15 موردی که فقط مادرها و پسرها آنها را می فهمند

در

یک زن به محض مادر شدن درک می کند که حس مادری چگونه حسی است، اما به محض متولد شدن بچه ها، داستان کاملا فرق می کند. تعداد بی شماری تلاش های بی تردید وجود دارند که مادرها در هنگام بزرگ کردن پسرهای خو با آنها روبه رو می شوند.

  1. شما در دیوانگی ها و بی حوصلگی های پسران جوان خود غرق شده اید.

بهتر است که با مسائل روبرو شوید- هیچ چیز مانند بزرگ کردن پسرها برای مورد آزمون قرار دادن توانایی های فیزیکی مناسب نیست. مادران پسران می دانند که بزرگ کردن بچه ها ظرفیت های ذهنی و عاطفی را در تنگنا قرار می دهد. بردن پسرها به میان یک جمع همانند سازماندهی کلی یک سیرک می باشد تا اینکه همانند مشارکت جویی در یک برنامه خانوادگی باشد.

  1. شما اشتباه های خود را بسیار شخصی انجام می دهید.

به عنوان یک مادر، یک تمایل دائمی و همیشگی در دیدن موفقیت پسران وجود دارد. هنگامی که چیزی اشتباه رخ دهد، به سادگی و آسانی شخصی می شود. به یاد داشته باشید که پسران شما هنوز در حال یادگیری حقایق زندگی می باشند!

  1. شما مات و مبهوت مقدار غذایی هستید که در خانه مصرف می شود.

به جز همه نواهای تعجبی که از مادران خارج می شود، این موضوع بسیار رایج می باشد. هزینه های یک ماه مصارف غذایی به طرز فزاینده ای بالا می رود، به هر روی؟ به نظر می رسد که یک کیسه غذایی اضافه در شکم خود دارند.(سیارک)

  1. وقتی کسی می گوید که، "آیا خوشحال هستید که صاحب پسر می باشید؟" شما نا امید می شوید.

هنگامی که فردی این پرسش را مطرح می کند، شما دچار دو احساس هم زمان می شوید. اولی، البته که شما از این که مادر پسرانی هستید خوشحال می باشید! آنها فرزندان شما هستند و شما آنها را با هیچ چیز و هیچ کس معامله نمی کنید. دوم، این پرسش به گونه ای مطرح می کند که پسرها سرتر از دخترها هستند. البته که دخترها هیچ مشکلی ندارند، شما فقط می خواهید که برای پسرتان بهترین مادر باشید.

  1. هرگاه و هر روز که به خانه بر می گردید می بینید که پسرها به جای انجام تکالیف خود در حال بازی رایانه ای هستند.

 به نظر می رسد که صفحه های نمایشی درخشان و جلوه های صوتی در هر گوشه خانه خود نمایی می کنند، و شما همواره فکر می کنید که آیا ممکن است که یک دقیقه سکوت و آرامش داشته باشید.

  1. شما دیگر از داشتن زمان دوش و دستشویی آرام و خصوصی منصرف شده اید.

هر زمان که می خواهید که به سمت دستشویی بروید، با صدای فرا خوانده شدن از سوی فرزندان و مطرح شدن پرسش هایی از سوی انان متوقف می شوید. و هر زمان که در درون دستشویی باشید، متعجب می شوید که این امر چگونه به تحقق پیوسته است. شما در عجبید که آیا ممکن است که پسرهای شما از "پرسش در دستشویی" دست بردارند، و محرمیت را بفهمند.

  1. با پریدن پسران بر روی تخت خواب که شاید برای بسیاری تعجب آور باشد از خواب بیدار می شوید.

چند سال پیش زمانی که پسران شما هنوز نوزاد بودند، شما فکر می کردید که فقط یکی، دو سال مشکل کم خوابی خواهید داشت و پس از آن همه چیز درست می شود. آیا می دانستید که بی خوابی ها و موانع همواره وجود خواهند داشت. حال شما حاضرید که بتوانید برای چند هفته فقط استراحت کنید.

  1. شما معنای "ایمنی" را برای پسران خود بارها و بارها تعریف کرده اید.

با بازگشت دوباره به دوران نوزادی بچه ها، به یاد می آورید که شما همواره و مدام مراقب آنها بودید و همیشه اعضای بدن آنها را کنترل می کردید. حال می بینید که بچه های شما می پرند، می جهند، بالا می روند، می خزند بیشتر نگران ایمنی و سلامتی آنها می شوید. شما یاد گرفته اید که مراقب فرزندان خود باشید و حتی اجازه ندهید که حتی کوچکترین برشی به انگشت شست آنها برسد.(سیارک)

  1. شما دریافته اید که پسرها و دخترها هر دو بی نظم و شلوغ هستند.

هر زمان که با یکی از دوستان خود حرف می زنید که دختری دارد، حتما می شنوید که می گوید لابد "پسرهای شما به اندازه دخترها بی نظم و انضباط نیستند؟" شما با صدای بلند شروع به خنده می کنید و جواب می دهید که البته که نه پسرها هم مثل دخترها شلوغ و بی نظم هستند اگر شلوغ تر و بی نظم تر نباشند. مادرانی که پسرانی دارند بهتر از هر کسی می فهمند که چه طور ممکن است که یم خانه تمیز و مرتب در روز بعد تبدیل به جنگلی شود که یک ترن در آن تصادف کرده است.

  1. احتیاجات پوشاکی این پسرها شما را متحیر و متعجب کرده است.

فقط چند سال پیش، شما فکر می کردید که پسرها نیاز کمتری به لباس دارند. با داشتن سه پسر، شما نیازمند چندین جین شلوار و تی شرت هستید، البته که بسیار هوشیارانه خرید می کنید.

  1. وقتی که مردم می گویند که "حداقل پسرها بیشتر به مادرشان علاقه مند هستند!" شما آزرده می شوید.

