افراد مشهوری که از فقر به قله های موفقیت رسیدند بخش دوم

در

مارک والبرگ

مارک والبرگ در سال 2017، توانست نزدیک به شصت و هشت میلیون دلار درآمد داشته باشد و این مسئله او را در میان بازیگران آمریکایی، بدل به رکورد دار بیشترین دستمزد دریافتی در سال اخیر کرد. مارک اصالاتا متعلق به بوستون آمریکا است و تا کنون توانسته است افتخارات زیادی را در مسیر حرفه ای و عرصه هنری از آن خود کند؛ او یک بار نامزد دریافت جایزه اسکار شده و علاوه بر بازیگری، به تهیه کنندگی فیلم های تلویزیونی و سینمایی نیز می پردازد. در حال حاضر ارزش سرمایه های مارک به چیزی حدود دویست و پنجاه میلیون دلار می رسد. البته دوران کودکی مارک این چنین پر فروغ نبوده است و در آن زمان در خانواده ای پر جمعیت و نه نفره در یک خانه قدیمی ساز روزگار می گذرانده است. فقر و شرایط دشوار زندگی، مارک را به سمت مواد مخدر کشانده بود و او علاوه بر مصرف مواد مخدر، برای کسب درآمد اقدام به فروش آن هم می کرد. دوران نو جوانی و جوانی مارک نیز با تنش بی اندازه ای همراه بود و او در درگیری های بعضا خشونت باری شرکت می کرد که به خاطر مسائل مربوط به نژاد پرستی اتفاق می افتادند. جدی ترین حکمی که برای مارک والبرگ توسط دادگاه صادر شده است، حبس او به جرم اقدام به قتل بوده است.

افراد مشهوری که از فقر به قله های موفقیت رسیدند بخش اول 

میلا کونیس

میلا کونیس، روزی به طور رسمی عنوان کرد که او و همسرش، اشتون کاچر، به هیچ عنوان قصد ندارند حضانت و سرپرستی کودکی بی سرپرست را به عهده بگیرند و علت اصلی این مسئله، فقر و تنگدستی ای بوده است که میلا در دوران کودکی اش تجربه کرده است. میلا کونیس به همراه خانواده اش به آمریکا مهاجرت کرده است و اصالتی اوکراینی دارد؛ درست در زمانی که اتحاد جماهیر شوروی از هم پاشید، خانواده میلا اقدام به مهاجرت به آمریکا کردند. در سال 2016، میلا کونیس در مصاحبه ای با دیلی میل عنوان کرده بود که در زمان کودکی اش گاهی شرایط چنان دشوار می شد که به واسطه در دسترس نبودن غذای کافی مجبور می شدند سوپ کچاپ (سس گوجه فرنگی) بخورند. در مصاحبه دیگری نیز در سال 2012، میلا عنوان کرده بود که تنها به واسطه فقر و تنگدستی اش بود که وارد عرصه بازیگری شد و به کسب درآمد نیاز داشت. در حال حاضر ارزش سرمایه های میلا به چیزی حدود پنجاه و پنج میلیون دلار می رسد: این رقم او را بدل به یکی از ثروتمند ترین مهاجرانی می کند که پا به آمریکا گذاشته اند.

دالی پارتن

بدون شک، دالی پارتن یکی از بزرگترین و ثروتمند ترین نام هایی است که می توان در عرصه موسیقی کانتری آمریکا شنید؛ او در حال حاضر سرمایه ای به ارزش پانصد میلیون دلار در اختیار دارد، با این وجود شرایط برای او همیشه این گونه نبوده است و دالی پارتن در خانواده ای بی بضاعت به دنیا آمد و بزرگ شد. دالی پارتن آهنگ شناخته شده ای دارد به نام «Coat of Many Colors» و این آهنگ روایت گر زندگی شخصی او است: او در خانواده ای بسیار پر جمعیت (دوازده خواهر و برادر)، در روستایی کوهستانی در نواحی شرقی آمریکا به دنیا آمده است. شرایط سخت زندگی در آن ناحیه کوهستانی باعث شده بود تا دالی پارتن و خانواده اش به آب، گاز و برق دسترسی نداشته باشند. او و خواهران و برادران اش روی تشک های کاهی می خوابیدند. اما در نهایت در سال دوازدهم زندگی اش بود که دالی وارد برنامه ای تلویزیونی شد و شهرت او از همان زمان آغاز شد و توانست نام خود را به عنوان یکی از موفق ترین هنرمندان عرصه موسیقی در تاریخ آمریکا ثبت کند. در این دوران پر فراز و نشیب، دالی توانسته است جایزه های بی شماری را از آن خود کند، از آن جمله اند: هشت جایزه گرمی، جایزه بهترین خواننده سبک کانتری و بسیاری جوایز دیگر.

جی کی رولینگ

جی کی رولینگ، در گلوسستر شایر انگلیس به دنیا آمده است و در سال 1994 که نخستین کتاب هری پاتر خود را به پایان رساند، به قدری از لحاظ مالی دچار مضیقه بود که تنها دختر اش را با کمک های مالی ای که به او داده می شد بزرگ می کرد. رولینگ در سال 2013 مصاحبه ای با دیلی میل انجام داده بود و زمانی که از او در خصوص زندگی گذشته و پیش از شهرت جهانی اش سؤال شد، عنوان کرد: «شاید در آن زمان کسی را فقیر تر از من در شهرمان نمی یافتید.». در سال 2017، جی کی رولینگ درآمدی بالغ بر نود و پنج میلیون دلار داشت و این رقم قابل توجه او را بدل به رکورد دار نویسندگان بدل کرد؛ علاوه بر این در میان سایر عرصه ها و فعالیت های افراد مشهور نیز از لحاظ در آمد نفر سوم بود (در سال 2017). البته این رقم به پای سیصد میلیون دلاری که در سال 2008 به دست آورد و همگان را شوکه کرد نمی رسد. در حال حاضر ارزش سرمایه های جی کی رولینگ به چیزی حدود یک میلیارد دلار می رسد و بخش اعظم این سرمایه را مدیون فروش بی نظیر کتاب های هری پاتر اش است (کتابهای هری پاتر در سراسر نقاط دنیا فروشی نزدیک به بیست و پنج میلیارد دلار داشته اند).

رالف لورن

رالف لورن کی از موفق ترین اشخاص شاغل در عرصه مد و لباس است. در حال حاضر ارزش سرمایه های او به رقم قابل توجه 5.5 میلیارد دلار می رسد و علاوه بر این حق انحصاری برند رالف لورن نیز در اختیار او است که ارزشی بالغ بر 8.2 میلیارد دلار دارد. رالف لورن، کلکسیون خودرویی نیز در اختیار دارد که بنا به شواهد و مدارک گران قیمت ترین و ارزشمند ترین کلکسیون خودوری جهان است.

نام اصلی لورن به هنگام تولد رالف لیپشیتز بود؛ او در برانکس به دنیا آمد و والدین اش مهاجرانی یهودی بودند که از روسیه وارد آمریکا شده بودند. رالف به این خاطر نام اش را تغییر داد که در آن زمان خیلی ها دید بدی نسبت به یهودی ها داشتند و آن ها را آزار می دادند. رالف طی مصاحبه ای عنوان کرده است که خلاقیت اش را مدیون علاقه اش به فیلم های سینمایی ای است که در زمان کودکی مشاهده می کرد؛ فیلم هایی که تنها راه فرار او از فقر و تنگدستی خانواده اش را برای مدتی کوتاه فراهم می کردند.

امینم

با احتساب سال جاری، نزدیک به بیست سال از فعالیت این نابغه عرصه موسیقی رپ می گذرد؛ فعالیتی که با حواشی بسیار زیادی همراه بوده است، هوادران بی شماری در سراسر نقاط دنیا برای امینم به ارمغان آورده است و در سوی دیگر به همان اندازه منتقد را به سوی امینم کشانده است. حضور یک سفید پوست در عرصه موسیقی رپ در آن زمان رایج نبود و به همین خاطر این مسئله کار امینم را بیش از پیش با مشکل مواجه می کرد. در حال حاضر ارزش سرمایه های او به چیزی حدود صد و نود میلیون دلار می رسد. تا کنون بیش از 14 میلیون نسخه از کار های او در سراسر نقاط جهان به فروش رسیده است و دو آلبوم «مارشال مدرز ال پی 1 و مارشال مدرز ال پی 2» به عنوان پر فروش ترین آلبوم های تاریخ موسیقی رپ شناخته می شوند.

امینم، از آن جمله افرادی است که موفقیت اش را تنها و تنها به کار و تلاش بی وقفه خود مدیون است و از دورانی که بسیار کم سن و سال بوده است، روی پاهای خودش ایستاده است. نام اصلی او مارشال بروس مدرز است و در دیترویت بزرگ شده است:  منطقه ای فقیر نشین در نزدیکی جاده ایت مایل (8 Mile Road) که مسائل نژاد پرستانه و مشکلات ناشی از آن هم در آن دیده می شود. مارشال در مصاحبه ای در سال 2011 در خصوص دوران کودکی خود و این که چگونه شرایط بد زندگی مانع تحصیل اش می شد عنوان کرد: «در طول سال، پیش می آمد که دو یا حتی سه بار پیاپی مدرسه ام را عوض می کردند. بچه های مدرسه جدید مرا در دستشویی، در راهرو ها و هر جای دیگری که تنها گیر می آوردند کتک می زدند و تمامی این کار ها به این خاطر بود که من تازه وارد بودم.». مارشال کلاس نهم بود که به طور کلی ترک تحصیل کرد.

