8 چیز که افراد موفق برای رسیدن به موفقیت، قربانی میکنند
چهار سال پیش، من یکی از سختترین زمانهای زندگیام را سپری کردم. من به تازگی صاحب سومین فرزند خود شده بودم. شش بار در هر شب از شیر خود بچه را تغذیه میکردم. شوهر من در شیفتهای شب کار میکرد. من نیز سعی میکردم جسته و گریخته به کار نویسندگی بپردازم. اغلب اتفاق میافتاد که در حین شیر دادن دخترم، با دست دیگرم تایپ کنم. من به مدت چندین ماه، از خوابم زده بودم و ضمناً، دو کودک دیگرم را سر موقع به مدرسه میرساندم. خیلی چیزها را قربانی کردم تا به رویاهایم برسم؛ و یکایک آنها، در آخر منتهی به نتیجه مناسب شدند. اگر آن چیزها را قربانی نکرده بودم، حرفه نویسندگی من در جایی که الان هست، قرار نداشت.
به منظور دستیابی به آنچه که واقعاً در زندگی خواهان آن هستیم، ما مجبوریم بعضی چیزها را قربانی کنیم. در ایجا هشت چیزی که افراد موفق برای رسیدن به موفقیت، آنها را قربانی میکنند، را ذکر میکنیم:
1- زمان
اغلب اوقات از من میپرسند که با چه نوع شعبدهبازی، هم میتوانم برای سه کودک کم سن و سال خود مادری کنم و هم به کار و مطالعه بپردازم. من غالباً به شوخی جواب میدهم: «مقدار زیادی قهوه». ولی در واقع، این به چگونگی استفاده من از زمان مربوط میشود. حقیقت این است که کارهای زیادی وجود دارند که باید در یک روز به انجام برسند، و به نظر نمیرسد که وقت کافی وجود داشته باشد، بلکه باید استفاده درستی از زمان به عمل آوریم. همه ما همان 24 ساعت وقت را در اختیار داریم و همه ما فرصت آن را داریم که استفاده عاقلانهای از زمان به عمل آوریم. هنگامی که ما زمان را قربانی میکنیم، یک کار خاصی را به کار دیگر ترجیح میدهیم. آن کار و تمام کارهای از این دست که ما انجام میدهیم، کلیدهای موفقیت ما هستند.
من فهرست کارهای لازمالاجرای روزانهام را یادداشت میکنم و به آنها میچسبم. برای کارهایم ضربالاجل تعیین میکنم. حداکثر سعی خود را میکنم که مسامحه و تأخیر نکنم. ولی اگر این اتفاق افتاد، خودم را به خاطر آن سرزنش نمیکنم. افکار و تلقینهای منفی مانند«ای کاش وقت بیشتری داشتم» فقط موجب میشود که همان وقتی را که داری هم از دست بدهی. شما میتوانید اینطور فکر کنید، «من فقط 20 دقیقه وقت دارم که کارم را انجام دهم» یا میتوانید مثبتتر فکر کنید «من 20 دقیقه وقت دارم که کارم را انجام دهم. اگر از این وقت عاقلانه استفاده کنم، من 20 دقیقه به اتمام کار نزدیکتر میشوم. اگر ما از وقتمان استفاده نکنیم و به هدفهای کوچکمان دست نیابیم، در آن صورت هرگز به هدفهای بزرگتر که برایمان مهمتر هستند، نخواهیم رسید.
2- ثبات
خانواده من همواره یک منبع درآمد اصلی داشته است. اگر چه من از کار نویسندگی هم کسبِ درآمد میکنم، ولی آنچنان که باید و شاید، به عنوان یک منبع درآمدی دوم، دارای ثبات لازم نیست. به منظور دنبال کردن آرزوهایم، ما ثبات را قربانی کرده و خودمان را به اتفاقات پیشبینی نشده سپردهایم. هفتههایی وجود دارند که در آنها نسبت به هفتههای دیگر، پول بیشتری عاید ما میشود. هفتههایی وجود دارند که در آنها هیچ مقالهای برای نوشتن گیرم نمیآید و هفتههایی هم هست که در آنها مجبورم چندین روز پیاپی، دو مقاله در روز بنویسم.
