(سیارک)موفقیت جزو واژگانی است که انسانها نسبت به آن به شدت احساس علاقه میکنند و شاید کسی در جهان خلقت وجود نداشته باشد که بگوید من از موفقیت خوشم نمیآید. همهی انسانها دوست دارند که موفق باشند. اما گاهی انسانها تلاشی برای کسب موفقیت انجام نمیدهند و تنها موفقیت را برای خود آرزو میکنند. گاهی هم ممکن است گامهایی برای موفقیت بردارند اما این گامها به هیچ وجه با موفقیتی که آرزوی آن را در سر دارند و شاید رویای آنها باشد همخوانی ندارد. گاهی انسانها برای کسب موفقیت ممکن است تلاش بسیاری انجام دهند اما به دلیل اشتباه در طی مسیر صحیح از رسیدن به موفق باز میمانند.
در این مقالهی کوتاه به دنبال تفکیک فرصتها هستیم و بر اساس دور یا نزدیک بودن و میزان هزینهای که باید صرف آنها کنیم توضیحاتی را ارائه میدهیم. بدون شک کسب موفقیت به شدت با فرصتها رابطهای بسیار نزدیک دارد. فرصتهای زیادی همواره در طول زندگی برای ما انسانها به وجود میآید. حجم بسیار بالایی از این فرصتها، فرصتهایی است که ما انسانها آنها را با دستان و تفکرات خود خلق میکنیم تا به موفقیتی که برای خود ترسیم کردهایم برسیم. این فرصتها که ما آنها را فرصتهای خود خواسته مینامیم، در دستهی اول فرصتها قرار میگیرند. برای خلق فرصتها شاید ما نیاز داشته باشیم که زمان و منابعی را به تناسب فرصتی که به دنبال آن هستیم هزینه کنیم. خلق فرصتها بی هزینه نیست و این ما هستیم که باید هزینهی اولیهی آنها را بپردازیم. باید بدانیم که خلق فرصتی حقیقی و واقعا قابل اعتماد و دارای پشیتبانی اندیشهای لازم برای رسیدن به موفقیت کار سادهای نیست و باید در عمل راهکارها و خلاقیتهای بسیار زیاد و متنوعی را به کار بست تا در نتیجه چنین محصولی از خروجی آن به دست آید.
دستهای دوم از فرصتها نیز هستند که انسانهای دیگر و یا حتی طبیعت آنها را میسازند ودر اختیار دیگران قرار میدهند. اگر شما از لحاظ زمان و منابع در دسترس خلق فرصتهای خود ساخته با مشکلاتی مواجه هستید، میتوانید به دنبال چنین فرصتهایی باشید. طبیعت به خودی خود منبعی سرشار و بی نظیر از فرصتهایی است که همواره آنها را بی دریغ به انسانها و بشریتی که در جستجوی آنها میباشند عرضه میکند. افرادی خوش ذوق و دارای روحیهای خلاق و صاحب اندیشه، همواره از این فرصتها و الهامات برای یافتن هر آنچه که برای رسیدن به موفقیت به آن نیاز دارند استفاده میکنند. انسانهای زیادی نیز در جهان وجود دارند که خواسته یا ناخواسته فرصتهایی را خلق کرده و در اختیار دیگران قرار میدهند. این به هوش و ذکاوت شما بستگی دارد که تا چه میزان قادر باشید که از چنین فرصتهایی بهره برداری کنید.
دستهای سوم از فرصتها نیز میباشند که از درون دو دستهی دیگر قابل استخراج است. این مورد میتواند بسیار با اهمیت باشد در حالی که بسیاری از انسانها به راحتی و سادگی از کنار آن رد میشوند. اهمیت بسیار بالای آن از این جهت است که چنین فرصتهایی را میتوان بادآورده و یا تصادفی قلمداد کرد. فرصتهای بادآورده را با پول بادآورده اشتباه نگیرید. صحبت بر سر فرصتهای حقیقی است که با درایت و خلاقیت فردی و جمعی همراه با یک کار گروهی میتوان از آن انتظار موفقیت را داشت. اما باید به این نکته نیز اشاره کنیم که بسیاری از این فرصتهای تصادفی ممکن است فرصتهای کوچکی به شمار بروند و انسانهای بسیار کمالگرا و کم عمل آنها را به کنار بگذارند. پس هرگز هرگز فرصتهای کوچک حقیقی را به امید دستیابی به فرصتهای بزرگ و غیرواقعی رویاگونه پس نزنید.
شما باید چنین فرصتهایی را مانند یک موهبت الهی قدر بدانید و یاد بگیرید که برای رسیدن به فرصتهای بزرگ، لازم است تا که در ابتدا گامهای کوچک اما استوار و راسخ بردارید. در صعود به قلهها، افرادی به قله خواهند رسید که استوار و حساب شده گام برمیدارند، نه آنهایی که مسیر قله را میدوند و در نهایت فقط خستگی، رنج راه و یأس و نرسیدنها سهم آنها میشود.
زندگی را مانند یک مسابقه تصور کنید که در آن با پنج توپ در هوا شعبده بازی میکنید. برایشان نامی انتخاب کنید کار، خانواده، سلامتی، دوستان و روح . حال تصور کنید که تمام آنها را در هوا نگه داشتهاید. خیلی زود میفهمید که کار، یک توپ پلاستیکی است. اگر آن را بیاندازید دوباره با جهش برمیگردد. اما چهار توپ دیگر خانواده، سلامتی، دوستان و روح شیشهای هستند. اگر یکی از آنها را بیاندازید، به طرز جبران ناپذیری موجب کوبیدگی، ضرب، شکستگی، آسیب و حتی تفرقه در شما میشود. آنها هرگز مثل هم نیستند. شما باید بدانید که تعادل را در زندگی خود حفظ کنید. اما چگونه؟ با مقایسه کردن خودتان با دیگران ارزش خود را دست کم نگیرید. دلیلش این است که ما با هم تفاوت داریم و هر کداممان خاص هستیم. اهدافتان را طبق آنچه که برای دیگران مهم است تعیین نکنید. فقط خودتان هستید که میدانید چه چیزی برای شما بهتر است. قدر چیزهایی که از همه چیز بیشتر به قلبتان نزدیک هستند را بدانید. طوری به آنها چنگ بیاندازید که گویی زندگی شما بدون آنها یک زندگی بیمعنا است. اجازه ندهید که با زندگی کردن در گذشته یا آینده زندگی از دستتان برود. با زندگی کردن در روز و در لحظه ، گویی تمام عمرتان را زندگی کردهاید. وقتی که هنوز چیزی برای بدست آوردن دارید تسلیم نشوید. هیچ چیز واقعا تمام نمیشود، جز در لحظهای که دست از تلاش بردارید. از پذیرفتن اینکه شما از حالت ایدهآل کمترید نگران نباشید. این همان ریسمان شکنندهای است که ما را به یکدیگر وصل میکند. از مواجهه با خطرات نگران نباشید. اینکه یاد بگیریم چگونه شجاع باشیم یک امر کاملا تصادفی و شانسی است. با گفتن اینکه به دست آوردن عشق ناممکن است آن را از زندگی خود بیرون نکنید. سریعترین راه برای رسیدن به عشق این است که عشق بدهید. سریعترین راه از دست دادن عشق هم این است که آن را سفت بگیرید. و بهترین راه برای نگهداشتن عشق این است که به آن اجازهی پرواز دهید. آنقدر سریع در زندگی ندوید که فراموش کنید کجا هستید و فقط به جایی که میروید فکر نکنید. فراموش نکنید که بزرگترین نیاز عاطفی هر فردی این است که قدر او را بدانند. نگران آموختن نباشید. دانش سبک است، گنجی است که همیشه میتوانید آن را با خود همراه داشته باشید. بیپروا از زمان و کلمات استفاده نکنید. نمیتوانید دوباره آنها را بدست آورید. زندگی مسابقه نیست، بلکه سفری است که باید از هر کدام از مراحل مسیر لذت ببرید.ترجمه itrans.ir
10 عادت که به شما اجازه نمی دهد کار گروهی انجام دهید
طاهره مصطفویدر۱۴۰۳/۲/۱۸
به گفته دانشمندان ، افرادی که به خوبی با همکاران ارتباط برقرار می کنند ، دچار افسردگی نمی شوند ، از فتنه دور می شوند و بیشتر کار می کنند و از این طریق پول بیشتری را برای شرکت به ارمغان می آورند. با این وجود کسب موفقیت در پیدا کردن دوستان یا حداقل پذیرفته شدن در محل کار به آسانی به نظر نمی رسد. موارد زیادی وجود دارد که می تواند یک فرد را به مطرود تبدیل کند. sayarak.com در مورد رایج ترین اشتباهات و عادت بد که جای گرفتن در یک کار گروهی را دشوار می کند صحبت می کند.
