میکیس تئودوراکیس آهنگساز مشهور زوربای یونانی درگذشت
طاهره مصطفویدر۱۴۰۳/۲/۱۸
میکیس تئودوراکیس آهنگساز ، شخصیت عمومی و سیاسی یونانی درگذشت . خبرگزاری آتن-مقدونیه (AMNA) در این باره پنجشنبه 2 سپتامبر می نویسد .
AMNA گفت: "شخصی که با مهمترین لحظات تاریخ مدرن یونان مرتبط است ، آهنگساز بزرگ و مبارز فداکار [برای حقوق و آزادیهای مردم] دیگر در بین ما نیست."
تئودوراکیس در 96 سالگی درگذشت. علت مرگ این نوازنده اعلام نشده است.
میکیس تئودوراکیس در 29 ژوئیه 1925 در جزیره کیوس یونان متولد شد. او در اوایل کودکی شروع به سرودن اولین آهنگهای خود کرد ، اما نمی دانست چگونه سازها را بنوازد. در طول جنگ جهانی دوم ، تئودوراکیس در جنبش مقاومت شرکت کرد. سپس توسط فاشیست های ایتالیایی دستگیر و شکنجه شد. این آهنگساز پس از پایان جنگ جهانی دوم به فعالیت فعال خود ادامه داد.
تئودوراکیس پس از بهبودی از آثار اسارت در طول جنگ داخلی یونان ، در سال 1950 به آتن بازگشت و در آنجا از آکادمی موسیقی در رشته آهنگسازی فارغ التحصیل شد. بعدها بورسیه دولتی دریافت کرد و از سال 1954 تا 1959 در هنرستان پاریس تحصیل کرد. او در سال های اقامت خود در فرانسه موفق به سرودن آثار زیادی شد.
تئودوراکیس ساختن موسیقی فیلم را از ۱۹۵۳ آغاز کرد. تئودوراکیس آهنگسازی و تفسیر رقص محلی سیرتاکی از فیلم 1964 زوربای یونانی ، که پس از انتشار به عنوان شناخته شده ترین رقص یونانی در جهان و یکی از نمادهای یونان تبدیل شد را انجام داد. در بسیار محبوب بود. آهنگ فیلم حکومت نظامی که در ایران بسیار شناخته شده و مشهور است از ساختههای آهنگساز میکیس تئودوراکیس است.
نقد فیلم زوربای یونانی
آنتونی کوئین در زوربای یونانی
داستان زوربای یونانی
بازیل جوان انگلیسی در جزیره کرت یک زمین و یک معدن به ارث می برد ، جایی که با آداب و رسوم بی رحمانه مردم محلی روبرو می شود و تنها دوستی با زوربای شاد و مدبر یونانی به او اجازه می دهد تا بر مشکلات به وجود آمده غلبه کند.
زندگی در رقص وجود دارد!
"زوربای یونانی" نسخه اکران شده ای از رمان به همین نام نوشته نیکوس کازانتزاکیس ، به کارگردانی مایکل کاکویانیس است. در تصویر ، جهان به سه جنبه تقسیم شده است: بازیل ، ساکن مودب آلبیون مه آلود ، که برای دریافت میراث به کرت آمده است. الکسیس زوربا ، یونانی و ساکنان جزیره ، با وجود انواع جداگانه ، با نشاط ، مبتکر و بدون افتخار در یک توده ادغام شدند ، که نام آن جمعیت است. تعامل آنها با یکدیگر عمدتا از طریق روابط با دو بیوه - زیبای محلی غیرقابل دسترسی و مهماندار هتل ، مادام هورتنس فرانسوی ، رخ می دهد.
تصویر زوربا چند وجهی است ، ویژگی های یک اپیکور واقعی را با وضوح روزمره یک جزیره ای معمولی ترکیب می کند. انرژی طاقت فرسای او نه تنها ایجاد می کند ، بلکه می تواند از بین ببرد ، تا بعداً او را بر خرابه های پروژه های ناتمام بخنداند. بالاترین بیان جوهر این یونانی رقصی است که در آن حل می شود و زندگی را جشن می گیرد. او زندگی را در همه اشکال دوست دارد ، بدون هیچ تردیدی در خطرناک ترین موقعیت ها و همچنین در بستر یک آفرودیت دیگر عجله می کند. رقص عرفانی زوربا شبیه تنداوا است - رقص خلق شیوا.
این یونانی بی قرار آماده است تا با فداکاری به استاد خدمت کند ، اما اجازه نمی دهد که آزادی او را زیر پا بگذارد. او با هورتنس چنین است. اما زوربا بیوه ای را که نسبت به او بی تفاوت است ، آزار نمی دهد. و مثل یک کودک شادی می کند وقتی علاقه او را به انگلیسی می بیند. با این حال ، او عجله می کند تا یک زن را در برابر مجازات ناعادلانه بلافاصله محافظت کند ، زیرا خدا او را به عنوان یک مرد واقعی خلق کرده است. که متأسفانه نمی توان در مورد بازیل گفت ، که فقط کافی بود تا شب عشق را برای او به ارمغان آورد.
ایرنه پاپاس در زوربای یونانی
برای مردان ، "بیوه" مانند میوه ممنوعه ای است که شهوت را به جنون تبدیل می کند. این مردان مانند گله ای از حیوانات در حین دور زدن ، برای یک ماده مجرد می جنگند. مردم به سادگی بیوه را تحت تعقیب جنسی قرار می دهند و در هوس جنون آمیز خود متحد شده اند. در اینجا مرد جوانی ایستاده است که قربانی عشق دیوانه وار خود به بیوه زیبا شده است. جنازه سرد او باعث تشنگی جدید در جمعیت می شود - تشنگی برای انتقام ، كه زنان جزیره ، كه عمدتاً توسط پیرزن های شریر و فرسوده نمایان شده ، مشتاقانه به آن ملحق می شوند. و وقتی بیوه کشته می شود ، همه با انتقام آه می کشند. اما ، آیا این کار را برای آنها آسان تر کردi؟ آیا آنها به دنبال قربانی جدیدی نیستند? که به آنها کمک کند از شر این مالیخولیای اجتناب ناپذیر خلاص شوند ، مالیخولیای وجودی بی هدف و شاد؟
و مادام هورتنس برای آنها فقط یک پیرزن طنزآمیز رقت انگیز است که خدا به اشتباه ثروتی به او بخشیده است. و آنها مانند کرکس هایی که روی لاشه جان می گیرند ، از هر طرف به خانه خانم در حال مرگ جمع می شوند تا اموالش را از او بگیرند. (این یک تناقض است ، اما این افراد که در رفتار خود غریزه حیوانات را غرق کرده اند ، قادر به احساس موسیقی و نواختن سازها هستند.)
آنتونی کوئین و آلن بیتس در زوربای یونانی
آنتونی کوئین با اشتیاق ، تا حد استعداد خود بازی می کند. او از بازی لذت می برد و به نظر می رسد به جذابیت شخصیتش آلوده شده است. آنتونی کوئین برای این نقش عناوین بهترین بازیگر مرد (گلدن گلوب) ، بهترین بازیگر خارجی (آکادمی فیلم بریتانیا) را دریافت کرد. آلن بیتس مرد انگلیسی معمولی را با قطره ای از خون یونانی در رگهای خود تجسم می بخشد. شاید این خود او بود که باعث شد زنجیره شرطی شدن را بشکند و به سمت بیوه برود و در پایان - از زوربا بخواهد که رقص را به او بیاموزد.
ایرنه پاپاس در زوربای یونانی
در پشت ظاهر سرد و زیبای بیوه ، که ایرنه پاپاس آن را تجسم می بخشد ، ترس زیادی از جمعیت حیوانی نهفته است. حتی اشتیاق شعله ور او به طور غیر منتظره ای برای انگلیسی شکنجه می شود و می ترسد ، گویی او دختری پاکدامن است که تصمیم گرفته تسلیم معشوق خود شود. این وحشت از تکه تکه شدن است که دلیل مرگ غم انگیز او است. تنها بار در کل تصویر ما لبخندی را روی صورت او می بینیم - وقتی بازیل چتری به او می دهد. این حتی یک لبخند نیست ، بلکه فقط بازتاب احساسات مخفی است. اما منظور او چقدر است! برای او ، برای بازیل ، برای بیننده.
و در نهایت ، لیلا کدرووا در نفش مادام هورتنس . من می خواهم قبل از صحبت در مورد او متوقف شوم و نفس بکشم ... به نظر من ، این یکی از بهترین نقش های زن در سینما است ، و بنابراین - خطری برای آمریکایی ها ، که موفق شدند از بازیگر فوق العاده روسی در این نقش استفاده کنند. در تمام ظاهر مادام هورتنس که توسط Kedrova اجرا می شود - در موها ، لباس ها ، حرکات ، صدای او از هیجان شکسته می شود ، چشمانش شکسته - نوشته شده است: "مرا دوست داشته باش. من خوبم. من هم تو را دوست خواهم داشت! " بله ، او بامزه است ، مضحک است ، اما چگونه می خواهید ، مانند زوربا ، او را در آغوش بگیرید ، اشکهایش را پاک کنید ، او را روی سینه خود آرام کنید ، زیرا با وجود همه عاشقانه هایش با مردان او را مانند یک دختر کوچک ، ساده لوح و بی گناه لمس کنید؟
آنتونی کوئین در زوربای یونانی
موسیقی میکیس تئودوراکیس برای رقص "سرتاکی" به خودی خود باشکوه است ، شعله ور می شود ، شروع به رقصیدن می کند. جای تعجب نیست که "سرتاکی" بعداً به رقص محلی یونان تبدیل شد و در سراسر جهان پخش شد. والتر لاسالی فیلمبردار ماهرانه از قدرت سینمای سیاه و سفید با افزایش کنتراست استفاده می کند.
