احساسات بخش عظیمی از زندگی یک فرد را در بردارد. احساسات حائز اهمیت و ضروری هستند چراکه اطلاعاتی را در مورد آنچه مرتبط با ماست فراهم میکند. احساسات بیانگر نیازهاست و نیازها مسیری را بهسوی عملکرد ایجاد میکند. آنها داستان زندگی ما، به روایات ما، معنا میبخشند و درنتیجه در خودسازی ما نقش عمدهای را ایفا میکنند. بررسیهای تصویربرداری نشان میدهد که احساسات در نواحی قشری زیرین مغز واقعشدهاند و مدیریت "آگاهانه" آن معمولاً مربوط به بخش فعالیت قشر پیش پیشانی است، به این معنا که بهمنظور کاربرد هدفمند آنها، برخی از عملکردهای اجرایی است دخیل شوند. ترس، خشم، اندوه، شادی، اعتماد، نفرت احساسات انسانها هستند. احساسات تعیینکننده واکنش یک فرد در یک وضعیت ایجادشده است. احساسات اغلب بهعنوان قانونشکنان اجتماعی در نظر گرفته میشوند، به دلیل واکنشهای احساسی با الگوهای اجتماعی پذیرفتهشده مطابقت ندارد. مطالعهای جدید کشف کرده است که احساسات در بدو تولد وجود ندارند و درواقع عبارات شناختی هستند که جمعآوری دادههای محیط پیرامون منتج میشوند.
پژوهش مذکور منتشرشده در مجموعه مقالات مجله آکادمی ملی علوم اظهار داشت که، "مکانیزم های مغزی که احساسات عاطفی آگاه را تشدید میکنند اساساً تفاوتی با مکانیزم هایی که منجر به تجربههای آگاهانه ادراکی میشوند ندارند."
جوزف لدوکس از مرکز دانشگاه نیویورک درزمینهٔ علوم عصبی گفت: "ما استدلال میکنیم که تجربههای آگاهانه، صرفنظر از محتوای آنها، از یک سیستم در مغز نشاءت میگیرند. بهطور خاص، تفاوت بین حالات هیجانی و غیر عاطفی در انواع دادههای ورودی است که توسط یک شبکه قشر کلی شناختی، یک شبکه موردنیاز برای تجربههای آگاهانه پردازش میشوند. "
با توجه به نظرات لدوکس، احساسات یک محصول جانبی پاسخهای رفتاری است که توسط مدارهای بقا و پایایی بروز میکند. بنابراین مسیرهای عصبی مسئول برای کسب مواد غذایی میتواند احساسات از شادی و لذت بعد از شام شکرگزاری را ایجاد کند. در عوض، مدارهای بقا مسئول رفتار دفاعی شروع یک پاسخ جنگوگریز است که بهمنزله ترس درزمانی است که ارگانیسم درمییابد چنین پاسخی مورد هدف قرارگرفته است. نتایج نشان داد که مطالعه موجود ایمن موضوع که احساسات ذاتاً در مدارهای قشری مغز برنامهریزیشدهاند را رد میکند. بنابراین احساسات اغلب متفاوت از عبارات شناختی ضمیر آگاه (وجدان)، مانند احساسات مرتبط با ادراک محرکهای خارجی در نظر گرفته میشوند.
احساسات پاسخی به آنچه مغز ما از مشاهدات ما استخراج میکند نیست، اما از آرایه روانی ما ذاتاً با توجه به هرگونه نتیجهگیری از پژوهش جداییناپذیر هستند. پس از موردتوجه قرار دادن دانشپژوهی موجود در هر دو مقوله شناخت و احساسات، محققان معماری کاملاً متفاوتی برای احساسات را درک کردند. نتایج حاصل از این پژوهش، احساسات را بهعنوان حالات منظم بالاتر تعبیهشده در مدارهای قشر تعریف میکنند. بنابراین، حالات هیجانی شبیه به دیگر حالات آگاهی است و بهطور ذاتی در مغز ما برنامهریزی نشده است.
این پست را چگونه میبینید؟ برای شما مفید بود؟ لطفا با نوشتن کامنت در زیر ما را مطلع کنید. (سیارک)
ترجمه itrans.ir