مهارت های ارتباطی

در

 

این مقاله به بیان این موضوع که چگونه می توان  مهارت های ارتباطی خود را بهبود ببخشیم، می پردازد.

(سیارک) در دنیای امروز یکی از مهمترین مهارت هایی که باید یک فرد داشته باشد مهارت های ارتباطی است. دنیای امروز ما بر پایه ی ارتباط برقرار است و  نحوه ی برقراری ارتباط  روی تمام جنبه های مختلف زندگی  ما تاثیر می گذارد. موقعیت های اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی ما تحت تاثیر روابط ما قرار دارند. در دنیای امروز افرادی که در ارتباط و مهارت های ارتباطی قوی هستند، بیشتر از بقیه ی افراد در اجتماع موفق هستند. این افراد در مجالس چون شمعی می درخشند و در تجارت حرف اول را می زنند . داشتن مهارت های ارتباطی در جامعه نقش بسیار مهمی در موفقیت فرد در جامعه و اجتماع ایفا می کند.

 آیا دوست دارید با افراد جدید ملاقات داشته و با آن ها دوست شوید؟

آیا دوست دارید با دیگران صحبت کنید اما خجالت می کشید؟

در هر حال راه کار شما پیش ماست.این راهنمایی ها می تواند به شما کمک کند تا مهارت های ارتباطی و مکالماتی خود را بهبود بخشید.

 

1: همیشه یک موضوع روتین و عادی به صورت آماده در ذهن خود داشته باشید.

شاید کمی عجیب بنظر برسد ولی سعی کنید همواره راجع به موضوعات جدید روز اطلاعات کافی داشته باشید. داشتن اطلاعات کافی این جذابیت را به شما می دهد که همواره افراد مختلف با سلیقه های متفاوت را به خود جلب نمایید. این یک نوع مهارت ارتباطی موثر است زیرا به موجب این مهارت است که افراد از اقشار مختلف با شما آشنا و جذب شما می شوند.این خود یک قدم بزرگ برای بهبود مهارت های مکالماتی است زیرا با صحبت کردن با دیگران از نحوه ی برخورد و ارتباط درست آگاه می شوید و تجربه های بسیار خوبی نیز برای شما با خود به همراه دارد.

 ۲:مکالمه ی خود را جذاب کنید.

جذاب کردن یک مکالمه باعث می شود که مخاطب با اشتیاق با شما همراهی کند. زمانی که با یک دوست قرار گذاشته اید راجع به موضوعاتی صحبت کنید که برای هر دوی شما جذاب باشد. هیچ کس دوست ندارد که به موضوعات خسته کننده ای گوش کند که نه از آن اطلاعی دارد و نه موضوع مورد علاقه اوست. این گونه ارتباط ها بر روی یک محور می چرخند و تنها فردی که صحبت می کند احساس می کند مکالمه جذاب است در نتیجه شخص مقابل بلاخره خسته می شود و به ارتباط یک طرفه ای که در آن راجع به مسائل خسته کننده صحبت می شود، پایان می دهد.

۳:یک‌ شنونده  ی خوب باشید.

افرادی که سنگ صبور همه هستند و گوش شنوا برای همه دارند، بیشترین مهارت های ارتباطی را دارند زیرا این افراد آموخته اند که برخی اوقات انسان ها نه به نصحیت و نه به راه کار نیاز ندارند. تنها گوش شنوایی می خواهند بدون این که مواخزه شوند و یا کسی به دنبال ارائه راه کار به آن ها باشد. افرادی داری مهارت گوش شنوا داشتن تنها گوش می دهند و صبورانه منتظر می شوند که طرف مقابل سبک شود. شاید با خود بگوید چه کار بیهوده ای خواهد بود این که ساعت ها به یک نفر گوش کنی اما این افراد زمانی که حالشان خوب است به یاد سنگ صبور خود خواهند بود و در شادی ها و خوشی های خود او را نیز همراه می کنند. این یک راه بسیار خوبی برای برقراری ارتباطات مستحکم با دیگران است.

۴:خسته کننده نباشید.

منظور از این که خسته کننده نباشید این است که لازم نیست مدام خودنمایی کنید و محور تمام گفت و گو ها خودتان باشید. این گونه رفتار ها باعث می شوند که افراد از شما دور کنند زیرا از مصاحبت با شما خسته می شوند. هیچ کس تمایلی ندارد که به فردی گوش کند که مدام خود محور اصلی مکالمات است. سعی کنید از موضواعت مختلف صحبت کنید. احوال طرف مقابلتان را بپرسید ، از آخرین پیشرفت هایش سوال کنید، راجع به تصمیمات آینده اش علاقه نشان دهید، سعی کنید اگر راهنمایی خواست یا در موردی تجربه داشتید در اختیارش بگذارید و در آخر احساس مفید بودن یک گفت و گوی دو نفره و یا چند نفره را به اطرافیانتان القا  کنید. بدون شک با این راه کار نه تنها فرد خسته کننده ای بنظر نمی رسید بلکه همه برای مصاحبت با شما لحظه شماری خواهند کرد.

۵: متکلم وحده نباشید.

برخی از افراد به شکل بسیار بی رحمانه ای تنها متکلم یک جمع هستند. این رفتار به شدت باعث گریز جمع از شما می شود زیرا شما فردی پر حرف و خودخواه جلوه می کنید که به دیگران اجازه ی صحبت نمی دهد. به دیگران نیز اجازه ی صحبت کردن بدهید و به آن ها گوش دهید. این مهارت ها افراد را به این وا می دارد که بیشتر برای ارتباط با شما از خود میل و رغبت نشان دهند.

۶:سوالاتی راجع به اطلاعات شخص بپرسید.

اگر با یک فرد اولین برخورد را دارید سعی کنید راجع به خود او سوال کنید. اما به این نکته توجه کنید که برخی از افراد مایل نیستند که زیاد راجع به خود اطلاعات زیادی بدهند. در مورد این افراد محتاطانه برخورد کنید. سعی کنید تا آن جا که شخص اجازه می دهد جلو بروید. به مرور زمان و با برخورد با آدم های مختلف تجربه کسب می کنید و با تجربه می توانید به این موضوع واقف شوید که چه کسی و تا چه حد مایل به ارتباط است.

 

۷:مثبت باشید.

سعی کنید یک فرد مثبت باشید. افرادی که افکار منفی دارند نا خداگاه دیگران را از خود دور می کنند. انرژی مثبت و روحیه ی شاد افراد را به خود جلب می کند. مهارت مثبت اندیشی یک دفعه ای به دست نمی آید و نیازمند وقت است. به خود فرصت دهید که این مهارت را بیاموزید. برای شروع از افراد منفی دوری کنید و سعی کنید به مسائل روزمره با یک دید مثبت نگاه کنید. این باعث می شود که افراد نا خداگاه جذب شما شوند و هم نشینی و مصاحبت با شما را ترجیح دهند.

۸:لبخند بزنید.

لبخند زدن باعث می شود که به چشم بیاید. همواره مردم از افرادی که اخمو هستند دوری می کنند و آن ها را افرادی عبوث و بد خلق می پندارند حتی اگر این موضوع درست نباشد. پس لبخندبزنید. لبخند زدن به دیگران حس مثبتی می دهد و شما را یک فرد خوش برخورد نشان می دهد و تمایل افراد برای همنشینی با افراد خوش رو و خنده رو بیشتر است از افرادی که مدام اخم بر پیشانی دارند و بداخلاق هستند.

این راه کار ها تنها راه کار های موجود برای ارتباط برقرار کردن با دیگران نیست. همواره با توجه به موقعیت و فرهنگ راه کار های زیادی وجود دارد. حتی می توان به راحتی با صحبت کردن راجع به آب و هوا بحث را با یک نفر شروع کرد و ارتباط موفقی داشت.سعی کنید از خود خلاقیت نشان دهید و با توجه به موقعیتی که در آن هستید یک راه کار مناسب برای برقراری ارتباط برای خود بیابید.ترجمه  itrans.ir

نظرات

در ادامه بخوانید...

زبان بدن

در

توجه به زبان بدن در زندگی از اهمیت زیادی برخوردار است. شما چه اهل کسب و کار باشید و چه متصدی آماده‌سازی غذا، اگر با ارباب رجوع سر و کار دارید، باید بدانید که چگونه ارتباط مؤثر و مفیدی با مردم داشته باشید.
گفته می‌شود که 93 درصد از ارتباطات از نوع غیرکلامی است. بنابراین لازم است که بدانید در ورای کلماتی که از دهان شما خارج می‌شود، چه چیزی را بیان می‌کنید. در اینجا 11 ترفند برای فهم بهتر زبان بدن و برقراری ارتباط مفیدتر آورده می‌شود:



1- آینه‌وار باشید
آینه‌وار بودن یعنی آن کاری را بکنید که طرف صحبت شما انجام می‌دهد، البته با زیرکی و به نحو نامحسوس. شما نباید هر اقدام کوچکی که آنها انجام می‌دهند را کپی‌سازی کنید بلکه باید با ظرافت و مهارت، هر آنچه را که آنها معمولاً انجام می‌دهند را انجام دهید. با تقلید کردن کارهای آنان - مثلاً اگر آنها دست روی سینه می‌گذارند شما هم دست روی سینه بگذارید، اگر آنها نرم حرف می‌زنند شما هم به نرمی حرف بزنید، یا اگر آنها در موقع صحبت در چشم‌های شما نگاه می‌کنند شما هم به چشم‌های آنها نگاه کنید- شما رابطه دوستانه‌ای را با آنها برقرار می‌کنید. آنها خودشان را به شما بیشتر شبیه احساس کرده و لذا خود را با شما در ارتباط بیشتری احساس میکنند. این کار در وضعیت فعلی واقعاً تأثیرگذار است. این روش‌ها را می‌توان در هر جایی به کار برد، ولی خصوصاً در ملاقات‌های نامزدی، جلسات کاری و ملاقات با اشخاص جدید مفید است.