با آخرین عکس ها ، جایی که زوربا و بازیل ، با شیطنت می خندیدند ، ریتم رقص را از بین بردند ، نویسندگان قطعاً می خواستند به همه بشریت بگویند: "رقص! زندگی در رقص وجود دارد! "
بیوگرافی آهنگساز میکیس تئودوراکیس
میکیس (مایکل) تئودوراکیس در 29 ژوئیه 1925 در جزیره کیوس یونان متولد شد. پدرش ، وکیل آموزش دیده ، کارمند دولت بود. خانواده بسیار نقل مکان کردند ، تئودوراکیس دوران کودکی و جوانی خود را در شهرهای مختلف - پاتراس ، پیرگوس ، طرابلس و غیره گذراند.
او از کودکی علاقه و عشق خود را به موسیقی و نویسندگی نشان داد و نواختن ویولن را آموخت. در 12 سالگی اولین آهنگها را بر اساس متون اشعار کلاسیک نوشت. در سن 15 سالگی ، میکیس تئودوراکیس شروع به نواختن پیانو کرد ، در 17 سالگی یک گروه کر را سازماندهی کرد و اولین کنسرت خود را برگزار کرد. در همان زمان او اولین اشعار خود را با نام مستعار Dinos Mais منتشر کرد.
جنگ جهانی دوم و جنگ داخلی یونان
در طول جنگ جهانی دوم ، هنگامی که این کشور توسط نیروهای ایتالیا و آلمان اشغال شد ، تئودوراکیس عضو مقاومت یونان بود. اسیر و شکنجه شد. در پایان ، او با آثار کارل مارکس آشنا شد ، پس از آزادی یونان به عضویت حزب کمونیست درآمد.
در طول جنگ داخلی در یونان (1946-1949) که بین نیروهای چپ به رهبری کمونیست ها درگرفت و رژیم سلطنتی تحت حمایت بریتانیای کبیر و ایالات متحده توسط مقامات تحت تعقیب قرار گرفت. مدتی زیرزمین در آتن زندگی می کرد. در سال 1947 او دستگیر شد و به تبعید در جزیره ایکاریا ، در سال 1948 - در اردوگاه کار اجباری زندانیان سیاسی در جزیره ماکرونیسوس ، بازگردانده شد ، جایی که دوباره شکنجه شد. پس از جنگ ، او وارد هنرستان در آتن شد ، که از آن فارغ التحصیل شد. در سال 1952 در ارتش خدمت کرد.
تحصیل در فرانسه ، دیکتاتوری "سرهنگ سیاه"
میکیس تئودوراکیس تحصیلات موسیقی خود را در فرانسه ادامه داد و در سال 1954 وارد هنرستان پاریس شد. او برای فیلم ها ، آثار سمفونیک ، باله موسیقی نوشت. بسیاری از آنها برای او اعتبار بین المللی به ارمغان آورده اند. در سال 1957 او در ششمین جشنواره جهانی جوانان و دانشجویان در مسکو شرکت کرد.
وی پس از بازگشت به یونان در سال 1959 ، ارکستر مجلسی آتن و انجمن موسیقی را در پیرائوس تأسیس کرد. در همان زمان ، او به فعالیت های سیاسی ادامه داد. در سال 1963 ، او توسط سازمان صلح جویان اولین ماراتن جهانی (از ماراتن تا آتن) در سازمان شرکت کرد ، که توسط پلیس متفرق شد. پس از قتل سیاستمدار گریگوریس لمبراکیس توسط افراطیون راست در تجمع ضد جنگ در تسالونیکی ، تئودوراکیس به عنوان رئیس سازمان عمومی جوانان Lambrakis انتخاب شد.
در 1964-1967 او عضو پارلمان حزب چپ دموکراتیک متحد بود. پس از روی کار آمدن "سرهنگ های سیاه" در سال 1967 (گروهی از نظامیان کودتا کردند ، که در نتیجه آن دیکتاتوری نظامی جناح راست در کشور ایجاد شد) ، او به طور فعال از مبارزه چپ ها حمایت کرد نیروهای علیه آنها موسیقی او ممنوع شد و خودش دوباره به زندان رفت. در سال 1968 او آزاد شد ، اما سپس به تبعید فرستاده شد و بعداً در اردوگاه کار اجباری اوروپوس قرار گرفت. چهره های مشهوری مانند دیمیتری شوستاکوویچ ، لئونارد برنشتاین ، آرتور میلر در دفاع از خود صحبت کردند. این آهنگساز تحت تأثیر جامعه جهانی در سال 1970 منتشر شد. در 1970-1974 او در تبعید در فرانسه زندگی کرد ، جایی که کنسرت هایی را به نفع مبارزان علیه حکومت نظامی یونان برگزار کرد.
بازگشت به یونان
پس از سقوط رژیم "سرهنگهای سیاه" در سال 1974 ، تئودوراکیس به یونان بازگشت. در سال 1976 او جنبش فرهنگ و صلح را تأسیس کرد ، سخنرانی کرد و کنسرت برگزار کرد. در سال 1977 او به عنوان سازمان دهنده کنفرانس "فرهنگ و سوسیالیسم" در کرت عمل کرد ، از جمله شرکت کنندگان آن فرانسوا میتران بود.
از سال 1981 ، او بارها به عنوان نماینده پارلمان در لیست های حزب کمونیست یونان انتخاب شد ، اما در اواخر دهه 1980 به عنوان یک نامزد مستقل نامزد شد. او همچنین به حزب محافظه کار دموکراسی جدید نزدیک شد. در 1990-1992 او وزیر بدون سابقه در دولت کنستانتینوس میتسوتاکیس ("دموکراسی جدید") بود. او استعفا داد و این تصمیم را با تمایل به وقف کامل خود به موسیقی برانگیخت. وی در سال 1993 استعفای خود را از نمایندگی مجلس اعلام کرد. او رهبری ارکستر و گروه کر گروه رادیو و تلویزیون یونان را بر عهده داشت.
به منظور بهبود روابط یونان و مقدونیه (مدتها با اختلاف بر سر نام "مقدونیه" پیچیده شد ؛) در سال 1997 وی کنسرت خود را در پایتخت مقدونیه (در 2019 تغییر نام داد به مقدونیه شمالی) اسکوپیه داد. در یک کنسرت خیریه برای اعتراض به بمباران ناتو در یوگسلاوی در 1999 شرکت کرد. وی در دفاع از فلسطینی ها ، علیه عملیات نظامی آمریکا در افغانستان و عراق صحبت کرد.
عکس از فیلم زوربای یونانی
آثار هنری میکیس تئودوراکیس
میکیس تئودوراکیس نویسنده باله ها و اپرا (از جمله معروف ترین "اورفئوس و یوریدیکس" ، "آنتیگون" ، "مدیا") ، سمفونی ها و اوراتوریوس ها ("Axion Esti") ، چرخه های آهنگ ("Mauthausen" ، "Epiphany" ، "Cyclades Small") ، آهنگسازی ("Zorbas" ، "Romiosini") و بسیاری دیگر از آثار موسیقی که باعث شهرت جهانی او شد. در موسیقی از عناصر فولکلور یونانی استفاده کرد. وی پس از انتشار فیلم "The Zorba یونانی" (1964 ؛ کارگردان میشالیس کاکویانیس) با آنتونی کوئین در نقش اصلی ، که موسیقی متن فیلم را برای آن نوشت ، محبوبیت خاصی به دست آورد. ملودی معروف "سیرتاکی" از این نوار به مشخصه یونان تبدیل شده است. او همچنین نویسنده موسیقی برای تریلر سیاسی "زتا" (Z ، 1969) است. در سال 1992 او موسیقی افتتاحیه بازی های المپیک بارسلونا را نوشت. در طول این سالها ، کتابهای او منتشر شده است ، از جمله کتابهای زندگی نامه ، و همچنین کتابهایی که به موسیقی ، فرهنگ و تاریخ اختصاص داده شده است.
اطلاعات شخصی
برنده بسیاری از جوایز ، از جمله جایزه لنین کومسومول (1967) ، جایزه بین المللی لنین "برای تقویت صلح بین ملت ها" (1983) ، نشان دوستی (2007). در آوریل 2020 ، وی مدال "75 سال پیروزی در جنگ بزرگ میهنی 1941-1945" را دریافت کرد.از سال 1953 او با میرتو آلتینوغلو (پزشک حرفه ای) ازدواج کرد. آنها یک دختر مارگاریتا (1958) و یک پسر یورگوس (1960) دارند.
نظرات
Yamary 83۱۴۰۰/۶/۱۲تف کردن در برابر قراردادها نیز یک ویژگی جذاب است که زوربا لذت می برد. تا زمانی که او همه چیز را "همانطور که باید" انجام می دهد ، اهمیتی نمی دهد که قوانین پیرامونش چیست. او در صورت لزوم موارد جدیدی را اختراع خواهد کرد. اما اگر نتیجه ای نداشت ، او همه را می فرستد و در برابر احمق ها می خندد ، حتی اگر احمق خودش باشد.
همه چیز خیلی معمولی و روشن است. اما زوربای یونانی در مورد مسائل کمتر خوشایند نیز صحبت می کند. در مورد اینکه تا کجا می توانید پیش بروید ، از جانور طبیعت اطاعت کنید. درباره نحوه آماده شدن جمعیت برای پرتاب سنگ ، لگدمال کردن افرادی که با آنها متفاوت هستند و ترسیدن از شباهت آنها. چگونه جمع کننده ها وقتی طعمه خود را حس می کنند ، جمع می شوند. مانند افرادی که از حرص و طمع سود خشمگین شده اند ، اگر بتوان آنها را اینگونه نامید ، آنها مانند مگس های وزوز عظیم به جنازه هجوم می آورند. به طرز وحشتناکی نفرت انگیز است. این عمق سقوط یک فرد است. اما زندگی چنین است و بدترین چیز این است که هیچ کس از این موضوع تعجب نمی کند.
