رازهای رسیدن به خوشبختی هشت مورد بخش اول

در

آیا شما هم همانند اکثر انسان ها فکر می‌کنید راه رسیدن به خوشبختی داشتن شغلی بهتر، خانه ای بزرگتر و یا یک همسر ایده آل است؟ اگر پاسخ شما به این سؤال مثبت است، احتمالاً شما هم مانند سایرین دچار اشتباه شده اید، چراکه به نظر می‌رسد آنچه خوشبختی حقیقی را به ارمغان می‌آورد تا حد زیادی یک رضایت درونی است و به این عوامل بیرونی مربوط نمی‌شود. اما راز رسیدن به خوشبختی چیست؟ با سیارک همراه باشید تا پرده از این راز برداریم.

برای دهه های متوالی تحقیقات گسترده ای در رابطه با این موضوع صورت گرفته است و نتایج این تحقیقات این ادعا را ثابت می کند که خوشبختی متفاوت است از چیزی که ما فکر می کنیم. در حقیقت آن چیزی که ما فکر می‌کنیم باعث خوشبختی مان می‌شود با آن چیزی که واقعا باعث خوشبختی می‌شود تفاوت دارد. این نظر سونیا لیوبرمسکی است که دارای مدرک دکترای روان شناسی از دانشگاه ریور ساید کالیفرنیا است و این نظر را در کتاب خود با نام «رازهای خوشبختی» بیان می‌کند.

ازدواج و رابطه آن با خوشبختی

بسیار از افراد فکر می‌کنند که یک ازواج موفق شادی بی پایانی برایشان به ارمغان خواهد آورد. این مسئله ای است که با انجام تحقیقات مشخص شده است. حقیقت این است که این مسئله کاملاً درست است تنها این نکته را باید در نظر داشت که شادی حاصل شده از یک ازدواج موفق بیشتر از دو سال دوام نخواهد آورد. پس از عبور از این دو سال، هم مرد و هم زن به همان درجه ای از احساس خوشبختی خواهند رسید که پیش از ازدواج داشتند.

اما احتمالاً برایتان این سؤال پیش می‌آید که چگونه باید با این مسئله کنار آمد؟ در پاسخ به این سؤال باید گفت که راهکاری مؤثر برای اینکار حفظ ارتباطی خوب با شریک زندگیتان است. برای رسیدن به این مهم بهتر است که از اتفاق خوبی که برای شریک زندگی تان می‌افتد خوشحال شوید و خوشحالی خود را ابراز کنید. سونیا لیوبرمسکی بر این باور است که رابطه خوب را از این که افراد در برابر اتفاق های ناخوشایند یکدیگر چه واکنشی نشان می دهند نمی‌توان شناخت و باید برای سنجش کیفیت یک رابطه به این مسئله توجه کرد که افراد در برابر اتفاق های خوشایندی که برای شریک زندگی شان می‌افتد چه واکنشی نشان می‌دهند. زمانی که همسر شما با ذوق و شوق از این می‌گوید که در کارش ارتقاء پیدا کرده است، اگر به این خبر با خوشحالی واکنش نشان دهید، بدین معنی است که زندگی شریک زندگی تان برایتان اهمیت دارد. در این خصوص چیزی که ممکن است خوشحالی را از شما سلب کند، حمایت و واکنش بدون انرژی و بدتر از آن ابراز نظری منفی در خصوص اینگونه اتفاق ها است.

کاری که رؤیای انجامش را دارید و ارتباط آن با خوشبختی

بسیاری فکر می‌کنند که رسیدن به این کار خوشبختی بی حد و حصری برایشان  به ارمغان خواهد آورد، حقیقت اما این است که آدمیزاد به گونه ای است که به تمامی تجربه هایی که به تازگی به دست آورده است نیز عادت خواهد کرد. به همین خاطر است که تجربه رسیدن به کاری که رؤیایش را در سر دارید نیز به مرور زمان برایتان عادی می‌شود (اگر به آن دست یابید). نکته دیگری که باید در این خصوص در نظر داشت این است که زمانی که مسئولیتی به عهده شما گذاشته می‌شود، توقعات شما نیز متناسب با آن بالا می‌رود که می‌تواند تأثیر کاهنده ای در خوشبختی شما داشته باشد. در این خصوص تحقیقاتی روی گروهی از افراد صورت گرفت؛ این افراد مدیران کار کشته ای بودند که میانگین حقوقشان به چیزی حدود 135000 دلار می‌رسید. نتایج این تحقیقات نشان داد که درست در زمانی که کار جدیدی به این مدیران سپرده شد، تا مدت زمانی احساس خوشبختی در آنها افزایش پیدا کرده بود، اما پس مدت زمانی یک ساله، میزان خوشبختی شان همان اندازه ای شد که پیش از عوض کردن شغلشان داشتند.

اما برای اینکه گرفتار این اشتباه نشویم چه باید بکنیم؟ سونیا لیوبرمسکی بر این باور است که با شروع کار جدید خود نباید وضعیت گذشته خود را به فراموشی بسپارید. در حقیقت بهتر است کارهایی که در شغل پیشین خود انجام می‌دادید و علاقه ای به آنها نداشتید را چند وقت یکبار دوباره انجام دهید. اگر حالا حقوقتان افزایش پیدا کرده است و پیش از این دستمزد کمتری دریافت می‌کردید، بهتر است حداقل یک هفته ای در ماه را با همان دستمزد سابق خود زندگی کنید. اگر شب کار بوده اید، بهتر است برای مدتی تا دیر وقت سر کار بمانید. در حقیقت با این کار و با قرار دادن خود در موقعیت هایی که پیش از این دوست نداشتید، احساس خوشحالی بیشتری در موقعیت کنونی خود خواهید داشت و قدر موقعیت کنونی خود را خواهید دانست.