شکایات مداوم در مورد زندگی ، همکاران را آزار می دهد. / عکس
این شکایت یکی از محبوب ترین دلایل برای شروع گفتگو در نظر گرفته شده است: می توانید در مورد همسایه ای که صبح بی ادب است ، ترافیک ، هوای بد ، یک دوست پسر غیرقابل تحمل صحبت کنید. اما فراموش نکنید که کارمندان همیشه ناراضی با گذشت زمان ، همه افراد اطراف خود را اذیت می کنند. علاوه بر این ، ایجاد مزاحمت مسری است - افراد ناآگاهانه بیان را در چهره شخص دیگر تقلید می کنند ، سعی می کنند احساسات او را بهتر درک کنند و احساس کنند و در نتیجه روحیه خود را خراب کرده و به همان اندازه تبدیل به افراد مسموم می شوید. فراموش نکنید که بدبین ها از نگاه همکاران کم بیناتر و خوش بین تر به نظر می رسند. کارفرمایان نیز نسبت به کارمندان دائما ناراضی احتیاط کرده و در اولین فرصت به آنها درس عبرتی می دهند.
عادت 2: صحبت در باره اخبار تلویزیون
بحث در مورد اخبار سیاسی منجر به درگیری می شود. / عکس
یکی از اولین قوانین افراد تحصیل کرده این نیست که درباره مشکلات بهداشتی خود به غریبه ها بگویید. موافقم ، وقتی گفتگو در مورد هضم ، وضعیت دندان ها ، کبد و سایر ارگان ها صحبت می کند ، ناخوشایند است. قانون دوم این است که نظرات سیاسی خود را برای خودتان نگاه دارید و عقاید خود را به دیگران تحمیل نکنید. اختلافات در مورد سیاست و اوضاع جهان به طور کلی نه تنها شهرت را خراب می کند بلکه ساعات کاری را نیز در از بین می برد که در طی آن می توان تعدادی از کارها را انجام داد. استخدام کنندگان با تجربه همیشه توصیه می کنند از مشارکت در بحث در مورد قوانین "احمقانه" یا سطح پایین زندگی در کشور خودداری کنند ، زیرا اختلاف عقیده در محل کار در اینجا هیچ مشکلی را حل نمی کند بلکه فقط باعث درگیری خواهد شد.
عادت 3: متعصب هستید
عشق خود به طبیعت را بر دیگران تحمیل می کنند . / عکس
هیچ کس متعصب را در محل کار دوست ندارد - این یک واقعیت است. بنابراین ، اگر یک مدافع سرسخت حیوانات هستید ، در برنامه های خیریه شرکت می کنید ، برای محیط زیست می جنگید ، این کار را در خارج از محل کار انجام دهید. البته همه این کار ها بسیار مهم هستند ، اما در گردش کار نیز دخالت می کنند. کمپین مداوم ، جمع آوری امضاها ، توزیع آگهی ها هم رئیس و هم سایر کارمندان را آزار می دهد. صبر آنها را امتحان نکنید.
عادت 4: قادر به حفظ نظم در میز و اطراف خود نیستید
ظروف غذا روی میز از بی نظمی صحبت می کند. / عکس
اغلب ، همکاران بسیار کنجکاو هستند. تیم باید مباحثی برای گفتگو داشته باشد و آشفتگی روی میز یک کارمند دیگر گزینه عالی برای بحث است. مواد زائد ، لیوان شسته نشده ، قلم ها و مدادهای پراکنده - همه اینها صحبت از بی کفایتی ، بی نظمی و بی مسئولیتی کارمند است. همچنین براساس نتایج تحقیقات ، 36 درصد از کارفرمایان حقوق کسی را که قادر به حفظ نظم در اطراف خود نیست ، افزایش نمی دهند.
عادت 5: در مورد همكاران بحث می كنید
شایعات و فتنه همکاران را وادار به احترام به شما نمی کند ، بلکه برعکس عمل می کند. / عکس
برخی از کارمندان معتقدند که اگر آنها به ارشد خود در مورد همکاران خود اطلاع دهند و جزئیات جالب توجهی درباره کارشان بگویند ، مدیریت از این "فداکاری" قدردانی می کنند. با این حال ، برخلاف انتظارات ، کارفرمایان تحمل فتنه گران را ندارند و درمورد افرادی که شایعات را حل می کنند ، به جای انجام وظایف مستقیم خود ، بسیار منفی هستند. به همین دلیل است که در مکالمات در محل کار لازم است یک دیپلمات واقعی باشید و اجازه ندهید شایعات نادرست نسبت به سایر کارمندان در محل کار وجود داشته باشد. بحث در مورد همكاران موضوع ممنوعه دیگری است كه ارتباط مستقیمی با شهرت شما دارد. با این حال ، اگر می خواهید همکاران خود را تحسین کنید ، هیچ ممنوعیتی وجود ندارد. فقط ستایش باید صمیمانه و برای شایستگی مشخص باشد.
عادت 6: وسایل و اسناد افراد دیگر را بدون اجازه بر می دارید
وسایل و اسناد افراد دیگر را بدون اجازه بر می دارید. / عکس
به نظر می رسد که اعتبار کارکنان ممکن است به یک قلم یا دفترچه معمولی بستگی داشته باشد. بنابراین ، هرگز چیزی را بدون تقاضا نگیرید. این امر در مورد همه موارد صدق می کند: یک قلم یا برچسب از روی میز همکار یا حتی یک برگ کاغذ . به یاد داشته باشید محل کار متعلق به کارمندان نیست. این متعلق به شرکت است و فقط مدیریت شما حق دارد. اگر در غیر این صورت فکر می کنید ، شهرت شما به طرز ناامیدی آسیب خواهد دید ، زیرا چنین اقداماتی به عنوان سرقت تلقی می شوند.
عادت 7: دائم در حال اصلاح همكاران هستید
اشتباهات خود را به مردم نمی گویید ، سعی می کنید باهوش ترین به نظر برسید. / عکس
همه مردم اشتباه می کنند ، این کاملا طبیعی است. با این حال ، آموزش زندگی به همکاران و یادآوری مداوم به آنها که روزی کار اشتباهی انجام داده اند بهترین گزینه نیست. این عادت آزار دهنده است ، بنابراین وقتی می خواهید چند عبارت هوشمند را وارد کنید ، در نظر بگیرید که آیا ارزش پالایش واقعاً خیلی زیاد است یا فقط می خواهید مورد توجه واقع شوید.
