاده می شود. موسیقی سبب کاهش اضطراب در سالمندان، مادران باردار، و کودکان نیز می شود. می توان از ترکیب موسیقی آرام در مطب روانشناسی برای افزایش کارکرد درمان استفاده کرد.

پس موسیقی ای که گوش می دهید را همانند غذایی که می خورید و دوستانتان، با دقت انتخاب کنید. ترجمه  itrans.ir

نظرات

در ادامه بخوانید...

روانشناسی فعالیت بدنی و تندرستی

در


(سیارک) فعالیت بدنی (پی ای) و روانشناسی مثبت یک ترکیب کامل هستند، یکی بر شاد ساختن افراد با عملکردی کامل (روانشناسی مثبت) تمرکز دارد، و دیگری راهی امتحان شده و آزمایش شده برای ایجاد چنین افراد مثبتی (فعالیت بدنی) است. بدون شک درگیر شدن در فعالیت بدنی،اگر مهم ترین کار نباشد، یکی از مهم ترین کارهاست که یک فرد برای ارتقا عملکرد مطلوب می تواند انجام دهد. فعالیت بدنی نه تنها باعث افزایش عملکرد بدنی و در نتیجه کاهش خطر ابتلا به بیماریها می شود بلکه باعث می شود ما شادتر شده، با انرژی و با اعتماد به نفس بوده ، افرادی منظم بوده و حتی ما را باهوش تر می سازد.


با وجود آگاهی از این که ورزش برای ما خوب است، نوع بشرآن عملکرد اصلی را که برای آن ساخته شده است را ندارد. بدن های ما در گذشته و اکنون برای شکار و جمع آوری ساخته شده است.  اما گزارشها نشان می دهد که ما در حال حاضر از لحاظ بدنی تنها یک سوم عملکرد ١٠٠ سال گذشته و بطور قابل توجهی کمتر از ١٠٠٠٠ سال پیش خود را داریم .

یکی از موانع اصلی برای انجام ورزش این تصور غلط است که فعالیت ورزشی باید دردناک و گسترده باشد و فقط برای "افراد ورزشکار" است. خوشبختانه لازم نیست که برای به دست آوردن منافع فعالیتهای ورزشی به مانند ورزشکاران نخبه تمرین کنیم.

فعالیت بدنی اشاره به هر نوع حرکت که منجر به مصرف انرژی میشود دارد (برای مثال، پیاده روی، بالا رفتن از پله ها، باغبانی و یا یوگا). توصیه روزانه در انگلستان در حال حاضر از ٣٠ دقیقه فعالیت بدنی ملایم تا فعالیت بدنی بسیار شدید حداقل پنج بار در هفته است.

خبر خوب این است که فعالیت بدنی را می توان به زمان های کوتاه در طول روز (هر دفعه ٣ تا ١٠ دقیقه) تقسیم کرد که باعث افزایش همیشگی خلق و خوی خوش و نشاط در ما می شود. نکته مهم این است که ضربان قلبتان به بالاتر ازضربان در زمان استراحت برسد (شما لازم است که بین ٦٠ و ٧٥ درصد از حداکثر ضربان قلب خود عمل کنید)٨. فعالیت بدنی نباید با تمرین ورزش که آگاهانه تر و سازمان یافته تر است و تمرکزی آشکار بر پیشرفت تناسب اندام دارد، اشتباه گرفته شود. بنابراین، کلاس ایروبیک، آموزش دو، و یا هر چیزدیگری در امتداد این خط سنتی فعالیت ورزشی در زیر مجموعه این دسته قرار می گیرد. به همین منظور در این مقاله ، ما فعالیت بدنی و ورزش را به جای یکدیگر به کار می بریم.

کمی به جملات پایین  فکر کنید...

آیا شما تمرین می کنید؟ بله یا خیر؟ وقتی شروع می کنید چه اتفاقی می افتد؟ وقتی می ایستید چه اتفاقی می افتد؟

بنابراین تمرین از لحاظ ارتقا عملکرد مطلوب چه می تواند برای ما انجام دهد؟

در سطح بدنی، افرادی که در فعالیتهای بدنی شرکت می کنند خطر ابتلا به بیماری های متعدد از جمله چاقی، بیماری های قلبی و عروقی، بیماری عروق کرونر قلب، سکته ، دیابت (نوع ٢)، پوکی استخوان، برخی از اختلالات خواب، فشار خون بالا، سرطان های خاص(کولون، پستان، رکتوم، ریه، پروستات، آندومتر) و حتی مرگ زودرس در آنها کاهش می یابد.

