دلایلی که یک مرد رابطه را بهم می زند

در

(سیارک) : از اینکه مردتان به شما بگوید در رابطه باید وقفه ایجاد کرد، تعجب نکنید. شما تنها زوجی نیستید که دچار بحران در رابطه خود می شوید.گاهی اوقات این کار مفید خواهد بود شما این را درک نخواهید کرد مگراینکه امتحان کنید.


1. او از نظر عاطفی خسته شده است
چه مواقعی دعوا می کنید؟ ما می دانیم که چه دعواهای خسته کننده ای احتمالا بین شما روی می دهد؟ به خودتان و احساساتتان گوش دهید. چه عاملی باعث می شود که به هنگام دعوا کاملا پر باشید؟ آیا این عامل نفرت است؟ بی تفاوتی؟ از طرف مقابل نیز این سوالات را بپرسید. وقتیکه بدانید شما و طرف مقابلتان در کجای رابطه قرار دارید، اجتناب از سوء تفاهم و یافتن راه حل بهتر برای مسئله راحت تر خواهد بود. اگر می گوید که از تمام وقایع روی داده خسته شده است، اجازه دهید کمی فاصله بگیرد.
2. او مایل به قبول مسئولیت نیست
هماهنگی مسئله ضروری است. بدون آن، رابطه شما به احتمال زیاد با شکست مواجه خواهد شد. مسئولیت و وظایف را به طور مشترک قبول کنید. اینکه با هم مسئولیت وقایع را به عهده بگیرید، عالی است. اگر تنها یکی از شما مسئولی هر چیزی باشد، این کار خسته کننده خواهد بود. همه ما نیازمند حمایت و کمک هستیم. برخی از پسرها، بیش از حد بی مسئولیت می باشند. آیا در مورد طرف مقابل شما هم اینگونه است؟ بعنوان یک قانون، یک مرد واقعی همیشه خواستار حاکمیت و هدایت رابطه است به جای اینکه از آن فرار کند.
3. او مایل به آزمون عشق شما خواهد بود.
برخی مردان چگونه به آزمون قدرت و کیفیت عشق زن می پردازند؟ آنها به سادگی کمی فاصله می گیرند. آنها می توانند شما را ناراحت کنند تا واکنش شما را ببینند. هوشیار باشید و این رفتار او را را پیش بینی کنید. اگر اجازه دهید که کمی فاصله بگیرد، احتمالا احساس می کند که عاشق او نیستید. اجازه ندهید با احساسات شما بازی کند. به صدای قلب خود گوش دهید و به حدکافی قوی باشید تا در دام ترفندهای او نیافتید.
4. او می خواهد تفاوت را احساس کند
یک وقفه همیشه برابر با قطع رابطه نیست. گاهی اوقات مردان در رابطه وقفه ایجاد می کنند تا رابطه ای را با زن دیگر امتحان کرده و برقرار کنند. زمانیکه زوجی قطع رابطه می کنند، پسرها به این فکر می کنند که اکنون آزاد هستند تا رابطه جدیدی شروع کنند. آنها با زنان دیگر رابطه برقرار می کنند تا رابطه شما و رابطه با آنان را مقایسه کنند. اگر فکر کند که عشق جدیدش بهتر از قبلی است، او بازنخواهد گشت. اگر نمی خواهید که فریب بخورید، بدانید که در این مدت چه می کند؟

 این پست را چگونه می‌بینید؟ برای شما مفید بود؟ لطفا با نوشتن کامنت در زیر ما را مطلع کنید.  

ترجمه  itrans.ir / هرگونه کپی برداری بدون ذکر منبع (سیارک)  ممنوع است. 

نظرات

در ادامه بخوانید...

اهمیت سرمایه گذاری در روابط

در


سرمایه اجتماعی یک ساختار مرتبط با سلامت است که راهی برای پرستاران اطفال (PNPها) جهت تصور و تجسم ارتباط متقابل بین روابط اجتماعی و بهداشت می باشد. استفاده از مفهوم "سرمایه اجتماعی" برای کودکان و سلامت خانواده، دارای ظرفیت کمک به PNPها جهت قاب بندی مجدد سوالات مداوم و کشف مسائل مربوط به سلامت در راه های جدید و خلاق است.

 

محیط های فعال بهداشتی باید با استفاده از یک رویکرد پایین به بالا، و با برنامه های ارتقاء سلامت مشارکتی و پروژه های سلامت و بهداشت جامعه با محرک داخلی، ایجاد شود. PNPها باید فرصت برای شبکه بندی و انتشار دانش در مورد مسائل سلامت مربوط به جامعه را ایجاد نمایند. PNPها همچنین باید سرمایه اجتماعی و رویه خاص "بینش درمانی" خود را برای توسعه مداخلات جدید به منظور افزایش بهداشت کودک و خانواده ایجاد نمایند.

"بیماری و بلایا مانند باران می آیند و می روند، اما سلامت مانند خورشیدی است که روشنگر تمام روستا می باشد." - ضرب المثل

سوال مهمی که پرستاران اطفال (PNPها) ممکن است به هر ارزیابی سلامت بیماری اضافه نمایند این است که، "رابطه شما با همسایگان خود چگونه است؟" این که طبابت به صورت مراقبت اولیه، حاد، و یا تخصصی باشد، PNPها نیاز به دانستن این موضوع دارند که در چه موقعیتی خانواده ها به زندگی خود اهمیت می دهند. نمی خواهیم بگوییم که PNPها باید در مسائل خصوصی خانواده کنجکاوی نمایند، بلکه پیشنهاد می دهد که PNPها باید همیشه به یاد داشته باشند که بهداشت و درمان کودک و خانواده و خوب بودن، مفهومی می باشند. این مهم است که خانواده در چه موقعیتی زندگی می کند. مهمتر از آن، این مهم است که همسایگان آنها چه کسانی هستند و چه نوع روابطی جهان اجتماعی آنها را تعریف می کند. این کنجکاوی نیست؛ بلکه ارزش دادن به جدایی ناپذیری روابط اجتماعی و سلامت می باشد. درک سرمایه اجتماعی به عنوان یک مفهوم مرتبط با ارتقاء سلامت، یک راه برای پرستاران برای مفهوم سازی این ارتباط متقابل است.
سرمایه اجتماعی، مانند سرمایه انسانی و مالی، یک دارایی است که منجر به منافع در آینده مطابق با سطح سرمایه گذاری های انجام شده در حال حاضر می شود. همانطور که توسط دانشمندان علوم اجتماعی به کار برده می شود، سرمایه اجتماعی به شبکه های اجتماعی، هنجارهای رابطه متقابل، کمک متقابل، و قابلیت اعتماد اشاره دارد .( سیارک)

سرمایه اجتماعی به قراردادی بین افراد اشاره دارد که امکان دستیابی به تنوعی از اهداف، شامل سلامتی را برای افراد و گروه ها فراهم می آورد. سرمایه اجتماعی مکانیزمی است که منابع موجود ممکن است توسط افراد و از سوی آنها، و نه برای آنها، بسیج شود.