دریافت حقوق بیشتر و رابطه آن با خوشبختی

بسیاری بر این باوراند که دریافت دستمزد و حقوق بیشتر، آن ها را خوشبخت تر و خوشحال تر خواهد کرد. اما تحقیقات نشان می دهد که این مسئله یک مفهوم نسبی است. اما منظور ما از نسبی چیست؟ در حقیقت مهم نیست چه میزان درآمدی در طول ماه یا سال دارید، مسئله ای که در این خصوص حائز اهمیت است و بر خوشبختی شما تأثیر گذار، این است که شما نسبت به دوستان، اعضای خانواده و دیگر آشنایان خود چقدر درآمد دارید و مقدار این درآمد تفاوتی ایجاد نمی‌کند. برای مثال سونیا لیوبرمسکی از تجربه مشاهده افرادی می گوید که همه در یک نقطه از دنیا زندگی می‌کنند، اما میزان درآمدی که با آن فکر می‌کنند خوشبخت خواهند بود، تفاوت می کند. برخی عقیده دارند که با درآمدی 50000 دلاری به خوشبختی خواهند رسید و برخی دیگر فکر می‌کنند با 25000 دلار. این درحالی است که افرادی هم فکر می‌کنند که با 100000 و یا حتی 200000 دلار خوشحال و خوش بخت خواهند بود. به همین خاطر است که رابطه دستمزد با خوشبختی یک مفهوم نسبی است.

اما چه کاری از ما ساخته است که گرفتار این اشتباه نشویم؟ یکی از راهکارهایی که می‌توانیم به کار بگیریم این است که خوشبختی را با سرمایه ای که در اختیار داریم بخریم. در حقیقت می توانیم با پرداخت پول، یک منبع محدود دیگر را خریداری کنیم و آن «زمان» است. می توان با پرداخت دستمزدی به افراد مختلف، از آنها خواست که کارهای وقت گیر را برای شما انجام دهند. کارهایی مثل نقاشی دیوارهای خانه یا تعمیر لوله های خانه و از این قبیل کارها. خودتان هم می توانید وقتتان را صرف کارهایی کنید که باعث خوشحالی تان می‌شود. با خانواده خود وقت بگذرانید یا یک برنامه تلوزیونی که دوست دارید را مشاهده کنید.

داشتن خانه ای بزرگ و جادار و رابطه آن با خوشبختی

بسیاری بر این باورند که داشتن خانه ای بزرگ سبب خوشبختی و خوشحالی آنها خواهد شد، اما حقیقت این است که همه چیز بستگی به شرایطی دارد که به واسطه آن اقدام به خرید خانه جدید و بزرگ خود می‌کنید. در واقع اگر مجبور به گرفتن وام و یا پول قرض گرفتن از آشنایان خود برای خرید منزل کنید، به احتمال قریب به یقین، اوضاع آنگونه که اکنون فکر می‌کنید نخواهد بود. تحقیقات نشان می‌دهد که کاهش عوامل استرس زا (مثل بدهکار بودن به شخص یا اُرگانی) به مراتب تأثیر بیشتری در احساس خوشبختی شما خواهد داشت تا اینکه چیز تازه ای بدست آورید. بنا به نظر سونیا لیوبرمسکی «لذت داشتن یک خانه بزرگ و جادار، نمی‌تواند بر استرس ناشی از بدهی ماهیانه شما غلبه کند و در نهایت احساس خوشبختی نخواهید کرد.»

اما چگونه گرفتار این اشتباه نشویم؟ تحقیقات نشان می‌دهد که این تجربه ها هستند که ما را خوشبخت می‌کنند و  نه چیزهای مادی که خریداری می‌کنیم. و «به نظر می‌رسد که کسانی بیشتر احساس خوشبختی می‌کنند که سعی می‌کنند هر آن چه را که با سرمایه خود خریداری می‌کنند، بدل به چیزی کنند که برایشان تجربه های جدیدی به ارمغان می‌آورد. حال می‌خواهد این چیزی که خریداری می‌کنند یک گیتار باشد، یک بلیط هواپیما یا حتی یک دوربین عکاسی، تفاوتی نمی‌کند.» زمانی با آن چیزی که در اختیار دارید احساس خوشبختی خواهید کرد که خاطرات خوش و خوبی با آن ها برای خود بوجود بیاورید. مثلاً می‌توانید با خودرویی که تازه تهیه کرده اید، برنامه یک سفر خانوادگی را بچینید یا در مکان جدیدی که خریده‌ اید، یک مهمانی ترتیب دهید.

محقق شدن هدفی بزرگ و رابطه آن با خوشبختی

بسیاری بر این باورند که دست یابی به هدفی بزرگ که همیشه در ذهن می پرورانده اند، برایشان خوشبختی را به ارمغان خواهد آورد. با این حال جالب است بدانید که بنا به تحقیقات صورت گرفته، این تقلا و تلاش برای رسیدن به هدفی مشخص است که برای انسان خوشبختی به ارمغان می آورد. در حقیقت، اگر دست یابی به هدف و تلاش به رسیدن به هدف را به صورت دو مورد جداگانه در نظر بیاوریم، این مورد دومی است که از عناصر خوشبختی به شمار می رود. بیایید نگاهی به عقیده سونیا لیوبرمسکی در این خصوص بیندازیم. او در کتاب خود عنوان کرده است: «یکی از تناقض‌هایی که در خصوص احساس خوشبختی در این مورد بخصوص وجود دارد این است که رسیدن به هدف با مسیری که برای رسیدن به آن طی می کنیم، دارای تفاوتی اساسی هستند، به همین خاطر بهتر است که تا زمانی که به رؤیایی که در سر می پرورانده ایم، دست نیافته ایم، راجع به این موضوع قضاوت نکنیم، چراکه ممکن است از اینکه شرایط آنگونه که فکر می کرده‌ ایم، نبوده است، ناراحت خواهیم شد.» زمانی که تمام حواس و تمرکز خود را برای رسیدن به هدفی و رؤیایی مشخص به کار می بندیم، برنامه ریزی مشخصی برای خود طرح می کنیم، به علاوه در این مسیر فرصت هایی بوجود خواهد آمد که به ما این امکان را می دهد که مهارت های تازه ای یاد بگیریم و تجربه های جدیدی داشته باشیم و در حقیقت همین ها است که احساس خوشبختی را برای ما به ارمغان می آورد. علاوه بر این مواردی که ذکر شد، زمانی که به دنبال هدفی بخصوص می‌ رویم و قصد تحقق بخشیدن به آن را داریم، برای خود اهداف کوتاه مدتی در نظر می گیریم که در حقیقت زیرمجموعه آن هدف و رؤیای اصلی به شمار می‌روند و خود را به این ملزم می کنیم که در زمانی مشخص حتما باید به آن هدف دست یابیم. این نکته نیز از دیگر مواردی است که احساس خوشبختی را به ارمغان می آورد.

