خستگی یک وضعیت فیزیولوژیکی یا روانشناختی فرد به دلیل استرس طولانی مدت همراه با کار و افزایش احساسات است. نمود این وضعیت کاهش عملکرد است. خستگی معمولاً پس از استراحت طولانی مدت و با کیفیت بدن از بین می رود. با این حال ، با جمع شدن حالت خستگی روز به روز ، مهم است که علت آن را بدانید ، زیرا تنها با از بین بردن آنها ، می توانید سلامتی خود را نجات دهید.
خستگی را می توان با توجه به میزان بروز به 3 نوع طبقه بندی کرد: خستگی که پس از انجام فعالیت های ورزشی ، فعالیت های بدنی یا فشارهای روحی رخ می دهد. این حالت بعد از خواب معمولی در شب یا استراحت کوتاه از بین می رود.
خستگی دردناک که با علائم دردناک - تب ، کم اشتهایی ، بی حالی ظاهر می شود. دلایل زیادی برای یک وضعیت دردناک وجود دارد ، اما همه آنها معمولاً با اضافه بار همراه نیستند ، اما نشانه ای از بروز هر بیماری هستند. در اولین نشانه خستگی دردناک ، توصیه می شود که به دنبال مراقبت های پزشکی باشید.
شایع ترین نوع خستگی ، ضعف است. این هر دو در نتیجه احساسات آسیب دیده ( نزاع با یک دوست عزیز) به وجود می آید ، و در مورد تغییرات شدیدی که برای بدن غیر منتظره است. این ضعف است که می تواند منجر به افسردگی یا خستگی مزمن شود. ظهور این شرایط منجر به چرخه ای از بیماری می شود - ضعف مستلزم خستگی است ، مبارزه با آن منجر به افسردگی می شود. قطع چنین مدار بسته تقریباً غیرممکن است ، بنابراین ، هنگامی که علائم آن را نشان می دهند ، لازم است که به موقع درک کنیم که دلیل ضعف مداوم چیست و یاد بگیرید که از این دلیل اجتناب کنید یا به طور عینی و دردناکی نسبت به آن واکنش نشان دهید.
علائم سندرم خستگی مزمن
سندرم خستگی مزمن تعدادی علائم خاص دارد. همه این علائم را می توان به عمده و جزئی تقسیم کرد. تحت علائم اصلی ضعف ناتوان کننده ای وجود دارد که با استراحت با کیفیت از بین نمی رود. در این حالت از ظرفیت کاری یک فرد بشدت کاسته می شود. با این حال ، بیمار بیماری دیگری ندارد که بتواند چنین ضعفی ایجاد کند.
یک علائم جزئی از حالت خستگی ، پیشرفت آن پس از اعمال فشار جسمی است. گاهی اوقات در چنین مواردی تب کم دما ، گلودرد و غدد لنفاوی ، درد در مفاصل و عضلات وجود دارد. خواب معمولی ناگهان از دست می رود ، خواب آلودگی و بی خوابی می تواند پیشی بگیرد. سردردهای غیرشخصی با اختلالات عصبی روانی ممکن است رخ دهد ، به عنوان مثال همراه با فتوفوبی ، ایجاد لکه ها یا مگس ها در جلوی چشم ها ، اختلال در حافظه و توانایی تمرکز ، بروز شرایط افسردگی.
هنگام تشخیص ، برای متخصصان مهم است که بدانند خستگی مداوم بیمار چه مدت طول می کشد. در صورت عدم وجود این بیماری با سایر بیماری ها و مدت زمان آن بیش از 6 ماه ، دلیلی برای گفتن وجود دارد که آسیب شناسی بیمار به شکلی مزمن منتقل شده است. علائم خستگی مزمن به تدریج ظاهر می شود. اغلب شبیه علائم بیماری ویروسی حاد تنفسی است - گلو درد رخ می دهد ، تب بالا می رود و غدد لنفاوی متورم می شود. علاوه بر این ، در یک دوره مترقی ، دردهای مفاصل و دردهای عضلانی شروع به افزودن می کنند. بیمار احساس می کند که نمی تواند آنچه را که قبلاً انجام داده است انجام دهد ، زیرا از لحاظ جسمی دیگر نمی تواند آن را تحمل کند. استراحت باعث تسکین نمی شود.
علل بیماری خستگی مزمن
خستگی مزمن توسط انواع بیماری ها برانگیخته می شود. بسیاری از بیماری ها مدت زمان طولانی دوام دارند و علائم شدیدی جز خستگی ندارند. به همین دلیل است که توجه به آن بسیار مهم است. شایع ترین علل خستگی بیماری هایی از قبیل:
بیماری سلیاک
کم خونی
سندرم خستگی مزمن
آپنه خواب
کم کاری تیروئید
دیابت
مونونوکلئوز عفونی
افسردگی
سندرم پاهای بی قرار
احساس اضطراب
بیماری سلیاک به نوعی عدم تحمل غذاهای خاص (غلات) حاوی گلوتن (گلوتن) اشاره دارد. در 90٪ موارد بیماری سلیاک ، بیماران حتی از آن خبر ندارند. در صورت بروز علائم دیگر ، مانند اسهال ، کاهش وزن ، کم خونی ، پزشکان شروع به شک به بیماری سلیاک می کنند تا تأیید کنند که بیمار برای تجزیه و تحلیل نیاز به اهدا خون دارد. خستگی مداوم در اثر کم خونی رایج است.
در همه گروه های سنی کم خونی وجود دارد ، اغلب زنان باردار ، زنان قاعدگی طولانی مدت ، 5٪ از کل مردان زنده از آن رنج می برند. کم خونی دارای علائم (علاوه بر علائمی که مورد بررسی قرار می گیرد) مانند تغییر در طعم غذا ، اعتیاد به تند ، شور ، تند ، شیرین ، تنگی نفس ، ضربان قلب ثابت و سایر موارد نیز وجود دارد. با گرفتن خون برای تجزیه و تحلیل می توان تشخیص داد
آنسفالومیلیت میالژیک نام علمی سندرم خستگی مزمن است. این خستگی مزمن طولانی مدت است ، که حتی با خواب طولانی و استراحت نیز برطرف نمی شود. مشکلات زیست محیطی منطقه ، بیماریهای عفونی گذشته ، آسیب شناسی های مزمن به شکل تشدید شده و غیره می توانند در بروز چنین آسیب شناسی نقش داشته باشند. آپنه خواب باعث می شود که مجاری هوایی فوقانی بطور موقت بسته یا باریک شود و در نتیجه بازداشت مکرر تنفسی انجام شود. این باعث افت سطح اکسیژن خون خون ، نقض ساختار خواب ، بروز خروپف می شود.
با آپنه مکرر و شدید ، خواب آلودگی ، خستگی ، حافظه بدتر می شود. بیشتر اوقات ، مردان میانسال دارای اضافه وزن دارای آپنه هستند. آپنه با مصرف منظم دخانیات و الکل تشدید می شود. با کمبود تیروکسین ، هورمون تیروئید ، آسیب شناسی مانند کم کاری تیروئید در بدن رخ می دهد. خستگی مداوم اولین نشانه بیماری لاغری است. از دیگر تظاهرات کم کاری تیروئید ، متخصصان افزایش وزن را ، بروز ورم ، ناخن های شکننده ، پوست خشک ، ریزش مو می نامند. هنگام انجام آزمایش خون برای هورمونهای تیروئید ، می توانید میزان کم کاری تیروئید را تعیین کنید.
خستگی علامت بارز دیابت است ، همراه با تشنگی و نیاز به تکرر ادرار. برای تشخیص دیابت آزمایش خون توصیه می شود. اما با وجود مونونوکلئوز عفونی ، علائم مورد نظر ثانویه است ، علائم اصلی بیماری تب ، درجه حرارت بالای بدن ، تورم غدد و غدد لنفاوی و گلو درد است. نام دوم عفونت تب غده است ، آسیب شناسی بیشتر مشخصه بزرگسالان است. خستگی در این حالت پس از ناپدید شدن تمام علائم عفونت بعد از 4-6 هفته مشخص می شود.
هنگام افسردگی ، فرد انرژی خود را از دست می دهد. او نمی تواند به طور عادی بخوابد یا دائماً خواب آلود باشد و در طول روز احساس خستگی می کند. و با سندرم پاهای بی قرار ، درد در اندام تحتانی در شب رخ می دهد ، همراه با پاهایی با حرکات تند و سریع و تمایل مداوم به حرکت آنها دارد. در همان زمان ، خواب مختل می شود ، بی خوابی رخ می دهد و در نتیجه خستگی مداوم ایجاد می شود. این سندرم شاخص بسیاری از بیماری ها است ، برای تشخیص آن لازم است که توسط پزشک معاینه شود.