یکی دیگر از جرایم اداری اصلاح اظهارات همکار و استفاده از آن برای نشان دادن صلاحیت در نگاه مدیریت است. درخشش پیروزمندانه در چشم ، اوضاع را بدتر می کند و اکثر کارمندان را در مقابل شما قرار می دهد. اگر می خواهید نظر خود را اعمال کنید ، این کار را با دقت انجام دهید با استفاده از عبارات "به نظر من" ، "آیا بهتر نیست که ..." اما جمله هایی مانند "همکار من کاملا اشتباه می کند ، و من آن را اثبات خواهم کرد!" باعث ایجاد شهرت برای شما نخواهد شد.
عادت 8: از فحش استفاده می کنید
حتی برای تحصیل کرده ترین افراد گاهی اوقات سختگیری و استفاده نکردن از فحاشی سخت است. با این حال ، فراموش نکنید که فحش باعث می شود افراد نسبت به آنچه که هستید واقعاً گیج شوند. علاوه بر این ، عدم توانایی در کنترل خود می تواند به یک حرفه آسیب برساند. با توجه به نتایج مطالعات جامعه شناختی ، بیشتر کارفرمایان عدم توانایی در کنترل را ناسازگاری و به اندازه کافی هوشمند نمی دانند. اگر ما در مورد پیشرفت شغلی صحبت کنیم ، اولین نفر در این لیست افرادی تحصیل کرده خواهند بود که می دانند چگونه حتی در شرایط بحرانی صحبت کنند و احساسات خود را مهار کنند.
عادت 9: حس بویایی خوبی ندارید
برخی از مواد غذایی بعد از ورود در مایکروویو شروع به پخش بوی بد می کنند. / عکس
کارگرانی و کارمندانی که ظروف و محصولاتی با بوی مشخص (به عنوان مثال سوسیس) می آورند تا کار کنند در معرض خطر قرار می گیرند که به هدف نفرت از همکاران خود تبدیل شوند. به یاد داشته باشید که محصولات بسیار موذی وجود دارد: هنگام پخت و پز آنها ، یک عطر قابل مشاهده در آشپزخانه پخش می شود ، اما به محض شروع به گرما در مایکروویو ، بوی وحشتناکی در آشپزخانه پخش می شود. لیست این محصولات شامل تخم مرغ ، ماهی مرکب ، ماهی ، غذاهای پرادویه و غیره است. کسانی که حس بویایی خوبی ندارند بعید است از چنین هدیه ای برای شما تشکر کنند ، زیرا بوهای ناخوشایند در اطراف دفتر می چرخند و زندگی گروهی را خراب می کنند.
عادت 10:در مورد برنامه های شغلی زیاد صحبت می کنید
امروز می توانید در مک دونالد کار کنید و فردا می توانید رئیس یک شرکت موفق باشید
زمانهایی که والدین ما برای ده ها سال در یک مکان کار می کردند ، مدتهاست که به فراموشی سپرده شده است. و این خوب است که ما مجبور نیستیم یک کار تنفرآمیز را ادامه دهیم فقط به این دلیل که هیچ راهی برای یافتن چیزی بهتر وجود ندارد. مشکلی در تلاش برای رشد شغلی ، تغییر شغل یا حقوق بالاتر وجود ندارد. با این وجود ، اگر در مورد آرزوهای شغلی برای همه افراد اطراف صحبت نکنید ، خیلی بهتر خواهد بود. و حتی حسادت همکاران را تحریک نمی کنید. این درست است که اطلاعات مربوط به برنامه های شما دیر یا زود به مدیریت می رسد و رئیس بعید است که از چنین اخباری خشنود باشد.
15 کار کوچکی که می توانید هر روز برای رسیدن به موفقیت انجام دهید.
نسترن شاکریدر۱۴۰۳/۲/۱۸
آیا تاکنون به رازی که در پس موفقیت قرار گرفته، فکر کرده اید؟ برای اکثر افراد، این مساله فقط یک چیز خاص نیست. بلکه، نتیجه ی بسیاری از عادت های روزانه است که دائما تکرار می شوند. در اینجا 15 کار کوچک روزانه وجود دارد تا مطمئن شوید که عمدتا زمان و صرف آن روی اولویت های خود را انجام میدهید. این نکات را در کارهای روتین روزانه ی خود قرار دهید و مراقب اوج گرفتن موفقیت خود باشید !(سیارک)
اولویت های خود را تعریف کنید.
سه اولویت برتر شما در زندگی کدام است ؟ سه چیزی که در بیشتر مواقع ، وقت خود را صرف آن می کنید کدام است ؟ آیا اولویت های شما با جایی که شما وقت خود را صرف می کنید ، تطابق دارد ؟ اگر این طور است ، ترسناک است. اگر نه ، باید سخت تلاش کرده تا زمان خود را صرف اولویت ها ارادی کنید و از شر این چیزهای بی ارزشی که شما را از انجام کارهای مهم باز می دارد ، خلاص شوید. واقعا به روشی که می خواهید زندگی خود را صرف کنید فکر کنید – شما احتمالی فقط زمانی احساس موفقیت می کنید که زمان خود را صرف چیزهایی کنید که برایتان بسیار اهمیت دارد.
برای ادامه ی روز برنامه ای را تنظیم کنید.
زمان با ارزش ترین سرمایه ی ماست و دوباره بدست نمی آید. اگر واقعا می خواهید موفق باشید ، باید روش گذراندن زمان خود را برنامه ریزی کنید.
یک راه انجام این کار ، هر شب وقتی را به برنامه ریزی برای روز بعد اختصاص دهید. نوشتن برنامه ی زیری به سه دلیل به شما کمک می کند : باعث می شود ساعت های بیداری خود را به ماکزیمم زمان برسانید ؛ می توانید زمانی را هر روز به تمرکز روی اولویت های خود اختصاص دهید ؛ و می توان کشف کرد که آیا زمان زیادی را هدر داده اید یا نه. من اخیرا در جایی خواندم که متوسط آمریکایی ها 5 ساعت از روز خود را صرف تماشای تلویزیون می کنند. تنظیم برنامه باعث می شود شما در دام کارهای کشنده ی زمان مثل تلویزیون نیفتید.
قورباغه را قورت بده
در ابتدا یک قورباغه ی زنده را هر روز صبح قورت داده و در بقیه ی روز هیچ چیز بدنی برایتان دیگر رخ نمی دهد. " مارک تواین
اگر شما نیز مثل بقیه ی مردم هستید ، کاری هست که هر روز پشت گوش می اندازید چونکه شما از آن هراس داشته یا دستپاچه میشوید. این کار قورباغه ی شما است ، و طبق گفته ی مارک تواین ، باید هر روز صبح آن را بخورید. مساله ی به تعویق انداختن خوردن قورباغه این است که تمرکز روی انجام کارهای دیگر ، کار سختی است ؛ شما این قدر مشغول فکر کردن به این قورباغه هستید که نمی توانید آن را الان بخورید و به تعویق می افتد. همچنین ، طفره رفتن از آن باعث می شود حتی این مساله برایتان دشوارتر باشد چونکه زمان برای تصور چیزهای احتمالی دارید که این کاررا بدتر می کند.