حال با آنچه که تا کنون مطرح شد راهکار اساسی برای لذت بردن از مسیر رسیدن به هدف این است که برای هر موقعیتی که برای رسیدن به هدف به آن دست می یابیم کمال توان و انرژی خود را به کار بندیم. سونیا لیوبرمسکی در این خصوص در کتاب خود عنوان می کند: «به جای صرف کردن تمامی حواس و تمرکز خود بر روی هدف نهایی، بهتر است از تدابیر مختلفی که برای رسیدن به آن هدف و نیز راهکارهایی که برای رسیدن به آن به کار می بندیم، تا حد ممکن لذت ببریم و با تمام توان مراحلی که برای رسیدن به آن هدف را باید سپری کنیم، پشت سر بگذاریم.

این مقاله ادامه دارد...

نظرات

در ادامه بخوانید...

رازهای رسیدن به خوشبختی هشت مورد بخش دوم

در

چگونگی ارتباط با فرزندان و رابطه آن با خوشبختی

بسیاری بر این باورند، زمانی که صاحب فرزند شوند، سراسر روزهایشان از خوشحالی لبریز خواهد شد. اما حقیقت این است که روندی از دو دهه اخیر آغاز شده است و به واسطه آن، خانواده ها دچار تغییراتی اساسی در فرهنگ و سبک زندگی شده اند و به همین خاطر برای سپری کردن زمان با فرزندان خود (زمانی که هم برای والدین و هم برای فرزند، سرشار از انرژی مثبت باشد) کمی با مشکل مواجه شده اند. این باور سونیا لیوبرمسکی در این خصوص است. این مسئله سبب شده که نگرانی های زیادی در میان اعضای خانواده به وجود بیاید و دچار استرس و اضطراب شوند، به این خاطر که قادر به عملی کردن آن ایده آلی که در ذهن خود دارند نیستند. نکته دیگری که در خصوص رابطه فرزندان و والدین وجود دارد این است که گاهی والدین دانش کافی از اینکه چگونه باید با فرزندان خود رفتار کنند ندارند، به این معنی که بسیاری از تعریف و تمجید هایی که از کودکان خود می کنند (که البته از سر عشق و علاقه است) در نهایت به ضرر آن ها تمام می شود. تحقیقات نشان می دهد که تفاوتی بسیار فاحش میان آنچه که از خوشبختی از داشتن یک خانواده در ذهن انسان وجود دارد، با آنچه که در حقیقت شکل خواهد گرفت وجود دارد. متأسفانه بنا به آنچه  سونیا لیوبرمسکی در کتاب خود عنوان می کند، کسانی که فرزند ندارند به نسبت والدین کودکان، از احساس خوشبختی بیشتری برخوردار هستند. زمانی که گروهی از افراد در این خصوص مورد تحقیق قرار گرفتند و از آن ها سؤال شد که آیا از داشتن فرزند پشیمان هستند یا خیر، جواب آن ها مثبت بوده است و به عقیده شان، زمانی که هنوز کودکی به دنیا نیاورده بوده اند، بیشتر احساس خوشبختی می کرده اند.

اما باید چه تدابیری اندیشید تا از این گرفتاری ها نداشته باشیم؟ بهتر است آینده نگر باشیم و کمی دید خود را گسترده تر کنیم. والدینی که کمی با تجربه تر هستند و حالا به روزهای گذشته خود می نگرند به شما پیشنهاد می کنند که از خودتان این سؤال را بپرسید: «زمانی که کودک شما در سنین 5، 10 و یا حتی 15 سالگی به سر می برند، برای اینکه یک رابطه عمیق و پایدار، و عاشقانه با کودکان خود داشته باشید چه کارهایی انجام می دهید؟» آن ها با استناد به تجربه های خود به شما پیشنهاد می کنند که بگونه ای فرزندان خود را بار بیاورید که به راحتی از اهداف خود پا پس نکشند، معنی کارهای خود را درک کرده و احساس مسؤلیت کرده و به خانواده خود وابستگی معنوی داشته باشند. مهمتری نکته این است که کودکان شما باید به دنبال اهداف بزرگی باشند که در سر می پرورانند. نکته دیگری که در این خصوص وجود دارد این است که بهتر است که گاهی فرزندان خود را به حال خود بگذارید و استقلال را از آن ها سلب نکنید؛ باید این موضوع را درک کنید که عشقی که متوجه فرزند می شود نباید دست و پای آن ها را بسته و اعتماد به نفس را از آن ها سلب کند. زمانی که کودک شما در سنین پایین تر به سر می برد، باید برای این موضوع اهمیت بیشتری قائل باشید. با در نظر گرفتن این نکات می توانید از به دنیا آوردن کودکان دلبند خود احساس پشیمانی نکنید و بیشتر از پیش حتی احساس خوشبختی کنید. باید مسئولیت زندگی خود را به عنوانی فردی کامل و بالغ در دست بگیرید و از تصمیم گیری‌ های احساسی جلوگیری کنید.

مشکلات انسان و ارتباط آن با خوشبختی

بسیاری بر این باورند که اتفاقی ناخوشایند همانند انچه در عنوان این مورد ذکر شده است، در قیاس با اتفاق های کوچک و بد و جزئی هر روزه، به مراتب تأثیر بیشتری بر احساس نکردن خوشبختی خواهد داشت. بسیاری از ما بر این باوریم که بدبیاری های بسیار بزرگ، همانند تصادف شدید با اتومبیل یا اخراج از کار، تأثیری به شدت بد بر روی احوالات ما خواهد گذاشت و احساس خوشبختی از ما دریغ خواهد شد، اما جالب است بدانید که اتفاق های ناخوشایندی که در طول برخی از روز ها تجربه می کنیم، به مراتب تأثیر پر رنگ تری خواهد داشت. با این وجود این مسئله کمی پیچیده به نظر می رسد و ممکن است تا توضیحات ما در این خصوص را نشنوید درک درستی از منظور و مفهوم ما پیدا نکنید. به همین خاطر توضیحات تکمیلی این مورد را برای شما ذکر می کنیم؛ در حقیقت زمانی که شما با یک مشکل بسیار بزرگ مواجه می شوید، به صورت ناخود آگاه و از روی فشاری که تحمل می کنید، مجبور می شوید به افراد جامعه، نزدیکان و آشنایان خود در رابطه با آن مسئله صحبت کرده و پیشنهادهای آن ها را گوش دهید، به این ترتیب می توانید کمی از باری که تحمل می کنید بکاهید، از سوی دیگر اما زمانی که با مشکلی جزئی مواجه می شوید (گریه کودکی که پایان نمی یابد، زمانی که اوقاتتان تلخ می شود و راهی برای فرار نمی یابید، مسافرتی که به هیچ وجه از آن لذت نمی برید و...) دیگر چاره ای جز تحمل این وضع ندارید، چراکه می دانید صحبت کردن راه چاره این مسائل نیست. به همین خاطر است که این مشکلات جزئی تأثیر پر رنگ تری بر عدم احساس خوشبختی دارند.

