مهمترین منبع فرصتهای کارآفرینانه عبارتست از فعالیت سایر کارآفرینان. هنگامیکه یک کارآفرین از مزیت یک فرصت بهره برداری ذکرنشده درقبل بهره برداری میبرد، این امر فرصتهای بهره برداری جدیدی ایجاد میکند که به سایر کارآفرینان اجازه میدهد تا اقدام کنند، و این پروسه به جاری بودن درمیان اقتصاد ادامه میدهد و فرصتهای بهره برداری اضافی ایجادمیکند. پروسه کارآفرینی خودش معمول ترین منبع فرصتهای کارآفرینانه میباشد.
محققی به نام "کیرزنر" در سال 1973 ، کارآفرینی را بعنوان شناخت فرصتهای بهره برداری ذکرنشده درقبل نمایش داد، و برخلاف محققان پیش تر بر طبیعت متعادل کننده کارآفرینی تأکید کرد.
"کیرزنر" برروی اینکه چگونه فعالیت کارآفرینانه فرصتهای ناشناخته قبلی را بهره برداری نمود تا اقتصاد را بسمت تعادل بکشد تمرکز نمود بجای اینکه لحاظ کند که چگونه این فرصتها ایجاد شده بودند، یا چرا آنها ناشناخته بودند.
در واقع، اکثر فرصتهای بهره برداری هنگامیکه ایجادشدند بسرعت مورد بهره برداری قرارگرفتند. با پرکردن جزئیات درباره اینکه فرصتها چگونه ایجاد میشوند، روایت "کیرزنر" کاملتر شد. "کیرزنر" پروسه کارآفرینی را در پاسخ به آن فرصتهای کارآفرینی که هنوز ذکر نشده بودند توضیح داد . بخاطراینکه اکثر فرصتهای کارآفرینی با اقدامات کارآفرینان ایجاد میشوند، همان تئوری کارآفرینی هر دوی منشأهای فعالیت کارآفرینی و راهی که درآن کارآفرینان برروی فرصتهای موجود کارمیکنند را توضیح میدهد.
اگر فردی فقط برروی پاسخ کارآفرینان به تعدادی از فرصتهای کارآفرینانه تمرکز کند، بنظر میرسد که انبوهی از فرصتها وجوددارد که کارافرین ها میتوانند از آن استخراج نمایند، ولی با اقدام کارآفرینان، درحالیکه اقتصاد به تعادل میرسد تعداد باقیمانده فرصتهای کارآفرینانه کاهش میابد و دراین هنگام یعنی در زمان تعادل، تمام فرصتهای کارآفرینانه مورد بهره برداری قرارگرفته اند. با نگاه کردن بدین شکل، هرچه فعالیت کارآفرینانه بیشتری وجودداشته باشد، فرصتهای کارآفرینانه کمتری وجودخواهدداشت. هرچند فقط متضاد این قضیه نیز صحیح است. هر اقدام کارآفرینانه، فرصتهای کارآفرینانه بیشتری را ایجاد میکند، و درحالیکه کارآفرینی اتفاق بیفتد انبوه فرصتهای کارآفرینانه را افزایش میدهد.
مانکور اولسون 1996 در یک مقاله با عنوان "اسکناسهای رها شده روی پیاده رو"، بحث میکند که افراد فقط فرصتهایراحت را قبول نمیکنند. اولسون لحاظ میکند که چرا بعضی اقتصادها سریعتر از بقیه رشد میکنند، ولی این نکته مهم را بیان میکند که هنگامیکه محرکها صحیح میباشند، فرصتهای بهره برداری مدت طولانی بصورت بهرهبردارینشده باقی نمیمانند. اگر اولسون درست گفته باشد، ادامه دادن فعالیت کارآفرینانه به یک منبع ادامهدار فرصتهای کارآفرینانه جدید نیاز دارد و نکته کلیدی این بخش این است که آن فرصتهای جدید بوسیله کارآفرینان ایجاد میشوند درحالیکه آنها از فرصتهای موجود بهره برداری میکنند.