لئوناردو دی کاپریو

لئوناردو دی کاپریو در فیلم مشهور «تایتانیک»، نقش یک خانه به دوش فقیر را بازی می کرد و این در حالی بود که چندین سال بعد به ایفای نقش یکی از ثروتمند ترین افراد جهان، در فیلم «گرگ وال استریت» پرداخت؛ جالب است بدانید که در دنیای واقعی نیز او هر دو روی سکه را دیده است. در سال 2016 بود که دی کاپریو نامزد دریافت جایزه اسکار شد و در حال حاضر ارزش سرمایه های اش به چیزی حدود دویست و چهل میلیون دلار می رسد. در سال 2014، دی کاپریو در مصاحبه ای با روزنامه لوس آنجلس تایمز، در خصوص دوران کودکی خود عنوان کرد که در محله ای فقیر نشین در لوس آنجلس به دنیا آمد و بزرگ شد؛ محله ای که پر بود از کسانی که در خیابان ها مواد مخدر می فروختند و زنانی که تن فروشی می کردند. در نهایت دی کاپریو به خاطر فعالیت های اش در مدرسه، بورسیه ای برای تحصیل در یک دبستان خصوصی دریافت می کند و از همان زمان روند موفقیت او آغاز می شود. در مصاحبه دیگری با روزنامه تایمز در خصوص موفقیت و دستاورد های اش عنوان کرد: «همه چیز به آن محله دوران کودکی ام بر می گردد. و به این که در شرایط بسیار بد و فقیرانه ای بزرگ شدم. باید دنیا را از زاویه دیگری هم می دیدم.».

جی زی

لیستی در سال 2017 منتشر شد و در آن نام ستاره های موسیقی هیپ هاپ را می شد دید که بیشترین در آمد را از آن خود کرده اند؛ جی زی پس از دیدی در این لیست در رتبه دوم قرار داشت. در حال حاضر ارزش سرمایه های این رپر آمریکایی به چیزی حدود نهصد میلیون دلار می رسد و چیزی نمانده تا به باشگاه میلیارد دلاری ها برسد. جی زی علاوه بر موسیقی در عرصه های دیگری چون مد و لباس، وسایل ورزشی و دیگر کار های تجاری سرمایه گذاری کرده است و از آن ها کسب در آمد می کند. او دو سال پیش اقدام به خرید یک برند تجاری در موسیقی کرد و در حال حاضر ارزش این برند ده برابر شده است؛ این موفقیت تجاری باعث شد تا جی زی از کسانی چون دکتر دری (Dr. Dre)  بگیرد.

بیشتر ترانه هایی که جی زی در آهنگ های خود به کار می گیرد، روایت گر زندگی شخصی خود او هستند و این که زندگی در محله های فقیر نشین در شهر چه حال و هوایی دارد. در مصاحبه ای در سال 2013، جی زی عنوان کرده بود که برای گذران زندگی خود مجبور به فروش مواد مخدر در خیابان ها بوده؛ کاری که بعد ها به خاطر آن عذاب وجدان نیز پیدا کرده بود. البته شرایط زندگی اش به گونه ای بود که تنها راه کسب در آمد و زنده ماندن اش همین بود. او در این خصوص عنوان کرد: «من تنها به زنده ماندن فکر می کردم. به این که بتوانم شرایط زندگی ام را بهتر کنم. به این که بتوانم لباسی برای خود بخرم.».

سلن دیون

سلن دیون، خواننده کانادایی تباری است که در عرصه موسیقی موفقیت های چشم گیری به دست آورده و نام او در تاریخ موسیقی برای همیشه ماندگار خواهد ماند. در سال 2017 او توانست درآمدی نزدیک به چهل میلیون دلار داشته باشد. در حال حاضر ارزش سرمایه هایی این خواننده آمریکایی به هشتصد میلیون دلار می رسد.

البته شرایط در دوران کودکی او به گونه ای کاملا متفاوت بود. او در خانواده ای پر جمعیت (چهارده خواهر و برادر) به دنیا آمده بود و شرایط مالی چندان خوبی نداشتند. در ابتدای امر سلن دیون اقدام به خواندن ترانه های اش در کافه ای که متعلق به پدر و مادر اش بود می کرد؛ همین امر صدای او را به گوش خواننده مشهور فرانسوی زبانی کرد که موجبات پیشرفت سلن دیون را فراهم کرد.

جنیفر لوپز

یکی از مشهور ترین جملاتی که در ترانه های جنیفر لوپز به کار گرفته شده است، این است: «من زمانی چیز زیادی در اختیار نداشتم، اما حالا خیلی چیز ها دارم.». جنیفر لوپز در حال حاضر خواننده، بازیگر و مدل لباسی بسیار مشهور و شناخته شده است و دوران بسیار سختی را پشت سر گذاشت تا به این مهم دست یابد. او در محله ای فقیر نشین در برانکس زندگی می کرد و والدین اش اصالتی پورتو ریکوئی داشتند. او در مصاحبه ای در سال 2013 عنوان کرده بود که تماشای تقلای پدر و مادر اش برای گذران زندگی این نکته را به او آموخت که باید برای موفقیت سخت کار کرد. او در این خصوص عنوان کرد: «من به والدین ام نگاه می کردم. پدرم شب ها کار می کرد و من کاملا از این نکته آگاهی داشتم که او خود را وقف ما کرده است. مادرم علاوه بر کار مدرسه اش در فروشگاهی نیز کار می کرد. این مسئله باعث شد تا این احساس در من شکل گیرد که هیچ گاه نباید آن ها را سر افکنده کنم. از همان دوران کودکی انضباط به خصوصی در من شکل گرفت و همیشه برای پیدا کردن مهارتی جدید در حال تمرین بودم.». جنیفر لوپز ابتدا به عنوان یک رقصنده با استعداد وارد عرصه سرگرمی شد و بعد ها پیشرفت چشمگیری پیدا کرد. در حال حاضر ارزش سرمایه های او به چیزی حدود سیصد و هشتاد میلیون دلار می رسد.

تام کروز

کم تر بازیگران مردی را سراغ داریم که در سینمای هالیوود توانسته باشند همچون تام کروز به موفقیت دست پیدا کنند؛ فروش فیلم هایی که تام کروز در آن ها به ایفای نقش پرداخته است در سراسر نقاط جهان به چیزی حدود 9.2 میلیارد دلار می رسد که در نوع خود رقم قابل توجهی است. نقش آفرینی در فیلم های بزرگی چون «مأموریت غیر ممکن»، «مرد بارانی»، «اسلحه برتر (Top Gun)» و بسیاری فیلم های دیگر باعث شد تا در نهایت این بازیگر سینمایی بتواند سرمایه ای به ارزش 570 میلیون دلار برای خود فراهم کند.

البته شرایط برای او همیشه به این صورت نبوده است و دوران کودکی و زندگی شخصی بسیار سخت و دشواری را پشت سر گذاشته است؛ او در مصاحبه ای عنوان کرده بود که پدر اش فردی بسیار خشن و بد رفتار بود و در دوران کودکی تام کروز را بسیار آزار می داد. شرایط در نهایت به گونه ای شد که مادر تام، مجبور شد فرزند اش را برداشته و از خانه فرار کند؛ در آن زمان تام دوازده ساله بود.

اپرا وینفری

نمی توان در خصوص کسانی صحبت کرد که از فقر به قله های موفقیت رسیده اند و نامی از اپرا وینفری نیاورد. شاید بتوان گفت که او شناخته شده ترین زنی است که تا کنون زیسته است و ارزش سرمایه های اش به چیزی حدود 3.2 میلیارد دلار می رسد. او کسی است که برنامه های تلویزیونی را برای همیشه تغییر داد و حال و هوایی تازه به آن ها بخشید.

اپرا وینفری سکوی پرتاب بسیاری از هنرمندان عصر حاضر شد و طرفدران بسیاری از جان و دل او را دوست می دارند.همانند تمامی موارد دیگر این لیست البته، اپرا هم شرایط بسیار بدی را در دوران کودکی خود سپری کرده است. او در روستایی فقیر نشین در اطراف میسی سیپی به دنیا آمد. شرایط زندگی در خانه شان به گونه ای بود که حتی لوله کشی آب نداشتند و بعد ها مورد آزار های جنسی و ضرب وشتم نیز قرار گرفت. پس از پایان دوران دبیرستان وارد یک ایستگاه رادیویی شد و از آن زمان بود که به علاقه اش به رسانه ها پی برد و زمینه ساز موفقیت خویش شد.ترجمه  itrans.ir

نظرات

در ادامه بخوانید...

گوشی های اندروید، طلسم های هری پاتر را اجرا می کنند

در

گوگل، دستگاه های اندروید را جادویی کرده است.گوگل، اپلیکیشن ها و مشخصات جدیدی را برای محصولات خود معرفی کرده است که مطابق با Fantastic Beasts و Where to find them هستند. (" این اپلیکیشن های گوشی های جدید" مانند غول های جادویی هستند."

 

ترفند هری پاتر اندروید

 وردهای هری پاتر در اندروید   Ok Google، عبارت فعال کننده ی این اپلیکیشن صوتی اندروید است، که "طلسم های" هری پاتر  را اجرا می کند. استفاده از  وردهای هری پاتر   "lumos" و "nox"، چراغ قوه ی گوشی را خاموش و روشن می کند و "Silence"، زنگ گوشی و اطلاعیه ها را خاموش می کند. (سیارک)  
می توانید با استفاده  وردهای هری پاتر در گوگل  از Google Street View، دنیای غول های جادویی را ببینید. یک اپلیکیشن واقعیت مجازی به اسم Googles Daydream که به شما اجازه می دهد موجودات جادویی که فرار کرده اند را پیدا کنید. گوگل، ویژگی طلسم VR را در اکتبر، زمانیکه Daydream View را روانه ی بازار کرد، معرفی نمود. این دستگاه، این ماه، روانه ی بازار می شود.