با این حال سونیا لیوبرمسکی بر این باور است که حتی در خصوص این موارد جزئی نیز باید تمام تلاش خود را به کار گیرید تا با دوستی صمیمی به گفتگو در خصوص آن بپردازید. به این صورت قادر خواهید بود با به اشتراک گذاشتن مشکل خود و وارد کردن شخص دومی در ماجرا، از نظرات او که مطمئنا از نقطه نظری متفاوت از شما خواهد بود، آگاه شوید. همین نظرات جدید می تواند راهکاری در اختیار شما قرار دهد تا بر مشکل خود غلبه کنید. حداقل می توانید برای مدتی از دست مشکل خود خلاصی یابید و با صحبت کردن انرژی تازه ای دریافت کنید.

بالا رفتن سن و رابطه آن با احساس خوشبختی

بسیاری بر این باورند که زمانی که به اوان پیری می رسید، روزهای خوش شما به پایان رسیده اند

با وجود اینکه بسیاری از مردم بر این باورند که هرچه سن بالاتر برود، انسان احساس خوش بختی کمتری خواهد داشت و این امری اجتناب ناپذیر است، سونیا لیوبرمسکی نظر متفاوتی دارد و به عقیده او این باور، یکی از اشتباهات رایجی است که در میان مردم جا افتاده است. بنا به تحقیقاتی که اخیراً صروت گرفته است، مشخص شده که اوج تجربه مثبت وابسته به احساس در سنین 64، 65 و 79 سالگی به دست می آید. او در کتاب خود نوشته است: «زمانی که با تمام وجود درک می کنیم که دیگر چیزی به پایان سفر چندین سالمه مان بر روی کره زمین نمانده است، دید ما نسبت به زندگی کاملاً تغییر می کند. هرچه به آخرین روزهای زندگی خود نزدیک می شویم، انگیزه بیشتری پیدا می کنیم تا بر آنچه در اطرافمان می گذرد دقت نظر بیشتری به خرج دهیم و تمام توان و سرمایه خود را به کار خواهیم بست تا آن دسته از مسائل مربوط به زندگی را که حائز اهمیت بیشتری هستند را به نتیجه مطلوب برسانیم.»

بهتر است با استفاده از خاطرات خود سعی در افزایش حس خوب خود و خوشحالی داشته باشیم و اجازه ندهیم این خاطرات، موجب آزردگی ما شوند. تحقیقات نشان می دهد که انسان ها زمانی که به خاطرات خوش گذشته خود فکر می کنند احساس خوش حالی خواهند داشت. نکته ای که در این خصوص باید در نظر داشت این است که نباید خیلی به جزئیات این خاطرات بیندیشیم. از سوی دیگر هم راهکاری دیگر در این خصوص وجود دارد؛ می توان با تجزیه و تحلیل عامدانه و ارادی خاطرات دردناک و زجر آور (یک جدایی تلخ، اخراج از کار و...) تلاش کرد تا منطقی که در پس این اتفاقات وجود داشته است را پیدا کرد و با پیدا کردن این توضیح منطقی برای این اتفاقات ناخوشایند، به مرور از آن ها خلاصی یابید.

 این مقاله بر اساس محتوایت کتابی که عکس آن را مشاهده می کنید، نوشته شده است، در صورتی که علاقه دارید بیشتر از محتویات این کتاب آگاه شوید و جزئیات بیشتری در باره «رازهای خوشبختی»

به دست آورید می توانید آن را تهیه کرده و مطالعه کنید.(سیارک)

رازهای رسیدن به خوشبختی هشت مورد بخش اول

نظرات

در ادامه بخوانید...

40 چیز کوچک در زندگی روزانه که برایمان شادی واقعی به همراه می‌آورد

در

چه چیزی شما را خوشحال می‌کند؟ طبق تحقیقات به عمل آمده توسط DoubleTree از 2000 نفر بزرگسال، از قرار معلوم، چیزهای کوچکی در زندگی وجود دارند که موجب شادی ما می‌شوند.
ممکن است برایتان عجیب باشد که بدانید انسان‌ها معمولاً خوش‌بین هستند چرا که بیش از نصف بزرگسالان گفته‌اند آنها طرز تلقی «نیمه پر لیوان» را از زندگی دارند و 56% خودشان را مشخصاً خوشبخت دانسته‌اند.
بیش از یک‌چهارم از آنها گفتند که چیزهای کوچک معدودی وجود دارند که بتوانند آنها را مشعوف کنند، و تحقیق نشان داد که شگفتی‌های کوچک، بزرگترین شادی‌ها را برایمان به همراه می‌آورد؛ و 82% گفتند که بهترین چیزها در زندگی، بطور غیرمترقبه اتفاق می‌افتد.

