برخی از باورهای خرافی رایج در میان انسان ها

در

گربه سیاه

برای مدت زمانی بسیار طولانی در تاریخ فرهنگ غرب، گربه های سیاه به عنوان یک نشانه نحس و شوم شناخته می شده اند. در قرون وسطی، مردم گربه های سیاه را به اعمالی ربط می دادند که توسط جادوگرها انجام می گرفت. گذشته از فرهنگ غربی و باور خرافی مردم نسبت به این گربه ها، در بسیاری از فرهنگ ها و کشورهای دیگر نیز، زمانی که افراد گربه سیاهی را می بینند که از گذر گاهی عبور می کند، آن را به فال بد گرفته و بر این باور اند که اتفاق بسیار نا خوشایندی در پیش خواهد بود، حال ممکن است این اتفاق بیماری باشد، و یا حتی مرگ یکی از عزیزان. یکی از مسائلی که در حال حاضر و زمانه ای که در آن زندگی می کنیم، بسیار رایج است، باور خرافی غمار باز ها نسبت به این گربه های سیاه است. زمانی که یک غمار باز قصد دارد به کازینو و یا محل بازی خود برود، اگر سر راه خود یک گربه سیاه ببیند، آن را نشانه این می داند که بازی آن روز خود را خواهد باخت و به احتمال زیاد از رفتن به محل خود داری می کند. نکته عجیب و جالب توجه این است که در برخی فرهنگ ها و کشورها، نه تنها گربه سیاه را به عنوان یک نشانه نحس و شوم نمی دانند، بلکه بر این باوراند که برایشان خوش شانسی و اتفاق خوبی به ارمغان خواهد آورد. ژاپن، ایرلند و بریتانیا از جمله این کشورها هستند. این نشان می دهد که یک باور خرافی تا چه حد می تواند از روی نا آگاهی باشد.

مکبث

اگر بخواهیم در میان بازیگران صحنه تئاتر و در میان هنرمندان به دنبال ریشه های باوری خرافی بگردیم، به احتمال زیاد، نمایشنامه ای بهتر از مکبث برای این ریشه یابی پیدا نمی کنیم، چرا که باور خرافی ای در خصوص این نمایشنامه و اجرای آن در میان هنرمندان وجود دارد (تصویری که مشاهده می کنید، مربوط به اجرای نمایشنامه مکبث، نوشته شکسپیر، در سال 1976 است که ایان مک کلن و جودی دنچ در آن به ایفای نقش پرداختند). اما این باور خرافی چیست؟ هنرمندانی که وظیفه به روی صحنه بردن نمایشنامه را به عهده می گرفتند و نیز طراحان و کارگردان ها و دیگر افراد، بر این باور بودند که اگر روی صحنه و زمانی که هنوز نمایش شروع نشده است، از نام «مکبث» برای ارجاع به نامِ نمایشنامه بهره گرفته شود، برای تیمی که نمایشنامه را به روی صحنه می برد، بد یمن خواهد بود و اتفاقات بدی رخ خواهد داد. به همین خاطر است که لقب «نمایشنامه اسکاتلندی» برای این نمایشنامه معروف شکسپیر، رایج شده است. داستان های بسیاری هم در رابطه با بد بیاری ها و اتفاقات بدی که در مسیر اجرا و بردن این نمایشنامه روی صحنه، پیش آمد کرده است، وجود دارد که به این گونه باور های خرافی دامن می زند. یک افسانه که راست و دروغ آن مشخص نیست، حکایت از این دارد که در یکی از این اجرا ها، به طور اشتباهی، یک خنجر واقعی به جای خنجری که برای بازیگر نقش مقابل مکبث و قاتل او در نظر گرفته شده بود، استفاده می شود و این باعث مرگ بازیگر نقش مکبث می شود.