خوردن این قورباغه در ابتدای روز به شما حس کمال می بخشد و آغاز روز برای حس موفقیت بسیار مناسب است. تمام کردن فوری این کار ترسناک به شما نیروی آنی را برای انجام کارهای دیگر در طول روز می دهد. همچنین ، در مقایسه با قورباغه ای که در ابتدا با آن روز خود را شروع کرده اید ، بسیار آسان به نظر می رسد.(سیارک)
با فرد درون آینه صادق باشید
حالا که راجع به خوردن قورباغه صحبت می کنیم ، می خواهم شما را تشویق کنم که با خودتان روراست باشید و چونکه قورباغه ای هست که در ابتدای روز باید بخورید یعنی زودتر از زمانی که همیشه بیدار می شوید ، از خواب بلند شده تا خوردن آن را شروع کنید.
برخی از افراد تمام سعی خود را قبل از طلوع خورشید می کنند و بقیه به طور باور نکردنی در آخر شب ، پرحاصل هستند. اگر عاشق آغاز روز در ساعت 5 صبح هستید ، عالی است – جلو رفته و این قورباغه را در ساعات اولیه ی صبح بخورید. اگر ترجیح می دهید بخوابید ، بسیار خوب است – جلو رفته و آن را در ابتدای روز خود بخورید.
افراد موفق با خود صادق هستند. آنها تنظیم هدف تمرین را هر روز صبح در ساعت 4:30 می دانند. آیا این بهترین ایده نیست که هرگز آدم صبح زود نیستند. آنها اهداف خود را بر مبنای پر حاصلترین زمان خود تنظیم میکنند.
خط قرمزهای خود را مشخص کنید.
از کلنگ Hack حاصلخیز اصلی سود ببرید : قانون پارکینسون .
طبق قانون پارکینسون ، کار برای پر کردن زمان موجود برای تکمیل آن توسعه یافته است. اگر زمان کمی برای تکمیل کار دارید ، احتمالا تلاش خود را باید افزایش دهید. راجع به روش تمیز کردن خانه ی خود فکر کنید زمانی که فردی تماس می گیرد و میگوید تا بیست دقیقه ی دیگر می آید و روش تمرکز شدید شما روی ماموریتی که فردا صبح دارید. تلاش تان به طور قابل توجهی افزایش می یابد زمانی که زمان کم باشد.
خط قرمزهایی را برای تکمیل کار ، مشخص کنید تا برای رسیدن به اهداف به شما کمک کند. چونکه برنامه ی روزانه ی خود را تنظیم کرده اید ، می توانید از قانون پارکینسون برای بهره بردن شما ، استفاده کنید. یک راه انجام این کار استفاده از بلوک های زمان است . 5 دقیقه به تکمیل هدف اختصاص داده و سپس یک استراحت 5 دقیقه ای در نظر بگیرید. دانستن اینکه زمان کمی دارید به شما کمک می کند تا سودمندی خود را در عرض 55 دقیقه جلسه ی کاری، به ماکزیمم زمان برسانید. همچنین ، وقفه های روانی کوتاه در حین کار سخت در هر ساعت ، باعث سازماندهی دوباره ی شما می گردد.
حواس پرتی ها را به حداقل برسانید.
از بسیاری از حواس پرتی ها در حین کار تا حد ممکن خلاص شوید. اگر اینترنت حواستان را پرت می کند ، کامپیوتر خود را به گونه ای تنظیم کنید که برخی از سایت های خاص در زمان طول روز ، قفل باشد. گوشی خود را خاموش کنید. وقتی با فهرست کارهای روتین سر و کار دارید ، پیام هایتان در آنجا خواهند بود.
مکث
زمان را هر روز برنامه ریزی کنید تا مراقب خود باشید . زمان را در جدول زمانبندی خود برای تنظیم کنید تا ورزش کرده و زمان آرامش یا هر دو را داشته باشید.
برنامه ی معکوس
یک روش برای حرکت به سمت اهداف بزرگ ، برنامه ریزی وارونه در زمان تنظیم اهداف ، است .
مثلا ،می خواهید 26 پوند وزن کم کنید. بعد از اینکه یک هدف طولانی مدت کاهش وزن 26 پوندی از حالا تا سال دیگر تنظیم کردید ، برنامه ریزی معکوس را آغاز شکرده و هدف را به بخش های ممکن تقسیم کنید. اگر می خواهید 26 پوند در یک سال کم کنید ، باید نیم پوند (1750 کالری) هر هفته کم کنید یعنی 250 کالری در روز . بسیاری از افراد سه وعده ی غذایی و دو وعده ، اسنک در طول روز می خورند ، به این معنا که می توانید جذب مواد را تا 50 کالری در زمان خوردن کاهش می دهید. که این کار یک هدف شدنی است! شما اکنون مقدار زیادی جذب کرده و اشتیاق خود را زیر پا گذاشته و آن را به اجزاء کوچک تقسیم کردید، یعنی اهداف روزانه ی قابل دستیابی.
برنامه ریزی برعکس برای حرکت به سمت جلو ، برای همه ی اهداف بزرگ موثر است. من یک هدف مالی دارم که می خواهم امسال به آن برسم و دقیقا می دانم چند دلار و سنت روزانه بدست بیاورم تا به هدفم برسم.
یادداشت کنید.
تحقیقات نشان می دهد که فقط با نوشتم اهداف خود روی شانس رسیدن شما به آنها تا حد زیادی افزایش می یابد! اهدافتان را روی کاغذ بنویسید ، آنها را در جایی روی دیوار که به راحتی قابل روئیت باشد ، بچسبانید ، مرتبا به آن رجوع کنید ، و شانس بیشتری برای موفقیت خواهید داشت.
10. یک شریک ذیحساب پیدا کنید.
شرکای مالی بسیار مهم هستند؛ آنها ما را حمایت و تشویق کرده تا برای رسیدن به اهدافمان تلاش کنیم. شاید شما همیشه می خواستید کتابی بنویسید یا یک شغل خانگی را شروع کنید. به کسی می گویید که به حفظ مسئولیت حساب شما کمک کرده و به طور هفتگی بررسی پیشرفتتان را کنترل کند. داشتن یک شریک ذی حساب که اهداف مشابهی با شما دارد ، اثر بیشتری دارد.
فقط خودتان را با افرادی مقایسه کنید که عزم و اراده ی شما را بر می انگیزانند.
آیا واقعا می خواهید احساس خوبی درباره ی زندگی تان داشته باشید ؟ مقایسه خود را با افراد دیگر رها کنید اگر حس بدنی به شما دست می دهد. حسادت به دیگران ، به سرعت شادی شما را کاهش داده و حس موفق نبودن را به شما می دهد.
مقایسه همان طور که در عنوان گفته شد ، می تواند مفید باشد اگر آن را در ارتباط با تحسین به جای حسادت ، انجام دهید. اگر دوستانتان دائما در شغل ارتقا می گیرند ، عادت های آنان را در اداره بررسی کنید. آیا او همیشه زود می رسد و دیر می رود و درخواست پروژه های اضافی می کند ؟ رقابت با اخلاق کاری او به شما کمک کرده تا اشتیاقتان تحریک شود. آیا همکارتان ، نمای سلامت کامل است ؟ مقایسه ی عادتهایتان با او باعث می شود شما بفهمید او هر روز بعد از ناهار پیاده روی می کند در حالی که شما در حال خوردن اسنک پشت میز کار خود هستید. اگر میل دارید تناسب اندام خود را بهتر کنید در پیاده روی به او ملحق شوید.
