نمونه برداری از سینه
طاهره مصطفویدر۱۴۰۳/۲/۱۸کیفیت و هزینه مراقبتهای بهداشتی وابسته به تصمیماتی است که پزشکان اتخاذ میکنند و هدف آنها طراحی کردن یک برنامه درمانی برای بهبود شرایط بیمار است. بیشتر این تصمیمات دارای عوامل متعدد، عدم قطعیت زیاد و سوالات ارزشی دشوار است. شواهد ارائه شده نشان میدهد که پزشکان عدم قطعیت را به خوبی مدیریت نمیکنند و بسیاری از پزشکان خطاهای زیادی در استدلال احتمالاتی دارند و این خطاها ممکن است کیفیت مراقبتهای پزشکی را به خطر بیندازد.
نمونه برداری یا بافتبرداری سینه یک فرایند ساده نیست. رایجترین نوع (حدود 80%) یک بافتبرداری شکافی است که در آن با استفاده از عمل جراحی توده مربوطه برداشته میشود تا آزمایشهای میکروسکوپی و هیستولوژیکی توسط یک متخصص پاتولوژی بر روی آن انجام شود. معمولا بیمار در یک بیمارستان بستری میشود و مجموعه کاملی از آزمایشهای تشخیصی قبل از جراحی بر روی او انجام میشود. بافتبرداری تقریبا همیشه به صورت بیهوشی عمومی انجام میشود (با احتمالا تقریبا 2 مرگ ناشی از بیهوشی در هر 10000 نفر). یک بریدگی کوچک (1 تا 2 اینچ) ایجاد میشود و بافتی به اندازه یک گردو برداشته میشود. در بسیاری از موارد (تقریبا در یک مورد از هر 2 مورد) برداشت بافت حس نمیشود و در سایر موارد یک فرورفتگی در قسمت مربوطه ایجاد میشود. در حالتهای خیلی استثنایی (در 1 مورد از هر 200 مورد) عفونتی ایجاد میشود که ممکن است چندین هفته طول بکشد. هزینه این کار تقریبا 700 دلار است. این فرایند را میتوان سرپایی و با بیهوشی موضعی هم انجام داد. به عنوان یک الترناتیو برای بیوپسی شکافتی، برخی از جراحان در برخی موارد ترجیح میدهند بافت را با استفاده از یک سوزن برداشت کنند. این کار به صورت سرپایی میتواند انجام شود و هیچ زخم یا اثرات باقیماندهای ندارد و هزینه به مراتب کمتری دارد. اما، بسیاری از پزشکان این روش را قابل اعتماد نمیدانند و معتقدند ممکن است ضایعه بدخیم در این روش دیده نشود.
یک عامل مهم که نیاز برای بافتبرداری را تحت تاثیر قرار میدهد، احتمال سرطانی بودن توده سینه است. برای براورد این احتمال، پزشک میتواند بیماریهای مختلف را فهرست کند، فرکانس رخداد علائم و نشانههای مختلف با هر بیماری را تعیین کند و این اطلاعات را با آنچه که در بیمار مشاهده کرده است مقایسه کند و احتمال اینکه بیمار مورد نظر هر کدام از بیماریها را داشته باشد را تعیین کند و اگر احتمال سرطان یا یک ضایعه قابل درمان دیگر زیاد باشد، بافتبرداری را تجویز کند. برای کمک به پزشک، در بسیاری از کتب نوشته شده است که چگونه میتوان یبماریهای خوشخیم را از سرطان متمایز کرد. برای مثال، پاراگراف زیر یک بیماری خوشخیم را توصیف میکند: بیماری کیستی مزمن
بیماری کیستی مزمن معمولا با سرطان سینه اشتباه گرفته میشود. این بیماری معمولا در زنانی که به تازگی زایمان داشتهاند و سینههای کوچکی دارند رخ میدهد. این بیماری در ربع فوقانی بیرونی رایج تر است اما ممکن است در قسمتهای دیگر نیز رخ دهد و کل سینه را در بر گیرد. معمولا دردناک است. به خصوص در دوره قبل از قاعدگی و وقوع اختلالات قاعدگی به همراه آن نیز شایع هستند. جریان نوک پستانی، معمولا به صورت ابکی، تقریبا در 15 درصد موارد رخ میدهند. اما در خود نوک پستان تغییری رخ نمیدهد. ضایعه پراکنده و بدون علامتگذاری و بدون تثبیت نسبت به پوست بیرونی است. کیستهای چندگانه محکم، گرد و دارای نوسان هستند و اگر دارای سیال روشن باشند، ممکن است نور را از خود عبور دهند. یک کیست بزرگ در ناحیه بیماری کیستی مزمن حسی مانند یک تومور ایجاد میکند. اما معمولا ملایمتر و محدود تر است. گرههای لنف آگزیلاری معمولا بزرگ نمیشوند. بیماری کیستی مزمن در موارد نادری کیستهای بزرگ متمایل به آبی را سبب میشود. معمولا، کیستها چندتایی و کوچک هستند .
تعریف های مشابهی برای فیبروآدنوما، نکروز چربی، زخم و دیگر شرایط پستان و همچنین برای سرطان وجود دارند.
این نوع اطلاعات احتمالی را میتوان برای کمک به یک پزشک استفاده کرد تا بتواند علل احتمالی توده سینه یک بیمار را تشخیص دهد. با ارزیابی مقادیر پیامدهای ممکن (مثلا تشخیص صحیح یک سرطان، انجام یک بافتبرداری غیر ضروری بر روی یک توده غیر بدخیم، بافتبرداری نکردن و نادیده گرفتن یک توده بدخیم، و تصمیمگیری صحیح و عدم انجام بافتبرداری بر روی یک توده خوش خیم)، پزشک میتواند احتمال اینکه یک بیمار، با توجه به نشانهها و علامتهای بیماری، سرطان داشته باشد را تعیین کند و میتواند به این ترتیب در مورد اقدامات بعدی تصمیمگیری کند.
ماموگرافی
آزمایشهای تشخیصی دیگری وجود دارند تا به پزشک کمک کنند که احتمال اینکه توده موجود در سینه یک خانم خاص بدخیم است را تشخیص دهد. احتمالا رایجترین و مهمترین آزمایش استفاده شده، ماموگرافی است. ارزش این آزمایش در این است که قسمتهای سلولهای بدخیم اشعه X را متفاوت از سلولهای غیر بدخیم جذب میکنند. با مطالعه کردن ماموگرام، رادیولوژیستها ممکن است بتوانند نشانههای مشخصی که با فرکانسهای مختلف در تودههای مختلف مشاهده میشود را شناسایی کنند و براساس این اطلاعات میتوان در مورد ماهیت توده مورد نظر قضاوت کرد. معمولا ماموگرامها به صورت مثبت یا منفی برای سرطان دستهبندی میشوند. گاها یک دستهبندی گستردهتر استفاده میشود. برای مثال دستهبندی سه کلاسی به صورت :بدخیم، مشکوک و خوش خیم وجود دارد.
آزمایش ماموگرافی یک آزمایش عالی نیست. چرا که برخی تودههای بدخیم به اشتباه به صورت خوشخیم و برخی تودههای خوشخیم به صورت بدخیم شناسایی میشوند. بنابراین، یک عاملی که برای پزشک خیلی مهم است، دقت آزمایش است.
این مقاله برای شما مفید بود؟ لطفا تجربیات خود را با کاربران به اشتراک بگذارید.(سیارک)