بنای یادبود تاتیک پاپیک در قره باغ

در

 ارمنستان

بنای یادبود "ما کوههای خود هستیم" ، شعار ملی قره باغ ، معروف به تاتیک پاپیک ("پدربزرگ و مادربزرگ")

مردم آن را "پدربزرگ و مادر بزرگ" صدا می کنند.نماد قره باغ ، مکانی که در آن از هر گردشگری که از قره باغ بازدید می کند با این نماد عکس میگیرد. نام دیگر "Tatik-Papik"  است ، در سال های اخیر مکانی که باید برای همه تازه عروس ها دیده شود ، بنابراین می توان به راحتی یک عروسی در آرتارچا را ​​دید.


"همه گردشگران در جهان قطعاً باید از قره باغ کوهستانی دیدن کنند. در آرتارچا ، آنها باید از We-Our Mountains ، Dadivank ، Gandzasar دیدن کنند."

مجسمه ساز این بنای یادبود هنرمند ارمنستان ، مجسمه ساز Sargis Bagdasaryan است. این بنای یادبود در سال 1967 ساخته شد ، این نشان دهنده دو فرد مسن - یک زن و شوهر - با لباس محلی ، ساخته شده از توف قرمز مایل به زرد  است.


2050d624b174eb3d3d22aee239ca0b8a.jpg

بنای یادبود معروف "ما و کوههایمان". واقع در ورودی استپاناکرت. احاطه شده توسط باغهای زیبا که می توانید یک جلسه عکس یا پیک نیک ترتیب دهید. هر کسی که به نوگورنی قره باغ در ارمنستان سفر کند ،  توصیه می کنم از این بنای تاریخی دیدن کند.

 

گفتگوی زیر با ابل ریو  دارای مدرک کارشناسی ارشد در رشته سیاست و مطالعات بین الملل ، متخصص در مطالعات اوراسیا ، از دانشگاه اوپسالا (2013) در سوئد ، با پایان نامه امنیت و سیاست خارجی روسیه بین 2000 و 2013 است  برای آشنایی بیشتر با این منطقه مورد مناقشه در 25 سال اخیر بین ارمنستان و آذربایجان و همه پرسی 20 فوریه است.

 

همه پرسی 20 فوریه در باره چه بود

هدف از همه پرسی   20 فوریه  معرفی چند اصلاحیه قانون اساسی این جمهوری بود که در سال 1991 خود را از آذربایجان مستقل اعلام كرد. این توسط هیچ عضو سازمان ملل شناخته نشده است ، گرچه ارمنستان از آن محافظت نظامی می کند. مذاکرات تحت نظارت سازمان امنیت و همکاری اروپا از سال 1992 هنوز به توافق نهایی ارمنی ها و آذربایجانی ها درباره وضعیت قره باغ کوهستانی نرسیده است. طرف آذربایجانی می خواهد این سرزمین را مجدداً الحاق کند ، در حالی که ارامنه خواستار استقلال یا ادغام با ارمنستان هستند.
 
تعداد ناظران بین المللی در همه پرسی 104 نفر از حدود سی کشور بود. بین آنهاهشت سازمان یافته توسط فدراسیون اروپایی ارمنستان برای عدالت و دموکراسی وجود داشت. آبل ریو یکی از این هشت نفر بود. وی توضیح می دهد: "مردم از ما بسیار مهمان نوازانه پذیرایی کردند."
 
این دانشمند علوم سیاسی توضیح می دهد: "برداشت در مورد همه پرسی بسیار مثبت بود." "به جز مسائل فنی کوچک ، قابل مقایسه با یک کشور شناخته شده است." جمهوری قره باغ «کشوری است که کمابیش به عنوان یک کشور شناخته شده عمل می کند. آنها رئیس جمهور ، پارلمان ، وزارتخانه ها ، دادستان و دادگاه ها دارند ... اما همه چیز با یک کشور ناشناخته سازگار شده است. درست است که تضمین های دموکراتیک از برخی جهات ایده آل نیستند. اما اگر زمینه قفقاز جنوبی را در نظر بگیرید ، این یکی از پیشرفته ترین دموکراسی های منطقه است.
 
