معنی علامت با "انگشت شست" در روم باستان

در

گلادیاتور

کتابهای درسی و فیلم های تاریخی اغلب مردم را گمراه می کنند. امروزه بسیاری از مردم مطمئن هستند که این تماشاچیان بودند که سرنوشت بازنده را در جنگهای گلادیاتور ها در روم باستان رقم می زدند.با بالا بردن انگشت شست خود به سمت بالا یا به سمت پایین اشاره می کردندیا یک علامت دیگر با شست نشاندهنده نجات زندگی گلادیاتور بود؟ اگرچه جمعیت حاضر در میادین در واقع سرنوشت مبارز شکست خورده را رقم میزدند ، این کار با چه روش متفاوتی انجام می شد؟

 

این اعتقاد که حرکات انگشت شست  بیانگر تأیید یا عدم تأیید است ، به لطف اشتباه هنرمند ژان لئون جروم ، یا دقیق تر ، نقاشی او Pollice Verso ، در سال 1872 به آگاهی عمومی رسید. حرکات انگشت شست جمعیت در این تابلو توسط هنرمند به اشتباه تفسیر شده است.

 

ollice Verso

Pollice Verso نقاشی قرن نوزدهم است که در فیلم گلادیاتور ریدلی اسکات از آن الهام گرفته است. / عکس


در واقع ، این هنرمند احتمالاً هرگز تصور نمی کرد که عبارت "Pollice Verso" به معنای نشان ندادن انگشت شست باشد. متأسفانه ، نقاشی ژان لئون گروم چنان محبوب شده است که اشتباه این هنرمند به یک باور غلط رایج تبدیل شده است و متأسفانه ، هالیوود نیز در این امر سهیم بوده است. وقتی ریدلی اسکات فیلم گلادیاتور را ساخت ، کولوسئوم بزرگترین جاذبه در رم شد و مردم علاقه زیادی به جنگ گلادیاتورها پیدا کردند.

 

اما خود کارگردان ، همانطور که بعداً معلوم شد ، تحت تأثیر بازتولید نقاشی ژان لئون گروم ، که تهیه کنندگان آن را قبل از فیلمبرداری به او نشان دادند ، قرار گرفت. در نتیجه ، ژست "شست به پایین" به عنوان ژستی برای "پایان دادن" به زندگی گلادیاتور در فیلم ظاهر شد و توهم را بیشتر رایج کرد.

انگشت

انگشت شست در داخل مشت پنهان شده است.

 

جان دریدن در 1693  نشان داد که اگر گلادیاتور شکست خورده نباید کشته شود انگشت شست درون مشت پنهان می شد. هر زمان که یکی از مبارزان به شدت آسیب می دید ، داور فراخوانی می شد تا مشخص شود این شخص باید زنده بماند یا بمیرد ، این بستگی به میزان خوب جنگیدن او داشت.

 

داوران معمولاً بر اساس واکنش جمعیت تماشاچیان تصمیم خود را می گرفتند. آنها تماشا می کردند که آیا تماشاگران تشویق می کنند ، سرگرم می شوند و اگر گلادیاتور را دوست ندارند انگشت شست را به سمت پایین می گیرند. اگر تماشاچیان این کار را می کردند ، داور انگشت شست خود را بالا می برد و به زندگی مبارز زخمی پایان داده می شد. 

 

ollice Verso
جزئیات: باکره های وستال مرگ را برای یک گلادیاتور شکست خورده نشان می دهند.

 

این نقاشی تقریباً بلافاصله بحث در مورد صحت استفاده ژان لئون گروم از حرکات انگشت شست توسط تماشاگران در کولوسئوم را آغاز کرد. اختلافات همچنان حل نشده است. ژست دقیق توصیف شده توسط عبارت pollice verso مشخص نیست. از سوابق تاریخی ، باستان شناسی و ادبیات مربوط به روم باستان ، هنوز مشخص نیست که انگشت شست به سمت بالا چرخانده شده و بعد به سمت پایین برگشته ،  یا در داخل دست مخفی شده است تا نظرات مثبت یا منفی را نشان دهد. نقاشی ژان لئون گروم این ایده که انگشت شست برای یک گلادیاتور شکست خورده نشانگر زندگی و یا نشانگر مرگ است ، بسیار رایج شد.

