در قلب استانبول کاخ باشکوه سلاطین عثمانی - توپکاپی - قرار دارد. اینجا محل اقامت سلطنتی حاکمان یکی از قدرتمندترین امپراتوری های زمان خود بود. با یک مجتمع عظیم ، که در زیر حرمسرا قرار دارد ، به یک اتاق غیر قابل توجه ، که در پشت یک دیوار بلند پنهان است ، مجاور است. به این اتاق کافه یا قفس گفته می شد. وارثان احتمالی تاج و تخت در اینجا زندانی میشدند. در اینجا آنها محکوم به ماندن تا پایان روزهای عمر خود بودند و به آرامی ذهن خود را از دست می دادند. چرا سلاطین عثمانی با وارثان خود اینقدر بی رحمانه رفتار می کردند؟
بسیاری از سنتهای عثمانی ممکن است برای ما بی رحمانه و حتی وحشیانه به نظر برسند. قرن ها ، اروپایی ها افسانه های واقعی زندگی را در باره امپراتوری عثمانی می ساختند. البته ، بسیار اغراق آمیز بود. همانطور که در بسیاری از سلسله ها ، سلطنت از برادر به برادر دیگر منتقل می شد ، ترک ها "قانون شاهزاده ارشد" را عملی می کردند. از فرزند ارشد به شاهزاده ارشد که بعد از مرگ هر سلطان شاهزاده ارشد جانشین می شد و این شاهزاده میتوانست برادرسلطان، برادرزاده سلطان و یا پسر سلطان باشد. بنابراین ، تمام مردان در نسل بالاتر باید قبل از سپردن قدرت به نسل بعدی ، می مردند.
نمای کاخ توپکاپی و تنگه بسفر.
هرکسی که سلطان می شد ابتدا همه رقبای خود را نابود می کرد ، حتی اگر در آن زمان کودک بودند. از این گذشته ، اگر این کار انجام نمی شد ، دولت با توطئه هایی علیه حاکم با قیام های مردمی و جنگ های داخلی روبرو می شد.
حیاط کاخ توپکاپی.
این عمل وحشیانه نخستین بار توسط سلطان Mehmed دوم انجام شد. این حاکم به خاطر بسیاری از کارهای نیک معروف شد. اول ، او صلیبیون را شکست ، قسطنطنیه را فتح کرد. این سلطان بود که دولت مرکزی امپراتوری عثمانی را ایجاد کرد. Mehmed دوم بسیار پرهیزگار بود ، قرآن را خوب می دانست. او قوانینی را صادر کرد. خود Mehmed دوم در زمان خود تعلیم و تربیتی درخشان کسب کرد و فهمید که چقدر اهمیت تحصیل برای شکوفایی دولت مهم است. سلطان شخصاً ساخت مدارس جدید را کنترل می کرد ، تدریس جزم های اسلامی ، دستور زبان ، منطق ، ریاضیات ، حقوق و سایر علوم را اجباری کرد.
پنجره های شیشه ای رنگی در کافه.
علاوه بر همه این چیزهای شگفت انگیز ، Mehmed II به دلیل خفه کردن تمام نوزده برادر خود مشهور شد. پس از آن ، او آن را به عنوان یک قانون وضع کرد.زمانی که احمد اول سلطان شد، از قتل برادر معيوب خود(مصطفی اول) امتناع ورزيد. در عوض ، او را در بازداشت خانگی قرار داد.
فضای داخلی کافه.
در کاخ توپکاپی ، ساختمان یک طبقه مجاور حرمسرا بود. احمد برادرش مصطفی را پشت دیوارهای بلند آن پنهان کرد. بنابراین سیستم قفس ها متولد شد. این ساختمان از بیرون قابل توجه نبود ، اما در داخل بسیار زیبا تزئین شده بود. پنجره های شیشه ای رنگ آمیزای شده با شکوه ، اتاق دارای سقف های بلند و اتاق هایی با تزئینات مجلل بود که دارای فرش های باشکوه است. یک تراس مرتفع ، استخر و یک باغ زیبا وجود داشت. با وجود همه پیچیدگی و تجملات اوضاع - این زندان بود. به معنای واقعی کلمه یک قفس بود
نمای کافه در بیرون.
سلاطین عثمانی فهمیدند که چنین نظامی بسیار راحت است - همه نامزدهای سلطنت در یک مکان جمع می شوند. آنها نمی توانند صدمه ای به بار آورند ، اما اگر سلطان ناگهان درگذشت و وارث نماند ، ارشد بعدی را دارند و او را تاج گذاری می کنند. شاهزادگان وقتی هشت ساله می شدند در قفس قرار می گرفتند. در آنجا آنها تا زمان مرگ طبیعی خود باقی ماندند. آنها با اطمینان محافظت می شدند، از آزادی های خاصی برخوردار بودند. آنها می توانستند تعلیم و تربیت شوند ، صیغه های زیادی داشته باشند اما اجازه ازدواج و بچه دار شدن وجود نداشت.
عصر استانبول.