چرا این اتفاق می افتد؟ "تعداد افراد بسیار کم است: حدود 140،000 نفر ساکن هستند. تقریباً می توان از "دموکراسی خانوادگی" صحبت کرد. من فکر می کنم این از نظر فساد و شفافیت تأثیر مثبتی دارد ، زیرا فریب افرادی که به شما بسیار نزدیک هستند و شما را بسیار می شناسند دشوارتر است.
با این حال ، او می گوید این نیز از یک سکون ارثی خاص حمایت می کند "
 

کشور قره باغ و هویت قره باغ

کشوری بسیار منزوی. بدون به رسمیت شناختن هیچ کشوری. با فرودگاهی که نمی توان از آن استفاده کرد زیرا آذربایجان تهدید به سرنگونی هواپیماها می کند. نیمی از مرزهای قره باغ یک جبهه جنگ است. و نیمی دیگر با ارمنستان - محافظ آن - و ایران - که روابط خوبی با آن دارد ، هم مرز است. چگونه چنین کشوری زنده می ماند؟ "آنها دارای منابع معدنی مانند مس یا طلا هستند. و مازاد آب - این کشور کوههای زیادی دارد - که آنها به ایران صادر می کنند. و یک کشاورزی بسیار قدرتمند ، که به آنها امکان می دهد صنعت شراب خوبی را که به ارمنستان و روسیه صادر می کند ، توسعه دهند. شراب های قره باغ موفق به کسب چندین جایزه بین المللی شده اند.
 
"آنها فکر می کنند که یک کشور نه تنها با سربازان بلکه از زندگی عادی مردم خود دفاع می کند. به همین دلیل مهاجرت برای آنها سخت است "با این حال ، اقتصاد قره باغ وخیم است و گزینه های زندگی برای همه فرزندان آن را فراهم نمی کند. "افرادی هستند که مجبور به مهاجرت می شوند ، مانند کل قفقاز و به طور کلی کشور های اتحاد جماهیر شوروی سابق. اما در مورد قره باغ فکر می کنم تصمیم برای ترک بسیار چشمگیرتر است. زیرا در قره باغ ، بسیاری از مردم بر این باورند که آینده این کشور با آینده شخصی خودشان ارتباط مستقیم دارد. ترک آنجا برای آنها سخت است. آنها فکر می کنند یک کشور نه تنها با سربازان خود بلکه با عادی بودن زندگی مردمش از خود دفاع می کند. به همین دلیل آنها شهرها و مدارس نزدیک جبهه دارند ، به همین دلیل در باغ های نزدیک جبهه  کار می کنند: زیرا آنها در آنجا از قره باغ هم دفاع می کنند ".
 
این ریشه زایی به همان اندازه با هویت ملی آن - ارمنستان - ارتباط دارد که با خود سرزمین: آنها احساس می کنند بسیار با آن هویت دارند. اکثریت قریب به اتفاق به شما می گویند که آنها مایل به عضویت در ارمنستان هستند ، اگرچه اقلیتی نیز خواهان استقلال هستند. طبق برخی نظرسنجی ها ، طرفداران یک قره باغ مستقل - البته با روابط بسیار نزدیک با جمهوری ارمنستان - در سالهای اخیر در حال دستیابی به موفقیت بوده اند.
 
"به طور کلی ، آنها دنیای ارامنه را درختی می دانند که دارای سه شاخه است: ارمنستان ، قره باغ و دیاسپورا." مورد آخر ضروری است: فرزندان ارمنی در سراسر جهان بیشتر از قفقاز هستند و حمایت مالی آنها برای بقای جمهوری های ارمنستان و قره باغ ضروری است. در زمان نسل کشی عثمانی ، جهان ارمنی آنچه را که به عنوان ارمنستان غربی شناخته می شود ، یعنی سرزمین های ارمنستان که اکنون در ترکیه هستند ، از دست داد. "اگر آنها اکنون قره باغ را از دست بدهند ، چه اتفاقی خواهد افتاد؟ این همان چیزی است که همه ارمنی ها را متعجب می کند ، کسانی که تاریخ خود را خون آلود تصور می کنند. و مردم می فهمند که تنها راه برای ناپدید نشدن ، دفاع از خود است. آنها فکر نمی کنند دیپلماسی باید چیزی برای آنها حل کند. "

 

 ارمنستان

Gandzasar 

 

 ارمنستان

Dadivank صومعه دادیوانک که مقبره خاندان ملیک‌های خاچین در آن واقع است.

 

نظرات

در ادامه بخوانید...

برای مرگ شارل آزناوور نه تنها ارمنستان و فرانسه ، بلکه تمام جهان در سوگ بود

در

شارل آزناوور
 "من برای نفرت بزرگ نشده ام. بدخواهی بخشی از جهان من نیست ": شارل آزناوور 

در 1 اکتبر 2018 ، دنیا خواننده ، آهنگساز ، شاعر ، بازیگر بزرگ چارلز آزناوور (شهنور واغیناک ازناوریان) را از دست داد ، که در مورد احساسات انسانی ، عزیزترین احساسات شخصیت و انسانیت ، درباره عشق و سرزمین مادری(ارمنستان) آواز می خواند.