2- تظاهرهای غیرضروری انجام ندهید
برخی مواقع، افراد عصبی دست‌هایشان را روی سینه‌شان می‌گذارند تا یک نوع تظاهر انجام دهند که گویی می‌خواهند دکمه سردست یا ساعت مچی‌شان را نشان دهند. آنها ممکن است در جلوی جمعیت زیادی در حال قدم زدن باشند یا در حال گام برداشتن به سوی یک بانوی زیبا باشند، یا شاید در حال رفتن به روی صحنه (سن) به منظور انجام یک سخنرانی باشند، ولی با نشان دادن این تظاهر غیرضروری با بازوهایشان، عدم اعتماد به نفس زیادی را از خود به نمایش می‌گذارند. آنها این کار را به عنوان تلاشی ناخودآگاه برای پوشاندن بدن‌شان توسط دست‌هایشان انجام می‌دهند. این عمل در مردها بسیار شایع است و باید ترک شود. بدون دلیل با هیچ چیز ور نروید تا از لو رفتن اضطراب بالقوه که در پشت ظاهر معمولی‌تان قرار دارد، جلوگیری کنید. در عوض، دست‌ها را در دو طرف بدنتان قرار دهید و با اعتماد به نفس و طمأنینه، به سوی هر جایی که روان هستید، گام بردارید.(سیارک)

3- فیگور اقتدار بگیرید
فیگور اقتدار یعنی این که بازوهای خود را به حالت کشیده و روی سر خود، تا بالاترین ارتفاع بالا ببرید. به این ترتیب، دست‌هایتان به شکل V روی سرتان قرار می‌گیرند. این فیگور به طور عملی مورد مطالعه قرار گرفته و افزایش تستوسترون (هورمون مردانه)، اعتماد به نفس و خصیصه‌های رهبری در تمام کسانی که این عمل را انجام داده‌اند، به اثبات رسیده است. دفعه بعد، اگر قبل از یک جلسه بزرگ، احساس اضطراب یا عدم اطمینان داشتید، بازوهایتان را به همان شکل بالا ببرید و فیگور قدرت بگیرید. از انجام دادن این کار خوشحال خواهید شد.

4- پاهایتان را روی هم نیندازید
وقتی که مردم پاهایشان را روی هم می اندازند، علامت می‌دهند که آنها واقعاً مخالف و سرسخت هستند. این کار برای مواقعی که می‌خواهید از کسی فاصله بگیرید خیلی عالی است ولی اگر در حال انجام یک معامله بزرگ برای خرید یک خودروی جدید هستید یا اگر در حال تلاش برای متقاعد کردن رئیس‌تان برای یک ارتقاء شغلی یا حقوقی هستید، نشان دادن مخالفت نمی‌تواند ایده خوبی باشد. به جای این کار، پایتان را از روی پایتان بردارید و با حالت باز بنشینید. خلاصه اینکه، ما همه عاشق آن هستیم که معامله‌های بزرگی انجام دهیم.

 5- بخندید تا واقعاً ارتباط برقرار کنید
چه چیزی بهتر از یک چهره متبسم و شاد است؟ یک چهره متبسم، خوشحال و خندان. خنده، اوج اوج ارتباط بین دو نفر را نشان می‌دهد و به اندازه چندین جلد کتاب در مورد رفافت و الفت، حرف برای گفتن دارد. اگر می‌خواهید در یک مورد کاری یا شخصی با کسی ارتباط برقرار نمایید، خنده کنید. خندیدن در یک ملاقات نامزدی، یا خنده‌دار کردن ملاقات نامزدی، علامت‌های باور نکردنی از جذابیت و عشق است. بازگو کردن یک لطیفه جالب و مناسب در خلال یک مصاحبه، می‌تواند یخ جلسه را بشکند و روش بسیار خوبی برای برقراری ارتباط با رئیس آینده‌تان! است. خندیدن و دیگران را خنداندن، اگر منجر به برقراری ارتباط مؤثر شود، فواید فوق‌العاده ای را عاید شما خواهد کرد.

6- بازوهایتان را روی هم نگذارید
همانگونه که انداختن پاها بر روی یکدیگر، یک وضعیت نامناسب از لحاظ زبان بدن بود، گذاشتن بازوها به روی هم (دست به روی سینه گذاشتن) نیز به همین صورت است. گذاشتن بازوها به روی یکدیگر، علامت حالت دفاعی و تردید است. هنگامی که بازوهایتان را روی هم می گذارید، از کسی که در حال صحبت با او هستید، فاصله می‌گیرید. به جای این کار، دفعه بعد که می‌خواهید با کسی که تازه ملاقات کرده‌اید ارتباط برقرار کنید، بازوهایتان را از روی هم بردارید و ملاحظه کنید که ایجاد ارتباط دوستی با آنها چه قدر راحت‌تر می‌شود.(سیارک)

 7- چانه‌تان را بالا بگیرید
موقعی که چانه‌تان را بالا می‌گیرید، غرور، اعتماد به نفس و اقتدار بالایی را از خود به نمایش می‌گذارید. اگر تا به حال کسی را دیده باشید که سرش را پایین گرفته باشد، به اهمیت بالا گرفتن چانه، پی خواهید برد. با بالا گرفتن چانه، شما نشان می‌دهید که به خودتان اطمینان داشته و خاطرجمع هستید. دفعه بعد که خواستید اعتماد به نفس خود را نشان دهید، مثلاً موقع انجام سخنرانی بر روی صحنه، یا تعریف کردن یک داستان برای گروهی از دوستان، و یا مصاحبه برای تصاحب یک موقعیت شغلی مورد علاقه، چانه‌تان را بالا بگیرید.

 8- کف دستتان را هم بالا بگیرید
هنگامی که با استفاده از دست‌های خود، ارتباط برقرار می‌کنید، اطمینان حاصل کنید که وضعیت کف دست‌هایتان به طرف بالا باشد. با انجام این کار، شما به طور ناخودآگاه در طرف مقابل، ایجاد اطمینان می‌کنید. این کار نشان می‌دهد که شما روراست هستید و چیزی را برای پنهان کردن از کسی که در حال صحبت با او هستید، ندارید. لازم نیست که حتماً کف دستان شما در همه حال به طرف بالا باشد، بلکه بالا گرفتن کف دست در فواصل زمانی منظم می‌تواند فکر خوبی باشد. این تکنیک در هنگام فروش، بازاریابی، یا هنگام تلاش برای متقاعد کردن کسی در مورد چیزی و به طور کلی، در هر جایی که صداقت و راستی مورد تردید باشد، به طور ناباورانه‌ای تأثیرگذار است.

9- سرتان را تکان دهید.
هنگام تلاش برای برقراری دوستی با کسی که در حال صحبت با او هستید، سرتان را در مواقعی که او مطلب جدیدی را بیان می‌کند، تکان دهید. این علامت بزرگی است که نشان می‌دهد شما با آنها موافق هستید و اینکه به آنچه آنها می‌گویند گوش می‌دهید و قبول می‌کنید. تکان دادن سر توسط شنونده و نشان دادن اینکه واقعاً در حال گوش دادن هست، الفت بزرگی را در گفتگو ایجاد می‌کند. دفعه بعد که دوست یا همسرتان چیزی را برای شما تعریف می‌کند، در موقع مناسب سرتان را تکان دهید و خواهید دید که آنها چقدر خوشحال‌تر خواهند شد، چرا که آنها از مهارت‌های شنیداری شما لذت خواهند برد.

10- از تکان‌تکان دادن پاهایتان خودداری کنید
نگاه کنید، درست است که ممکن است خسته شده باشید ولی می‌توانید کار دیگری بکنید- مثلاً رفتن ناگهانی به ساندویچی سر کوچه- ولی تکان‌تکان دادن پاهایتان در موقعی که مدیرتان در حال صحبت راجع به موضوع مهمی است، او را خوشحال نخواهد کرد. بلکه در واقع او را عصبانی هم خواهد کرد، چرا که بدن شما به او می‌گوید که او چقدر برای شما خسته‌کننده است. به جای این کار، پاهای خود را یکی دو دقیقه بی‌حرکت نگه دارید و بگذارید که او خودش را خالی کند. به عوض ناراحت کردن او، به حرف‌هایش گوش فرا دهید (یا حداقل وانمود کنید که گوش می‌دهید) و ارتباط واقعی با او برقرار کنید. دفعه بعد که او ترفیعات شغلی آینده را مرور می‌کند، شاید شما در بالای فهرست او قرار بگیرید.

 11- بازوی طرف مقابل را به آرامی لمس کنید
با لمس کردن آرام هر شخص، شما در حقیقت با استفاده از بازو با او حرف می‌زنید. مثلاً هنگامی که شما در حال تعریف کردن یک داستان یا لطیفه خنده‌دار هستید، با این کار حس اعتماد را در او ایجاد می‌کنید. این بدان معنی نیست که دوره بیفتید و مردم را مدام لمس کنید، نخیر منظورم این نیست. بلکه منظورم یک لمس سبک و نرم بازو یا یک ضربه آرام و دوستانه روی شانه یا قسمت غیرخصوصی دیگری از بدن می‌باشد. با انجام این کار، شما در واقع یک رابطه دوستانه بین خودتان و آن شخص برقرار می‌کنید و نه یک رابطه خشک و همین طور یک رابطه روحی و عاطفی. دفعه بعد که با کسی قرار نامزدی داشتید، سعی کنید در حال مکالمه، او را به روش یاد شده لمس کنید و روابط بهتر را ملاحظه کنید.
این بود آنچه که می‌خواستم ارائه دهم. 11 ترفند برای کمک به موفقیت شما در زندگی شخصی و حرفه‌ای! شاید شما بهترین سخنران یا نقال نباشید، ولی اگر شما قادر باشید زبان بدن خود را کنترل کنید، می‌توانید بهترین معاشرت‌کننده باشید! و این تصویر کلی، از اهمیت به مراتب بیشتری برخوردار است. خلاصه اینکه، زندگی کلاً حول محور ارتباط می‌چرخد و بدن شما تقریباً با هر چیزی روابط برقرار می‌کند.(سیارک)

این پست را چگونه می‌بینید؟ برای شما مفید بود؟ لطفا با نوشتن کامنت در زیر ما را مطلع کنید. 

ترجمه توسط itrans.ir

نظرات

۱۳۹۵/۱۰/۲۸من معمولا پاهام رو روی هم میندازم یعنی مقتدرم؟

در ادامه بخوانید...

جملاتی که نباید در صحبت با کودکان از آن ها استفاده کنیم بخش اول

در

بدون شک یکی از دشوارترین کارهایی که می توان تصور آن را کرد، به عهده گرفتن مسئولیت بزرگ کردن یک کودک و داشتن فرزند است؛ مشکلاتی که در این راه برای والدین حادث می شود تا حدی می تواند جدی باشد که حتی منطقی ترین و با اراده ترین انسان ها را به جدایی بکشاند. متأسفانه گاهی ممکن است در یک لحظه عصبانیت، والدین به فرزند خود چیزی بگویند و پرخاشگری کنند و این در حالی است که از اثرات این برخورد بر روی فرزندشان آگاهی ندارند، چراکه فرزند به این صحبت فکر می کند و در نهایت در بلند مدت اثرات بدی به روی روحیه او خواهد داشت. از آن جایی که تحقیقات نشان داده است که بر اثر دریافت احساسات نابجا و بد، ساختار مغز انسان دچار تغییر خواهد شد، باید نکاتی به والدین و کسانی که نگهداری از کودکان را به عهده می گیرند گوشزد شود تا مراقب صحبت کردن خود با کودکان باشند. اوان کودکی، زمانی است که انسان حساس تر از همیشه است و هنوز قدرت تجزیه و تحلیل و دیگر امکاناتی که در اختیار یک فرد بالغ است را ندارد، در ضمن آسیب پذیری کودک نیز باید مد نظر قرار گیرد. به همین خاطر است که در این مقاله قصد داریم شما را با آن دسته از صحبت هایی آشنا کنیم که در مواجه با کودک خود یا دیگران به هیچ وجه نباید مورد استفاده قرار دهید. با سیارک همراه باشید.