 

در مواردی که گلادیاتور زخمی شده بود و نمی توانست بجنگد ، انگشت اشاره خود را به سمت بالا می برد و بدین ترتیب جنگ را متوقف می کرد ، به شکست خود اعتراف کرده و از پادشاه می خواست که سرنوشت او را تعیین کند. بسته به نظر پادشاه ، پیروز مجبور بود زندگی گلادیاتور زخمی را تمام کند یا اگر با مقاومت شجاعانه لیاقت زندگی را داشت ، وی را زنده رها می کرد. در بازی هایی که در خود رم برگزار می شد ، پادشاهان با کمک حرکاتی که با گذشت زمان تغییر می کردند ، "انتخاب" می کردند.

 

اگر گلادیاتور می توانست با مهارت نظامی مخاطب را تحت تأثیر قرار دهد ، می توانست مورد عفو قرار گیرد. پادشاهان سازمان دهنده نبردها می توانستند به یک گلادیاتور رحم کنند.

 

گرچه اعتقاد عمومی بر این است که " انگشت شست رو به بالا  " به معنای "زندگی" و انگشت شست رو به پایین به معنای "مرگ" است (در این شکل اکنون از حرکات برای تأیید و محکومیت استفاده می شود) ، در بیشتر بازی های باستانی ، صرف نظر از جهت ، انگشت بیرون زده چه پایین و چه در جهت بالا به معنای "مرگ" بود.

 

 فریاد آرزوها نیز نقش مهمی داشت. اعتقاد به اینكه جمعیت اوباش روم باستان با چرخاندن انگشت شست به بالا یا پایین به گلادیاتور مغلوب مرگ یا مرگ می بخشند ، پس از ظهور تابلوی " Pollice verso" توسط هنرمند ژان لئون جروم بر اساس متن لاتین كه به درستی تفسیر نشده است ، ایجاد شد .

 

نماد  پایان جنگ بین گلادیاتورها ، و "زنده ماندن گلادیاتور شکست خورده" به معنای ساده یک انگشت شست پنهان در یک مشت بود ، نمادی از یک شمشیر در داخل غلاف .

 

همچنین بسیاری از محققان به این نتیجه رسیدند که امپراطور انگشت خود را پایین نمی آورد ، بلکه آن را به پهلو می گیرد و دست خود را خم می کند ، گردن خود را با آن لمس می کند. واقعیت این است که گلادیاتور پیروز ، شکست خورده را به زانو در می آورد و در صورت صدور حکم اعدام ، تیغه را به صورت عمودی به پایین گردن ، پشت استخوان یقه فرو می برد و قلب را سوراخ می کرد. بنابراین ، امپراطور به معنای واقعی کلمه نشان می داد که به کجا باید حمله کند.

 

نظرات

در ادامه بخوانید...

اثر قابل تحسین هنرمند ژاپنی + تصاویر

در

(سیارک) : هنرمند ژاپنی  «مانابو ایکدا» در پی زلزله بزرگ ۲۰۱۱ در توهوکوی ژاپن و سونامی متعاقب آن، که بسیاری از شهروندان ژاپنی کشته و خسارت‌های اقتصادی زیادی به این کشور وارد آمد ( در عرض تنها شش سال، همه آن خرابی‌های بزرگ بازسازی و ترمیم شده اند)، برای به تصویر کشیدن راز استواری ژاپنی‌ها، به مدت سه و نیم سال، روزانه ۱۰ ساعت کار کرده است تا این اثر قابل تحسین را خلق کند!

                            «مانابو ایکدا»، از سال ۲۰۱۳ دست به کار کشیدن یک تابلوی ۳ در ۴ متری 

     او به مدت سه سال و نیم ، شش روز در هفته و هر روز 10 ساعت، روی این تابلو که تولد دوباره نام دارد، کار کرده است!


