مدیریت منابع دانش
طاهره مصطفویدر۱۴۰۳/۲/۱۸
در زمینه رقابتی کنونی، سازمان ها فهمیده اند که دانش، استفاده موثر از آن و دستیابی سریع و استفاده از دانش جدید ، تنها منبع مزیت رقابتی پایدار است . به خصوص، آنها آگاه شده اند که مدیریت منابع دانش، فرصت های کسب و کار را حداکثر و خطر از دست رفتن فرصت ها را حداقل می سازد .
در واقع، بهره برداری و مدیریت منابع دانش موثر در اساس توسعه این قابلیت های سازمانی هستند که اساس ظرفیت شرکت برای انجام کسب و کار و ارائه گزاره های ارزشی هدفمند را ایجاد می کند . توسعه منابع دانش سازمانی از طریق مکانیسم های یادگیری سازمانی و فرآیندهای مدیریت دانش، بر قابلیت های سازمانی تاثیر می گذارد. در نتیجه، قابلیت های سازمانی به عملکرد و پیامدهای ارزشی تفسیر می شوند زمانی که آنها به محصولات و خدماتی که به نوبه خود، ارزش برای سهامداران شرکت ایجاد می کند تبدیل می شوند.
در مجموع اثربخشی و بهره وری فرایندهای سازمانی، مانند فرآیندهای کسب و کار، فرآیندهای پشتیبانی و فرآیندهای تصمیم گیری، و در نتیجه، توانایی شرکت برای تولید ارزش، از زنجیره علت و معلولی فعال شده توسط مدیریت منابع دانش سازمانی مناسب سرچشمه می گیرد .
از این رو، خلق ارزش بر زنجیره علت و معلولی فعال شده توسعه منابع دانش سازمانی از طریق فرایندهای دانش و مکانیزم یادگیری تمرکز دارد.
بنابراین این موضوع قابل درک است که چرا استخراج ارزش از منابع دانش نیاز به یک ظرفیت سازمانی برای درک و پیاده سازی آن در یک روش یکپارچه در استراتژی سازمان و گزاره های ارزشی ، فرآیندهای سازمانی ، فرآیندهای دانش و مجموعه ای از فعالیت ها و پروژه های سازمانی و مدیریتی طراحی شده برای توسعه و بهره برداری از دانش (به عنوان مثال کار گروهی، جلسات رسمی و غیر رسمی ، جامعه عمل، پذیرش و استفاده از ابزار ICT و غیره) دارد.
خلق ارزش از طریق منابع دانش با اجرای اصول خاص و فرآیندهایی از جمله هماهنگی ضمنی از کاربردهای آنها با استراتژی سازمان به دست می آید. در شرایط دیگر، خلق ارزش از طریق دانش با شیوه ای که در آن منابع دانش از طریق فرایندهای مناسب منسجم با استراتژی سازمان مستقر و مدیریت می شوند ارتباط دارد .
در طول دهه گذشته، یک علاقه رو به رشد در فرآیندهای مدیریت منابع دانش تجربه شده است. چندین مدل و رویکرد نظری با هدف توضیح این که چگونه دانش سازمانی ایجاد ، منتقل و متبلور می شود تولید شده است. اغلب مدل ها و روش های پیشنهادی از اصطلاحات متفاوتی به معنی فرایندهای دانش مشابه استفاده کرده اند. بنابراین طبقه بندی های مختلف از فرایندهای دانش ارائه شده است. این امر سردرگمی هایی را تولید کرده و تهدیدی برای متخصصان امر که شروع به درک موضوع کرده اند مطرح می سازد. این کار نیاز به استانداردسازی واژگانی و ارائه یک درک جامع تر از فرآیندهای دانش دارد.
بدون در نظر گرفتن طبقه بندی آنها، فرآیندهای دانش ، سازمان را قادر به کسب دانش جدید برای بکارگیری، ذخیره، اشتراک و حفظ منابع دانش حیاتی، به منظور افزایش تاثیر دانش در پیشرفت اهداف استراتژیک می سازد. فرآیندهای دانش درون و یا در سراسر فرایندهای سازمانی اجرا می شوند، و به دریافت بسیاری از منابع دانش مورد استفاده در فرایندهای سازمانی کمک می کنند. آنها اجازه ساختاردهی، سازماندهی منابع دانش و بهینه سازی استفاده از آنها، در انجام آن را می دهند و آنها در ایجاد و توسعه قابلیت های سازمانی دخالت می کنند.
بنابراین قابل درک است که سازمان ها نیاز به مدیریت نه تنها منابع دانش خود دارند، بلکه نیاز به مدیریت فرآیندهایی که آنها را اداره می کنند دارند. علاوه بر این چندین تن از پژوهشگران ، فرآیندهای دانش را به عنوان توانمندسازهای مدیریت دانش همراه با دیگر عوامل سازمانی، به عنوان مثال فرهنگ سازمانی، فناوری اطلاعات، استراتژی، رهبری، حمایت مدیریت ارشد توصیف کرده اند .
این مسئله خاص برای غنی سازی دانش نظری و عملی در مورد نقش فرآیندهای دانش و، به طور کلی، توانمندسازهای مدیریت دانش در چارچوب مکانیسم های پیچیده خلق ارزش سازمانی تلاش می کند.