شخصیت و مدیریت خدمتگزار
طاهره مصطفویدر۱۴۰۳/۲/۱۸
(سیارک) ما در حال تجربه یک تغییر سریع در بسیاری از مشاغل و سازمانهای غیر انتفاعی از مدلهای مدیریت سنتی تر مستبد و سلسله مراتبی به سمت مدیریت خدمتگزار به عنوان راهی برای ارتباط با دیگران هستیم. مدیریت خدمتگزار که به دنبال دخالت دادن دیگران در تصمیم گیری است شدیدا مبتنی بر رفتار اخلاقی و مسئولانه است و رشد کارمندان را در حالی بالا می برد که کیفیت زندگی سازمانی مسئولانه را بهبود بخشد. این مقاله به بررسی مجموعه ای از ده ویژگی مدیر خدمتگزار که دارای اهمیتی حیاتی هستند می پردازد. آنها عبارتند از : گوش دادن، همدلی، بهبود بخشی، آگاهی، تشویق و ترغیب، مفهوم سازی، آینده نگری، خادمیت و نظارت، تعهد به رشد افراد و ایجاد گروه.
ماهیت شخصیت و ارتباط آن با مدیران همچنین در سالهای اخیر دارای اهمیتی روزافزون شده است. برخی از نویسندگان مدیریت مشهور به مسائل شخصیت مدیر پرداخته اند. جیمز هیلمن در قانون روح: در جستجوی شخصیت و احضار، به شرح منبع نامریی ثبات شخصی می پردازد که من کلمه "عادت" را برای آن استفاده می کنم و روان شناسی آن را شخصیت احضار می نامد. شخصیت به معنی ساختارهای عمیق هویت است که خصوصا در برابر تغییر مقاوم اند.
ادبیات مدیریت شامل تعدادی از فهرستهای مختلف از ویژگی های شخصیت که توسط مدیران به کار گرفته شده اند می شود. من خصوصا به فهرست کوتاه وارن بنیس که در کتابش به نام تبدیل شدن به یک مدیر، اورده شده است علاقمندم.
در این کتاب او دور اندیشی، الهام بخشی، همدلی و اعتماد" را به عنوان ویژگی های مدیران موثر شناسایی می کند.
بسیاری از ادبیات مدیریت شامل فرض ضمنی از این باور است که ویژگی های مثبت می تواند و باید مورد تشویق و تمرین مدیران قرار بگیرد. رابرت کی. گرینلیف، مبتکر اصطلاح مدیریت خدمتگزار کسی است که درباره ماهیت و شخصیت مدیریت خدمتگزار بسیار تفکر کرده و نوشته است.
مدیریت خدمتگزار و شخصیت
مدیر خدمتگزار در درجه اول خدمتگزار است. با احساس طبیعی ای شروع می شود که فرد می خواهد خدمت کند. سپس انتخاب آگاهانه فرد را به آرزوی مدیریت کردن هدایت می کند. بهترین آزمون : آیا آنهایی که خدمت می کنند به عنوان افراد رشد می کنند: آیا آنهایی که خدمت می شوند سالم تر، عاقل تر،آزادتر، مستقل تر هستند، این امکان که خدمتگزار شوند وجود دارد؟ و اثر آن بر روی افراد حداقل اختیارات در جامعه چیست؛ آیا آنها بهره مند خواهند شد یا حداقل، بیشتر محروم می شوند؟
با آن تعریف در 1970، مدیر اجرایی AT & T رابرت کی گرینلیف اصطلاح مدیریت خدمتگزار را ابداع کرد و انقلابی آرام را به صورتی که ما مدیریت را می بینیم و به کار می بریم راه اندازی کرد. سه دهه بعد مفهوم مدیریت خدمتگزار به طور روزافزونی به عنوان شکل مدیریت ایده آل دیده می شود که تعداد بیشماری از افراد و سازمانها در آروزی آن هستند. در واقع امروز ما شاهد یک انفجاربی نظیر از علاقه به مدیریت خدمتگزار و عملکرد مدیریت خدمتگزار هستیم.
ما در حال تجربه ی تغییری سریع در بسیاری از کسب و کارها و سازمانهای غیرانتفاعی هستیم- خروج از مدلهای مستبد سنتی تر و سلسله مراتبی مدیریت به سمت مدیریت خدمتگزار به عنوان راهی برای در ارتباط با دیگران بودن، به شدت بر اساس رفتار اخلاقی و دلسوازانه است و رشد کارمندان را در حالی که مراقبت و کیفیت زندگی سازمانی را بهبود می بخشد را افزایش می دهد.
کلمه خدمتگزار و مدیر معمولا مخالف هم در نظر گرفته می شوند. رابرت گرین لیف تعمدا آن را به صورتی معنادار با هم آورده است و اصطلاح متناقض مدیریت خدمتگزار را این گونه ابداع می کند. در سالهای پس از این، بسیاری از متفکران حلاق کنونی از مدیریت خدمتگزار به عنوان الگوی مدیریت نوظهور قرن 21 ام صحبت می کنند.
این متفکران بی شمارند و برخی از آنها شامل: جیمز اتری، وارن بنیس، پیتر بلاک، جان کارور، استفان کووی، مکس دی پری، جوزف جاوروسکی، جیمز کوزس، لارین ماتوساک، پارکر پالمر، ام. اسکات پک، پیتر سنج، پیتر وایل، مارگارت ویتلی و دانا زوهار می شود که نویسندگان پیشرو مدیریت و از طرفداران مدیریت هستند. ترجمه itrans.ir