یکی دیگر از باور های خرافی رایج در میان بازیگران تئاتر و هنرمندان، این است که اگر پیش از رفتن به روی سن، برای بازیگری آرزوی موفقیت کنید، در حقیقت مثل این است که او را نفرین کرده باشید و احتمال دارد واقعه نا گواری برایش رخ دهد یا برای مثال دیالوگی را فراموش کند و از این قبیل اتفاق ها. به همین خاطر است که بسیاری از بازیگران تئاتر، هنوز که هنوزه، به جای گفتن این که «برات آرزوی موفقیت می کنم» از عبارتی شبیه به این استفاده می کنند: «امیدوارم پات بشکنه» و بر این باور اند که اگر آن جمله مثبت سبب بدبیاری می شود، احتمالاً این جمله منفی، نتیجه عکس خواهد داشت و خوش یمن خواهد بود. این که دقیقاً این باور خرافی از کجا ریشه می گیرد، دقیقاً معلوم و مشخص نیست، اما شواهد حاکی از آن است که از سال 1920 بود که این گونه باور ها میان هنرمندان رایج شد.

گارگویل

ساختمان های بسیاری در نقاط مختلف جهان وجود دارند که مجسمه ها و یا حتی تصاویر گچیِ ترسناک و مخوفی، روی نمای بیرونی خود دارند و به همین خاطر است که ظاهری عجیب و غریب پیدا کرده اند. بسیاری از این ساختمان ها مربوط به قرون وسطی می شود و کلیسا های بزرگ معمولاً از مجسمه چنین موجوداتی در نمای بیرونی خود استفاده می کردند. Hunky Punks نام یکی از این مجسمه ها است که در ساختمانی در کشور ایرلند وجود دارد و بسیار شناخته شده است. گارگویل ها نیز (گارگویلی که در تصویر مشاهده می کنید، بر نمای بیرونی کلیسای عظیم نوتر دام کار شده است که در پاریس قرار دارد) از این گونه مجسمه ها هستند که شهرتی جهانی یافته اند. باور قدیمی مردم در خصوص این گارگویل ها این است که دارای قدرتی جادویی و ماورائی هستند و قادر به این که هر گونه نیروی شیطانی و اهریمنی را از سمت کلیسا و مردم دور کنند. اما جالب است بدانید که در حقیقت کاری گارگویل ها می کنند بسیار ساده تر از آن چیزی است که بیشتر مردم باور دارند؛ در حقیقت این همه زحمتی که بنا های قرون وسطایی کشیده اند، تنها برای این است که آبِ جمع شده بر روی بام کلیسا ها نماند و کانالی به دهان این گارگویل ها متصل است که این آب را به سمت خیابان هدایت می کند.

قرار دادن انگشتان دست بر روی یکدیگر

در بسیاری از فرهنگ ها و کشور های مختلف در سراسر نقاط دنیا، قرار دادن انگشتان دست بر روی یکدیگر را به عنوان سمبلی می شناسند که برای فرد خوش یمن خواهد بود. این که دقیقاً این سمبل یا نشانه از کجا ریشه می گیرد، مشخص نیست، با این حال به نظر می رسد در میان مسیحیان این نشانه رایج تر باشد، چرا که آن را شبیه به صلیبی می دانند که حضرت عیسی به آن آویخته شد و به نوعی برایشان مقدس است. البته این تنها تئوری مطرح شده در رابطه با این نشانه نیست و برخی بر این باور اند که در حقیقت ریشه های این نشانه به فرهنگ مردم نقاط شمالی کره زمین بر می گردد و بیشتر در میان مردمی رایج بوده است که کافر دین زمانه خود بوده اند. تئوری دیگری نیز مطرح است که ریشه های این نشانه را در جنگ صد ساله میان انگلستان و فرانسه می بیند؛ در حقیقت سربازانی که سلاح تیر و کمان استفاده می کردند، از این دو انگشت خود برای کشیدن زه کمان استفاده می کردند و به نظر می رسد با همین دو انگشت برای یکدیگر آرزوی موفقیت می کرده اند.

