ای که بر ماه از خط مشکین نقاب انداختی
ای که بر ماه از خط مشکین نقاب انداختی | لطف کردی سایه ای بر آفتاب انداختی |
تا چه خواهد کرد با ما آب و رنگ عارضت | حالیا نیرنگ نقشی خوش بر آب انداختی |
گوی خوبی بردی از خوبان خلخ شاد باش | جام کیخسرو طلب کافراسیاب انداختی |
هر کسی با شمع رخسارت به وجهی عشق باخت | زان میان پروانه را در اضطراب انداختی |
گنج عشق خود نهادی در دل ویران ما | سایه دولت بر این کنج خراب انداختی |
زینهار از آب آن عارض که شیران را از آن | تشنه لب کردی و گردان را در آب انداختی |
خواب بیداران ببستی وان گه از نقش خیال | تهمتی بر شب روان خیل خواب انداختی |
پرده از رخ برفکندی یک نظر در جلوه گاه | و از حیا حور و پری را در حجاب انداختی |
باده نوش از جام عالم بین که بر اورنگ جم | شاهد مقصود را از رخ نقاب انداختی |
از فریب نرگس مخمور و لعل می پرست | حافظ خلوت نشین را در شراب انداختی |
و از برای صید دل در گردنم زنجیر زلف | چون کمند خسرو مالک رقاب انداختی |
داور دارا شکوه ای آن که تاج آفتاب | از سر تعظیم بر خاک جناب انداختی |
نصره الدین شاه یحیی آن که خصم ملک را | از دم شمشیر چون آتش در آب انداختی |
تعبیر فال حافظ
انسانی عادل و حق بین هستید دل و زبانتان یکی است. اگر کسی خوبی در حق تان کند چند برابر جواب آن خوبی را می دهید. حجب و حیاء شما فرشتگان را حیران می کند. هر چیزی را که طلب می کنید آنا" به دست خواهید آورد. برای کوچکترین نعمت خدا شکر به جا می آورید و در عین خشم و غضب چون آب سرد و زلالید.