 

برای مرگ شارل آزناوور نه تنها ارمنستان و فرانسه ، بلکه تمام جهان در سوگ بود. پس از مرگ وی ، شمع هایی به یاد ازناور در بسیاری از کشورهای جهان روشن شد ، دولتمردان ، سیاستمداران ، شخصیت های فرهنگی ، روحانیون ، علاقه مندان به هنر وی و افرادی که تا کنون فرصتی برای برقراری ارتباط با ازناور داشتند ، در مورد او سخنرانی کردند.همه خوره های فیلم و سینما با این چهره  شارل آزناوور در فیلم ها آشنا هستند.

 

امانوئل مکرون ، رئیس جمهور فرانسه ، در بلاگ خود در توییتر مطالب زیادی درباره آزناوور وارد کرد. رئیس جمهور فرانسه در یکی از نوشته ها گفت: "برای مدت طولانی ، میلیون ها زن و مرد متولد می شوند ، در گوشه ای از حافظه خود موسیقی و سخنان شارل آزناوور را حفظ می کنند ، زیرا شاعران در فرانسه هرگز نمی میرند."

 

شارل آزناوور

 

امروز ، اول اکتبر 2020 ، سخنان یک مرد بزرگ و میهن پرست را به یاد می آوریم:

- من از مردمی آمده ام که زنده مانده اند. من زندگی نکردم ، زنده ماندم!

- گرچه دورم اما قلبم در ارمنستان است.

- ارمنستان نیاز به کمک دارد. این کشور کوچکی است که توسط کشورهای دیگر احاطه شده است: برخی دوستان ، برخی دشمنان. من دوست دارم فقط دوستان را در اطراف ببینم ...

 

- سرنوشت والدین ما که از نسل کشی فرار کرده و رفتار آنها برای ما سرمشق قرار گرفت. آنها اغلب شجاعت و مهربانی کاپیتان ایتالیایی را به یاد می آوردند که در هنگام فرار از قسطنطنیه آنها را از مرگ نجات داد. آنها قبلاً در کشتی بودند که یکی از سربازان ترک سخنرانی ارمنی را شنید و به دنبال آنها دوید. اما ناخدای کشتی برای پدر و مادر من توقف کرد. من فکر می کنم آنها به لطف کمک و مهربانی بسیاری از مردم موفق به زنده ماندن شدند ، بنابراین مردم ارمنستان همیشه سعی کرده اند به همه کمک کنند.

 

وقتی جنگ جهانی دوم فرا رسید و قحطی و اشغال به وجود آمد ، والدین ما یهودیان و مخالفان رژیم را در آپارتمان خود پناه دادند. آنها به ارزشهای خود خیانت نکردند. پدرم به جبهه رفت ، مادرم اسلحه را روی ویلچر حمل می کرد .

 - ارمنی ، اول از همه ، یک مرد خانواده است که سنت های خانواده خود را رعایت می کند ، میهن دوستانه و سخاوتمندانه.

 - باید بگویم که ما ارمنی ها نه تنها قادر به زندگی بلکه زنده ماندن نیز هستیم.

- تمام خونریزی های جاری در خاورمیانه ریشه در جنایات سال 1915 دارد. این منطقه نه تنها جنازه ها ، بلکه حافظه آنها را نیز به همراه دارد. هنجارهای مسلط که از آن زمان ایجاد شده اند ، خاک حاصلخیزی ایجاد کرده اند. این  نشان می دهد که وحشیانه ترین جنایات در نهایت حاکم است. اما آیا ارزش تحمل آن را دارد؟

بار سنگین رنج بی پایان آنها بر دوش من است. من یک وظیفه اخلاقی نسبت به آنها دارم. من به وضوح دعای آنها را می شنوم ، علی رغم اینکه آنها خفه و غرق بودند. قربانیان بی دفاع. افراد زنده باید از عزت و کرامت خود محافظت کنند. نگذارید فراموشی و انکار برای بار دوم آنها را بکشد. من معتقدم که این وظیفه هر ارمنی است.

- بله ، این مردم ، بدون گور درگذشته ، مردم من هستند. پدر و مادرم به طرز معجزه آسایی موفق به فرار و پناه بردن به فرانسه شدند. در مورد یک و نیم میلیون ارمنی که در جریان اولین نسل کشی قرن بیستم شکنجه و کشته شدند ، نمی توان همین حرف را زد.


- شن و ماسه های زمان و فراموشی ، این کشتار را مدتها پنهان می کرد. دولت های ترکیه که جایگزین جلادان 1915 شدند ، برای دهه ها همه چیز را در سطح ایالت انکار کردند. آنها به فراموشی بین المللی و ترسو اعتماد کردند. و آنها تقریبا حق داشتند.