احساسات به همان اندازه که باعث اضطراب می شوندمی توانند در صورت ماندگاری در طول روز مخرب باشند. به زبان پزشکی ، این بیماری به اختلال اضطراب فراگیر گفته می شود و در 5٪ از جمعیت جهان تشخیص داده می شود. اختلال اضطراب عمومی باعث خستگی مداوم ، اضطراب و تحریک پذیری می شود.
همچنین دلایل خستگی می تواند فقدان ویتامین B12 باشد ، که وظیفه عملکرد سلول های عصبی خون و عصبی را دارد که در انتقال اکسیژن به بافت ها نقش دارند (کاهش در این شاخص منجر به خستگی می شود) ، کمبود ویتامین D ، مصرف برخی داروهای خاص ، مشکلات سیستم قلبی عروقی است. فقط توجه به موقع پزشکی می تواند در صورت خستگی مداوم به تشخیص صحیح کمک کند. علت را از بین ببرید ، منبع بیماری را شناسایی کنید - این اصلی ترین چیزی است که باید در این مورد به درمان توجه شود.
درمان خستگی مزمن
درمان یک بیماری پاتولوژیک
درمان سندرم خستگی مزمن بسیار دشوار است. علل متعدد تحریک تشدید منظم باید به صورت ترکیبی و همچنین مستقل از یکدیگر درمان شوند. همچنین ارزش استفاده از درمان علامتی را برای علائم خستگی دارد. رایج ترین راه حل برای این کار یک ویتامین خوب است. پزشک همچنین توصیه می کند که بیمار برای از بین بردن دلایل افسردگی و نارضایتی از زندگی ، تنظیماتی را در شیوه زندگی خود انجام دهد.
مرحله اولیه سندرم خستگی مزمن با خواب ، استراحت ، تنظیم رژیم روزانه و به حداقل رساندن شرایط استرس زا درمان می شود. با گذشت زمان طولانی از بیماری و علائم واضح پاتولوژی ، مهم است که بیمار را به موقع به روان درمانی بفرستید. پزشک یک روش درمانی جامع عصبی را که ترکیبی از داروها ، روان درمانی شناختی ، تمرینات فیزیوتراپی و یک رژیم متعادل باشد ، تجویز می کند.
این رژیم درمانی توسط سازمان بهداشت جهانی به عنوان مؤثرترین درمان بیماری برای هر بیماری همراه با سندرم خستگی مزمن شناخته شده است. برای اهداف پیشگیرانه ، با کار زیاد ، پزشکان توصیه می کنند به طور منظم ورزش کنند تا عملکرد ریه ها و قلب را بهبود ببخشند ، ماهیچه ها را ورزش دهند ، برای خود سرگرمی پیدا کنند ، با خویشاوندان و دوستان خود وقت بگذرانند ، مشکلات خود را حل کنند بدون اینکه آنها را به مراحل غیر قابل حل برسانند ، آرام باشید با کمک تمرینات تنفسی ، از قرص های خواب آور ، الکل و سیگار خودداری کنید.
ارزیابی جامع و درمانگری از سوء استفاده جنسی از کودکان
طاهره مصطفویدر۱۴۰۳/۲/۱۸
به طور کلی، ارزیابی و بررسی کودکانی که آسیب ناشی از سوء استفاده جنسی را تجربه کرده اند، به دو دلیل اصلی صورت می گیرد.
(1) مشخص کردن احتمال و طبیعت سوء استفاده جنسی، به منظور تصمیم گیری قانونی و
(2) درک عملکرد و رفتار بچه به منظور برنامه ریزی برای درمان. " روش های متفاوتی برای بررسی کودکانی که ممکن است مورد سوءاستفاده جنسی قرار گرفته شده باشند، وجود دارد. این روش ها به این بستگی دارند که بررسی کننده به دنبال بررسی کلینیکی است یا بررسی قانونی".
دستورالعمل هایی برای مصاحبه قانونی وجود دارد که احتمال به دست آوردن جزئیات ، خصوصیات و اطلاعات دقیق را افزایش می دهد . در ارزیابی های کلینیکی هدف، درک احساس کودکان از درمان است و نه به دست آوردن افشاگری های قانونی. زیرا این احساسات در درمان، بسیار مهم هستند.
وقتی اهداف سیستم ها کاملا مشخص نیستند و بررسی کلینیکی همراه با اهداف قانونی دنبال می شود، موضوع پیچیده می شود. مشخص کردن نقش مشخص ما و نقش های دیگران در سیستم های که بررسی جامعی از کودکان مورد سوءاستفاده جنسی قرار گرفته شده اند، الزامی است. برخلاف، پارامترهای صریح تجربیِ ارزیابی های قانونی سوءاستفاده جنسی از کودکان، کارهای انجام گرفته کنونی، پارامترهای مشخصی را در ارزیابی کلینیکی این موضوعات، آشکار نمی کنند. در هر حال، مطالبِ اندکی پدیدار شده اند. این مطالب شامل :
(1) مصاحبه های کلینیکی و اندازه گیری بررسی های استاندارد
(2) بررسی های چند شکله
(3) ابزارهای بررسی سوءاستفاده ویژه
(4) بررسی حوزه های مشخصی مانند آسیب های روحی و استرس ناخواسته بعد از درمان (PTsD) ، افسردگی، اضطراب و مشکلات مربوط به رفتار جنسی ، می شوند. به طور کلی فقدانِ بحث هایی راجع به استراتژی هایی برای بررسی کلینیکی جامع CSA و مفهوم کردن اطلاعات به دست آمده از مصاحبه ها، وجود دارد. این خلاء در کارهای قبلی، موجب این شده که درمان های موثر براساس بررسی های خوب شروع شوند و ادامه پیدا کنند و بیشتر بچه های مورد سوء استفاده قرار گرفته شده ، از روش و درمانی مشابه بهره برند. در هر حال با رشد مطالعات انجام شده بر روی CSA، مشخص شد که اثرات متفاوت و چندگانه ای وجود دارد که این اثرات به طبیعت نوع سوءاستفاده و فاکتورهای دیگر مرتبط است (دیگر رفتارهای بد، دینامیک خانواده). خیلی از خروجی هایِ نسبت داده شده به CSA (اضطراب، افسردگی، شکایت های بدنی، و مشکلات رفتاری) در کودکانی که سابقه بد رفتاری ندارند، نیز دیده شده است. یک بررسی کلینیکی برای درک بهتر این فاکتورها و مداخله های غیر رسمی، مورد نیاز است. یکی از منابع عالی برای ارزیابی جامع، کتاب فدریچ است. فدریچ بر روی چهارچوبی تئوری برای راهنمایی ارزیابی و سه حوزه (وابستگی به والدین، خودتنظیمی، و خود توسعه دهندگی) ، استراتژی هایی برای ارزیابی آنها، و برنامه ریزی درمانی متوالی ، بحث کرده است و شامل ضمیمه های قوی ای در رابطه با ابزار ارزیابی نیز است. هدف این بخش ، ایجاد یک بحث دوستانه و جامع از ارزیابی کلینیکی بچه های مورد سوءاستفاده جنسی شده، است که برای برنامه ریزی درمانی سودمند واقع شود. ارزیابی موثر این موضع به شناخت و درکی از قوانین بررسی سالم و دینامیک های مخصوص سوءاستفاده های جنسی معمول و چالش های آن، نیاز دارد. چهارچوب ارزیابی ما، با این ایده ها و دانشِ به دست آمده از تجارب کلینیکی ما، در رابطه با CSA، ایجاد شده است. از سناریوهای کلینیکی ای برای تاکید بر پیچیدگی و نیاز به انعطاف پروسه ارزیابی ، استفاده می شود.