 

 

 

 نتیجه کار بسیار شگفت انگیز می باشد.  از دور شما درختی بزرگ با شکوفه‌هایی زیبا می‌بینید که از دل سونامی سهمگین سربرآورده، اما اگر نزدیک‌تر بروید، نقاشی انبوهی از ظرایف  و و هزاران داستان کوچک را که در دل خود پنهان کرده ، می‌بینید.

این پست را چگونه می‌بینید؟ برای شما مفید بود؟ لطفا با نوشتن کامنت در زیر ما را مطلع کنید.  (سیارک)  

 

نظرات

در ادامه بخوانید...

نبش قبر سالوادور دالی نقاش شهیر اسپانیایی صادر شد

در

 سالوادور دالی

یک قاضی در مادرید حکم نبش قبر سالوادور دالی، نقاش اسپانیایی را صادر کرده تا کارشناسان نمونه دی‌‌ان‌ای او را بگیرند و بررسی کنند. بدین ترتیب قاضی به درخواست زنی که ادعا می‌کند دختر دالی است پاسخ مثبت داده است.
زنی که به شغل فالگیری با کارت‌های تاروت در ایالت "خیرونای"  اسپانیا مشغول است ، مدعی شده که دختر سالوادور دالی نقاش شهیر اسپانیایی ، که 28 سال پیش درگذشته می باشد. این زن که پیلار آبل مارتینز نام دارد و و در سال ۱۹۵۶ در شهر فیگرس در خیرونا متولد شده ، مدعی است که حاصل معاشقه نقاش مشهور اسپانیایی با یکی از خدمتکاران می باشد.(سیارک)

پیلار آبل مارتینز در تلاش است تا برای تطابق دی ان ای  خود و سالوادور دالی نقاش شهیر اسپانیایی ، از دادگاه دستور نبش قبر بگیرد و قاضی در مادرید اسپانیا با حکم نبش قبر سالوادور دالی ،  موافقت کرده است . در صورت ثابت شدن این ادعا او حق استفاده از سود حاصله از فروش آثار  سالوادور دالی را دارد. سالوادور دالی نقاش شهیر اسپانیایی کل دارایی خود را به دولت اسپانیا واگذار کرده است. سالوادور دالی و همسرش گالا در زندگی مشترک ۴۸ ساله فرزندی نداشته اند و به گفته سالوادور دالی ، او از رابطه جنسی بیزار بوده است.

سبک نقاشی های سالوادور دالی که در سال ۱۹۸۹ در فیگرس فوت شد  سوررئالیسم می باشد.

سالوادور دالی با لوئیس بونوئل، فیلمساز اسپانیایی در 2 فیلم به نام های "سگ اندلسی" و "عصر طلایی" همکاری کرده بود.(سیارک)

نقاشی از سالوادور دالی

نقاشی از سالوادور دالی

نقاشی از سالوادور دالی

نقاشی از سالوادور دالی

نقاشی از سالوادور دالی

نقاشی از سالوادور دالی

نقاشی از سالوادور دالی

نقاشی از سالوادور دالی

نقاشی از سالوادور دالی

نقاشی از سالوادور دالی

نقاشی از سالوادور دالی

نقاشی از سالوادور دالی

نقاشی از سالوادور دالی

نقاشی از سالوادور دالی

نقاشی از سالوادور دالی

نقاش سالوادور دالی

نقاشی از سالوادور دالی

نقاشی از سالوادور دالی

نقاشی از سالوادور دالی

نقاشی از سالوادور دالی

نقاشی از سالوادور دالی

نقاشی از سالوادور دالی

نقاشی از سالوادور دالی

نقاشی از سالوادور دالی

نقاشی از سالوادور دالی

نقاشی از سالوادور دالی

نقاشی از سالوادور دالی

نقاشی از سالوادور دالی

نقاشی از سالوادور دالی

نقاشی از سالوادور دالی

نقاشی از سالوادور دالی

نقاشی از سالوادور دالی

نقاشی از سالوادور دالی

نظرات

در ادامه بخوانید...