" وقتی خود را به گونه ی سالم مقایسه کنیم (آنها آن را دراند ، من آن را دوست دارم ، چگونه راه رسیدن به آن را از آنها یاد بگیرم) ، که می تواند عزو م اراده ی ما را برای موفقتر شدن ، تقویت کند.
بدنبال یک مربی ( منتور ) باشید.
اگر حوطه ی خاصی در زندگی شما وجود دارد که اشتیاق زیادی نسبت به آن دارید ، یک منتور موفق انتخاب کرده تا به شما کمک کند تا در آن حوزه رشد کنید. شما شاید بفهمید که در حوزه های مختلف زندگی تان ، منتورهای مختلفی دارید- من می دانم که دارم. استخدام یک مربی را در نظر بگیرید؛ مربی درست ،با دادن انگیزه و ابزارهای لازم برای رسیدن به سطوح بالای موفقیت ، دنیایی از تفاوت را در زندگی تان ایجاد می کند .
وکیل یا نماینده
" اگر می خواهید الان کارهای بسیار کوچکی انجام دهید ، آن را خودتان انجام دهید. اگر می خواهید کارهای بزرگ انجام دهید و تاثیر زیادی داشته باشید ، نماینده بودن را یاد بگیرید" – جان سی ماکسول
ترک کنترل برخی کارها و نمایندگی کارهای خاص ، به همان اندازه که مشکل است ، نیز اهمیت دارد. رویهم رفته ، فقط 24 ساعت در یک روز وجود دارد ، و اگر واقعا می خواهید روی اولویت های خود تمرکز کرده و موفقیت زیادی داشته باشید ، باید به دیگران اعتماد کرده تا مسئول چیزهایی باشند که برای شما کمتر اهمیت دارد.
سال های پیش ، من کارهای هفتگی خود را روی کاغذ نوشتم و دریافتم که 56 کار وجود دارد که هر هفته آنها را تکمیل کرده ام. تعجبی ندارد که در آن لحظه احساس تاثیر بر انگیزی داشتم! ارزیابی اهمیت هر کدام از آن کارها را آغاز کرده و تصمیم گرفتم کارهایی را که انجامشان برایم اجباری نبود ، به وکیل واگذار کنم ، هنوز هم باید برای آن کارها را انجام مید ادم. حالا من زمان بیشتری برای تمرکز روی اولویت های خود دارم. زمانی که برخی از کارهای خود را به دیگران وکالت می دهیم ، می توانیم روی چیزهای مهم تمرکز کنیم – یک عامل مهم برا موفقیت.
شرکت خود را عاقلانه انتخاب کنید.
علیرغم داشتن شریک ذی حساب مخصوص ، کل گروه خود را با دقت انتخاب کنید.
طبق نظر تاجر چیم ران ، " شما متوسط 5 نفر هستید که اکثر وقت خود را با او می گذرانید".
آیا شما وقت خود را با افرادی می گذرانید که مشوق ، مثبت و حامی شما هستند ؟ یا بیشتر زمان تان صرف افرادی می شود که برای شما مثل سم هستند ؟ انتخاب کنید که زمان خود را با فرادی بگذرانید که تلاش می کنند شما بهترین ها باشید.
مطالعه کنید.
آیا می خواهید موفقیت بالایی داشته باشید؟ مطالعه کنیدو دائما مطالعه کنید. مطالعه به ما انرژی داده و زهنمان را باز می کند. متونی را بخوانید که به شما انگیزه داده و در ذهنتان جرقه ایجاد می کنند. در توسعه ی نفس خود کاوش بسیار کنید. تا حد امکان اطلاعات بدست بیاورید. همیشه چیزی باری یادگیری بیشتر وجود دارد.
همه ی این کارها را روزانه انجام داده تا سریعا در مسیری قرار بگیرید که به موفقیت بسیار ختم می شود!(سیارک)
افراد خیلیموفق اگر چه دارای خصوصیات معمولی مشترکی هستند، ولی آنها افرادی غیرمعمولی هستند. آنها بر روی همان جادههایی که شما قدم میزنید، گام برمیدارند؛ زیرِ همان آفتاب میایستند، ولی جهان را از پشت یک لنزی مینگرند که باعث میشود آنها از افراد عادی متمایز شوند. در سطور آتی، من آن لنز را به شما امانت خواهم داد.
6 نکتهای که ملاحظه خواهید فرمود، ممکن است چیزی نباشد که شما انتظار آن را دارید، ولی جذابیت و فریبندگی آنها مربوط به این قابلیت آنهاست که یک چیزی به نظر میرسند، ولی چیز دیگری هستند. و آنجا، من یک خصوصیت را به شما ارائه میکنم که لب شما را تر کند: افراد خیلی موفق، در هر موقعیتی، خوبی میبینند.
اما آنها چه خصوصیت مشترک دیگری دارند؟ ترتیب ارائه نکات، اهمیتی ندارد:
1- آنها هرگز تلاش نمیکنند آنهاهرگز تلاش نمیکنند، زیرا تلاش کردن به معنی انجام دادن کار نیست. در عوض، آنها کاری را میکنند که هدفگذاری کردهاند به آن برسند. چگونه؟ • از طریق شفافیتی همچون بلور در خصوص اهدافشان • از طریق قربانی کردن هر چیزی که منابع (مثلاً وقت) را از آن اهداف میدزدد. • از طریق جشن گرفتن هر برد کوچکی در طول راه
2- آنها هر کاری را با اهرم انجام می دهند انجام کار با اهرم، یعنی استفاده از یک ورودی کوچک برای درو کردن حداکثر نتایج. به همین سادگی. افراد خیلی موفق دارای قابلیت منحصر به فردی برای استفاده از ذره ذره تجربههای انسانی خود هستند. آنها راهبردهای بَرنده خود را در کتاب ها به فروش میرسانند، تجارب خود را در نمایشهای تلویزیونی به بازار عرضه میکنند، نقاط آسیبپذیر خود را به کار میگیرند تا به افراد غریبه وصل شوند و از دوستی با آنها، اهرمی را برای دستیابی به هدفهای دوردست بسازند. به زندگی و امتیازات خود با دقت نگاه کنید. چیزهای زیادی در بین آنها وجود دارند که میتوانید از آنها به عنوان اهرم استفاده کنید.
3- آنها بیشتر از آنچه که میگیرند، میدهند یک ارتباطی بین تعداد افرادی که شما به آنها خدمت می کنید و مقدار سودی که میبرید، وجود دارد. به همین دلیل است که میلیاردرها میخواهند به بیشترین تعداد مردم خدمات بدهند. آیا شرکت آمازون از این لحاظ برایتان آشنا نیست؟ یک نیاز و درد جامعه را پیدا کنید ، برای رفع آن تمرکز نمایید و سود این کار در موعد مناسب به سراغتان خواهد آمد. تو نیکی میکن و در دجله انداز که ایزد ددر بیابانت دهد باز
4- آنها قلبها را تسخیر میکنند اکثر منابع و چیزهای باارزش، در ورای دیوار روابط پنهان شدهاند. افراد خیلی موفق، بسته به اینکه درونگرا یا برونگرا باشند، راهی را برای ایجاد ارتباط با افرادی که ملاقات میکنند پیدا مینمایند. آنها درک میکنند که جاهطلبیها و حاشیههایمان ما را ول نمیکنند، و ایضاً کاستیها و نقصهایمان. بنابراین آنها بلافاصله از شرایط استفاده کرده و به فلب شما دست مییابند. به عنوان مثال: • آنها با شما به زبان محلیتان سلام و احوالپرسی میکنند • تا جایی که بتوانند شما را به اسم صدا میزنند • اگر اطلاع نداشته باشند که شما در مورد چه ورزشی صحبت میکنید، آیینه زبانِ بدنِ شما میشوند (به عبارت دیگر، اگر از علاقمندیهای شما خبر نداشته باشند، رفتار شما را تقلید میکنند) • ولی اگر هیچکدام از این کارها جواب نداد، انها با تعریف کردن سرگذشتشان، خودشان را ضعیف و بیپناه نشان میدهند. این مثل طلسم خوششانسی جواب میدهد.