به یک طریق، این مکانیزم فیدبک مثبت که درآن کارآفرینی، فرصتهای کارآفرینی اضافی ایجاد میکند ممکن است بعنوان یک نوع بیگانگی با شبکه درنظرگرفته شود، محققان برروی راهی که فرهنگ کارآفرینی میتواند گسترش یابد تمرکز میکنند که بدون شک صحیح میباشد، مستقل از هر تأثیر فرهنگی (نظیر بعضی از کارآفرینانی که بعنوان مدلهای نقش برای دیگران خدمت میکنند) یا مشخصات جامعه که ممکن است افراد را وادارسازد تا بصورت کارآفرینانه عمل کنند، اقدامات کارآفرینانه به سادگی فرصتهای کارآفرینانه بیشتری تولید میکنند که سپس برای بهره برداری موجود خواهندبود. هرچند مستقل از هر اثر شبکه در یک جهت یکسان، اثرات کارآفرینی بحث شده در این بخش بوسیله اثرات شبکه که بطور آگاهانه توسط بایگریو و مینیتی مدل شده است تقویت میشود. (سیارک)
برای دیدن اینکه کارآفرینی چگونه میتواند فرصتهای کارآفرینانه اضافی ایجادکند، یک مثال در یکی از کارآفرینانه ترین صنایع در انتهای قرن بیستم را لحاظ کنید: میکروکامپیوتر ها. بعضی افراد دارای این ایده هستند که بجای اینکه ماوس از طریق یک کابل به کامپیوتر متصل شود، ماوس میتواند سیگنال مادون قرمز را به کامپیوتر انتقال دهد، که این امر ماوس را قادر میسازد تا وایرلس باشد. چرا تا پیش از این هیچ کس روی این فرصت کارآفرینانه اقدام نکرده است؟ پاسخ این است که آن مدت زیادی قبل از اینکه به بهره برداری رسیده باشد وجود نداشته است. این فرصت قبلاً برای دهه های متوالی موجود نبوده است، بلکه کمی بعد از اینکه موس یک دستگاه ورودی محبوب برای کامپیوترها شد این فرصت مشاهده شد و برروی آن اقدام گردید. این فرصت بوسیله توسعه ماوس کامپیوتر ایجادشد، که خودش یک اقدام زودهنگام کارآفرینی بود، و کاربران کامپیوتر میدانند که دسته های اشاره، ترکبالها و تاچپدها (صفحه لمسی) سایر دستگاه های ورودی هستند که توسط کارآفرینان توسعه داده شده اند. ولی این انبوه خاص فرصتهای کارآفرینانه فقط پس از توسعه ماوس بعنوان یک دستگاه ورودی وجودداشته اند. فعالیت کارآفرینانه توسعهدهنده ماوس از یک فرصت کارآفرینانه استفاده نکرد، بلکه آن فرصتهای کارآفرینانه خیلی بیشتری را ایجاد کرد.
بطور مشابه، ماوس یک فرصت نبود که برای مدت زمان طولانی نادیده گرفته شده باشد. ماوس کامپیوتر کمی پس از اینکه ریزپردازنده ها آنقدر قدرتمند شدند تا از آنها بعنوان دستگاه های ورودی استفاده کنند گسترش یافت، لذا کارآفرینی که ماوس را توسعه داد روی یک فرصت کارمیکرد که محصول کارآفرینانی بود که میکروکامپیوترها را توسعه داده بودند. بدون میکروکامپیوترها، فرصت بهره بردن از فروش ماوسها وجود نداشت. روایت کاملتر کمی پیچیده تر است، ولی مجدداً نشان میدهد که اقدامات کارآفرینانه بعضی افراد چگونه فرصتهایی برای سایر افراد تولید میکنند. ماوس درواقع توسط زروکس توسعه داده شد، ولی استیو جابز در شرکت کامپیوتر اپل پتانسیل این دستگاه ورودی را تشخیص داد و آن را محبوب ساخت. سپس بیل گیتس در شرکت مایکروسافت با دیدن اینکه این دستگاه به چه خوبی کار میکند یک سیستم عامل بااستفاده از این ایده ساخت، و تبدیل به ثروتمندترین مرد جهان شد. ولی هیچ فرصتی برای توسعه ماوس مادون قرمز (و صفحه لمسی و دسته اشاره و ترکبال) وجود نداشته است زیرا ماوس ابتدا بعنوان یک دستگاه ورودی توسعه داده شده بود. (سیارک)
درنتیجه، این اقدام کارآفرینانه بسته به کارآفرینانی که میبینند که ریزپردازنده ها میتوانند بعنوان پایه برای میکروکامپیوترها استفاده شوند عمل میکند، یک کشف کارآفرینانه که نمیتوانست بدون اختراع ریزپردازنده بوجود بیاید. و آن اقدام کارآفرینانه نمیتوانست بدون اختراع ترانزیستور اتفاق افتاده باشدو الی آخر.ترجمه itrans.ir
(سیارک)کسانی که در عرصه زندگی به موفقیتهای چشمگیری دست یافتند و به آرزوهای خود رسیدند، همه در یک چیز مشترک بودند؛ اگر فکر می کنید آن چیز، هوش فوق العاده بالا یا یک شانس بزرگ در زندگیشان بوده، سخت در اشتباهید؛ آنها فقط از فواید مطالعه کردن آگاه بوده اند. کتابها بزرگترین سرمایه گذاریشان در زندگی بوده است.
