سریال جعل آنا : چگونه دختر یک کامیون دار روسی کل منهتن را فریب داد
طاهره مصطفویدر۱۴۰۳/۲/۱۸
در سال 2014، آنا دلوی به نیویورک نقل مکان کرد و شروع به زندگی مجلل کرد و وانمود کرد که وارث یک سرمایه دار نفتی است. ما می گوییم که چگونه یک مهاجر ساده روسی و دختر یک راننده کامیون توانست کل نخبگان منهتن ، اما نه عدالت را را گول بزند.
در 27 مارس 2019، جلسه دادگاه منهتن در مورد آنا سوروکین (همچنین با نام آنا دلوی) که متهم به جعل اسناد و جرایم مالی بزرگی بود که به نفع خودش انجام شده بود، آغاز شد. دادستان ها گفتند که آنا به بانک ها، هتل های مجلل و "دوستان" مشهور خود حداقل 275000 دلار بدهکار است و خواهان مجازات شدید تا 15 سال زندان شد.
در روزهای ابتدایی جلسات، سالن دادگاه به معنای واقعی کلمه شلوغ بود. هم روزنامه نگاران نشریات بزرگ و هم کل نخبگان منهتن می خواستند برجسته ترین کلاهبردار دهه 2010 را با چشمان خود ببینند. آنا دلوی این را به خوبی درک کرد، بنابراین او کاملاً برای اولین حضور خود در دادگاه آماده شد. متهم ، آناستازیا واکر استایلیست مشهور را که لباس بسیاری از افراد مشهور از کورتنی لاو گرفته تا جی ایزی را پوشانده است، استخدام کرد و از او خواست که ظاهری شیک برای او ایجاد کند.
و هنگامی که درهای دادگاه باز شد، حضار شوکه شدند: آنا دلوی، با لباس مشکی کوکتل Miu Miu که با یک چوکر شیک و عینک سلین تکمیل شده بود، واقعا شیک به نظر می رسید. کلاهبردار به معنای واقعی کلمه از آستانه بی گناهی خود را اعلام کرد و از رسیدگی به تحقیقات خودداری کرد. وکیل او اسپودک در توضیح موضع موکل خود گفت که آنا دلوی کاری انجام نداده است مهم نیست که سایر نمایندگان بوهمیا چه می کنند. اسپودک در سخنرانی افتتاحیه خود گفت: "هر هزاره ای به شما خواهد گفت که احساس برتری غیرعادی نیست." - هر کدوم از ما یه ذره از آنا داریم. همه ما گاهی دروغ می گوییم."
آنا سوروکین (دلوی) در دادگاه، 27 مارس 2019
در طول محاکمه، به نظر می رسید آنا دلوی نسبت به اتهامات بی تفاوت بود. به عنوان مثال، او بیشتر به تعداد افراد حاضر در دادگاه علاقه مند بود. در اواسط آوریل، زمانی که جمعیت کمی کاهش یافت، آنا ناگهان جلسه را قطع کرد و با صدای بلند از وکیلش پرسید: "همه کجا رفتند؟!" در واقع، بیهوده آیا او یک لباس شیک جدید با یک استایلیست تمام شب آماده کرده و انتخاب کرده است؟ و آیا اکنون کسی او را نخواهد دید؟ آنا به سادگی نتوانست از این وضعیت جان سالم به در ببرد. برای او، تصویر آنقدر مهم بود که چندین بار جلسات را مختل کرد و در مورد کمد لباس خود عصبانی شد. و در 29 مارس به دلیل "مشکلات تدارکاتی لباس" از حضور در دادگاه خودداری کرد. به گفته متهم، «لباسهای او کثیف و اتو نشده بود»، بنابراین مجبور شد جلسه را از دست بدهد.