متأسفانه با چنین سبک زندگی ، این شاهزادگان یا زیاد می خوردند و می نوشیدند ، یا دیوانه می شدند و در نهایت افرادی که کاملاً مجنون و ناتوان از انجام وظایف خود بودند ، بر تخت سلطنت صعود میکردند. مانند مراد چهارم ، که در سال 1623 پادشاهی کرد.
سلطان مراد چهارم.
سلطان مراد چهارم سلطنت خود را با ممنوعیت قهوه ، الکل و دخانیات آغاز کرد. مجازات اول ضرب و جرح وحشیانه بود. در دومین بازداشت، متخلفان این قانون در آبهای بسفر غرق می شدند. شب ها ، سلطان مراد چهارم به خیابانها می رفت و اگر کسی را در حال کشیدن سیگار یا نوشیدن قهوه و الکل می دید ، سرش را خرد میکرد. قبلاً این سلطان دیوانه در زندان شاهزادگان بود و به دلیل بیماری روانی مصطفی اول به سلطنت رسید. حتی این حاکم دیوانه می توانست نیمه شب با شمشیر خود از اتاقهای پابرهنه به خیابان برود و هرکسی را که در سر راهش بود به قتل برساند.
سلطان ابراهیم دیوانه.
یکی دیگر از قربانیان این انزوا سلطان ابراهیم است که بعدا لقب Mad را گرفت. بیست و دو سال در قفس در ترس مداوم از مرگ زندگی کرد. پس از مرگ برادرش به تخت سلطنت رسید. ابراهیم مشکوک بود که این فقط یک دام است و از ترک اتاق خود امتناع می ورزید. برادرش به سادگی تصمیم به اعدام وی گرفت. تا اینکه جسد مرده سلطان مستقیماً به درهای زندان وی منتقل شد.
نمای شب از کاخ توپکاپی.
به نمایندگی ازسلطان ابراهیم ، مادر ابراهیم ، کسیم سلطان ، حکمرانی کرد. این دیوانه مجاز به تفریح فراوان بود. سلطان به زنان چاق را پرستش می کرد. حرمسرای او از سراسر جهان پر از (bbw (Big Beautiful Woman شد. وزن این زنان از 130 تا 230 کیلوگرم متغیر بود. ابراهیم فکر می کرد هر چه چاق تر بهتر. این زنان مجبور بودند رژیم خاصی را رعایت کنند، آنها دائماً با انواع شیرینی و کیک تغذیه می شدند. سلطان دیوانه کل خزانه را بر روی صیغه های چاق خود کرد. او به آنها اجازه داد تا پول را از راست و چپ خرج کنند.
باغ در حیاط کاخ.
بازی های عجیب نقش آفرینی جنسی و دوره های عصبانیت غیرقابل کنترل او را از تاج و تخت و سپس زندگی محروم کرد.زمانی که سلطان ابراهیم دچار خشم شدید، بود دستور داد که کل حرم سیصد نفری او را در تنگه بسفر غرق کنند.هنگامی که این دیوانه جام صبرش لبریز شد، دختر یک کشیش عالی رتبه را ربود و مورد تحقیر قرار داد. پس از تجاوز ، او را برای پدرش فرستاد و دختر که نتوانست در مقابل بی آبرویی ایستادگی کند خودکشی کرد.
سنگ فرش مشرف به بسفر.
در ۸ اوت ۱۶۴۸ توسط شورش به رهبری شیخالاسلام برکنار شد.مادرش ابراهیم را از کشته شدن نجات داد. او دوباره وارد قفس شد. اما اکنون او محدود به نگهداری در یک اتاق کوچک در اتاق زیر شیروانی بود. دستیارها می گفتند که از پشت درب غالباً گریه های سلطان مخلوع را می شنیدند. پس از مدتی شیخالاسلام دستور به اعدام ابراهیم داد. در زمان اعدام به اتاق سلطان پیشین آمد ، برای اولین بار ابراهیم در زندگی شجاعت خود را نشان داد - او مانند یک شیر برای زندگی خود جنگید اما در ۱۸ اوت ۱۶۴۸ به فرمان سوفو محمد پاشا اعدام شد.
نگارهای از صحنه خفه کردن سلطان ابراهیم خان در کاخ توپکاپی
اتاق های سلطان در کاخ توپکاپی.
می توان مدتها استدلال کرد که چنین وسیله هایی توجیه شده بودند ، اما ما عواقب وحشتناک چنین انزوای طولانی را می بینیم. هنگامی که سلیمان دوم ، که سی و شش سال را در یک قفس گذراند ، در سال 1687 به تخت سلطنت رسید ، گفت: تقریباً چهل سال زندان یک کابوس بی پایان واقعی است. بهتر است یک بار بمیرید تا اینکه هر روز آرام بمیرید. در یک کلام ، برای زنده ماندن از وحشتی که باید سالها تحمل کرد. "
محل حرمسرا.
آخرین سلطان امپراتوری عثمانی زمانی بر تخت سلطنت جلوس کرد که پنجاه و شش سال داشت. او تمام زندگی خود را در یک کافه گذرانده بود. این طولانی ترین زمان ماندن در قفس در تاریخ این عمل غم انگیز بود.