این پست را چگونه می‌بینید؟ برای شما مفید بود؟ لطفا با نوشتن کامنت در زیر ما را مطلع کنید.  (سیارک)  

مترجم  itrans.ir

نظرات

در ادامه بخوانید...

10 اسکاری که آکادمی باید پس بگیرد

در

1- رقصنده با گرگ ها بهترین فیلم 1991
فیلمی که باید جایزه میگرفت: رفقای خوب (Goodfellas)

 

 

 

2- کریستوفر والتز برای جنگوی زنجیرگسسته بهترین نقش مکمل 2013
هافمن برای The Master یا دیکاپریو برای جنگوی زنجیرگسسته

 

3- فارست گامپ (1995 بهترین فیلم)
فیلمی که باید جایزه میگرفت: داستان های عامه پسند (Pulp Fiction)

فارست شاید خیلی زرنگ نبود ولی حتی اونم میدونست که داستان های عامه پسند باید جایزه میگرفت

 

4- The Golden Compass سال 2008 بهترین جلوه های ویژه
فیلمی که باید جایزه میگرفت: Transformers
واقعا چرا؟!

 

5- How Green Was My Valley بهترین فیلم 1942
فیلمی که باید جایزه میگرفت: Citizen Kane

 

6- Roberto Benigni for "Life Is Beautiful" بهترین بازیگر 1999
Nick Nolte for "Affliction"

 

 

7- Shakespeare In Love بهترین فیلم 1999
فیلمی که باید جایزه میگرفت: نجات سرباز رایان Saving Private Ryan

 

8- Michael Caine for "The Cider House Rules سال 2000 بهترین نقش مکمل
 برای Magnolia

 

9- The King's Speech سخنرانی پادشاه بهترین فیلم 2011
فیلمی که باید جایزه میگرفت: هرفیلم دیگری، شبکه اجتماعی The Social Network یا Toy Story 3

10- The Wolf of Wall Street
یکی از بهترین کارهای اسکورسیزی و دیکاپریو که هیچ جایزه ای نبرده، این فیلم دست خالی برگشته.

 

این لیست با نظر کاربران تهیه شده است.

 

نظرات

در ادامه بخوانید...

کره شمالی به روایت تصویر بخش اول

در

هم‌اکنون ما از آنچه در کره شمالی می‌گذرد بیش از پیش اطلاعات داریم. مرگ جوان بیست و دو ساله آمریکایی که به جرم سرقت بازداشت شده بود، جرقه‌ای برای فهمیدن رخدادهای شومی بود که در کره شمالی اتفاق می‌افتد. دراین مقاله قصد داریم شمارا با برخی از حقایق تلخی که در این کشور وجود دارد آشنا کنیم، چراکه به نظر می‌رسد با تمدیداتی که مسئولین این کشور اندیشیده‌اند، کسی خبر چندانی راجع به وضعیت زندگی مردم این کشور نمی‌داند. حال ممکن است این سؤال پیش بیاید که ما چگونه از این حقایق آگاه شده‌ایم. این حقایق را مدیون جوان دیگری اهل کشور آمریکا هستیم که کمی بعد از زمان رخداد آن حادثه برای جوان دیگر آمریکایی (در خطوط بالا به آن اشاره شد) وارد کره شمالی شده و عکس‌هایی گرفته که مطمئنا کسی از مسئولان این کشور دوست ندارد مردم دنیا آنها را ببینند. درنهایت این عکاس آمریکایی این هفتاد عکسی را که در زمان اقامتش در کره شمالی می‌گیرد، به صورت قاچاقی، از مرز خارج کرده و در اختیار عموم می‌گذارد. عکس‌هایی که مطمئنا کیم جونگ اون، رهبر کره شمالی، دلش نمی‌خواهد به کسی نشان داده شوند. آیا مشتاق دیدن این عکس‌ها هستید؟ با سیارک همراه باشید.

  1. تعظیم کردن

مردم کره شمالی، رعب و وحشتی مثال‌نزدنی از کیم جونگ اون و رهبران پیش از او دارند. این وحشت تاحدی است که باعث می‌شود این رهبران همانند خدایان قدیم پرستیده شوند و مردم در برابرشان سر تعظیم فرود آورند. این یکی از نکاتی است که مردم دنیارا بسیار متعجب می‌کند. شما هم ممکن است با دیدن این عکس کمی تعجب کنید، اما اگر جای مردم کره شمالی بودید، تعظیم در برابر مجسمه رهبران دیکتاتور این کشور، برای شماهم تبدیل به وظیفه می‌شد. درحقیقت این رفتار برای خود مردم هیچ تعجبی ندارد و در کره شمالی این کار مرسوم شده است. ناگفته نماند که سرپیچی از این وظیفه شهروندی، عواقبی به دنبال خواهد داشت. اگر در هنگام تعظیم دربرابر مجسمه به اندازه کافی احترام و خضوع در کسی مشاهده نشود، توسط مأمورین مجازات خواهد شد.

  1. خاموشی

یکی از مسائلی که کمتر کسی در مورد کره شمالی از آن اطلاع دارد، کمبود انرژی الکتریکی در این کشور است. خاموشی‌های سرتاسری برای مردم کره شمالی تبدیل به اتفاقی تکراری شده است. حتی پایتخت کره شمالی، پیونگ‌یانگ نیز از این قاعده مستثنا نیست. دیدن شهری که در خاموشی کامل و مطلق فرو می‌رود منظره خوشایندی نیست. البته همیشه چراغ کوچکی عکس رهبر کره شمالی را (همانگونه که در عکس نیز مشاهده می‌کنید) روشن نگه می‌دارد. مردم نباید فراموش کنند که رهبرشان از چه مقام و شأن بالایی برخوردار است.

  1. رسانه‌ها

تصور کنید در مکانی هستید که همیشه مجبور به روشن نگاه داشتن رادیو و تلوزیون خود باشید. این تمام ماجرا نیست و تلوزیون و رادیو در کره شمالی، همیشه درحال پخش برنامه‌هایی راجع به تاریخ این کشور، سخنرانی‌های رئیس جمهوری و موزیک ویدئوهایی میهن‌پرستانه است. بنابراین تفاوتی نمی‌کند که در یک رستوران باشید یا در منزل خود، همیشه باید چشم به صورت رهبر دیکتاتوری داشت که زندگی را به کام مردم تلخ کرده است. خاموش کردن تلوزیون و رادیو با مجازات زندان همراه است.

  1. خانه وحشت

زمانی که وارد پایتخت کره شمالی، شهر پیونگ یانگ، می‌شوید. با تعدادی ساختمان زیبا و خوش‌ساخت روبه‌رو می‌شوید که در مرکز این شهر قرار گرفته‌اند. این‌طور که به نظر می‌رسد معماران کره‌ای برای ساخت این ساختمان‌ها از آخرین طرح‌هایی که در چین، آمریکا و اروپا پیاده می‌شود الهام گرفته‌اند. اما باید بدانید که این ساختمان‌ها صرفا جهت نشان دادن نمای بیرون آنها بنا شده‌اند.

از دور که به این ساختمان‌ها نگاه می‌اندازید، اینطور به نظر می‌رسد که قسمتی ا ز آنها به کار تجاری اختصاص داده شده‌اند و قسمتی دیگر برای سکونت مردم طراحی شده است. اما حقیقت این است که در این ساختمان‌ها به جز سالن‌های بزرگ و خالی چیزی وجود ندارد. احتمالا به این می اندیشید که چرا باید چنین هزینه‌ای صرف کرد و از ساختمان استفاده نکرد. در پاسخ باید گفت که بنای این ساختمان‌ها تنها به این منظور بوده است که گردشگرانی که وارد این شهر می‌شوند با صحنه‌ای چشم‌نواز مواجه شده و از شهر مدرن و زیبای پیونگ یانگ تعریف و تمجید کنند. مدت‌ها است که این ساختمان‌ها خالی از هرگونه سکنه هستند و تنها نشان می‌دهند که کره شمالی چه کشور پیشرفته و مدرنی است!

  1. وهم

سفر از شهری به شهر دیگر برای مردم کره شمالی یک امر پرهزینه و بی‌مصرف محسوب می‌شود. اگر کسی قصد داشته باشد چنین سفری را ترتیب دهد، باید پیش از آن با مسئولان ذی‌ربط هماهنگی‌های لازم را به عمل بیاورد و سپس اقدام به خروج از شهر کند. ناگفته نماند که تمام این پروسه باید روی کاغذ و با مهر و امضای مسئولین همراه باشد. پس قطار و ریل راه آهنی که درتصویر مشاهده می‌کنید، به چه منظوری طراحی شده‌اند؟ این امکانات در حقیقت مختص استفاده گردشگران است. البته این گردشگران هم  تحت نظارت شدید امنیتی هستند و تمام کارهای آنها زیر نظر گرفته می‌شود. ممکن است عکس‌هایی در گوشه و کنار اینترنت مشاهده کرده باشید که نشان‌دهنده واگن‌های پر قطارهای مسافربری در کره شمالی باشد (واگن‌هایی که از مردم کره پر شده‌اند) و تناقضی با این گفته ما پیدا کنید. باید بدانید که این عکس‌ها نیز همانند ساختمان‌هایی که در مورد قبلی به آن اشاره شد، تنها برای نمایش است و برای اینکه بگویند چه سیستم حمل و نقل عظیمی دارند. این عکس‌ها هم توسط مسئولین دولتی و با اجیر کردن مردم گرفته می‌شود.