5- آنها تسلیم میشوند فقط یک احمق است که یک کاری را تکرار میکند و انتظار نتایج متفاوت دارد. افراد موفق این را میدانند. در نتیجه، آنها وقت خود را صرف افسوس خوردن نمیکنند یا به ایدهها و روشهایی که جواب نمیدهند، وفادار نمیمانند. آنها عاشق هدف نهایی خود هستند و نه مسیر رسیدن به آن؛ و لذا به چیزی میچسبند که جواب میدهد. چیزی را که جواب نمیدهد دور بریز! زود باش! و چیز دیگری را امتحان کن.
6- آنها دانشآموزان بیستبگیر هستند ریچارد برانسون از این دسته است. اگر چه خیلی از افراد خیلی موفق، جزو ترک تحصیل کردهها هستند، ولی یک چیزی که آنها هرگز از آن ترکتحصیل نمیکنند، مدرسه زندگی است. برای مثال: • آنها شاگرد فوقالعاده اشتباهات خود هستند (و از اشتباهات خود به خوبی درس میگیرند). به همین دلیل است که اکثر آنها یک دفترچه خاطرات دارند. • آنها شاگرد بزرگ موفقیتهای دیگران هستند (و از موفقیت های دیگران الگو میگیرند). به همین دلیل است که آنها نسبت به یک فرد متوسط، کتابهای بیشتری را مطالعه میکنند. • آنها شاگرد چیزهایی هستند که مردم را ترغیب به انجام کاری میکند. مثال این مورد، همان چیزی است که شما این هفته آن را خریداری کردید ولی واقعاً نیازی به آن نداشتید. • آنها شاگردان تیزهوش مسائل مردم هستند. دلیل؟ میزان فروش محصولات (راهحلهای) آنها. اگر شما بپذیرید که یک دانشآموز زیرک زندگی باشید، جهش بزرگی را در سفر به سوی موفقیت انجام دادهاید. من ایمان دارم که شما این کار را خواهید کرد، بنابراین بهترین ها را در این مجاهدت برایتان آرزو دارم.
نظرات
dorsa 87۱۳۹۵/۱۰/۲۸ما ایرانی ها روز می گذرونیم هدف خاصی نداریم
چرا کسانی که برای تجربه پول پرداخت میکنند، خوشحالترند
طاهره مصطفویدر۱۴۰۳/۲/۱۸
امروزه چیزهای زیادی وجود داردکه میتوانید پولتان را خرج آن کنید. در جامعهای زندگی میکنید که مملو از مصرف است. خانه، ماشین، فناوری و ... همه آن چیزهایی که مجبور میشوید بخرید. نمیتوان حتی در لپتاپ شخصیتان هیچ جایی بروید بدون اینکه با تبلیغات آخرین مد یا پیشرفت فناوری روبرو نشوید.
«شجاع باش. خطر کن. هیچ چیز نمیتواند جای تجربه را بگیرد.» پائولو کوئیلیو
چرا شرکتها تمام ابزارشان را به شمای مشتری تحمیل میکنند؟ هدفشان چیست؟ چطور انقدر خوب قلاب میاندازند، شما را به دور آن میچرخانند و توجهتان و تمایلتان به خرید محصولاتشان را صید میکنند؟ وقتی محصولاتشان را مصرف میکنید، خوشبختی را به شما عرضه میکنند. درحالیکه خرید خانه، ماشین، آیفن جدید یا خرید همبرگر و نوشیدنی از رستوران ممکن است شما را موقتاً ارضاء کند اما دوامی نخواهد داشت. از طرف دیگر، تجارب تا ابد دوام میآورند. اگر پولتان را صرف تجربه کنید برخلاف کالاهای مادی یا قابلاندازهگیری، شما لذت و رضایت بسیار بیشتری را در زندگیتان تجربه خواهید کرد.
1. تجربه را نمیتوان اندازهگیری کرد. من این مسأله را پیشتر بررسی کردم اما در اهمیت این نکته نمیتوان غلو کرد. تجارب گرانبها هستند درحالیکه اقلام مادی همیشه تاریخ انقضاء دارند. خانه و ماشینی که میخرید معرکه هستند اما در طول زمان رضایت حاصل از آنها به احتمال قریب به یقین رو به زوال خواهد گذاشت. نشئهی اولیه خرید تا ابد دوام نخواهد آورد. در مقابل، تجارت هیچگاه تلألو خود را از دست نخواهند داد. درست است که 100 دلار برای بلیط کنسرت مامفورد و پسران هزینه میکنید اما تجربهای است که هیچگاه فراموش نخواهید کرد. همیشه میتوان به آن لحظه بازگردید و احساسات لذتبخش آن لحظات را به خاطر آورید. شاید هیچ موقع شبی را که با دوستان برای شام، سینما و رقص بیرون از خانه گذراندهاید، فراموش نخواهید کرد. سفرتان به Super Bowl یا سفرتان با کولهپشتی به اروپا یا جنوب شرق آسیا را هیچگاه فراموش نخواهید کرد. اینها تجربههای زندگی هستند که هیچ موقع نمیتوان آنها را جایگزین کرد، فرقی نمیکند چه تعداد ماشین یا وسیله بخرید. به خرید چیزهایی که در زندگی نیاز دارید ادامه دهید. جایی برای زندگی و ماشینی برای راندن نیاز دارید. مقداری فنآوری نیاز دارید. قبل از اینکه وسیلهی مادی بعدیتان را بخرید، از خودتان بپرسید که آیا تجربهای هست که بتوانید پولتان را به جای خرید آن وسیله برای آن صرف کنید.
2. تجربهها کمک میکنند هدف و اشتیاقهایتان را تعیین کنید. شکست در صرف پول برای تجربهها به معنی شکست در کشف هدف و احساساتتان است. هدف و احساساتتان همچون قطبنمایی در زندگیتان باشند. باید شما را هدایت بکنند و فعالیتهای روزمرهتان تحت نفوذ داشته باشند. تجربههایتان لازم نیست گرانقیمت یا عالی باشند و همچنین اهدافتان و احساساتتان لازم نیست به این شکل باشند. اما باید در زندگیتان با تجربههایی همصف بشوید که با آنها هماهنگ هستید. به عنوان مثال اگر از ورزش لذت میبرید و شاید اعتقاد دارید که هدفتان در زندگی مبتنی بر ورزش است، در این صورت صرف پول برای شرکت در رویدادهای ورزشی معنیدار است. اگر مطمئنید که این خواستهی شماست، تا جایی که میتوانید درمورد صنعت ورزش یاد بگیرید. در مورد هر اشتیاق دیگری که در زندگیتان دارید همین کار را باید کنید. فرصتهای پیگیری هدف و اشتیاقتان را از دست ندهید. تجربههایی هستند که برای شما مهماند و درنهایت کمک خواهند کرد که به زندگیتان شکل بدهید. از آنها استفاده کنید زیرا همیشه سرمایهگذاریهای بزرگی هستند!