بله البته در پایان روز پسرها مادرانشان را دوست دارند. اما آیا دخترها فرق می کنند؟ چرا مردم فکر می کنند که دخترها کمتر جسارت بیان دوست داشتنشان را دارند؟

  1. شما با رشد بچه ها دیگر سالها است که حریم خصوصی خود را از دست داده اید.

درخواست هاست های پی در پی بچه ها شما را خسته کرده است. به نظر می رسد که زمان اختصاصی شما کمتر و کمتر می شود، و شما این حقیقت را پذیرفته اید که برای رسیدن به محرمیت واقعی باید به دقت برنامه ریزی کنید.

  1. شما نگران این موضوع هستید که فرزندان شما در آینده با شما چگونه رفتار خواهند کرد.

شاید شما بارها و بارها شنیده باشید که می گویند دخترها بیشتر از پسرها به خانه سر می زنند. اما همواره فکر می کنید که پسرهای شما با بقیه فرق می کنند.

  1. شما اجبارهای بی موردی را به آنها وارد می کنید.

اگر کمی با مردم صحبت کنید حتما صحبت های زیادی در مورد پسرها و مسائل مربوط به انها می شنوید. به نظر می رسد که مردم حرف دیگری ندارند که بگویند.

  1. شما زمان زیادی را صرف علاقه مند کردن پسرهای خود به زندگی و دادن انگیزه به آنها کرده اید.

هنگامی که ورود پسران خود را به مرحله بلوغ می بینید، شاید در انگیزه دهی به آنها دچار ناامیدی شوید. به نظر می رسد که چند سالی با بازی های رایانه ای و کارهای پر هیاهوی بیرون از منزل خواهد گذشت.

دفعه بعد که یکی از موارد بالا را در مورد پسران خود تجربه کردید به یاد بیاورید که همه مادران در همه جای دنیا همسان شما هستند و مثل شما فکر می کنند. (سیارک)

 این پست را چگونه می‌بینید؟ برای شما مفید بود؟ لطفا با نوشتن کامنت در زیر ما را مطلع کنید. 

ترجمه توسط itrans.ir

نظرات

در ادامه بخوانید...

13درگیری که هر مادری آن را برای خود نگاه می دارد

در

بسیاری از مردم در دنیا این شانس را داشته اند که یک مادر عاشق آنها را بزرگ کند، از جمله خود من، و ما به سرعت عادت کرده ایم که ببینیم مادر نقش خود را بصورت تحسین برانگیزی ایفا می کند. مادر ما طوری دنیای اطراف ما را شکل داده است که ما تصور می کنیم همه چیز در اطراف ما باید اینگونه باشد و هیچ فکری راجع به آن نمی-کنیم. وقتی که کل کار ما این باشد که بازی کنیم ، بدویم و به مدرسه برویم، کاری ندارد که تلاش کسانی را که برای حرکت دادن چرخ خانواده تلاش می کنند نادیده بگیریم.


شاید یکی از دلایل دیگر هم این باشد که مادرها از کاری که می کنند چیز بزرگی نمی سازند، اما انها واقعا کشمکشهای بزرگی دارند که برای خودشان نگه می دارند. در اینجا چیزهایی را از مادرم و همچنین همسرم تنها پس از تشکیل خانواده آموخته ام را آورده ام. (سیارک)