  1. قفس

کره شمالی توسط دریایی احاطه شده است که به مرزهای این کشور قابلیت این را می‌دهد که به یکی از زیباترین مقاصد گردشگران نقاط مختلف دنیا بدل شود. متأسفانه اما، اقدامات مسئولین این کشور ظاهری ناخوشایند به این مرزهای دریایی داده است. در جای‌جای کره شمالی جاده‌هایی را خواهید دید که توسط سیم‌های خاردار الکتریکی حصارکشی شده‌اند. درحقیقت این اقدامات بدین سبب صورت گرفته تا از فرار احتمالی مردم از کره شمالی جلوگیری شود. دولت‌مردان کره قفسی طراحی کرده‌اند تا مردم خودرا در آن محبوس کنند.

  1. تله

زمانی که درحال رانندگی در جاده‌های کره شمالی هستید، در دو سمت این جاده‌ها تخته‌سنگ‌هایی به شکل مربع خواهید دید که برروی دیوارهایی با ارتفاع کم قرار گرفته‌اند. اگر فکر می‌کنید که این تخته‌سنگ‌ها به منظور جلوه دادن به جاده ها و زیبایی طراحی شده‌اند، سخت در اشتباهید. درحقیقت هدف و نقشه‌ای پشت این پروژه وجود دارد. این تخته‌سنگ‌ها به گونه‌ای قرار داده شده‌اند که در صورت بروز هرگونه خطر احتمالی (از قبیل حمله نظامی) این قابلیت را دارند که پایین افتاده و مسیر جاده را مسدود کنند. این انسداد سبب می‌شود هیچ وسیله‌ای قادر به عبور از جاده نباشد. در کنار این تخته‌سنگ‌های عظیم‌الجثه، در خود دیوار نیز سنگ‌های کوچکتری کار گذاشته شده‌اند که در صورت لزوم می‌توانند آنها را منفجر کرده و به پیاده نظامی که از جاده عبور می‌کند، تلفات وارد آورند. اگر گذرتان به این جاده‌ها خورد بهتر است از تله‌هایی که برای شما کار گذاشته‌اند، مطلع باشید.

  1. گرسنگی

فقر و گرسنگی از شایع‌ترین مشکلاتی هستند که مردم کره شمالی با آن دست و پنجه نرم می‌کنند. چیزی حدود نود درصد مردم کره شمالی توان مالی خرید از مغازه‌های اغذیه فروشی را ندارند. این مسئله مردم را به این وامی‌دارد که برای رفع گرسنگی خود هرچیزی که به دستشان می‌رسد را استفاده کنند؛ فرقی نمی‌کند این چیز پرنده باشد، موش و یا حتی چمن. البته دولت‌مردان کره شمالی کاملا به این مشکل وقوف دارند، اما به نظر می‌رسد برایشان اهمیت چندانی ندارد. شاید به این فکر کنید که چگونه به خود اجازه می‌دهیم اینگونه درباره دولت‌مردان کره شمالی قضاوت کنیم؛ باید بدانید که همه‌ساله کتاب‌هایی از سوی دولت میان مردم پخش می‌شود (کتاب‌های آشپزی) که درآن توضیحاتی کامل مبنی بر اینکه کدام انواع چمن قابلیت خوراکی دارند، وجود دارد. بخش‌هایی هم در این کتاب‌ها وجود دارد که توضیحاتی درباره فواید چمن داده و ضرر و زیان آن برای بدن را انکار می‌کند. کمی باور کردنش سخت است، اینطور نیست؟

  1. نان‌آور خانواده

بیشتر مردم کره‌ شمالی در فراهم کردن دو وعده غذای روزانه برای خود و خانواده‌شان، و سیر کردن شکم خود با مشکل مواجه‌اند. مرد کره‌ای که در عکس مشاهده می‌کنید، بوسیله تیوپ لاستیک یک تراکتور به آب زده و تلاش می‌کند برای غذای خانواده خود ماهی بگیرد. به نظر می‌رسد حتی توان مالی کرایه کردن یک قایق برای این کار را ندارد و مجبور است با خطرات احتمالی این کار مواجه شود تا شاید چیزی برای خوردن پیدا کند.

کره شمالی به روایت تصویر بخش دوم

نظرات

در ادامه بخوانید...

کره شمالی به روایت تصویر بخش دوم

در
  1. مشکلات کسب درآمد

کسی در کره شمالی اجازه راه‌اندازی و کسب درآمد از مکان‌های تجاری شخصی را ندارد. درحقیقت دولت این اجازه را به شهروندان نمی‌دهد. حال اگر این مشکل را در کنار بیکاری‌ای که در این کشور بیداد می‌کند بگذاریم، این سؤال پیش می آید که مردم کره شمالی برای کسب درآمد، چه کاری ازشان ساخته است؟ به نظر می‌رسد صحنه‌هایی شبیه به آنچه در تصویر می‌بینید این روزها در کره شمالی تبدیل به یک اپیدمی شده است. مردم کره شمالی دیگر چاره‌ای جز فروش محصولات قاچاق، از قبیل سیگار و شکلات چینی ندارند و تنها بدین وسیله است که می‌توانند کمی کسب درآمد داشته باشند.

  1. انجام کار نامرتبط با تخصص

کشاورزی در کره شمالی به گونه‌ای تبدیل به یک وظیفه ملی شده است. بخش اعظم جمعیت این کشور بیشتر وقت خودرا به کشاورزی اختصاص می‌دهند. درحقیقت بسیاری از آنها خودرا وقف این کار می‌کنند. نکته قابل توجه این است که افرادی که تخصص‌های دیگری هم دارند مجبور می‌شوند رو به این‌کار بیاورند (در کنار کار اصلی‌شان). چراکه تنها بدین گونه قادر خواهند بود از پس مخارج زندگی خود بربیایند.

حقوق سربازان هم به قدری کم است که مجبور می‌شوند اوقات بیکاری خود را در روز به کمک به کشاورزان بپردازند؛ کاری که در ازایش غذا و گاهی پول دریافت می‌کنند. دولت حتی به کسانی که به سرپا ماندن حکومتشان کمک می‌کنند هم گاهی بی‌اعتنا است.

  1. بیگاری کشیدن از کودکان

این یکی دیگر از مشکلاتی است که کودکان این کشور در معرض آن قرار گرفته‌اند. دیده شده که حتی کودکانی شش یا هفت ساله مشغول کار طاقت‌فرسا در مزارع کشاورزی هستند. به نظر می‌رسد بدون کار کشیدن از این کودکان، محصول جمع‌آوری شده از این مزارع بشدت کاهش پیدا خواهد کرد. این درحالی است که دولت سن کم این کودکان را هم درنظر می‌گیرد، البته نه از این بابت که شرایطی که یک کودک نیاز دارد را برایشان فراهم کند، بلکه به این خاطر که اینها آینده‌سازان کره شمالی هستند و باید کار در مزارع را به طور تخصصی فرا گیرند و آموزش‌های لازم را ببینند.

  1. ظاهرفریبی

به ندرت اتفاق می‌افتد که تورلیدرها، گردشگران را به سمت نقاط مسکونی برده و زندگی مردم این کشور را در معرض دید آنها قرار دهند. برای این منظور دولت تدابیری اندیشیده تا این گردشگران تنها به نقاطی برده شوند که توسط خود دولت تعیین می‌شود. نقاطی شبیه به ساختمان‌هایی که تنها برای زیبایی ساخته شده‌اند و در موردهای پیشین به آن اشاره شد. بدین گونه دولت قادر خواهد بود تا تصویر زیبایی از کره شمالی در نظر گردشگران مجسم کند. در این تصویر مشاهده می‌کنید که خانمی پای کامپیوتری نشسته است که خاموش می‌باشد، با اینحال او درحال تایپ کردن بوسیله کیبورد است. به نظر دیگر احتیاجی به دادن توضیح اضافه نیست. خودتان قضاوت کنید.

  1. اربابان دیکتاتور مآب

دولت‌مردان کره شمالی برنامه‌ای ترتیب داده‌اند تا از اینکه بیست و چهار ساعت روز توسط مردمشان ستایش بشوند، کسب اطمینان کنند. یکی از راه‌هایی که برای عملی کردن این برنامه اختصاص داده‌اند، اجباری کردن وجود عکس‌هایشان در تمام خانه‌های شهروندان کره شمالی است. سرپیچی از این قانون با عواقب سهمگینی همراه است. حتی در مکان‌های عمومی و اتوبوس‌ها هم این تصاویر نصب شده‌اند.

  1. مراقبت دائم

یکی از نکاتی که در تمام حکومت‌های دیکتاتوری مشترک است، زیر نظر گرفتن شدید مردم است. تمامی خیابان‌های شهرهای مختلف (بخصوص خیابان‌های پیونگ‌یانگ، پایتخت) پر از نظامی‌هایی هستند که حتی کوچکترین فعالیت‌های مردم را زیر نظر می‌گیرند تا مطمئن شوند «رفتار ناشایستی» از آنها سر نمی‌زند و کار مشکوکی انجام نمی‌دهند. البته رعب و وحشتی که ایجاد می‌کنند، کافی است تا مردم را وادار به اطاعت از آنها کند.

  1. صف‌های طولانی

سوار شدن در اتوبوس برای رسیدن به محل کار در کره شمالی می‌تواند به کابوسی شوم بدل شود. اول از همه اینکه تعداد اتوبوس‌هایی که در نظر گرفته می‌شود، گنجایش کافی برای سوار کردن بیشتر افراد را ندارند و در ثانی وقفه‌های طولانی مدتی بین رسیدن اتوبوس بعدی وجود دارد. بنابراین همانگونه که در تصویر مشاهده می‌کنید، شهروندان مجبور می‌شوند برای ساعت‌های طولانی در این صف‌ها بایستند تا نوبتشان فرا برسید و به محل کار خود بروند و یا اینکه از محل کار به خانه برگردند.