«تو چنین احساسی نداری»

احساسی که یک کودک دارد، دقیقاً به اندازه احساسات یک فرد بالغ قابل استناد و مهم است، این درحالی است که بسیاری از افراد بالغ این مسئله را به رسمیت نمی شناسند. در نظر داشته باشید که حتی اگر فرزند شما جمله ای شبیه به این را ادا کند: «از تو متنفرم» و شما بدانید که این تنها از سر خشم است و در حقیقت کودک منظوری از ادای این جمله نداشته است، بهتر است و توصیه می شود که همین احساس ناگهانی او را هم نادیده نگیرید و ساده از آن عبور نکنید. کارن آر کوینگ نویسنده و محقق آمریکایی در این خصوص عنوان می کند: «’تو چنین احساسی نداری’، از بدترین جملاتی است که والدین در مواجه با کودک خود می توانند استفاده کنند. احساس کودک، هرچند ناگهانی و سطحی به نظر برسد، کاملاً باید جدی گرفته شود. والدین باید بر احساس کودک خود صحه بگذارند، حتی اگر موافق آن احساس نباشند یا حتی اگر دلشان نخواهد که کودکشان چنین احساسی داشته باشد. به هر حال پیش زمینه ای باعث شده تا کودک چنین احساسی پیدا کند و حالا وقت پرخاشگری و مخالفت نیست و باید او را درک کرد.»

«تو چاقی»

با وجود اینکه چاقی مفرط و بیش از اندازه کودکان در سراسر جهان بدل به معضلی همه گیر شده است و دیگر امری تقریباً معمولی به حساب می آید، این دلیلی برای رفتار تحقیر آمیز والدین با کودک خود که به این معضل دچار است نمی شود. زمانی که فرزند خود را «چاق» خطاب می کنید، نه تنها به او انگیزه برای کاهش وزن نمی دهید، بلکه معضل های جدید احساسی برای او پدید می آورید که در آینده می تواند سبب مشکلات بسیاری اعم از اختلال در خوردن درست و بجای غذای روزانه شود. اگر واقعا کودک خود را دوست می دارید و سلامتی اش برای شما اهمیت دارد، بهتر است به او آموزش دهید که چگونه می تواند غذاهای خوشمزه و سالم درست کند و نیز او را به خوردن این گونه غذاها عادت دهید. حتی می توانید برنامه هایی تنظیم کنید که در اوقات فراغت خود در طول روز با کودک خود ورزش کنید. با تمام این تفاسیر باید از خطاب کردن تحقیر آمیز کودک خود پرهیز کنید، صرف نظر از اینکه چه راهکاری برای کاهش وزن او  برمی گزینید.

«گریه نکن»

آیا تا کنون این تجربه را داشته اید که کسی به شما بگوید که گریه کردن را متوقف کنید؟ اگر چنین تجربه ای داشتید، نظرتان در مورد آن چیست و با شنیدن این جمله گریه کردن را متوقف کرده اید یا خیر؟ و آیا این اظهار نظر کارساز بوده است؟ مطمئناً اگر این تجربه را داشته باشید، جواب شما به آن منفی خواهد بود. در مورد کودکان هم عیناً همین مسئله تکرار می شود، حتی با قدرت بیشتر. زمانی که شما به کودک خود می گویید که گریه کردن را متوقف کند، نه تنها به آن ها احساس عذاب وجدان دست می دهد (چراکه فکر می کنند آن چیزی که باعث شده تا شروع به گریه کردن کنند، در واقع زیاد مهم نبوده و اهمیت نداشته است و تقصیر خود آن ها است که حالا دارند گریه می کنند) بلکه تأثیری در توقف گریه کردنشان نخواهد داشت و نیز شدید تر هم خواهد شد.

«زمانی که هم سن و سال تو بودم، می توانستم این کار را انجام دهم»

انتقال علایق و مهارت های تان به نسل بعدی، می تواند کار بسیار خوب و خوشایندی باشد که درنهایت سبب پیشرفت جامعه انسانی و داشتن کودکانی مفید و شاد خواهد شد که از خود شما بهتر و باهوش تر خواهند بود، اما این نکته را به خاطر داشته باشید که زمانی که کودک خود را مورد خطاب قرار داده و به او می گویید که شما در سن و سال او بسیار ماهر تر و باهوش تر بوده اید و او از پس کاری بر نمی آید، در حقیقت رفتار بسیار بدی را پیش گرفته اید، چراکه در بلند مدت تأثیرات روحی و روانی بدی روی او خواهید گذاشت. عملکرد یک کودک در عرصه های مختلف، شروط و وابستگی های بسیاری دارد و ذکر مدام این نکته که نتوانسته اند شبیه به شما باشند، به آن ها احساسی نزدیک به نا امیدی می دهد که در بلند مدت بدل به نا امیدی مطلق می شود و این به هیچ وجه چیزی نیست که والدین بخواهند کودک خود احساس کند، چراکه از پیشرفت در آینده باز خواهند ماند.

«مثل یک پسر/ دختر بزرگ رفتار کن»

برای اینکه یک انسان از لحاظ احساسی به پختگی و کمال برسد، به گذر زمان لازم برای اینکار نیاز است و در حقیقت، فرد باید مرحله کودکی را پشت سر بگذارد تا به این مهم دست پیدا کند. به همین خاطر است که ذکر مدام این مسئله که باید بزرگ شوند، تأثیری نخواهد داشت، چرا که هنوز زمان بزرگ شدنشان فرا نرسیده است. متأسفانه اما شرایط اکنون به گونه ای شده که والدین احساس می کنند، کودکانشان با فشار دادن دکمه ای قادر خواهند بود بزرگ شوند؛ به همین خاطر است که برخی مدام به کودک خود گوشزد می کنند که «مثل یک پسر/ دختر بزرگ رفتار کن». نکته دیگر در این خصوص این است که معمولاً این گونه جمله ها زمانی ادا می شود که اوضاع از نظر احساسی میان والدین و فرزندان کمی به هم ریخته است و این مسئله مانند نفت روی آتش عمل کرده و در بلند مدت سبب ایجاد احساس بیزاری در فرزندان می شود.

«چرا نمره بهتری نگرفتی؟»

آیا تا کنون برایتان پیش آمده که از همکار خود بپرسید که چرا یک مدیر پایه است و به این بسنده کرده است، و چرا هنوز تبدیل به مدیر عامل نشده است؟ مطمئناً جواب شما به این سؤال منفی خواهد بود. در مورد کودکان نیز موضوع به همین منوال است و پرسیدن اینکه چرا برای مثال در امتحانی به جای نمره بیست، هفده یا هجده گرفته اند، به همان اندازه سؤالی که از همکار خود می پرسید، نا عقلانی است. بسیار خوب است که با فرزند خود در کمال عشق و علاقه همکاری کرده و او را برای امتحان های آینده اش آماده کنید، اما پرسیدن مدام اینکه چرا نتوانسته اند (نمی توانند) نمره خوبی بگیرند، برای آنها هر چیزی خواهد بود به جز انگیزه برای حرکت به سمت پیشرفت و نمرات بهتر.

«تو خودخواه هستی»

این نکته کاملاً صحیح است که برخی از کودکان گاه به گاه رفتارهایی از خود نشان می دهند که سبب می شود این احساس به والدین دست دهد که کودکشان خودخواه است، اما این دلیلی برای «خودخواه» خطاب کردن آن ها نمی شود، چراکه در بلند مدت تأثیرات بسیار بدی روی آن ها خواهد گذاشت. نکته ای که در این خصوص وجود دارد این است که زمانی که شما فرزند خود را «خودخواه» خطاب می کنید و این گونه به او گوشزد می کنید، به صورت ناخود آگاه این احساس به وجود می آید که کودک شما با این نقص رفتاری به دنیا آمده و جزئی از شخصیتش است، حال آنکه این تنها نقصی است که در رفتار او به وجود آمده و با برخورد درست و عاقلانه می توان اقدام به رفع این مشکل او کرد. به جای اینکه این گونه با مسئله برخورد کنید، بهتر است روی روابط اجتماعی فرزند خود کار کنید و به او یاد بدهید که دیگران در برابر هر گفته او چه احساسی پیدا خواهند کرد، بدین گونه قادر خواهید بود در بلند مدت این رفتاری که به رفتار خودخواهانه معروف شده است را در او از بین برده و درک و بینش بیشتری در اختیارش بگذارید.

«تو واقعا چنین منظوری نداری»

گاهی اوقات برای والدین بسیار دردناک است که از فرزند خود جملاتی نظیر این را بشنوند که  آنها (کودکان) از معلم های خود بیزار هستند، یا اینکه کودکان خود را به خاطر گرفتن نمره ای بد، احمق خطاب کنند و یا حتی بگویند که ترجیح می دادند به جای خانه شما در خیابان زندگی می کردند. اگر تجربه داشتن کودکی را داشته باشید، متوجه خواهید شد که تا چه حد شنیدن چنین مسئله ای می تواند دردناک باشد. اما باید همیشه این مسئله را به خاطر داشته باشید که نباید اجازه دهید این جمله که «تو واقعاً چنین منظوری نداری» از سمت شما گفته شود. «تو واقعاً چنین منظوری نداری» در حقیقت گونه ای دیگر از به رسمیت نشاختن و بی اهمیت دانستن احساسات کودک است و در بلند مدت تأثیرات بدی روی روحیه او خواهد داشت.

«بچه بازی در نیار»

همه ما دوست داریم کودکانی داشته باشیم که در آینده انسان هایی قدرتمند و قوی، با هوش و مستقل باشند. با این حال این نکته را باید به خاطر داشته باشیم که با گفتن جملاتی چون «بچه بازی در نیار» نمی توان اقدام به سر سخت کردن آن ها کرد. با جملاتی این چنینی تنها اعتماد به نفس آن ها را ازشان دریغ می کنید و این در حالی است که کودکان در این زمان است که به کمک شما احتیاج دارند.

«خانه من، قوانین من»

البته این کاملا درست است که زمانی که شما در حال پرداخت قبض های خانه هستید و خرج کارها به عهده شما است، باید کنترلی بر هر آنچه که در خانه تان می گذرد داشته باشید، اما این نکته را باید دانست که استفاده از جمله «خانه من، قوانین من» و بدون ادای توضیحات بیشتر، کودک شما را قانع نخواهد کرد و تنها اتفاقی که در این میان خواهد افتاد این است که کودک از برقراری ارتباط با شما خودداری خواهد کرد و این جمله سبب دوری کودک از والدین خواهد شد. اگر واقعاً می خواهید سیاست هایی در خانه پیاده کنید و احساس می کنید با رعایت این ها، کودکان در آینده موفق تر خواهند بود، بهتر است شروع به صحبت منطقی در رابطه با سیاست های خود با کودک تان کنید و برای هر حرفی که می زنید دلیل و توضیحی قانع کننده بیاورید.