من از میزان فریبکاری که متهم به آن متوسل شد، شوکه شدم. قاضی دیانا کیزل در مصاحبه ای با خبرنگاران قبل از صدور حکم گفت: هزارتوی دروغ هایی که آن ها برای انجام عملیات های متقلبانه خود ایجاد کردند. او همچنین اضافه کرد که تنها چیزی که روز قبل متهم را نگران کرد این بود که "چه کسی نقش او را در پروژه های نتفلیکس یا HBO بازی می کند."سریال جعل آنا"
"سریال جعل آنا"
در 26 آوریل 2019، هیئت منصفه آنا را در 8 مورد از 10 مورد مجرم تشخیص داد و قاضی او را به 12 سال زندان محکوم کرد. او همچنین به پرداخت 200000 دلار بدهی (و 24000 دلار جریمه) محکوم شد. درست است ، دلوی بسیار در زندان ماند! در فوریه 2021 مشخص شد که این دختر زودتر از موعد آزاد شده است. و در حالی که تمام جهان در تعجب هستند که او پس از آزادی چه خواهد کرد (و اینکه آیا او قصد کلاهبرداری های جدیدی را دارد یا خیر؟)، و منتظر دو پروژه سینمایی است که به طور همزمان به زندگینامه او اختصاص داده شده است (یکی از آنها، سریال نتفلیکس، در 11 فوریه منتشر شد.)، پیشنهاد می کنیم به یاد بیاورید که همه چگونه شروع کردند.
زندگی جدید آنا سوروکین
هتل های مجلل زیادی در منهتن وجود دارد، اما 11 Howard همیشه مورد علاقه مردم بوهمی بوده است. این هتل شیک و مینیمالیستی که در تقاطع دو تا از شلوغترین خیابانهای سوهو و در مجاورت فروشگاههای شاخص Glossier و Reformation واقع شده است، همیشه خانه یک مدل ویکتوریا سیکرت است که با مری کیت اولسن یا اوان مکگرگور سرگرم میشود. البته، قیمت اتاق ها کمی «گزنده» است (از 400 دلار به بالا)، اما به عنوان یک امتیاز برای خدمات درجه یک، شما یک مجوز به دنیای بسته افراد مشهور دریافت می کنید. پیشنهاد وسوسه انگیز، درست است؟
این همان چیزی است که آنا سوروکین وقتی از ماشینش در 18 فوریه 2017 پیاده شد و خودش را درست جلوی درهای شیشه ای 11 هوارد دید، فکر می کرد. او خود را یکی از دوستان صاحب هتل معرفی کرد، متکبرانه یک اسکناس صد دلاری را پشت میز پذیرش گذاشت و اعلام کرد که قصد دارد یک اتاق لوکس برای یک ماه اجاره کند. نگهبانی به نام نفاتاری دیویس به او نگاه کرد و متعجب شد، زیرا برای مدت طولانی معمولاً فقط ستاره ها در هتل باقی می ماندند. اما چک در سیستم رزرو را به نام آنا دلوی (همانطور که مهمان خود را معرفی کرد) تأیید کرد و دیویس کلید را صادر کرد.
آنا دلوی باعث سرافکندگی بانکدارها و گالریدارها و طراحان مد و کسان دیگری شد که مورد کلاهبرداری قرار گرفته بودند و دلشان میخواست این افتضاح خیلی درز پیدا نکند.
متعاقباً ، مسئول پذیرش هتل گفت که آنا به سرعت احساس کرد که در خانه است. با قیافهای کسل، با لباس حمام و با یک لیوان شراب در لابی هتل قدم می زد و با مهمانان دیگر جملاتی را رد و بدل کرد. اغلب این دختر برای چت با نفاتاری دیویس می آمد و از او در مورد نزدیکترین بوتیک ها و بارها راهنمایی می خواست. برای هر پاسخ، آنا از دربان با اسکناس های صد دلاری تشکر می کرد. اما به زودی دیویس متوجه شد که خود دلوی نه تنها از تمام مؤسسات جالب اطراف، بلکه نام صاحبان، پیشخدمت ها و بارمن های آنها را نیز کاملاً می داند. او گفت: «این مهمان به کمک من نیاز نداشت، بلکه به وقت من نیاز داشت.