ManuelNow 853۱۴۰۰/۶/۱۲"زوربای یونانی" تصویری واقعاً غم انگیز است که در آن مردان ، علیرغم آفتاب سوزان ، می رقصند و بر سر همه مشکلات از درون فریاد می زنند "ما زنده ایم! ما زنده هستیم! " زندگی شامل آشنایی و جدایی ، تولد و از دست دادن ، عشق و نفرت ، روزهای معمول و روشن ، شناخت دنیای عجیب و غریب و خداحافظی از آن است. زندگی همانطور که هست. ما آن را می پذیریم ، به طرز وحشیانه ای پنجره صلح را از تیرکمان بچه گانه می شکنیم: ما آرام نخواهیم بود ، در حرکت خواهیم بود. رو به جلو! ناامیدی شما چیست؟ ما زمان نداریم و نیازی به غم و اندوه نیست: برنامه های بزرگ در انتظار ما هستند ، به جلو - برای زندگی یک روز دیگر! ما زنده هستیم!اجازه ندهید خود و دیگران تبدیل به یک جزیره متروک شوند.
100 فیلم محبوب تاریخ سینما از نگاه منتقدان هالیوود ریپورتر
طاهره مصطفویدر۱۴۰۳/۲/۱۷
1. پدرخوانده
فیلم کلاسیک پدرخوانده براساس رمانی از ماریو پوزو ساخته شده و داستان فیلم درباره خانواده مافیایی کورلئونه می باشد بازیگران سرشناسی چون مارلون براندو، آل پاچینو، روبرت دووال و دایان کیتن در آن به نقشآفرینی پرداخته اند.
imdb بهترین فیلم های تمام دوران
فیلم پدرخوانده نامزد 11 جایزه اسکار شد و جایزه بهترین بازیگر مرد (مارلون براندو)، بهترین فیلم و بهترین فیلمنامه را به خود اختصاص داد همچنین درجوایز گلدن گلوب پنج جایزه اصلی را بدست آورد. کارگردان پدرخوانده فرانسیس فورد کاپولا است و در سال ۱۹۷۲ برای کمپانی پارامونت فیلم را ساخته و داستان جنایی پدرخوانده مربوط به سالهای ۱۹۴۵ تا ۱۹۵۵ می باشد
2. جادوگر شهر اوز
جادوگر شهر اوز که معروفترین و موفقترین اقتباس از رمان فران باوم به حساب می بیش از دو میلیون دلار در سینماهای آمریکا و 980 هزار دلاردر سینماهای سایر نقاط جهان فروش داشته است.
جادوگر شهر اوز بر اساس رمانی برای کودکان نوشته ال. فرانک باوم آمریکایی به کارگردانی ویکتور فلمینگ محصول 1939 ساخته شده است و بازیگرانی چون جودی گارلند، فرانک مورگان، ری بولگر، برت لار و جک هالی به ایفای نقش پرداخته اند.
3. همشهری کین
ساخت همشهری کین 10 هفته به طولکشید،و با حضور معروفترین عوامل فیلم هالیوود، از جمله گرگ تولند فیلمبرداری شد. اورسن ولز، کارگردان مشهور سینما در سن25 سالگی بود، ولی علاوه بر کارگردانی، نگارش فیلمنامه ، تهیهکنندگی، و نقشآفرینی در فیلم همشهری کین را انجام داد .
imdb بهترین فیلم های تمام دوران
فیلم همشهری کین در 9 بخش نامزد جوایز اسکار شد که فقط در رشته بهترین فیلمنامه ، جایزه به فیلم تعلق گرفت.در دهه 60 دانشکدههای فیلمسازی همشهری کین را به عنوان واحد درسی تدریس و تعدادی از بزرگان سینمای فرانسه چون ژان لوک گدار و فرانسوا تروفو در ساخت فیلم هایشان از این فیلم الگو گرفتند.
4. رستگاری در شائوشنک
فیلم رستگاری در شائوشنک درامی رازآلود جنایی به کارگردانی فرانک دارابونت و بازی تیم رابینز و مورگان فریمن، محصول سال ۱۹۹۴می باشد رستگاری در شائوشنک یکی از برترین فیلمهای تاریخ سینمای جهان معرفی شده است. فیلم نامه از رمان استفن کینگ به نام ریتا هیروث و رستگاری در شائوشنک می باشد.
فیلم رستگاری در شائوشنک نامزد هفت اسکار از جمله بهترین بازیگر مرد، بهترین فیلم، ، بهترین فیلمنامه، بهترین ویرایش فیلم ،بهترین فیلمبرداری، بهترین موسیقی فیلم، و بهترین صدابرداری شد ، اما موفق به کسب هیچیک نشد.این مراسم ، اسکار سال ۱۹۹۴ بود.
5. داستان عامهپسند
تارانتینو در فیلم داستان خود را در ساختاری پیچیده با گذرهای زمانی و مکانی متناوب به به جلو برده است و از هیچ کدام ازاشکال متعارف روایی سینما استفاده ننموده . بازیگران فیلم داستان عامهپسند جان تراولتا، ساموئل ال.جکسون و اما تورمن می باشند.
سناریو فیلم توسط تارانتینو نگارش شده و مشتمل بر سه اپیزود با سه قصه مه با هم در ارتباطند می گردد. جایزه بهترین فیلمنامه را داستان عامه پسند دریافت کرد و در جشنواره کن موفق به کسب نخل طلا گردید، جایزه بهترین فیلم پلیسی جوایز "ادگارآلن پو" را اخذ و در جوایز گلدن گلوب و بافتا انگلیس چهار جایزه را از آن خود کرد.بودجه فیلم داستان عامه پسند تنها 8 میلیون دلاری بود اما فروش جهانی معادل 213 میلیون دلار داشت.
6. کازابلانکا
بازیگران فیلم کازابلانکا ، همفری بوگارت و اینگرید برگمن می باشند که در سال 1942 تهیه شد و سه جایزه اسکار بهترین فیلم، کارگردانی و فیلمنامه به فیلم کازابلانکا تعلق گرفت.
کازابلانکا در انجمن فیلم آمریکا در مکان سوم از 100 فیلم برتر قرار دارد.
7. قسمت سوم پدرخوانده
بازیگران قسمت سوم پدرخوانده دایان کیتن ، آل پاچینو، اندی گارسیا، و سوفیا کاپولا می باشند.
قسمت سوم پدرخوانده در سال ۱۹۹۰تهیه و قسمت آخر از سهگانه پدرخوانده بر اساس رمانی از ماریو پوزو می باشد.فیلم پدرخوانده 3بیشتر از 136 میلیون دلار فروش داشت و نامزد دریافت هفت جایزه اسکار بود اما، موفق به دریافت هیچ هیچ یک از جوایز نشد.
8. ای.تی
کارگردان فیلم ای.تی ، تولید 1982که در زمان اکران پرفروشترین فیلم تاریخ سینما شد استیون اسپیلبرگ می باشد .
این فیلم موفق به اخذ چهار جایزه اسکار و در جوایز گلدن گلوب به عنوان بهترین فیلم سال برگزیده شد.فیلم ای.تی یکی از موفقترین آثار اسپیلبرگ در زمینه تجاری به حساب می آید. ای.تی هر چند درباره دنیای کودکان و افسانههای تخیلی و فضاییاست ، اما توجه مخاطبین بزرگسالان را نیز به خود جلب می کند. فیلم ای.تی جایزه بهترین فیلم خارجی جوایز دیوید دوناتلو ایتالیا را در سال 1983 از آن خود نمود.
9. ادیسه فضایی
فیلم ادیسه فضایی(2001) شاهکار استنلی کوبریک محصول 1968 می باشد.
فیلم نامه اقتباسی از داستان کوتاه آرتور.سی کلارک بود که موفق به کسب جایزه اسکار بهترین جلوههای ویژه شد.
10. فهرست شیندلر
فهرست شیندلر یکی از تاثیرگذارترین فیلمهای تاریخ سینما به حساب می آید .موسیقی فیلم توسط جان ویلیامز آهنگساز مشهور هالیوودی خلق شده است.
کارگردان فیلم فهرست شیندلر استیون اسپیلبرگ می باشد. فیلم محصول سال ۱۹۹۳ و فیلم نامه بر اساس کتاب شیندلرز آرک (برندهٔ جایزه بوکر )تولید شده است.
فروش ۳۲۱ میلیون دلاری برای فهرست شیندلر یک موفقیت تجاری بزرگ به حساب آمد و علاوه بر فروش بالا جوایز بسیاری از جمله جایزه اسکار برای بهترین کارگردانی و بهترین فیلم را کسب نمود.
هرچند که در ابتدا و انتهای فیلم، صحنههایی به صورت رنگی وجود دارد اما فهرست شیندلر اولین فیلم سیاه و سفیدی می باشد که جایزه اسکار بهترین فیلم را بعد از سال ۱۹۶۰ برنده شد. فهرست شیندلر سومین فیلم برتر تاریخ سینما در گونهٔ حماسی، در فهرست ۱۰ فیلم برتر در ۱۰ ژانر بنیاد فیلم آمریکا می باشد.
91- راکی (1976) ، 92- بالا (2009) ، 93- برخورد نزدیک از نوع سوم (1977) ، 94- شکارچی گوزن (1978) ، 95- دکتر ژیواگو (1965) ، 96- هزارتوی پن (2006) ، 97- هواپیما (1980) ، 98 - سگهای پوشالی (1992) ، 99- بانی و کلاید (1967) ، 100- هفت سامورایی (1954)
نظرات
Kaylynn 660۱۳۹۵/۱۲/۲۷Hello there, I dierevscod your website by the use of Google at the same time as looking for a similar topic, your site came up, it looks good. I have bookmarked it in my google bookmarks.
سعید۱۴۰۰/۱۲/۸مارلون براندو ستاره درخشان هالیوود، مورد علاقه مردم و مردی با شخصیت دشوار - مارلون براندو به یک چهره نمادین در سینمای جهان تبدیل شده است. دوران کودکی این بازیگر را نمی توان پر از شادی نامید: پدر و مادرش از اعتیاد وحشتناکی به الکل رنج می بردند، بنابراین براندوی کوچک، همانطور که در کودکی به او می گفتند، اغلب مجبور بود در انواع میخانه ها به دنبال والدین الکلی خود بگردد. متعاقباً خود براندو به مطبوعات گفت: "من از یک خانواده الکلی ارثی ایرلندی هستم. همه اعضای خانواده ما مشروب خوردند. دایی، پدربزرگ، دو خواهرم، مادرم، پدرم…». خود هنرمند نیز از این سرنوشت در امان نماند.