40 چیز کوچک در زندگی روزانه که برایمان شادی واقعی به همراه می‌آورد

دکتر گلن ویلیامز استاد روان‌شناسی دانشگاه ناتینگهام تِرِنت گفته است: «یک اکسیر مؤثر برای رسیدن به خوشبختی، لزوماً از طریق تجربه کردن رویدادهایی نیست که ما ممکن است برای آنها برنامه‌ریزی کرده باشیم؛ رویدادهایی همچون: ازدواج کردن، تغییر منزل مسکونی، گرفتن آن همه ترفیعات، یا حتی استفاده از تعطیلات»
خوشی‌های زندگی هر چند کوچک و غالباً غیرمترقبه هستند، می‌توانند لبخند را به روی لبانمان بنشانند و به ما در راه ساختن یک زندگی شادتر و پرمعناتر برای خودمان و دیگران، کمک کنند.(سیارک)
40 چیز کوچک در زندگی روزانه که برایمان شادی حقیقی و احساس خوشبختی به همراه می‌آورند، در زیر آمده است:
1- پیدا کردن پول در جیب‌تان، موقعی که از وجود آن خبر ندارید
2- پرسیدن حال شما توسط چند نفر که به سلامتی شما اهمیت می‌دهند
3- رفتن به رختخواب در مواقعی که ملحفه‌ها تمیز هستند
4- یک حمام یا دوش خیلی طولانی، در مواقعی که وقت کافی دارید.
5- لبخند زدن به یک کودک
6- دریافت یک پیام 10 دقیقه‌ای از طرف شریک زندگی یا دوست
7- در آغوش گرفتن و بغل کردن کسی، قبل از بلند شدن از خواب و شروع کار روزانه
8- از خواب بلند شدن و دیدن یک روز آفتابی و زیبا
9- داشتن یک مکالمه تلفنی طولانی با کسی که برایش اهمیت قائل هستی و مدتی است که با او صحبت نکرده‌ای
10- مشاهده بارش باران در هنگامی که مجبور نیستی به جایی بروی و روی کاناپه به حالت چمباتمه نشسته ای
11- مشاهده کودکان در حال بازی یا خنده با همدیگر، که شما را به یاد شادی‌های دنیا می‌اندازد
12- گذراندن قسمتی از وقت خود با حیوانات خانگی یا حیوانات به طور کلی.
13- یک غریبه به شما یک لبخند صمیمانه بزند
14- یک کش دادن خوب و طولانی به بدن، در موقعی که اول صبح از خواب بیدار می‌شوی تا به بدن خود حرکت بدهی
15- خندیدن بلند به یک خاطره خنده‌دار
16- یک ابراز احساس محبت‌آمیز از کسی در زندگی خودتان، مثلاً به سادگی کمک کردن کودکتان به شما برای پختن شام
17- یک بوی خوشایند شما، از بوی نان تازه گرفته تا بوی چمن تازه زده شده
18- یک بغل کردن معنی‌دار و طولانی از کسی که برایش اهمیت قائل هستی
19- پوشیدن لباس‌ها، پس از آن که روی رادیاتور شوفاژ گرم شده باشند
20- چند لحظه خلوت کردن با خود، وقتی که همه چیز شلوغ و پلوغ شده باشد
21- تماشای غروب یا طلوع آفتاب
22- بوی محیط خارج از خانه، پس از متوقف شدن باران
23- گوش دادن به هنرمند یا آلبوم مورد علاقه خودتان
24- دریافت کردن یک ایمیل یا یک نامه از یک دوست
25- شانس انجام یک کار خلاقانه، از رنگ‌آمیزی یک مجموعه کشوی قدیمی گرفته تا خط خطی کردن یک تصویر
26- گرفتن دست کسی که به او عشق می‌ورزید
27- خوردن صبحانه‌‌تان در رختخواب
28- بازی کردن یک بازی که شما در بچگی‌هایتان دوست داشتید
29- خوردن غذای سالم وخوشمزه که باعث شود احساس خوبی نسبت به خودتان داشته باشید
30- نیم ساعت چرت زدن اضافه در رختخواب
31- اختصاص کمی وقت به خودتان برای خواندن کتابی که دوست دارید
32- خریدن نوشیدنی یا اسنک مورد علاقه‌تان و مزه‌مزه کردن آن
33- دریافت گل از کسی که شما برایش اهمیت دارید
34- خوردن ناهار در بیرون و در آفتاب
35- آزمایش کردن یک دستورالعمل جدید آشپزی و ابداع یک غذای خوشمزه
36- اعلام حمایت از شما به وسیله دوستان یا خانواده‌تان
37- گوش دادن به یک آهنگ مورد علاقه که سالهاست نشنیده‌اید
38- اختصاص وقت برای کمک کردن به برخی افراد در خصوص مسائل‌شان
39- گذراندن اوقات در خانه‌تان، وقتی که آراسته و تمیز باشد
40- کسب یک پیروزی کوچک، از قبیل تعمیر ماشین لباس‌شویی یا تعویض یک لامپ

 

نظرات

در ادامه بخوانید...

نکات کلیدی در زندگی 45 مورد

در

 

این  نکات  را به خاطر بسپارید باور کنید  نکات کلیدی و  نکات مهم زندگی هستند. تقریبا یک سری شعار های کلیشه ای از  نکات کلیدی زندگی  را همه می دانند مثل هدف داشتن در زندگی  ، تصمیم برای موفقیت ، اعتماد به نفس ، هماهنگی و تعادل در زندگی   و کمک به مردم . اما  نکات زندگی که در این مقاله آمده شاید برای اولین بار خنده دار باشد اما اگر به عمق تفکر پشت آن فکر کنید می بینید که همین چند نکته مهم در زندگی  به هر روز شما معنا می دهد.  