1- مادر مجبور است که روی خط نازک والد و دوست بودن حرکت کند
یک مادر هیچ چیزی را بیشتر از دیدن لبخند فرزندش ، خوش گذراندن با آنها و صحبت کردن راجع به همه چیز دوست ندارد. آنها می توانند بهترین دوستانتان در سراسر عمر باشند اما آنها می دانند که شما وقتی رشد کردید تنها به دوستان نزدیکتان در بعضی از چیزها اعتماد می کنید و تنها موقع مشکلات است که سرشان خراب می شوید.
اولین اولویت مادرتان این است که یک آدم خوب پرورش دهد، با ارزشها و عادتهای سالم و مهارتهایی که به شما کمک کند تا در زندگی موفق باشید. این مسئله نیازمند آن است که گاهی سر شما غر بزند و بر نظم و آموزشتان بیشتر بها دهد تا پشتیبانی از عادتهای بدتان.
2- مادر هزاران اشک در زمان عصبانیت، ناراحتی و خوشحالیتان ریخته است
از روزی که او فهمید شما را حامله است، مادر روی یک لبه تیغ احساسی راه رفته است. او در ابتدا هم گیج و هم هیجان زده بود، زمانیکه باردار بود تغییر حالتهای زیادی را پشت سر گذاشت و موقع دنیا آمدنتان درد جهنمی ای کشید. شبهای زیادی را ببیخوابی کشید وقتی که مریض بودید یا صدمه دیده بودید. آنها ممکن است گاهی به این چیزها اشاره کرده باشند اما شما حتی تصف آن را هم نمی دانید مگرآنکه خودتان مادر شوید و یا ببینید که شریک زندگیتان درگیر چه مصائبی می شود و این موقعی است که شما قدر آنها را خواهید دانست.
3- مادر موقع محافظت از شما از یک زن معمولی تبدیل به یک ابر قهرمان می شود
شما میبینید که مادرتان مثل تمام زنهای معمولی شروع کرده است، با کارهای معمولی خودشان و چشمان یک مامور سیای سابق! اما وقتی که فرزند اولشان متولد شد آنها تبدیل به یک ابر قهرمان می شود. آنها تمام اطرافشان را برای دیدن خطر اسکن می کنند، از یک غریبه تا یک دست انداز در راه، همه را چک می کنند تا ببینند که آیا تمام درها قفل است و مطمئن شوند که سایر کودکان در زمین بازی رفتار نامتناسبی ندارند. این چیزی نیست که انها برای ان آموزش دیده باشند یا در کتابها یا فیلمها نگاه کرده باشند، مغز انها به سمت چنین حالتی سوق داده شده است.
4- مادر می داند که شما بیشتر نصیحتها و غر زدنهای او را می شنوید و او با این مسئله مشکلی ندارد
مهم است که برخی از درسهای مهم زندگی را برای بچه هایتان بازگو کنید. تمام دانشی را که توسط تجربه کسب کرده باشید، همراه با نصیحتها و بر اساس حواس رایجی که هنوز بچه ها به آن نرسیده اند همیشه با آغوش باز مورد استقلال قرار نمی گیرند. بچه ها سر وصدا میکنند، ناله می کنند و فرآیند را معمولا مشکل می کنند، اما مادرها مانند سربازانی زیر تیربار نق زدن آنها هستند که تا درسشان کامل تفهیم نشده باشد کنار نمی کشند تا ما را به عادتهای مناسب خو دهند. آنها با بازی کردن نقش آدم بده مشکلی ندارند، تا زمانی که ما بزرگ شویم و به مردمانی محجوب بدل شویم.
5- مادر یک کارتون را بارها و بارها نگاه می کند تا زمانیکه آن را خط به خط حفظ کرده باشد
یکی از بزرگترین شادیهای یک کودک این است که یک کارتون را که از هر لحاظی که فکر می کنید کامل است کشف کند. این روزها برای کودکان آسان است که با انواع ویدئو و کارتونها و تلویزیون یا یوتیوب سرگرم باشند، که کل روز را تماشا کنند یا گوش دهند. آین برای سک زن بزرگشال بسیار سخت است که بارها و بارها به یک چیز گوش بدهد، اما مادرها با شوق و ذوق این بار را تحمل می کنند و با شادی همراه با دلبندشان آوازها را می خوانند.
6- مادر مجبور است که در پشت صحنه کارهای سختی انجام دهد تا از آسایش و ایمنی شما مطمئن شود
بیاد می آورید که چگونه یک اسباب بازی باحال می گرفتید یا لباس جدید، حتی اگر اوضاع مالی خوب نبود؟ دلیلش این بود که مادرتان یک سری تردستی انجام می داد تا بودجه خانواده را به تعادل برساند که اینکار معمولا شامل کم کردن هزینه ها از هر جایی که می شده بود. بنابراین همیشه پول کافی برای اینکه شما تغذیه و لباش خوبی داشته باشید محیا بود. مادرها همیشه دنبال تاکتیکهای جدید کاهش هزینه و معامله های خوب هستند و هرگز نمی گذارند که شما کار سختشان را در راستای بدست آوردن آسایش ممکنه بفهمید. (سیارک)
7- مادر تلاش می کند تا آخرین نیازهای کودکش را درک کند
با اعتماد به نفس بار آوردن شما برای مادرتان وظیفه ایست که با آغوش باز پذیرا شده اند، اما این به این معناست که او باید سخت کار انجام دهد تا خودش را با نسل جدید هماهنگ کند. وقتی که او با شما صحبت می کند او باید یک درک اضافه ای از شیوه صحبت و فرهنگ جوانان داشته باشد که هم آزار دهنده است و هم سخت و وقت گیر. کول بودن مادرها نیاز به صبر و حوصله و تحقیق دارد.
8- مادر تلاش می کند شما را از دشمنیهای قدیمی و رازهای خانواده دور نگه دارد
اگر شما یک بچگی باحال و آرامش بخش را گذرانده اید مطمئن باشید که دین بزرگی به مادرتان دارید. همه خانواده ها از این دعواها و داستانها دارند و همه شاید چند تا اسکلت داخل کمدشان باشد. این وظیفه مادرهاست که بعنوان حائل بین گردابه های درون خانواده و شما نقش ایفا کنند و همیشه برای شما لبخندی بر لب داشته باشند.
9- مادر معمولا وقتی که شما خرابکاری می کنید چشم پوشی می کند
با اینکه اکثرما تلاش می کنیم که به خود بقبولانیم بچه های خیلی خوبی بوده ایم، واقعیت این است که بچه ها می-توانند بسیار خرابکار باشند. زمان زیادی طول می کشد تا بچه به تشخیص سره از ناسره برسد و یا بگیرد که چطور رفتار کند، و مادران ما تمایل دارند تا بصورت غیر قابل باوری در برابر این خرابکاریها صبور باشند. ما می توانیم چیزها را بشکنیم، و راجع به آن دروغ بگوببم، هر چند که تابلو باشد که ما آنکار را انجام داده ایم. با این حال اگر مادرمان حس کند که ما واقعا حس بدی از اینکار داریم، از خشن صحبت کردن با ما طفره می رود.
10- مادر بیشتریت تلاش ممکن را برایحمایت از شما می کند
راههای بسیاری وجود دارد که مادرتان تلاش کند که روحیه تان را بالا ببرد. برای من بهترین را یک ناهار خوشمزه رنگارگ بود که در جعبه ای قرار داشت و آن جعبه پر از نوشته های بود که لبخند را بر لبانم می آورد. همسر من به دنبال نقل و قول های انگیزه بخش و استیکرهای بامزه است که بر کوله چشتی یا جلد دفترچه دخترم بچسباند. چیزهای اندکی مانند این و تمام صحبتهای انرژی بخش بر روی کوله پشتی می تواند انگیزه بخش باشد. اگرچه گاهی وقتها مادرها ممکن است سرکوب کننده باشند اما آنها همیشه در حال سنجش روحیه ما هستند تا ما را حمایت کنند و آنچیزی که ما نیاز داریم به ما بدهند.
11- مادر سخت کار می کند تا همه چیز تمیز و مناسب باشد
اکثر بچه ها تنها یک تی شرت بر می دارند، یک شلوار می پوشند و کفشهایشان را و به سمت زمین بازی می دوند. هر روز این چیزها تمیز و اتو کشیده و آماده برای شما هست. تا زمانی که شما بزرگ شدید هرگز از این شگفت زده نخواهید شد که چطور همه چیز اینقدر تمیز و نو و آماده است هر چقدر که شما آن را کثیف لک دار رو خراب کرده باشید. مادرها شما را برای خرید به فروشگاه می بند، لباسهایتان را اتو می کنند، یقه هایتان را مرتب می کنند و همیشه یادآوری می کنند که ژاکتتان را جا نگذارید.
12- مادر مشکلات خود را به کناری می گذارد و تعهد دارد که مشکلات کوچک شما رابشنود
مادرها مجبورند که سخت کار کنند، چه در خانه و چه در محل کار، تا مطمئن شوند که محیط مناسبی را برای فرزاندانشان فراهم می کنند. و در پایان روز، اگرچه ممکن است که نا امید و یا اعصاب ندار باشند، و یا از بحث کردن راجع به مسائل تکراری با شریکشان خسته باشند، آنها هنوز زمان لازم برای شنیدن مشکلات شما را دارند. هر چقدر مشکلات شما ناچیز و مسخره باشد در قیاس با دنیای واقعی، مادر تمام تلاش خود را برای کمک به شما انجام می دهد.
13- مادر بهانه گیریهای شما را تحمل می کند و تلاش می کند که مسیر صحیح را به شما نشان دهد
بسیاری از نصیحتهایی که ممکن است خوب به نظر آیند با مقاومت روبرو می شوند، و پیش از آنکه مشکلات جدی پیش بیایند زمانی برای تنظیم کردن وجود داشته است تا بچه به سوی بهانه گیری نرود. مادرها می دانند که کجا یک قانون اعمال کنند و کجا بگذراند که شما بنشینید و حسابی گریه کنید. این خوب است که بشود هر چند وقت یکبار گریه خوبی داشت و مادر شما این قضیه را می داند. مادر موقع این طوفانهای احساسی شما را به سمت درستی سوق می دهد.
مادرها این درگیری را دارند تا مطمئن شوند که فرزندشان زندگی مناسبی خواهد داشت. جدا از اینکه مطمئن شوند که آنها ایمن هستند، غذای کافی برای خوردن دارند، و لباس برای پوشیدن، مادرها 1001 چالش پیش روی بزرگ کردن صحیح فرزندشان دارند. این مهم است که قدر این تلاشها، دلسوزیها و فداکاریهای مادران را بدانیم و برای یکبار در عمرمان هم که شده، کارهای خوب برایشان انجام دهیم.