سعید۱۴۰۰/۱۲/۸مارلون براندو
با بازی در نمایشنامه تنسی ویلیامز «تراموا به نام هوس» در سال 1947 محبوبیت و علاقه زیادی بین تهیه کنندگان به دست آورد و چند سال بعد این نمایش فیلمبرداری شد و براندو به عنوان نماد جنسی جدید هالیوود لقب گرفت. به دنبال آن یک سری بی پایان از نقش های موفق و نه چندان زیاد موفق و دو جایزه اسکار - برای نقش های اصلی در فیلم های On the Waterfront ( در بارانداز 1954) و The Godfather ( 1972پدرخوانده ) دنبال شد. این بازیگر به دلیل اجرای درخشان نقش ها و همچنین جنجال های مفتضحانه متعدد ، بد خلقی ، نگرش بد نسبت به زنان و عشق به مواد مخدر و الکل مشهور بود.
سعید۱۴۰۰/۱۲/۸مارلون براندو سه بار ازدواج کرد، همه منتخبان او منحصراً شرقی بودند: هندی، مکزیکی و تاهیتی. شایعات حاکی از آن است که مارلون براندو عاشق همسر سوم خود (شریک در فیلم "شورش در بانتی")بود، او حتی چندین جزیره در نزدیکی تاهیتی خرید تا با او زندگی کند و برای مدتی سینما را ترک کرد تا در نقش یک مرد خانواده تلاش کند.اما معلوم شد که چنین زندگی هنوز به مذاق یک سلبریتی هالیوود خوش نیامده است ، براندو دوباره دچار مشکلات جدی شد.
سعید۱۴۰۰/۱۲/۸از دهه 80، حرفه بازیگری مارلون براندو کاهش یافته است. او به حرمیت رفت و تقریباً در انظار ظاهر نشد ، فعالیت ادبی نوشتن خاطرات را آغاز کرد . در مجموع ، این هنرمند 30 سال را در جزایر زندگی کرد ، او سعی کرد آنها را به مرکز جذب محققان تبدیل کند: او از جانورشناسان ، باستان شناسان و بوم شناسان برای کمک به حفظ زیبایی طبیعی آن دعوت کرد. متأسفانه در دهه 90 پس از یک حادثه غم انگیز (پسر براندو، کریستن، به نامزد خواهرش شلیک کرد)، مارلون هرگز نتوانست به تاهیتی بازگردد و هالیوود را به کلی ترک کرد.
(سیارک) : پس از ماهها انتظار، دوستداران مجموعه تلویزیونی "بازی تاج و تخت" بالاخره مطلع شدند که پخش فصل هفتم این مجموعه محبوب از ماه ژوئیه آغاز خواهد شد.شبکه تلویزیونی اچ.بی.او، تهیهکننده مجموعه بازی تاج و تخت، در یک رویداد مطبوعاتی که به صورت زنده در صفحه فیسبوک این شرکت همرسانی گردید، اعلام نمود که اولین قسمت فصل جدید روز ۱۶ ژوئیه پخش می شود.
در این ویدئو تاریخ آغاز مجموعه جدید با آب شدن تدریجی یک قالب یخ بزرگ ، نمایان گردید. هنوز هیچ تیزر تبلیغاتیای که تصاویری از فصل هفتمرا نشان بدهد ، منتشرنگردیده. اما، پوستر رسمی که تصویر یخ و آتش در آن دیده می شود احتمالا حاکی از نبرد دنریس تارگرین با ارتش یخ می باشد.
این پست را چگونه میبینید؟ برای شما مفید بود؟ لطفا با نوشتن کامنت در زیر ما را مطلع کنید. (سیارک)
نظرات
ناشناس۱۴۰۳/۲/۳۰خاک بر سر هر کسی که این سایت رو طراحی کرده و رو این مقاله کار کرده!
مزخرفترین سایت و مطلبی بود که خوندم نصف مطالب اشتباه بودن
محتوای رقص عشق است .عشقی كه كل كائنات را به حركت وا می دارد.تاریخ هنر گواه است كه بشر از ابتدای خلقت به كمك رقص و ریتم موفق گردید به كارهای خود نظم بخشد . رقص و موسیقی به طبیعت آدمی جلوه انسانی می دهد.
گزنفون در كوروش نامه به دوران ماد اشاره دارد و می نویسد كه شاه خود نیز گاه گاه به پایكوبی و دست افشانی برمی خواسته است .همچنین در تاریخ هخامنشی نوشته اولمستد آمده است : سالی یك بار در جشن مهرگان فرمانروای هخامنشی می بایست میگساری كرده و رقص پارسیانه كند .. كه این رقص بازمانده ای از رقص جنگی ادوار پیش از هخامنشی بوده است رقص های فلکلوریك ایرانی
بابا كرم
در میان رقص های فولکلور ایرانی، رقص " باباکرم " از رقص های ایرانی است که ویژگیهای خاصی دارد ومنحصرا توسط مردان اجرا میشود. در " بابا کرم " از رقص شانه و کمر استفاده میشود و رقاص لباس سیاه و سفید جاهلی بر تن میکند و معمولا لنگی را بر گردن آویزان کرده و از آن در طول اجرای رقص استفاده میکند. رقص بابا کرم بازمانده از دهه 1320 شمسی و از رقصهای به اصطلاح " کوچه بازاری " و " تخته حوضی " است که بسیار مورد محبوبیت قرار گرفته. یکی از استادان رقص ایرانی داستان بابا کرم را اینطور تعریف می کند : « داستان بر می گردد به زمان رضا شاه و ماجرای کشف حجاب. یکی از این خانم های شازده، باغبان مسنی داشت به نام بابا کرم. هر وقت خانم به باغ می آمد باغبان را صدا می کرد: بابا کرم چطوری؟ این باغبان به تدریج عاشق این خانم می شود و بعد از مدتی که خانم به فرنگ سفر می رود ، بابا کرم از عشق اون می میرد. همین می شود که در اذهان مردم بابا کرم به عنوان یک مرد عاشق شكل می گیرد و آن رقص هم در آن زمان نشان دهنده حرکات یک مرد عاشق بوده
در واقع بابا کرم از نمادهای نشان دهنده عشق مرد ایرانی به معشوقه اش هست کسی که بخاطر دوری از دختر مورد علاقه اش جانش را از دست میدهد
این آهنگ برای اولین بار با صدای حسین همدانیان اجرا شد که از آهنگهای فولکلور ایرانی به حساب می آید
هرچقدرناز کنی ! ناز کنی
باز تو دلدار من
هرچقدر عشوه کنی! عشوه كنی
باز تو غمخوار منی
با با کرم دوست دارم
با با کرم دوست دارم
رقص كردی (هه لپرکی )
واژه ؛هه لپه رکی ؛از کلمه هه لپر به معنی جنبش و تکان و در اصل به معنی حمله کردن است که نمادی ازحرکات جنگی است كه از گذشته های دور به یادگار مانده است و چیزی فراتر از رقص عادی می باشد . رقص های كردی یكی از سنتهای دیرینه و یادگارهای ارزشمند آریا یی ها ست كه همچنان محفوظ مانده وحتی دررقص های سنتی بعضی از اقوام همجوار همچون آشوری ها تا ثیر كرده است
حركا ت "هه لپه ركی" در چها ر نوع مراسم عرفانی مذهبی شادی و عروسی و عزا و غم اجرا می شود اما رقص های فولكلور كردی عبا رتند از : چه پی یا چوپی- سی پی - روینه - گه را نه وهكه مخصوص شكاك است .دووپی یی- داغه كه ویژه كردستان تركیه است .گه ریان - پشت پا - فه تاح - فه تا پاشایی- خانه میری -سی جار - شه لان -زه نگی - و چه مه ریواما فلسفه این حركا ت شكل بخصوصی كه این "هه لپه ركی"دارد. این رقص به صورت دسته جمعی انجام می شود و در دست نفر اول كه به عنوان رهبر و پیشوای گروه و نفر آ خر "چوپی "دستمالی است كه به جای شمشیر استفاده میشود .و نظم و انظباط گروه را هم بر عهده دارد .امروزه به علت پیشرفت و پیچیدگی در سبك زندگی از دستمال سفید به جای شمشیر و سپر استفاده می شود. دستمال سفید نشانه صلح و آشتی با اقوام دیگر است
كوبیدن پا بر زمین به این معنی است كه این خاك موطن من است.هورای هنگام مراسم در حین حركات به منظور ترساندن دشمن است . نشستن در هنگام رقص نشانه تسلیم برای جمع منفور است . یكسری مقام ها هم وجود دارند كه در این مراسم استفاده میشوند .هوره كه از نظر لغوی از واژه خور به معنای خورشید گرفته شده مورد استفاده گا توهای زرتشتی و در مراسم راز و نیاز با خداوند بوده است
رقص كردی را یك رقص رزمی میدانند كه دارای صلابت و متانتی خاص بوده و یاد آور یكپارچگی این مردمان غیور در تمامی ادوار میباشد
رقصهای محلی با موسیقی كردی پیوندی ابدی داشته و معمولاً زنان و مردان عشایر در مراسم شادی به دور از ابتذال دایره وار دست یكدیگر را گرفته به پایكوبی میپردازند، در اصطلاح محلی این حالت را گندم و جو(یعنی گندم و جو) مینامند( در منطقه مهاباد به آن رَشبَلك میگویند
در این رقصها معمولاً یك نفر كه حركات رقص را بهتر از دیگران میشناسد نقش رهبری گروه رقصندگان را به عهده گرفته و در ابتدای صف رقصندگان میایستد و با تكان دادن دستمالی كه در دست راست دارد ریتمها را به گروه منتقل كرده و در ایجاد ایجاد هماهنگی لازم آنان را یاری میدهد. این فرد كه سر چوپی كش نامیده میشود با تكان دادن ماهرانه دستمال و ایجاد صدا بر هیجان رقصندگان میافزاید
در این هنگام دیگر افراد بدون دستمال به ردیف در كنار سر چوپی كش به گونهای قرار میگیرند كه هر یكی با دست چپ دست راست نفر بعد را میگیرد اصطلاحاً این حالت را گاوانی نامیده میشود
در رقصهای كردی تمامی رقصندگان به سر گروه چشم دوخته و با ایجاد هماهنگی خاصی وحدت و یكپارچگی یك قوم ریشه دار را به تصویر میكشند برخی رقصهای كردی دارای ملودیهای خاصی بوده و توسط گروهی از زنان ومردان اجرا میشوند و در برخی از رقصها یكی از رقصندگان از دیگران اجرا شده و در وسط جمع به تنهایی به هنرنمایی میپردازند و در این حالت معمولاً رقصنده دو دستمال رنگی در دستها نگه داشته و با آنها بازی میكند كه اصطلاحاً به این نوع رقص دو دستماله میگویند و بیشتر در كرمانشاه مرسوم است