«تو باعث شدی من ناراحت باشم»

آیا امکان این وجود دارد که والدین، به خاطر رفتاری که از کودکشان سر زده است احساس ناراحتی پیدا کرده باشند؟ البته که جواب این سؤال مثبت است. اما این نکته را به خاطر داشته باشید، چراکه از اهیمت بسیاری برخوردار است: زمانی که شما مدام به فرزند خود گوشزد می کنید که سبب ناراحتی شما شده اند، در حقیقت به گونه ای یک احساس مسئولیت در قبال خوشحالی شما در آن ها پدید می آید و به مرور احساس می کنند که به خاطر آن ها است که خوشبختی و خوشحالی از شما دریغ شده است و این به هیچ وجه، احساسی نیست که یک کودک بتواند از پس تحمل آن بر آید و باری اضافی و زیادی بر دوش او خواهد بود که در بلند مدت نتایج بدی برایش به همراه خواهد داشت.

«این اتفاق برای من هم افتاد و حالا مشکلی ندارم»

این مسئله کاملاً قابل درک است که بسیاری از افراد، کودکی بسیار دشواری را پشت سر گذاشته و با این حال اکنون، تبدیل به انسان هایی موفق و خوشبخت شده اند که با تمامی مشکلات خود کنار آمده و آن ها را حل کرده اند. اما جملاتی شبیه به آنچه در عنوان این مورد مطرح شده است، بیشتر از سوی انسان های مسن تر به منظور آزار دادن کودکان استفاده می شود. حداقل نکته منفی ای که از این جمله برداشت می شود این است که شما از کودک خود می خواهید که در مقابله با شرایط دشواری، دقیقاً همان عملکردی را داشته باشد که شما در سن و سال او داشته اید. بدین گونه در واقع برای او معیاری به وجود می آورید که مجبور است بر اساس آن زندگی کند و این تقریباً برای یک کودک غیر ممکن است، چرا که سلب آزادی از کودک، مشکلات نابهنجاری برایش پیش می آورد.

«چرا از خواهر یا برادرت یاد نمی گیری؟»

در بسیاری از خانواده هایی که چند فرزند دارند، بعضاً رقابت و مشکلات زیادی میان خواهر ها و برادر ها به وجود می آید. البته دخالت والدین در این رقابت می تواند سبب اتفاق های ناخوشایندی شود و گفتن این که چرا کودکی نمی تواند شبیه به خواهر یا برادرش باشد، برای او گران تمام خواهد شد و به مرور دید بدی نسبت به خواهر یا برادر خود پیدا خواهد کرد و در کنار این مسئله احساس خواهد کرد که هر چقدر هم که تلاش کند به پای آن ها نخواهد رسید و قدرت راضی نگاه داشتن شما را نخواهد داشت.ترجمه  itrans.ir 

 این مقاله ادامه دارد...

در سیارک بخوانیم: 

کودک بیش فعال

درمان اختلال «کم توجهی - بیش فعالی» بدون دارو

همه چیز درباره اختلال بیش فعالی یا ADHD

تمرین شناختی خودآموز به کودکان تکانشی یا بیش فعال 

ارزیابی ترس های بیمارستانی در کودکان 

کودک عصبانی و پرخاشگر بخش اول 

راهنمای تربیت کودک(بخش هفتم) 

روانشناسی نقاشی کودکان 

نظرات

در ادامه بخوانید...

جملاتی که نباید در صحبت با کودکان از آن ها استفاده کنیم بخش دوم

در

«تو هیچ نقصی نداری»

این جمله به گونه ای است که با مشاهده آن یک احساس مثبت به انسان دست می دهد و برخی والدین نیز فکر می کنند با گفتن این جمله به کودک خود، می توانند به پیشرفت او کمک کرده باشند، اما حقیقت این است که نکته منفی ای نیز در خصوص این جمله وجود دارد. حتی اگر اینگونه باشد و کودک شما هیچ نقصی نداشته باشد و تا کنون هیچ کلمه بدی از دهانش خارج نشده باشد، ادا کردن این جمله می تواند در بلند مدت برایش مشکل ساز شود. حال اگر این سؤال برایتان پیش آمده که علت این ماجرا چیست در پاسخ باید گفت که زمانی که شما مدام این جمله را به کودک خود می گویید، اگر زمانی فرا برسد که او  نتواند به روال همیشگی خود کسب موفقیت کند، تأثیر منفی به مراتب سنگین تری از انسان های عادی احساس خواهد کرد و تحمل شکست برایش دشوار تر خواهد شد.

«باید آرام تر رفتار کنی»

به نظر کاملاً عادی می رسد که والدین تلاش کنند کودک خود را آرام کنند، زمانی که احساس می کنند از نظر احساسی بیش از اندازه واکنش نشان می دهند، اما باید این نکته را به خاطر داشت که گفتن مستقیم این جمله به کودک که باید آرام تر رفتار کنند راه مقابله با این مسئله نیست. ممکن است برای شما این گونه به نظر برسد که کودک دارد بیش از اندازه واکنش نشان می دهد و احساس خود را بروز می دهد، اما نکته این جا است که خود کودک به هیچ وجه چنین احساسی ندارد. به جای برخورد مستقیم، بهتر است و توصیه می شود که با کودک خود صحبت کرده و پرده از راز و پیش زمینه ای که سبب شده او چنین رفتاری داشته باشد بردارید.

جملاتی که نباید در صحبت با کودکان از آن ها استفاده کنیم بخش اول 

«تو مرد خانه هستی»

یکی از نکاتی که در برخورد والدین با کودکان پسر خود زیاد مشاهده می شود این است که از همان سنین کودکی بار زیادی روی دوش آن ها می گذارند و با داشتن انتظار بیش از اندازه از کودک خود از او می خواهند هر چه زودتر به مانند یک مرد واقعی رفتار کند. مورد خطاب قرار دادن پسر خود با این جمله «تو مرد خانه هستی» دقیقاً نقش همین بار اضافی را بازی می کند که یک کودک از نظر احساسی و روانی توان حمل آن را نداشته و دچار استرس می شود و آرامشی که یک کودک به آن نیاز دارد را از دست می دهد.

«چیزیت نیست»

گفتن «چیزیت نیست» زمانی که کسی آسیبی دیده یا در حال گریه کردن است، بیشتر به مانند یک واکنش خودکار می ماند که راجع به آن هیچ فکری نشده است. بهتر است هر وقت که با چنین موقعیتی رو به رو شدید، از گفتن این جمله و جملات شبیه به این خود داری کنید، چراکه با گفتن این جمله در حقیقت تجربه ای که فرزند شما داشته را نادیده گرفته و به صورت ناخود آگاه بیان می کنید که آرامش را به هر چیز دیگری ترجیح می دهید.

«دختر خوبی باش»

مفهومی که با بیان این جمله به ذهن متبادر می شود، بسیار قدیمی و نامشخص است. متأسفانه زمانی که دختر بچه خود را مورد خطاب قرار داده و به او می گویید که دختر خوبی باشد، در حقیقت دارید این مفهوم نامشخص و مبهم را به میان می آورید. این جمله در خود یک سری انتظارات غیر واقعی و قدیمی را دارد که از زن ها و دختر ها در گذشته می رفته است، ولی اکنون با تغییرات فرهنگی دیگر این انتظارات وجود خارجی ندارد، پس بهتر است از گفتن این جمله خود داری شود.

«نمی توانم خواسته تو را بر آورده نکنم»

به احتمال زیاد مخالفت کردن با کودکتان و برآورده نکردن خواسته اش زمانی که از شما اسباب بازی یا چیز دیگری را می خواهد، کار ساده ای نخواهد بود، چرا که شما عاشق کودک خود هستید و مهم تر از همه برایتان این است که خواسته اش را بر آورده کنید، حال این خواسته هر چه می خواهد باشد. با این وجود این را به خاطر داشته باشید که شما به عنوان سرپرست فرزند دلبند خود، یک انسان بالغ هستید  و یکی از وظایف شما این است که برای کودک خود مرزها و محدودیت هایی قائل شوید. در غیر این صورت در آینده با خواسته هایی از سوی آن ها مواجه خواهید شد که هرچند برآورده کردنشان برای شما ناممکن باشد، باید به آن ها تن داده و اقدام به عملی کردن شان برای فرزند خود کنید، چرا که این کار بدل به وظیفه ای برای شما شده است.

«تمامی چیزهایی که در اختیار داری را من برای تو فراهم کرده ام»

البته که در این موضوع شکی نیست که تمامی متعلقات کودک شما توسط شما تهیه شده است و کودک شما قادر به خرید چیزی به تنهایی نیست، اما این را به خاطر داشته باشید که گفتن این مسئله و مطرح کردن این موضوع به هیچ وجه کار جالبی نیست و می تواند اثرات بسیار بد روانی به همراه داشته باشد. زمانی که شما این مسئله را مطرح می کنید، به مرور این ایده در ذهن کودک نقش می بندد که تمامی چیزهایی که اکنون در اختیار دارد و به آن ها وابسته شده و یا علاقه دارد، هر لحظه ممکن است از دستش خارج شده و توسط شما از او سلب شود، این مسئله می تواند سبب ایجاد یک احساس نا امنی در وجود کودک شود. در صورت تداوم و بدتر شدن اوضاع البته این احساس نا امنی بدل به ترس هم می تواند شود.

«تو تنبل هستی»

آیا ممکن است کودکان گاه به گاه رفتاری از خود نشان دهند که حاکی از تنبل بودن آن ها باشد و آیا این مسئله در میان کودکان متداول است؟ البته پاسخ این سؤال مثبت است. با این حال به خاطر داشته باشید که گوشزد کردن مدام این مسئله به کودکی که چنین رفتاری از خود نشان می دهد، به مرور این احساس را در او شکل می دهد که توان مقابله با این عادت رفتاری را در خود ندارد و کاری از دستش بر نمی آید. بهتر است به جای از کوره در رفتن، به عنوان انسانی بالغ به زمینه ها و پیش زمینه هایی بیندیشید که سبب شده کودک شما این رفتار بخصوص را از خود نشان دهد و در جهت بهبود وضعیت او تلاش کنید.

«غذایت را تا آخر بخور»

البته که هیچ پدر و مادری دوست ندارد اصراف کردن و هدر دادن غذایی که برای آن زحمت کشیده شده است را به کودک خود یاد بدهد و از این امر جلوگیری می کند. تنها این نکته را به خاطر داشته باشید که با مقرر کردن این قانون که در بشقاب کودک نباید چیزی باقی بماند، نمی توان به دست یافتن به این مهم کمک کرد. بدین ترتیب کودک شما تفاوت میان لذت بردن از غذا را با تمام کردن آن متوجه نخواهد شد و در آینده، در آن دسته از عادات رفتاری او که مربوط به غذا خوردن می شود، مشکلات زیادی پدید خواهد آمد.