3. تجربهها دیدگاههای مختلفی درمورد جهان به شما میدهند شاید برای یادگیری درمورد دیدگاههای مختلف درمورد جهان هیچ راهی بهتر از مسافرت نباشد. مسافرت بدون تردید یکی از بهترین روشهای تجربهی فرهنگها و هنجارهای اجتماعی مختلف است. مسافرت درسی است که هیچ موقع در کلاس تجربه نمیکنید، مهم نیست چه تعداد مکان را مطالعه کنید. و مجبور نیستید نصف دنیا را بگردید تا پی به فواید مسافرت ببرید. تنها یک مسافرت جادهای در تعطیلات آخر هفته، تجربهی جدید و تازهای را در اختیار شما قرار میدهد. برای درک نگرش جدیدی نسبت به جهان مجبور نیستید مسافرت بروید. صرف زمان در طبیعت میتواند بسیار آرامشبخش باشد. برخی از صمیمانهترین خاطرات تجربی من مواقعی است که در طبیعت بودم و با تمام وجود زیبایی و شگفتی آن را جذب میکردم. تجربههایی مانند این حتی یک سکه هزینه بر شما تحمیل نخواهد کرد اما امکان این را دارند که زندگی شما را تغییر دهند.
4. تجربهها درس زندگی به شما میدهند. تجربهها ارزش سرمایهگذاری را دارند زیرا درسهایی از زندگی را به شما یاد میدهند که هیچ جای دیگر یاد نخواهید گرفت. مسافرت به مکانهای جدید شکیبایی، پذیرش، درک و همچنین مهارتهای سازمانی را به شما آموزش میدهند. بلیط سمفونی، تئاتر، اپرا یا موسیقی را بخرید تا احساساتتان را در معرض این هنرها قرار بدهید. در موزهها و نمایشگاهها وقت بگذرانید تا اطلاعاتی درمورد تاریخ گذشته یاد بگیرید. با شرکت در رویدادهای ورزشی ببینید ورزشکار بودن چه مقدار فداکاری و تعهد میخواهد. شما عضوی از گونهای هستید که تشنهی تجربههایی است که معنیدار و مهم هستند. کار تجربه بیش از حد تنها ارزانی کردن واقعیتها و ارقام به شماست. تجربهها زندگیتان را دگرگون میکنند. تجربهها به شما آموزش میدهند که چگونه فروتن، پرهیزگار و مهربان باشید. این درسها شاید در ابتدا نامحسوس باشند اما دلیل بزرگی هستند که پولتان را صرف تجربهها کنید.
5. تجربهها کمک میکنند ابراز تشکر کنید. تجربههایی که ارزشمند و معنیدار میدانید، فرصتهای مناسبی برای شماست تا ابراز تشکر کنید. اگر زندگیتان مملو از تجربهها باشد تصور کنید چقدر بابت وجودتان سپاسگزار خواهید بود. تمرین تشکر برای تجربههای مهم تغییردهندهی زندگی باعث خواهد شد که بابت تجربههای به نظر کوچک و پیشپاافتاده احساس سپاسگزاری کنید. ممکن است دچار تغییر الگو شده و تمام تجربهها برای شما تجربههای ارزشمندی بشوند. زندگی همراه با امتنان بهترین راه برای خوشبخت زندگی کردن است. زندگیتان را غرق در تجربههای ارزشمند کنید و ببینید چقدر احساس بهتری نسبت به زندگی دارد. این امر تصادفی نیست. بیدلیل نیست که وقتی به کنسرت یا سینما میروید احساس خوشایند و سرزندگی میکنید. به این خاطر بابت این تجربهها سپاسگزار هستید که ارزش هزینهی حضور را دارند.
6. تجربهها خاطرات غیرقابلفراموش و لذتبخش هستند. برای بسیاری، دلیل اصلی سرمایهگذاری روی تجربهها این است که تجربهها رویدادهای فراموشنشدنی و مسرتبخش هستند. این خاطرات به ویژه زمانی میتوانند مفید باشند که دورهی سختی را پشتسر گذاشته باشید. هیچ موقع ایدهآل نیست که خودتان را به طور کامل از زمان حال جدا کنید اما داشتن خاطرات لذتبخش و صمیمانه برای به یاد آوردن میتواند سلامتبخش باشد. شاید همچون یادآوری هستند که بدانیم هیچ چیز تا به آن حد که به نظر میرسد وحشتناک نیست. خوشبختی با تواناییتان در لذت بردن از تجربههای لحظهبهلحظهتان ارتباط دارد. چرا این تجربهها را به تجربههایی که فراتر از خرد و کوچک تبدیل نکنیم؟ روی تجربههایی که آنها را گرامی خواهید داشت سرمایهگذاری کنید؛ نه تنها در این لحظه بلکه در کل زندگیتان.
7. تجربهها هیجانانگیز و چالشبرانگیزند. تجربههایتان به شمال الهام خواهند داد و در مواقعی شما را مجاب خواهند کرد کاری کنید. اگر این کار را نمیکردند، در این صورت شاید چنین زمان و انرژی زیادی را روی صرف آنها نمیکردید. صعود به قلهی اورست تجربهای است که شاید به خاطر وظیفهی هراسانگیزی که مجبور به غلبه بر آن بودید، هرگز فراموشش نخواهید کرد. چالش ذهنی و فیزیکی بالا رفتن از شیب هم برای شما و هم برای دیگران الهامبخش است و همزمان، چالشبرانگیز. قبول چالش یادگیری آلت موسیقیایی یا زبان جدید، چالشی ذهنی است که باعث خشنودی هر کسی میشود که به آن پایبند باشد. الهام گرفتن و غلبه بر موقعیتهای سخت، کلید رضایتتان از زندگی است. چه باور کنید و چه باور نکنید، برای اینکه به پتانسیل کاملتان برسید باید تا حد مناسبی انگیزه داشته باشید. تجربهها سکویی برای دستیابی به حداکثر محدودههایتان هستند.
8. تجربهها برایتان معنیدارند یا در غیر این صورت پولی بابت آنها هزینه نمیکردید. در فضای اقتصادی امروزی شاید بیشتر به دنبال راههایی برای کاستن هزینههایتان هستید تا افزایش آن. به همین دلیل پولتان را بابت تجربههای جدیدی که برایتان معنیدار نیستند هدر نخواهید داد. به همین خاطر بسیار ضروری است که از تجربهها بیشترین سود را ببرید. پولتان را بدون هدف صرف هر فرصتی که در مسیرتان قرار میگیرد نکنید؛ بلکه بررسی کنید و تصمیم بگیرید که کدام تجربهها برای شما درست هستند. کدام تجربهها برای رفاه شما اهمیت دارند؟ در اکثر مواقع بلافاصله متوجه خواهید شد و پولی که صرف آنها کنید پولی خواهد بود که به درستی هزینه شده است. پیش بروید و زندگیتان را پر از تجربه کنید. بسیاری از آنها هیچ هزینهای نخواهند داشت. برخی از آنها هزینهی معقولی خواهند داشت و شاید برخی ازنظر مالی پرهزینه باشند اما خاطرات و درسهای زندگی باارزشی هستند. اگر به دنبال رضایت کامل هستید، همیشه بین این تجربهها و هیجانها و هدفتان پیوند ایجاد کنید. همیشه میتوانید پولتان روی چیزهای بیشتر اما با خوشبختی محدودتر هزینه کنید یا میتوانید پولتان صرف تجربههای هدفمندی کنید که باعث احساس واقعی لذت خواهند شد.