این یک راه برای پرستاران جهت اضافه کردن یک بستر اجتماعی به ارزیابی سلامت است. سرمایه اجتماعی به پرستاران یاد آوری می شود که افراد صرفاً به واسطه خودخواهی و یا منفعت عمل نمی کنند، بلکه در چارچوب تعاملات و روابط میان فردی خود اقدام می نمایند. سرمایه اجتماعی دارای ظرفیت کمک به پرستاران برای قاب بندی مجدد سوالاتی ماندگار و بررسی سلامت به صورتی واقعا متنی نظیر نابرابری بهداشتی می باشد. مانند خورشید که روشنگر تمام روستا، سرمایه اجتماعی افراد را به روش هایی متصل می کند که تبدیل به روابطی به سوی منابع می شود.
("او که شما را تغذیه می کند یک چشم برای مراقبت شما نگه می دارد" ضرب المثل آفریقایی )
افراد در یک جامعه برای رفاه کسانی منصوب می شوند که در اطراف آنها می باشند، به دلیل آن که با یکدیگر مرتبط می باشند. بر خلاف کمک مستقیم (شناخته شده به عنوان حمایت اجتماعی)، سرمایه اجتماعی بر تعاملات، به جای حمایت و یا برنامه های خاص تمرکز می کند. به عنوان مثال، محله ها، یک بافت اجتماعی هستند که در آن سرمایه اجتماعی دارای مزایای ماندگار می باشد. به همین دلیل است که نرخ جرم و جنایت در جایی که همسایگان به خوبی یکدیگر را می شناسند پایین تر است . برنامه محله ای دیده بان نشان می دهد که چگونه شبکه های ارتباطی می توانند همسایگان را پیوسته و یک پیام به مزاحمان بالقوه ارائه دهند که می گوید: "ما هرکدام در اینجا مراقب دیگری هستیم." این برنامه نشان دهنده سرمایه گذاری یک جامعه در ایمنی کل محله است. سرمایه اجتماعی سرمایه گذاری در روابط است.
در کتاب "هدف مشترک: تقویت خانواده ها و محله"، نوشته لیسبت اسکور (1997) برنامه محله هایی توصیف شده است که در بهبود زندگی کودکان و خانواده در سطح جامعه موفق بوده اند. به عنوان مثال، "اسکور" داستان سندتون، یک جامعه در بالتیمور را ارائه داد که به عنوان یک محله "پایین" توصیف شد؛ در اواخر دهه 1980، سندتون در میان بدترین مناطق شهرستان از نظر فقر، بیکاری، عملکرد تحصیلی، بارداری نوجوانان، بیماری های مزمن، جرم و جنایت خشونت آمیز، و فراوانی HIV- ایدز رتبه بندی شد" . در اوایل دهه 1990، شهردار این شهرستان تشکیل یک نیروی ضربتی برای دگرگون کردن سندتون را داد. هدف پرورش رهبری محله و ایجاد ظرفیت در ارائه دهندگان خدمات موجود و سازمان ها برای پیاده سازی یک تغییر و تحول پایدار در جامعه بود. تا سال 1996، صدها نفر از ساکنان و کارکنان سازمان های دولتی و خصوصی برنامه های آگاهی و برنامه های مداخله ای را به منظور بهبود سلامت خانواده در جامعه توسعه دادند. ساکنان برای نظارت بر سلامت همسایگان خود آموزش دیده بودند، و حامیان خانواده، به خانواده ها در به دست آوردن خدمات بهداشتی کمک می کردند. تاسال 1996، کلینیک های مدرسه و کلیسا محور افتتاح شد و ارائه دهندگان مراقبت های بهداشتی محلی، مراقبت های اولیه با کیفیت بالا به همه ساکنان محله، بدون در نظر گرفتن توانایی پرداخت، ارائه می دادند. مرگ و میر نوزادان کاهش یافته و نرخ HIV-AIDS کم گردید. ارائه خدمات بهبود یافت. جامعه در سرمایه اجتماعی غنی و بزرگ شده و رفاه خانواده ها و کودکان توسط "مراقب یکدیگر بودن" بهبود بخشیده شد.( سیارک)
ما شواهد رو به افزایشی از ارتباط مثبت سرمایه اجتماعی با خروجی سلامت داریم . خیر عمومی انگیزه ای برای رفتارهای ارتقاءدهنده سلامت است. در حالی که عدم ارتباطات در محله منجر به رفتارهایی می شود که در خدمت اهداف فردی می باشند، ارتباطات در محله منجر به رفتارهایی می شود که به نفع "کل" می باشند. در جوامع پیوسته احتمال بیشتری برای حمایت از محیط تسهیل کننده مشارکت افراد در رفتارهای ارتقاء دهنده سلامت وجود دارد. پرستاران باید حال و هوای یک محله در هنگام برنامه ریزی و ارزیابی تلاش های ارتقای بهداشت و درمان را در نظر بگیرند.

خانواده ها ممکن است در محله هایی زندگی کنند که در آن به امانت گرفتن یک فنجان شکر معمول نباشد، تا چه رسد به این که یک نفر همسایگان خود را بشناسد؛ این موضوع با بهداشت و درمان خانواده، ارتباط دارد. "کسی که از شما بازدید می کند بهتر از کسی است که به شما سلام می فرستد." - ضرب المثل آفریقایی.

جامعه ای که سلامت را قادر می سازد، رفتارهای بهداشتی را از طریق هویت و هنجارهای اجتماعی به طور جمعی مذاکره شده، افزایش می دهد. برنامه های بالا به پایین و مبتنی بر متخصص که حقایقی در مورد خطرات بهداشتی ارائه می دهند، ممکن است اهداف مبتنی بر نتیجه را انتقال ندهند، چرا که آنها موفق به اذعان به اهمیت سرمایه اجتماعی نشده اند. از سوی دیگر، برنامه های ارتقاء سلامت جامعه محور، یک رویکرد پایین به بالا دارند که در آن کسانی که می خواهند تا از برنامه بهره مند شوند، افراد و خانواده هایی هستند که در آن جامعه اقامت دارند و دستور کارها را تنظیم و راه حل ها را شکل می دهند.
راهبردهای ارتقای سلامت جامعه محور به اهمیت شبکه های اجتماعی، هنجارهای سود متقابل، کمک متقابل، و قابلیت اعتماد، اذعان می نمایند. هر جامعه دارای مجموعه خود از هنجارها و باورهای مشترک است که می تواند در خدمت ایجاد و پرورش برنامه باشد. برنامه های ارتقاء بهداشت و درمان، ایجاد شده در چارچوبی مشارکتی، خودکارآمدی و یا اعتماد به نفس افراد در توانایی خود برای انجام اقدامات را افزایش می دهد . آنها افراد را قادر به تصمیم گیری با هم و مذاکره با همسالان می سازند. افراد به احتمال زیاد سلامت خود را کنترل می کنند، اگر آنها کنترل جنبه های دیگری را بر زندگی خود احساس نمایند.
برای کمک به افزایش سرمایه اجتماعی یک جامعه، پرستاران و سایرمتخصصان مراقبت های بهداشتی آن باید به وضوح محیط اجتماعی موجود را درک نمایند. تنها راه برای جمع آوری اطلاعات در مورد سرمایه اجتماعی، پرسیدن از افرادی است که در آنجا زندگی می کنند. مهمتر از آن، مردم در جوامع باید برای دسترسی به نیازهای خود توانمند شوند. اطلاعات تولید شده توسط مردم محلی می تواند قوی تر از اطلاعات تولید شده توسط کارشناسان باشد، تنها به این دلیل که مردم محلی بهره مند از سابقه اقامت در آنجا می باشند. ترجمه  itrans.ir

نظرات

در ادامه بخوانید...

فقط عشق است که میتواند صلح و خوشحالی بزرگ را با خودش به جهان بیاورد

در

روزی روزگاری تمام احساسات و عواطف برای تعطیلات به یک جزیره‌ی ساحلی رفتند. بنا بر ماهیتی که داشتند، هر کدام اوقات خوشی داشتند. ناگهان، هشداری از یک طوفان قریب الوثقوع اعلام شد و به همه توصیه شد که جزیره را ترک کنند.
این هشدار باعث اضطرابی ناگهانی شد. همه به سمت قایق‌هایشان هجوم بردند. حتی قایقهای آسیب دیده را نیز سریعا تعمیر کردند و از این قایقها نیز برای انجام کارشان استفاده کردند.
با این حال، عشق دوست نداشت که سریعا فرار کند. کارهای زیادی برای انجام دادن وجود داشت. اما هرچه ابرها سیاه‌تر میشدند، عشق هم میفهمید که زمان آن رسیده که باید جزیره را ترک کند. همچنین، قایقی برای او وجود نداشت. عشق با امید به اطراف نگاه کرد.
درست در همان موقع موفقیت با یک قایق مجلل از آنجا عبور کرد. عشق فریاد زد "موفقیت، آیا میتوانی من را هم در قایقت سوار کنی؟"
موفقیت پاسخ داد: "نه، قایق من پر از داراییهای قیمتی مثل طلا و نقره است. جایی برای تو ندارم."
کمی بعد غرور با یک قایق زیبا عبور کرد. عشق دوباره فریاد زد: "غرور، میتوانی به من کمک کنی؟ من بدون قایق مانده‌ام و باید اینجا را ترک کنم. لطفا من را هم با خودت ببر."
غرور با تکبر پاسخ داد: "نه نمیتوانم تو را با خودم ببرم. قایق من با پاهای گل‌آلود تو خاکی میشود."
کمی بعد سوگواری از آنجا رد شد. عشق دوباره درخواست کمک کرد. اما هیچ فایده‌ای نداشت. "نه، نمیتوانم تو را با خودم ببرم. من خیلی ناراحتم. میخواهم با خودم تنها باشم.
همچنان به بیقراری و پریشانی عشق اضافه میشد. درست در همان موقع کسی او را صدا زد: "با من بیا عشق، من تو را با خودم میبرم." عشق نمیدانست که این فرد بزرگوار کیست> اما به داخل قایق پرید؛ خانم عشق با همه‌ی وجود احساس میکرد که به یک جای امن رسیده است.
هنگام پیاده شدن از قایق، عشق با دانش روبرو شد. کمی گیج شده بود و پرسید: "دانش، تو میدانی که چه کسی آنقدر با بزرگوار است که درست زمانی که کسی نمیخواست به من کند، او به من زندگی دوباره داد؟"
دانش لبخندی زد و گفت: "اوه، زمان بود که به تو کمک کرد."
"عشق با تعجب پرسید: "چرا زمان ایستاد تا من را با خودش به جای امنی ببرد؟"
دانش با خردی عمیق لبخندی زد و گفت: "چون فقط زمان است که بزرگی واقعی تو را میفهمد و میداند که تو چه کارهایی میتوانی انجام دهی. فقط عشق است که میتواند صلح و خوشحالی بزرگ را با خودش به جهان بیاورد."
"پیام مهمی که در این داستان وجود دارد این است که وقتی موفق باشیم، عشق را نادیده میگیریم. وقتی احساس مهم بودن میکنیم عشق را فراموش میکنیم. حتی در خوشحالی و ناراحتی عشق را فراموش میکنیم. تنها در گذر زمان است که به اهمیت عشق پی میبریم.