 

نظرات

در ادامه بخوانید...

15 نشانه از اینکه شما باهوشترین مادر دنیا را دارید

در

آیا مادر شگفت انگیزی دارید؟ یک مادر عالی نقش­های متعددی در زندگی شما دارد. از معلم گرفته تا پرستار تا بهترین دوست. تمامی این نقش ها به او کمک می­کند که شما را به بهترین شکلی که ممکن است در آورد. 15 علامتی که نشان دهنده این است که شما باهوشترین مادر را دارید به شرح زیر است:

1- او می­داند که همه چیز کجا قرار دارد

از وسایل آشپزخانه گرفته تا روسریها، هر چیزی یک جای مشخصی دارد که مادرتان می­داند. این بسیار آسان است که هر چیزی که شما آن را نمی دانید کجاست از مادرتان بپرسید و او قطعا جای آن وسیله را می­داند.

2- او بهترین آشپزی است که شما می­شناسید

او یک آشپز حرفه ای نیست، ولی شما مطمئنید که او می­تواند باشد. غذای محبوب شما توسط او پخته می­شود و شما همیشه هیجان زده خواهید شد اگر بفهمید که او برایتان غذا پخته است.

3- او از رویاهای شما حمایت می­کند

شما می­دانید که رویاها و آرزوهای شما هر چه که باشد، مادرتان از آن حمایت خواهد کرد. ممکن است که همیشه با آنها موافق نباشد، اما این مسئله مانع حمایت کردنش از شما نخواهد شد. او درک می­کند که شما انسان متفاوتی هستید و علائق متفاوتی دارید.(سیارک)

4- او نقش دکتر و پرستار شما رو بازی می­کند

مادر تنها کسی است که وقتی شما مریض می­شوید از شما دوری نمی­کند و شما تا ابد از این بابت ممنون خواهید بود. هر بار که شما در دوران کودکیتان مریض می­شدید، او مریضی شما را با مراقبت و دادن دارو بهبود می­بخشید؛ نقش دکتر و پرستار را توامان بازی می­کرد.

5- او همیشه می­داند که شما چه وقت فقط کسی را نیاز دارید که به فقط بشنود

بعضی اوقات بعد از یک روز طولانی، تنها چیزی که می­خواهید خالی کردن عصبانیتتان است و معمولا فردی که برای اینکار انتخاب می­کنید مادرتان است، به این دلیل که می­دانید او بهترین شنونده در زندگیتان است. او با صبر و حوصله می­شنود و بدون هیچ قضاوتی؛ چیزی که دقیقا شما لازم دارید پس از یک روز سخت کاری.

6- او می­داند که چگونه شما را به سمت موفقیت هل بدهد

مادر شما دوست دارد که شما را در زنگی شخصی و حرفه ایتان به سمت برجسته شدن هدایت کند، اما او شما را تحت فشار قرار می­دهد تا حس استرس به شما دست دهد؛ تا موقعی که شما خوشحال باشید، او نیز خوشحال خواهد بود.

7- او خانواده را مقدم بر خود می­داند

مادر شما کارهای زیادی دارد که انجام  دهد؛ از دوستان گرفته تا شغلش، اما اگر به او نیاز داشته باشید او همه چیز را رها کرده و برای شما وقت خواهد کذاشت. او هیچوقت تولد شما را فراموش نمی­کند و شما همیشه از اینکه می­توانید بر او تکیه کنید سپاسگزار خواهید بود.

8- او در انجام چند کار در یک زمان فوق ­العاده است

شما مادرتان را دیده اید که کارش را انجام می­دهد، غذا درست می­کند و لباسها را می­شورد در عین حال با تلفن هم صحیت می­کند و حالب است که حتی هیچ استرسی هم نمی­گیرد.(سیارک)

9- او بهترین پیشنهادات را به شما می­دهد

اگر که در کار یا زندگی شخصیتان به مشکلی بر خورده باشید، همیشه به مادرتان مراجعه می­کنید. شما می­دانید  که او با شما صادق است و به شما کمک می­کند تا بهترین تصمیم را در زندگیتان بگیرید.