نمایشها و رقصهای كردی را میتوان به چند قسمت اصلی ذیل تقسیم كرد
گهریان در زبان كردی به معنی گشت و گذار و راه رفتن بوده و حركات مختص این رقص نیز معنای گشت و گذار در ذهن تداعی میكنند
گه ریان دارای دو مقام بوده كه یكی متعلق به مناطق روستایی و دیگری مناطق شهری میباشد این رقص نرم و آهسته و با لطافتی خاص شروع شده و به تدریج تندتر میشود. ملودی مربوط به این رقص با تنوع در ریتم و نوساناتی در اجرا تا پایان ادامه مییابد
در این رقص در واقع تاثیر گشت و گذار در زندگی كردها به نمایش گذاشته میشود و تنوع ریتم در این رقص گویای تجربیاتی است كه در گشت و گذار به دست میآیند و میتوان گفت این رقص زیبا تبلیغی است برای خوب نگریستن در اشیاء و طبیعت
تقریباً در كل مناطق كردنشین ملودی این رقص به شكلی یكسان نواخته میشود و در این رقص نخستین حركت با پای چپ آغاز شد و حركت پای دیگر همواره با سر ضربهای دهل كه معمولاً باریتم دو تایی اجرا میشوند عوض میشود
پشت پا
پشت پا رقصی است كه كمی تندتر از گه ریان اجرا شده و در بیشتر مناطق كردنشین مخصوص مردها میباشد رقص پشت پا همانطور كه از نامش پیداست انسان را به هوشیاری و به كارگیری تجارب میخواند تا مبادا شخص در زندگی از كسی پشت پا بخورد
ههلگرتن
هه لگرتن در لغت به معنای بلند كردن چیزی میباشد. این رقص بسیار پر جنب و جوش و شاد اجرا میشود كه با شور و جنب و جوش بسیار به سوی هدف روانه است. ریتم تند ملودی مخصوص این رقص هر گونه كسالت و خمودی را نفی كرده و بر اهمیت نشاط و هدفمندی در زندگی تاكید دارد
فتاح پاشایی
فتاح از نظر لغوی به معنی جنبش و پایكوبی است
ملودی این رقص در سر تاسر كردستان به شكلی یكنواخت و با ریتمی تند اجرا میشود و لذا این رقص بسیار پر جنب و جوش میباشد بیشتر مردم كردستان از این رقص استقبال میكنند. این رقص نشانگر انسانی است كه به شكرانه كسب موفقیتها و استفاده از نعمتهای خداوندی خوشحالی خود را به نمایش گذاشته است
لب لان
این رقص با ریتمی نرم و آهسته پس از فتاح پاشا اجرا میشود و میتوان در آن لزوم تنوع در زندگی را مشاهده كرد. پس از اجرای پر جنب و جوش رقصها گه ریان، پشت پا، هه لگرتن و فتاح پاشا به ضرورت، رقصندگان لب لان میرقصند تا كمی استراحت كرده و تجدید قوا كنند رقص لب لان در واقع انسان را از غلبه احساسات زودگذر نهی كرده، وی را پس از طی مرحله ضروری شور و مستی به قلمرو تفكر دور اندیشی و باز نگری رهنمون میسازد در این رقص، شركت كنندگان آرامش خاصی را احساس میكنند
رقص آذربایجانی
تاریخ از دو تا سه هزار سال قبل از میلاد، شاهد حضور رقص در سرزمین آذربایجان بوده است. رقص ابتدائی، با ایماء و اشاره (پانتومیمی) که در ارتباط متقابل با محیط کار، جان گرفت و هموار تحت سلطه شرایط معیشتی قرار داشت
قومی که با شکار حیوانات گذران زندگی می کردند، رقصی از خود به نمایش می نهادند که حرکات نرم و جذاب به کار رفته در آن رنگی از سحر و جادو داشت
حرکات آروزمندانه کشاورزان برای وفور محصول، که همواره با نوای ساز همراه بوده، حالاتی مشابه برداشت گندم یا چیدن انگور را به نمایش می گذاشت و این دلیلی است روشن برای استمرار چند هزار ساله رقص در آذربایجان. رقصی که پیوندی عمیق با دگرگونی های مادی و معنوی مردم دارد و بازتاب قاطع خصوصیات ملی اوست
زندگی مردم آذربایجان از دیرباز با رقص عجین بوده است. تاریخ انواع حركات موزون در آذربایجان از نظر فرم و نحوه اجرا، به صورت انفرادی یا دسته جمعی ، اعم از مردانه یا زنانه و تعداد ایفاكنندگان به قدری متنوع و مبسوط است كه در فرهنگهای تركی، كردی، ارمنی، گرجی و … با نامهای گوناگون تبلور یافته و در بسیاری از موارد حركات موزون فرهنگهای مختلف در پایه مشترك و در جزئیات باهم تفاوت دارند. با این حال می توان صدها نوع از حركات موزون را بنا به نام محل یا فرد شهیر، مفهوم زبانی، نحوه اجرا به صورت حركات موزون غنایی و لیریك پهلوانی و حماسی و … تقسیم بندی كرد اعم از رقص لیریك: یاللی، شالاخو، اوزون دره، تره كمه، واغزالی، سیندیرما، توراجی، گولوم آی،قیتقیلدا، آلما، لاله، دستمالی، یئری- یئری رقص پهلوانی و جنگی: قزاقی، قفقازی، لزگی، قایتاغی، كوراوغلونون قایتارماسی، كوراوغلونون باغیرتیسی، میصری، زوتی- زوتی، زنجیر توتماق، تار آباسی
رقص مراسمی: كوسا- كوسا، آذربایجان، میرزهیی، آسماكسمه، آغیرقاراداغی و
اشاره ای هر چند اندك در مورد هر كدام
یاللی:
از رقص ریشه دار و باستانی است كه در فرهنگهای آذربایجانی، كردی، ارمنی گرجی، و برخی دیگر از فرهنگهای آسیای مركزی بطور گستردهای رواج دارد . اشعار حكیم نظامی گنجوی در منظومه خسرو و شیرین، در توصیف حركتهای پای ایفاگر- به مانند گردش زخمه بر چنگ – به یاللی می باشد
یاللی با مشایعت نوازندگان سورنا و دهل در صفی طولانی، دست در دست، با دستمال یا چوبی در دست رهبر صف، بصورت جمعی اجرا میشده است
یاللی در دو نوع بصورت رقص مستقل و حركات موضوعی بصورت تاترونمایش – هك در حین رقص موتیفهای قهرمانی و روحیات ایلی، جوانی و چابكی خود را مییابد- اجرا می شود
از یاللی در قسمتی از اپرای كوراوغلو ساخته ئوزیر حاجی بیگوف در قسمتی از اپرای نرگس ساخته مسلم ماقامایف در قسمتی از باله گلشن ساخته سلطان حاجی بیگوف در اثری به نام یاللی ساخته جهانگیر جهانگیروف، در قسمتی از باله قوبوستان كولگهلری ساخته قاراقارایف و آهنگسازان روسی و بعضاً اروپایی استفاده شده است
لزگی:
رقصهای قفقاز و ماورا آن به شمار می رود كه به شكل گسترده ای در آذربایجان متداول است. لزگی، حماسی، باوقار، پرتحرك و ریتمیك است كه توسط مردان بصورت جمعی و با هنرنمایی تك تك ایفاگران با حركات پا، پنجه پا، بصورت سریع با تمثیلی از حالت تاخت و سوار بر اسب و غالباً با خنجری در دست یا دستهای مشت كرده، با حركاتی بدیع و گاه اكروباتیك، چرخش روی زانوها، پرشها اجرا می شود
قایتاغی:
نوع دیگری از رقص است كه در آذربایجان با عناوین اوج دوست، یئددی قارداش ، اوغلانلار رقصی اجرا می گردد
كور اوغلو: از رقصهای قدیمی است كه توسط سورنا و دهل اجرا می شود. كوراوغلو، پرصلابت،حماسی، رزمی و پهلوانی است كه در ابتدا با سرعتی آرام شروع شده و تدریجاً تند میشود كه به یادبود قهرمان افسانهای دوران فئودالی یعنی كوراوغلو نامیده می شود
رقص در ایلات و عشایر ایران زمین
این درست فرصتی است که در عروسیها مراسم ختنه سوران و دیگر آیینهای سرور و شادمانی و سرگرمیها فرصت بروز مییابند مهمترین سرگرمیهای ایلی را میتوان... یکی از مهمترین آداب و رسوم در میان ایلات و عشایر ایران رقص یا حرکات موزون و ریتمیک میباشد. هرچند رقص در کنار موسیقی به عنوان یک سرگرمی و عاملی روحیه بخش، نشاط آور و شادی آفرین مطرح است که به زندگی سخت و دشوار ایلیاتیِ سخت کوش، رنگ و جلایی خاص میبخشد، لکن رقص از جنبههای دیگری نیز قابل بررسی است. رقص به عنوان یک هنر در کنار موسیقی و شعر بیان کننده حالات روحی و وسیله ای برای بیان احساسات و عواطف فردِایلیاتی بوده و نیز ابزاری جهت ایجاد ارتباطِ نمادین میباشد. رقص درهمراهی با قصه گویی و نقالی نوعی نمایش گونهی پرشور برای جذاب کردن کار قصه گوست و از این جهت قابل مقایسه با پانتومیم یا نمایش صامت در تئاتر میباشد که در آن فارغ از صحنه آراییهای مرسوم، تنها با حرکات صورت، دستها و بدن، معنایی خاص را به بیننده القا میکنند. رقص همچنین کارکردهای دیگری مانند برانگیختن حس تعاون و دوستی از یکسو و پرورش احساس رقابت سازنده میان افراد ایل دارد و سبب آمادگی جسمانی و روانی برای انجام کارهای سخت زندگی کوچ نشینی میشود. باید توجه داشت که در اکثر ایلها و عشایر ایران همچنانکه بخش عظیم، مهم و سختی از کارها بر دوش زنان است و زنان نیز دوش بدوش مردان و گاهی حتی بسیار فراتر از آنها به کار میپردازند و در تقسیم کار اجتماعی واجد نقشها و جایگاههای مهم و قابل توجهی هستند، در آیینها و رسوم نیز همهی افراد ایل اعم از مردان و زنان همراهند و اصولا" در رقصها خصوصا" آنها که بازگوکنندهی مفاهیم خاصی هستند، هم زنان و هم مردان دارای نقش برابر میباشند و در رقصهای آیینی همه با هم میرقصند. این همراهی زنان با مردان در رقص، در گذشته و تاریخ تمامی عشایر به چشم میخورد، لکن در