«تو نتوانستی انتظار مرا برآورده کنی»

بدون شک زمان (و زمان هایی) فرا خواهد رسید که به عنوان والدین کودک خود از رفتار بخصوصی از آن ها به شما احساس نا امیدی دست خواهد داد و احساس خواهید کرد که این رفتار با آنچه که شما از او انتظار دارید همخوانی ندارد. تنها این را باید به خاطر داشت که همچون موارد متعدد قبلی این بار هم راه مقابله و حل کردن این معضل، گوشزد کردن آن به طور مستقیم نیست و اگر به کودک بگویید که انتظار بیشتری از او داشته اید، به هیچ وجه انگیزه ای برای بهتر شدن در اختیار او نخواهید گذاشت، حال اگر آن ها تمام تلاش خود را برای بر آورده کردن انتظار شما کرده باشند، این موضوع پیچیده تر نیز خواهد شد و بیشتر احساس ناراحتی خواهند کرد.

«چند بار باید یک حرف را تکرار کنم؟»

این که علی رغم گفتن چند باره شما، کودک باز هم به انجام کاری ادامه می دهد، دلیلی موجه دارد که بررسی و پیدا کردن آن به عهده شما است، اما بحث ما در این جا این نیست و قصد داریم این مطلب را مطرح کنیم که ادا کردن جمله ای که در عنوان این مورد آمده به هیچ وجه کار درستی نیست و نباید در چنین موقعیتی به عنوان والدین کنترل خود را از دست دهید، چراکه این امر در کودکان بسیار عادی است و آن ها علاقه دارند به این که آزاد باشند و هر کاری که دوست دارند انجام دهند. در واقع این جمله تأثیری به مراتب بد تر از آنچه می اندیشید بر روح و روان کودک خواهد داشت و در آینده مشکلات زیادی برای او پدید خواهد آورد.

«تو قدر زحماتی که برایت کشیده ام را نمی دانی»

اگر سرپرستی کودکی را به عهده داشته باشید، به احتمال غریب به یقین در موقعیت های بسیاری قرار گرفته اید که در آن کودک شما فراموش کرده از شما «تشکر» کند و یا اینکه از شما «خواهش» کند. با این حال این را به خاطر داشته باشید که اطلاق واژه «قدر نشناس» به آن ها تأثیر بسیار بدی روی آن ها خواهد گذاشت. با گفتن این کلمه نه تنها راهکاری برای بهتر شدن به آن ها نخواهید داد، بلکه کودک شما احساس بدی راجع به خود پیدا خواهد کرد که می تواند به مرور زمینه ساز مسائل پیچیده تری نیز شود. به جای این گونه واژه ها به کودک خود بیاموزید که دانستن قدر زحمات دیگران دقیقاً به چه معنا است و به چه علتی اینکار مهم است. در ضمن فراموش نکنید که شیوه تشکر کردن از زحمات دیگران را نیز باید به او آموزش دهید.

«تو خیلی زیبا هستی»

تحسین زیبایی و ظاهر کودکان، مسئله ای است که می تواند گاهی دردسر ساز شود. البته کسی منکر این نیست که در جامعه ای که زیبایی و ظاهر بدل به یکی از مهمترین ملاک های سنجش انسان شده است، تعریف نکردن از ظاهر کودکتان کمی غیر واقعی و نا ممکن به نظر می رسد، اما با گفتن این که از همه زیبا تر هستند و خیلی زیبا هستند، برای آن ها استاندارد هایی به وجود می آورید که دست یابی به آن ها برایشان بسیار دشوار خواهد بود و زندگی به کامشان تلخ خواهد شد. مشکل دیگری که در اثر تداوم گفتن این نکته به کودک پیش می آید، اهمیت بیش از اندازه ای است که ظاهر برایش پیدا خواهد کرد.

«تو دیگر بزرگ شده ای»

این جمله بیشتر در مواقعی از سمت شما گفته می شود که بسیار خسته و آزرده هستید و حوصله چیزی را ندارید، اما زمانی که رفتار بخصوصی از کودک سر می زند و  این که به او بگویید «تو دیگر بزرگ شده ای» تغییری در رفتار آن ها به وجود نخواهد آورد. کودکان بسیار احساساتی هستند و دقیقاً همچون انسان های مسن و بالغ، گاه به گاه کنترل کامل خود بر احساساتشان را از دست می دهند و در نتیجه همین موضوع است که رفتاری ناپخته از آن ها سر می زند. به جای گفتن این گونه جملات بهتر است که شروع به صحبت کردن با فرزند خود کنید و از او بپرسید که به چه علتی این گونه احساسی به او دست داده است. با فهمیدن مسائلی که زمینه ساز به وجود آمدن این احساس شده است، می توانید به او کمک کنید رفتاری بخصوص را که به نظر ناپخته می آید در او متوقف کرده و به بزرگ تر شدن او کمکی کرده باشید.

«بهتر از این هم می توانستی این کار را انجام دهی»

تصور اینکه کودک شما همیشه کاری که به او سپرده می شود را به بهترین شکل ممکن به انجام برساند، بسیار شیرین و لذت بخش است. البته اگر تجربه سرپرستی از کودکی را داشته باشید، خواهید دانست که چنین چیزی در حقیقت امکان پذیر نیست و اشتباه برای کودکان اجتناب ناپذیر است. گاهی اوقات این مسئله رخ می دهد که کودکی، با وجود اینکه تمامی تلاش خود را به کار می بندد، قادر به بر آورده کردن انتظار دیگران و انجام کار به نحوی که از او خواسته شده است نمی باشد و نکته مهم زمانی که چنین اتفاقی رخ می دهد این است که والدین در این زمان کودک خود را درک کرده و برخورد مناسبی با او داشته باشند.

«با تمرین کردن است که می توانی بهتر باشی»

این جمله تقریباً مفهومی مشابه با جمله «بهتر از این هم می توانستی این کار را انجام دهی» دارد و همان را به ذهن متبادر می کند، چراکه در هر دو مورد از کودک چیزی خواسته می شود و انتظاری از او می رود که غیر واقعی و نشدنی است. البته در این گفته شکی نیست که با تمرین کردن کاری، به مرور در انجام آن پیشرفت حاصل خواهد شد و کودک بهتر قادر به انجام آن خواهد شد، اما مطمئن باشید اگر کودک خود را به زور مجبور کنید برای مدتی طولانی با ویالون خود تمرین کند، تا جایی که انگشتش شروع به خون ریزی کند و قرمز شود، یک آهنگساز نابغه از او نخواهید ساخت. کودکان دوست دارند از کاری که انجام می دهند لذت ببرند.ترجمه  itrans.ir

این مقاله ادامه دارد...

در سیارک بخوانیم:

کودک بیش فعال

درمان اختلال «کم توجهی - بیش فعالی» بدون دارو

همه چیز درباره اختلال بیش فعالی یا ADHD

تمرین شناختی خودآموز به کودکان تکانشی یا بیش فعال 

ارزیابی ترس های بیمارستانی در کودکان 

کودک عصبانی و پرخاشگر بخش اول 

راهنمای تربیت کودک(بخش هفتم) 

روانشناسی نقاشی کودکان  

نظرات

در ادامه بخوانید...

عذاب وجدان مادران شاغل

در

 

شرایط زندگی و بحران اقتصادی باعث شده که بسیاری از زنان دوش به دوش مردان برای تامین معاش کار کنند ( زنان سرپرست خانوار به تنهایی این بار را بدوش می کشند) و این باری مضاعف بر دوش زنانی است که علاوه بر کار بیرون از خانه وظیفه مادربودن و رسیدگی به فرزند ، فرزندان ، خانه داری و همسر داری را برعهده دارند 

عذاب وجدان مادران شاغل
معمولا عذاب وجدان کمبود زمان گذاشتن برای فرزند گریبانگیر مادران شاغل است و دائما با این احساس گناه دست و پنجه نرم می کنند . مادران شاغل باید به خود گوشزد کنند که مهم کیفیت زمانی است که با کودک در زمان کوتاه، سپری می کنند. در اصل، نکته ای که باید مورد توجه مادران قرار بگیرد، گذراندن وقت زیاد با کودک نیست بلکه مدت زمان مفید و با ارزشی است که باید با کودک سپری کنند.مثلا در اواخر هفته و یا وقت آزادی که دارند( مرخصی، تعطیلات و ...) را صرف رفتن به  تئاتر، سینما، بازی خانوادگی و غذا درست کردن با هم در خانه کنند.در صورت برنامه ریزی درست برای زمان ، این حس از بین خواهد رفت.

راه هایی برای کم کردن بار سختی که بر دوش مادران شاغل است.

در اواخر هفته یک تا دو ساعت را به خود اختصاص بدهید. از خانه خارج شوید به تنهایی در پارک یا هوای آزاد قدم بزنید یا در باشگاه ثبت نام کنید حرکات آیروبیک برای ریلکس کردن بسیار مناسب است . این زمان کوتاه سبب می شود تا انرژی را که در طول هفته از دست داده اید دوباره به دست بیاورید. برای این کار از همسر خود کمک بگیرید و کودک را به او بسپارید سپری شدن زمانی بین پدر و فرزند برای هر دوی آنها مناسب است.  

 

نظرات

در ادامه بخوانید...

