اشتباهات باعث میشن که درس های با ارزشی رو بیاموزی. بزرگترین اشتباهی که ممکنه انجام بدی اینه که هیچ کاری انجام ندی چون از اشتباه کردن می ترسی. پس شک و دو دلی رو کنار بزار. به یاد داشته باش که اگر کاری انجام ندی هیچ وقت نمی فهمی و هیچی یاد نمی گیری و همیشه در همون نقطه ای که هستی، می مونی.
اگه من قادر بودم که به " منِ 18 ساله م" تنها یک پیشنهاد کاری بکنم این بود که به خودم می گفتم که تخصص یا حرفه ای را انتخاب نکن حتی اگر اون کار بسیار محبوب، پرکاربرد و بسیار پول ساز هست. به خودم می گم که گزینه درست کاری بر پایه این نکته ی کلیدی است: "کاری را پیدا کن که از ته قلب عاشق انجام دادنش هستی". تا وقتی که با خودت رو راست باشی و پیرو علایق و ارزش های شخصی ات باشی به وسیله ی همین علاقه به موفقیت دست پیدا می کنی. پس اگه در انجام کاری سخت کوشی کنی و همچنین از انجام پی در پی این کار احساس رضایت کنی، تو در شرف انجام کار بزرگی هستی، چون که سختکوشی زمانی که همراه با عشق باشه دیگه دشوار نیست.
زندگی برای داشتن شغل اشتباه ، خیلی کوتاهه!
وقتی که روی خودت سرمایه گذاری می کنی هیچ وقت شکست نمی خوری و با گذشت زمان می توونی راه زندگیت رو تغییر بدی. تو محصولی از دانسته ها و داشته هایت هستی. هر چه زمان، نیرو و ثروت بیشتری را، روی خودت سرمایه گذاری کنی داشته هایت بیشتر از قبل میشن و این یعنی کنترل زندگی بیشتر در دستت خواهد بود.
ترس از شکست و شرمساری که درون هر انسانی وجود داره تو رو از تجربه های نو بازخواهند داشت. اما این تو هستی که باید بر این ترس غلبه کنی چرا که داستان زندگی شاید پیروز شدن بر همین ترس ها و چشیدن تجربه های نو باشه. پس تا جایی که می توونی به دنبال تجربه های نو باش و آنها را با کسانی که در زندگی نقش مهمی برایت دارن، تعریف کن.
استادها ، هم دورهایها ، کارفرماها ، افراد دارای تخصص و افرادی که کسب و کار موفق دارن همه و همه رو باید در دایره اجتماعی خودت داشته باشی و در این سالها یک شبکهای قوی از ارتباطات برای خودت ایجاد کنی و مطمئن باش زمانی که فارغ التحصیل شدی این تعاملات و رابطهها منجبر به پایهریزی پیشنهادات کاری خوب و فعالیتهای مشترک اقتصادی تو میشه .
دیگران هیچ وقت نخواهند فهمید که تو چه احساسی داری مگه اینکه خودت به اونها بگی، مثلا: رییس اداره ت از کجا بدونه که تو در کارت نیاز به ترقی داری وقتی تو هیچی در این مورد بهش نگی. در زندگی تو باید با دیگران در ارتباط باشی و چه بسا باید از حنجره و زبانت برای گفتن اولین واژگان استفاده کنی. باید به مردم بگی که به چه چیزی فکر می کنی. به همین سادگی که در خاطرت خطور می کنه.
یا تو اول دست به کار میشی و فرصت های جدید پیش اومده رو از آن خودت می کنی یا اینکه یکی دیگه پیش دستی می کنه و این کار رو می کنه. با نشستن سر جای خودت و تنها فکر کردن درباره ی کاری که می خوای انجام بدی، نمی توونی هیچ گونه تغییری به وجود بیاری و باعث پیشرفت بشی. به یاد داشته باش بین اینکه بدونی چطور کاری رو انجام بدی با واقعا انجام دادن اون کار تفاوت زیادی وجود داره.
در حال حاضر وضعیتت چه خوب باشه و چه بد، تغییر می کنه. این تنها چیزی هست که می توونی روش حساب کنی. پس با کمال میل تغییرات اطرافت رو در آغوش بگیر و یاد بگیر که تغییرات حتمن به دلیلی هستن. شاید فهمیدن اینکه چرا باید تغییری بوجود بیاد برات سخت باشه اما در ادامه حتمن درک می کنی که تغییرات چقدر ارزشمند هستن.
در بیشتر موارد، اینکه بقیه درباره ی تو چی فکر می کنن و چی می گن هیچ ارزشی نداره. نگذار که حرف های دیگران جلوی راهت را بگیرن. آنچه که دیگران درباره ی تو می گن به هیچ وجه ارزشی نداره. اون حسی که الان به خودت داری از همه چیز ارزشمندتر هست.
با رو راستی زندگی کردن باعث می شه که آرامش درونی داشته باشی و آرامش درونی ارزشمندترین کالایی هست که می توونی به دستش بیاری.(سیارک)
اینا مواردی بود که به فکر من رسید . شما هم اگه نکات قابل ذکری به ذهنتون میرسه میتونین همینجا کامنت بزارین .