درآمد دختر 5 ساله استرالیایی از نقاشی

در

شاید به نطر زیاد عجیب نباشد زیرا تمام کودکان از خط خطی کردن دیوارها در زمان کودکی خوششان می آید و از زمانی که مدادرنگی  را می شناسند شروع به خط و خطوط کشیدن روی در و دیوار و به اصطلاح نقاشی می کنند. 
کاساندرا جی  یا کسی جی (Cassie Gee)، دختر پنج‌ ساله استرالیایی هم  در سن دو سالگی نقاشی را شروع کرد . اما در سن پنج سالگی  شروع به فروش نقاشی هایش نمود. و از این راه صدها دلار درآمد کسب کرد او برای کشیدن نقاشی هایش از رنگ  آکریلیک ترکیب شده با آب روی بوم استفاده می کند و از انگشتانش یا استفاده از چنگال یا سیخ کباب برای کشیدن استفاده می کند و  تجربیاتی هم در زمینه کار با رِزین و جوهر دارد. تا الان 200 نقاشی  فروخته و مقداری از درآمدش را به سازمان‌های خیریه از جمله سازمان‌های حمایت از زنان بی‌خانمان و بیماران بخشیده است. این دختر پنج‌ساله استرالیایی صاحب صفحه‌ای در اینستاگرام و فروشگاهی در سایت "اتسی" (etsy) می باشد.(سیارک)

نظرات

در ادامه بخوانید...

نتیجه آزمایش دی ان ای سالوادور دالی

در


پیلار آبل، طالع بین و فال‌گیر ۶۱ ساله، طی دهه گذشته سعی داشته ثابت کند که فرزند رابطه‌ای است که مادرش و سالوادور دالی، نقاش اسپانیایی در سال ۱۹۵۵ با هم داشتند.
از این رو در ماه ژوئن سال جاری یک دادگاه محلی دستور نبش قبر سالوادور دالی داد تا نمونه‌‌برداری دی‌ان‌ای از مو، استخان و ناخن‌های جسد دالی به انجام برسد.
یک ماه بعد، متخصص‌ها وارد سردابه زیر موزه دالی شدند و از بدن او نمونه‌برداری کردند. پس از آزمایش نمونه‌ها، بنیاد دالی، که مسئولیت نگه‌داری از اموال او را بر عهده دارد، اعلام کرد نتیجه آزمایش‌ها نشان می‌دهد که دالی پدر پیلار آبل نیست.

نبش قبر سالوادور دالی نقاش شهیر اسپانیایی صادر شد


این نهاد در بیانیه‌ای اعلام کرد: "نتیجه آزمایش به هیچ عنوان برای ما غیرمنتظره نیست، برای اینکه هیچ سندی وجود ندارد که درستی ادعای پیلار آبل درباره فرزندی دالی را به اثبات برساند."
"خوشحالیم که دیگر می‌توانیم این بحث پوچ را پشت سر بگذاریم. خوشنود هستیم که بتوانیم دوباره همه وقت و توان خود را صرف مدیریت مجموعه عظیم آثار نقاشی او کنیم."
پیلار آبل، در گفت‌وگویی با روزنامه ال پائیس اعلام کرد که هنوز او یا وکیل‌هایش نتیجه آزمایش‌های دیان‌ای را ندیده‌اند.
او گفت: "تا زمانی که نتیجه رسمی به دستم برسد، می‌توانند هرچه می‌خواهند بگویند. من قایم نمی‌شوم. نتیجه آزمایش هرچه باشد - چه مثبت چه منفی - وقتی که نتیجه به دستم رسید، یک کنفرانس خبری برگزار می‌کنم و درباره نتیجه آزمایش توضیح خواهم داد."
او افزود: "اگر هم نتیجه آزمایش منفی باشد، باز هم یک آبل هستم."
پیلار آبل مدعی شده بود که مادربزرگش راز پدرش را به او گفته بود: "او به من گفت 'می‌دانم که دختر پسر من نیستی. دختر یک نقاش بزرگ هستی، اما با وجود این تو را دوست دارم ' ."
ده سال پیش، یک حکم قضایی به خانم آبل اجازه داد تا از ماسکی که دالی هنگام مرگ بر صورت داشت برای نمونه‌برداری دی‌ان‌ای استفاده کند. اما، آن آزمایش نتیجه‌ای قطعی نداشت.
نارسیس باردالت، مردی که در سال ۱۹۸۹ بدن دالی را برای خاک‌سپاری آماده کرده بود، یکی از اعضای گروه نبش قبر بود. او گفت: "سیبیل دالی دست نخورده و مرتب بود. مثل عقربه‌های ساعت، ۱۰:۱۰. همان‌طور که او دوست داشت."
وی افزود: "صورت او با یک دستمال ابریشمی پوشیده شده بود. یک دستمال باشکوه. وقتی که پارچه را برداشتند، ذوق‌زده شدم، برای اینکه دیدم سیبیل دالی خراب نشده بود. تحت تاثیر قرار گرفتم. حتی موی او را هم می‌شد دید."