راهکارهایی برای افزایش قدرت ذهنی و هوشیاری هفت مورد

در

زمانی که سن افراد بالا تر می رود، توجه بیشتری به سلامتی وضعیت قلبی و عروقی خود می کنند، چرا که به مرور زمان کارکرد ارگان های مربوط به قلب رو به افول می نهند. علاوه بر این انجام فعالیت های ورزشی از دیگر نکاتی است که معمولاً مورد توجه افراد قرار می گیرد، چرا که افزایش قدرت بدنی و حجم ماهیچه ها از نتایج مستقیم این گونه فعالیت های ورزشی هستند. اما نکته ای که حائز اهمیت است، این است که علاوه بر این دو موردی که ذکر شد که باید مورد توجه قرار بگیرند، مسئله دیگری نیز وجود دارد که هر چه سن افراد بالا تر می رود، رسیدگی و توجه به آن اهمیت بیشتری پیدا می کند و بعضاً هستند افرادی که آن را نادیده می گیرند. این مسئله ای که باید مورد توجه قرار بگیرد، وضعیت ذهنی و مغز انسان است که هر چه سن بالا تر می رود، کارکرد اولیه خود را از دست می دهد. اگر بخواهیم به طور دقیق تر این مسئله را مد نظر قرار داده و در خصوص آن صحبت کنیم، باید عنوان کنیم که کاهش فعالیت مغزی و ذهن انسان، به طور معمول از سن سی سالگی آغاز می شود. از مسائل مربوط به مغز و ذهن انسان که پس از سی سالگی تحت تأثیر قرار گرفته و در کارکردشان به گونه ای اختلال ایجاد می شود، می توان به «مهارت های شناختی اجتماعی» اشاره کرد. دهه پنجم زندگی فرد و بعد از پنجاه سالگی، اوج این کاهش کارکرد در فعالیت های مغزی و ذهن را مشاهده می کنیم. با این وجود اگر کسی قصد داشته باشد به این روند رو به افول خاتمه داده و یا حداقل روند آن را کند تر کرده و تا سنین بالا از کارکرد بهتر ذهنی برخوردار باشد، چندان جای نگرانی نیست و اقداماتی در این خصوص وجود دارد که می تواند برای فرد از لحاظ ذهنی نتیجه بخش باشد. به همین خاطر است که با افراد متخصص در این خصوص گفتگو هایی انجام شده و تحقیقات جامعی نیز صورت گرفته که نتایج این گفتگو ها و تحقیقات، راهکارهای مؤثری را در اختیار افراد قرار می دهد تا قادر باشند به این مهم دست یابند و حتی در سنین بالا، از کارکرد مؤثر ذهنی برخوردار باشند. با سیارک همراه باشید تا جزئیات بیشتر و دقیق تری در این خصوص در اختیارتان قرار دهیم.

یافتن آن چه که در فکر و ذهن خود تمایل بیشتری به آن دارید

هر فرد، بسته به شرایطی که در آن بزرگ شده و امکاناتی که در اختیارش قرار گرفته است، در یک زمینه به خصوص استعداد بیشتری از خود نشان داده و اگر کاری در آن زمینه به خصوص به او محول شود، قادر خواهد بود تا به بهترین نحو ممکن از پس انجام دادن آن بر آید. نکته ای که در این خصوص وجود دارد این است که هر فرد، بسته به شرایط منحصر به فرد خود، تمایل ذهنی و فکری خود را یافته و تا جای ممکن آن را توسعه دهد. برای نمونه شخصی که به طراحی داخلی منازل و دکوراسیون علاقه مند است، مدام باید در خصوص کار خود فکر کند و ایده های جدیدی برای بهبود کار خود بیابد. تونی دُتینو، یک مرکز مشاوره تجاری در منهتن آمریکا دارد و مدت ها است به عنوان مشاور خدمات تجاری فعالیت کرده و به آن ها توصیه می کند که با چه ایده هایی قادر خواهند بود در کسب و کار خود عملکرد بهتری داشته و نتیجه دلخواه را دریافت کنند. او در این خصوص عنوان کرد: «برای نمونه من به علم شناخت اجسام و پدیده ها علاقه دارم، اما بسته به شرایط منحصر به فرد هر شخصی، این علاقه ها ممکن است متفاوت باشند، برای نمونه شخصی به طراحی مدل های جدید دوچرخه علاقه داشته و تمامی هدف اش این است که خلاقیتی در این حوزه از خود نشان دهد. یا شخصی را در نظر بگیرید که به ادبیات علاقه مند بوده و امکان گسترش خلاقیت اش در این زمینه بیش از سایر موارد وجود دارد. بنا بر این صرف نظر از این که فرد در چه حوزه ای تمایل به بروز خلاقیت خود دارد و شرایط او چگونه است، نکته مهم این است که همان زمینه و حوزه ای را پیدا کند که ذهن اش را بیش از هر چیز دیگری درگیر کرده و به آن علاقه مند است، تنها در این صورت است که حتی در سنین بالا تر هم افراد از هوشی قابل توجه برخوردار خواهند بود و افول وضعیت ذهنی، سبب از کار افتادگی آن ها نخواهد شد.».

صرف کردن زمان برای مطالعه تا جایی که برای فرد مقدور است

نکته مهم دیگری که باید مد نظر داشت، این است که پا به سن گذاشتی، مانعی برای مطالعه روزانه افراد نشود و داشتن یک برنامه روزانه برای مطالعه در زمینه ای که فرد به آن علاقه مند است، از اهیمت به خصوصی برخوردار است. تنها در این صورت است که ذهن فرد مدام درگیر مطالب جدید شده و نیز به مسائل تازه ای در خصوص حوزه مورد علاقه خود پی خواهد برد. نکته جالب توجه در خصوص مطالعه این است که افول وضعیت و شرایط ذهنی به واسطه پا به سن گذاشتن را به طور قابل ملاحظه ای کاهش می دهد و محدود می کند. دُتینو در این خصوص عنوان کرد: «همان گونه که پیش از این نیز عنوان کردم، من به علم شناخت اشیاء و پدیده ها علاقه به خصوصی دارم و تمامی تلاش ام را به کار می گیرم تا از تمامی تحقیقات جدید و مقاله هایی که در این زمنیه در درسترس ام قرار می گیرند استفاده کرده و آن ها را به خوبی مطالعه کنم. نکته ای که در خصوص این مطالعه وجود دارد این است که هر چه بیشتر در حوزه ای که به آن علاقه مند هستیم و به گونه ای هیجان ما را بر می انگیزد، مطالعه داشته باشیم، قدرت ذهنی مان به طور قابل توجهی افزایش پیدا خواهد کرد و نه تنها در حوزه مورد علاقه خود مطالب بیشتری خواهیم آموخت، بلکه به طور کلی شرایط ذهنی مان توسعه و بهبود خواهد یافت و به اصطلاح تیز هوش تر خواهیم بود.».

حفظ ارتباط مؤثر با افرادی که در حوزه کاری شما فعالیت کرده و طرز فکری مشابه با شما دارند

از دیگر نکات مهمی که باید مد نظر قرار بگیرد این است که تا جایی که برای هر فردی مقدور است، سعی بر آن داشته باشد تا از نتیجه مطالعات و دانش دیگران نیز بهره مند شود. حال اگر این افرادی که برای کسب اطلاعات بیشتر با آن ها رابطه برقرار می کنیم، در زمینه کاری خودمان فعالیت داشته باشند، ایده آل خواهد بود. این گونه قادر خواهیم بود در مدت زمانی بسیار کوتاه، اطلاعات جدیدی به دست آوریم و نیز به زاویه دید منحصر به فردی که هر شخصی در مورد موضوعی به خصوص دارد آشنایی پیدا کنیم که خود به توسعه دادن شرایط ذهنی مان کمک شایانی خواهد کرد. دُتینو در این خصوص عنوان کرد: «من به هیچ عنوان تنها کار نمی کنم. در واقع ما گروهی از افراد هستیم که به طور مرتب به وسیله ایمیل و راه ها ارتباطی دیگر با یکدیگر در خصوص مسائل و مطالب مختلف گفتگو می کنیم و به محض این که تئوری و ایده جدیدی در زمینه کاری مان مطرح شود، یکدیگر را از آن مطلع می کنیم و این گونه قادر خواهیم بود تا جایی که برای مان مقدر است به روز باشیم. این نکته را باید به خاطر داشته باشیم که هر چه بیشتر با افراد متخصص در زمینه و حوزه کاری خود ارتباط برقرار کنیم، قادر خواهیم بود دانش و اطلاعات بیشتری در این خصوص پیدا کنیم.».

از قابلیت های ذهنی و هوش خود، تا جایی که امکان دارد شناختی دقیق پیدا کنید

از دیگر نکاتی که باید مد نظر قرار بگیرد، شناختی جامع و دقیق از شرایط ذهنی است و این که برای نمونه در چه ساعاتی از روز، فرد بهترین و بیشترین بازده را از لحاظ ذهنی دارد. البته کمی زمان می برد تا فرد قادر باشد به چنین شناختی دست پیدا کند، با این وجود، چیزی نیست که قابلیت عملی شدن نداشته باشد و تنها به این نیاز است که فرد کمی بیشتر به خود توجه داشته باشد. نمونه ای در این خصوص برای تان نقل می کنیم تا ایده بهتری در خصوص موضوع مورد بحث داشته باشید. استفان وُلفرام، دارای مدرک دکترا است و نیز چند کتاب شناخته شده نوشته است که یکی از آن ها «نوعی جدید از علم (A New Kind of Science)» است. او چند جایزه مطرح نیز در به خاطر قدر دانی از فعالیت هایش دریافت کرده که یکی از آن ها جایزه مک آرتور است. او در این خصوص عنوان کرد: «برای این که قادر به عملی کردن این ایده باشم و به هدف خود برسم، در تک تک لحظات روزی که بیدار هستم و فعالیت می کنم، تصمیم می گیرم که چه کاری را بهتر است انجام دهم. برای نمونه صبح اول وقت که از خواب بیدار می شوم و کمی کسل هستم (و البته فکر می کنم این مسئله برای اکثریت غریب به اتفاق مردم همین گونه باشد)، بیشتر سعی می کنم کارهای ساده ای چون پاسخ دادن به ایمیل هایم را انجام دهم. پس از آن سعی می کنم با هم کاران و دوستانم صحبت کنم؛ البته نه در خصوص مسائل خیلی مهم و یا این که برای پیدا کردن راهکاری برای مشکلی که در کار پیش آمد کرده است، بلکه تنها در این خصوص که برای نمونه اوضاع و شرایط کلی کار چگونه است و صحبت های معمولی این چنینی. این گونه که تا کنون به آن پی برده ام، شب ها معمولاً زمانی است که از لحاظ ذهنی آماده تر و خلاق تر از هر موقع دیگری هستم و هوشیاری ام در شب هنگام، بیشتر از سایر مواقع روز است، به همین خاطر بیشتر سعی می کنم کار های مهم تر را در این هنگام انجام دهم. برای نمونه پروژه هایی که به خلاقیت بیشتری احتیاج دارند را به شب اختصاص می دهم. برای این که از لحاظ ذهنی همیشه آماده باشم و قادر باشم کارهای خود را به بهترین نحو ممکن انجام دهم، سعی می کرده ام این روند مشخص ذهنی خود را پیدا کرده و تا جایی که برایم مقدور است به آن پایبند باشم.».