بسیاری از کارمندان هتل به طرز وحشتناکی از آنا دلوی آزرده شدند: به نظر می رسید که این زن ثروتمند متکبر حتی وجود کلمات "متشکرم" و "لطفا" را نشنیده بود. اما آنها شیطنت های او را تحمل می کنند، زیرا او همیشه انعام های سخاوتمندانه می گذارد. نفاتاری دیویس گفت: «کارکنان هتل برای فرصتی برای حمل وسایل او به اتاق می جنگیدند. آنها دعوا می کردند زیرا می دانستند که 100 دلار انعام می گیرند. شاید دیویس تنها کسی بود که نسبت به مهمان تعارف داشت. او گفت که آنا به نظر او یک شاهزاده خانم قدیمی است که از یک قلعه افسانه ای به دنیای مدرن آمده است. اما خود دختر ادعا کرد که پدرش یک میلیاردر است که یا در تجارت نفت یا در تولید پنل های خورشیدی به ثروت رسیده است.
جولیا گارنر (Julia Garner) در "سریال جعل آنا"
تنها چیزی که در نیویورک مهمتر از پول است ارتباطات مفید است. و در آن زمان دلوی از آنها فراوان داشت. چند سال قبل از نقل مکان به آمریکا، او در مجله مد پاریس Purple کارآموزی کرد و روابط دوستانه ای با سردبیر آن اولیویه زم حفظ کرد. او یک مربی شخصی استخدام کرد که با بازیگر داکوتا جانسون نیز کار می کرد. با جت های خصوصی پرواز کرد زیرا صاحبان خطوط هوایی را می شناخت. در میان مهمانان نمایشگاه هنر معاصر هنر بازل معتبر بود و به دوستان جدیدی که با آنها در مهمانی های خصوصی سکولار صحبت می کرد هدایای گران قیمت داد. آنا دلوی همیشه پول خریدهایش را به صورت نقدی پرداخت می کرد.
هیچ کس نمی دانست این دختر از چه خانواده ای آمده است و پول چنین سبک زندگی را از کجا آورده است. اما در جامعه بالای منهتن پرسیدن چنین سوالاتی مرسوم نیست. «بچه های زیادی از خانواده های ثروتمند در اطراف هستند. در اینجا همه بهترین دوست شما هستند، اما شما چیزی در مورد کسی نمی دانید.
در همان زمان، آنا دلوی را نمی توان بدون جاه طلبی های خاص یک دختر نامید. او رویایی داشت که به هر آشنای جدیدی درباره آن می گفت - کلوپ هنری خودش مانند خانه سوهو با مکان هایی در لس آنجلس، لندن، هنگ کنگ و دبی را راه اندازی کند. این دختر قصد داشت آن را بنیاد آنا دلوی (ADF) بنامد. او با کمک دوست معمار خود گابریل کالاتراوا، حتی فضای مناسبی را برای یک باشگاه هنری پیدا کرد - شش طبقه در ساختمانی اواخر قرن نوزدهم در خیابان پارک نیویورک. اما آنا دلوی برای تحقق بخشیدن به پروژه بزرگ خود به بودجه اضافی از سرمایه گذاران نیاز داشت.
آیا "زن پولدار" اصلاً پولی داشت؟
نفاتاری دیویس به یاد می آورد که چگونه یک مهمان هتل او را به شام در یک رستوران محبوب سوهو دعوت کرد، اما زمانی که زمان پرداخت صورتحساب فرا رسید، آنا پول نقد نداشت و پرداخت از هر 12 کارت اعتباری دختر انجام نمی شد. نفاتاری دیویس مجبور شد 286 دلار را خودش بپردازد، اما دلوی به او قول داد که قطعاً پول را پس خواهد داد. سپس نفاتاری دیویس نمی دانست که آنا از بسیاری از آشنایان خود با چنین وعده هایی تغذیه می کند. اما به دلایلی همیشه فراموش می کند پول قرض گرفته شده را برگرداند!