ارزیابی محتوی سوء استفاده جنسی از کودکان
بررسی هایی که درون سلسله ارزیابی های غیر رسمی می افتند، توسط معالجگران به بررسی های رسمی ای تبدیل می شوند، که اغلب شامل روش های چند شکلی، چند بعدی هستند. این بخش بررسی های روانشناسی رسمی را به سمت جلو هدایت می کند. در هر حال بعضی از استراتژی هایِ استفاده شده در جلسات، معمول و نیز مفید است. اگرچه بررسی های جامع و رسمی، برای برنامه درمانی ارزشمند است، اما بررسی ها، به فردگرایی، پیشرفت، بخش های درمانی روتین، ارزیابی پیشرفت، و اهداف درمانی تلنگر زده شده پیوسته، نیاز دارند. ترجمه itrans.ir
(سیارک)درد پدیده ای پیچیده است که متأثر از عواملی بیولوژی، روانشناسی و اجتماعی مختلفی است . عوامل روانی شاخص های قوی برای تجربه درد هستند و مدل های روانشناسی متمرکز بر الگوهای خاص اندیشه ها، افکار و رفتارها هستند که بر درک درد تأثیر می گذارند. شخصیت یکی از این عوامل است. خصیصه های شخصیت و دیگر الگوهای اندیشه و احساسات همچون افسردگی و اضطراب باهم دیگر به عنوان عوامل محافظ یا خطرناک برای درد خواهند بود. در سال های گذشته مدل های بیماری توجه خاصی به اختلالات روانی داشتند یعنی عواملی که برای درد و برآمدهای مرتبط همچون کیفیت زندگی یا اختلالات عملکردی عوامل خطرناکی محسوب می شدند . اما مدل های کلی تر بیشتری شکلگرفتهاند تا عوامل و صفات روانی محافظ را نیز دربگیرند این عوامل می توانند سلامتی و درک درد کمتر و کیفیت زندگی را افزایش دهد. با در نظرگیری سلامتی روانی، باید متذکر شد که سلامتی تنها به معنای حذف استرس و بیماری های روانی (مانند بیماری افسردگی) و یا حضور رشد (مانند، رفاه) نیست.
رشد شامل سه عامل است که سلامتی روانی را نشان می دهد:
احساسات مثبت گرا که نشان از رفاه احساسی است مانند تأثیرات مثبت و کیفیت زندگی؛ عملگرایی روانی مثبت گرا که نشان از رفاه اجتماعی است همچون مشارکت اجتماعی و ائتلاف اجتماعی. حضور خصیصه های شخصیتی مثبت گرا همچون خوشبینی نشان از رشد است. این پژوهش رابطه محافظتی را که از خصیصه های شخصیتی مثبت گرا همچون خوشبینی، امید و خودکارآمدی به وجود می آید بررسی می کند و اینکه چگونه این مشخصه ها بر درک درد تأثیر می گذارند به بحث نشانده می شود. بیشتر اینکه، تحقیقات گسترده ای را به بحث می گذاریم که روابط تثبیتشده بین عوامل بسیار خطرناک، فاجعه سازی درد، مکانیسم های مقابله ای ناهنجار، درک درد و دیگر برآمدها را تعریف می کنند. به علاوه، مروری بر رابطه معکوس بین مشخصه های مثبت گرا و فاجعه-سازی درد خواهیم داشت و مدلی را ارائه می کنیم که رابطه معکوس بین مشخصه های مثبت و درک درد از طریق فاجعه سازی پایین درد توضیح می دهد. درنهایت، تمرین های بالینی پیشنهادی برای روابط مذکور را بررسی می کنیم. ما مقاله های علمی پژوهشی اصیلی که بین سال های 2000 تا 2013 چاپ شده اند یا در دست چاپ بودند مرور کردیم. این مقاله ها را از پایگاه های پادمد، ساکو اینفور، گوگل اسکالر و آکادمیک پرمیر از سپتامبر 2012 تا ژانویه 2013 بازیابی کردیم. برای جستجو در پایگاه های داده از واژگان ذیل به صورت تکی یا ترکیبی استفاده شد: فاجعه سازی درد، درک درد، درد، مشخصه های مثبت گرا، خوشبینی، امید، خودکارآمدی و افسردگی. مشخصه های مثبت گرا و درک درد مطالعات بیشماری نشان داده است که رابطه محافظی بین مشخصه های شخصیتی مثبت گرا و درک درد وجود دارد. اکثریت پژوهش ها برروی خوشبینی در افراد بالینی (بیمار) می باشد و حاکی از این است که چطور خوشبینی می تواند قدرت رابطه بین درد و برآمدهای مهم زندگی را نمایان سازد. خوشبینی انتظار تعمیم یافته برای برآمدهای مثبت هستند و اغلب با آزمون تجدیدنظر شده جهتمندی زندگی اندازهگیری می شود . افراد بالینی مورد مطالعه شامل بیماران مبتلا به سرطان و بیماری سلولهای داسی شکل ، استئوآرتریت و درد صورت می باشد. در میان 218 بیماری سرطانی مرحله آخر که تحت شیمی درمانی بودند، خوشبینی نقش محافظتی کوچکی با شدت درد داشت . در میان 334 بیمار مبتلا به سرطان ریه، خوشبینی تا حدودی بر رابطه بین درد و کیفیت زندگی تأثیر گذاشته بود . نتیجه مشابهی با 72 بزرگسال مبتلا به آرتروز نیز به دست آمد؛
درواقع خوشبینی تا حدودی رابطه میان درد و رضایت از زندگی را نشان داد .
در پژوهش دیگری که بروی 27 بیمار سلولهای داسی شکل انجام گرفت نتایج حاکی از این بود که خوشبینی رابطه بین تسکین درد و شدت درد را کمرنگ می کند . الگوی انطباق پذیر کاربرد مواد مخدر در میان افراد با خوشبینی متوسط و بالا- و نه پایین- وجود داشت. به علاوه، خوشبینی با واکنش دردی در میان بیماران اختلال گیجگاهی فکی رابطه دارد . در مطالعه ای (ا ز نوع مورد شاهدی) مشتمل بر 20 بیمار اختلال گیجگاهی و 28 بیمار فاقد درد (در گروه کنترل)، بیماران اختلال گیجگاهی فکی با خوشبینی کمطاقت درد پایین تری و درد بیشتری در تمرین درد ایسکیمی به همراه محرک های فشارآورنده داشتند این در حالی بود که بیماران گروه کنترل و بیماران اختلال گیجگاهی فکی با خوشبینی بالا نتیجه مخالفی نشان دادند. بعلاوه، بیماران اختلال گیجگاهی فکی با خوشبینی کمتر، بیومارکر بالاتری از واکنش به استرس (نوراپینفرین و اینترلوکین ۶ (IL-6)) در استرس آزمایشی در مقایسه با بیماران اختلال گیجگاهی فکی با خوشبینی بالاتر داشتند. نتایج جالب دیگر دال بر این است که خط مبنا خوشبینی پایین با اینترلوکین ۶ رابطه دارد که نشان از قابلیتی برای واکنش به استرس های التهابی است. نتایج مطالعه مقطعی وسیعی (با تعداد 5696) با بیماران اختلال گیجگاهی فکی نشان می دهد که رابطه معکوسی بین خوشبینی و درد صورت وجود دارد . اما نکته حائز اهمیت این است که این رابطه تنها در میان بیماران افسرده وجود داشت. به علاوه، پژوهش ها تأکید می کنند که خوشبینی می تواند در مقابله با درد زمان بهبودی از عمل های جراحی همچون ترمیم فتق مغبنی، جراحی مفصل زانو و عمل جراحی بایپس سرخرگ کرونر بایستد. مطالعات با نمونه های غیر بالینی نیز کمک به شفافسازی و توضیح بیشتر مکانیسم هایی کرده است که با آنها خوشبینی در مقابل درد ایستادگی می کند. کسانی که خوشبینتر هستند در مقابل انتظار تسکین درد از داروهای مسکن احساس بهتری دارند و در مواجه با آزمون فشارزای آب سرد درد کمتری را نسبت به کسانی در شرایط غیر انتظاری هستند تجربه می کنند. این فرضیه نیز وجود دارد که افراد خوشبینتر گرایش بیشتری نسبت به انتظارات مثبت تسکین درد دارند . به علاوه، مشخصه واکنش تسکین درد افراد خوشبین احتمالاً در وقایع دردناک با اضطراب و نگرانی پایین تری همراه خواهد بود . رابطه منفی و ثابت بین خوشبینی و درد در مطالعات زیادی این نگرانی را ایجاد کرده است که افراد خوشبین احتمالاً از مواجه با مسائل سلامتی خود را کنار بکشند . اما، مشخص شده است که افراد سالم خوشبینتر واکنش درد موردانتظاری (درد کمتر و واکنش قلبی-عروقی) از خود تحت شرایط خاص نشان می دهند اما همین الگو زمانی که