خوشبختانه، هیچ وقت برای شروع خیلی دیر نیست.

مطالعات اپیدمیولوژیک نشان می دهد که افرادی که قبلا بی تحرک بودند، اما پس از آن در زندگی خود شروع به ورزش میکنند از کسانی که هرگز ورزش نمی کنند بیشتر عمر می کنند. 
مزایای روانشناختی شامل سلامت عمومی بالا، تصویر بدن، عزت نفس و خودادراکی  ؛ عملکرد شناختی کلی پیشرفته در میان سالمندان، کاهش ناراحتی عاطفی ؛ کاهش اضطراب و کاهش افسردگی میباشد . توجه به این نکته مهم است که فعالیت بدنی به سادگی باعث دور ریختن و یا کاهش بیماری نمی شود بلکه باعث بهبود سلامت مثبت دردرون افراد می شود. به عنوان مثال، بسیاری از افراد افزایش عاطفه مثبت و تندرستی را پس از شرکت در فعالیت ها تجربه میکنند. "عامل احساس خوب" یا "سرخوشی دویدن" یک واکنش رایج است از اینکه چرا مردم ورزش می کنند و این احساسات مثبت قوی می تواند در اشکال تند و شدید تجربه شود. با در نظر گرفتن نظریه توسعه و ساخت احساسات مثبت ، فعالیت فیزیکی باعث افزایش سطح احساس مثبت می شود، در نتیجه افراد را قادر به ساخت منابع روان شناختی، اجتماعی، فکری و بدنی می نماید. 
شواهد علمی از فواید ورزش بر سلامت روان از مطالعات تحقیقاتی انجام شده توسط بلومنتال و همکاران در١٩٩٩ و بابیاک و همکاراندر٢٠٠٠ نشات می گیرد. شرکت کنندگان به طور تصادفی در یکی از سه گروه زیر قرار گرفتند:
■ ورزش (٣٠ دقیقه کلاس های ایروبیک سه بار در هفته)؛ ■ دارو (زولوفت، اس اس آر آی داروی ضد افسردگی)؛ و ■ ورزش بعلاوه دارو.
بعد از ١٦ هفته داخله، نتایج حاکی از بهبود هر سه گروه بود. علاوه بر این، اختلاف معنی داری بین گروه ها وجود نداشت، جز این که گروه دارویی سریع تر بهبود یافت. اما نتایجی که ١٠ ماه بعد از مداخله بدست آمد واقعا ما را شگفت زده کرد. از نظر عود بیماری، ٣٨ درصد از شرکت کنندگانی که در گروه دارویی بودند بیماریشان عود کرده بود و به همین صورت ٣١درصد از شرکت کنندگانی که در گروه ترکیبی ورزشی دارویی بودند بیماریشان عود کرد. اما تنها ٩ درصد از شرکت کنندگان در گروه ورزش بیماریشان عود کرد ، که یافته هایی باور نکردنی برای تحقیقات ورزش بوجود آورد.

 درمیان جمعیت بالینی، اکنون می دانیم که در واقع، "استراحت بهترین نیست!