معدودی از عشایر اکنون زنان و مردان در دستجات جداگانه ای میرقصند. در بررسی رقصهای مختلف در میان ایلات و عشایر ایرانی با توحه به خصلتهای مشترک باید رقص و آداب آن را از جنبههای زیر مورد توجه قرارداده و به این نکات توجه کرد: ۱) جنبههای نمادین و مفهومی رقص: رقصها دارای بار مفهومی و نمادین میباشند بنابراین در بررسی رقصها باید به جنبههای نمادین رقصها که در حرکات دستها، پاها و کل بدن قابل استخراج است توجه گردد. معانی مختلفی در رقصها نهفته است. گاه شکر گزاری به درگاه خداوند گاه ترتیب خاص یکی از کارهای زندگی عشایری مانند پشم چینی گوسفندان یا کارهای کشاورزی، سوارکاری، جنگ با مهاجمان فرضی و تهدید آنان در قالب حرکات رقصنده بیان میگردند. ۲) جنبهی تاریخی رقص: رقص مانند دیگر عناصر فرهنگی هر قوم، ریشه در گذشتهی تاریخی آن قوم دارد و با گذشت زمان مفاهیم و آداب آن به دلایل مختلف تغییر کرده یا تثبیت شده است. رقصهای ایلات و عشایر نیز از این قاعده مستثنا نبوده است و ریشه در تاریخ ایل دارد جنگها و تهاجم بیگانگان به ایل از مهمترین عوامل تاریخی است که در رقصها نمود یافته است. از سوی دیگر با تحمیل یکجانشینی یا تخته قاپو به ایلات از خشونت حرکات و سرعت ریتم موسیقی و رقص کاسته شده است. از سوی دیگر با تسلط اقوام دیگر یا نفوذهای فرهنگی که در پی مغلوب شدن و تحت سلطه در آمدن ایلها در طول تاریخ به وقوع پیوسته است، تغییراتی پیش آمده و رقصهای کنونی بیشتر آمیزهای از رقصهای اصیل و عناصر تازهتر میباشند. مثلا" با تسلط اعراب بر ایران یا در طی سلطهی مغولها تاثیراتی را میتوان در رقص ایلات مشاهده کرد. مثلا" جنبههای آماده سازی بدنی و تمرینات دفاعی و جنبههای اسطوده ای تقویت شده است. ۳) جنبهی تعاون و همراهی و هماهنگ کنندگی رقص: رقصها نوعی هماهنگی و روحیهی تعاون و همکاری را در شخص ایجاد میکنند. نزدیکی گروه رقصنده با یکدیگر و حرکات یکنواخت و هماهنگ گروه با توجه به تلاشی که هرشخص در طی آن سعی میکند خود را با دیگران هماهنگ کند نوعی روحیه ی برادری و تعاون در میان افراد ایل پرورش میدهد. ۳) جنبههای عرفانی رقص: یکی دیگر از جنبههای قابل تامل در رقص ایلات و عشایر وجود عناصر عرفانی، رازورزی و گنوسیسم است همچنانکه در سماع سعی بر آن است که با برداشتن پرده ی عناصر مادی مانند زبان و جسم، بیواسطه و مستقیم به انوار حق واصل شد، گاه عناصر عرفانی و نزدیک به سماع یا رقص عارفانه در رقصها دیده میشود و گاه مانند رقص و آهنگ مرغ حق در عشایر شرق و جنوب خراسان رقص به تمامیدر خدمت عرفان و خداجویی بیواسطه است. از سوی دیگر گاه رقص حالت نوعی ریاضت و تزکیه ی نفس به خود میگیرد. ۴) جنبههای اسطوره ای رقص ایلیاتی: این نیزاز مهمترین عناصر رقص ایلی است توجه به اسطورهها و سعی در نمایش داستانها ی اساطیری و حماسی از عواملی است که باید مورد توجه قرار بگیرد. ۵ ) جنبهی آماده سازی بدنی و ورزش برای کسب توانایی انجام کارهای سخت: رقصها خود نوعی ورزش سخت و آماده کنندهی بدن برای انجام کارهای سخت هستند و در طی آن همانند نوعی ورزش بدن پرورده میشود و به آمادگی لازم جهت انجام امور و کارها میرسد. در رقص چوب بازی که علاوه بر خراسان در بسیاری ایلهای دیگر مثل بختیاریها و قشقاییها انجام میشود ریشه و بنیاد رقص به زمان تسلط مغولها به ایران میرسد که افراد ایل در طی رقص با چوب توانایی دفاع و حمله را میآموزند و در آن تبحّر مییابند. ۶) جنبهی رقابت رقص: در رقصهای عشایری نوعی حس رقابت برانگیخته میشود که سازنده است و به شخص انگیزه میدهد تا با جدیت کوشش و تمرین بیشتر مهارت خود را ارتقاء بخشیده خود را به موقعیت مرتبهی اول و بهترین رقصنده نزدیک کند. رشد روحیهی رقابت از رقص به کارهای دیگر کشیده میشود و به افراد انگیزه بری تلاش بیشتر و انجام بهتر کارهای ایل میدهد. ۷ ) جنبه شادی، سرگرمی و آیینی در مراسمهای خاص از آنجا که زندگی کوچ نشینی زندگی سخت همراه با انجام کارهای طاقت فرساست این نوع زندگی نیازمند کسب روحیه و استفاده از عناصر شادی بخش و سرگرم کننده است در زندگی ایلی هر لحظه میتواند حوادث سخت و جانفرسایی در بر داشته باشد از سوی دیگر در کنار روزهای سخت و پر کار زمانهایی نیز فرا میرسد که در ییلاق یا قشلاق ایل کار چندانی برای انجام ندارد این درست فرصتی است که در عروسیها مراسم ختنه سوران و دیگر آیینهای سرور و شادمانی و سرگرمیها فرصت بروز مییابند مهمترین سرگرمیهای ایلی را میتوان در رقصها و بازیها دید. عناصر مشترک بسیاری مابین رقصها و بازیها وجود دارد در میان عشایر فارسی زبان خراسان به رقص، واژهی بازی اطلاق میشود در عین اینکه بازی یا رقص بسیار جدی گرفته میشود و گاهی حتی نوعی عبادت، دعا یا طلب حاجتی از آفریدگار به حساب میآید. ۸ ) جنبه ی موسیقایی و ریتمیک: همراهی سازهای خاص در هر ایل که نشان از روحیات خاص با رقص و هماهنگی سازها و فراز و فرود آن در هماهنگی با موسیقی و سازهای خاص هر ایل ۹ ) جنبهی منعکس کنندهی روحیات خاص هر ایل که علاوه بر رقص در اشعار خاص هر ایل نیز قابل دستیابی است. ۱۰ ) جنبههای دینی رقص: رقصهای ایلی گاه حالت عبادت یا طلب حاجتی به خود میگیرد مانند رقص طلب باران در عشایر جنوب خراسان. در برابر چنین رقصهایی معمولا" نه تنها رقصنده بلکه دیگر افراد حاضر در صحنه نوعی حالت احترام و اعتقاد قابل رویت است. این رقصها بسیار جدی گرفته میشود و همگان در انجان آن که نوعی عبادت به حساب میآید همکاری میکنند. ۱۱ ) جنبهی بخاطر سپاری کارها یا آیینهای خاص: در رقصهایی که این جنبه در آن دیده میشود نوعی کار، فنّ یا مراسم خاص با دقت و وسواس کامل به اجرا در میآیند این رقصها همچنین نوعی کارکرد آموزشی برای جوانترها دارند و شخص را برای انجام یک کار یا آیین خاص آماده میسازند مثل رقص شالیکاری در مازندران و یا رقص قاسم آبادی در گیلان یا رقص خوشه چینی در فارس یا رقص گندمکاران در عشایر خراسان. دررقص قاسم آبادی مراحل کامل نشا کردن برنج و مراحل دیگر برنج کاری به ترتیب و بطور کامل اجرا میگردد. اکنون میپردازیم به ذکر نمونههای از رقصهای ایلات و عشایر ایران: رقص در ایل بختیاری: رقص در ایل نشانی از هم بستگی، اتحاد و عاطفه است، همه میرقصند دست در دست و دوشادوش یکدیگر. اگر رقص فردی هم باشد به منظور زورآزمایی است همانند چوب بازی که نوعی نشان قدرت واعتماد است، آن هم همراه با موسیقی پرتحرکی که یادآور جنگ و ستیز است. از رقصهای رایج و پرتحرک بختیاری رقص «سه پا» را باید نام برد، در این رقص زن و مرد با نوای توشمالان میرقصند، سه قدم برمیدارند بعد یک پا را جلو میگذارند و یک دست را پایین و دست دیگر را بالا نگه میدارند، این حرکت با نظم و ترتیب خاص تکرار میشود. از دیگر رقصهای مرسوم و معروف در ایل بختیاری رقص گروهی «جیران، جیران» است که گروهی است و مردان و زنان باهم در آن شرکت میکنند و میرقصند. ازدیگر رقصهای گروهی بختیاریها که درآن حرکات دست و پا بسیار سریع بوده و نیازمند قدرت و انعطاف بدنی بسیار است رقص «هی دته» میباشد که همراه آهنگی ریتمیک اجرا میشود. از جمله رقصهای دیدنی بختیاریها که کم و بیش با اشکال مشابه و اندک تفاوتی در اکثر عشایر ایران موجود است رقصی است با نام رقص آهنگ مجسمه - مشابه این رقص در نواحی لرستان با نام «خُوس» یا «خَسَه» و در خراسان و ایلات کرمانج که طایفه ای کرد هستند در شکلی مشابه انجام میگردد. در طی این رقص که با نوای سازهای نوازندگان (توشمالان در میان بختیاریها) و همراه فراز و فرودهای موسیقی به تناوب اوج میگیرد و فروکش میکند زنان و مردان همراه هم، میرقصند. توشمالان در حین اجرای آهنگ به ناگاه نوای موسیقی را قطع میکنند و در این حال رقصندگان باید مانند مجسمه بایستند و تکان نخورند. در این حال عده ای با دادن انعام و شیرینی از توشمالها میخواهند تا مجددا" بنوازند به این ترتیب نوای موسیقی با ردیگروبه ناگاه آغاز شده و این فراز و فرودها ادامه مییابد. لازم به توضیح است که نوازندگان و خوانندگان که حافظان فرهنگ موسیقایی و اشعار محلی هستند و سینه به سینه این فرهنگ شفاهی را حفظ میکنند در هر ایل با اصطلاحی خاص خوانده میشوند و در ایل بختیاری به طور کلی به آنها توشمال میگویند. هفت لنگان به آنها «توشمال» یا «میشکال» و چهارلنگان به آنها «خطیر» میگویند.