 

- دولت ها فقط در دهه 1980 به رسمیت شناختن این جنایت را ساکت و آرام شروع کردند. نخست پارلمان اروپا در سال 1987. سپس فرانسه با قانون در تاریخ 29 ژانویه 2001. سپس 20 کشور دیگر. سرانجام ، واتیکان.

 

در چنین شرایطی ، حداقل برخی از افراد منطقی و قابل احترام نمی توانند احساس گیجی نکنند. من از این قاعده مستثنی نیستم. من برای نفرت بزرگ نشده ام. بدخواهی بخشی از جهان من نیست. من مردم ترکیه را که در انکار پرورش یافته اند مقصر نمی دانم. من دوست دارم به جوانان این کشور و مردمی که دوستشان دارم اعتماد کنم.

شارل آزناوور

 - ... من سخنان میساک و ملینا منوشیان را به خاطر می آورم که پس از نسل کشی 1915  زنده مانده بودند. آنها آنچه را برای مردم آنها اتفاق افتاده بود را مشاهده کردند. در آخرین نامه به ملینا (او آن را اندکی قبل از حضور در مقابل تیرانداز نازی ها ارسال کرد) ، میساک چنین کلماتی را نوشت: "من بدون نفرت از مردم آلمان می میرم". این عبارت ، که چیزهای زیادی در مورد عظمت یک شخص می گوید ، محکم در ذهن من فرو رفته است.

 

شارل آزناوور

- سال 1988 برای من سال خاصی بود ، در ارمنستان زمین لرزه ای رخ داد. در این کشور کوچک محصور در خشکی ، بدون منابع خاص زمینی ، زندگی در آن سخت و دشوار است ، در کشوری که از استالینیسم ، بی عدالتی ، بسیاری از مشکلات جان سالم به در برده است. اما قبل از زلزله مشكلاتي با نزديك ترين همسايه ها وجود داشت ، مشكلاتی كه روستاها و شهرها را خراب كرد ، ده ها هزار مرد ، زن و كودك را كشت و معلول كرد. اما زمین لرزید ، و افق ، که قبلاً به اندازه کافی تاریک بود ، حتی تاریک تر شد. تا آن لحظه ، آنچه را که در آنجا ، در حافظه ما اتفاق می افتد ، خیلی دقیق دنبال نکردم - من خیلی مشغول کار بودم. اما اکنون ناگهان فهمیدم که ریشه های من از آنجا می روید ، که قرن ها پیش نیاکان ما در سرزمینی زندگی می کردند که تازه گشوده شده بود و برای بسیاری از ارامنه به قبر تبدیل شده بود ، که منبع جدیدی از فقر و عزاداری است. و نوشتم:

باغهای شما دوباره شکوفا می شوند.

روزهای خوش شما دوباره فرا می رسد

زمستان تمام می شود

عذاب تمام می شود

و درخت زندگی رشد خواهد کرد

برای شما ارمنستان.