به تفکر درباره سلامتی و تندرستی می رسد از بین می رود. نتایج این مقاله شواهدی را ارائه می کند که افراد خوشبین به شکلی "کورکورانه" دردی را نمیپذیرند که عمل را مستلزم می کند اما گرایش خاصی به شیوه های مقابله ای دارند. سرانجام، گروهی متشکل از 149 شرکت-کننده مختلف و سالم نشان داد که رابطه محافظتی بین خوشبینی و درک درد در گروه های نژادی ثابت باقی می ماند. اگرچه رابطه بین خوشبینی و درد توجه زیادی را در ادبیات تحقیق به خود جلب کرده است، اما بعضی دیگر به رابطه بین امید و درد پرداخته اند. درحالیکه خوشبینی یک انتظار تعمیمیافته برای برآمدهای مثبت گرا است ، اما سیندر اینگونه تصوری دارد که امید تفکر هدف محور را هدف قرار می دهد و شامل گذرگاه ها (مسیرهای ادراکی به سمت اهداف) و آگاهی (انگیزه برای دنبال کردن مسیرهای منتهی به اهداف) است. در میان شرکت کنندگان سالم، حالت امیدواری بالا با آستانه درد پایین، تحمل درد بیشتر و درک درد پایین تر در آزمون فشارزای آب سرد ارتباط وجود دارد . بیشتر اینکه، شرکت-کنندگان سالمی که مداخله طراحی شده برای افزایش امید را دریافت می کنند تحمل درد بالاتری از افراد گروه کنترل داشتند. امید در میان بیماران سرطانی مطالعه شده است. اما رابطه بین امید و درد همیشه بهاندازه رابطه خوشبینی و درد روشن و مشخص نبوده است که ظاهراً درنتیجه وجود سنجش های مختلف است چون این سنجش ها تعاریف عملیاتی مختلفی برای سنجش امید ارائه شده است . در بعضی مطالعات امید در افراد با درد و بی درد مقایسه شده است ولی در مقاله-های دیگر افراد امیدوارتر نشانه های درد و خستگی کمتری ، مداخله درد پایین تر داشتند و معنا و مفهوم بالاتری به درد نسبت دادهاند . این نکته حائز ذکر است که در مطالعه ای، افرادی سرطانی با درد نسبت به افراد سرطانی بی درد امید کمتری داشتند . شدت درد در میان بیماران سرطانی در بعضی مطالعات (مثلاً هسو ) به امید ربط داده شده است و البته همه مطالعات (لین ) این چنین نبودند. به علاوه، امید با درد در میان بیماران مبتلا به دردهای مزمن عضلانی- اسکلتی رابطه ای نداشت و این فرض وجود دارد که این نتایج جالب احتمالاً به دلیل برد محدود نمرات درد باشد . تحقیقات بیشتری رابطه بین خودکارآمدی، درد و دیگر برآمدهای مربوطه مانند صدمات عملکردگرایی و کیفیت زندگی را سنجیده اند . خودکارآمدی عقیده ای است که هرکس توانایی رسیدن به اهداف را دارد . عقاید خودکارآمدی برای مدریت درد با درد و برآمدهای مربوطه در میان بیماران ورم مفاصل رابطه دارد . خودکارآمدی می تواند تفاوت جنسیتی مشاهده شده در واکنش به درد بالینی و تجربی را توضیح دهد. جکسون و همکاران به این نتیجه رسیدند که خودکارآمدی فیزیکی و یا آزمون-محور کاملاً بر رابطه بین جنسیت و درک درد در آزمون فشارزای آب سرد تأثیر می گذارد. همچنین، خودکارآمدی اختلاف فاحش بین دوندگان دو ماراتون و افراد گروه کنترل در تحمل درد تجربی را توضیح می دهد . در پژوهش دیگری، افراد با خودکارآمدی بالا که حق انتخاب یک شیوه مقابله ای را که در اختیار آنها قرار داده شده بود داشتند تحمل درد حاد بالاتری و گزارش درد پایین تری از خود نشان دادند . در حالت کلی، پژوهش های فعلی من باب رابطه بین خصیصه های روانی مثبت گرا و درک درد تصویر بسیار کامل تری از خوشبینی، امید و خودکارآمدی می دهد و تمام این خصیصه ها به شکلی مثبت بر سلامتی و تندرستی تأثیر می گذارد و رشد ممکن است در مقابل برآمدهای منفی سلامت خوی دفاعی به خود بگیرد. در ادامه مقاله به مبحث "فاجعه سازی درد و درک درد" می پردازیم. (سیارک)
بازتاب شناسی بالینی نیز چندین تحقیق را با تلاش جهت ایجاد شواهد علمی مناسب برای استفاده از بازتاب شناسی در افزایش تندرستی دارد. با توجه به چندین آزمایش کنترل شده تصادفی ، شواهد نشان میدهند که از بازتاب شناسی میتوان برای کمک به کاهش اضطراب، افسردگی، سردرد، علائم درد در بیماران سرطانی و اسکلروز چندگانه و نیز زنان یائسه به همراه افزایش سلامت ذهنی استفاده کرد.
همچنین، یک توجیه برای منافع بازتاب شناسی، ارتباط یا تأثیر بین فردی متخصص بوده است؛ اما محققان شروع به اضافه کردن گروههای شاهدی کردهاند که ماساژهای عمومی پا را انجام میدهند و در نتیجه تأثیرات لمس ساده انسانی را معادل سازی میکنند . موضوعات این رشته، شامل اختلافاتی در بین متخصصان در مورد برنامهریزی بازتاب شناسی و فقدان مراکز آموزش استاندارد است.
تحقیق روی تأثیرات روانی در آغوش گرفتن (بغل کردن)، بینش هیجانانگیزی را در مورد تأثیرات مثبت رفتار صمیمی فراهم کرده است. بهعنوان مثال، پرداختن به رفتارهای بغل کردن و نیز بوسیدن شریک جنسی میتواند پریشانی روانی شما را کاهش دهد و روی پروتئینهایی که سلامتی و تندرستی را افزایش میدهند، تأثیر بگذارد . همچنین بغل کردن بین شریکهای جنسی میتواند سطح کورتیزول و فشارخون را کاهش دهد و سطح بالاتری اکسی توسین (هورمون پیوندی) را افزایش دهد.
چرا انسان آمیزش جنسی انجام میدهد بنابراین، لمس بین فردی (در اینجا به شکل ماساژ درمانی، بازتاب شناسی بالینی، بغل کردن و در آغوش گرفتن مطرح شده است) شواهد فراوانی از اهمیت آن را برای تندرستی فیزیکی و روانی نشان داده است. از لحاظ لذتگرایی، لمس کردن میتواند احساس لذت، رضایت و آرامش را ایجاد کند ؛ ضمن اینکه به ما امکان میدهد که از آن برای انجام دستاوردهای فضیلت گرای بیشتر مثل ارتباط و پیوند با کسانی که دوستشان داریم، استفاده کنیم.
چرا باید به اندازه دخترها پسرها را در آغوش بگیرید و تا چه سنی می توانید این کار را انجام دهید؟
امروز چند بار در آغوش گرفتی؟ سوال رایجی که نه تنها در کتاب های روانشناسی، بلکه در خیابان های شهر نیز یافت می شود. استیکرها و گرافیتیهایی با این عبارت به طور مرتب در سراسر جهان ظاهر میشوند - به عنوان یادآوری اینکه در آغوش گرفتن برای همه، صرف نظر از سن و موقعیت، ضروری است. بغل کردن نه تنها دلپذیر ، بلکه برای سلامتی نیز مفید است.
روانشناس خانواده در مورد چگونگی در آغوش گرفتن صحیح کودکان و نوجوانان و اینکه چرا فقدان آغوش برای پسران خطرناک است صحبت کرد. و همچنین لیستی از پنج بازی ساده و مفید لمسی تهیه کرد.
چرا در آغوش گرفتن برای سلامتی و رشد مفید است؟
آغوش گرفتن در روز توسط روانشناسان محبوب به خوبی منتشر می شود و حتی برای کسانی که به علم علاقه ندارند نیز شناخته شده است. نویسنده این نظریه یک روانشناس از ایالات متحده، ویرجینیا ساتیر است. در واقع، بدون در آغوش گرفتن و لمس کردن، افراد بیشتر مستعد افسردگی، بیماری و حتی پیری زودرس هستند.
آزمایشهای مکرر تأیید میکند که ۲۰ ثانیه در آغوش گرفتن به طور قابل توجهی خلق و خو را بهبود میبخشد، تولید اندورفین را تحریک میکند، اضطراب را تسکین میدهد، اعتماد به نفس ایجاد میکند، سیستم ایمنی را فعال میکند، باعث هجوم خون به قسمتهایی از بدن میشود که در تماس هستند. این یک راه ارتباطی جهانی است که برای مردم همه قاره ها قابل درک است.