چرا باید تا این اندازه منتظر بمانیم؟ چرا همین امروز عشق را به عنوان جزئی از زندگی خود نمیپذیرید؟"ترجمه  itrans.ir

 

نظرات

در ادامه بخوانید...

روابط عاطفی در خانواده

در

خانواده ها در حال تغييرند اما، اساسي براي شادي هستند.خانواده واقعا در شكل دادن شادي و رفاه اهميت دارد. انسان ها به طور مستقيم با كيفيت و كميت تعاملات خانواده تحت تاثير قرار مي گيرند. تماس هاي تلفني بين دختران و مادران،تعطيلات خانواده و ملاقات با بستگان سببي و شايد بعدتر زمان با grams and gramps فراتر از زمان و پيوند عاطفي بين اعضاي خانواده فرد ، خويشاوندان نيز پشتيباني قوي و شبكه ي طرفداري را تشكيل مي دهند. روشي كه ما با آن شبكه برقرار مي كنيم مي تواند زندگي هاي ما را آسان تر و سالم يا سخت تر و پر از استرس كند. اين بدين دليل است كه در راه هاي بزرگ و كوچك ، تلاش هاي زندگي ما و دستاوردها توسط چگونگي قضاوت شدن با خانواده ما معني داده مي شود.
" حتي به عنوان كاهش ازدواج ، خانواده در تمام تنوع ظهور آن – انعطاف پذير باقي مي ماند"، مركز تحقيق پيو در بررسي ٢٠١٠ در افزايش ساختارهاي خانوادگي جديد و نگرش هاي عمومي نسبت به ازدواج و خانواده مي گويد " آمريكايي ها تعريف گسترده اي از آن چه كه خانواده را مي سازد، دارند و اكثريت قريب به اتفاق بزرگسالان ( حدود ٧٥ درصد) خانواده ي خود را مهمترين ، رضايت بخش ترين عنصر زندگي خود در نظر مي گيرند."
" در زمينه ي پيري شناسي ، هر كسي از زوال خانواده اظهار تاسف مي كند" مريل سيلور استاين، پروفسور پيري شناسي اجتماعی و جامعه شناس دانشگاه جنوب كاليفرنيا مي گويد. اما اعضاي خانواده به داشتن ارتباطات و تعاملات قوي ادامه مي دهند. برخي از زير گروه ها قطعا مسايلي دارند ، او مي گويد، شامل آنهايي با درامد هاي پايين يا والدين طلاق گرفته مخصوصا پدران. سيلور استاين مي گويد به طور كلي با اين حال" بحران خانواده پر از شكوفه است".
"پيو" تغييرات در مقدمات زندگي بزرگسالان را بين ١٩٦٠و ٢٠٠٨ ملاحظه كرد. درصد افراد بالغ ازدواج كرده در طول اين دوره از ٧٢ درصد به ٥٢ درصد كاهش يافته است. درصد افراد بيوه نيز از ٩ درصد از تمامي بزرگسالان در سال ١٩٦٠ تا ٧ درصد در ٢٠٠٨ كاهش يافته است. درصد افرادي كه جدا شده يا طلاق گرفته اند تقريبا در طول اين زمان ٣ برابر شده است، از ٥ درصد تا ١٤ درصد ، درصد بزرگسالاني كه اصلا ازدواج نكرده اند، دو برابر شده است از ١٤ درصد در سال ١٩٦٠ تا ٢٧ درصد در ٢٠٠٨.
نقش خانواده مي تواند بر روي اهميتش در خانواده هاي غير سنتي برداشته شود بويژه آنهايي كه از مزاياي قانوني و حمايت گسترده ي اجتماعي ازدواج و ديگر روابط سنتي برخوردار نيستند.
" اعضاي خانواده نقش بزرگتري براي ايفا كردن نسبت به آن چه كه ممكن است درك كنند دارند"، ليزا دياموند، استاديار روانشناسي در دانشگاه يوتا مي گويد . تحقيقات دياموند روابط همجنس را اختصاصي مي كند، جاييكه نياز به حمايت خانواده يا حداقل پذيرش ممكن است بزرگ باشد. دياموند مي گويد:" حس رابطه ي شما كه تصديق نشده ، تلفات رواني در زوج هاي همجنس گرا و هم جنس باز مي گيرد.
" اين به طور كلي به اين بستگي دارد كه ايا شما در يك محيط زندگي مي كنيد كه از آن ارتباط قابل حمايت يا غير قابل حمايت هستيد. اگر شما از خانواده حمايت و پذيرش بگيريد ، مي تواند شما را از اثرات منفي كمبود حمايت جامعه متعادل كند.
رابطه ي كودك و والدين بي شك از مهم ترين پيوندهاي خانوادگي است. مانند تمام روابط انساني، مي تواند خوب بودن و استرس را توليد كند. ديدگاه ها به سمت توسعه ي ارتباطي سالم با والدين يا كودك شما با اين تشخيص شروع مي شود كه به ندرت يك تلاقي تساوي ها است.

والدين ارتباط را با تقريبا كنترل كامل بر زندگي هاي كودكان خود شروع مي كنند. با گذشت زمان، تكيه گاه اين قدرت در رابطه به سمت فرزند حركت مي كند و در سال هاي پيري ، والدين ممكن است كنترل بيشتري از زندگي خود را به فرزندان رشد كرده ي خود واگذار كنند. درك نقش يكديگر در اين زنجيره براي داشتن توقعات منطقي در مورد چگونگي رفتار هر يك از طرفين ضروري است.

اگر هم  به اندازه ي كافي سخت نباشد، بسياري از روانشناسان مي گويند كه عدم تطابق ژنتيكي بين والد و كودك وجود دارد. آن را خطر نسل مي نامند. والدين به سادگي براي كودكان خود ، نسبت به مراقبت كودكان براي آنها مراقبند. در حالي كه خطر نسل زماني كه يك كودك جوان تر مي شود، قابل درك تر است. عدم تطابق عاطفي ممكن است چندين سال به طول انجامد" يكي ممكن است بگويد كه انگيزه ي ژنتيكي وجود دارد كه ما به مراقبت از كودكان خود درگير مي شويم، اما در عوض توليد مثل خواهند نمود و نسل را ادامه مي دهند" .
"كارن فينگر من" ، پروفسور توسعه ي انساني و علم خانواده در دانشگاه تگزاس در تحقيق خود به این نتیجه رسید كه :