دو نوجوان در اوهامای نبراسکا کاری در یک مغازه خوار و بار فروشی پیدا کردند. یکی از آنها که سنش بیشتر بود، حسابی از اوضاع دشوار مالی و شرایط سخت زندگی اش به تنگ آمده بود؛ او مجبور بود همستر نگهداری کند و بعد بفروشد تا بتواند کمی پول پس انداز کند. آن یکی که جوان تر بود، نوه صاحب مغازه نیز بود و کمی رفتن به کالج را به تعویق انداخت تا بتواند پول دربیاورد؛ او برای این که پول دربیاورد کارهای عجیبی می کرد؛ مثلا آدامس می فروخت یا یکی یکی درب خانه هارا می زد و به آنها نوشابه می فروخت.
جالب است بدانید که آنها در آن زمان روزی دو دلار درآمد داشتند. حالا که دهه ها از آن وقت می گذرد، با تأسیس شرکت هلدینگ برکشایر هاتاوی، آنها نزدیک به 20 بیلیون دلار درآمد سالانه دارند. حالا فکر می کنید این دو نوجوان چه کسانی بودند؟ بله. چارلی مانگر و وارن بوفت. اما مسئله اصلی اینجاست که این دو نوجوان که در خیابان دست فروشی می کردند و حتی پول کافی برای رفتن به کالج نداشتند چگونه به یکی از بزرگترین سرمایه داران آمریکا بدل شدند؟
چارلی مانگر که حالا پیرمردی 84 ساله شده، برای دانشجویان حقوق علاقه مند و کنجکاو، پرده از راز موفقیتش برداشت و برای آنها از چگونگی آن گفت: «من دائما با کسانی مواجه می شوم که خیلی از نظر هوش و استعداد با مردم عادی فرقی ندارند، گاهی حتی کسانی را می بینم که خیلی دل به کار نمی دهند و حوصله آنرا ندارند اما مثل یک ربات هر چیزی که علاقه دارند را یاد می گیرند. دانشِ آنها، در حیطه کار یا علاقه شان، هرشب که به رختخواب می روند، کمی بیشتر از قبل شده است و همین است که برایشان معجزه می کند، بخصوص اگر مسیری طولانی در پیش داشته باشند.»
شاید کمی باور کردنش دشوار باشد، اما زمانی که تازه این شرکت هلدینگ را راه اندازی کرده بودند، چارلی بیشتر وقت خودرا در روز صرف مطالعه می کرد و چیزی بین 600 تا 1000 صفحه در روز کتاب می خواند. همین حالا هم که پا به سن گذاشته و چشمانش همانند قبل یاری نمی کنند، 80 درصد روز خود را به مطالعه اختصاص می دهد. این عادت روزانه چارلی را به یکی از بزرگترین سرمایه داران آمریکا و جهان بدل کرد. بله چارلی همان نوجوانی است که روزی در خیابان دست فروشی می کرد.