وقتی یک فرد را در آغوش می گیرید، می توانید تنش یا آرامش او را احساس کنید، درک کنید که چقدر آماده است تا نزدیکتر شود، حمایت کنید و در پاسخ احساسات مثبت دریافت کنید. در مورد در آغوش گرفتن والدین و فرزندان، این راهی برای نشان دادن عشق، محبت، مراقبت است. کودکی که در آغوش مادر یا سایر بزرگسالان مهم ، آرام می شود، گرم می شود، احساس امنیت می کند، یعنی نیازهای مهم را برآورده می کند. بزرگسالی که کودکی را در آغوش می گیرد، اندورفین ترشح می کند، خلق و خوی را بهبود می بخشد، مسئولیت و مراقبت خود را نسبت به شخص دیگری نشان می دهد، نیاز و اهمیت او را تایید می کند، که برای بهزیستی طبیعی نیز بسیار مهم است.
متخصصان برجسته در زمینه روانشناسی بارها ثابت کرده اند که بدون در آغوش گرفتن و تماس فیزیکی فرد احساس تنهایی می کند، تحریک پذیر و گوشه گیر می شود.
در چند سالگی بغل کردن اهمیت ویژه ای دارد
نوزاد در حالی که هنوز در رحم است با مادر ارتباط برقرار می کند. او صدایی را می شنود، به لمس و احساسات مادرانه واکنش نشان می دهد. به همین دلیل است که بلافاصله پس از تولد کودک، بسیار مهم است که او را تا حد امکان در آغوش بگیرید بالاخره تولد برای او استرس زا است، جدایی از مادرش. تماس فیزیکی به کودک احساس امنیت، محیطی آشنا، حمایت و زمینه ای برای رشد بیشتر می دهد. کودک آرام تر و مطمئن تر خواهد بود، با لذت و بدون ترس، اگر بداند که مادرش نزدیک است، شروع به کشف دنیای اطراف خود می کند. در سال اول زندگی، احساس به اصطلاح تماس پوست با پوست برای کودکان بسیار مهم است. بنابراین، در هر تعویض پوشک ، نوازش شکم و پشت کودک را فراموش نکنید. با کف دست های گرم پاها و بازوهای او را لمس کنید، هنگام استفاده از کرم یا پودر ، ماساژ سبک انجام دهید. بدون هیچ دلیلی کودک را در آغوش بگیرید و ببوسید - هر بار قطعاً بسیار ضروری خواهد بود و اضافی نیست.
در آغوش گرفتن کمتر پسرها از دخترها اشتباه بزرگی است
یکی از رایج ترین باورهای غلط در تربیت پسران این است که آنها را نباید زیاد در آغوش گرفت، ببوسید و تحسین کنید . می گویند در غیر این صورت مردان واقعی بزرگ نمی شوند، بلکه تمام زندگی خود را «پسر مامان» خواهند بود. این درست نیست. کودکان در سه سال اول زندگی تفاوت های روانی جدی در تحصیلات بر اساس جنسیت ندارند. به عبارت ساده تر، محبت مادر، آغوش، حمایت و حمایت هم برای پسران و هم برای دختران به یک اندازه مورد نیاز است. برای آنها مهم است که بغل شوند، روی زانو گذاشته و نگه داشته شوند.
از حدود 4 سالگی، مادر می تواند کودک بزرگ شده خود را در آغوش بگیرد یا ببوسد. این یک سیگنال است که ارتباطات بدنی باید تغییر کند، اما در هیچ موردی نباید متوقف شود. زمان بازیهای مختلف قلقلک دادن، کشتی طنز، مبارزه با بالش فرا رسیده است. اگر کودک میخواهد روی زانوهای شما بنشیند و کتاب مورد علاقهاش را با شما بخواند یا وقتی ناراحت است یا ضربه میخورد، کودک را در آغوش بگیرید و امتناع نکنید.
از تلاش برای در آغوش گرفتن با این کلمات دست نکشید: تو دیگه بزرگ شدی." کودک بزرگ خود را به آرامی و محکم در آغوش بگیرید مانند یک کودک یک ساله، گرمای خود را با او در میان بگذارید، اجازه دهید او احساس امنیت کند. فقط چند دقیقه کافی است تا او برای بازی های جدید و شوخی ها شارژ شود.
و یک نکته مهم دیگر: پسرانی که در سنین زیر 7 سال، آنقدر محبت و آغوش مورد نیاز را دریافت نکردند، تبدیل به مردانی می شوند که به دنبال فرصتی برای ارضای این نیاز کودکانه خواهند بود. این چگونه می تواند پایان یابد؟ روابط آسیب زا با زنان، اعتیاد و وابستگی بیش از حد به مادر ، انواع انحرافات روانی و جنسی. همانطور که می بینید، اثر برعکس است.
چگونه دانشآموزان و نوجوانان را در آغوش بگیریم
در مورد کودکان پیش دبستانی کم و بیش روشن است: اغلب آنها خودشان با لذت ارتباط برقرار می کنند، عاشق در آغوش گرفتن هستند یا حداقل در مقابل مظاهر عشق و محبت مقاومت نمی کنند. در مورد نوجوانان چطور؟ هر چه کودک بزرگتر می شود بیشتر از والدین خود دور می شود و این طبیعی است. با این حال، او هنوز به تماس فیزیکی نیاز دارد.
میتوانید با کودک بزرگتر خود یک علامت مخفی پیدا کنید: برای مثال، دو بار دست دادن. این به این معنی خواهد بود: "من تو را دوست دارم." چنین رازی در شرایط دشوار کمک خواهد کرد. به عنوان مثال، اگر با کودکی در مقابل معلمی ایستاده اید که از او شکایت می کند و او را سرزنش می کند. همیشه می توانید بی سر و صدا دست کودک را بفشارید، و او احساس اعتماد به نفس بیشتری می کند، می داند که، با وجود شوخی ها و رفتارهای نادرست، شما هنوز در کنار او هستید و او را دوست دارید.
یک ضربه دوستانه روی شانه، موهای ژولیده، یک بوسه بر بالای سر کودکی که روی دفترچه یادداشت خم شده است، در آغوش گرفتن در یک جلسه یا قبل از رفتن به مدرسه - همه این اقدامات به ظاهر بی اهمیت برای رشد روانی پایدار بسیار مهم هستند.
اگر کودک صدمه دیده، ترسیده، غمگین است، لمس شما به او کمک می کند تا بدون هیچ کلامی احساس حمایت کنید. حتی قلب نوجوانی که از عشق اول شکسته است کمی سریعتر خوب می شود اگر مادر شانه های او را بغل کند و چای با چیزهای خوشمزه به اتاق بیاورد . در روانشناسی، مفهوم "رفتار کلامی" نیز وجود دارد. اینها همه نوع تعارف، سخنان محبت آمیز، تمجید، تایید است. چه چیزی که نوجوانان سرکش اینقدر کم دارند و به ندرت به خاطر رفتارشان می خواهند بگویند. با این حال، انجام این کار بسیار مهم است تا بتوان با کمترین ضرر و زیان، بر سن دشوار غلبه کرد. البته صمیمانه و دقیق.
چند وقت یکبار فرزندتان را در آغوش می گیرید؟ پیشنهاد می کنیم همین الان دوباره این کار را انجام دهید.
چرا برخی از افراد قادر به فراموش کردن رابطه ای که در گذشته داشته اند، نمی باشند؟
محمد رضا عاشوریدر۱۴۰۳/۲/۱۸
جدا شدن از فردی که برای مدتی طولانی با او رابطه داشته اید و پایان دادن به رابطه کار ساده ای نیست. اگر کسی که تصمیم به پایان رابطه گرفته باشد، شما نبوده باشید، این مسئله به مراتب دشواری های بیشتری در پیش روی شما قرار خواهد داد. اما هر رابطه ای شرایط منحصر به فرد خود را خواهد داشت و اساسا مسائل و مشکلات هیچ دو رابطه ای با یکدیگر شباهت نخواهند داشت؛ گاهی ممکن است فرد از ناراضی بودن طرف دیگر از شرایط حادث شده کاملا غافل شده باشد و از سوی دیگر شاهد روابطی هستیم که برای مدتی طولانی و به مرور زمان بر مشکلات و تنش میان دو فرد حاضر در رابطه افزوده شده و در نهایت این مشکلات به جایی می رسند که دیگر امکان ادامه دادن رابطه میان دو فرد غیر ممکن خواهد بود.
اما صرف نظر از این که رابطه فرد چگونه بوده و این که چه چیزی سبب پایان دادن به رابطه میان دو نفر شده باشد، اگر در طول زندگی خود چنین تجربه ای داشته باشید، به خوبی از این مسئله آگاهی دارید که بازگشتن به حالت عادی و انجام کار های روز مره همانند قبل، پس از پایان رابطه، تا چه اندازه می تواند کار دشواری باشد. در حقیقت این گونه جدایی ها یکی از تنش آور ترین اتفاقاتی است که انسان در طول دوران جوانی خود می تواند تجربه کند. اما همان گونه که زندگی پیش می رود و راهی برای متوقف کردن زمان یا بازگشت به عقب وجود ندارد، بسیاری از افراد پس از مدتی که این گونه تنش ها را تحمل می کنند، به این نتیجه می رسند که باید وارد رابطه ای جدید شوند و گذشته را به فراموشی بسپرند.