متن ترانه بسیار زیبا از شارل آزناوور 

با شما از زمانی میگویم که آنان که کمتر از بیست سال داشتند درکش نمیکنن ( کسانی درکش میکنن که بیش از بیست سال سن دارن )
در آن زمان، در آنجا در "مون مارتر"( یک تپه بزرگ در پاریس )
گلهای ایوان همسایه تا پایین پنجره ما آویخته بود 
همان گلهایی که گویی دیواری بر آشیانه حقیر ما کشیده اند 
در آن زمان بود که ما رفته رفته خود را و یکدیگر را می شناختیم 
منی که گرسنه بودم و تویی که برهنه بودی 
آری آن زمان بوهم معنای خوشبختی داشت 
همان خوشبختی که در گذر از آنجا 
یک روز در میان، چیزی برای خوردن میافتیم 
ما چند نفر بودیم که با تمام وجود به واژه "سر بلندی "می اندیشیدیم 
و در انتظار آن روزها را می گذراندیم
و همان زمانها بود که ما 
در گوشه یکی از کافه های محل یک وعده مختصر غذا را 
اوج شکوه و جلال می پنداشتیم
و همزمان ذهن تک تک مان انباشته از تصویر گرسنگانی بود که هرگز از یادمان نمی رفت 
همان کافه هایی که گاه در ازای دریافت یک وعده غذای گرم، یک پرده کوچک نقاشیمان را می پرداختیم 
آری من از بیست سالگی با شما سخن می گویم 
آه که بوهم تو چقدر زیبایی 
این تصوری بود که همواره از ذهن ما می گذشت، 
به ویژه آن زمانی که گرد آتشی مینشستیم 
و سرمای زمستان را به فراموشی می سپردیم
 همان اوقاتی که شعر می خواندیم و داستان می گفتیم 
همان زمانی که می پنداشتیم بوهم یعنی اینکه تو زیبایی
 همان زمانی که می اندیشیدیم بوهم برخورداری از روح بزرگ یعنی نبوغ 
آه که شبها... چه شبهایی که به خوبی از آنهایاد می کنم 
شبهایی که گاه در مقابل سه پایه نقاشی شب را به ترسیم طرح و نقش یک خط سینه و یا لمس انحنای بخشی از پیچ و تاب یک اندام بر روی بوم به صبح می رسانم
همان شبهایی که بامدادانش در قهوه خانه ای محقر 
شیر قهوه داغ را با ولع می نوشیدیم 
خسته ولی شادمان، 
خسته ولی سرشار از رضایت 
همه خسته اما همه می دانستیم که می بایست یکدیگر را دوست بداریم خود را دوست بداریم و همزمان زندگی را 
آری بوهم برای ما بیست سالگی بود و یکسره زیبایی 
و ما با باد هوا زندگی را می گذراندیم
و اینک پس از گذشت سالیان و بر حسب اتفاق می روم تا به محله سرشارم سری بزنم،
می روم دوری بزنم در محله های ذهنم 
می روم تا محله ی بیست سالگی...
آه که دیگر نمی شناسم دیوارهای کوچه های بیست سالگی را 
نمی شناسم دیوارها و کوچه هایی را که زمانی شاهد جوانی ام بوده اند 
در بالای آن پله های آشنا چشمانم به دنبال آتلیه ای می گردد که در آنجا بود و هیچ نمیابم 
آه که "مون مارتر" چه غمگین است 
با خود می اندیشم:
بوهم یعنی ما جوان بودیم 
بوهم یعنی ما دیوانه بودیم
و در حقیقت بوهم دیگر معنایی ندارد...

 

نظرات

در ادامه بخوانید...

چرا شنا در تمیز ترین دریاچه کره زمین ممنوع است

در

دریاچه

 

دریاچه ای روی زمین با آب شفاف ، تازه و خالص وجود دارد که در جزیره ای جنوبی در نیوزیلند واقع شده و Rotomayrevenua یا "دریاچه آب آرام" نامیده می شود. اما در اینجا یک واقعیت جالب وجود دارد: شنا در این مخزن ممنوع است. مسئولین از چه می ترسند؟

 

دریاچه
در اطراف دریاچه Rotomayrevenois یک جنگل کاملاً دست نخورده وجود دارد - پارک دریاچه های نلسون


اگر در بقیه قاره ها ، در کشورها و ایالت ها ، بسیاری از مردم ، به عبارت ساده ، منابع طبیعی را نابود می کنند ، در نیوزیلند آنها با تمام مسئولیت به این موضوع رسیدند. در اطراف دریاچه جنگلی کاملاً بکر و دست نخورده وجود دارد - پارک دریاچه های نلسون. حتی در این جنگل ، همه نمی توانند پا بگذارند.

دریاچه

آب دریاچه کاملاً شفاف است ، اما حتی لمس آن ممنوع است

 

این دریاچه در ارتفاع 1200 متری سطح دریا در کوهستان واقع شده است. آب موجود در آن کاملاً شفاف است ، اما حتی لمس آن ممنوع است. به نظر می رسد که هیچ چیز خطرناکی در این دریاچه وجود ندارد و ممنوعیت شنا فقط به منظور محافظت از طبیعت وجود دارد. اگر گردشگران دسته جمعی در اینجا شروع به استراحت کنند ، پس از یک ماه عملا چیزی از زیبایی طبیعی باقی نخواهد ماند.

 

دریاچه
شنا در استخر ناراحت کننده خواهد بود ، زیرا آب موجود در آن به اندازه کافی سرد است


 آب آن کاملاً سرد است. دمای آن از 8 درجه سانتیگراد بالاتر نمی رود.

 

دریاچه

دولت این کشور تعداد گردشگران  را که از این مکان بازدید می کنند محدود کرده است - بیش از 1000 نفر سالانه پذیرش نمی کنند.

 

روی دریاچه ، دوربین های فیلمبرداری و حسگرهای حرکتی در همه جای محیط وجود دارد. در صورت نقض این ممنوعیت ، باید مبلغ زیادی جریمه پرداخت کنید و ورود مجدد به کشور برای متخلف بسته خواهد شد.

 

نظرات

در ادامه بخوانید...