نکات

1-  زندگی منصفانه نیست، ولی باز خوب است. 
2- وقتی شک دارید، قدم بعدی را اندکی کوتاهتر بردارید.
3- زندگی کوتاهتر از آن است که از یکدیگر متنفر شویم.
4- اگر خودت را جدی نگیری، دیگران هم جدی نمیگیرند
5- هر ماه کارت های اعتباری خود را تسویه کنید
6- شما نباید برنده تمام مشاجرات باشید. یاد بگیرید که با نظر شما مخالفت کنند
7- تنهائی گریه نکنید همیشه با کسی گریه کنید این کار مؤثرتر است
8- برای زمان بازنشستگی پول کنار بگذارید و این کار را از همان زمان دریافت اولین حقوق  شروع کنید
9- وقتی حرف شکلات به میان می آید مقاومت بیهوده است
10- با گذشته خود کنار بیائید تا اکنون شما را خراب نکند
11- عیبی ندارد کودکان گریه شما را ببینند
12- هیچ موقع زندگی خودتان را با دیگران مقایسه نکنید چون شما نمیدانید که مسیر زندگی آن ها چگونه بوده است
13- اگر رابطه ای مخفیانه است شما نباید وارد آن شوید
14- زندگی خیلی کوتاه است که با تأسف خوردن بگذرد یا با زندگی مشغول شوید یا بمیرید
15- اگر شما در امروز زندگی کنید از پس هر کاری برمی آئید
16- یک نویسنده می نویسد. اگر شما هم میخواهید نویسنده باشد بنویسید
17- هرگز برای داشتن کودکی شاد دیر نیست. فرقش این است که کودکی دوم همه اموراتش به دست شماست
18- وقتی تصمیم میگیرید که به دنبال علاقه تان در زندگی بروید هیچ وقت نه نگوئید
19- شمع ها را روشن کنید، کاغذهای زیبا را استفاده کنید؛ لباس پلوخوری  را بپوشید. آن ها را برای روز خاص نگه ندارید امروز همان روز خاص است
20- آمادگی لازم را کسب کنید سپس با جریان غالب روبرو شوید.
21- امروز عجق وجق باشید منتظر پیر شدن نباشید تا آن وقت بنفش بپوشید
22- مهمترین عضو جنسی مغز است
23- هیچکس جز شما مسئول خوشبختی شما نیست
24- وقتی با فاجعه ای مواجه میشوید همیشه اینطور بگوئید: آیا بعد از 5 سال این فاجعه اهمیتی خواهد داشت؟
25- همه کس و همه چیز را ببخشید
26- اینکه دیگران درباره شما چه فکر میکنند به شما ربطی ندارد
27- زمان همه چیز را درمان میکند. به زمان، زمان بدهید.
28- موقعیت چه خوب چه بد تغییر خواهد کرد
29- وقتی شما مریض شوید کارتان از شما مواظبت نخواهد کرد. این دوستانتانند که به فکر شما خواهند بود تلفن شان را جواب بدهید
30- به معجزه باور داشته باشید
31- هر چیزی که شما را نکشد شما را قوی میکند
32- پیر شدن رقیبش یعنی جوان مرگ شدن را به زمین میزند
33- بچه هایتان فقط یکبار بچه هستند آن را برایشان به یادماندنی کنید
34- هر روز بیرون بروید معجزه ها  منتظرتان هستند
35- اگر مشکلاتمان را داخل دایره بریزیم و با مشکلات دیگران مقایسه کنیم حتما به مشکلات خودمان خواهیم چسبید
36- از زندگی حسابرسی نکنید فقط بهره تان را از آن ببرید
37- هر چیزی را که به درد نمیخورد یا زیبا یا لذت بخش نیست دور بیاندازید
38- آن چیزی که آخر سر از همه چیز مهمتر است آن چیزی است که شما دوستش دارد
39- حسادت وقت تلف کردن است. 
40- بهترین ها هنوز اتفاق نیافتاده اند
41- مهم نیست احساس شما چیست بیدار شوید لباس بپوشید و سر کار حاضر شوید
42- نفس عمیق بکشید به ذهن آرامش میبخشد
43- اگر نپرسید چیزی به دست نمی آورید
44- تسلیم نشوید
45- دور زندگی روبان نیست ولی باز یک هدیه است. (سیارک)

در سیارک بخوانیم:

عزت نفس ، احساس خوب نسبت به خود

عادت های غلط را در 4 مرحله فیتیله‌ پیچ کنید! 

40 چیز کوچک در زندگی روزانه که برایمان شادی واقعی به همراه می‌آورد

6 خصوصیت معمولی افراد خیلی موفق

عادات سمی که باید در سال جدید از شر آنها خلاص شوید

15 کار کوچکی که می توانید هر روز برای رسیدن به موفقیت انجام دهید.

افراد مسمومی که باید مراقب آنها باشید

چگونه برای پس انداز خود برنامه ریزی کنیم؟

نکات مفید برای کسب موفقیت

هفت کاری که افراد موفق انجام می دهند و هیچ گاه آن را به شما نمی گویند

خصوصیات آدم‌ های دوست‌ داشتنی

 

نظرات

در ادامه بخوانید...

من نمی دانم چگونه احساس خوشبختی کنم

در
من نمی دانم چگونه احساس خوشبختی کنم
چرا ستاره تلویزیونی سریال House Doctor احساس خوشبختی نمی کند: هیو لوری باشکوه 
 
او بازیگر ، کارگردان ، فیلمنامه نگار، موسیقیدان و نویسنده موفقی است. به حساب او نقش های بسیاری در تلویزیون و فیلم ها وجود دارد که مشهورترین آنها بازی در سریال "خانه MD" یا دکتر هاوس است که در آن هیو لوری نقش اصلی را ایفا کرده و در سراسر جهان مشهور شد. کارهای او مورد تقاضا و محبوب است ، او دارای خانواده ای شگفت انگیز است که سه فرزند در آن بزرگ می شوند. در همان زمان ، بازیگر اعتراف می کند: او نمی تواند خوشحال باشد. چه چیزی باعث می شود بازیگر موفق از زندگی لذت نبرد و احساس خوشبختی نکند؟
 

کودکی بازیگر

هیو لوری من نمی دانم چگونه احساس خوشبختی کنم
هیو لوری در کودکی.  / عکس
 
هیو لوری در 11 ژوئن سال 1959 در منطقه Blackbird Leys در آکسفورد متولد شد. مادرش ، پاتریشیا لیدلو ، زنی با 4 فرزند و پدر ویلیام جورج رنالد ماندل "رن" لوری در تمام زندگی به عنوان یک پزشک کار کرد و مدال آور طلای قایقرانی بود ، در بازی های المپیک 1948 در لندن به دست آورد.
 
هیو لوری با برادر و خواهران بزرگتر آنقدر اختلاف سنی داشت که بازیگر احساس کرد که تنها فرزند خانواده است. به گفته خواهران ، مادر کوچک ترین فرزند را بیش از همه فرزندان دوست داشت ، اما خود هیو لوری معتقد است مادرش او را دوست ندارد ، هیو برای مادرش یک ناامید کننده کامل است.
هیو لوری من نمی دانم چگونه احساس خوشبختی کنم
هیو لوری ، 1970  / عکس
 
روابط او با مادرش همیشه پرتنش بود ، او مادر خود را "به لحاظ طبیعت و خلق و خوی" یک پرستار نامید و از طرف یک او هیچگونه همدلی و احساساتی دریافت نکرد. سپس ، در اوایل کودکی ، هیو لوری اولین دوره های افسردگی و شک به خود را تجربه کرد.
 
 
این بازیگر رابطه بسیار گرم تری با پدر خود داشت که او را "توانا ترین فرد جهان" می نامد. وقتی هیو لوری شروع به بازیگری در سریال "دکتر هاوس" کرد ، حتی در مقابل پدرش احساس شرمندگی می کرد ، زیرا او فقط به دلیل تظاهر به پزشک بودن دستمزد زیادی دریافت می کرد. پدر او ، یک پزشک خوب ، درآمد بسیار کمتری داشت.
 