در ایل بختیاری هر طایفه و تیرهای توشمال و خوانندهی خاص خود را دارد تا همواره همراهشان اشند و در مراسم سوگواری و شادی کوچ نشینان را همراهی کنند. توشمالان در ایل بختیاری، زنان و مردانی عاشق پیشه و شاعر مسلک هستند که بیشتر اوقات زندگی شان صرف ساختن ابیات، لطیفهها، متلها و ضرب المثلها میشود و در واقع یکی از مهمترین اقشار پدیدآورنده و نگاهدارندهی آثار و ادبیات عامیانه و فولکلور این سرزمینند. در مجالس رقص بختیاری؛ زنانِ توشمال با صدای گرم و گیرای خود اشعار و ترانههایی را در متن آهنگ نوازندگان، میخوانند و مردان نیز با ابیات دلپذیر و شورانگیزی به آنها پاسخ میدهند و بسته به نوع مراسم در حاضران شور و حال پدید میآورند. در بررسی اجمالی رقص و مراسم آن و رفتارشناسی متقابل نوازندگان ایلی و سایر اعضای ایل و ریشههای تاریخی رقص در ایل بختیاری به اختصار میتوان این نکات را مطرح کرد: رقص نمادی از وابستگیهای عاطفی اعضای ایل، اتحاد، همدلی و هماهنگی اعضای طایفه وایل است. رقص دسته جمعی اعضای ایل در کنار یکدیگر نشانگر آن است که تمامی اعضا در برابر هر عامل خارجی متحد و یکپارچه اند و در حفظ داشتههای فرهنگی یکدل و مصمم. حضور مردان و زنان در رقص همراه و همپا، کارکرد زنان در انجام امور ایل و احترام متقابل مردان ایل به آنان را میرساند. مردان ایل در همراهی زنان در رقصهای نمادین نشان میدهند که از نقش موثر زنان در فعالیتهای اجتماعی و فنی ایل آگاهند و برای آن ارزش قائلند. حضور زنان این مطلب را میرساند که مردان و در مجموع تمامی آحاد عضو ایل، ضمن برخورداری از زحمات زنان، آن را برای هر بینندهی خارجی مطرح میکنند و تمایل دارند تا این موضوع به خوبی روشن شود که زن و مرد ایلیاتی در کنار هم امور ایل را به انجام میرسانند و به یک اندازه در آیندهی ایل موثرند. حضور زنان در جمع توشمالها یا خوانندگان ایل نشان از اجازهی ابراز وجود و بیان احساسات، عواطف و عقاید زنان در ایل دارد. چوب بازی که معمولا" مردان در آن شرکت میکنند، نشانهی وجود مردان دلیری است که در حفاظت از قلمرو ایل،مصمم و توانایند. این مسئله از یکسو به اعضای ایل امنیت خاطر میدهد و شبههی امکان تجاوز به حدود ایل را، از هر بدخواه خارجی میگیرد. موسیقی و رقص در ایل بویراحمد: ایل بویر احمد همانند بیشتر ایلها وکوچ نشینان ایرانی برای موسیقی و رقص اهمیت بسیاری قائلند. کارکرد موسیقی و رقص در ایجاد یکدلی و اتحاد در بین اعضای ایل و حفظ سنتها و آداب و آیینهای ویژه ایل که سبب تثبیت و تمایز هویت فرهنگی ایل میگردد، از مهمترین دلایل ماندگاری موسیقی، اشعار و ترانهها و رقصهای ویژه ی بویراحمدی هاست. سختی زندگی معیشتی ایلیاتی و تهاجمهای گسترده به قصد یکجانشین کردن (تخت قاپو ) و کنترل عشایر در یکصد سال اخیر و نیز ایجاد اختلاف در میان عشایر که در تاریخ عشایر ایران مهمترین راه کنترل عشایر از سوی حاکمیت مرکزی بوده و جنگهای خونین بین عشایر را سبب گردیده است، موسیقی و رقصها را در عشایر ایران خصوصا" بویر احمدیها به شکلی حماسی درآورده است. همانند بختیاریها موسیقی حماسی و ریتمیک همراه با ترانهها یی که در وصف شجاعت و دلاوری و جنگ برای حفظ شرافت و هویت ایلیاتی سروده شده است و رقصهایی که در بسیاری از موارد حاکی از وجود قدرت بدنی نفرات و توان جنگاوری ایل است ریشه در این دورههای خاص جنگ و نبرد دارد. بویر احمدیها برای بخشی از ابیات شعرهای خاص ومعروفشان، آهنگهای ویژه ای دارند، این آهنگها را «قس» مینامند. از مهمترین و مشهورترین قسها میتوان به قس برنو و قس یاریار اشاره کرد.
سرانجام بازی تاج و تخت از نظر طرفداران دوآتشه سریال
طاهره مصطفویدر۱۴۰۳/۲/۲۰
(این گزارش بخشهایی از فصل هفتم سریال بازی تاجوتخت را لو میدهد. اگر نمیخواهید بدانید، نخوانید.) فصل هفتم سریال بازی تاجوتخت یکشنبه ۲۸ اوت به پایان میرسد. فصلی که بسیاری معتقدند از مهیجترین فصلهای این سریال بوده، فصلی که در آن لشکرها به آتش کشیده شدند و خاندانها به تمامی نابود شدند. در قسمت یکیمانده به آخر سریال، دنریس تارگرین و وایت واکرها به مصاف هم رفتند و پادشاه شب، اژدهایی را از آن خود کرد. اما قسمت آخر (که ۷۹ دقیقه خواهد بود) بیش از اینها فرازونشیب و حادثه خواهد داشت. در این قسمت همه چهرههای مهم این فصل حاضرند. جان اسنو و سرسی لنیستر رودررو میشوند که برای برخورد با وایت واکر چارهای بیاندیشند. میتوان تصور کرد که دیدارشان پایان خوشی نداشته باشد. از سال ۲۰۱۱ که بازی تاجوتخت شروع شد، هواداران دوآتشه سریال روی اینترنت در مورد آن حرف میزدند، و حالا که سریال به پایانش نزدیک میشود، حرفها به اوج رسیده. در این گزارش بعضی از پیشبینیهای هواداران در باره قسمت آخر فصل هفتم را گردآوردهایم. آریا لیتلفینگر را فریب میدهد بعضیها معتقدند خط داستانی خواهران استارک بدترین نکته فصل هفتم است. در فصل ششم آریا یاد گرفت چطور بفهمد کسی دروغ میگوید. (سیارک) بعضیها میگویند داستان فراتر از آن است که به نظر میآید و سنسا و آریا به خاطر وابستگیهای خانوادگیشان دچار مشکل شدهاند. و بعضی دیگر میگویند آریا استارک - که دو فصل سریال داشت آموزش میدید "مرد بیچهره" باشد - دارد وانمود میکند که از لیتلفینگر گول خورده. کریس مندل، از نویسندگان مجله شورتلیست و هوادار دوآتشه بازی تاجوتخت، میگوید: "همین یک فصل پیش بود که آریا یاد گرفت دروغ آدمها را بفهمد. اینکه یک آدمکش تمامعیار براوس را ترک کند و سه روز بعد نفهمد خواهرش دروغ میگوید یا نه، به نظرم صرفا برای ایجاد هیجان است. به همین خاطر خیلیها فکر میکنند کل ماجرا نقشه است و احتمالا دستبهیکی کردهاند که کار لیتلفینگر را بسازند. برن استارک نایت کینگ است خیلی از بینندگان فکر میکنند نایت کینگ(پادشاه شب) برن استارک است. در کل، تکلیف سریال با ماجراهای سفر در زمان و اینجور چیزها روشن نیست. قرار است برن سه بار در زمان سفر کند، که در هر کدام بیش از قبلی گند بزند و نهایتا پیشگوی فلج در گذشته گیر بیافتد. کریس مندل معتقد است کل ماجرا باورپذیر نیست. میگوید: "به نظر میرسد تکلیف سریال با ماجرای سفر زمان روشن نیست، و به همین خاطر است که برن را زیاد نمیبینیم. ولی از طرف دیگر در مورد وایت واکر هم هیچی نمیدانیم. ممکن است سروکله برن در آخرین لحظه پیدا شود. شاید به همین خاطر است که چیز زیادی در موردشان نمیدانیم. سگ تازی با کوه میجنگد علاقمندان بازی تاجوتخت چندین فصل است منتظرند سندور و گرگور کلگان به جان هم بیافتند. و از ظواهر امر اینطور پیداست که در قسمت آخر این اتفاق میافتد. سگ تازی از جنگجویان دنریس است که قرار است "وایت" ربودهشده را به کینگز لندینگ ببرند که سرسی را راضی کنند به مصاف وایت واکرز برود - جایی که برادرش، که زامبی است، زندگی میکند. کریس مندل معتقد است "زامبی را برادرش یعنی سگ تازی میکشد"، اما زمان زیادی به این ماجرا اختصاص داده نخواهد شد. میگوید: "پرداختن به این ماجرا، با این همه ماجرای دیگری که در جریان است، اتلاف وقت است. این بخش داستان از آن چیزهایی است که میتوانست خیلی زودتر اتفاق بیافتد، اما آن را گذاشتند برای این فصل و سریع از رویش گذشتند و شخصیتها درست پرداخته نشد. " جان و دنریس بالاخره به هم میرسند (سیارک) نام قسمت آخر "اژدها و گرگ" است - که تقریبا واضح است به کدام شخصیتها اشاره دارد. جای تأسف است که او دستآخر به کسی دل می بازد که با او نسبت خونی دارد. بعضی بینندگان سریال معتقدند شخصیتهای کیت هارینگتون و امیلیا کلارک در فصلهای اخیر سریال چیزی را که باید بین دو نفر باشد، نداشتهاند. اما در فصل هفتم این دو شخصیت به هم نزدیکتر شدهاند. نکته مهمتر اینکه این دو نفر نسبت خانوادگی دارند. کریس مندل معتقد است این دو نفر "به هم میرسند". میگوید: "البته همین که سازندگان چنین چیزی را طرح کردهاند کمی عجیب است. این همه آدم مجرد در وستروس هست. جای تأسف دارد که دل به قوم و خویش خودش ببازد."