10- او به شما درباره پول درس داده است

مادر شما به شما آموخته است که چگونه پول خود را خرج و پس انداز کنید و شما عمرن بتوانید از او بابت این مسئله تشکر کنید. استرس او برای اینکار، سالها استرس گرفتن را از شما معاف کرده است هرچند شما هنوز مقداری راجع به این مسئله گیج می­زنید.

11- او می­داند که چطور از شما مراقبت کند بدون آنکه آزار برساند

بخاطر مادرتان است که بیاد می­آورید هر روز سبزی بخورید و هر وقت که وقت داشتید تمرین کنید، اما یاد آوری او برای مراقبت از شما هرگز آزار دهنده نیست. شما می­دانید که او بهترینها را برایتان می­خواهد و شما می­خواهید که او تا حد ممکن به شما افتخار کند.

12- او می­پذیرد که شما اشتباه می­کنید

مادرتان می­داند که شما اشتباه می­کنید و احتمالا بسیار اشتباه خواهید کرد. او می­داند که شما نیاز دارید تا اشتباهات خودتان را بکنید تا از آنها بیاموزید. در حالیکه او نمی­خواهد بجای شما زندگی کند، او همیشه جایی که شما زمین می­خورید حضور دارد تا دست شما  را بگیرد

13- او می­داند که چگونه شما را خوشحال کند

از کوکتل گرفته تا فیلمهای خنده دار، او همیشه می­داند که شما را چگونه خوشحال کند و لبخند را بر صورتتان بنشاند، هر وقت که شما افسرده باشید.

14- او آرزوهای خود را درحالیکه خود را وقف شما کردهاست پیگیری می­کند

او همیشه وقف شماست اگر که به او نیاز دارید، اما شما می­دانید که او آرزوهای بیشتری در زندگی خود دارد، و می­دانید که او از شما محبوب تر است.

15- او می­داند که چگونه هم دوست و هم مادر شما باشد

در حالیکه ممکن است بعضی وقتها نقش بهترین دوست شما را داشته باشد، او همیشه مادر شما خواهد بود. او شما را درجایگاه خودتان قرار می­دهد وقتی که به او نیاز دارید و شما همیشه از این بابت سپاسگزار خواهید بود.(سیارک)

این پست را چگونه می‌بینید؟ برای شما مفید بود؟ لطفا با نوشتن کامنت در زیر ما را مطلع کنید. 

ترجمه توسط itrans.ir

نظرات

در ادامه بخوانید...

چهار نوع دروغ که یک مادر بی احساس به شما گفته است

در
چهار نوع دروغ که یک مادر بی احساس به شما گفته است
من قبلاً در مورد خشونت کلامی نوشتم ، و اینکه چگونه ، در چارچوب فرهنگ ما ، تمایل به پایین آوردن تأثیر سخنان آزار دهنده مادران (و پدران) را داریم ، اما اکنون می خواهم از منظر کمی متفاوت صحبت کنم - نه در مورد کلمات خاص گفته شده ، بلکه درباره آنچه از آنها پیروی می کنند. از آنجایی که در فرهنگ ما ، مادر تا زمانی که صدمات جسمی به کودک وارد نکند ، "عادی" تلقی می شود ، مادران بدون عشق در هنگام تغذیه ، لباس پوشاندن و سقف بالای سر، مسئولیت خشونت کلامی خود را برعهده نمی گیرند. اما حتی یتیم خانه ها این ها را به کودک ارائه می دهند ، اینطور نیست؟پس تکلیف عشق در این میان چه می شود؟در این مقاله به چهار نوع دروغ که  مادران بدون عشق به دخترانشان می گویند، می پردازیم.

 

چه نوع درسی توسط مادران بدون عشق به دخترانشان داده می شود

برای شروع ، بیاد بیاوریم و یادآوری کنیم که چند نوجوان به خاطر عدم توجه جدی جامعه به قلدری نوجوانان، خودکشی کرده اند ، که مدت طولانی ناخوشایند تلقی می شد اما به گفته آنها این پدیده "عادی" است. افسانه مادری و اسطوره ها که عشق مادرانه غریزی است ، که همه مادران فرزندان خود را دوست دارند ، که عشق مادران همیشه بی قید و شرط است - به ما اجازه نمیدهد که آزادانه و آشکارا صحبت کنیم که چه تعداد از فرزندان با نیازهای عاطفی ناقص در دوران کودکی و چه تعداد زخمی ها بزرگ وارد اجتماع می شوند.
 
ما آسیب های عاطفی وارده به کودک را با کلمات تحقیرآمیز ، کلماتی که باعث می شود او احساس ناامنی ، دوست نداشتنی بودن ، بی معنی بودن کند، را نادیده می گیریم - حتی اگر علم قبلاً نشان داده است که خشونت کلامی نه تنها مانند زخم های جسمی آسیب زا هستند ، بلکه اثری عمیق تر و به معنای واقعی کلمه ساختار مغز در حال توسعه را تغییر می دهد.
 
والدین بر جهانی کوچک حاکم هستند که در آن یک دختر از نوزادی تا کودکی رشد می کند. شرایط این جهان توسط والدین ایجاد می شود ، این است که آنها تصمیم می گیرند با چه کسی ، چگونه ، چه زمان و چقدر کودک ارتباط برقرار کند. دختر نه تنها به عشق و پشتیبانی مادر خود متکی است ، بلکه در این دنیای کوچک "حقایق" را در مورد چگونگی ترتیب روابط در دنیای بزرگ به خود جذب می کند.
 
من لیستی از این به اصطلاح "حقایق" (که بعضی از آنها را از کودکی به یاد می آورم) گردآوری کرده ام و مضراتی که این نوع تربیت به روان دختران وارد می کنند را در زیر آورده ام.
 