خوشحالي خانواده ها در ميان سالي به اين كه چگونه فرزندان بزرگ شده شان زندگي را مي گذرانند، ارتباط دارد. حتي والدين با چندين فرزند رشد كرده ي موفق مي توانند خوشحال نباشند، اگر یکی از فرزندان به خوبي كاري را انجام ندهد. احساسات منفي اثري بزرگتر و عمري طولاني تر نسبت به موارد مثبت دارد.
حتي اهميت نوه برتري پيوند والدين – فرزند را تحت شعاع قرار نمي دهد. اما در اين جا، پدربزرگ، مادر بزرگ پيشرفت عاطفي غني تري نسبت به پدرمادر شدن دارند. اما مسير بزرگترين شادي براي پدربزرگ مادربزرگ هميشه آشكار يا آسان نيست.
سيلور استاين مي گويد:" پدربزرگ مادربزگ نقشهاي مبهم بسياري براي ايفا نمودن دارند". انها مي خواهند كارهايي را انجام دهند و براي زندگي نوه هاي خود مهم باشند. اما نياز به متعادل نمودن انگيزه ي خود به منظور كنترل، كمك به افزايش يا آموزش كودك در مقابل حقوق والدين دارند. اين انواع نقش توليد اضطراب مي کند.
 پدر بزرگ  و مادربزرگ تلاش مي كنند كه والدين نوه هاي خود باشند. همچنين پدربزرگ مادربزرگ جداشده وجود دارد كه خيلي درگير نيستندو پدربزرگ مادربزرگ كمكي وجود دارند كه براي بچه داري نوه هاي خود مي آيند و به والدين آنها پشتيباني و آسايش فوق العاده اي مي دهند.
به منظور توسعه ي نقش درست ، سيلور استاين توصيه مي كند كه پدربزرگ مادربزرگ ها باید به خواسته ها و اولویت های فرزندان خود گوش دهند."
 روابط بين نسلي شامل پدر بزرگ و مادربزرگ ، كودكانشان و نوه هاي آنها نقش بزرگي در زندگي خانوادگي ايفا مي كنند."به عبارت ديگر، در حالي كه شكل خانواده قطعا در حال تغيير است، اين تغييرات مي تواند ارتباطات خانوادگي را تقويت كند.(سیارک)

نظرات

در ادامه بخوانید...

جملاتی که نباید در صحبت با کودکان از آن ها استفاده کنیم بخش دوم

در

«تو هیچ نقصی نداری»

این جمله به گونه ای است که با مشاهده آن یک احساس مثبت به انسان دست می دهد و برخی والدین نیز فکر می کنند با گفتن این جمله به کودک خود، می توانند به پیشرفت او کمک کرده باشند، اما حقیقت این است که نکته منفی ای نیز در خصوص این جمله وجود دارد. حتی اگر اینگونه باشد و کودک شما هیچ نقصی نداشته باشد و تا کنون هیچ کلمه بدی از دهانش خارج نشده باشد، ادا کردن این جمله می تواند در بلند مدت برایش مشکل ساز شود. حال اگر این سؤال برایتان پیش آمده که علت این ماجرا چیست در پاسخ باید گفت که زمانی که شما مدام این جمله را به کودک خود می گویید، اگر زمانی فرا برسد که او  نتواند به روال همیشگی خود کسب موفقیت کند، تأثیر منفی به مراتب سنگین تری از انسان های عادی احساس خواهد کرد و تحمل شکست برایش دشوار تر خواهد شد.

«باید آرام تر رفتار کنی»

به نظر کاملاً عادی می رسد که والدین تلاش کنند کودک خود را آرام کنند، زمانی که احساس می کنند از نظر احساسی بیش از اندازه واکنش نشان می دهند، اما باید این نکته را به خاطر داشت که گفتن مستقیم این جمله به کودک که باید آرام تر رفتار کنند راه مقابله با این مسئله نیست. ممکن است برای شما این گونه به نظر برسد که کودک دارد بیش از اندازه واکنش نشان می دهد و احساس خود را بروز می دهد، اما نکته این جا است که خود کودک به هیچ وجه چنین احساسی ندارد. به جای برخورد مستقیم، بهتر است و توصیه می شود که با کودک خود صحبت کرده و پرده از راز و پیش زمینه ای که سبب شده او چنین رفتاری داشته باشد بردارید.

جملاتی که نباید در صحبت با کودکان از آن ها استفاده کنیم بخش اول 

«تو مرد خانه هستی»

یکی از نکاتی که در برخورد والدین با کودکان پسر خود زیاد مشاهده می شود این است که از همان سنین کودکی بار زیادی روی دوش آن ها می گذارند و با داشتن انتظار بیش از اندازه از کودک خود از او می خواهند هر چه زودتر به مانند یک مرد واقعی رفتار کند. مورد خطاب قرار دادن پسر خود با این جمله «تو مرد خانه هستی» دقیقاً نقش همین بار اضافی را بازی می کند که یک کودک از نظر احساسی و روانی توان حمل آن را نداشته و دچار استرس می شود و آرامشی که یک کودک به آن نیاز دارد را از دست می دهد.

«چیزیت نیست»

گفتن «چیزیت نیست» زمانی که کسی آسیبی دیده یا در حال گریه کردن است، بیشتر به مانند یک واکنش خودکار می ماند که راجع به آن هیچ فکری نشده است. بهتر است هر وقت که با چنین موقعیتی رو به رو شدید، از گفتن این جمله و جملات شبیه به این خود داری کنید، چراکه با گفتن این جمله در حقیقت تجربه ای که فرزند شما داشته را نادیده گرفته و به صورت ناخود آگاه بیان می کنید که آرامش را به هر چیز دیگری ترجیح می دهید.

«دختر خوبی باش»

مفهومی که با بیان این جمله به ذهن متبادر می شود، بسیار قدیمی و نامشخص است. متأسفانه زمانی که دختر بچه خود را مورد خطاب قرار داده و به او می گویید که دختر خوبی باشد، در حقیقت دارید این مفهوم نامشخص و مبهم را به میان می آورید. این جمله در خود یک سری انتظارات غیر واقعی و قدیمی را دارد که از زن ها و دختر ها در گذشته می رفته است، ولی اکنون با تغییرات فرهنگی دیگر این انتظارات وجود خارجی ندارد، پس بهتر است از گفتن این جمله خود داری شود.

«نمی توانم خواسته تو را بر آورده نکنم»

به احتمال زیاد مخالفت کردن با کودکتان و برآورده نکردن خواسته اش زمانی که از شما اسباب بازی یا چیز دیگری را می خواهد، کار ساده ای نخواهد بود، چرا که شما عاشق کودک خود هستید و مهم تر از همه برایتان این است که خواسته اش را بر آورده کنید، حال این خواسته هر چه می خواهد باشد. با این وجود این را به خاطر داشته باشید که شما به عنوان سرپرست فرزند دلبند خود، یک انسان بالغ هستید  و یکی از وظایف شما این است که برای کودک خود مرزها و محدودیت هایی قائل شوید. در غیر این صورت در آینده با خواسته هایی از سوی آن ها مواجه خواهید شد که هرچند برآورده کردنشان برای شما ناممکن باشد، باید به آن ها تن داده و اقدام به عملی کردن شان برای فرزند خود کنید، چرا که این کار بدل به وظیفه ای برای شما شده است.

«تمامی چیزهایی که در اختیار داری را من برای تو فراهم کرده ام»

البته که در این موضوع شکی نیست که تمامی متعلقات کودک شما توسط شما تهیه شده است و کودک شما قادر به خرید چیزی به تنهایی نیست، اما این را به خاطر داشته باشید که گفتن این مسئله و مطرح کردن این موضوع به هیچ وجه کار جالبی نیست و می تواند اثرات بسیار بد روانی به همراه داشته باشد. زمانی که شما این مسئله را مطرح می کنید، به مرور این ایده در ذهن کودک نقش می بندد که تمامی چیزهایی که اکنون در اختیار دارد و به آن ها وابسته شده و یا علاقه دارد، هر لحظه ممکن است از دستش خارج شده و توسط شما از او سلب شود، این مسئله می تواند سبب ایجاد یک احساس نا امنی در وجود کودک شود. در صورت تداوم و بدتر شدن اوضاع البته این احساس نا امنی بدل به ترس هم می تواند شود.

«تو تنبل هستی»

آیا ممکن است کودکان گاه به گاه رفتاری از خود نشان دهند که حاکی از تنبل بودن آن ها باشد و آیا این مسئله در میان کودکان متداول است؟ البته پاسخ این سؤال مثبت است. با این حال به خاطر داشته باشید که گوشزد کردن مدام این مسئله به کودکی که چنین رفتاری از خود نشان می دهد، به مرور این احساس را در او شکل می دهد که توان مقابله با این عادت رفتاری را در خود ندارد و کاری از دستش بر نمی آید. بهتر است به جای از کوره در رفتن، به عنوان انسانی بالغ به زمینه ها و پیش زمینه هایی بیندیشید که سبب شده کودک شما این رفتار بخصوص را از خود نشان دهد و در جهت بهبود وضعیت او تلاش کنید.