نظرات

در ادامه بخوانید...

پیکرتراشی عمیقا مدیون زنان هند است

در


دهه های 1970 و 1980 چیزهای منحصربفردی را به خود دیده اند ورود هنرمندان حرفه ای زن، که برخی از آنها در مقایسه با بسیاری از همتایان خود با استعدادتر بودند. برخلاف غرب که در انجا فمینیستها در همه جا متحد هستند و برتری مردان را زیر سوال می برند، و عادلانه خواستار برابری کامل هستند، این پدیده در هند در یک زمینه غیرخصمانه روی داد. زنان هند تنها خواستار نقاشی و مجسمه سازی بودند. آنها استعداد و درخشش خود را اثبات کردند و احترامی را که شایسته آن بودند به دست آوردند. هند شروع به بهره گیری از استعدادهای استثنایی مجسمه سازان بنگالی میرا موکرجی (متولد 1923)، مرینالینی موکرجی (متولد 1949)، نقاشان دهلی ارپیتا سینگ (متولد 1937)، که با نقاش برجسته منظره پارامجیت سینگ ازدواج کرد، و ارپانا کائور (متولد 1954)، انجولی الا منون (متولد 1940) که در پاریس تعلیم دیده بود، رکها رودویتیا (متولد 1958) فارغ التحصیل دانشکده سلطنتی هنر، و لاکنو شاگرد گوجی ساروج پال (متولد 1945)، کرد.


هنر عامیانه هند عمیقا مدیون زنان هند است. از زمآنهای کهن، تزئین درگاهها، رنگ آمیزی دیوار، طراحی کف اتاقها، سوزن دوزی، نساجی و حتی نقاشی تصاویر بر روی کاغذ بر عهده زنان بوده است (هنرمندان مادهوبانی از بیهار با نمایشگاههایی که از طراحی های بسیار رنگی خود برگزار کردند به شهرت ملی و بین المللی دست یافتند). اما به لحاظ تاریخی، تا دهه 1930، هیچ هنرمند زنی نبوده است که هنر والا یا هنر اصلی دغدغه او باشد. شیر گیل نخستین زن هنرمندی بود که پا به عرصه گذاشت، عمدتا به این دلیل که او فقط در هند به دنیا امده بود، ولی در کل شخصیتی اروپایی داشت و از جنبه ظرافت طبع نیز هندی بود. روی هم رفته در هندی بودن او جای تردید وجود دارد، در میان مزارع گندم پنجاب متولد و پرورش یافته بود، جایی که پدر او اصالتاً به انجا تعلق داشت، او می توانست یک نقاش باشد و یا اجازه داشت تا تبدیل به یک نقاش شود. هر چند او به دلیل شجاعت استثنایی و نبوغ خود تبدیل به یک الگو شد، ولی برای بیش از ربع قرن پس از مرگ او در سال 1941 هنوز هم هیچ زن هنرمندی نتوانسته با او برابری کند. حال ناگهان با تعداد فزاینده ای از آنها مواجه می شویم، که عمق و بعد جدیدی را به هنر می بخشند، آن را غنی و کشورهای خارجی را شگفت زده می سازند. مجسمه های فیبری کنفی مرینالینی، نفس گیر هستند و نیروهای مقدس الهی را پیش می کشند، در طول نمایشگاه او در سال 1994 در موزه هنر مدرن آکسفورد از آثار او استقبال شد (که در انجا تراپتی پاتل نیز مجسمه های سرامیکی خود را در همان سال به نمایش گذاشت که با استقبال گرمی مواجه شد). و موفقیت اثر saleroom انجولی الا منون در کریستی و ساتبی از سال 1989به طور متقاعد کننده ای نشان داده است که هنرمندان زن هند ارزش واقعی خود را دریافته اند.