 

عشق را باید بدست آورید

دختران مادران بدون عشق کارهایی می كردند تا عشق  را بدست بیاورند ، برای اینکه مادر آنها را دوست داشته باشد و برای به دست آوردن نمرات خوب در خانه ، کارهای اضافی در منزل را انجام بدهند، و سعی كنند كه به هیچ وجه مادر خود را ناراحت نكنند - اما این همیشه كافی نبود. از این طریق آنها یک درس تلخ در مورد عشق را یاد گرفتند که چگونه می توانند آن را بدست آورند: می توان آن را با کمک یک فرمول جادویی خاص کسب کرد که آنها به هیچ وجه نمی توانند دریابند ، عشق هرگز به هیچ چیز داده نمی شود و آنها برای همیشه چیزی ندارند. آنها به اندازه کافی خوب نیستند که لایق عشق و دوست داشتن باشند.
 
کودکانی که با برادران یا خواهران بزرگ شده اند و توجه مادرانشان به خواهر یا برادری بیشتر شده است ، چیزی مشابه را تجربه می کنند. به طور معمول ، چنین کودکانی در بزرگسالی ، به کسانی که عاشق آنها هستند ، اعتماد ندارند ، بدون هیچ شرطی. و به جای اینکه زندگی خود را با شادی پر کنند ، عشق بی قید و شرط آنها را با اضطراب پر می کند و آنها دائما در انتظار یک ترفند زندگی می کنند.
 

 

فرزند بد و شما یکی از آنها هستید

همه کودکان اشتباه می کنند - آنها چیزهایی را گم می کنند و می شکنند ، از قوانین پیروی نمی کنند ، کاری اشتباه انجام می دهند ، اما مادران بدون عشق همه چیز را نه بر رفتار کودک بلکه در ذاتاو سرزنش می کنند. گلدان شکسته نشده بود، اگر شما دست و پا چلفتی و غیرمسئول نبودید. ژاکت قرمز جدید او از قفسه کابینت ناپدید شد و این گواهی است از ناسپاسی ، شلختگی و این واقعیت که او لیاقت همه این چیزهای زیبا را ندارد. هر لغزش به یک اشتباه شخصی تبدیل می شود و در نتیجه بی ارزش بودن دختر درک می شود. این کلمات بطور خودکار جذب می شوند و به یک منتقد داخلی دختر تبدیل می شوند ، یک گروه کر ناخودآگاه که دائماً به او می گوید که بی ارزش است و لیاقت خوشبختی را ندارد.
 

 

آنچه احساس می کنید اشتباه است

این جمله نه تنها بر قدرت مادر تأکید می کند بلکه این عقیده را منتقل می کند که احساسات و افکار دختر را نباید ارزش نهاد و جدی گرفت. این پیام غالباً از طریق "من علاقه مند نیستم که درباره این چه فکر می کنید" یا "آنچه احساس می کنید اشتباه است" ابراز می شود. چنین حرفهایی خیلی سریع باعث می شود که دختر به خودش اعتماد نکند و درک او از آنچه اتفاق می افتد باشد. بسیاری از دختران - و من معتقدم که من یکی از آنها هستم - می دانند که چیزی اشتباه است ، و آنها نگران هستند که دیوانه شوند. متقاعد شوید که آنچه می شنوند و احساس می کنند در واقعیت وجود ندارد. این نوع درگیری داخلی ، برخلاف آنچه مادر با محبت انجام می دهد و سعی در تشخیص احساسات فرزند خود دارد ، بسیار مخرب است.
 

 

دختران بزرگ گریه نمی کنند

شرم کثیف ترین اسلحه مادر بدون عشق است و افسوس که آنها ترجیح می دهند به راحتی و غالباً از آنها استفاده کنند. تحقیر کردن کودک به این روش - وادار کردن او به خلاص شدن از شر احساسات و آسیب پذیری هایش و شرمنده شدن، نوع خاصی از خشونت است و دختر در پاسخ به این امر می تواند ارتباط خود را با احساسات خود قطع کند تا بتواند خودش را متقاعد کند که او نه تنها یک دختر بزرگ است بلکه یک فرد خوب نیز هست. دخترانی که رابطه بدی با غذا دارند یا رفتارهای مخرب دیگری دارند ، مانند آسیب رساندن به بدن خود ، اغلب می گویند که در کودکی برای جلوگیری از قلدری و تحقیر مادر یا برادران و خواهران خود مجبور بودند احساسات خود را پنهان کنند.
 
دختران غیرمسئول بندرت به کسی می گویند که در دوران کودکی در خانه چه می گذرد ، زیرا آنها فرض می کنند که آنچه در آنجا اتفاق می افتد همه جا ادامه دارد. عادی سازی نحوه برخورد با او - حتی اگر به طور جدی از نادیده گرفتن ، حاشیه نشینی ، کنار گذاشتن یا انتقاد شدید، وحشت زده و صدمه ببیند - یکی از دلایل این امر است. هرچه پیرتر می شود با خانواده های دیگر در تماس می شود و شروع می کند که شاید آنچه در خانه او می گذرد فرق کند ، ممکن است سکوت از شرم ناشی شود و نگران شود که در حقیقت او مقصر این است که چگونه با او رفتار می شود.
 
از آنجا که مادران بدون عشق غالباً با انتقاد از سرزنش و سوء استفاده کلامی خود را بر فرزندان خود توجیه می کنند - گفتن چیزهایی مانند "اگر شما اینقدر دست و پا چلفتی یا بی احتیاط نبودید ، مجبور نبودم شما را تنبیه کنم. "" شما چیزی جز سؤالات احمقانه نمی پرسید و من کارهای بهتر از برخورد با افراد احمق دارم ، "" اگر شما فرزند بهتری بودید ، نیازی به فریاد زدن نداشتم ". شرمساری اغلب جواب پیش فرض دختران می شود.
 

