درآ که در دل خسته توان درآید باز
درآ که در دل خسته توان درآید باز |
بیا که در تن مرده روان درآید باز |
بیا که فرقت تو چشم من چنان در بست |
که فتح باب وصالت مگر گشاید باز |
غمی که چون سپه زنگ ملک دل بگرفت |
ز خیل شادی روم رخت زداید باز |
به پیش آینه دل هر آن چه میدارم |
بجز خیال جمالت نمینماید باز |
بدان مثل که شب آبستن است روز از تو |
ستاره میشمرم تا که شب چه زاید باز |
بیا که بلبل مطبوع خاطر حافظ |
به بوی گلبن وصل تو میسراید باز |
تعبیر فال حافظ
دل تنگ هستی و روح و روان خسته ای داری مه همگی درمان می شود درهای وصال باز می شوند و شادی به رویت لبخند می زند خیالات را کنار بگذار و منتظر اتفاقات باش که همگی از خوبی و شادی می باشند.