اختصاص دادن زمانی به خصوص برای فعالیت های تفریحی در کنار کار

از دیگر نکات مهمی که باید مد نظر داشته باشیم و متأسفانه کمتر افراد به آن توجه می کنند این است که ذهن و مغز انسان نیز، همانند ماهیچه ها و اعضای بدن، پس از فعالیتی طولانی مدت، کارکرد همیشگی خود را از دسته داده و به اصطلاح خسته می شوند. به همین خاطر است که باید توجه ویژه ای به این مسئله معطوف کرد و با کار گرفتن بیش از اندازه از مغز، در کارایی مؤثر آن اختلال ایجاد نکرد. در این خصوص گفتگویی با گرِت لیزی که فیزیک دانی شناخته شده است و مقالات متعدد و قابل توجهی در زمینه تحصیلی و کاری خود دارد انجام دادیم که می تواند برای تان جالب توجه باشد. او در این خصوص عنوان کرد: «فعالیتی که برای تفریح به سراغ آن می روم، موج سواری و اسکی روی برف است. نکته ای که در این خصوص وجود دارد این است که زمانی که فرد در انجام کارهای خود عجله کرده و زمان زیادی را صرف کار خود می کند، به مرور کارکرد قبلی و مؤثر ذهن خود را از دست می دهد و فردی که تمامی زمان خود را صرف کار کردن می کند، قدرت تفکر خلاقانه و عمیق را به مرور زمان از دست می دهد. خوشبختانه من دوستان زیادی در نقاط مختلف ایالت دارم و هر گاه که احساس می کنم دیگر قادر به تحمل فشاری که کار ام متوجه ام می کند نیستم، به آن ها پناه می برم و برای مدتی کوتاه از فعالیت های مورد علاقه خود لذت می برم تا انرژی و خلاقیت لازم برای ادامه کار ام را پیدا کنم. من بر این باور هستم که هر شخصی، صرف نظر از این که به چه کاری مشغول باشد، از این گونه فعالیت های تفریحی مورد علاقه دارد و حتماً باید زمانی را به این گونه فعالیت ها اختصاص دهد.».

ده دقیقه ابتدایی و انتهایی روز خود را به تفکر خلاقانه اختصاص دهید

اسکات هاگوود، یکی از کسانی است که در فعالیت های مربوط به مهارت های ذهنی بسیار شناخته شده است و کتابی معروف به نام «قدرت ذهن» دارد، او در این خصوص عنوان کرد: «همانگونه که روی صندلی خود نشسته ام، چشمان ام را می بندم و سعی می کنم یکی از این دو صحنه را در ذهن خود به وجود آورده و خود را در آن ها احساس کنم: ساحل مورد علاقه ام در آروبا و یا مزرعه ای که پای کوهی به نام اِسموکی وجود دارد و دوران کودکی خود را در آن سپری کردم. البته تنها تصویر مکانی که به آن علاقه دارم را در ذهن خود تصور نمی کنم، بلکه سعی می کنم تمامی صدا ها و بو هایی که در آن دوران احساس می کردم را نیز احساس کنم. کمی زمان برد تا بتوانم این گونه خود را غرق در رؤیا کنم، اما حالا می توانم از ثمرات این مهارت ام استفاده کنم، چرا که ذهن ام متمکز تر شده است و تمرکز بیشتری پیدا کرده ام و هر چیزی به سادگی قادر نخواهد بود این تمرکز مرا به هم بزند. تصور خلاقانه و تصویر سازی در ذهن به من کمک کرده است که تمامی تمرکز خود را بر هدفی که در سر دارم متمرکز کنم.».

پروتئین غذای مغز است

فرانک لاولیس، دارای مدرک دکترای رواشناسی است و در کالیفرنیای آمریکا مشغول به کار مشاوره و درمان بیماران خود است و نیز کتاب های مطرحی در زمینه کارکرد ذهن و مغز انسان دارد. او در این خصوص عنوان کرد: «من عادت دارم که روز خود را با  وعده صبحانه ای آغاز کنم که سرشار از پروتئین باشد. دو تخم مرغ آب پز و یک کاسه جوی پخته شده، معمولاً چیزی است که به عنوان صبحانه مصرف می کنم. پروتئین این صبحانه مغذی کمک شایانی به من برای ادامه فعالیت های روزانه ام می کند.». تحقیقاتی در این خصوص صورت گرفته است و نتایج حاکی از آن است که دانش آموزانی که پیش از شرکت در آزمون های خود، یک یا دو عدد تخم مرغ می خورند، قادر هستند تا بیست درصد نتیجه بهتری نسبت به سایر دانش آموزان داشته باشند.

ترجمه  itrans.ir

نظرات

در ادامه بخوانید...

سخنان کویچی توهی بخش اول

در

  1. پند و اندرز

اجازه دهید ما روحی (spirit) جهانی داشته باشیم که همه چیز را دوست دارد و از همه‌ی خلقت مواظبت‌ می‌کند و برای رشد و توسعه به همه چیز کمک‌ می‌کند. هدف نهایی مطالعه‌ی ما یکپارچه کردن ذهن و بدن و تبدیل به یکی شدن با جهان است.

چهار اصل عمده برای سازمان دهی ذهن و بدن:

  1. بر روی یک نقطه تمرکز کنید
  2. کاملا آرام باشید
  3. وزن را پایین نگه دارید و
  4. گسترش کی (Ki)

 ارزش وجودی ما

          زندگی ما از چی از جهان متولد شده است. بگذارید از متولد شدن به خاطر اینکه حیوان یا گیاه نشدیم تشکر کنیم، به عنوان اینکه انسان‌هایی هستیم که از داشتن ذهنی جهانی خوشمان‌ می‌آید. اجازه دهید ما با کمک به هدایت توسعه و ایجاد جهان، وظایفمان را انجام دهیم.

  1. راهی برای اتحاد با کی (Ki)

          جهان مطلق یکی است.

ما این را چی می‌نامیم. زندگی و بدن ما از چی، از جهان متولد‌ می‌شوند. ما به طور کامل اصول جهان را مطالعه‌ می‌کنیم و آن‌ها را تمرین‌ می‌کنیم. ما با جهان یکی هستیم. نیازی به تفرقه نیست، نیازی به ترس نیست. راهی که ما دنبال‌ می‌کنیم، راه جهان است، که هیچ مشکل سختی‌ نمی‌تواند مانع آن شود. بگذارید ما شجاعانه بگوییم: "اگر من وجدان روشن و روح آرام داشته باشم، من جرأت‌ می‌کنم با دشمنی ده میلیون نفره روبرو شوم".

  1. وحدت ذهن و بدن

          ذهن و بدن در اصل یکی بودند. فکر نکنید که قدرت شما تنها قدرتی است که معمولا استفاده‌ می‌کنید و اعتراض‌ می‌کنید که قدرت کمی دارید. قدرتی که شما معمولا استفاده‌ می‌کنید مانند بخش قابل مشاهده و کوچکی از یک کوه یخ است. وقتی ما ذهن و بدنمان را یکپارچه‌ می‌کنیم و با جهان یکی‌ می‌شویم، ما‌ می‌توانیم از قدرت بزرگی که به طور طبیعی مال ما است استفاده کنیم.

  1. یک نقطه در پایین شکم/abdomen

          جهان یک دایره‌ی بی حد و مرز با شعاع بی حد و حصر است. این چگالی یک نقطه در پایین شکم است که مرز جهان است. بگذارید ذهن‌مان را بر روی این یک نقطه متمرکز کنیم و با جهان یکی شویم و به طور دائم چی‌مان را به جهان بفرستیم.

  1. آرامش

          ما عادت داریم با نگرانی‌های غیر ضروری روبرو شویم. عصبی بودن باعث گرفتگی رگ‌های خونی‌ می‌شود، دورکردن ناخالصی‌ها از بدن را سخت‌ می‌کند و به همین ترتیب باعث حساسیت و آسیب پذیری در برابر بسیاری از بیماری‌ها‌ می‌شود. آرامش واقعا یک اکسیر زندگی است. اجازه دهید ما روش واقعی آرامش را گسترش دهیم که ما را قادر‌ می‌سازد تا هر روز با یک روح مانند نسیم خنک بهاری روبرو شویم. اگر ما این را تمرین کنیم، دیگر هرگز نیازی به عصبانی شدن و هیجان زده شدن در امور روزمره‌ی زندگی‌مان نخواهیم داشت.

  1. آرامش زندگی

در حالت طبیعی وزن اشیاء همیشه در قسمت پایین است. بنابراین، بیان فیزیکی آرامش زندگی این است که وزن هر قسمت از بدن ما نیز در پایین باشد. آرامش همانند سطح آب است که ماه و پرنده‌ی پروازی را نشان‌ می‌دهد، آرامش زندگی واقعی شرایط ذهن ما است که همه چیز را به وضوح نشان‌ می‌دهد. این حالت اصلی و طبیعی ما است. با درک این اصول‌ می‌توانیم آرامش زندگی واقعی را به دست بیاوریم.

  1. زندگی مثبت

          جهان مطلق یکی است. سپس دو نیروی مخالف ظاهر شد و جهان نسبی متولد شد. در شرق این دوگانگی یین و یانگ، در غرب پلاس (مثبت) و مینوس (منفی) نامیده‌ می‌شود. یک زندگی روشن و شاد زندگی مثبت نامیده‌ می‌شود و یک مروارید تاریک منفی نامیده‌ می‌شود. اجازه دهید ما فکر هر منفی را از بین ببریم و از این پس برای زندگی مثبت تلاش کنیم.

  1. ناخودآگاه

          ذهن ناخودآگاه(subconscious) به عنوان یک انبار دانش و تجربه‌های گذشته عمل‌ می‌کند.

مواد ذخیره شده در ذهن ناخودآگاه، ذهن هوشیار(conscious) را تشکیل‌ می‌دهند. از این پس اجازه دهید ما تمام مواد منفی(مینوس) را به ناخودآگاه بسپاریم. اجازه دهید همیشه چی مثبت را گسترش دهیم و زندگی‌‌مان را با یک نگرش مثبت زنده کنیم.

  1. اصل عدم اختلاف

          هیچ تناقضی در جهان مطلق وجود ندارد، اما در جهان نسبی درگیری وجود دارد. اگر ما ذهن و بدن‌مان را متحد کنیم، با جهان یکی‌ می‌شویم. دیگران با خوشحالی ما را دنبال خواهند کرد. نگویید که این جهانی است که ما هر روز تلاش‌ می‌کنیم تا در آن زندگی کنیم. راه حقیقی برای موفقیت دقیقاً یکی و همان اصل عدم اختلاف است و این راه صلح (peace) است.

  1. تعریف کی

          ما در شمارش هر چیزی با شماره 1 شروع‌ می‌کنیم. این غیر ممکن است که این یک بتواند به صفر کاهش پیدا کند. به این دلیل که چیزی‌ نمی‌تواند از هیچ ساخته شود. یک‌ نمی‌تواند از صفر ساخته شود. چی همانند شماره یک است. چی از ذرات بی نهایت کوچک تشکیل شده است، کوچکتر از یک اتم. چی جهانی فشرده شده، به درون یک فرد‌ می‌آید که بیشتر به یک نقطه در پایین شکم تبدیل‌ می‌شود و هرگز صفر‌ نمی‌شود، اما با جهان یکی‌ می‌شود. بنابراین ما ماهیت چی را درک‌ می‌کنیم.