زمانی که رابطه میان دو فرد در معرض تهدید قرار می گیرد و این گونه به نظر می رسد که به زودی همه چیز پایان خواهد یافت، انسان به صورت ناخود آگاه دچار استرس و تنش شدیدی می شود و در نهایت به واسطه شرایط به خصوص انسان ها از لحاظ زیستی (بیو لوژیکی) و روانی، پایان یافتن کامل یک رابطه می تواند تأثیر بسیار مخربی بر روح و روان فرد داشته باشد.
در این مقاله قصد داریم شما را با دلایلی آشنا کنیم که:
سبب می شوند انسان به سادگی قادر به پایان دادن به رابطه ای که برای مدتی طولانی با فردی داشته است، نباشد و توانایی رها کردن تجربه رابطه خود در گذشته را در خود نبیند (حتی اگر رابطه برای او چندان نتیجه بخش نبوده باشد و حضور اش در رابطه از همان ابتدا اشتباه بوده باشد)، با سیارک همراه باشید.
تنها هستید
اریکا اتین، مشاور خانواده و نویسنده چند کتاب شناخته شده در این زمنیه است. به عقیده او یکی از اصلی ترین دلایلی که سبب می شود فرد قادر به رها کردن رابطه ای که در گذشته داشته و سر انجام آن جدایی بوده است، نداشته باشد و به طور کلی نتواند فکر کردن به شریک سابق زندگی خود را متوقف کند این است که پس از پایان رابطه خود تنهایی را انتخاب کرده باشد و وارد رابطه جدیدی نشده باشد. او در این خصوص عنوان کرد: «بهتر است به جای فکر کردن مدام به کسی که انتخاب مناسبی برای شما نبوده است، تمرکز تان را متوجه خود کنید: در اوقات فراغت خود کار هایی را انجام دهید که در گذشته به آن ها علاقه داشتید، تجربه ای را امتحان کنید که شما را خوشحال خواهد کرد، و به آن دسته از دوستان تان که برای مدتی است از آن ها غافل شده اید سر بزنید. نکته ای که باید مد نظر داشته باشید این است که تنها بودن در بیشتر موارد بهتر از داشتن رابطه با فردی است که برای شما گزینه مناسبی به شمار نمی رود.».
اقدام به چک کردن اکانت آن ها در شبکه های اجتماعی می کنید
معمولا مشاهده می شود که پس از این که دو نفر رابطه ای را به پایان می رسانند، اقدام به چک کردن اکانت های یکدیگر در شبکه های اجتماعی می کنند و اریکا اتین بر این باور است که این رویکرد به هیچ عنوان مناسب نخواهد بود. او در این خصوص عنوان کرد: «بهتر است هر چه سریع تر اقدام به بلاک کردن اکانت های یکدیگر کنند و این کار را به هر نحوی که شایسته می دانند به پایان برسانند. در این یک مورد به خصوص غفلت کردن شایسته است. این کار (چک کردن اکانت شبکه های اجتماعی) می تواند به سرعت از کنترل فرد خارج شود. از انجام دادن این کار خود داری کنید.».
نکته ای که افراد باید در این خصوص مد نظر داشته باشند این است که به مرور زمان ممکن است دو نفر دو باره به یکدیگر علاقه پیدا کرده و رابطه شان را مجددا آغاز کنند، اما نباید برای دست یابی به این مهم عجله به خرج داد و اگر قرار باشد رابطه تان دوباره از نو آغاز شود، خود به طور طبیعی اتفاق خواهد افتاد به گذر زمان احتیاج است.
در رابطه ای که داشته اید، اعتماد به نفس خود را از دست داده اید
اگر تجربه داشتن رابطه با فردی را داشته باشید که گزینه مناسبی برای شما به شمار نمی رفته است، احتمال آن وجود دارد که در حین رابطه کمی اعتماد به نفس خود را از دست داده باشید.
اریکا اتین در این خصوص عنوان کرد: «گاهی پیش می آید که فرد وارد رابطه ای می شود که چندان برای او مناسب نیست و در ابتدا متوجه این مسئله نمی شود؛ چنین افرادی معمولا در معرض از دست دادن اعتماد به نفس خود قرار می گیرند، به خصوص اگر فردی که با او رابطه دارند، رفتار چندان شایسته ای با فرد نداشته باشد و یا این که قدر خصایص اخلاقی خوب او را نداند و مدام از او بد بگوید. زمانی که فرد در معرض چنین رفتاری در رابطه قرار می گیرد، تأیید کردن کار ها و رفتار ها شان به وسیله طرف دیگر رابطه بدل به یکی از اصلی ترین نیاز هاشان می شود و این مسئله برای شان اهمیت ویژه ای پیدا می کند. این گونه افراد باید تمامی تلاش خود را به کار گیرند تا اعتماد به نفس از دست رفته را باز یابند و از این مسئله آگاهی پیدا کنند که برای تأیید کار یا رفتاری به خصوص، نظر هیچ کسی به اندازه خودشان حائز اهمیت نخواهد بود.».
تنها قادر به یاد آوری خاطرات خوب تان در رابطه پشت سر گذاشته هستید
یکی از شایع ترین مسائلی که در خصوص افرادی وجود دارد که در مرز جدایی و پایان رابطه شان به سر می برند، این است که به طور معمول تنها بر آن دسته از خاطراتی متمرکز می شوند و به آن ها فکر می کنند که برای شان خوشایند بوده است (لحظات خوب و خوشی که با یکدیگر سپری کرده اند). اریکا اتین در این خصوص عنوان کرد: «به طور کلی روابط میان افراد موضوع پیچیده ای است و بعضا به هنگامی که ناراحت می شویم و حال خوبی نداریم، ترجیح می دهیم تمامی مسائل و مشکلات را به فراموشی سپرده و تنها به لحظات خوش زندگی و رابطه خود بیندیشیم. اما نکته ای که باید به خاطر داشته باشیم این است که اگر رابطه ای را به دلیل مشخص و محکمی پایان داده باشیم، فکر کردن به جنبه مثبت رابطه نه تنها نتیجه بخش نخواهد بود که به مرور زمان مشکلات روحی روانی بسیاری برای مان به همراه خواهد داشت.».
توانایی فراموش کردن گذشته را نداشته باشید (در این کار مهارت نداشته باشید)
روان شناس و مشاور خانواده، نیلز اک بر این باور است که یاد گرفتن مهارت فراموش کردن گذشته یا تجربه ای که فرد برای مدتی طولانی داشته است، یکی از مهمترین مسائل تأثیر گذار بر چگونگی حال عمومی فرد پس از پایان یک رابطه خواهد بود، به خصوص اگر رابطه برای فرد نتیجه بخش نبوده و به او ضربه روحی وارد آورده باشد. او در این خصوص عنوان کرد: «شما باید این را بپذیرید که هر انسانی امکان دارد اشتباه کند و رابطه ای که پایان رسیده است، جزئی از گذشته است. بهتر است به جای قضاوت کردن و غصه خوردن در خصوص شرایطی که دیگر امکان تغییر آن وجود ندارد و کاملا از کنترل شما خارج شده است، تمرکز خود را متوجه این مسئله کنید که از تجربه ای که داشته اید چگونه خواهید توانست در آینده تان بهره گرفته و دیگر اشتباهات گذشته را تکرار نکنید. البته در ابتدای امر این رویکرد چندان به سادگی قابل عملی شدن نخواهد بود، اما هر چه بیشتر تلاش کنید و منطقی تر فکر کنید، به مرور زمان قادر خواهید بود به هدف تان دست یابید.».
انسان ها موجوداتی اجتماعی هستند
نیلز اک در این خصوص عنوان کرد که انسان به طور ذاتی به اجتماع و بر قراری رابطه با دیگران علاقه مند است، بنا بر این به طور معمول جدا شدن از دیگران و تنهایی برای او کاری دشوار خواهد بود، حتی اگر شخص دیگر حاضر در رابطه نا موفق، رفتار شایسته ای با او نداشته بوده باشد. او در این خصوص اضافه کرد: «تحقیقاتی در دانشکده اقتصاد لندن انجام گرفته و بنا به نتایج به دست آمده، خوشحالی انسان تنها محدود به ثروت نمی شود و داشتن حالت روحی روانی مناسب و خوب و نیز دوستانی که بتوان به آن ها تکیه کرد، به مراتب نقش مهم تری در دست یابی به خوشبختی ایفا می کنند. بدون داشتن روابطی مؤثر با انسان های دیگر، به مرور احساس تنهایی بر ما چیره خواهد شد؛ این احساس به مرور زمان می تواند اختلالات روحی روانی ای چون افسردگی و اضطراب در فرد پدید آورد.».