«غذایت را تا آخر بخور»

البته که هیچ پدر و مادری دوست ندارد اصراف کردن و هدر دادن غذایی که برای آن زحمت کشیده شده است را به کودک خود یاد بدهد و از این امر جلوگیری می کند. تنها این نکته را به خاطر داشته باشید که با مقرر کردن این قانون که در بشقاب کودک نباید چیزی باقی بماند، نمی توان به دست یافتن به این مهم کمک کرد. بدین ترتیب کودک شما تفاوت میان لذت بردن از غذا را با تمام کردن آن متوجه نخواهد شد و در آینده، در آن دسته از عادات رفتاری او که مربوط به غذا خوردن می شود، مشکلات زیادی پدید خواهد آمد.

«تو نتوانستی انتظار مرا برآورده کنی»

بدون شک زمان (و زمان هایی) فرا خواهد رسید که به عنوان والدین کودک خود از رفتار بخصوصی از آن ها به شما احساس نا امیدی دست خواهد داد و احساس خواهید کرد که این رفتار با آنچه که شما از او انتظار دارید همخوانی ندارد. تنها این را باید به خاطر داشت که همچون موارد متعدد قبلی این بار هم راه مقابله و حل کردن این معضل، گوشزد کردن آن به طور مستقیم نیست و اگر به کودک بگویید که انتظار بیشتری از او داشته اید، به هیچ وجه انگیزه ای برای بهتر شدن در اختیار او نخواهید گذاشت، حال اگر آن ها تمام تلاش خود را برای بر آورده کردن انتظار شما کرده باشند، این موضوع پیچیده تر نیز خواهد شد و بیشتر احساس ناراحتی خواهند کرد.

«چند بار باید یک حرف را تکرار کنم؟»

این که علی رغم گفتن چند باره شما، کودک باز هم به انجام کاری ادامه می دهد، دلیلی موجه دارد که بررسی و پیدا کردن آن به عهده شما است، اما بحث ما در این جا این نیست و قصد داریم این مطلب را مطرح کنیم که ادا کردن جمله ای که در عنوان این مورد آمده به هیچ وجه کار درستی نیست و نباید در چنین موقعیتی به عنوان والدین کنترل خود را از دست دهید، چراکه این امر در کودکان بسیار عادی است و آن ها علاقه دارند به این که آزاد باشند و هر کاری که دوست دارند انجام دهند. در واقع این جمله تأثیری به مراتب بد تر از آنچه می اندیشید بر روح و روان کودک خواهد داشت و در آینده مشکلات زیادی برای او پدید خواهد آورد.

«تو قدر زحماتی که برایت کشیده ام را نمی دانی»

اگر سرپرستی کودکی را به عهده داشته باشید، به احتمال غریب به یقین در موقعیت های بسیاری قرار گرفته اید که در آن کودک شما فراموش کرده از شما «تشکر» کند و یا اینکه از شما «خواهش» کند. با این حال این را به خاطر داشته باشید که اطلاق واژه «قدر نشناس» به آن ها تأثیر بسیار بدی روی آن ها خواهد گذاشت. با گفتن این کلمه نه تنها راهکاری برای بهتر شدن به آن ها نخواهید داد، بلکه کودک شما احساس بدی راجع به خود پیدا خواهد کرد که می تواند به مرور زمینه ساز مسائل پیچیده تری نیز شود. به جای این گونه واژه ها به کودک خود بیاموزید که دانستن قدر زحمات دیگران دقیقاً به چه معنا است و به چه علتی اینکار مهم است. در ضمن فراموش نکنید که شیوه تشکر کردن از زحمات دیگران را نیز باید به او آموزش دهید.

«تو خیلی زیبا هستی»

تحسین زیبایی و ظاهر کودکان، مسئله ای است که می تواند گاهی دردسر ساز شود. البته کسی منکر این نیست که در جامعه ای که زیبایی و ظاهر بدل به یکی از مهمترین ملاک های سنجش انسان شده است، تعریف نکردن از ظاهر کودکتان کمی غیر واقعی و نا ممکن به نظر می رسد، اما با گفتن این که از همه زیبا تر هستند و خیلی زیبا هستند، برای آن ها استاندارد هایی به وجود می آورید که دست یابی به آن ها برایشان بسیار دشوار خواهد بود و زندگی به کامشان تلخ خواهد شد. مشکل دیگری که در اثر تداوم گفتن این نکته به کودک پیش می آید، اهمیت بیش از اندازه ای است که ظاهر برایش پیدا خواهد کرد.

«تو دیگر بزرگ شده ای»

این جمله بیشتر در مواقعی از سمت شما گفته می شود که بسیار خسته و آزرده هستید و حوصله چیزی را ندارید، اما زمانی که رفتار بخصوصی از کودک سر می زند و  این که به او بگویید «تو دیگر بزرگ شده ای» تغییری در رفتار آن ها به وجود نخواهد آورد. کودکان بسیار احساساتی هستند و دقیقاً همچون انسان های مسن و بالغ، گاه به گاه کنترل کامل خود بر احساساتشان را از دست می دهند و در نتیجه همین موضوع است که رفتاری ناپخته از آن ها سر می زند. به جای گفتن این گونه جملات بهتر است که شروع به صحبت کردن با فرزند خود کنید و از او بپرسید که به چه علتی این گونه احساسی به او دست داده است. با فهمیدن مسائلی که زمینه ساز به وجود آمدن این احساس شده است، می توانید به او کمک کنید رفتاری بخصوص را که به نظر ناپخته می آید در او متوقف کرده و به بزرگ تر شدن او کمکی کرده باشید.

«بهتر از این هم می توانستی این کار را انجام دهی»

تصور اینکه کودک شما همیشه کاری که به او سپرده می شود را به بهترین شکل ممکن به انجام برساند، بسیار شیرین و لذت بخش است. البته اگر تجربه سرپرستی از کودکی را داشته باشید، خواهید دانست که چنین چیزی در حقیقت امکان پذیر نیست و اشتباه برای کودکان اجتناب ناپذیر است. گاهی اوقات این مسئله رخ می دهد که کودکی، با وجود اینکه تمامی تلاش خود را به کار می بندد، قادر به بر آورده کردن انتظار دیگران و انجام کار به نحوی که از او خواسته شده است نمی باشد و نکته مهم زمانی که چنین اتفاقی رخ می دهد این است که والدین در این زمان کودک خود را درک کرده و برخورد مناسبی با او داشته باشند.

«با تمرین کردن است که می توانی بهتر باشی»

این جمله تقریباً مفهومی مشابه با جمله «بهتر از این هم می توانستی این کار را انجام دهی» دارد و همان را به ذهن متبادر می کند، چراکه در هر دو مورد از کودک چیزی خواسته می شود و انتظاری از او می رود که غیر واقعی و نشدنی است. البته در این گفته شکی نیست که با تمرین کردن کاری، به مرور در انجام آن پیشرفت حاصل خواهد شد و کودک بهتر قادر به انجام آن خواهد شد، اما مطمئن باشید اگر کودک خود را به زور مجبور کنید برای مدتی طولانی با ویالون خود تمرین کند، تا جایی که انگشتش شروع به خون ریزی کند و قرمز شود، یک آهنگساز نابغه از او نخواهید ساخت. کودکان دوست دارند از کاری که انجام می دهند لذت ببرند.ترجمه  itrans.ir

این مقاله ادامه دارد...

در سیارک بخوانیم:

کودک بیش فعال

درمان اختلال «کم توجهی - بیش فعالی» بدون دارو

همه چیز درباره اختلال بیش فعالی یا ADHD

تمرین شناختی خودآموز به کودکان تکانشی یا بیش فعال 

ارزیابی ترس های بیمارستانی در کودکان 

کودک عصبانی و پرخاشگر بخش اول 

راهنمای تربیت کودک(بخش هفتم) 

روانشناسی نقاشی کودکان  

نظرات

در ادامه بخوانید...

خانم ها و آقایان، قهر ممنوع!

در

آیا تا به حال به این فکر کرده اید که چرا برخی از افراد زود رنج هستند و به اصطلاح زود قهر می کنند؟ آیا به این اندیشیده اید که این رفتار در زندگی مشترک چه مشکلاتی به وجود می آورد؟ برخی از رفتار ها هستند که مانند کرم درون رابطه زندگی مشترک را می خورد.

یکی از این رفتار ها قهر کردن است.

ما سعی می کنیم در این مقاله به بررسی این رفتار بپردازیم  و راه هایی برای بهبود و از بین بردن این رفتار پیشنهاد کنیم. پس با ما همراه باشید.