  1. تمرین توسعه‌ی کی

          هماهنگ کردن ذهن و بدن در زمانی که ما نشسته یا ایستاده‌ایم، ساده‌تر از زمانی است که ما در حال حرکت هستیم. اما اتحاد واقعی به معنای حفظ هماهنگی ذهن و بدن حتی در زمانی است که ما در حال حرکت هستیم. تمرین توسعه‌ی چی به یک نفر یاد‌ می‌دهد تا هماهنگی ذهن و بدن را در زندگی روزانه حفظ کند. با استفاده از آن‌ها در زندگی‌مان، ما‌ می‌توانیم در تمامی شرایط بهترین عملکرد را از توانایی‌هایمان داشته باشیم.

  1. وحدت آرامش و عمل

          درست همان طور که پایداری چرخش با سرعت و شدت در حال ثابت شدن است، سریع‌ترین حرکت باعث آرامش‌ می‌شود.

همانند چشم طوفان که صلح آمیز است، آرامش درونی موجب‌ می‌شود تا قدرت عظیمی در عمل ایجاد شود. آرامش و عمل در حقیقت یکی هستند. تنها زمانی که ما یک نقطه را حفظ‌ می‌کنیم و ذهن(mind)و بدن‌مان را متحد‌ می‌کنیم،‌ می‌توانیم وقت آزاد خود را حتی زمانی که مشغول هستیم پیدا کنیم. ذهن‌تان را آرام نگه دارید و شما قادر خواهید بود که به بهترین شیوه‌ی ممکن از توانایی های‌تان استفاده کنید، حتی در شرایط اضطراری یا وقتی در حال کارهای مهمی هستید، به بهترین وجه عمل‌ می‌کنید.

  1. فودوشین

          فودوشین درست، یک سطح سفت و سخت و بی حرکت ذهن نیست، بلکه شرایطی ثابت است که از سریع‌ترین حرکت به دست‌ می‌آید. به عبارت دیگر، مانند پایداری چرخش، وضعیت پایداری کامل روحی و فیزیکی ناشی از جنبشی است که بی نهایت ادامه‌ می‌یابد و به طوری بی نهایت سریع است که ناشناخته است. این حرکت در یک نقطه در پایین شکم قرار دارد. با قرار دادن همه چیز در نقطه‌ی چی، ما‌ می‌توانیم فودوشین را تجربه کنیم و ثبات خود را از دست ندهیم، مهم نیست که چه اتفاقی‌ می‌افتد.

  1. تمرین تنفس کی

          نفس‌تان را بیرون دهید، به طوری که نفس شما به بی نهایت تا پایان جهان سفر کند: نفس‌‌‌تان را به درون بدهید، به طوری که، نفس شما به یک نقطه‌ می‌رسد و بی نهایت در آن جا ادامه دارد. روش‌های تنفس چی راه‌های مهمی در متحد کردن ذهن و بدن هستند. در شب زمانی که همه چیز آرام و ساکت است، این تمرین را به تنهایی انجام دهید و شما احساس خواهید کرد که شما جهان هستید و جهان شما است. این شما را به خلسه‌ای عالی برای یکی شدن با جهان هدایت‌ می‌کند. در این لحظه قدرت زندگی که در حقیقت مال شما است کاملا فعال شده است.

  1. کیاتسوهو شفا با کی

ما هماهنگی ذهن و بدن و روش‌های تنفس چی را آموخته ایم. بنابراین ما‌‌‌‌ در هر زمانی‌ می‌توانیم چی جهان را به بدن‌مان وارد کنیم. هنگامی که یک پمپ آب خشک‌ می‌شود، آب خوب به داخل پمپ جریان پیدا‌ نمی‌کند. برای شروع مجدد جریان باید آب را به پمپ بازگردانیم. به همین شیوه، چی در افرادی که از بیماری یا بدبختی رنج‌ می‌برند به خوبی جریان پیدا‌ نمی‌کند. اجازه دهید برای برگرداندن چی به این افراد کیاتسوهو را تمرین کینم. جریان چی خود را تحریک کنند و به آن‌ها تازگی بدهد و شادی را شروع کنند.

 

  1. ریسیشین/reiseishin  ذهن جهانی

          ما از داشتن روحی که با روح جهان یکی است خوشحال هستیم.

این روح "ریسیشین" نامیده‌ می‌شود. وقتی که آب آرام است، ماه به وضوح در آب منعکس‌ می‌شود. مشابه با این، وقتی ذهن و بدن ما آرام و هماهنگ هستند، ریسیشین ما به طور کامل خود را نشان‌ می‌دهد. هنگامی که این اتفاق‌ می‌افتد، همه‌ی رنج‌ها و خواسته‌های شرور از بین‌ می‌روند و ذهن جهانی عشق و حمایت از همه چیز در ما ظاهر‌ می‌شود. بیایید تلاش کنیم ریسیشین‌مان را تحقق ببخشیم.

  1. ذهنی که به دنبال حقیقت است

          ما ذهنی را فرا‌ می‌خوانیم که به دنبال روشن کردن راه جهان باشد و آن را در عمل اجرا کند، ذهنی که به دنبال حقیقت باشد. با این وجود یک میمون یا سگ باهوش شاید نتوانند ذهن جهانی را درک کنند. فقط انسان‌ها دارای توانایی و امتیاز برای درک آن هستند. اگر شما ذهنی دارید که به دنبال حقیقت است، شما خوشحال هستید، این ثابت‌ می‌کند که شما واقعا یک انسان هستید.

  1. نیروی اراده

          یک سخنرانی قدیمی شرقی به ما‌ می‌گوید: "هنگامی که نیروی اراده‌ی ما در هماهنگی با جهان قرار‌ می‌گیرد و روی یک سنگ متمرکز‌ می‌شود،‌ می‌تواند از آن عبورکند. در چنین حالتی‌ می‌تواند باد، باران و رعد و برق را اداره کند." اما از کجا‌ می‌توانیم نیروی اراده‌مان را بیاوریم؟ کسانی که این سوال را‌ می‌فهمند و پاسخ‌ می‌دهند کسانی هستند که وظایف مهم را انجام‌ می‌دهند. هنگامی که ما ذهن و بدن‌مان را توسط ماندن بر امواج ذهن‌مان برای کاهش نامحسوس و بی نهایت ناخالصی‌ها هماهنگ‌ می‌کنیم، ما‌ می‌توانیم نیروی اراده‌‌مان را بفرستیم که‌ می‌تواند جهان را حرکت دهد.

  1. اینتوکو کار خوب در نهان

          درست همان طور که شماره یک هرگز‌ نمی‌تواند به صفر کاهش یابد، هنگامی که ما صحبت‌ می‌کنیم یا کاری را انجام‌ می‌دهیم، سخن یا عمل ما هیچ وقت به طور کامل از بین‌ نمی‌رود. یک سخن قدیمی شرقی به ما‌ می‌گوید: "کاشت خوب است، پس برداشت خوب خواهد بود. بد بکارید و بد برداشت کنید.

" ما باید بدانیم، هر کاری که انجام‌ می‌دهیم به خود ما بر‌ می‌گردد.

بنابراین، قبل از امیدواری برای شادی و رفاه خودمان و فرزندان‌مان، ما باید کارهای خوبی را در نهان انجام دهیم. انجام دادن کار خوب در نهان به معنی انجام دادن کار خوب بدون انتظار ستایش و توجه است، عمل کردن بدون هر امیدی برای پاداش. این کار اینتوکو نامیده‌ می‌شود. از راه‌های متنوعی که برای انجام اینتوکو وجود دارد، از راه جهان رفتن و هدایت دیگران به این راه بهترین راه است.

  1. ستسودو- آموزش راه جهان

          مردم خودخواه(selfish) در گذشته هرگز راه جهان را درک نکردند و در آن قدم نگذاشتند. بنابراین، وقتی که ما اصول و راه جهان را درک‌ می‌کنیم، جهان مسئولیت گسترش آن‌ها به تمام دنیا را به ما‌ می‌دهد. فکر نکنید که شما‌ نمی‌توانید به دیگران کمک کنید. چیزی که شما امروز یادگرفتید را‌ می‌توانید روز بعد به دیگران یاد بدهید. جهان پر از مردمی است که راه جهان را گم کرده‌‌اند و از بیماری رنج‌ می‌برند. بگذارید ما با توضیح دادن اصول اصلی جهان به آن‌ها، بهترین کار را انجام دهیم.

  1. گنجینه‌ی آزمایش چی

          هیچ رنگ، بو و شکلی ندارد، ذهن چیزی نیست که بتواند توسط حواس درک شود. با این وجود، بر اساس اصلی که‌ می‌گوید ذهن و بدن در واقع یکی هستند، ما‌ می‌توانیم در مورد سطح این ذهن غیر قابل درک با آزمایش کردن بدن که برای حواس ما در دسترس است، بدانیم. آزمایش‌های چی بر پایه‌ی آزمایش برای قدرت یا ضعف نیستند. فاکتور بسیار مهم در آزمایش چی، آگاه کردن دقیق شخص از سطح ذهنی اش است. در نتیجه، کسی که آزمایش چی را انجام‌ می‌دهد باید از ابتدا به درستی یکپارچگی ذهن و بدن را درک کرده باشد و به نمایش بگذارد و سپس آزمایش را به درستی انجام دهد.

23.

طبیعت برای ما در چهار فصل ظاهر‌ می‌شود. بهار روشن و گرم، تابستان کند و داغ است. پاییز با رنگ، با ردی از غم و اندوه تزئین شده است و زمستان مات و شدید است. به طور مشابه، حرکت شین شین تویتسو آیکیدو غنی و متنوع است. هر دو مورد شدت و مهربانی، سرعت و آرامش وجود دارد. این طراحی شده است تا بسیاری از حالات و ویژگی‌های زنان و مردان، جوان و پیر را توضیح دهد. ولی اگر این، برای یک لحظه از اصل‌های جهان متفاوت باشد، دیگر آیکیدو با چی نخواهد بود.

24.

          چیزی انجام ندهید، به این معنی نیست که هیچ کاری نکنید، مو یا هیچ چیز صرفا به معنی نبودن هیچ چیز نیست. این به سطحی که در آن ذهن به طور غیر قابل مشاهده‌ای آرام رشد کرده است اشاره‌ می‌کند و سپس به اشیاء اجازه‌ می‌دهد تا روند طبیعی خود را داشته باشند. اگر شما بتوانید همه چیز را به طور کامل به جهان برسانید و کوچکترین مقاومت را نداشته باشید،‌ می‌توانید بالاترین سطح آزمایش‌های چی را دریافت کنید.

    25.

     بعد از درک کردن اصل (principle)، شما‌ نمی‌توانید انتظار داشته باشید به درک درستی برسید، مگر اینکه آن را با بدن‌تان یاد بگیرید. به طور خاص اندیشمندان تمایل دارند تا فقط در تئوری یادبگیرند. شما باید تمرین کنید تا قادر باشید در هر لحظه به اصل‌های اساسی برگردید.

 

نظرات

در ادامه بخوانید...