چگونه مشتری به برندخاصی از گوشی هوشمند وفادار می ماند
طاهره مصطفویدر۱۴۰۳/۲/۱۸با رشد و رقابت صنعت گوشی هوشمند، توسعه دادن یک درک بهتر از آنچه وفاداری مصرف کنندگان به برندهای گوشی هوشمند را تحریک میکند تبدیل به یک موضوع مهم برای دانشگاهیان و متخصصین شده است. این مطالعه چهار عامل تعیینکننده وفاداری به برند گوشی هوشمند را برپایه منظرهای ارزش مصرف کننده و شناسایی برند-مصرفکننده فرضیه سازی مینماید. بعلاوه این مطالعه همچنین اثرات واسطهای اختلافات سن و جنس روی پروسه تعیین وفاداری به برند گوشی هوشمند را اکتشاف میکند
نتایج نشان میدهند که ارزش کاربردی، ارزش احساسی، ارزش اجتماعی، و شناسایی برند دارای یک اثر مثبت برروی وفاداری به برند گوشی هوشمند میباشند. نتایج نشان میدهد که از بین دو واسطه گر، واسطه گر سن پیوندهای وفاداری به برندارزشاحساسی و پیوندهای وفاداریبهبرندارزشاجتماعی را ارتقا میدهد ولی رابطه وفاداریبهبرند-شناسایی برند را کاهش میدهد. هرچند، جنس یک نقش واسطهای در تعیین وفاداری به برند گوشی هوشمند بازی نمیکند. نتایج این مطالعه چندین اشاره تئوری و عملی مهم برای مدیریت برند گوشی هوشمند فراهم میسازد.با تکثیر برندهای رقیب در بازار، وفادار نگهداشتن مصرف کنندگان برای مدیران بازاریابی یک مورد ضروری میباشد.
پژوهشگران یک میزان قابل ملاحظه ای از تلاشها را به بررسی این موضوع اختصاص داده اند. آنها ادعاکرده اند که مفهوم وفاداری برند باید از رفتار پشتیبانی به تعهد روانشناسی گسترش یابد ، و هر دوی وفاداری نگرشی و وفاداری رفتاری بر نتایج بنفع برند تأثیر میگذارند. وفاداری نگرشی ممکن است بطور مثبت با هدف پشتیبانی، به اصطلاح پذیرش قیمت اضافه، و مقاومت دربرابر ضد-متقاعدسازی در ارتباط باشد، درحالیکه وفاداری رفتاری ممکن است منجر به سهم بازار بزرگتر و سوددهی بیشتری گردد.
باتوجه به زمینه های تئوری مختلف، پژوهشگران دلایل وفاداری به برند را بررسی کرده اند، ولی دو نقطه نظر میزان توجه بیشتری را دریافت کرده اند. اولی عبارتست از تئوری ارزش مصرف کننده، که ادعامیکند که درک ارزش، پیش بینی کننده اصلی وفاداری به برند میباشد . مصرف کنندگان وفادار باقی میمانند اگر آنها ارزش برتری از یک برند فرضی حس نمایند . نقطه نظر دوم عبارتست از روش شناسایی، که شناسایی برند مصرفکننده (از این پس باعنوان شناسایی برند ارجاع داده خواهدشد) را بعنوان مقدمه وفاداری به برند مشخص میکند.