او در ادامه صحبتهایش با دانشجویان گفت: «در طول روز حداقل 500 صفحه کتاب بخوانید. اینگونه خواهید توانست دانش کافی در اختیار داشته باشید. دانش همانند پولی که جایی سرمایه گذاری می کنید، روز به روز بیشتر می شود. همه شما توانایی آن را دارید که روزی 500 صفحه کتاب بخوانید، اما اینکه چند نفر از شما اراده این کار را داشته باشند را نمی دانم.» در آخر نیز چارلی همه صحبتها خودرا در این یک جمله خلاصه کرد: «مهم نیست کجای زندگی ایستاده اید، بیشتر و بیشتر یاد بگیرید و اینگونه است که موفق خواهید بود.منبع
بوفت و مانگر تنها کسانی نیستند که موفقیت این روزهای خودرا مدیون مطالعه و کتاب خواندن می دانند. الن ماسک، که یکی از کارآفرینان حال حاضر در حوزه تکنولوژی به حساب می آید، با مطالعه کتاب توانست یاد بگیرد چگونه موشک درست کند. الن در اوان کودکی از سمت بچه های دیگر بسیار مورد آزار و اذیت قرار می گرفت؛ او در آفریقای جنوبی زندگی می کرد. برای اینکه کمی آرامش پیدا کند و از فشار آنچه در طول روز تحمل کرده بود بکاهد، رو به کتاب خوانی آورد؛ او بیشتر کتابهای علمی خیالی و فانتزی می خواند. همین کتاب خواندن قوه تخیل اورا به کار انداخت و الهام بخش او شد تا یک میراث شگفت انگیز در دنیا از خود به جای بگذارد.
بیل گیتس، که معرف حضور همه هست و ثروتمندترین مرد روی کره زمین است، یکی از کسانی است که مطالعه زیادی دارد. او نزدیک به پنجاه کتاب در طول سال می خواند، اما با این تفاوت که کتابهایی که بیل می خواند، ادبیات داستانی نیستند و بیشتر کتابهای مربوط به دانش و تکنولوژی مربوط به کارش را مطالعه می کرد. با اینکه بیشتر اوقات روز را مجبور به سفر کردن و ملاقات با انسانهای جدید است، بازهم برای کسب دانش بیشتر، کتاب خواند را بهترین راه می دانست.
فراموش نکنید که نام مارک زاکربرگ، خالق فیسبوک نیز در این لیست جای می گیرد. در سال 2015 بود که مردم را به چالشی دعوت کرد؛ او از انها خواست در باشگاه کتاب خوانی به وی بپیوندند تا دو هفته یکبار یک کتاب بخوانند.
آیا مایل هستید امشب که به رختخواب خود می روید نسبت به روز قبل دانش بیشتری اندوخته باشید؟
با وجود اینکه خواندن کتاب بسیار ثمربخش و مفید است، بسیاری از مردم اینکاررا خسته کننده و آزاردهنده می دانند. سؤالهایی از این قبیل می پرسند: چرا کتاب بخوانم وقتی می توانم آخر شب به جای آن سریال مورد علاقه ام را تماشا کنم؟ یا چرا مطالعه کنم وقتی می توانم با دوستانم بیرون بروم و اوقات خوشی را سپری کنم؟ خب درپاسخ این دوستان عزیز باید گفت که نابرده رنج گنج میسر نمی شود. آرزوهای بزرگ انسانهای بزرگ نمی خواهد. تنها باید خودرا مجبور به داشتن برنامه ای در طول روز کنید. برنامه ای برای مطالعه. شاید در اولین نگاه کمی دشوار به نظر برسد که واقعا دشوار هم هست، اما می توان با ترک عادات رفتاری گذشته و جانشین کردن عادت خوب مطالعه به هرچه که می خواهید دست پیدا کنید. کمی دانش بیشتر در طول یک روز به دانش عظیمی در سال بدل می شود که می توانید از آن در مسیر پیشرفتن و رسیدن به آرزوهایتان بهره بگیرید. تکنولوژی نیز به کمک شما آمده و دیگر نیازی به حمل کتابهای کاغذی ندارید. می توانید هرکتابی را که دوست داشته باشید روی تلفن همراه خود بریزید و در اوقاتی که کاری ندارید به مطالعه مشغول شوید.(سیارک)