هیو لوری من نمی دانم چگونه احساس خوشبختی کنم
هیو لوری  / عکس
 
هیو لوری قصد نداشت زندگی خود را وقف حرفه بازیگری کند. او دانش آموز بهترین مدارس خصوصی بود و پس از آن دانشجویی در دانشگاه کمبریج ، جایی که وارد شد ، از سنن خانواده حمایت کرد. وی مدرک لیسانس باستان شناسی و مردم شناسی را دریافت کرد و می خواست درست مانند پدرش قهرمان قایقرانی المپیک شود.
 
هیو لوری عضو تیم جوانان بود که در سال 1977 برنده مسابقات قهرمانی ملی انگلیس شد و برای شرکت در المپیک آماده بود و امیدوار بود صاحب یک مدال طلا شود. اما مونونوکلئوز منتقل شده پایان فعالیت ورزشی هیو لوری را خاتمه داد و مرد جوان ناگهان به تئاتر علاقه مند شد.
 
او شروع به حضور در دانشگاه درام کلاب کمبریج فوتلین کرد که بسیاری از کمدین ها و بازیگران مشهوراز آن جا فارغ التحصیل شدند. پس از فارغ التحصیلی ، هیو لوری این تئاتر را رهبری کرد و با همکاری Emma Tompson و Stephen Fry ، به نویسندگان و کارگردانان The Cellar Tapes  و برنده اولین جایزه تئاتر به همراه قراردادی برای پخش تلویزیونی تبدیل شدند.
 
 
مجموعه تلویزیونی Black Viper که در سال 1983 اکران شد ، چنان محبوب شد که هیو لوری به یکی از شناخته شده ترین بازیگران انگلیس تبدیل شد. بعدها آثار بسیار دیگری نیز در فیلم و تلویزیون ، کلاسهای جدی موسیقی و تلاش برای ایجاد آهنگ های خاص خود انجام شد.
 
هیو لوری نوازندگی پیانو را از سن شش سالگی شروع کرد ، بعداً او به گیتار ، طبل ، ساکسیفون و حتی هارمونیکا تسلط یافت. او در طول دوران بازیگری ، استعدادهای موسیقی خود را به طور دائم نشان می دهد ؛ در برخی پروژه ها با مشارکت لوری ، موسیقی توسط خودش اجرا می شود. در سال 2011 و 2013 ، او دو آلبوم موسیقی به نام های Them Talk و Didn't It Rain منتشر کرد.
هیو لوری من نمی دانم چگونه احساس خوشبختی کنم
هیو لوری  / عکس
 
این بازیگر همزمان با کار در تلویزیون ، از اواسط دهه 1990 بازیگری را در فیلم ها شروع کرد ، اگرچه نقش های او اندک بود. در طول آزمایشات برای سریال "دکتر هاوس" ، به گفته تهیه کننده ، هیو لوری احساس یک آمریکایی واقعی را ایجاد کرد و ایده کارگردان از شخصیت اصلی کاملاً راضی کننده بود. این اثر باعث به رسمیت شناخته شدن در سراسر جهان و دریافت بسیاری از جوایز معتبر شد ، که به هر حال ، او هرگز خود را اینگونه نمی دانست.
 

من نمی دانم چگونه احساس خوشبختی کنم 

هیو لوری من نمی دانم چگونه احساس خوشبختی کنم
هیو لوری  / عکس
 
تماشاگران همیشه به حرفه ای بودن او اعتماد داشتند ، اگرچه هیو لوری تحصیلات تئاتر نداشت. با این حال ، این بازیگر حتی به عنوان محبوب ترین مجری تلویزیونی و پردرآمدترین بازیگر در برنامه های تلویزیونی ، وارد کتاب رکوردهای گینس شد. پس هیو لوری چه می خواهد و چه آرزویی دارد که باز هم احساس خوشبختی نمی کند؟
 
او کاملاً خود را به عنوان بازیگر ، موسیقیدان ، فیلمنامه نویسان ، کارگردان و نویسنده درک کرده است. کتاب او "اسلحه فروش"  تقاضای زیادی دارد و ناشر منتظر کار بعدی این بازیگر است.
هیو لوری من نمی دانم چگونه احساس خوشبختی کنم
هیو لوری به همراه همسرش.  / عکس
 
ازدواج هیو لوری با مدیر تئاتر جو گرین که در آن سه فرزند ، دو پسر و یک دختر بزرگ شدند ، دچار شوک های بسیاری شدند ، اما مقاومت کردند. 30 سال است که این زوج با هم زندگی کرده اند. این بازیگر دلایل زیادی برای لذت بردن از زندگی و افتخار خود دارد.
 
اما هیو لوری مرتباً به خود شک می کند و به سادگی نمی داند چگونه خوشبخت باشد؟ به گفته وی ، او دوست دارد شادمانی و چشم انداز خوش بینانه را از جهان یاد بگیرد. اما شک و تردید او را از انجام این کار باز می دارد.
هیو لوری من نمی دانم چگونه احساس خوشبختی کنم
هیو لوری  / عکس
 
او از شهرت ناراحت است و ارتباط با مطبوعات را با اعدام مقایسه می کند. علاوه بر این ، در طول مصاحبه ، او سعی نمی کند بهتر از آنچه در واقع هست، به نظر برسد. و به هیچ وجه خود را بازیگر با استعدادی نمی داند.
 
این بازیگر دائماً با افسردگی دست و پنجه نرم می کند و زندگی خود را سردرگمی و شک می نامد و به هر ستایش با شک و تردید واکنش نشان می دهد 
هیو لوری من نمی دانم چگونه احساس خوشبختی کنم
هیو لوری  / عکس
 
به نظر می رسد همه این مشکلات از دوران کودکی سرچشمه گرفته است ، جایی که وی امید مادر خود بود اما به ناامیدی او تبدیل شد. پاتریشیا لیدلاو واقعاً کوچکترین فرزند خود را دوست داشت ، اما نتوانست به او بگوید. اگر هیو لوری کوچک ، بخش لازم از شناخت و گرمی محبت او را در سنین پایین بدست می آورد ، دلایل زیادی برای تردید در خود پیدا نمی کرد. فقط می توان امیدوار بود که روزی او یاد بگیرد که از زندگی لذت ببرد و خوشحال باشد.

نظرات

در ادامه بخوانید...