سپس 11 هاوارد شروع به نگرانی کرد: دلوی جزئیات کارت اعتباری را برای تضمین رزرو باقی نگذاشته بود و مبلغ چندین ماه پرداخت هنوز نرسیده بود. آنا دوباره به این واقعیت اشاره کرد که "فراموش کرده" هزینه خدمات هتل را بپردازد و درخواست پرداخت نقدی به مهمان داشت. بعد از اینکه مشکل حساس حل شد و تعادل مهمان به صفر رسید، او در 11 هوارد به زندگی ادامه داد. مدیریت هتل هرگز نتوانست از جزئیات کارت اعتباری او مطلع شود. پس از مدتی، 11 هاوارد تصمیم گرفت کلید اتاق آنا دلوی را در حالی که او خارج از هتل بود، عوض کند. به او گفته شد که می تواند به محض پرداخت هزینه اسکان، وسایل خود را جمع آوری کند.
کلاهبرداری مراکشی و افشای کلاهبردار
تابستان داشت می آمد. و آنا دلوی دوست خود راشل ویلیامز را که به عنوان ویرایشگر عکس برای Vanity Fair کار می کرد دعوت کرد تا از جنگل سنگی خفه شده نیویورک به مراکش زیبا که مملو از روح عجیب و غریب و بوی ادویه بود فرار کند. راشل با اشتیاق از ایده یک تعطیلات مشترک حمایت کرد. بنابراین در اواخر اردیبهشت، دوستان سوار هواپیما شدند و آمریکا را ترک کردند.
آنها تصمیم گرفتند در La Mamounia، یک هتل پنج ستاره واقع در قلب مراکش، جایی که گوئینت پالترو، جنیفر آنیستون و اورلاندو بلوم دوست دارند در آنجا استراحت کنند، اقامت کنند. آنا و راشل، یک خانه سنتی مراکشی با باغ داخلی و استخر خصوصی، اجاره کردند که شبی 7000 دلار هزینه داشت. دختران با لذت بردن از رنگ های محلی، بازدید از درمان های SPA و قدم زدن در بازارها و رستوران های محلی، اوقات خوشی را سپری کردند. و زمانی که زمان بازگشت به خانه فرا رسید، آنا دلوی از دوستش خواست که هزینه اقامت را بپردازد، زیرا هتل از پذیرش کارت اعتباری او امتناع کرد. البته، او قول داد که به محض ورود آنها به نیویورک، همه هزینه ها را جبران کند. در نتیجه دوست آنا حدود 62000 دلار پرداخت کرد که این مبلغ از حقوق سالانه ریچل ویلیامز بیشتر بود.
دلوی در بازگشت به نیویورک، وارد هتل مرکزی بیکمن شد، اما سه هفته بعد او را به همان دلیلی که در 11 هاوارد بود از در بیرون انداختند. اقامت دو روزه در هتل W به همین ترتیب به پایان رسید. در 5 جولای، آنا دلوی، با لباس ورزشی الکساندر وانگ، در خیابان بود. او چاره ای جز کمک از دوستانش نداشت. او با مربی خود تماس گرفت و از او خواست مدتی پیش او بماند. مربی از سخنان آنا بسیار شگفت زده شد، زیرا تمام جامعه سکولار متقاعد شده بودند که این دختر می تواند هر هتل لوکسی را بخرد. اما هق هق از آن طرف سیم شنیده شد، بنابراین مربی حیرت زده موافقت کرد. وقتی دلوی به آپارتمانش رسید، به دختر پیشنهاد کرد که برای کمک به پدر و مادرش مراجعه کند. آنا با ناراحتی پاسخ داد: "بله، اما آنها اکنون در آفریقا هستند."