نوازندگی و رقص زنان ایرانی قدمتی طولانی دارد. زنان دوره گردی که در دستههای مختلف در خیابانهای شهر ساز میزدند و میرقصیدند. گزارش تصویری از زنان نوازنده و رقصنده عصر قاجار را ببینید.
تار زن و رقصنده اهل شیراز در دوران قاجار
اکرم ملقب به "اکرم دندون طلا" از نوازندگان تار در دوران قاجار
نگار خیرآبادی ملقب به"نگار خانم" رقصنده مخصوص ولیعهد (محمد حسن میرزا) در زمان قاجار.
در مجموعه تلویزیونی خانه کوچک، ملیسا گیلبرت (چپ) نقش لورا اینگلز وایلدر را بازی کرده است
یکصد و پنجاه سال از تولد لورا اینگلز وایلدر نویسنده مجموعه کتابهای "خانه کوچک" میگذرد. اما آیا هنوز داستانهای او که درباره یک خانواده کشاورز است، برای دختران جوان در عصر فنآوری جذابیت دارد؟این سریال حدود چهل سال پیش در ایران پخش می شد. این سریال داستان خانوادهای کشاورز را در قرن نوزدهم نشان میداد که در روستایی به نام والنات گرو اقامت کردند. در این سریال داستان زندگی لورا اینگلز فرزند دوم این خانواده، قهرمان اصلی این فیلم، از کودکی تا دوران تدریس در مدرسه نشان داده میشد. دیوید اسکرایونر، نوازنده ویولن هر بار که در پاییز در مراسم "روز وایلدر" در مزرعه راکی ریج شرکت میکند، با این سوال طرفداران مجموعه کتابهای این نویسنده مواجه می شود که "آیا او ویولن پدر را دارد." " روز وایلدر" همه ساله در گرامیداشت یاد لورا اینگلز وایلدر برگزار میشود.
خانوادههای زیادی در چنین روزی در خانه واقع در این مزرعه در میسوری جمع میشوند. این همان محلی است که خانم اینگلز وایلدر هشت کتاب "خانه کوچک" را نوشت. این خانوادهها با جمع شدن در این محل میتوانند ببینند که چگونه دیوید با همان ویولنی که این نویسنده در داستانهای دوران کودکیش از آن یاد کرده بود، برای آنها می نوازد. بسیاری از کودکانی که به این محل آمدهاند درست مثل "لورا" شخصیت اصلی این مجموعه داستان ها، موهایی بافته شده و کلاههایی بنددار دارند. سومین کتاب از مجموعه کتابهای "خانه کوچک" به دلیل آن که در دهه ۱۹۷۰مجموعهای تلویزیونی براساس آن ساخته شد، به یکی از محبوبترین آنها تبدیل شده است. در این سریال تلویزیونی که ملیسا گیلبرت نقش لورا و دین باتلر نقش همسر آینده او را بازی می کرد، زندگی آن ها در دهههای ۱۸۷۰ و ۱۸۸۰ در غرب آمریکا به تصویر کشیده شده است. نویسنده، این مجموعه کتابها را براساس خاطرات دوران کودکی خود به زیبایی به رشته تحریر در آورده است. این کتابها از زمان انتشار در میان پرفروش ترین کتابها در جهان بودهاند. این مجموعه کتابها باعث اتصال نسلها درخانوادهها شده است. جنیفر و الیزابت از جمله این خانوادهها هستند که خود را طرفدار پرو پا قرص این مجموعه کتابها می دانند. آنها تا کنون از ده محل واقعی که به خانواده نویسنده مربوط میشود، دیدن کرده اند. "بسیار هیجانانگیز" نگارش این داستانها با عبارت "روزی روزگاری" آغاز شده و لحنی داستانی دارد و به توصیف فعالیت کشاورزان مهاجر در تغییر شکل طبیعت وحشی میپردازد. در جلد ششم این مجموعه کتابها به نام "زمستان طولانی"، سختیهایی که اعضای خانواده تجربه کردهاند، به خوبی ثبت شده از زوزه گرگها در شب تا جان به در بردن پس از یک زمستان طولانی پر برف هشت ماهه و گرسنگی . کتاب نهم به نام "چهار سال اول" چندین سال پس از مرگ نویسنده و براساس نسخه پیشنویس به جا مانده از او منتشر شد. جنیفر و الیزابت همانند بسیاری دیگر از بازدید کنندگان در حالی که اشک در چشمانشان حلقه شده به نواختن ویولن دیوید گوش می دهند. آنها به همراه مادرو دو فرزند جنیفر به این مزرعه آمده اند.آن ها به شوخی در این باره که چه کسی نقش لورا را داشته باشد با هم بحث میکنند. بازدیدکنندگان در فروشگاهی که در این محل است، اغلب چیزهایی را پیدا می کنند که ارتباط احساسی عمیقی با داستانهای خانم اینگلز وایلدر دارد. زنی جوان که به این محل آمده می گوید: "وقتی که سال سوم دبستان بودم، معلم ما به ما گفت که می خواهد چند داستان برایمان بخواند. من شیفته این کتاب ها شدم و همه آن ها را سال بعد خواندم. جسارت و قدرت نویسنده مرا مجذوب کرد. "
"بیش از حد سعادتمند" مجموعه کتابهای خانم اینگلز وایلدر زندگی لورا را از ۵ تا ۱۹ سالگی شامل میشود، یعنی تا زمانی که با آلمانزو ازدواج می کند. خوانندگان این کتابها با این شخصیت بزرگ شدند، درست همانند کودکان امروز که با هری پاتر بزرگ میشوند. دین باتلر، بازیگرکه در سریال تلویزیونی نقش همسر لورا را بازی کرده و یکی از سخنرانان مراسم بزرگداشت این نویسنده است، میگوید خیلیها این مراسم را همانند کتابهای این نویسنده به دلیل آن که مهربانی و ارزشهای خانوادگی را ستایش میکند، دوست دارند. آقای باتلر همچنین میافزاید: "خودم را خیلی سعادتمند حس میکنم، خیلی تحت تاثیر قرار میگیرم وقتی که مردم به من میگویند که این شخصیت را دوست دارند به این دلیل که لورا عاشق این شخصیت بود." "واقعی" بازدیدکنندگان در داخل خانه کوچکی که لورا و آلمانزوی واقعی ساخته بودند با توقف در آشپزخانهای که همچنان تمیز است و پیشخوان کوچکی دارد، شور و نشاطش را تحسین میکنند. پیشخوان آشپزخانه به اندازه قد او یعنی ۱.۵۰ متر) است، ویولن پدر در مواقعی که نواخته نمیشود در سالن به دیوار آویزان است. مثل این است که کتابهای خانم اینگلز وایلدر جان میگیرند. آن دختر موسیاه سرکشی که با گول زدن نلی بدجنس او را به سوی نهری پر از زالو میکشاند و یا بر یک اسب کوچک بدون زین سواری میکند. ویلیام آندرسون، زندگینامه نویس خانم اینگلز وایلدر که در این مراسم حضور دارد، میگوید: " معلمی به من گفت که به نظر میرسد لورا برای دانشآموزانش خیلی واقعی است. طوری که وقتی آنها به خانه میروند مرتب درباره لورا صحبت میکنند. و والدین دانشآموزان از آنها میپرسند که این دختر جدید در کلاس کیست؟ لورا مثل عضوی از خانواده آن هاست." جین کودی کسی است که خانوادهاش به خوبی لورا و آلمانزو را می شناختند. او از سال ۱۹۶۰ یعنی سه سال پس از مرگ لورا اینگلز وایلدر، در تبدیل مزرعه راکی ریج به موزه نقش داشته است. خانم کودی هنوز هم این نویسنده را منبع الهام خود می داند و او را به دلیل مدرن بودن در دورانی که مدرن نبود، تحسین میکند.