سیستم حمل و نقل شهری در کره شمالی با مشکلات عدیده‌ای مواجه است. شهروندان عادی توان مالی برای پرداخت کرابه تاکسی را ندارند و ماشین‌های شخصی به ندرت در خیابان‌ها مشاهده می‌شود.

  1. مشکلات حمل و نقل شهری

همانگونه که عنوان شد ماشین شخصی به ندرت در شهر دیده می‌شود و کسی توان پرداخت کرایه تاکسی را ندارد. به همین خاطر تنها گزینه‌ای که به منظور حمل و نقل در دسترس مردم کره شمالی است، اتوبوس است که به مشکلات آن هم در مورد قبلی نگاهی گذرا شد. قطار هم که تنها برای گردشگران استفاده می‌شود.

تمام این مسائل دست به دست هم داده تا همه روزه تعداد زیادی از مردم (حتی سربازان) کنار خیابان‌ها ایستاده و منتظر وسیله نقلیه‌ای باشند تا آنها را به مقصدشان برساند.

  1. لحظه‌های شادی

باوجود تمام کار طاقت فرسا و مشقّاتی که کودکان کره‌ای در معرض آن قرار گرفته‌اند، دیدن اینکه برای چندلحظه‌ای هم که شده، از کار خلاص می‌شوند و کمی خوش می‌گذرانند، خوشایند است. در این تصویر مشاهده می‌کنید که کودکان با استفاده از اسکیت‌هایی در خیابان تفریح می‌کنند که در سایر نقاط دنیا دیگر منسوخ شده است و حدود بیست سال پیش در این کشورها مورد استفاده بود. اما بهتر است همین یک ذره خوشی هم از آنها دریغ نشود، به نظر خیلی مهم نیست که این اسکیت‌ها متعلق به چه زمانی هستند.

  1. امید به رهایی

این عکس نشانی از امید و آرزوهای مردم کره شمالی در خود دارد. کره شمالی در سمت چپ این تصویر دیده می‌شود، چین در سمت راست و رودخانه تومن هم میان این دو کشور جاری است. در همین عکس هم به وضوح می‌توان از تفاوت‌های میان این دو ملت کسب آگاهی کرد. زمستان‌ها که آب رودخانه تومن یخ می‌بندد، مردم کره شمالی تلاش می‌کنند تا خود را به سمت دیگر رودخانه برسانند و از کشور بگریزند. تلاشی بی وقفه که با پایانی غم‌انگیز خاتمه می‌یابد. سربازان آنها را دستگیر می‌کنند و به کشور برمی‌گردانند. جاییکه مجازاتی شدید در انتظارشان خواهد بود. این تصویر ممکن است برای ما نشانگر چیزی جز دو کشور در دو سمت رودخانه نباشد، با اینحال تمامی امیدها و آرزوهای مردم کره شمالی در این عکس خلاصه می‌شود.

کره شمالی به روایت تصویر بخش اول

 

نظرات

در ادامه بخوانید...

فقیرترین کشورهای دنیا بخش سوم

در

سیرالئون

میانگین درآمد سالانه هر شهروند سیرالئون: 1221 دلار، جمعیت کشور: 7.4 میلیون نفر

در سال 2002 بود که نهایتاً جنگ های داخلی که گریبان گیر مردم سیرالئون شده بود، پس از یازده سال به پایان رسید، اما تأثیری که این جنگ ها بر زندگی مردم گذاشت را نمی توان نادیده گرفت و هنوز پس از شانزده سالی که کشور آرامش نسبی خود را باز یافته است، از لحاظ اجتماعی و سیاسی آن ثباتی که لازمه پیشرفت کشور است حاصل نشده است و همین مسئله است که اوضاع و شرایط اقتصادی را نیز تحت الشعاع خود قرار داده است. سیرالئون از جمله کشور هایی است که معادنی بسیار غنی در خاک خود داشته و از لحاظ وجود سنگ های قیمتی و با ارزش نیز شرایط در سیرالئون همین گونه است، اما نکته ای که در این خصوص وجود دارد این است که منابع و معادن غنی و ارزشمند بیش از آن که موهبتی برای کسب درآمد و پیشرفت کشور باشد، بدل به وسیله شوم و نحسی شده است که برخی به واسطه آن دست به قاچاق غیر قانونی زده و این مسئله باعث شد به مرور زمان، خشونت در این کشور به اوج برسد و مردم بی گناه زیادی به این خاطر زیان های زیادی را متحمل شدند. اخیراً و در سال 2016 نیز اتفاق ناخوشایند دیگری در این کشور افتاد که بسیار ناراحت کننده بود: بیماری ابولا در این سال در سیرالئون همه گیر و متأسفانه هزاران نفر از مردم این کشور جان خود را به خاطر ابتلا به این بیماری از دست دادند. بیش از نیمی از کل در آمد سالانه و بودجه این کشور از فعالیت های مربوط به کشاورزی تأمین می شود و این درصد بسیار بیشتر از میانگین در آمد جهانی از این گونه فعالیت ها است. درآمد میانگین مردم این کشور نیز از 1221 دلار در سال تجاوز نمی کند و این شرایط بد اقتصادی  بر روی اوضاع سلامت روحی و جسمی مردم نیز تأثیر گذاشته و سبب می شود میانگین سنی که یک سیرالئونی می تواند تا آن زنده بماند معادل با 51.8 سال باشد که چیزی حدود بیست سال از میانگین سن جهانی کمتر است.

فقیرترین کشورهای دنیا بخش اول 

فقیرترین کشورهای دنیا بخش دوم

توگو

میانگین درآمد سالانه هر شهروند توگویی: 1220 دلار، جمعیت کشور: 7.6 میلیون نفر

با وجود این که به نظر می رسد این کشور در حال پیشرفت در حوزه اقتصاد باشد، در آمد بسیار ناچیز کنونی مردم این کشور باعث شده است که نام آن را در میان فقیر ترین کشورهای دنیا ببینیم. این در حالی است که درآمد سالانه مردم این کشور در سال 2010 از 1047 دلار تجاوز نمی کرد و رقمی که در حال حاضر به آن دست یافته اند، پیشرفتی 16.6 درصدی داشته که به مراتب از پیشرفت بسیاری از کشورهای دیگر جهان بیشتر است. البته نکته ای که در خصوص این کشور وجود دارد، وابستگی بیش از اندازه آن به کشاورزی است و تنها در سال 2016 نزدیک به چهل و دو درصد از کل درآمد این کشور وابسته به کشاورزی و فعالیت های مربوط به آن بوده است. این در حالی است که درآمد حاصل شده از فعالیت های کشاورزی در سال 2010، تنها یک سوم کل درآمد سالانه و بودجه کشور را تأمین می کرد. پنبه از عمده ترین محصولاتی است که توسط مردم توگو کاشته می شود و بخش اعظم درآمد های آنان را شامل می شود. از دیگر محصولات اصلی کشاوزی توگو می توان به قهوه و نیز کاکائو اشاره کرد. منبع درآمد دیگر توگویی ها صادرات طلاشان به نقاط دیگر دنیا است. یک چهارم ارزش کل محصولاتی که مردم توگو به دیگر نقاط دنیا ارسال می کنند، اختصاص به همین طلا دارد که در نوع خود جالب توجه است.

موزامبیک

میانگین درآمد سالانه هر شهروند موزامبیک: هزار و صد دلار، جمعیت کشور: 28.8 میلیون نفر

این کشور تا اواسط دهه هفتاد میلادی از مستعمره های پرتغال به شمار می رفته است و همانند بسیاری از کشور های دیگری که در این لیست از آن ها نام برده شد، موزامبیک نیز سال های زیادی نیست که از بند استعمار کشور های بزرگ صنعتی رها شده و اعلام استقلال نموده است. البته نقطه اشتراک دیگری نیز میان موزامبیک و برخی از کشورهای دیگری که تا کنون عنوان شده وجود دارد و آن جنگ ها و مشکلات داخلی است که برای چیزی حدود پانزده سال گریبان گیر این کشور و مردمش شده و امکان هر گونه پیشرفتی را از آن دریغ کرد. البته نکته ای که ما را کمی نسبت به آینده این کشور امیدوار می کند بهبود شرایط اقتصادی در این کشور طی چند سال اخیر است. میان سال ها 2010 تا 2016، میانگین در آمد سالانه مردم این کشور افزایشی تقریباً بیست و چهار درصدی داشته است که در نوع خود بسیار جالب توجه است و از میانگین افزایش درآمد جهانی بیشتر است. نا گفته نماند که هنوز راه دور و درازی برای بهبود کامل اوضاع اقتصادی پیش روی مردم این کشور است و با میانگین در آمد سالانه 1100 دلاری که مردم این کشور به دست می آورند، موزامبیک نیز در زمره فقیر ترین کشورهای دنیا قرار می گیرد.