آینه شکسته

باوری در میان مردم و فرهنگ های مختلف رایج است مبنی بر این که آینه بخشی از روح شما را در خود نشان می دهد و به همین خاطر زمانی که آینه ای می شکند، آن را بد یمن دانسته و بر این باور اند که فردی که با چنین آینه ای مواجه شود، برای هفت سال متوالی، بد شانسی خواهد آورد. در حقیقت زمانی که آینه می شکند، بخشی از روح انسان نیز بر اساس این باور، همراه با آن می شکند. حتی مردم برخی نقاط تا اندازه ای به این باور خرافی اهمیت می دهند که زمانی که فردی جان خود را از دست می دهد و مراسمی برایش در منزل خود برگزار می کنند، تمامی آینه ها و حتی سطوحی که منعکس کننده تصویر هستند را با پارچه می پوشانند و بر این اعتقاد دارند که به این صورت، روح عزیزی که مرده است، تنها به این صورت قادر خواهد بود منزل را ترک کند و روانه آسمان شود و در غیر این صورت در آینه مبحوس خواهد ماند.

روز موش خرما

این جانور جونده ای که قادر به پیش بینی وضعیت آب و هوایی و فصل های آتی باشد، در میان مردم آمریکا و کانادا بسیار رایج است. در حقیقت مردم این کشور ها بر این باورند که زمانی که یک موش خرما از سوراخ خود بیرون می آید، اگر سر خود را برگرداند و به سایه خود نگاه کند، تا شش هفته بعد از آن، فصل زمستان و سرما ادامه خواهد داشت و در غیر این صورت، فصل بهار به زودی فرا خواهد رسید. این باور خرافی زمانی در میان مردم تمام دنیا شناخته شد و از شهرت بیشتری برخوردار شد که موش خرمایی با نام پانکستانی (در تصویر مشاهده می کنید)، که در ایالت پنسیلوانیا زندگی می کرد، در فیلمی با نام «روز موش خرما» که در سال 1993 به روی پرده ها رفت، نمایش داده شد. تاریخ این باور خرافی و ریشه های آن به روزی بر می گردد که به عنوان میانه زمستان و بهار شناخته می شود و اگر در این روز هوا آفتابی باشد و خورشید در آسمان، به این معنی است که زمستان تداوم خواهد داشت و اگر هوا ابری باشد، نشانه این است که به زودی فصل بهار فرا خواهد رسید.

ریختن تصادفی نمک بر روی زمین

باوری قدیمی و خرافی وجود دارد مبنی بر این که اگر به طور تصادفی نمک به روی زمین بریزد، نشانه بدی است و بد یمن خواهد بود. ریشه این باور خرافی به نظر می رسد که از عقاید مسیحیان ریشه بگیرد. آن ها بر این باور اند که جوداسِ کشیش، در شام آخری که همراه با حضرت عیسی همراه بود، پیش از آن که به او خیانت کند، به طور تصادفی کمی نمک بر روی زمین ریخت. تئوری دیگری که در این خصوص مطرح است به نسبت به گذشته نزدیک تری بر می گردد این است که در زمان گذشته، نمک بسیار گران قیمت بوده است و به همین خاطر ریختن آن و هدر دادن آن را کار بدی می دانسته اند. در زمان گذشته نمک به عنوان نمادی برای دوستی و مهمان نوازی نیز شناخته می شد و ریختن نمکی که توسط دوستی به شما داده شده است، نشانه بدی به شمار می رفت و این باور در میان مردم بیشتری از نقاط کره زمین رایج شده است. یک باور خرافی دیگر نیز در خصوص نمک وجود دارد و آن باور این است که اگر یک بسته کوچک نمک را از روی شانه سمت چپ خود عبور دهید، شیطان را از خود دور خواهید کرد.