با آنکه زنان همچنان در عرصه هنر هند پیشگام و سردمدار بودند، گروهی از هنرمندان خانگی روی صحنه آمدند که با خود شور و نشاط و بینشهای جدیدی به همراه آوردند. یوسف (متولد 1952)، اخیلش (متولد 1965)، ویجی شیند (کتولد 1958) و پی. سرینیواسان (متولد 1951) انتزاع را با یقین و حساسیت انتخاب کردند که این روزها به ندرت در غرب به چشم می خورد. اتول دودیا (متولد 1959) در نخستین حضور خود در اوایل دهه 1980 نور، فضا و سطوح را همراه با مورد آزمون دیوید هاکنی از یک سو و چشمان تیزبین ادوارد هاپر به کار برد. در نقاشی های جدید او، رئالیسم عکس دهه 1970 را با رئالیسم ذهنی تلفیق کرده است تا داستان گویی اتوبیوگرافی را به میان بیاورد. نوع بسیار متفاوتی از سورئالیسم در آثار سورندران نایر (متولد 1956) چشمها را خیره و بیننده را هیجان زده می سازد، در حالیکه آثار پارش میتی (متولد 1965) با قدرت بوسیله ابرنگ درگیری بین اب، زمین و اسمان، و رویارویی بین زن و مرد را طی یک مسابقه بی پایان به صورت شوخ طبعانه به تصویر می کشد. با اینهمه، جذاب ترین هنرمند جوان ان. ان ریمزون (متولد 1957) است. یک مجسمه ساز متفکر که اغلب کف و دیوار را با چندین تصویر به ظاهر نامرتبط اشغال می کند تا بتواند کار خود را انجام دهد، تصاویری از تنفس، سردرگمی و پریشانی، و به چالش کشیدن مغز.


دو هنرمند جوان که یک سرو گردن بالاتر از سایر هنرمندان قرار دارند، مجسمه سازان کاپور و میستری می باشند. بسیار ماهر و کارآموخته که هر دو دارای شهرت جهانی هستند و پس از نمایش Britain در نمایشگاه آثار هنری دوسالانه ونیز در سال 1991، کاپور دو سال بعد موفق به کسب جایزه ترنر شد و در سال 1996 موضوع کتاب برجسته ای به قلم Germano Celant شد، در حالیکه میستری در سن سی و چهار سالگی در سال 1991 برای اکادمی سلطنتی انتخاب شد، پس از ترنر او جوان ترین استاد این دانشگاه بود. کاپور در اوایل دهه 1980 با انتزاع فوق العاده جدید خود به شهرت رسید که شامل طراحی کف با تکه هایی از رزین، چوب و رنگدانه های خالص است، که یادآور مراسم مذهبی هند بود. او خستگی ناپذیر و مبتکر بود به گونه ای که در کار بعدی خود جسورانه تر عمل کرد و شگفتی آفرین شد، طرحی که در ان اشکال ساده ای از سنگی تراشیده می شوند که سرچشمه عرفان بی انتهای هند و همچنین حامل مضمون فلسفی است. میستری، که آثار او فیگوراتیو هستند، با خودنمایی برابر با فلز، سنگ و چوب به همان نتایج دست یافت. پیکره هایی شبیه به ابوالهول، بالدار و عظیم الجثه با سر انسان، که پس از کاباناهای (ناقلین خدایان) چوبی شمال هند، تجلی بخش قدرت و اقتدار بودند، و این حالی بود که نقش برجسته های او طنین انداز متافیزیکال کنار گذاشته شده از اساطیر ایین هندو بودند. این آثار مربعی شکل رمز و راز و زیبایی گیج کننده خاصی داشتند. ماسکهای او که از لوازم خانگی چوبی و قدیمی شکسته هند ساخته شده بودند سبب برانگیختن احساسی بسیار کهن می شدند، همانند آنچه ماسکهای افریقایی انجام میدادند که پیکاسو نیز به نوبه خود از آنها الهام گرفته است.