10 واژه که شما هرگز نباید برای توصیف خود در رزومه استفاده کنید
طاهره مصطفویدر۱۴۰۳/۲/۱۸
هنگامی که شما در جستجوی کاری جدید هستید،برای استخدام شدن، نوشتن نامه ای جذاب و داشتن رزومه سفارشی یا CV برای هر کسب و کار که می خواهید بروید باید به اندازه ی کافی سخت باشد. پر حرف بودن همیشه بهترین ایده نیست، به خصوص با توجه به اینکه برخی از کارفرمایان تا آنجا پیش می روند که با پیاده سازی سیستم های که به طور خودکار هر درخواستی که حاوی برخی کلمات بی معنی است که آنها می دانند که به مراتب بیش از حد استفاده می شود فیلتر می کنند. با این حال، شما می خواهید حرفه ای و جالب به نظر برسید به گونه ای که شما را از مجموعه ی رقبا جدا کند. قبل از اینکه پیش بروید و رزومه کاری خود را به یک فرم ایمیل و یا درخواست استخدام ضمیمه کنید، نگاهی به کلمات زیر که مبهم و بیش از حد استفاده شده در رزومه های استخدام هستند بیندازید تا ببینید از کدام شان استفاده می کنید.
1. نتیجه محور ادعا "نتایج محور" بودن بی معنی است مگر اینکه شما مدرکی برای اثبات توانایی خود که تجربه گذشته دریافت شده است، داشته باشید. به جای استفاده از این کلمه، نمونه هایی واقعی از شرایط گذشته که در آن شما قادر به گرفتن نتایج بوده اید، بیاورید. با جزئیات قابل اندازه گیری مانند درصد و یا آمارهای دیگر که به تایید دقیقا همان چیزی که شما قادر به انجام آن هستید، کمک کند.
2. دوست داشتنی افراد دیگر می توانند شما را به عنوان دوست داشتنی توصیف کنند، اما استفاده از آن برای توصیف خود کمی عجیب و غریب است. حتی سخت گیر ترین مردمی که با آنها کار می کنید می توانند خود را دوست داشتنی خطاب کنند، بنابراین واقعا هیچ چیزی در مورد شما زمانی که در حال تلاش برای خودتان برای معرفی خود به کارفرما هستید، نمی گوید. اگر این برای شما مهم است بگویید که شما یک بازیکن تیم بزرگ هستید و همکاران شما را دوست دارند، پس توضیح دهید که چگونه شما یک پروژه تیمی را رهبری می کنید، ابتکار برای برنامه ریزی یک مهمانی شرکتی در تعطیلات تعطیلات دارید، اعتماد همکاران خود را به دست میآورید، و یا برخی دیگر از مثال ها که دوست داشتنی بودن شما را نشان میدهد.(سیارک)
3. جزئیات گرا البته کارفرمایان می خواهند افراد جزئیات گرا برای آنها کار کنند. بسیاری از آنها آن را در شرح شغل خود اظهار می کنند، که تمام دلیل بیشتر برای متقاضیان که در رزومه خود بیاورند را کنار می گذارد. لازم است برای نشان دادن اینکه دقیقا چگونه و چرا شما را در جزئیات تمرکز دارید وارد جزییات شوید، همراه با آن که چگونه به حرکت رو به جلوی شما کمک می کند. یک داستان منحصر به فرد در مورد خود که چگونه واقعا موفقیت با ریز شدن در جزئیات یک پروژه خاص یا مشکل موفق بودید، بگویید.
4. پویا "پویا" یکی از آن کلمات فانتزی است که فکر می کنید شما را هوشمند نشان می دهد. اما در واقعیت، بیهوده است. اگر در حال تلاش برای گفتن این هستید که می توانید به خوبی با تغییر وهم پیشرفت وفق پیدا کنید، پس بهترین راه برای این هدف توضیح دادن این است که چگونه شما با استفاده از تجربه های قبلی آن را انجام داده اید.
5. سخت کوشی حتی اگر واقعا سخت کوش باشید، تنها بیان آن، کارفرمای شما را متقاعد نخواهد کرد. از خود بپرسید: که منش کاری شما چقدر با یک کارمند معمولی متفاوت است. چگونه وقتی با مشکلی غیر قابل پیش بینی رو به رو می شوید کار خود را پیش می برید؟ چگونه از روش کاری خود برای انجام مسایل بالا و کارهایی که در شغل قبلی از شما انتظار می رفت دست کشیدید؟ در رزومه ی خود بر پاسخ گویی به این سوالات تمرکز کنید.
6. متخصص این روزها هر کسی می تواند یک متخصص باشد. شما می توانید در رزومه ، خود را یک متخصص بنامید اما کسی که آن را می خواند تا زمانی که آن را با شواهد محسوس ثابت نکنید، شما را باور نخواهد کرد. برای اثبات تخصص خود، حتما تعداد سال هایی که در این کار تجربه داشته اید، استراتژی هایی که به کار بسته اید، یا هر نتیجه ی تاثیر گذار یا جایزه ای که کسب کرده اید و به آن ها افتخار می کنید، را ذکر کنید.(سیارک)
7. خود برانگیخته کارفرمایان علاقه ای به استخدام افرادی که باید همیشه آن ها را هدایت کرد و راه انجام همه چیز را به آن ها نشان داد، ندارند. بنابراین این که خود را برانگیخته بخوانید راه خوبی برای اثبات آن در رزومه به نظر می آید. در حقیقت، این حرف توخالی دیگری است که تعداد زیادی از مردم آن را در رزومه ی خود به جای مثال های حقیقی مطرح می کنند. اگر تجربه ی رهبری داشته اید یا اگر تماما مسئول یک پروژه یا فعالیت بوده اید، ذکر کنید که چگونه بدون نیاز به دیگران یا بدون پیروی از روش دیگران توانستید که آن را مدیریت کنید.
8. موفق کلمه ی "موفق " یکی از کلمات متداول معدودی است که هنوز می توانید آن را در رزومه ی خود بگنجانید. البته با این شرط که در ادامه توضیح دهید که دقیقا چرا خود را موفق می نامید. شما می توانید آن را با شرح توانایی ها و تجارب خود انجام دهید.
9. مسئول مسئولیت یکی از بخش های مهم هر شغل است بنابراین باید بیان کنید که آن را دارا هستید. در عوض مسئولیت پذیر نامیدن خود، و اکتفا کردن در این حد، شما باید بر افزودن چند نکته در باره ی اینکه چگونه مدیریت این امر را تجربه کرد اید و چگونه تصمیمات مهمی گرفته اید که بر موقعیت یا مشکل خاصی تاثیر گذاشته است تمرکز کنید.
10. ابتکار هیچ چیز کارایی کلمه ی "ابتکار " را در رزومه ی شما در متمایز کردن شما از دیگر متقاضی ها ندارد. این یکی از کلمات نامفهومی است که بارها و بارها در دو قرن اخیر و یا حتی بیش تر استفاده شده است، با سپاس از اینکه اکنون چقدر به تکنولوژی وابسته ایم. اگر واقعا مایلید که نشان دهید چقدر می توانید مبتکر باشید، سعی کنید درباره ی بازخور مثبت مردم درباره ی ایده یا دست آورد اخیر در کار سابق خود، بگویید.(سیارک)
این پست را چگونه میبینید؟ برای شما مفید بود؟ لطفا با نوشتن کامنت در زیر ما را مطلع کنید.
Taron 630۱۳۹۵/۱۲/۲۶Looks like you are making happy memories. We have our 3 and 5 year old grdlnchiadren here now doing the same. Love the card you made and how you did the brayering!