گفتم ای سلطان خوبان رحم کن بر این غریب 14
گفت در دنبال دل ره گم کند مسکین غریب |
|
گفتمش مگذر زمانی گفت معذورم بدار |
خانه پروردی چه تاب آرد غم چندین غریب |
خفته بر سنجاب شاهی نازنینی را چه غم |
گر ز خار و خاره سازد بستر و بالین غریب |
ای که در زنجیر زلفت جای چندین آشناست |
خوش فتاد آن خال مشکین بر رخ رنگین غریب |
مینماید عکس می در رنگ روی مه وشت |
همچو برگ ارغوان بر صفحه نسرین غریب |
بس غریب افتاده است آن مور خط گرد رخت |
گر چه نبود در نگارستان خط مشکین غریب |
گفتم ای شام غریبان طره شبرنگ تو |
در سحرگاهان حذر کن چون بنالد این غریب |
گفت حافظ آشنایان در مقام حیرتند |
دور نبود گر نشیند خسته و مسکین غریب |
تعبیر فال حافظ
ناشکری نکن فقط به فکر خودت نباش به دیگران هم نگاه کن. از بلاتکلیفی نجات خواهی یافت. دوستان و آشنایان کمکت می کنند. کمی طاقت بیاور. فکر نکن که تنهایی، خدا با توست. تو به مقامی می رسی که همگان حیرت می کنند و این زمان دور نیست.