زهی خجسته زمانی که یار بازآید
به کام غمزدگان غمگسار بازآید | |
به پیش خیل خیالش کشیدم ابلق چشم |
بدان امید که آن شهسوار بازآید |
اگر نه در خم چوگان او رود سر من |
ز سر نگویم و سر خود چه کار بازآید |
مقیم بر سر راهش نشستهام چون گرد |
بدان هوس که بدین رهگذار بازآید |
دلی که با سر زلفین او قراری داد |
گمان مبر که بدان دل قرار بازآید |
چه جورها که کشیدند بلبلان از دی |
به بوی آن که دگر نوبهار بازآید |
ز نقش بند قضا هست امید آن حافظ |
که همچو سرو به دستم نگار بازآید |
تعبیر فال حافظ
خوشحال باش. روزی فرخنده که منتظرش بودی رسیده است و این به خاطر صبر و امیدواری خود توست. دلت آرام می گیرد. ستم هایی که به تو کرده اند فراموش کن که تو به مرادت رسیده ای. این کار قضا و جزئی از سرنوشت تو بود.