مالاوی

میانگین درآمد سالانه هر شهروند مالاوی: 1048 دلار، جمعیت کشور: 18.1 میلیون نفر

اقتصاد مالاوی به شدت وابسته به فعالیت های زراعتی است و نزدیک به بیست و هشت درصد از کل درآمد سالانه کشور از این گونه فعالیت ها حاصل می شود. این درحالی است که میانگین درآمد جهانی از این گونه فعالیت ها از 4.6 درصد در سال تجاوز نمی کند. تنباکو و شکر، دو محصولی هستند که بخش عمده فعالیت های زراعتی در این کشور به کاشت آن ها تعلق می گیرد و در نهایت چیزی حدود دو سوم کل محصولاتی که توسط این کشور به سایر نقاط دنیا صادر می شود، متشکل از همین دو محصول است. این در حالی است که تمامی محصولات دستی و نیز محصولاتی که در ساخت آن ها از تکنولوژی استفاده شده باشد، روی هم رفته حتی دو درصد از کل محصولات صادراتی این کشور را شامل نمی شود. یکی از عمده ترین مسائلی که به پیشرفت آن کمک خواهد کرد، افزایش دسترسی مردم این کشور به تکنولوژی است که در نهایت مطمئناً سبب بهبود اوضاع اقتصادی این کشور خواهد شد. در حال حاضر از هر ده نفر شهروند مالاوی، تنها یک نفر به اینترنت دسترسی دارد. از دیگر مسائلی که سبب شده اوضاع اقتصادی در این کشور خیلی پیشرفت نداشته باشد، فساد سیاسی رایج در میان کشور نیز مشکلات و مسائلی است که گریبان گیر سلامت مردم این کشور شده است. بنا به آمار و ارقامی که از این کشور در دست داریم، مسائل و مشکلاتی در میان عامه مردم رایج است که سلامت آن ها را به شدت در معرض خطر قرار می دهد. بنا به همین آمار ارقام از هر ده نفر مردم این کشور، یک نفر مبتلا به بیماری اچ آی وی است. سن این گونه افراد بین پانزده تا چهل و نه سال است.

نیجر

میانگین درآمد سالانه هر شهروند نیجری: 897 دلار، جمعیت کشور: 20.7 میلیون نفر

تنها پنج کشور در سراسر نقاط دنیا وجود دارد که درآمد سالانه مردم آن حتی به هزار دلار هم نمی رسد. نیجر یکی از آن پنج کشور است. در سال 1960 بود که مردم نیجر خود را از بند استعمار فرانسوی ها رها کرده و اعلام استقلال نمودند. متأسفانه اما این آزادی عمل و استقلال بیش از آن که به سود مردم این کشور باشد، بلای جانشان شد، چرا که از آن زمان تا کنون بارها و بارها کودتاهای نظامی علیه دولت هایی که در این کشور بر اریکه قدرت تکیه زده اند، صورت گرفته است. آخرین این کودتاها مربوط به سال 2010 می شود. همین مسئله عمده ترین دلیل عدم پیشرفت و بهبود اوضاع و شرایط اقتصادی در این کشور است، چرا که دست به دست شدن مدام قدرت در این کشور باعث شده است که کسی نتواند برنامه بلند مدتی طرح ریزی کرده و برای پیشرفت کشور اقدام به عملی کردن آن کند. بیشتر مردم این کشور نیز مجبور هستند برای گذران وقت و کسب درآمد به کشاورزی و دامپروری بپردازند، چرا که گزینه های زیادی برای کسب در آمد پیش رو ندارند. جالب است بدانید که نزدیک به چهل و دو درصد از کل درآمد سالیانه و بودجه این کشور از فعالیت های مربوط به کشاورزی تأمین می شود که بسیار میزان زیادی در مقایسه با میانگین جهانی است.

جمهوری دموکراتیک کنگو

میانگین درآمد سالانه هر شهروند کنگو: 723 دلار، جمعیت کشور: 78.7 میلیون نفر

درآمد سالیانه مردم این کشور به طور میانگین از 723 دلار تجاوز نمی کند و همین مسئله باعث می شود کنگو چهارمین کشور فقیر دنیا باشد. همانند بسیاری از کشورهایی که تا کنون عنوان شده است، کنگو نیز منابع غنی و زیادی از معادن و سنگهای قیمتی در اختیار دارد، اما نکته ای که در این خصوص وجود دارد این است که متأسفانه این منابع غنی نه تنها نتوانسته دردی از مردم این کشور دوا کند، بلکه تبدیل به بلای جان آن ها نیز شده است، چرا که جنگ های داخلی بسیار زیادی بر سر این منابع میان مردم در گرفته است و تا کنون چیزی حدود شش میلیون نفر جان خود را به واسطه این جنگ ها از دست داده اند. خشونت، گرسنگی و بیماری از ثمرات مستقیم این جنگ ها هستند که جان این همه انسان به واسطه آن ها از دست رفته است. در سال 1997 بود که نخستین خبرها از شروع جنگ ها و درگیری های داخلی در این کشور به گوش رسید. جنگ هایی که به طور مستمر تا سال 2003 تداوم پیدا کرد و هنوز که هنوزه به طور کامل برطرف نشده و در بسیاری از مناطق این کشور هنوز درگیری هایی مشاهده می شود. به همین خاطر است که خیلی فرصتی برای اختصاص دادن به فعالیت های اقتصادی در این کشور به دست نمی آید و این مسئله مردم کنگو را از لحاظ اقتصادی به شدت تحت فشار قرار می دهد. محصولی که با استفاده از تکنولوژی تهیه شود در این کشور وجود ندارد و تنها چیزی حدود شش درصد از کل مردم این کشور به اینترنت دسترسی دارند که این ها هم از مسائلی است که در نهایت سبب عدم پیشرفت و بهبود اوضاع اقتصادی می شود.

بروندی

میانگین درآمد سالانه هر شهروند بروندی: 716 دلار، جمعیت کشور: 10.5 میلیون نفر

میان سال های 2010 تا 2016، میانگین درآمد سالانه شهروندان نقاط مختلف، چیزی حدود 17.6 درصد افزایش داشته است. این در حالی است که طی این شش سال، میانگین درآمد سالانه مردم کشور بروندی، از 759 دلار به 716 دلار رسیده و با کاهشی 5.6 درصدی مواجه بوده است. بسیاری از کشور های دنیا و به خصوص آن هایی که از شرایط خوب اقتصادی بهره مند هستند، بخش اعظم درآمد سالانه خود را مدیون فعالیت های تجاری خود و محصولاتی هستند که به نقاط مختلف دنیا صادر می کنند. این در حالی است که تنها 6.2 درصد از کل درآمد و بودجه سالانه بروندی وابسته به این گونه فعالیت ها است و این آمار سبب می شود بروندی از این لحاظ در زمره ضعیف ترین کشور ها قرار بگیرد. در این کشور که در قسمت شرقی قاره آفریقا قرار گرفته است، به طور عمده از طلا، قهوه و نیز چای به عنوان محصولات اصلی ای استفاده می شود که برای صادرات در نظر گرفته می شوند. بنا به اطلاعات و آماری که از این کشور در دست داریم، فساد گسترده ای در این کشور وجود دارد و از این حیث یکی از بدترین کشورهای جهان به شمار می رود. فسادی که به طور به خصوصی در میان دولت مردان این کشور رایج است، سبب می شود عامه مردم به واسطه نداشتن رابطه و نیز عدم دسترسی به قدرت، از لحاظ معیشتی و اقتصادی شرایط بسیار بدی را تجربه کنند و به نظر می رسد این چرخه تا سالیان دوری در این کشور ادامه خواهد داشت.

لیبریا

میانگین درآمد سالانه هر شهروند لیبریایی: 667 دلار، جمعیت کشور: 4.6 میلیون نفر

در سراسر کره زمین تنها دو کشور وجود دارند که میانگین سالانه درآمد مردم آن حتی به هفتصد دلار هم نمی رسد. یکی از آن دو کشور لیبریا است. این کشور در قسمت غربی قاره آفریقا قرار دارد و یکی از مهمترین عواملی که سبب شده تا درآمد سالانه مردم در آن تا این حد پایین باشد، بی سوادی است. دولت مردان لیبریا تنها 8.1 درصد از کل بودجه سالانه خود را صرف تحصیلات و امکانات آموزشی می کنند و این در حالی است که میانگین این هزینه در جهان به چیزی حدود پانزده درصد از بودجه سالانه کشور های مختلف می رسد. مشکل دیگری که مردم لیبریا با آن دست به گریبان اند، کمبود منابع برقی و نیز عدم استفاده اکثریت مردم از اینترنت و محصولات مربوط به تکنولوژی است. تنها 7.3 درصد از کل مردم لیبریا به اینترنت دسترسی دارند. همانند سیار کشور ها لیبریا به شدت از لحاظ اقتصادی وابسته به کشاورزی و فعالیت های مربوط به آن است و نزدیک به یک سوم کل بودجه سالانه کشور از کشاورزی تأمین می شود.

جمهوری آفریقای مرکزی

میانگین درآمد سالانه هر شهروند آفریقای مرکزی: 649 دلار در سال، جمعیت کشور: 4.6 میلیون نفر

متأسفانه درآمد بسیار ناچیز مردم این کشور سبب شده است تا آفریقای مرکزی را به عنوان فقیر ترین کشور دنیا بشناسیم. این کشور که از لحاظ جغرافیایی نزدیک به صحرا است و کشوری بیابانی به حساب می رود، از لحاظ منابع و معادن مختلف و ارزشمند، بسیار غنی است، با این وجود جنگ و تنش در داخل کشور به اندازه ای است که امکان هر گونه پیشرفتی از مردم آن سلب شده است. گروه های نظامی و شبه نظامی مسیحی و مسلمان در این کشور وجود دارند که مرتب در حال جنگ و درگیری با یکدیگر هستند و همین مسئله باعث شده تا بسیاری از مردم این کشور بی خانمان شوند. در سال 2013 بود که طی یک کودتای نظامی رئیس جمهور وقت آفریقای مرکزی از کار بر کنار شد و از آن زمان تا کنون درگیری های داخلی در این کشور به اوج رسیده اند و همین مسئله اقتصاد کشور را نیز به شدت تحت الشعاع قرار داده است. در سال 2012 درآمد میانگین سالانه مردم آفریقای مرکزی 951 دلار بود و در سال بعد و پس از کودتای نظامی در این کشور، این رقم با کاهشی 351 دلاری به 600 دلار رسید. 42.9 درصد از کل درآمد و بودجه سالانه این کشور از فعالیت های مربوط به کشاورزی تأمین می شود. ترجمه  itrans.ir

نظرات

در ادامه بخوانید...