این روش ایدهآلی برای زندگی نیست، ولی یک نوع قربانی کردن است تا کار نویسندگی خود را به پیش ببرم. افراد موفق مجبورند ثبات و مسائل مالی را مدیریت کنند و گر نه زندگی آنها حالتی شبیه به قطار هوایی شهر بازی (با فراز و فرودهای ناگهانی) پیدا خواهد کرد. اما طرف خوب ماجرا این است که، اگر چه قطار هوایی به طرف پایین فرود میکند، ولی به طرف بالا هم برمیگردد. اگر ما روی ثبات، ریسک نکنیم، شانس بهبود بخشیدن به زندگی خود را از دست خواهیم داد.(سیارک)
3- زندگی شخصی
من به مدت 7 سال است که ازدواج رضایتبخشی داشتهام ولی چالشهایی هم داشتهایم. مواقعی بوده است که من زمانی را که باید با شوهرم میگذرانیدم قربانی کردهام تا یک مقاله را سر موقع به پایان برسانم. مواقعی بوده که من زمان هماهنگ شده برای بازی دستهجمعی کودکم را با صحبت کردن با مادران کودکان دیگر، به تعویق انداخته و به زمان مناسبتری موکول کردهام. هنگامی که ما تصمیم به انجام کاری و رسیدن به هدفی گرفتهایم، مجبوریم تغییراتی را در زندگی شخصیمان، در چگونگی دوستیهایمان و در چگونگی روابطمان انجام دهیم. این به معنی آن نیست که از چیزهایی که دوست دارید چشمپوشی کنید، بلکه بدان معنی است که باید روی زندگی خصوصیتان کار کنید.
هر کدام از ما، مسئولیتهایی را به گردن داریم و برخی مواقع لازم میشود که در مواجهه با دیگران، با صلاحدید شرایط اقدام کنیم. اگر «نه» گفتن را یاد نگیریم و یک شب را به خاطر گردش با دوستان، از مطالعه و کار صرفنظر کنیم، کسی که ضرر میکند ما هستیم. اینها لحظاتی از زندگی ما هستند که ما ضمن اهمیت دادن به احساسات عزیزانمان و امید به اینکه آنها درک خواهند کرد که ما لازم داریم صلاح خود را در نظر بگیریم، باید به نیازهای خودمان بپردازیم.
4- خواب
شبهایی هستند که در آنها من تصمیم میگیرم دست از کار نویسندگی کشیده و برای تمدد قوا، روی کاناپه بخوابم. هر چند که شدیداً دلم میخواهد که در رختخواب و در آغوش شوهرم به خواب بروم، ولی این را هم میدانم که دنیا برای همیشه به همین منوال نخواهد ماند. وقتی که به واسطه خستگی شدید، چرتی میزنم و بعد بلند میشوم، خیلی احساس شادابی و تجدید قوا میکنم. دیروقت است و همه در خواب هستند ولی من احساس انرژی و قوت میکنم. بعضی شبها به خودم واقعاً فشار وارد میآورم ولی همیشه حداکثر سعی خود را میکنم که شبی 6 ساعت بخوابم؛ و اگر نتوانم، شب بعد آن را جبران میکنم. بعضی مواقع، صرفنظر از اینکه در طول روز تا چه اندازه کار کرده باشید، آن چند ساعت را لازم دارید. بدون آن زمان آرامش و سکوت، شاید نتوانید همه کارها را رو به راه کنید. برای آنانی که میخواهند شاهد موفقیت را در آغوش بگیرند، حس رضایتمندی که در اثر انجام کار نصیبشان میشود، همیشه به کمخوابی انجام شده میارزد.
5- سلامتی
واقعیت اینست که، وقتی ما تصمیم میگیریم به هدفهایمان برسیم، ممکن است یواش یواش از جسم و روحمان مایه بگذاریم. ما به تدریج از خوراکمان میزنیم، ورزشمان را کم کرده و یا اصلاً انجام نمیدهیم، حتی ممکن است سلامت عاطفی و روانی خود را به خطر بیاندازیم. درست است که این حالت، ایدهآلترین نیست ولی آنهایی که تصمیم گرفتهاند به موفقیت دست یابند، میدانند که این فقط یک وضعیت گذرا و موقتی است.
ما ممکن است نتوانیم توجه کاملی به سلامت جسمی، روحی و عاطفی خود داشته باشیم ولی باید از فشار آوردن بیش از حد به خودمان حذر کنیم. افراد موفق ممکن است یواش یواش از بخشهایی از زندگی خود چشمپوشی کنند تا بتوانند بخشهای دیگری از زندگیشان را بهبود ببخشند. ولی این وضعیت فقط تا مدت محدودی میتواند ادامه داشته باشد. دیر یا زودف شما باید زندگی سالمتری را در پیش بگیرید و گر نه در آینده حسرت خواهید خورد.
6- آرامش
زندگی من در حال حاضر بسیار شلوغ و پرمشغله میباشد. من اغلب با عجله در حال این طرف و آن طرف رفتن، برای رتق و فتق امور هستم. من و شوهرم میخواهیم به یک منزل بزرگتر نقل مکان کنیم. ما میخواهیم برای کودکانمان فضای بیشتری را برای بازی کردن، فضای بیشتری را برای پذیرایی از دوستانشان، و خانه راحتتری را برای رشد و نمو تأمین کنیم. به همین خاطر است که میگویم زندگی من در حال حاضر خیلی پرمشغله است.