 

شرم به عنوان اسلحه ای در زرادخانه مادران بدون عشق

مطالعات نشان می دهد که رفتارهای نادرست والدین باعث می شود افراد در تمام مدت زندگی مستعد احساس شرم باشند.
غالباً والدین کنترل احساسات خود را از دست می دهند، تهدید می کنند ، جیغ می زنند ، یا کودک را به نام های زشت صدا می کند. نامها (بله ، این سوءاستفاده عاطفی و کلامی است.) احساس شرم کودک باعث ایجاد اثرات جسمی مانند درد معده ، سفتی یا احساس یک توده در سینه یا گلو و.... می شود. کودک شرم را درونی می کند و شروع به فکر کردن به عنوان "بد" یا "بی ارزش" می کند و ناخودآگاه احساسات خود را مخفی می کند.این یک چرخه وحشتناک است که تنها با آگاهی والدین و تلاش های هماهنگ در ترمیم این رابطه از هم گسیخته قابل متوقف شدن است.متأسفانه همیشه این اتفاق نمی افتد ، همانطور که تجربیات دختران گواهی می دهد.
 

 

تفاوت شرم و گناه

روانشناسان بین شرم و گناه تمایز قائل هستند ، گرچه هر دو "احساسات خودآگاه" به حساب می آیند. تصور می شود که کودکان هر دو در سال های کودک نوپا شروع به تجربه می کنند. شرم از بین این دو سمی تر است و  قدرت ماندگاری دارد. در حالی که گناه از یک رفتار خاص سرچشمه می گیرد ، شرم نفس اصلی را درگیر می کند. جالب اینجاست که طبق مطالعات پژوهشی ، در حالی که گناه می تواند همدلی را تسهیل کند ، شرم توانایی همدلی را مختل می کند.
 
تحقیقات نشان می دهد که افراد مستعد شرم ، عصبانیت شدید را تجربه می کنند ، آنها عصبانیت را به شیوه های ناپایدار و مخرب ابراز می کنند. نیازی به گفتن نیست ، توانایی آنها برای برقراری روابط بسیار کم است.
 
شرم نقش های مهمی را در زندگی بسیاری از دختران با مادران بدن عشق ایفا می کند، این عقیده که ممکن است برخی از مادران ظالم باشند ، با تمام اسطوره ها در مورد مادر بودن و عشق مادری مغایرت دارد ، اما این بدان معنا نیست که این نمی تواند باشد.
داستان واقعی زیر در مورد زنی است که توسط یک مادر بدون عشق بزرگ شده، اما او توانسته زندگی خود را تغییر دهد و اکنون زندگی خود را وقف پسرش می کند.زنی 39 ساله ، مادر یک پسر 18 ماهه و یک زن خانه دار، او به همراه خانواده در جاکارتا زندگی می کند.
 

 

داستان زندگی من

من توسط یک مادر بدون عشق بزرگ شده ام. او نمی توانست عشق را دوست داشته باشد ، انتظار می رفت عشق بی قید و شرط را به عنوان یک مادر به فرزندان خود عطا کند. اما او هیچ عشقی برای عطا کردن نداشت.
 
بنابراین فرزندان او بدون عشق بزرگ شدند. با عصبانیت ، ناامیدی ، نفرت ، ناامیدی و احساس غیر دوست داشتنی زیادی بزرگ شدم. او مرا به این باور رساند که من تنبل ، غیرمسئولانه ، ناامید کننده ، دختری فاسد و بی مغز و فاقد استعداد و مهارت های دانشگاهی هستم. من بدون اعتماد به نفس بزرگ شدم و معتقدم هیچ چیز خوبی در مورد خودم وجود ندارد. هرچه بزرگتر شدم ، با این کار مبارزه کردم و حتی بعد از اینکه ازدواج کردم ، هنوز هم در حال مبارزه هستم.
و بعد از حدود 5 سال پیش بهترین دوست من ، به من توصیه کرد که به یک روانشناس مراجعه کنم. در آنجا فهمیدم که چقدر درد و آزار دیده ام. زخم عاطفی مرا از درون خورده بود. در زمان درمان  ، دوباره قلب و چشمانم باز شد و به آرامی زخم ها بهبود یافته است. سه سال طول کشید تا دیدگاه هایم را نسبت به خودم تغییر دهم و روند یادگیری هنوز ادامه دارد.
 
مهمترین تغییر این است که من شروع به اعتقاد به خودم کردم. من فهمیدم که خیلی خوبی ها در من وجود دارد. من ناامید نیستم - من یک فرد بالغ هستم. یاد گرفتم که خودم را بپذیرم ، ناقص بودنم را. یاد گرفتم که نواقص خود را کاملاً بپذیرم. فقط خدا کامل است. احساس می کنم خدا در قلب من زندگی می کند و احساس آرامش می کنم. سرانجام ، با گذشت زمان فهمیدم عشق واقعی چیست.
و به مرور زمان تصمیم گرفتم پدر و مادرم را ببخشم ، خصوصاً مادرم. به جای احساس نفرت ، برای او متاسفم. باید مثل زندگی در جهنم باشد تا عشق را نشناسیم.
 
و بعد از گذشت 13 سال از ازدواج ،صاحب پسری شدم. او یک معجزه واقعی و یک هدیه از طرف خداوند است. بدون عشق به مادر بزرگ شده ام پسری به دنیا آورده ام. والدین من به من اعتقاد ندارند ، اما خدا به من ایمان دارد. احساس غرق شدن و نابودی کردم اما هنوز هستم. خدا به طور متناقض شگفت انگیز است. او علی رغم تمام نقص هایم ، به من فرصتی برای مادر شدن داد.
 
تا به امروز مادرم هنوز پسر من را ملاقات نکرده است. او هنگام تولدپسرم آنجا نبود.
 
پسرم زودرس متولد شد، برای اولین بار مادر شدن و مادر بودن یک چالش بزرگ بود اما کمک هایی در این زمینه وجود داشته است. در سالهای اول زندگی او، توسط شوهرم ، برادر و چند دوست حمایت می شدم. من همچنین برای جمع آوری هرچه بیشتر اطلاعات در اینترنت مشورت گرفتم تا بتوانم به بهترین نحو از پسرم مراقبت کنم.
 