افراد مشهوری که از فقر به قله های موفقیت رسیدند بخش اول

در

داستان زندگی افرادی که به واسطه کار و تلاش بی وقفه، توانسته اند خود را از فقر و تنگدستی نجات داده و شرایط خوبی برای زندگی خود به ارمغان آورند، همیشه الهام بخش بوده است و این مسئله می تواند برای رؤیا پردازانی که زندگی چندان خوبی را تجربه نمی کنند، بدل به امیدواری ای شود و به آن ها یادآور شود که تلاش و کوشش، امیدواری ، داشتن دیدی مثبت نسبت به آینده و کار بی وقفه، صرف نظر از این که شرایط زندگی فرد چگونه باشد و تا چه اندازه شرایط دشواری را تحمل کند، هر رؤیایی را برای او قابل دسترس خواهد کرد.

 

در میان افراد مشهور که در حال حاضر، غالبا در حوزه های مربوط به سرگرمی، در آمریکا فعالیت می کنند، کم نیست اند افراد مشهوری که زندگی سختی می گیرند و کسانی که خود را از فقر و تنگدستی نجات داده و قله های موفقیت را یک به یک فتح کرده اند. در این مقاله قصد داریم شما را  زندگینامه افراد موفق که زندگی سختی گرفتن  و با این افراد مشهور آشنا کنیم و این که چگونه توانستند بر فقر و تنگدستی خود چیره شده و خود را به جایگاه امروزی شان برسانند. با سیارک همراه باشید.

 

شان کامز

 

شان دیدی کامز یکی از  افراد فقیری که مشهور شدن  .بنا به آخرین اطلاعاتی که از در آمد های سال اخیر افراد مشهور در آمریکا در دست داریم، هیچ یک از این افراد مشهور، قادر نبوده است به اندازه شان دیدی کامز در آمد داشته باشد. فعالیت اصلی شان، خوانندگی در سبک هیپ هاپ و رپ  است و علاوه بر این، فعالیت هایی در زمینه مدل های لباس و نیز در مطبوعات دارد؛ مجموع درآمدی که شان در سال 2017 به نام خود ثبت کرد، بالغ بر صد و سی میلیون دلار است. مجموع درآمد شان در حال حاضر به چیزی حدود هشتصد و بیست میلیون دلار می رسد و چیزی نمانده است تا به باشگاه میلیارد دلاری ها بپیوندد.

 

اما نکته ای که حائز اهمیت است، این است اوضاع و شرایط شان همیشه این چنین نبوده است. بنا به اطلاعاتی که از سی ان ان در این خصوص به دست رسیده است، شان کامز، در زمان کودکی خود شرایط بسیار سختی را از لحاظ مالی تجربه کرده و خانواده اش به شدت تنگدست بوده اند. این اوضاع تا حدی بد بود که مادر کامز، توانایی خریدن کفش نو برای او را نداشت و زمانی که در محله هارلم زندگی می کردند، شان کامز مجبور بود برای کمک به خانواده اش، در خیابان برای دیگران کار کند. 

جیم کری

جیم کری

 

جیم کری، در ابتدای دوران حرفه ای اش و پیش از آن که به بازیگری مشغول شود، یک کمدین بود و اصلیتی کانادایی دارد. در حال حاضر سرمایه جیم کری مجموعا متجاوز از صد و پنجاه میلیون دلار است و مجموع فروش تمامی فیلم هایی که جیم در آن ها به ایفای نقش پرداخته است، چیزی حدود پنج میلیارد دلار است. البته جیم کری نیز یکی از افراد موفق که زندگی سختی را آزمایش می کنند است. پیش از مشهور شدن و شروع کردن دوران حرفه ای خود، روزهای بسیار سختی را گذراند و بنا به گزارشی که روزنامه تایمز آمریکا در این خصوص منتشر کرده است، جیم کری زمانی که دوازده ساله بوده است، بی خانمان بود و این زمانی بود که پدرش شغل خود را از دست داده بود و مجبور بودند در یک ون روزگار سپری کنندو در نهایت در سال 1990 بود که این کمدین با استعداد کانادیی در فیلمی با عنوان In Living Color به ایفای نقش پرداخت و نام اش بر سر زبان ها افتاد.

کامیلا آلوز

 

کامیلا آلوز از  افراد موفقی که در گذشته سختی گرفتند  ، در حال حاضر مدل شناخته شده لباس است و علاوه بر آن، کار آفرینی موفق است و به تازگی مادر نیز شده است و به طور کلی شرایط بسیار خوبی را تجربه می کند. او همسر متیو مک کانهی است و مجموع سرمایه ای که در حال حاضر در اختیار دارد به چیزی حدود پنج میلیون دلار می رسد. البته این واقعیت خوشایندی که کامیلا در حال حاضر تجربه می کند، در گذشته ای نه چندان دور به هیچ عنوان قابل تحقق به نظر نمی رسید؛ یعنی زمانی که کامیلا پانزده ساله به همراه خانواده اش از برزیل به آمریکا مهاجرت کرده بودند.

 

کامیلا آلوز در مصاحبه ای در سال 2015 عنوان کرد که به عنوان افرادی که تازه پا به کشوری جدید گذاشته بودند و کسی را نمی شناختند، شرایط بسیار سختی را تحمل می کردند و از لحاظ مالی هم در مضیقه بودند و برای این که بتوانند زندگی خود را به گونه ای بگذرانند، کامیلا در آن سال ها مجبور بود در رستوران ها کار کند و به عنوان تمیز کار خانه ها استخدام شده بود تا بتواند هم کمک حال خانواده تنگ دست خود باشد و هم پس اندازی برای رسیدن به رؤیا های اش در نیویورک کنار بگذارد.

 

آرنولد شوارتزنگر

 

آرنولد شوارتزنگر یکی از ثروتمند ترین بازیگران تاریخ سینمای اکشن و هیجانی آمریکا به شمار می رود و نیز توانسته است هفت بار در مسابقات پرورش اندام مردان، رتبه نخست را از آن خود کند. در حال حاضر مجموع سرمایه آرنولد متجاوز از چهارصد میلیون دلار است و تمامی فیلم هایی که او در آن ها به ایفای نقش پرداخته است، به فروشی بالغ بر 4.73 میلیارد دلار در نقاط مختلف جهان دست یافته اند. علاوه بر این ها، او سی و هشتمین شهردار کالیفرنیا نیز به شمار می رود. اما آرنولد شوارتزنگر نیز گذشته سختی را پشت سر گذاشته است و در سال 1947 که به دنیا آمد، کشور زادگاهش، اتریش، به واسطه جنگ جهانی دوم تقریبا ویران شده بود و شهردار آینده کالیفرنیا در خانه ای زندگی می کرد که سیستم لوله کشی آب و تلفن نداشت. این در حالی بود که در آن سال ها خیابان های اتریش، پر بود از مردمانی که به واسطه فقر و گرسنگی در خیابان ها شورش و اعتراض می کردند.

 

هلی بری

 

هلی بری یکی از بازیگران زن موفق عرصه سینمای آمریکا است که افتخار دریافت جایزه اسکار را نیز در کارنامه خود دارد و در فیلم های پر فروش و موفق چون «Jungle Fever (تب جنگل)» و سری فیلم های «مردان ایکس» به ایفای نقش پرداخته است. در حال حاضر هلی بری سرمایه ای بالغ بر هشتاد میلیون دلار دارد، اما شرایط برای او همیشه این گونه نبوده است و هلی بری دوران کودکی سختی را پشت سر گذاشته است. در ابتدای امر، او با مادر اش در کلیو لند زندگی می کرد و از لحاظ مالی به هیچ عنوان شرایط خوبی نداشتند تا این که مادر اش مجبور شد به طور کلی هلی را به یک پناه گاه کودکان بی سرپرست در نیویورک بسپارد و هلی بری با کار سخت و دشواری بسیار زیادی که در مسیر اش بود، توانست خود را به جایگاه کنونی اش برساند.

دمی مور

 

بنا به اطلاعاتی که در مجله ای با نام «Hello! (سلام)» در خصوص زندگی شخصی دمی مور منتشر شده است، پدر او پیش از به دنیا آمدن دمی، خانواده را ترک کرد و شخصی که به عنوان ناپدری دمی وارد خانواده شد نیز چندان شرایط مالی مناسبی نداشت و دائما بی کار می شد و برای یافتن شغلی جدید مجبور می شد خانواده جدید خود را به شهر های مختلفی ببرد. در نهایت شرایط مالی و زندگی خانواده دمی به گونه ای شد که او حتی قادر به ادامه تحصیل در دبیرستان نبود و مجبور شد ترک تحصیل کند، با این وجود، این مسائل نتوانستند سد راه دمی شوند و در حال حاضر او یکی از موفق ترین زنان عرصه سرگرمی آمریکا به شمار می رود؛ سرمایه دمی در حال حاضر بیشتر از صد و پنجاه میلیون دلار است و تا کنون دو بار نامزد دریافت جایزه گلدن گلوب شده است. دمی مور، تا کنون شصت نقش متفاوت را در فیلم ها و سریال های مختلف به عهده گرفته است و بیش از سی و پنج سال از فعالیت اش در این حوزه می گذرد.