666

این عدد که با نام «شماره جانور» نیز شناخته می شود، به باور بسیاری از مردم بد یمن است وآن را نشانه خوبی نمی دانند. ریشه این ترس و باور خرافی در رابطه با این عدد، در عقاید مسیحیان است. بنا به اطلاعاتی که در کتاب مقدس مسیحیت، «انجیل» وجود دارد، این عدد نشانه ای است برای شیطان. استفاده از این عدد و باور خرافی در فیلم های ترسناکی چون «طالع نحس» (تصویر مربوط به همین فیلم است)، آن را بیش از پیش در میان مردم عامه رایج کرد. این باور تا حدی در میان مردم ریشه دوانده بود که رونالد ریگان، رئیس جمهوری گذشته آمریکایی ها، پس از اینکه از کار بازنشسته شد و به منزل شخصی خود رفت که نام خیابان آن 666 بود، عدد را به 668 تغییر داد، چرا که به نظر او هم این عدد خوش یمن نخواهد بود. نا گفته نماند که در سال 2005، انجیل شناسان، تحقیقاتی در این خصوص صورت دادند و بنا به همین تحقیقات صورت گرفته، عددی که در انجیل، به عنوان سمبل شیطان و نشانه ای برای شیطان شناخته می شود، در حقیقت 616 است و نه 666.

عبور از زیر نردبان

بسیاری از مردم بر این باور اند که عبور از زیر نردبان نشانه خوبی نیست و در صورت مواجه با یک نردبان سعی می کنند از کنار آن عبور کنند. برخی این مسئله را به حالت مثلثی شکلی مربوط می دانند که نردبانی که به دیوار تکیه داده شده است به وجود می آورد و آن را نشانه ای بر باور مقدس مسیحیت، پدر، پسر، روح القدس می دانند، اما نکته جالب توجه این است که مسئله به هیچ وجه تا این اندازه پیچیده نیست و تنها به این خاطر مردم این کار را خوب و خوش یمن نمی دانند که عبور از زیر نردبان خطرناک است و ممکن است بر روی انسان بیفتد.

ساحره سیاه

پروانه ای که در تصویر مشاهده می کنید، با نام ساحره سیاه شناخته می شود و در میان مردم جزایر کارائیب مرکزی و آمریکای جنوبی، به عنوان نماد شوم و نحسی شناخته می شود که سبب بد بیاری و حتی مرگ می شود. در مکزیک، زمانی که یکی از این پروانه ها وارد خانه فردی شود که در بستر بیماری به سر می برد، همگان به این معتقد می شوند که مرگ آن شخص نزدیک است و به زودی فرا خواهد رسید. مردم جامائیکا نیز بر این باور اند که این پروانه یک روح سرگردان و گمشده است. در رمان مشهور «سکوت بره ها» از این پروانه به شکل بسیار ترسناکی استفاده شده است و البته در اقتباس سینمایی ای که از این اثر شده است، این مخوف بودن پروانه سیاه کمی تخفیف پیدا کرده است.

عدد سیزده

به قدری باور مردم نقاط مختلف کره زمین در خصوص عدد سیزده بد است که پیدا کردن ریشه های دقیق این باور خرافی کمی دشوار می شود. یک تئوری مطرح شده در خصوص این عدد به باور مسیحیت باز می گردد؛ بسیاری بر این باور اند که جوداس که در مراسم شام آخر به حضرت عیسی خیانت کرد، در صندلی سیزدهم نشسته بود. تئوری دیگری به زمان وایکینگ ها مربوط است و خدای حقه بازی که به عنوان سیزدهمین خدای آن ها شناخته می شود و نامش لوکی است. در زودیاک پارس ها نیز تنها دوازده نشانه وجود دارد و به باور آن ها نشانه سیزدهم که نا مشخص است، با خود هرج و مرج و خرابی به بار خواهد آورد. ذکر این نکته حائز اهمیت است که سیزدهم ماهی که مصادف با روز جمعه می شود، از بد یمنی دو چندانی به باور برخی برخوردار است و این نکته در حقیقت ریشه از دو باور خرافی می گیرد؛ هم اینکه روز سیزدهم و عدد سیزده نحس است و نیز این که روز جمعه به باور بسیاری از افراد روز خوبی نیست. ترس از این عدد در برخی نقاط به اندازه ای زیاد است که در ساختمان هایشان طبقه سیزدهم را لحاظ نمی کنند و مستقیماً طبقات دوازدهم و چهاردهم را به هم وصل می کنند.