بعضی اوقات احساس تنهایی می کنم. بعضی اوقات آرزو می کنم مادرم آنجا باشد ، در خانه بماند و به من کمک کند تا از پسرم مراقبت کنم. اما با نگاه به اینکه چقدر رشد کرده ام و خدا چقدر مرا دوست دارد ، آن آرزو از بین می رود. 
 
مادر بودن یک سفر مادام العمر است. من اغلب نگران این هستم که پسرم را به اشتباه پرورش دهم ، که او عشق کافی از من نمی گیرد. اما عزم من قاطع و واضح است: پسرم زندگی مثل من نخواهد داشت.
من متعهد هستم كه او را بدون قید و شرط دوست داشته باشم و ترسهای من از بین می رود.

نظرات

در ادامه بخوانید...

آنجا که عشق بزرگی وجود دارد، داستان دختری که 42 سال در کما بود

در
آنجا که عشق بزرگی وجود دارد
به مناسبت روز مادر و عشق بی قید و شرط مادر
ادوارد اوبار آمریکایی است که به دلیل گذراندن بیشتر زمان زندگی خود در کما مشهور شد.
ادوارد در سال 1953 در ایالات متحده ، در شهر جانستاون به دنیا آمد. به عنوان یک نوجوان ، ادوارد تصمیم گرفت که پزشک شود ، زیرا خودش دیابت داشت و می خواست به افراد دیگر که مشکلات سلامتی دارند کمک کند.درباره کودکی او اطلاعات کمی وجود دارد ، اما با اطمینان می توان گفت که در سن 16 سالگی ، ادوارد دچار ذات الریه شد. این بیماری به سرعت در حال پیشرفت بود ، وضعیت دختر فقط هر روز بدتر می شد. در پایان ، ادوارد در شرایط جدی در بیمارستان بستری بود. پزشکان همه کارهایی را که می توانستند انجام دادند ، اما در 3 ژانویه 1970، انسولینی که برای دیابت مصرف می کرد به سیستم گردش خون نرسید. در نتیجه ، ادوارد در یک کمای دیابتی فرو رفت.
 
قبل از آن ، او موفق شد از مادرش كاترین بخواهد كه هرگز او را ترك نكند. کاترین اوبار به دخترش قول داد که هرگز فرقی نمی کند چه اتفاقی افتاده است. مادر قول داد که همیشه با دخترش خواهد بود: او را تغذیه می کرد ، مراقب او بود ، هر دو ساعت یکبار او را می چرخاند تا زخم بستر نگیرد. او همچنین با ادوارد صحبت میکرد ، با صدای بلند برای او میخواند و موسیقی برای او می گذاشت. پدر ادوارد ، جو اوبار ، همچنین کار خود را ترک کرد تا از دختر بیمار خود مراقبت کند.
آنجا که عشق بزرگی وجود دارد
روز به روز ، والدین ادوارد فقط یک چیز را در سر می پرورانند: تا دختر محبوب آنها سرانجام از حالت کما بیرون بیاید. اما روزها ، هفته ها ، ماهها ، سالها گذشت. وقتی مشخص شد که ادوارد عملاً امیدی به بیرون آمدن از کما ندارد و برای حفظ زندگی وی باید صورتحسابهای هنگفتی پرداخت شود ، جو شروع به کار در سه شغل کرد. اما در سال 1976 در سن 50 سالگی درگذشت. تا سال 2007 بدهی های خانوادگی بالغ بر 200000 دلار بود. کاترین در سال 2008 و در سن 81 سالگی درگذشت. او وعده خود را حفظ كرد و تا آخرین روز مراقب ادوارد بود. پس از مرگ مادر ، خواهر ادوارد ، کالین ، همچنان به مراقبت از بیمار ادامه داد.
آنجا که عشق بزرگی وجود دارد
به مناسبت روز مادر و عشق بی قید و شرط مادر
پزشکان دائماً پیشنهاد می کردند که دستگاه ها را خاموش کنند ، این ادوارد کمک می کند. آنها می گفتند که زمان خیلی زیادی گذشته است. اما کاترین نتوانست این کار را انجام دهد - او گفت که به کودک خود خیانت نمی کند ، زیرا قول داده است که با او باشد. او تا زمان مرگش در سال 2008 به مراقبت از دخترش ادامه داد.
 
ادوارد اوبار در 21 نوامبر 2012 در خانه اش در باغ میامی در سن 59 سالگی درگذشت.کالین خبر درگذشت ادوارد را اعلام کرد.  او 42 سال را در کما گذراند.
 
در طول سالهایی که او در کما گذراند ، هزاران نفر از سراسر جهان با الهام از استقامت کاترین اوبر و عشق او به دخترش ، به خانه خانواده اوبار رفتند. به نظر می رسید مانند یک قدیس ، حتی شایعات شفابخشی وجود داشت که ادوارد را لمس کنند. کاترین نامه هایی به پاپ جان پل نوشت. روی دیوار اتاق ادوارد ، او نقل قول پاپ را به پاسخ خود پیوست کرده بود: "آنجا که عشق بزرگی وجود دارد ، معجزات بزرگی رخ می دهد."خانواده تا آخرین لحظه به یک معجزه اعتقاد داشتند - بیش از 40 سال.
آنجا که عشق بزرگی وجود دارد
کتابی در مورد این عشق بی حد و حصر مادر (کاترین) به دخترش نوشته شد و هزاران نفر از اقصی نقاط جهان از خانه وی دیدن کردند. خود ادوارد به عنوان دختری که 42 سال در کمای دیابتی دراز کشیده بود ، در تاریخ پزشکی رکورد است.داستان ادوارد اوبار بی نظیر است. تا به امروز ، او در بین بیمارانی که در حالت کما بوده اند ، رکورد دار است. در حالی که 42 سال در حالت کما بود ، ادوارد بزرگ و حتی پیر شد.

نظرات

در ادامه بخوانید...