 

قهر کردن چیست؟ در زندگی مشترک همواره مشکلاتی به وجود می آید. اما گاهی اوقات یکی از طرفین سعی می کند مشکل خود را از راه دیگری حل کند. این راه طرد کردن طرف مقابل و عدم پذیرش سخن شریکش است. در اصطلاح عامیانه به این رفتار قهر کردن می گویند. اما این یک راه حل بسیار غیر منطقی برای مشکلات بوده و خود به وجود آورنده ی مشکلات بزرگتر در زندگی مشترک می شود. برای مثال: کامبیز و سمانه زن و شوهر هستند. سمانه از کامبیز می خواهد که او را به منزل مادرش ببرد. کامبیز به او می گوید که در اولین فرصت او را به منزل پدرش خواهد برد اما سمانه بر تاریخ خاصی اصرار می کند و کامبیز هر بار می گوید که نمی تواند در این تاریخ او را همراهی کند و او را ببرد. سمانه تصمیم می گیرد برای مقابله به مثل دیگر با کامبیز به منزل مادر شوهر و پدر شوهرش نرود و تا روز ها با او صحبت نکند و حتی حاضر نیست که تاریخ رفتن به منزل پدرش را نیز عوض کند. در این جا مشاهده می کنید که یکی از طرفین که در این جا سمانه است سعی می کند با قهر کردن ابراز ناراحتی کند. از راه غیر منطقی می خواهد مشکل را حل کند. غافل از این که این کار خود به وجود آورنده ی مشکلات بعدی خواهد بود.

 

تحلیل مساله

در راستای تحلیل این مساله کمی بیشتر به زندگی کامبیز و سمانه سرک می کشیم. کامبیز مهندس نرم افزار است. روز قبل یک پروژه را در شرکت بر عهده ی او گذاشته اند که تاریخ مشخصی دارد. استرس کار و مبلغ بالای قرار داد هم بر روی او و همکارانش فشار وارد کرده است و هم رئیس او را بر آشفته کرده است. از این سو سمانه تنها دختر است و سه برادر دارد. مادرش کمی مریض احوال است و عروس هایش از او دور هستند اما سمانه نزدیک تر است. سمانه نگران مادرش است و کامبیز نگران پروژه ی کاری که در پیش دارد و تنها چند روز کوتاهی برای انجام آن در اختیار دارد. وقتی مشکل را باز کرده ایم به خود می گوییم که هر دو حق دارند. بله هر دو نگران هستند. از یک طرف کار و از یک طرف مساله ی مادر این زوج را به چالش کشیده است. اما در این جا مهم راه پشت سر گذاشتن این چالش است. در این بین سمانه راه حلی را که درست دانسته است اجرا می کند. شب که کامبیز به خانه باز می گردد، سمانه در حال تماشای تلویزیون است و بر خلاف همیشه نه بوی غذایی در کار است و نه استقبال های گرم همیشگی. کامبیز از این وضعیت اول تعجب می کند. سعی می کند از سمانه علت رفتار را جویا شود. اما سمانه با اخم و لحنی تند پاسخ می دهد که یعنی تو نمی دانی که چرا؟ کامبیز که بی خبر از موضوع است اظهار بی اطلاعی می کند و همین سمانه را به این وا می دارد که به اتاق رفته و در را قفل کند. کامبیز هم که از این رفتار ناراحت می شود به اتاق دیگر می رود و صبح هم بدون خداحافظی های گرم همیشگی بدون اطلاع به سر کار می رود. و این مشکل همین طور ادامه پیدا می کند. باید به شما هشدار دهم که این رفتار های به ظاهر ساده اولین جرقه های طلاق عاطفی و دیگر مشکلات نابود کننده ی زندگی مشترک است.

 

راه حل

تنها صحبت کردن در مورد مشکلات می تواند آن را حل کند. هیچ گاه منتظر دستی از غیب نباشید که زندگی شما را حل کند و مشکلات شما را بر طرف کند. تنها شما خودتان این صلاحیت و توانایی را دارید که مشکلاتتان را حل کنید. اما رفتار درست در این وضعیت چیست؟ برای بررسی آن باید کمی به عقب بازگردیم. به اولین چیزی که به مشکل انجامیده است. رفتار اشتباه. بله سمانه شروع کننده ی رفتار اشتباه است و کامبیز ادامه دهنده ی آن است. رفتار درست را با هم بررسی می کنیم.

سمانه از کامیبز می خواهد که او را به خانه ی مادرش ببرد. اما کامبیز از او می خواهد که کمی صبر کند. سمانه ناراحت است اما در آن لحظه حرفی به میان نمی آورد و برای جلوگیری از بحث های بعدی و دلخوری های بیشتر سکوت می کند. چند روز صبر می کند بلاخره کامبیز یک روز به خانه باز می گردد البته با شیرینی و لبی خندان سمانه هنوز دلخور است ولی در شادی همسرش شریک می شود.

از کامبیز می پرسد که چه اتفاقی باعث خوش حالی او شده است و کامبیز برای او توضیح می دهد که در چند روز آینده گرفتار پروژه ای در شرکت بوده است که فشار کاری بسیاری برای همه به همراه داشته است اما برای این که سمانه را ناراحت و نگران نکند و همچنین مشکلات محیط کار را وارد خانه نکند حرفی از آن به میان نیاوده است. سمانه اکنون به خود می گوید الان وقت مناسبی برای بیان دلخوری اش است به همین علت می گوید که مادرش مریض است و دوست دارد کمی به نزد او برود. کامبیز از او عذر می خواهد و ابراز می کند که از بیماری اطلاع نداشته و سمانه لبخند بر لب می گوید او هم از تنش به وجود آمده در شرکت بی اطلاع بوده است. سمانه و کامبیز با یک دیگر قرار می گذارند که از این به بعد دلایل رد خواسته های یک دیگر را بیان کنند و طرفین با رفتاری منطقی آن را در صورت قانع کننده بودن بپذیرند. به همین سادگی یک رفتار می تواند از خیلی از مشکلات دیگر پیشگیری کند.

تنها راه حل مشکلات صحبت کردن است. قهر راه حل نیست!

با طرح این مساله سعی داشتیم که به مشکل قهر کردن و مشکلاتی که  در ادامه به وجود می آورد بپردازیم همچنین ما به تحلیل رفتار درست و غلط نیز پرداختیم تا به شما در قالب زندگی واقعی نشان دهیم که تنها با صحبت کردن و رفتار منطقی می توان از به وجود آمدن چه مشکلاتی پیشگیری کرد.

زندگیتان آرام

 

نظرات

در ادامه بخوانید...

جملاتی که هیچ زنی دوست ندارد از شریک زندگی خود بشنود بخش دوم

در

«یادم هست که گفتم آن کار را انجام می دهم، اما...»

شاید برای بسیاری از مردان این مسئله وسوسه انگیز باشد که به سادگی عنوان کنند که قادر به انجام دادن کاری که پیش از آن قول داده بوده اند انجام خواهند داد، نمی باشند و از این راهکار برای پایان دادن به یک مکالمه و یا بحث و جدل استفاده کنند. پایانی که البته برای طرف دیگر حاضر در گفتگو (همسر مرد) چندان خوشایند نخواهد بود و حتی اگر چیزی نگوید و از ادامه دادن صحبت کردن، اجتناب کند، ضربه روحی خواهد خورد و به مرور زمان رابطه را دچار مشکل خواهد کرد. بنا بر این، به طور کلی می توان عنوان کرد که این راهکار در بلند مدت ثمرات چندان خوبی به همراه نخواهد داشت و دردسر ساز خواهد شد. باکمن (یکی از مشاورین خانواده که در بخش پیشین مقاله چند نقل قول از او عنوان شد؛ نام هایی که از این پس مشاهده خواهید کرد، همگی متعلق به مشاورین خانواده ای است که در بخش پیشین مقاله توضیحات درباره شغل و تخصص آن ها داده شده است) در این باره عنوان کرد: «مردان به طور کلی دوست دارند همسر خود را خوشحال کنند و از این که آن ها را ناراحت ببینند، آزرده خاطر می شوند، به همین خاطر است که غالبا زمانی که همسر مرد از او در خواستی می کند، مرد بدون این که به توانایی خود در برآورده کردن آن بیندیشد، درخواست همسر خود را خواهد پذیرفت (پیشنهاد سفر در تعطیلات، خرید یک وسیله برای خانه و ...). به عبارت دیگر بیشتر مردان قدرت نه گفتن به همسران خود را ندارند. اما متأسفانه بسیاری از مردان در پیگیری درخواست همسران خود ناتوان خواهند بود و همین مسئله است که در بلند مدت آن ها را دچار دردسر خواهد کرد. نکته ای که باید به خاطر داشته باشید این است که زمانی که می گویید کاری را انجام خواهید داد و در انجام آن نا توان می مانید، بسیار بد تر از آن است که در همان وهله نخست به همسر خود جواب منفی بدهید.».