من در خانه کار می کنم تا کمکخرج شوهرم باشم. در خانه درس میخوانم تا برای وقتی که فرزندانمان در سال آینده به صورت تمام وقت به مدرسه میروند، صلاحیت یافتن یک شغل را داشته باشم. من این موضوع را همیشه در نظر دارم که باید قدر این لحظات را بدانم؛ ولی این را هم میدانم که لازم است برای آینده برنامهریزی کنم. افراد موفق میدانند که کسب و کار تا ابد طول نمیکشد.(سیارک)
7- سلامت عقل
روزهایی وجود دارند که من احساس استرس، خستگی و ضعف بیشتری نسبت به سایر روزها دارم. روزهایی وجود دارند که از خود میپرسم آیا کاری که انجام میدهم واقعاً ارزشش را دارد؟ ولی میدانم که ارزشش را دارد. سخت کار کردن برای رسیدن به اهداف بزرگ زندگیمان، هرگز کار راحتی نیست. این هدفها و جاهطلبیهای ما برای آینده، معنایش این است که ما مورد آزمایش قرار گرفته و به چالش کشیده خواهیم شد و همچنین به ما میفهماند که ما واقعاً تا چه حد در خواستن آنها جدیت داریم.
ممکن است خانواده و دوستانتان، شما را بخاطر آنهمه سخت کار کردن، دیوانه خطاب کنند، ولی شما لازم است آن کاری را که به صلاحتان است انجام دهید. فراموش نکنید که در مواقع نیاز، به کار توقف داده و تمدید قوا کرده و زمان استراحتی را به خودتان اختصاص دهید. ولی این را بدانید در همان لحظات موقتی که شما را دیوانه خطاب میکنند، یک گام به داشتن آنچه که واقعاً خواهان آن هستید، نزدیکتر شدهاید.
8- آرزوهای فوری
چیزهای بسیار زیادی وجود دارند که هر کدام از ما، همین الان خواهان آنها هستیم. همین چیزها به ما امید میدهند که خواستههایمان را در مواقعی که واقعاً از عهده ما خارج هستند، به تعویق بیاندازیم. ممکن است دلمان چیز سادهای همچون چک کردن فهرست دوستانمان در فیسبوک را طلب کند. ممکن است دلمان چیز مهمتری مثل خرید یک خودروی جدید بخواهد. ولی سؤال این است: «چه چیزی برای ما از بالاترین اهمیت برخوردار است؟» ما مجبوریم بین آرزوهای فوری و نیازهایی که رویاهای بلندمدتمان ما را بسوی آنها سوق میدهند، یکی را انتخاب کنیم.
واقعیت این است که بابت داشتن این آرزوهای فوری، اشتباهی متوجه ما نیست و همین امر، ما را وسوسه میکند که انتخاب «آسانتر» را انجام دهیم. داشتن چنین احساسی، خیلی عادی است. علیایحال هنگامی که ما خواستههای آنی خود را قربانی میکنیم، زمان و انرژی خود را برای دستیابی به چیز مهمتری پسانداز میکنیم. کاری که موجب میشود تا یک گام به هدفهای واقعیمان نزدیک تر شویم. هدفهایی از جنس «چیزی که واقعاً میخواهیم» و نه «فقط چیزی که الان میخواهیم».
ممکن است ما دلمان نخواهد که زمان، ثبات، زندگی شخصی، خواب، سلامتی، آرامش و سلامت عقل خود را قربانی کنیم. ممکن است این کار برایمان بسیار دشوار باشد. ولی این را به شما بگویم که همین الان، من یکایک این چیزها را از بعضی جهات، فدای چیزهای دیگری کردهام. اگر من گزینه «راحتتر» را انتخاب کرده بودم، نمیتوانستم از نویسندگی در یک وبلاگ شخصی، به حرفه نویسنده و روزنامهنگاری مستقل دست پیدا کنم. اگر من آن چیزها را قربانی نمیکردم، نمی توانستم به عنوان یک شخص، رشد و ارتقاء پیدا کنم.
اگر شما خواهان آن هستید که موفق شوید و به آنچه که در زندگی به دنبال آن هستید، دست پیدا کنید، مجبور هستید بعضی چیزها را قربانی کنید. ولی وقتی که به انتهای این راه کوهستانی میرسید، از خود بسیار خرسند میشوید که هرگز در این مسیر تسلیم نشدید.(سیارک)
این پست را چگونه میبینید؟ برای شما مفید بود؟ لطفا با نوشتن کامنت در زیر ما را مطلع کنید.
ترجمه توسط itrans.ir