هر چه دلوی بیشتر در کنار مربی خود می ماند، حس بد مهماندار بیشتر می شد. این زن با یکی از دوستان مهمان خود - همان راشل ویلیامز از Vanity Fair - تماس گرفت و از جزئیات حادثه مراکش مطلع شد. به زودی مشخص شد که دو هتل به دزدی از خدمات علیه آنا متهم شده اند، پس از آن نیویورک پست یادداشتی را با این عنوان منتشر کرد: "دختری که وانمود می کرد یک پولدار است، برای نپرداختن صورت حساب های چشمگیر هتل دستگیر شد." سپس روزنامه نگاران دیگر به داستان زن ثروتمند دروغین علاقه مند شدند. سرانجام، مجله نیویورک تحقیقات گسترده ای در مورد آنا دلوی منتشر کرد و همه به حقیقت تکان دهنده این دختر پی بردند.
معلوم شد که آنا یک پنی از خود ندارد. او در سال 1991 در روسیه متولد شد و در سال 2007 به همراه خانواده خود به آلمان مهاجرت کرد. پدرش برای مدت طولانی به عنوان راننده کامیون کار می کرد و سپس شروع به فروش بخاری و کولر کرد. پس از ترک مدرسه، آنا وارد کالج لندن شد، اما به زودی ترک تحصیل کرد. او یک دوره کارآموزی را در یک آژانس روابط عمومی برلین به پایان رساند . سپس «آنا دلوی» متولد شد که در سال 2014 تصمیم گرفت برای فتح نیویورک برود. در تمام این مدت پدر و مادرش با پول به او کمک کردند. با این حال ، درآمد متوسط پدر و مادر نتوانست آنا را به "زندگی زیبا" برساند ، بنابراین او تصمیم گرفت تقلب کند. او با استفاده از ارتباطات خود و متوسل شدن به کلاهبرداری توانست چندین وام به مبلغ حدود 200000 دلار در ایالات متحده بگیرد که با این پول بود که آنا دلوی برای اولین بار زندگی کرد.
با این حال، وکیل دلوی در دادگاه اظهار داشت که موکلش هدف خود را فریب دادن عمدی کسی قرار نداده است. به گفته وی، او به سادگی به طلبکاران بدهکار بود، اما قصد داشت پول به دست آورد و بعدا آنها را پرداخت کند. و اگر گاهی دروغ می گفت، این یک دروغ مصلحتی بی ضرر بود. اما دادستان نظر دیگری داشت. «در واقع، متهم بارها و بارها به قربانیان یکی پس از دیگری دروغ میگفت، یکی پس از دیگری مدارک جعلی ارائه میکرد، یکی پس از دیگری شناسنامه ساختگی ارائه میداد!.. دروغ مصلحتی نبود... متهم با نیت مجرمانه عمل میکرد. او خلاصه کرد. قاضی و هیئت منصفه موافقت کردند.
سریال دیدنی و جذاب «جعل آنا» (Inventing Anna) بر اساس ماجرای واقعی کلاهبرداری یک دختر روس در آمریکا ساخته شده است.
چند ماه پس از پایان جلسات دادگاه در مورد آنا دلوی، ریچل ویلیامز کتاب "دوست من آنا" را منتشر کرد، جایی که او به صراحت درباره تاریخچه این دوستی عجیب صحبت کرد. او در این ارائه گفت: "من بسیار سپاسگزارم که فرصتی برای به اشتراک گذاشتن داستانم داشتم." هیچ کس نمی تواند تصور کند که چنین چیزی برای او اتفاق بیفتد. اما آنا جذاب و باهوش بود. این داستان پیچیده ای است که با دروغ گره خورده است. نقش اعتماد در دوستی و جامعه را بررسی می کند. و امیدوارم به دیگران کمک کند زنگ خطر هایی را ببینند که من در آن زمان نمیشناختم."