تحقیقات بر روی جمعیت سرطانی نشان می دهد که مشارکت در فعالیت ورزشی می تواند باعث کیفیت بالای بدنی و روانی در زندگی شود
در بیماران مبتلا به اچ آی وی، مشارکت در فعالیتهای ورزشی می تواند پیشرفت اچ آی وی را کاهش دهد و همچنین باعث افزایش تعداد سلول های CD4 T شود . با توجه به عوارض جانبی خطرناک شیمی درمانی و درمان ضد ویروسی اچ آی وی ، فعالیت ورزشی می تواند کمک به مبارزه با تغییراتی نماید که در ترکیبات بدن بوجود می آید. حتی انجام ورزش یوگا ،چیزی که ضد فعالیت نیمه سنگین است، دارای مزایایی مانند بازگرداندن کنترل بدنی و افزایش اثر بخشی و امید در افراد مبتلا به بیماری بدنی می باشد.
و این فقط فرد نیست که از فعالیت بدنی نفع می برد. درگیر شدن در فعالیتهای بدنی گروهی می تواند باعث ایجاد یک هویت قوی و حس انسجام شود. برنامه های فعالیت بدنی عمومی همچنین می تواند در دسترس افرادی که به لحاظ اجتماعی از اجتماع کنار گذاشته شده اند قرار بگیرد مانند افراد مسن و یا بیمارهای روانی و آنها را قادر به تعامل با افراد دیگر در موقعیتهای مشابه، در طول یک فعالیت پر بارنماید. بنابراین، شرکت درفعالیتها، و محیطی که بوجود می آورد، می تواند موءلفه های مدل سلامت روانی ریف (استقلال، تسلط محیطی، رشد شخصی، روابط مثبت، هدفمند بودن در زندگی، پذیرش خود) را تسهیل کند. اجتماعات همچنین منافع اقتصادی زیادی در ترک کردن مردم از رختخواب وخارج شدن از شیوه زندگی بی تحرک دارد. هزینه عدم فعالیت بدنی در انگلستان در سال ٢٠٠٢ تقریبا ٢.٨ میلیارد پوند برآورد شده است. امروزه، این رقم بسیار بزرگتر است و پیش بینی می شود که این افزایش ادامه یابد.مداخلات اجتماع محور در حال حاضر در مکانهای انگلستان شامل دسترسی به پارک ها، مسیرهای پیاده روی، و مراکز و طرح های دوچرخه سواری مانند خطوط چرخه و دوچرخه رایگان، ترویج سبزترو سفر سالم میباشد.
مسلما شگفت آور ترین تحقیقات در دهه گذشته در حیطه کشف تاثیر مثبت فعالیت بدنی بر عملکرد شناختی هم در دانش آموزان و هم در بزرگسالان بوده است. یک پژوهش در مدارسی که در آنها برنامه های تربیت بدنی منظم روزانه (پی ای) انجام میشود صورت گرفت، به طور مستمر حاکی از کاهش غیبت، کاهش رفتار پرخاشگرانه، رفتارهای انضباطی و همچنین افزایش پیشرفت تحصیلی وارتقا رفتار کلاسی و توجه بیشتر میباشد . متاسفانه، مرگ تربیت بدنی به سرعت در سراسر جهان در حال گسترش است، کمتر از ٨.٣ درصد از دانش آموزان در ایالات متحده به طور منظم درگیر فعالیتهای تربیت بدنی هستند. این مرگ متوجه افزایش آزمون های استاندارد، کمبود بودجه برای معلمان با تجربه و تاثیر بالقوه بر عملکرد تحصیلی است.به طورطعنه آمیز، نظام های آموزشی در حال نادیده گرفتن تحقیقات عصب شناسی جدید است که این تحقیقات نشان می دهد شرکت در فعالیتها باعث تحریک توانایی های یادگیری می شود. ورزش به خودی خود شما را باهوش تر نمی کند، اما ذهن شما را آماده می سازد که اطلاعات داده شده بیشتری را جذب نماید. نروپلاستیسیتى توانایی مغز برای شکل گیری و تغییر تجربیات است. سلولها توانایی تغییر داشته و تغییر می کنند و شرکت در فعالیتها به ما درتغییر سلولهای مغزمان کمک می کند. ورزش باعث افزایش غلظت سروتونین، نوراپی نفرین و دوپامین می شود . علاوه بر این، دانشمندان بر این باورند که یک پروتئین خاص وجود دارد که فاکتور نورون زایی مشتق شده از مغز است (بی دی ان اف) که باعث توسعه مغز می شود . ورزش میزان بی دی ان اف را در مغز افزایش می دهد ، در نتیجه باعث افزایش راندمان یادگیری و حافظه می شود.
در مجموع، مشارکت در فعالیت بدنی می تواند سلامت میان افراد و جوامع را تسهیل نماید. نه تنها بدن ما را سالم نگه می دارد بلکه همچنین ذهن ما را تندرست و شاد نگه می دارد.

پس در مورد آن فکر کنید...

فعالیت بدنی برای فعالیت و رشد مغزمفید است. پس در این مرحله، کتاب ، موبایل یا تبلت خود را کنار گذاشته، و ١٠ دقیقه پیاده روی* آرام و نیمه سنگین انجام دهید، چه در خارج و یا در داخل خانه. هیچ زمانی مانند الان مناسب نیست، و وقتی که بازگردید شما امیدوارنه خواهید دید که تواناییتان برای دریافت اطلاعات جدید بهبود یافته است . (سیارک)

آیا این مقاله برای شما مفید بود؟تجربیات خود رادر قسمت نظرات با کاربران به اشتراک بگذارید.

نظرات

در ادامه بخوانید...