چرا مردم از وقت گذراندن با دوستان بیشتر از خانواده خوشحال هستند

در

دوستان
جای نگرانی نیست: دانشمندان دریافته اند که چرا مردم از وقت گذراندن  با دوستان بیشتر از خانواده خوشحال هستند.
روانشناسان آمریکایی دریافتند که وقت گذراندن با دوستان ، نه خانواده ، مردم را شادتر می کند. با این حال ، این مسئله نگرش های مختلف نسبت به دوستان و خانواده نیست ، بلکه مربوط به فعالیت های مشترک است - تفریح ​​با هر دو نفر برای مردم به همان اندازه خوشایند است ، اما وظایف خانه باعث شادی نمی شود.
 

روانشناسان دانشگاه South Methodist در ایالات متحده دریافته اند که گذراندن وقت با دوستان و نه با خانواده باعث خوشبختی بیشتر مردم می شود. با این حال ، نتایج خیلی ساده نیستند - همه چیز در مورد توزیع زمان صرف شده برای سرگرمی و مسئولیت است. sayarak.com نتایج یک مطالعه منتشر شده در مجله شخصیت و روانشناسی اجتماعی را تجزیه و تحلیل کرد .

چرا مردم از وقت گذراندن  با دوستان بیشتر از خانواده خوشحال هستند.


محققان می نویسند: "تحقیقات قبلی نشان می دهد که داشتن یک رابطه نزدیک یک نیاز اساسی انسان است که اگر برآورده شود ، با رفاه ارتباط مثبت دارد." "به تازگی ، دانشمندان استدلال کرده اند که برقراری ارتباط با شرکا و اعضای خانواده می تواند از نظر روانی سنگین باشد ، به عنوان مثال ، به دلیل فشارهای ناشی از نیاز به حمایت ، مراقبت و همدلی."

 

این امر محققان را بر آن داشت تا آزمایش کنند که مردم چگونه اوقات خود را با خانواده و دوستانشان ارزیابی می کنند و آیا مورد آخر واقعاً باعث خوشبختی آنها می شود.بیش از 400 نفر در این تحقیق شرکت کردند. محققان از آنها خواستند تا درباره زمانی که با دوستان یا خانواده می گذرانند فکر کنند ، کاری را که انجام می دهند به خاطر بسپارند و ارزیابی کنند که آیا این تجربیات احساساتی مانند خوشبختی ، رضایت و احساس معنی را برای آنها به همراه داشته است. هر احساس از 0 (تقریباً هرگز) تا 6 (تقریباً همیشه) رتبه بندی شد.


این اطلاعات و سایر پاسخ ها در مورد احساس شرکت کنندگان در زمان های مختلف به نویسندگان اجازه می دهد تا میزان خوشبختی تجربه شده با دوستان و خانواده خود را ارزیابی کنند.

 

اوقات گذراندن با خانواده و شرکای عشقی امتیاز کمتری را کسب می کند - شرکت کنندگان در اطراف دوستان احساس خوشبختی می کردند.با این حال ، محققان متذکر می شوند ، این مربوط به وضعیت رابطه نیست ، بلکه در مورد آنچه شرکت کنندگان با افراد خاصی انجام داده اند. اگر یک سرگرمی جالب با دوستان ، و سپس با خانواده و فرزندان همراه بود - اول از همه ، کارهای خانه و سایر فعالیت های نه چندان دلپذیر بود.

 

فعالیت با شرکای عشقی شامل معاشرت ، آرامش و غذا خوردن است. مردم اغلب با دوستانشان کار مشابهی انجام می دهند ، اما در نسبت های مختلف - به عنوان مثال ، 65٪ از وقت با دوستان خود با ارتباطات ارتباط داشت ، اما شرکت کنندگان در مطالعه فقط 28٪ از وقت با شرکا ارتباط برقرار کردند.

در حالی که اوقات را با فرزندان خود می گذراندند ، شرکت کنندگان همچنین زمان بیشتری را صرف فعالیتهایی می کردند که باعث ایجاد ارتباطات منفی مانند کارهای خانه و مسافرت می شد.

 

با این حال ، مراقبت از کودکان به طور کلی به عنوان یک فعالیت مثبت ارزیابی شد.ناتان هادسون ، استاد روانشناسی می گوید: "ایجاد فرصت هایی برای تجربه های مثبت با شرکای عشقی و کودکان مهم است - و از لحظات مثبت در کنار آنها واقعاً لذت ببرید. بعید به نظر می رسد که روابط خانوادگی چیزی بیشتر از کارهای خانه و مراقبت از کودکان را شامل نمی شود! "

 

هادسون خاطرنشان می کند که وقتی شرکت کنندگان فقط فعالیت های لذت بخش را توصیف می کردند ، تفاوت معناداری در رتبه بندی بین گذراندن وقت با دوستان و خانواده وجود نداشت. به عبارت دیگر ، تفریح ​​با هر دو به همان اندازه برای آنها خوب بود.هادسون توضیح می دهد: "تحقیقات ما نشان داده است كه اختلاف رضایت از دوستان و خانواده هیچ ارتباطی با تفاوت روابط بین افراد ندارد." "بنابراین این مقاله یک دید خوش بینانه از خانواده ارائه می دهد و فرض می کند که مردم هنوز از بودن در کنار شرکای عشقی و فرزندانشان لذت می برند."

 

به هر ترتیب ، برقراری ارتباط با دوستان و اعضای خانواده برای شخص ضروری است - پزشکان آلمانی هشدار می دهند که تنهایی خطر حمله قلبی ، سکته مغزی و مرگ را از هر علت افزایش می دهد .پیگیری بیش از 4000 بزرگسال مسن نشان داد که عدم وجودروابط اجتماعی در جامعه خطر ابتلا به بیماری های قلبی عروقی را 44٪ افزایش می دهد و خطر مرگ ناشی از آن را 47٪ افزایش می دهد.

 

محققان طبقه بندی شده در گروه افراد منزوی اجتماعی قرار دادند که شریک ، دوست و عضوی از هیچ سازمان سیاسی ، مذهبی ، اجتماعی ، ورزشی یا شغلی نبودند.معلوم شد که آسیب پذیرترین گروه زنان ، افراد بیکار و غیرفعال جسمی ، با سطح تحصیلات و درآمد پایین تر ، سیگاری ها و مستعدان افسردگی هستند.

نظرات

در ادامه بخوانید...