آینده هنر معاصر هند

دهه 1980 شاهد ورود هند به خونین ترین مرحله سیاسی از زمان استقلال بوده است و تحولات خشونت آمیز داخلی ناشی از تروریسم تجزیه طلب به قیمت زندگی ده ها هزار نفر، از جمله ایندیرا گاندی تمام شد. اما همان گونه که تاریخ گواه ان است، هند دارای صبر و شکیبایی سرسام اور و استعداد شگرفی برای بقا است. هند جان سالم به در برد. از درد خودتحمیل شده رها، و با نیاز مبرم به اکتا، اتحاد، و احساس نیاز عمیق به تغییرات اساسی در سیستم مالی مندرس هند، پدیدار شد.
دهه 1990 با معرفی "اقتصاد باز" وارد مرحله جدیدی از تغییر شد، به تقلید از سایر کشورهای موفق در خاور دور همانند سنگاپور، مالزی و کره جنوبی. این اثر کلی به تدریج در باقیمانده هند گسترش یافت، و در حوزه هنر این اثر موجب به وجود آمدن رونق مجازی شد فروش آثار هنری معاصر بهتر از قبل آغاز شد، یک رویه تشویقی تعیین شد که به ساخت گالری های مورد نیاز در کشور کمک می کرد، که به صورت خلاقانه توسط گالری های وادهرا در دهلی، راخی سرکار CIMA در کلکته و گالری پاندول در مومبای رهبری می شدند.
از لحاظ بین المللی نیز علاقه به هنر معاصر هند به سرعت در حال رشد است. جشنواره بزرگ هند در بریتانیای کبیر در سال 1982 این هنر را به شیوه قابل توجهی از طریق برپایی نمایشگاه بزرگی در اکادمی سلطنتی هنر به غرب معرفی کرد. از ان زمان به بعد جشنواره های مشابهی در پایتختهای مهم و سرآمد جهان برگزار شدند.
کلکسیونرهای برجسته امریکایی، چستر و دیوید هرویتز، در نظر مردم نخستین خارجی هایی بودند که علاقه بی تناقض خود را به جنبش هنر مدرن هند نشان دادند، همراه با دوراندیشی قابل توجهی که بواسطه ان هزاران اثر هنرمندان هندی را در طول سه دهه گذشته خریداری کردند. موزه فوکوکا و موزه گلن بارا در اوزاکای ژاپن، مجموعه های مشابهی را به رخ می کشند، و به طور منظم نمایشگاههایی را از آثار هنرمندان هندی ساکن در هند و خارج از کشور بر پا می کنند. گالریهایی که متخصص هنر معاصر هند هستند ناگهان در کلان شهرهای غربی پدیدار شدند در حال حاضر در لندن تعدادی از این گالریها وجود دارد. این روند در سال 1987 با گالری هوریزون در بلومزبری که توسط هنرمندان اداره می شود آغاز شد (با همکاری شواری هنرهای هند و بریتانیا) و در حال حاضر توسط گالری کاپیل جاری والا و سایر گالریها در بخش باختری لندن ادامه می یابد.
خانه های حراج مشهور دنیا، همانند ساتبی و کریستی، در حالیکه به مدت چندین دهه فروش آثار هنری تاریخی هند را بر عهده داشته اند، از سال 1989 نیز فروش آثار هنر معاصر هند را در مومبای، دهلی، لندن و نیویورک، با سیر صعودی موفقیت به دست گرفته اند. این فروشها کلکسیونرهایی را از سراسر جهان جذب کرده اند، که نشان دهنده ارزش تجاری رو به رشد هنر هند در سطح بین المللی است. پیش از مشاهده 100 سال نقاشی هند شرکت Sotheby در سال 1996، منتقد و ویراستار برجسته، پیتر تاونسند، اظهار می کند که " این آثار بسیار جهانی به نظر می رسند، اما این آثار تنها توسط هنرمندان هند نقاشی شده اند". در میهن، که بواسطه موفقیت، خلاقیت هنرمندانش شاداب بود و جان گرفته بود، هنرمندان همچنان به تجربه، تکامل و توسعه ادامه می دهند که صحنه هنر معاصر هند را در دنیا بسیار درخشان می سازد. در این فضای خوش بینی است که نبوغ خلاقانه هند به هزاره جدید دست می یابد. 