ترس از تنها شدن
بسیاری از افراد یکی از بزرگ ترین ترس های شان این است که تنها شوند و احساس خوبی به هنگام تنها شدن ندارند؛ این مسئله می تواند وابستگی فرد از لحاظ روحی و روانی به رابطه ای که نا موفق بوده و سر انجامی نداشته است را بیشتر از پیش کند. نیلز اک در این خصوص عنوان کرد: «تحقیقات نشان می دهد که آن دسته از افرادی که به هنگام تنها بودن احساس نا خوشایندی پیدا می کنند و در بسیاری از مسائل و کار های مربوط به زندگی شان به دیگران وابسته هستند، به مراتب بیشتر از کسانی که به خود متکی هستند به رابطه نا موفق شان در گذشته می اندیشند.».
قادر به پایان دادن رابطه نبوده اید
بنا به دلایل مختلفی که بسته به رابطه و خصوصیات شخصیتی هر فرد متفاوت خواهد بود، بسیاری از افراد قادر به فراموش کردن شخصی که با او مدتی در رابطه بوده اند، نخواهند بود؛ یکی از دلایل این است که فرد هیچ گاه نمی تواند به خود این مسئله را بقبولاند که رابطه به پایان رسیده است. نیلز اک در این خصوص عنوان کرد: «این مسئله سبب می شود افراد از درک درست و واقع بینانه شرایطی که در آن هستند نا توان باشند و علاوه بر آن از این که توانایی تغییر شرایط موجود را ندارند، احساس نا خوشایندی پیدا می کنند که تأثیر بدی بر روح و روان شان می گذارد.». حقیقت این است که زمانی که شخصی به شما ضربه روحی وارد می کند و آزار تان می دهد، هیچ یک از دلایلی که منجر به رخ دادن این اتفاق شده است را دوست نخواهید داشت، با این حال، مدام به آن فکر خواهید کرد و به دنبال توضیحی برای اتفاقاتی می گردید که رخ داده است؛ حال آن که هر اندازه هم که فکر کنید چیزی تغییر نخواهد کرد و به نتیجه ای دست نخواهید یافت؛ بهترین کار این است که فکر کردن به این مسئله را رها کنید و این کار تنها در بلند مدت امکان پذیر است.
نمی توانید فکر کردن به رابطه گذشته خود را متوقف کنید
در بسیاری از موارد افراد مدام در خصوص گذشته خود می اندیشند و اتفاقاتی مشابه را دوباره و دوباره مرور می کنند و گویی پایانی بر این چرخه وجود ندارد. نیلز اک در این خصوص عنوان کرد: «علت فکر کردن به اتفاقاتی مشابه این است که افراد به دنبال راه حلی برای کنار آمدن با مشکلات خود می گردند، یا اگر در رابطه ای دچار ضربه عاطفی شده باشند، به دنبال این هستند که افراد دور و بر شان آن ها را تأیید کنند و بپذیرند که تقصیر آن ها نبوده است که حوادث این گونه رقم خورده است.». نیلز اک در ادامه صحبت های خود عنوان کرد که فکر کردن در خصوص گذشته می تواند منجر به بروز اختلالاتی چون اضطراب و افسردگی شود و افراد را از شناسایی و کنار آمدن با احساسات شان نا توان خواهد کرد.
به خاطر آینده از دست رفته ای که به هنگام داشتن رابطه با شخصی دیگر برای خود برنامه ریزی کرده بوده اید، غصه می خورید
شانون توماس، روان درمان گر و نویسنده کتاب های شناخته شده ای در این حوزه است. او بر این باور است که بسیاری از افراد به خاطر آینده از دست رفته ای که در رابطه با شخص دیگری برای خود در نظر گرفته بوده اند، غصه می خورند و مدام به آن می اندیشند. او در این خصوص عنوان کرد: «امید های از دست رفته ای که به هنگام حاضر بودن در رابطه با شخص دیگری برای آینده خود در نظر گرفته بوده اند؛ تمامی نقشه هایی که برای آینده خود در نظر گرفته و در خصوص آن صحبت کرده بودند و حال، همه نقش بر آب شده است؛ این ها عواملی است که سبب می شود فرد مرتب غصه بخورد. به هنگامی که تنها می شوند و غرق رؤیا مدام به این فکر می کنند که ‘چه می شد اگر...’ . نکته ای که در این خصوص وجود دارد این است که برخی از افراد حتی از فکر کردن به این مسئله به طور مستقیم آگاهی ندارند و این گونه افکار در ضمیر نا خود آگاه شان جای گرفته است.».
احساس پشیمانی و تأسف دارید
ممکن است در خصوص تمامی انتخاب هایی که داشته اید و صحبت هایی که پیش از جدا شدن کرده اید بیندیشید و به خاطر تمامی انتخاب های اشتباهی که منجر به پایان رابطه شدند، احساس پشیمانی و تأسف پیدا کنید؛ احساس پشیمانی از این که چرا حوادث به گونه ای دیگر رقم نخورد و این که اگر انتخاب های دیگری می کردید، حال شاید رابطه به پایان نرسیده بود.
شانون توماس در این خصوص عنوان کرد: «بسیاری از افراد پس از پایان رابطه مدام احساس پشیمانی و تأسف می کنند. احساس پشیمانی در باره مسائلی این چنینی: تنها اگر شخص دیگر حاضر در رابطه قادر به کنترل کردن خشم خود بود و عصبانی نمی شد، شاید مسائل به گونه ای دیگر رقم می خورد... یا این که اگر هر دو به دنبالی هدفی مشترک بودند شاید این گونه نمی شد... چه می شد اگر لحظات خوب و خوشی که کنار هم داشتیم برای مدتی طولانی تر دوام می یافت... و سایر حسرت های این چنینی. به طور مکرر مشاهده شده است که حتی رابطه هایی که چندان مناسب وضعیت طرفین حاضر در رابطه نمی باشند، شامل لحظات خوشایندی می شوند که افراد را به آینده شان امید وار خواهد کرد. پس از جدایی، افراد به سادگی در معرض فکر کردن به حسرت ها و آرزو های از دست رفته خود قرار می گیرند.».
دیابت با گسترش سریع به یک بیماری همه گیر غیر واگیر تبدیل شده است. طبق آمار WHO ، در سال 2025 حدود 500 میلیون بیمار مبتلا به این بیماری تشخیص و ثبت می شوند.
سه نشانه غیر معمول برای دیابت وجود دارد که به اشتباه، معمولاً استرس و خستگی را مقصر می دانند.
اغلب بیماران از خستگی و خستگی مداوم شکایت می کنند و حتی بعد از خوردن غذا احساس خستگی می کنند. این اتفاق در شرایطی که فرد پرخوری نکند و بعد از خوردن غذا احساس خستگی کند یکی از علائم مربوط به دیابت است(مشخص است که اگر زیاد غذا بخورید ، اغلب شما را به خواب می برد).
کمبود انسولین و ایجاد مقاومت گیرنده سلولی در برابر آن منجر به این واقعیت می شود که گلوکز با غلظت مناسب وارد بافت نمی شود. بدن از انرژی کافی برای حفظ تمام فرایندهای حیاتی در حد لازم برخوردار نیست و همین امر منجر به شروع و پیشرفت خستگی می شود.
ترس ، اضطراب و افسردگی غیر منطقی
قند خون بالا عملکرد مغز را مختل می کند ، که می تواند باعث عدم تحریک پذیری بدون علت شود. بیماران دیابتی می توانند از ترس ، اضطراب و افسردگی غیر منطقی رنج ببرند. اگر سطح قند خون را تنظیم کنید، وضعیت به حالت عادی باز می گردد. با این وجود افراد از پزشک می خواهند که داروهای ضد افسردگی را برای آنها تجویز کند، در صورتی که باید به متخصص غدد مراجعه کنند.
افزایش اشتها
همچنین ، افزایش اشتها ممکن است نشان دهنده یک بیماری باشد. در دیابت ، بدن مایعات و مواد مغذی مهمی را از دست می دهد. فقدان مایعات و مواد مغذی باعث گرسنگی مداوم می شود.
مشهورترین و بارزترین علامت دیابت ، ادرار زیاد است. این نشان می دهد انتقال بیماری به مرحله متوسط رسیده یعنی هنگامی که سطح قند خون بیش از 10 میلی مول در لیتر باشد. در همین زمان ، تشنگی به دلیل افزایش دفع مایعات ظاهر می شود.