جملاتی که هیچ زنی دوست ندارد از شریک زندگی خود بشنود بخش اول 

«راستش را بخواهی در حال حاضر ظاهرت برایم چندان جذاب نیست»

دکتر فیشر، درباره عنوان کردن این جمله از سوی مردان گفت: «در عصر حاضر فرهنگ زندگی مردم به گونه ای شده است که ظاهر زنان، بیش از هر چیز دیگری و هر توانایی دیگری که داشته باشند حائز اهمیت خواهد بود. به همین خاطر است که زنان، زمانی که در خلوت و تنهایی خود قرار می گیرند، معمولا زمان زیادی را در مقابل آینه سپری کرده و به این فکر می کنند که نکند ظاهر شان آن گونه که باید و شاید خوب باشد. انسان، به طور عمده ای، زندگی خود را صرف برآورده کردن نیاز های دیگران می کند، حتی اگر از این مسئله آگاهی نداشته باشد (به صورت نا خودآگاه) و دلیل این رویکرد انسان این است که برای پیشرفت در زندگی، به دیگران نیاز پیدا می کند، به خصوص زن ها که از لحاظ زندگی اجتماعی ضعیف تر از مردان هستند، بنا بر این نمی توان زنان را به این خاطر ملامت کرد. گذشته از این مسئله، زنان، طبق آن چه گفته شد، روی ظاهر خود بسیار حساس هستند و ادا کردن چنین جملاتی، آن هم از سوی نزدیک ترین به آن ها در زندگی شان، می تواند تأثیرات مخربی داشته باشد، بنا بر این بهتر است مردان کمی خوددارتر بوده و مراعات حال آن ها را بکنند تا رابطه شان در آینده دچار مشکل نشود.».

«آرامش خودت را حفظ کن»

اگر از یک مشاور خانواده و فردی که در این زمینه تخصص دارد سؤال کنید که بدترین چیزی که یک مرد، می تواند به هنگام از کوره در رفتن و هیجان زده شدن همسر اش به او بگوید، چیست، مطمئنا پاسخی که دریافت خواهید کرد، همین جمله است. گاردینر درباره ادا کردن این جمله از سوی مردان گفت: «نکته ای که درباره بیشتر مردان صدق می کند این است که چندان به مشاهده فوران احساسات به گونه ای کنترل نشده عادت ندارند و به طور کلی، آرامش بیشتری نسبت به زنان دارند، به همین خاطر است که غالبا مردان از منابع و توانایی های کافی برای داشتن رویکردی مناسب در چنین مواقعی برخوردار نیستند. علاوه بر این مردان به طور کلی تمایل دارند همه چیز را رو به راه کرده و هر مشکل حادث شده را، حل کنند، و زمانی که قادر به انجام این کار نباشند، این احساس به شان دست خواهد داد که شریک زندگی خود را سر افکنده کرده اند و به این خاطر خود را سرزنش خواهند کرد. در چنین مواقعی است که مردان صبر و حوصله خود را از دست می دهند و به جای این که از شریک زندگی خود حمایت کرده و به او دل گرمی دهند، به گونه ای رفتار کرده و واکنش نشان می دهند که این برداشت را از سوی همسر شان به همراه خواهد داشت که آن ها، اهمیتی برای حل مسئله پیش آمده قائل نیستند و برای شان مهم نیست چه خواهد شد.». به جای ادا کردن چنین جملاتی می توان کمی کنترل بیشتری نشان داده و از همسر تان حمایت کنید.

سکوت

منظور از سکوت، زمانی است که دو فرد حاضر در رابطه از صحبت کردن با یکدیگر امتناع می کنند و چندان علاقه ای به صحبت کردن نشان نمی دهند. گاردینر در این باره عنوان کرد: «با توجه به تجربه ای که در زمینه رسیدگی به مشکلات پیش آمده میان زوج ها به دست آورده ام، زمانی که دو طرف حاضر در رابطه هیچ گونه مشارکتی با یکدیگر نشان نمی دهند، از پاسخ دادن به سؤالات یکدیگر امتناع می کنند و یا زمانی که ناراحت می شوند و مشکلی بین شان پیش می آید، به جای صحبت کردن و پیدا کردن راه حلی برای مشکل شان، سکوت اختیار می کنند، به طور کلی و در بلند مدت اثرات بسیار مخربی بر رابطه خواهد داشت که شاید بعضا از هر گونه بحث و جدلی خطرناک تر باشد. در چنین مواقعی همسر مرد احساس می کند که توسط او دیده نمی شود، به حرف های اش توجهی نمی شود و به مرور حس می کند که هیچ اهمیتی ندارد. اعتماد نفس و عزت نفس هر دو طرف حاضر در رابطه در چنین مواقعی به طور گسترده ای تحت تأثیر قرار گرفته و لطمه می بیند.». گاردینر در ادامه صحبت های خود در این باره افزود که حتی اگر فرد به این خاطر سکوت می کند که قادر به تصمیم گیری و یافتن جمله ای مناسب حال و هوای آن لحظه نمی باشد، باز هم بهتر آن است که چیزی بگوید و تلاش به ادامه گفتگو داشته باشد. به هر عنوان به نظر گاردینر این راهکار بسیار بهتر از سکوت کردن خواهد بود.

«ای کاش در خانه بیشتر کار می کردی»

نکته ای که مردان باید به خاطر داشته باشند این است که انتظار داشتن از همسر شان که بیشتر از خود آن ها در خانه فعالیت کند و وظایف بیشتری به عهده بگیرد، تنها به این خاطر که زن هستند، نه تنها بی ادبانه، بلکه مسخره نیز می باشد. با این حال، تحقیقات انجام گرفته در این باره حاکی از آن است که صرف نظر از میزان تحصیلات و در آمدی که زنان دارند، در خانه وظایف بیشتری نسبت به شوهران شان به عهده می گیرند و به طور کلی گویا هنوز هم انسان قادر به غلبه بر برخی از رفتار هایی که در طول تاریخ از خود نشان داده، نبوده است. نکته دیگری که در این باره وجود دارد این است که بر خلاف باور عامه مردم، زنان این کار را چندان از روی علاقه انجام نمی دهند و بیشتر از آن به خاطر انتظاری است که شریک زندگی شان (و به طور کلی انتظار عامه مردم از زنان) از آن ها دارد و اصراری که در این باره نشان می دهد.

اگر کاری هست که شریک زندگی تان انجام می دهد و شما را آزرده خاطر می کند (برای نمونه کسی که عادت دارد جوراب های شسته نشده خود را در اتاق خواب بیندازد) و دل تان نمی خواهد دیگر آن کار به خصوص را انجام دهد، می توانید مؤدبانه و با احترام از او بخواهید که دیگر آن کار را نکند و چنین گوش زد هایی مشکلی به وجود نخواهد آورد، اما این که از شریک زندگی خود انتظار داشته باشید وظیفه پاکیزه نگه داشتن مکانی که با یکدیگر به طور شریکی در آن زندگی می کنید را به طور کلی به عهده بگیرد، انتظاری بی جا است و در بلند مدت رابطه را دچار مشکل خواهد کرد.

«مطمئن هستم از این که شخص دیگری قبض های خانه را پرداخت می کند بسیار خوشحال هستی»

مردانی که نان آور اصلی خانه هستند و تمامی مخارج به دوش آن ها است، باید این نکته را به خاطر داشته باشند که این مسئله، به این معنی نیست که شریک زندگی شان در پیش برد زندگی مشارکت نمی کند و تمامی وظایف به عهده خود آن ها است. برخی از مردان، زمانی که حقوق بیشتری از همسر خود دریافت می کنند، و زمانی که همسر شان به طور کلی خانه دار است و در کسب درآمد کمکی به شوهر خود نمی کند، به گونه ای با او رفتار می کنند که زن احساس بسیار ناخوشایندی پیدا می کند و از جملات و عباراتی استفاده می کنند (مانند این که گویی تو (خطاب به همسر شان) در تعطیلات به سر می بری) که می تواند تأثیرات بسیار مخربی بر رابطه داشته باشد. این گونه مردان باید این را به خاطر داشته باشند که این رفتار نه تنها، متکبرانه و خود خواهانه است، بلکه تمامی زحماتی که همسرشان می کشد را نیز زیر سؤال می برد. حال این زحمات می خواهد داشتن شغلی پاره وقت با درآمدی نسبتا کم باشد و یا این که وظیفه نگه داری از کودکان به عهده شان باشد.