 

سیلوستر استالونه

 

سیلوستر استالونه در یکی از محله های فقیر نشین نیویورک به دنیا آمد و در زمان کودکی مادر اش برای گذران زندگی به پیشه آرایشگری مشغول بود که درآمد چندانی نصیبشان نمی کرد. بعدها که سیلوستر بزرگ تر شد و ازدواج کرد نیز شرایط مالی بسیار بدی داشت و زمانی که نخستین فرزند اش در راه بود، مجبور به بازی کردن در فیلم های درجه دو شده بود تا بتواند درآمدی برای خود و خانواده اش داشته باشد. او در مصاحبه ای عنوان کرده است که در برهه زمانی به خصوصی آن قدر از لحاظ مالی در تنگنا قرار گرفته بود که مجبور شد سگ اش را بفروشد. در حال حاضر اما سیلوستر استالونه، با سرمایه ای که مجموعا به چیزی حدو چهار صد میلیون دلار می رسد، بدل به یکی از سود آور ترین بازیگران عرصه سینمای هالیوود شده است. مجموع فروش تمامی فیلم هایی که سیلوستر استالونه در آن ها به ایفای نقش پرداخته نیز به چیزی حدود 4.5 میلیارد دلار می رسد.

 

خواکین فینیکس

 

خواکین طی مصاحبه های مختلفی در خصوص دوران عجیب و غریب کودکی خود سخن گفته است. به گفته او، شرایط مالی خانواده اش در کودکی به هیچ عنوان مساعد نبوده است، چرا که آن ها به طور مرتب به شهر های مختلف آمریکای جنوبی سفر می کردند و در مراسم مذهبی به خصوصی شرکت می کردند که نام اش «فرزندان خدا (Children of God)» بود. به خاطر همین مهاجرت های پیاپی و عقاید مذهبی به خصوص خانواده اش، خواکین دوران کودکی بسیار سختی را سپری کرد و مدام با فقر و تنگدستی دست و پنجه نرم می کرد. البته در حال حاضر اوضاع و شرایط زندگی خواکین تغییرات چشم گیری به خود دیده است. خواکین به خاطر بازی در فیلم های بزرگی چون «گلادیاتور» و «Walk the Line (سر به راه باش)» تحسین منتقدان دنیای سینما و تماشاگران بسیاری را بر انگیخته است. علاوه بر این خواکین فینیکس، سه بار نامزد دریافت جایزه اسکار شده است. در حال حاضر سرمایه او تقریبا معادل با سی میلیون دلار است.

 

بیلی باب تورنتون

 

در سال 2016 بود که بیلی باب تورنتون مصاحبه ای با شبکه ای بی سی انجام داد و در خصوص دوران کودکی خود عنوان کرد که در منطقه ای روستایی و فقیر نشین در آرکانزاس بزرگ شده است و بیشتر دوران کودکی اش آن جا سپری شد. بیلی در این مصاحبه عنوان کرد که شرایط مالی خانواده اش به قدری بد بود که هیچ گاه توان مالی خرید کادویی برای جشن کریسمس و شب عید شان برای او را نداشتند. البته شرایط حال حاضر بیلی باب نیز بسیار متفاوت است از اوضاع سخت دوران کودکی اش؛ این نویسنده مشهور، افتخار کسب جایزه اسکار را در کارنامه خود دارد و به عنوان ستاره بی چون و چرای فیلم معروف «Sling Blade 1996 (تیغه فلاخن)» شناخته می شود. در حال حاضر سرمایه او به چیزی حدود سی و پنج میلیون دلار می رسد.

 

سلنا گومز

 

در حال حاضر، سلنا گومز، به عنوان یکی از موفق ترین زنان عرصه سرگرمی آمریکا به شمار می رود و علاوه بر فعالیت های بسیار مثمر ثمر اش در عرصه موسیقی در فیلم ها و برنامه های تلوزیونی بسیاری نیز شرکت کرده است که آن ها هم موفقیت چشم گیری برای اش به همراه داشته اند و در مجموع ارزش سرمایه او در حال حاضر به چیزی حدود شصت میلیون دلار می رسد. در سال 2011 بود که این ستاره هجده ساله دنیای موسیقی استعداد های خود را نشان داد و اسم و رسمی برای خود به ارمغان آورد. سلنا گومز در مصاحبه ای، در خصوص دوران کودکی اش عنوان کرد که مادرش تنها شانزده سال داشت که او را به دنیا آورد و از لحاظ مالی به شدت در مضیقه بودند و برای این که قادر باشد غذای روزانه شان را تأمین کند، مجبور می شد چند کار مختلف در طول روز انجام دهد.

 

شانیا تواین

شانیا تواین خواننده مشهور سبک کانتری و پاپ در آمریکا است و تا مدت ها در رابطه با زندگی شخصی اش با کسی مصاحبه و گفتگویی انجام نداد و آن را به عنوان رازی نزد خود نگاه داشت تا این که بالاخره در سال 2011 در مصاحبه ای در برنامه «Nightline» پرده از راز های دوران کودکی اش برداشت و و عنوان کرد که در زمان کودکی خود در منطقه ای روستایی در کانادا زندگی می کرده است و خانواده اش از لحاظ مالی در شرایط بسیار بدی به سر می بردند و این مسائل مالی، مشکلات زیادی را در خانه شان به وجود آورده بود. در نهایت در سال 1987 بود که والدین اش در یک سانحه رانندگی جان خود را از دست دادند و وظیفه بزرگ کردن خواهران و برادران کوچک تر و محافظت از آن ها به دوش شانیا افتاد. البته این مشکلات نتوانستند رؤیا پردازی های شانیا را متوقف کنند و او توانست به افتخار های زیادی در عرصه هنری خود دست یابد: پنج جایزه گرمی و هجده بار نامزد دریافت جوایز گوناگون شدن، از جمله افتخاراتی است که شانیا در عرصه موسیقی به آن دست پیدا کرد. در حال حاضر ارزش سرمایه های شانیا به چیزی حدود سیصد و هفتاد میلیون دلار می رسد.

 

کلی کلارکسون

 

 

در سال 2016 بود که کلی کلارکسون، قسمتی از آهنگی که خود اش شعر آن را نوشته بود اجرا کرد. نام این آهنگ «Piece by Piece (تکه تکه)» بود و کلارکسون این آهنگ را در مسابقه امریکن آیدل اجرا کرد و در نهایت باعث شد تا تمامی شنوندگان و خود کلارکسون تحت تأثیر آهنگ قرار گرفته و اشک بریزند. اما دلیل این اشک ها چه بود؟ در حقیقت متن ترانه این موسیقی، روایت گر زندگی شخصی کلی کلارکسون بود و تمامی مشقت هایی که در دوران کودکی تجربه کرده بود؛ زمانی که پدر شان، آن ها را رها کرد و خواهر ها و برادران اش، از یک دیگر جدا افتاده و سر پرستی هر یک به یکی از اعضای فامیل سپرده شد. البته همانند تمامی مواردی که تا کنون عنوان شده اند، کلی کلارکسون نیز در برابر این سختی ها از پای در نیامد و به دنبال رؤیایی که در سر می پروراند روانه شد و در نهایت نیز به موفقیت های چشم گیری دست پیدا کرد. کلی کلارکسون تا کنون سه جایزه گرمی دریافت کرده است و نوزده بار نیز برای دریافت جوایز دیگر نامزد شده است. در حال حاضر ارزش سرمایه های کلارکسون به چیزی حدود بیست و هشت میلیون دلار می رسد.

 

اسنوپ داگ

 

البته دیگر همه به خوبی می دانند که کودکی اسنوپ داگ سرشار بود از فقر، خشونت و در گیری هایی که در منطقه محل سکونت اش (خیابان لانگ بیچ، کیلیف) میان افراد مختلف با مأمورین اجرای قانون رخ می داد. او به عنوان پیشتاز سبک رپی شناخته می شود که از اوایل دهه نود میلادی (1990 به بعد) در میان جوانان و نوجوانان هواداران بسیاری پیدا کرده بود و به خوبی می توان سختی ها و مسائلی که در زندگی شخصی اش با آن ها روبه رو بوده است را در اشعار اش منعکس دید. سبک موسیقی اسنوپ داگ و نیز شخصیت منحصر به فرد اش او را بدل به انسانی موفق و شناخته شده در سراسر نقاط جهان کرد. اسنوپ داگ علاوه بر موسیقی، در کار های بازرگانی نیز تجارتی برای خود دست و پا کرده است و مجموع دارایی های اش در حال حاضر به چیزی حدود 135 میلیون دلار می رسد.

 

نیکی میناج

 

در سال 2015 بود که خبر موثقی در اختیار رسانه ها قرار گرفت مبنی بر این که نیکی میناج قصد دارد فیلم طنزی به روی پرده ها ببرد که فیلم نامه آن در خصوص داستان زندگی شخصی خود او است و سختی هایی که در زندگی اش با آن ها مواجه بوده؛ داستانی که به هیچ عنوان در دنیای واقعی و برای او خنده آور نبوده و نیست. نیکی میناج، در حال حاضر به عنوان یکی از زنان موفق و ثروتمند عرصه سرگرمی و موسیقی آمریکا شناخته می شود و تا کنون ده مرتبه نامزد دریافت جایزه گرمی شده است. او اصالتا متعلق به ترینیداد است و پس از گذران دوران کودکی خود در آن کشور به همراه خانواده اش به نیویورک آمریکا مهاجرت کرد. البته این مهاجرت پایانی بر دشواری های زندگی نیکی میناج نبود و در اوان ابتدایی حضور شان در نیویورک، می بایست در برابر پدر اش که گرفتار اعتیاد شده بود و بعضا کار های خشونت آمیزی می کرد از خود دفاع کند. در حال حاضر البته زندگی او کاملا تغییر کرده است و با هفتاد و پنج میلیون دلاری که در اختیار دارد به راحتی قادر به انجام هر کاری خواهد بود.ترجمه  itrans.ir

این مقاله ادامه دارد...

نظرات

در ادامه بخوانید...