باز کردن چتر

به باور بسیاری از افراد باز کردن چتر در خانه بد یمن است و کار خوبی در نظر گرفته نمی شود. ریشه دقیق این باور خرافی نیز در هاله ای از ابهام مانده است، با این حال، بسیاری بر این باور اند که این باور خرافی ریشه در زمان فرعون های مصری دارد. در آن دوران، به خاطر شرایط آب و هوایی گرمی که مصر داشت، مردم برای محافظت خود در برابر نور آفتاب از چتر استفاده می کردند و به همین خاطر بود که اگر کسی در منزل خود چترش را باز می کرد، کار درستی شناخته نمی شد، چرا که هرکسی که این کار را می کرد، خداوندگار خورشید را ناراحت می کرد و در واقع این کار او توهینی به این خدا بود.

نعل اسب

در بسیاری از نقاط جهان، مردم روی درب ورودی منزل خود، یک نعل اسب را به صورت بر عکس آویزان می کنند و بر این باور اند که این نعل اسب، برایشان خوش شانسی به ارمغان خواهد آورد و نیز از ورود نیرو های اهریمنی به منزل شان جلوگیری خواهد کرد. ریشه این باور خرافی نسبت به سایر مواردی که ذکر شد مشخص تر است. در حقیقت داستانی که در پس این باور خرافی وجود دارد به سال های دور در گذشته باز می گردد؛ زمانی که آهنگری به نام دونستان در مواجه با شخصی قرار می گیرد که از او می خواهد اسبش را برایش نعل کند. زمانی که این آهنگر داستان ما، قصد داشت تا اسب را نعل کند، متوجه می شود که فردی که اسب را نزد او آورده است، شیطان است. به همین خاطر بود که دونستان به جای این که اسب را نعل کند، نعل های اسب را به پای خود شیطان زد و به او گفت تنها در صورتی رهایش خواهد کرد که به او قول بدهد که از این پس اگر درب خانه ای را دید که نعل اسب به آن آویزان است، وارد آن نشود. بعدها هم دونستان آهنگر، مقامی در کلیسا پیدا می کند.

زدن به تخته

بسیاری از مردم نقاط مختلف جهان برای جلوگیری از وقوع بدبیاری و نیز برای فرا خواندن شانس خوب، به تخته می زنند و آن را لمس می کنند. ریشه این باور خرافی به زمان پگن ها (کسانی که به دین زمان خود کافر بودند) باز می گردد. در آن زمان مردم اهل سلت، بر این باور بودند که ارواح و خدایان در درختان سکونت دارند و به همین خاطر بود که فکر می کردند، در صورتی که به تنه درخت بزنند و آن را لمس کنند، قادر خواهند بود آن روح و یا خدا را فرا خوانند تا از آن ها حمایت کند. باور خرافی دیگری که وجود دارد این است که هر کسی که به تخته بزند، نیروهای اهریمنی را از خود می راند و بدین ترتیب بخت خوشی برایش در آینده رقم خواهد خورد و از خطرات مصون خواهد ماند.

انداختن سکه

در زمان باستان، بسیاری بر این باور بودند که ارواح و خدایانی در اعماق زمین، در چاه های آب وجود دارند که این آب و سلامتی را برای آن ها به ارمغان می آورند و به همین خاطر بود که به عنوان این که از این خدایان و ارواح تشکر کرده باشند، در چاه های آب و دیگر منابع آبی خود، سکه می انداختند. البته این باور خرافی در عقیده بسیاری از مردم حال حاضر دنیا نیز وجود دارد و بسیاری انداختن سکه در چاه های آب را خوش یمن می دانند. 

نظرات

در ادامه بخوانید...