مصرف کنندگان به یک برند فرضی میچسبند هنگامیکه خودشان را با مشخصه های برند شناسایی میکنند . بعضی از مطالعات ادعا کرده اند که هر دو نقطه نظر ممکن است بصورت مثبت، اعتماد به برند را نتیجه دهند ، که ادعاهایی را که بیان میکنند که اینها اصول وفاداری به برند میباشند را پشتیبانی میکند. (سیارک)
اگرچه پژوهشگران بطورکلی قدرت پیشبینیکننده ارزش مصرف کننده و شناسایی برند را تصدیق میکنند، مدیران ممکن است با یک وضع دشوار درباره اختصاص منبع مواجه شوند زیرا این دو نقطه نظر خطوط راهنمای متفاوتی برای تجربه تجاری پیشنهادمیدهند. استراتژیهای استخراج شده از تئوری ارزش مصرف کننده، مدیران را تشویق میکند تا بر توسعه محصول تأکید نمایند و بین مزایای مشخصه های محصول و مصرف کنندگان ارتباط برقرارکنند ، درحالیکه استراتژیهای استخراج شده از روش شناسایی ممکن است مدیران را تحریک کند تا یک هویت برند جذاب را ایجاد کنند و یک جامعه برای ارائه دادن تعاملات برند-مصرفکننده و مصرفکننده-مصرفکننده سازماندهی کنند. درحالیکه مدیران ممکن است این کمپینهای بازاریابی را تطبیق دهند تا اقدامات مشترک و همکاری ایجاد نمایند، بحرانی میباشد که بین اثرات ارزش مصرف کننده و شناسایی برند-مصرفکننده بر وفاداری به برند تمایز قائل شد. لذا یک تحلیل جامع با عوامل تعیینکننده وفاداری میتواند در درک اولویت عامل تعیینکننده و اختصاص منابع بازاریابی کمک نماید.
بعلاوه، مطالعات درمورد وفاداری به برند درمورد ضرورت لحاظ کردن ناهمگنی فردی بحث کرده است. معتبرسازی مدل و/یا تست فرضیه ها با کل نمونه ها ممکن است از این تبعیض جمعی رنج ببرد، و اثربخشی کمپین های بازاریابی ممکن است طبق انتظار تحقق نیابند. درمقایسه با بازاریابی انبوه، بازاریابی هدفمند ممکن است بصورت پربازده تری عایدی ها و سودهایی تولید کند. همینطور ناهمگنی فردی لازم است تا در تحلیلهای وفاداری به برند لحاظ گردند. یک مشخصه واسطه گری ناهمگنی فردی میتواند به مدیران کمک کند تا برنامه های وفاداری بهتری را متناسب سازی نمایند و آگاهی جاری را غنی سازی کنند. یک مرور بر مطالعات قبلی آشکار میسازد که سن و جنس دو متغیر معمول ناهمگنی میباشند ، و این مطالعه بررسی میکند که آیا و چگونه اثرات عوامل تعیین کننده وفاداری در بین کاتگوریهای سن و جنس فرق میکنند.
در مجموع، این مطالعه دارای دو هدف اصلی میباشد:
1. درک اثر نسبی عوامل تعیینکننده (بعبارت دیگر ارزش و شناسایی) برروی وفاداری به برند.
2. درک اثرات واسطهای ناهمگنی فردی (سن و جنس) برروی روابط بین ارزش/شناسایی و وفاداری. (سیارک)
برای دستیابی به ایندو هدف، این مطالعه از صنعت گوشی هوشمند در تایوان بعنوان زمینه پژوهشی استفاده میکند. در تایوان، گوشی های هوشمند مورد استفاده میباشند و 71% بازار گوشی موبایل در قالب عرضه در ربع سوم سال 2012 را در اختیار داشته اند . یک مطالعه اخیر از گوگل در سال2013 گزارش داد که نرخ نفوذ گوشی های هوشمند در ربع اول سال 2013 برابر 51% بود که یک افزایش 19% درطی همان دوره در سال 2012 را نشان میدهد. باتوجه به اینکه گوشی های هوشمند دارای پتانسیل رشد در تایوان میباشند و برندها یک فاکتور بحرانی در بازاریابی گوشی های هوشمند هستند، این زمینه پژوهشی مناسب میباشد. نتایج این مطالعه میتواند پیشنهادات استراتژیکی برای بازاریابی گوشی هوشمند فراهم سازد.
ادامه این مقاله بصورت زیر پیش میرود. ابتدا، مرور سایر مطالب مرتبط، دو نقطه نظر تئوری را تشریح میکند و مفاهیم پایه آنها را روشن میسازد. مقاله ادامه دارد............ترجمه itrans.ir