 

نظرات

۱۳۹۷/۷/۲۴واقعا زنان هنرمندی داره ترکیب رنگ هاشون عالیه کلا زندگی جاری هستش با رنگ لباس هاشون و تقاشی ها و در و دیوار ......

در ادامه بخوانید...

20 نقاشی شگفت انگیز با چاقو

در

نقاشی چاقو

نلی فرانسوا یک فرانسوی  بومی مارسی، که از صحنه های پیش پا افتاده و ساده  و راه حل های استاندارد در زمینه عکاسی خسته شده است و به نقاشی رو آورده، به همین دلیل است که شاهکارهای شگفت انگیز، غیر معمول و پر از پرتره های احساسی را ،  نقاشی چاقو ساده  ، به تمام جهان ارائه می دهد - تصاویر نقاشی شده از عکس هایی است، که با استفاده از یک چاقو و پالت رنگ درست شده اند.

 

عکس نقاشی چاقو

با نگاهی به چنین شورش رنگ، انواع احساسات ایجاد می شود: بعضی ها آن را دوست دارند، بعضی چشم هایشان را از رنگ های روشن برمی گردانند. اما نمی توانند به آثار فرانسوا بی تفاوت باشند. کار او، در این روش غیر معمول و گاه به ظاهر پر هرج و مرج انجام می شود، دیدگاه ها را جذب می کند و مجبور می کند نقاشی های او را  را دوباره و دوباره ببینند.

 

چشمانش 

غم و اندوه

او مایل به اشتراک گذاشتن نقاشی هایش می باشد و می گوید که چگونه نقاشی های خود را ایجاد می کند. او می گوید که عکس هایی او را جذب می کند که بیشترین تاثیر را دارند و حداکثر تاثیر احساسی و حساسیت را به همراه می آورند.

 

نقاشی با چاقو

و پس از آن، با ارائه طیف وسیعی از رنگ روی  بوم ، با کمک یک چاقو، آنها را با حرکات ناگهانی و هرج و مرج، که در نقاشی ایجاد خطوط تیز و شکسته ای می کند، اعمال می نماید.

 

طرح نقاشی چاقو

 

پرتره یک دختر 

پرتره یک مرد

به چی فکر میکنه؟

انتخاب رنگ ها، به گفته هنرمند، به صورت جداگانه برای نقاشی روی هر عکس انجام می شود. او شخصیت های منحصر به فرد  و مشهور را در کارهایش برجسته نمی کند. بلکه افراد ساده، دوستان و آشنایان، و همچنین عکس هایی که در اینترنت می بیند، می توانند قهرمانان نقاشی های او باشند. هر تن و سایه به دقت برای پس زمینه  و کلی احساس : رنگ های تیز تر، آبی تر - برای کار غم انگیز و تاثیر گذار، و رنگ های روشن، آفتابی، از زرد به قرمز آتشین - برای جسارت

 

تصویر رنگی زیبا

کشیدن نقاشی چاقو

او ساکت است

چهره آنها

اشک

عمق تصویر به واسطه چشم های روشن بیان شده - تنها چیزی که نقاش به طور کامل در چهره انسان به تصویر می کشد، دقیق تر از همه جزئیات است. آبی یا قهوه ای، آنها مانند یک آینه روح هستند، چشم ها سخن می گویند : غم و اندوه، شادی، غم و اندوه و یا تعجب، زندگی گذشته و یا احساسات دیوانه وار در عکس ملاحظه می شود.

 

پسر بچه

آرامش و قدرت

 

نظرات

در ادامه بخوانید...