چرا در قدیم ملوانان از حمل و نقل موز با کشتی می ترسیدند

در

چرا در قدیم ملوانان از بردن موز به کشتی می ترسیدند

موز رایج ترین میوه گرمسیری است که بیشتر به نام درخت موز شناخته می شود. میوه شکلی منحنی دارد و معمولاً به رنگ زرد است، اما نمونه های سبز رنگ نیز وجود دارد. بستگی به رسیده بودن موز دارد. این میوه یکی از محبوب‌ترین میوه‌های روی زمین است، آیا می دانستید چرا ملوانان در قدیم قاطعانه نمی‌خواستند موز را سوار کشتی کنند؟


به نظر می رسد که موز حاوی مقدار زیادی مواد مغذی است. به عنوان مثال، از ویتامین های A، C، B6. موز همچنین حاوی مواد معدنی مفیدی است - پتاسیم و منیزیم. این میوه همچنین حاوی فروکتوز است که یک قند طبیعی است. این مؤلفه می تواند انرژی فرد را کاملاً پر کند. پس چرا موز در بین ملوانان ممنوع شد؟

 

چرا در قدیم ملوانان از بردن موز به کشتی می ترسیدند

حمل و نقل موز با کشتی 

کار به عنوان یک دریانورد خطرات ذاتی خود را دارد زیرا آنها در محیطی غیرقابل پیش بینی روی آب های آزاد کار می کنند. همچنین، ملوانان اغلب "خرافات" مختلفی را مشاهده می کنند که به افراد کمک می کند تا از نظر روانی در دریا هماهنگ شوند. مدتهاست که همه می دانند که ملوانان سعی می کنند زنی را سوار کشتی نکنند.طبق "خرافات" می تواند طوفان یا سایر پدیده های آب و هوایی خطرناک را به همراه داشته باشد!

 

اما معلوم شد که در روزهای قدیم همان "خرافات" در مورد معمولی ترین میوه یعنی موز وجود داشت. ملوانان حتی بیشتر از زن حاضر در کشتی نمی خواستند این میوه را ببینند. به طور معمول، در زمان های قدیم موز روی کشتی نمی بردند، اما حتی در دوران مدرن، برخی از ملوانان به این سنت پایبند هستند.

 

رایج ترین"خرافات" از  موز در قرن 18 ظاهر شد. در این زمان، اکتشافات جغرافیایی متعددی به طور فعال در سراسر جهان در حال انجام است و مردم تعداد زیادی اقلام را با یکدیگر مبادله می کنند. اروپایی ها عاشق آوردن جواهرات مختلف از کشورهای عجیب و غریب - طلا یا نقره بودند.

 

چرا در قدیم ملوانان از بردن موز به کشتی می ترسیدند

این چیزی است که یک کشتی قرن نوزدهم به نظر می رسید


اما حتی در این زمان، موز اغلب در کشتی ها یافت نمی شد. افسانه ای در سرتاسر جهان وجود دارد که نشان می دهد کشتی هایی که در آنها موز وجود دارد بیشتر از بقیه غرق می شوند. بسیاری از ملوانان خاطرنشان کردند که در میان کشتی های غرق شده می توان تعداد زیادی قارچ موز پیدا کرد. در میان ملوانان نیز شایعاتی وجود داشت مبنی بر اینکه اگر موز را با خود ببرید، ناگهان مقدار زیادی آذوقه در کشتی خراب می شود. حتی برخی ادعا کردند که وجود موز در هواپیما باعث بیماری خدمه هواپیما شده است. همه این ها شایعات منفی زیادی در مورد رایج ترین میوه ایجاد کرد و فرماندهان کشتی قاطعانه از انتقال آنها خودداری کردند. اما آیا واقعاً یک موز معمولی تا این حد خطرناک بود؟

 