«خیلی صحبت می کنی»

برقراری ارتباط کلامی مؤثر، یکی از مهمترین ارکان یک رابطه خوب و موفق است، بنا بر این، زمانی که همسر تان درباره موضوعی به خصوص هیجان بیشتری نشان داده و شروع به صحبت می کند، اگر با بیان کردن این که زیاد صحبت می کند او را آزرده خاطر کنید، این رکن اساسی و مهم در رابطه تان را دستخوش خطراتی خواهید کرد. نکته ای که مردان باید به آن توجه داشته باشند این است که اگر بخواهند فرصتی برای صحبت کردن در هنگام مکالمه با همسرشان داشته باشند، کاملا درخواستی است منطقی و در صورت عدم دسترسی، می توانند با احترام خواهان فرصتی برای صحبت کردن شوند، اما این که به همسر خود بگویند صحبت نکند تا خود زمانی برای این کار به دست آورند، به هیچ وجه کار شایسته ای نیست.

«این مسئله به من ارتباطی ندارد»

در میان فعالیت های روزمره در هر خانه، کار هایی وجود دارند که بسیاری از افراد تمایلی به انجام دادن شان ندارند و آزرده خاطر شان می کند. حال می خواهد این فعالیت عوض کردن پوشک بچه ها باشد و یا تمیز کردن اجاق گاز آشپزخانه، تفاوتی نمی کند. با این حال، در یک رابطه زناشویی، زمانی که فردی عنوان می کند که یک کار به خصوص را انجام نخواهد داد، چرا که از آن خوش اش نمی آید، به این معنا است که آن تصوری که در ابتدای رابطه زناشویی در ذهن فرد شکل گرفته بوده است، مبنی بر این که هر دو با هم زندگی خوبی خواهند ساخت، دست خوش تغییراتی شده و رؤیایی بیش نبوده است. حداقل این برداشتی است که طرف دیگر حاضر در رابطه از ادای چنین جملاتی خواهد داشت.

«در حال تبدیل شدن به مادرت هستی»

مهم نیست که همسر شما تا چه اندازه به مادر خود علاقه مند باشد؛ اگر به او بگویید که در حال تبدیل شدن به مادر اش هست (از لحاظ شخصیت و رفتاری)، هیچ گاه برداشت خوبی از چنین جمله ای نخواهد داشت و آزرده خاطر خواهد شد، چرا که هر انسانی، دارای شخصیتی است مستقل و باید برای آن احترام قائل شد. با این حال، تجربه رسیدگی به مشکلات پیش آمده میان زنان با شوهران شان نشان از آن دارد که مردان، غالبا چنین جملاتی را به عنوان تعریف ادا می کنند و منظور بدی ندارند، اما همان گونه که عنوان شد، تأثیر خوبی به جا نخواهد گذاشت.

«آیا واقعا قصد داری این غذا را بخوری؟»

گاهی پیش می آید که طرفین حاضر در رابطه، اقدام به انتخاب رژیم غذایی سالم تر کرده و حتی با یکدیگر به باشگاه ورزشی هم می روند؛ این کاری است بسیار شایسته و به بهبود رابطه کمک شایانی خواهد کرد، اما این که همسر خود را به خاطر غذایی که سفارش داده است و یا خوراکی ای که قصد خوردن آن را دارد سرزنش کنید، مسئله کاملا متفاوت خواهد شد.  حتی اگر غذایی که همسر تان به هنگام رفتن به رستوران سفارش می دهد، سالم ترین غذای موجود در منوی غذاها نباشد، تنها در صورتی می توانید این اجازه را به خود بدهید که او را از خوردن غذایی به خصوص منع کنید که مشکلی برای سلامتی اش ایجاد کند و از بیماری به خصوصی رنج ببرد. در غیر این صورت، این مسئله که همسر تان قصد دارد چه چیزی را به عنوان غذای خود انتخاب کند، به شما ارتباطی نخواهد داشت، چرا که او یک انسان بالغ است و صرف نظر از زندگی مشترک تان، به عنوان یک شخصیت مستقل می تواند برای خود تصمیم بگیرد.

«بیش از حد هیجان زده شده ای (عنوان کردن کلمه هیستریک)»

کلمه «هیستریک یا هیستری» مدت ها است که در طول تاریخ به چیزی به خصوص اشاره می کند و یک تاریخچه در پس این واژه وجود دارد: در زمان های نه چندان دور، از این واژه برای عنوان کردن یک حالت روانی به خصوص بهره گرفته می شد که تنها در زنان رخ می داده است. بنا بر این زمانی که با استفاده از این واژه همسر خود را مورد خطاب قرار می دهید، نه تنها همسر خود را به گونه ای به خاطر جنسیت اش تحقیر می کنید، بلکه احساسات او را نیز به شدت خدشه دار خواهید کرد و در بلند مدت نتایج بدی بر رابطه میان تان خواهد گذاشت.

«در گذشته در کنار تو بیشتر به من خوش می گذشت (یا این که در حال حاضر بیش از حد جدی شده ای)»

روابط میان افراد نیز، همانند هر چیز دیگری که در این دنیا وجود دارد، به مرور زمان دستخوش تغییر می شود، و انتظار داشتن این که چیزی ثابت بماند، عقلانی نیست. با استناد به همین مسئله، اگر کمی منطقی فکر کنید، انتظار داشتن این که همیشه رابطه تان به مانند همان روزهایی باشد که در ماه عسل در کنار یکدیگر سپری کرده اید، منطقی نیست و به جای این گونه افکار بهتر است خود را با زمان و شرایط حال حاضرتان وفق داده و به آینده رابطه تان در کنار یکدیگر امیدوار باشید. علاوه بر این که، گوش زد کردن این مسئله که همسرتان در گذشته بیشتر شوخی می کرد و سر حال تر بود، نه تنها این برداشت را برای او به همراه خواهد داشت که زیر بار مشکلات زندگی کمی از شور و شوق جوانی اش کاسته شده، بلکه این مسئله را نیز به ذهن او خواهد آورد که شما به عنوان مرد خانه هنوز هم همان جوان سر به هوا هستید و این گونه برداشت ها چندان خوشایند یک رابطه سالم و موفق نمی باشند.

«هیچ گاه اجازه نمی دهی کاری که می خواهم را انجام دهم»

بودن در یک رابطه واقعی به این معنا است که باید نیاز های همسر خود را هم در نظر داشته باشید و این مسئله گاهی  به این معنا است که برای نمونه به جای خریدن یک خودروی لوکس کوپه که به آن علاقه دارید، خودرویی ایمن تر خریداری کنید که مناسب نیاز های خانواده تان باشد، یا این که به هنگام برنامه ریزی اقتصادی، برنامه های مشترک تان در آینده را مد نظر قرار دهید و تنها به خود نیندیشید. شاید در نگاه اول این گونه به نظرتان بیاید که همسرتان در حال بازداشتن شما از تحقق رؤیاهایی است که مدت ها در سر داشته اید، با این حال، بخشی از مغز شما نیز به مرور زمان و به هنگامی که سن تان بالا تر می رود، از پرداخت هزینه های این چنینی شما را باز داشته و خودتان نیز می خواهید مسئولیت های تان در زندگی را بپذیرید، به همین خاطر بهتر است تنها همسر تان را مقصر ندانسته و از گفتن جملات این چنینی خود داری کنید.

«من کلافه شده ام»

این مسئله که قادر به یافتن راهی برای سرگرم کردن خود نمی باشید، به این معنا نیست که همسرتان مسبب این مشکل باشد و او در این مسئله هیچ تقصیری ندارد. البته به مرور زمان و هر چه سن انسان بالا تر می رود، از میزان هیجان زندگی کاسته می شود، با این حال، این که همسر خود را به این خاطر مقصر بدانید، چندان عادلانه نیست. نکته ای که باید به خاطر داشت این است که زنان به عنوان همسر مردان وظیفه ندارند که از این مسئله کسب اطمینان کنند که همیشه همگی اوقات خوبی را سپری کنند و چنین انتظاراتی از آن ها بیجا است.

نظرات

در ادامه بخوانید...