همچنین فرد می تواند سردردهای مکرر باشد. سنگینی و درد در پاها ، پاهای سوزان؛ ترمیم ضعیف زخم؛ درماتیت مداوم؛ پوست خارش دار به ویژه در کشاله ران. مشکلات چشم، وخامت وضعیت ناخن ها و مو و بیماری لثه از علائم و عوارض بیماری دیابت است.
افسردگی ماژور (عمده) یک اختلال مزمن میباشد برخی از افراد مبتلا به افسردگی ماژور تنها یک بار در زندگی خود علائم این افسردگی را تجربه میکنند. در افراد دیگر چندین بار عود میکند و آن را تجربه میکنند. زمانی که درمان شد، به منظور درنظر داشتن علائم عود آن، توجه به احساسات مهم خواهد بود. استفاده از راهنماییها و عکسالعمل فوری به علائم هشداردهنده امکان دارد به پیشگیری از بازگشت کامل افسردگی ماژور کمک نماید.
1-حالت افسردگی چگونه میتوانید افسردگی را از غمگینی ساده تشخیص دهید؟ اگر بخاطر رویداد خاصی از جمله، از دست دادن کار یا از هم گسیختن رابطه چنین حسی دارید، این میتواند نرمال و موقت باشد. اگر هر روز به مدت بیش از دو هفته احساس غمگینی، ناامیدی، حالت گریه، یا «تهیبودن» دارید و دیگر جوانب زندگی شما را تحت تاثیر قرار داده، امکان دارد افسردگی بالینی باشد.
2-توقف برنامهها، صرف نظر کردن از کارهای اجتماعی آیا دوست ندارید به بیرون از خانه بروید؟ آیا در برقراری گفتگو زیاد تقلا میکنید؟ وقتی اعضایی از خانواده سعی در بیدار کردن شما از خواب دارند، شما سعی دارید در رختخواب بمانید؟ حفظ شبکه اجتماعی قوی مهم میباشد. فقدان لذت بردن از این فعالیتها میتواند نشاندهنده احساس افسردگی باشد. میتواند موجب الحاق شما به گروهی از افرادی باشد که علت این رفتار شما را درک میکنند.
3-تغییر در عادات خواب شما از جمله بیخوابی
مشکل بهم خوردن خواب یا خواب آلودگی- میتواند نشانه افسردگی باشد. نشانههای دیگری نیز وجود دارند که ظهور یا وخیمتر شدن آنها نیز میتواند نشاندهنده افسردگی باشد از جمله خستگی. اگر شما مرتبا بیخوابی دارید یا بقدری زیاد میخوابید که نمیخواهید از رختخواب بیرون بیایید، با دکتر خود مشورت نمائید. اگر مشکلات خوابی شما نشانهی عود افسردگی را دارد، دارو و گفتار درمانی میتواند به شما کمک نماید.
4-زودرنجی در صورتی که اخیرا احساس میکنید، کنترل استرسهای روزانه برایتان سخت شده است، چیزهای کوچک شما را میرنجاند، مداوما با دوستان و خانواده خود مشاجره دارید، چیزی را که قبلا به راحتی با آن برخورد میکردید هم اکنون در برابر آن شدیدا طغیان میکنید؛ در این حالت افسردگی خودش را به شکل زودرنجی و عصبانیت نشان داده است. گاهیاوقات، بهنگام افسردگی شدید، مردان بیش از زنان رفتاری زودرنجانه دارند.
5-از دست دادن میل جنسی و تمایلات دیگر این یکی از شایعترین علایم افسردگی میباشد. فعالیتهایی را که قبلا از آنها لذت میبردید هماکنون ممکن است تحمیلی باشد. اگر در گذشته افسردگی داشته و احساسات خود را نسبت به همسر یا فرزندان از دست داده یا علاقه بر شغل، سرگرمیها، یا دیگر فعالیت های مورد علاقه را به مدت بیش از دو هفته از دست داده اید، آیا این میتواند دوباره عود کند؟ از دکتر کمک بگیرید. علائم تکرار در ظرف یکسال، شما را در معرض عود افسردگی قرار خواهد داد.
6-احساس بیارزشی احساس خودبیزاری و گناهکاری که قبلا داشتهاید، ممکن است دوباره بازگردد. یا اینکه امکان دارد، قادر به «توقف» انتقاد از خود نباشید، و به شکست خود فکر کنید. امکان دارد خود را مسئول رویدادهایی بدانید که خارج از کنترل شما بوده است. روان درمانی ممکن است به شما در مورد عزت نفس پایین کمک کرده و یاد دهد که روی نقاط قوت خود تاکید داشته باشید. اگر افسرده هستید و اقدام به خودکشی نمائید احتمالا در معرض خطر بالاتری از عود افسردگی خواهید بود.
7-درد و رنجهای شدید آیا پشتتان درد میکند در حالی که کاری انجام ندادهاید که پشتتان خسته شود؟ سردرد و دل درد شدید دارید؟ در قسمت قفسه سینه، پاها یا بازوها درد شدیدی دارید؟ شما نمیتوانید درد فیزیکی را بعنوان نشانهای از افسردگی ببینید، اما افسردگی میتواند علت درد فیزیکی هم باشد. در صورتی که درد و رنجی دارید که با درمان خوب نمیشود، از دکتر بپرسید که آیا افسردگی امکان دارد موجب ایجاد چنین شرایطی شده باشد یا نه..(سیارک)
8-افزایش یا کاهش ناگهانی وزن بسیاری از افرادی که افسرده هستند علاقهشان نسبت به غذا و غذا خوردن کم میشود. ممکن است غذاخوردن را فراموش کنند یا حتی بالاجبار غذا بخورند. برخی دیگر وقتی افسرده هستند پرخوری میکنند. در صورتی که افسرده هستید و تغییر شدیدی در اشتهای خود میبینید، یا بدون تغییر در رژیم غذایی خود یا بدون ورزش، وزن تان افزایش یا کاهش یافته؛ این امکان دارد نشانه عود افسردگی باشد.
9-خستگی آیا سراسر روز خسته هستید؟ افسردگی میتواند سبب احساس خستگی زیاد یا تضعیف شما در انجام کارها گردد. فعالیتهای روزانه از جمله لباس پوشیدن و ظرف شستن به نظر فشاراور یا طاقتفرسا میرسد. غذا نخوردن یا داشتن رژیم غذایی ناسالم میتواند موجب خستگی شود. تغذیه، ورزش و خواب خوب میتواند به مبارزه شما در این راستا کمک کند.
10-کاهش قدرت تفکر گاهی اوقات افراد احساس میکنند که در دوران افسردگی قدرت تفکرشان کم شده است. امکان دارد به راحتی حواس پرت شده یا تمرکز حواس برایتان سخت گردد. امکان دارد به طور ناگهانی به خاطر سپردن چیزها برایتان سخت گردد. احتمال دارد در تصمیمگیری برای حل مشکلات کاری دچار مشکل شوید (از اینکه صبح چه چیزی بپوشید گرفته تا مشکلات اساسی). شروع ناگهانی علائم یک هشدار از عود افسردگی است.
11-فکر کردن به خودکشی فکر خودکشی یک هشدار جدی است و میتواند نشانهای از افسردگی شدید و خطر عود افسردگی باشد. برخی از افراد مرتبا به خودکشی فکر میکنند. امکان دارد دیگران به خودکشی یا چگونگی آسیب رساندن به خود فکر کنند. به خصوص افرادی که احساس نا امیدی میکنند و تمایل خود را نسبت به فعالیتهای مورد علاقهشان از دست دادهاند. اگر خودتان یا فرد دیگری را میشناسید که چنین افکار یا سخنانی درباره خودکشی دارند، فورا از دکتر یا روانپزشک برای درمان افسردگی کمک بگیرید. افراد تجربههای متفاوتی از افسردگی دارند. اگر شما هریک از علائم یا نشانههای هشداردهنده را که شما را نگران کرده دارید، با دکتر یا یک روانپزشک مشورت کنید. احتمالا جهت جلوگیری از عود افسردگی تراپی را توصیه کنند یا داروهایتان را افزایش دهند. برای کاهش استرس تدابیری را در نظر گیرید. در صورت امکان فعالیتهایی که به شما حس خوبی در طول روز میدهند را به برنامه اضافه کنید. با سه یا بیشتر از سه بار وقوع افسردگی، امکان نیاز به درمان طولانی مدت وجود دارد.(سیارک)
این پست را چگونه میبینید؟ برای شما مفید بود؟ لطفا با نوشتن کامنت در زیر ما را مطلع کنید.