اگر بار موز را سوار کنید، می‌تواند مهمانان ناخوانده را نیز همراه خود بیاورد. دسته های میوه می توانند حشرات مختلف یا عنکبوت های سمی را پنهان کنند که برای همه اعضای خدمه خطرناک بود. حتی در دوران مدرن، حشره ای که همراه با موز آورده شده است را می توان در یک سوپرمارکت معمولی یافت. اگر اکنون یک حشره سمی به شخص حمله کند، می توان او را نجات داد، اما در قرن 18-19، تماس با چنین "مهمان ناخونده سمی" به طرز غم انگیزی پایان می یافت. در چنین زمانی، هر چیزی که با مرگ مرتبط بود با ترس زیادی درک می شد و بنابراین موز به طور کلی نفی می شد. حتی آنها را محموله نفرین شده می نامیدند.

 

 

چرا در قدیم ملوانان از بردن موز به کشتی می ترسیدند

پردازش موز در کشتی


موز نیز می توانست در غرق شدن کشتی نقش داشته باشد. چگونه این اتفاق افتاد؟ حتی در حال حاضر، بسیاری از مردم می دانند که موز سبز با سرعت شگفت انگیزی فاسد می شود. اما اگر در دوران مدرن کشتی ها می توانند از نقطه A به نقطه B در چند هفته برسند، در قدیم این سفر بسیار طولانی تر بود. این به این واقعیت کمک کرد که میوه های عجیب و غریب به طور فعال در کشتی فاسد شوند.

 

همانطور که موز شروع به پوسیدگی می کند، می تواند گاز خطرناک - متان را آزاد کند. اگر غلظت چنین گازی بین 5-15 درصد در هوا باشد، می تواند مخلوطی ایجاد کند که هر لحظه می تواند منفجر شود. میوه ها در کشتی ها معمولاً به تن حمل می شوند و اگر شروع به پوسیدگی کنند، می توانید میزان چنین گاز خطرناکی را تصور کنید که در کشتی آزاد می شود. علاوه بر وضعیت انفجاری در کشتی، گاز می تواند مشکلات سلامتی را برای همه خدمه ایجاد کند.

 

چرا در قدیم ملوانان از بردن موز به کشتی می ترسیدند

 

در زمان های قدیم، موارد زیادی وجود داشت که همه شرکت کنندگان در اکسپدیشن ممکن بود در اثر انتشار زیاد متان شروع به خفگی کنند یا به سادگی غش کنند. اکنون مردم با آگاهی از خواص خطرناک متان می توانند با آرامش در مورد متان صحبت کنند. اما خطرات متان تنها در سال 1778 شناخته شدند. حتی پس از کشف خواص خطرناک، ملوانان همیشه در مورد آن مطلع نمی شدند. ملوانان در مورد متان نمی دانستند و فقط می گفتند که بیماری های خدمه با میوه عجیب و غریب نفرین شده مرتبط است.

 

موز معمولاً گاز دیگری را منتشر می کند - اتیلن. می تواند باعث شود میوه های نزدیک زودتر رسیده و غذا ها با سرعت شگفت انگیزی فاسد شوند. در دنیای مدرن، عرضه کنندگان میوه از این خاصیت به روشی بدیع استفاده می کنند. آنها را در یک ظرف دربسته با  انبه یا آووکادو قرار می دهند. اگر تامین کنندگان نیاز به پردازش تعداد زیادی میوه داشته باشند، به طور مصنوعی گاز اتیلن را از سیلندرها آزاد می کنند.

 

چرا در قدیم ملوانان از بردن موز به کشتی می ترسیدند

 

اما 300 سال پیش، ملوانان نمی دانستند که چگونه یک موز معمولی می پوسد یا چه چیزی تولید می کند. مردم دریا به سادگی می گفتند که این میوه عجیب و غریب نفرین شده است و مشکلات مختلفی را برای کشتی به ارمغان می آورد. در حال حاضر تمام خواص موز قبلا بررسی و توضیح داده شده است. اما بیشتر ملوانان و قایق‌رانان همچنان قاطعانه از بردن این میوه با خود در کشتی خودداری می‌کنند.

نظرات

در ادامه بخوانید...