راهنمای تربیت کودک

در

بنابر تعریف سازمان بهداشت جهانی، تندرستی تنها فقدان بیماری یا نواقص دیگر در بدن نیست بلکه

«تندرستی نداشتن هیچ گونه مشکل روانی، اجتماعی، اقتصادی و سلامت جسمانی برای هر فرد جامعه است.»سلامتی تاجی است بر سر افراد سالم که فقط افراد بیمار آن را می بینند.

در زیر مجموعه سلامتی موارد مختلفی مانند: سلامت جسمی، سلامت روان، سلامت کودک و ... قرار می گیرد که در این جا ما به بحث سلامت کودک می پردازیم. شاید بگویید این چه ربطی به تربیت کودک داشت؟ حق با شما است؛ اما این را در نظر بگیرید کودکی که درست تربیت شده باشد می تواند از بسیاری از مشکلات جسمانی و روانی در امان باشد. همان طور که از بحث بالا مشخص است، ما از همه ی مباحث مطرح شده، تربیت کودک را انتخاب کردیم ولی همین زیر مجموعه خود آنقدر بزرگ است که پرداختن به آن در توان یک مقاله، کتاب یا حتی فرد نیست. بنابر این ما سعی بر این داریم تا گزیده ای از نظرات بزرگ ترین روانشناسان را در طی مجموعه ای از مقالات بیان کنیم که می تواند به شما کمک کند تا کودک خود را هرچه بهتر تربیت کنید. مهم نیست که کودک شما با چه هدفی به دنیا آمده است. شاید به دنیا آمدن کودک شما نا خواسته باشد یا ماه ها و سال ها برای به دنیا آوردن او برنامه ریزی کرده اید یا شاید حتی در حال حاضر کودکی ندارید و برای آینده در حال برنامه ریزی هستید؛ شما در حال مطالعه این مقاله هستید و این نشان می دهد که تربیت کودکتان برای شما مهم است و شما فرد مسئولیت پذیری هستید.(سیارک)

انتظار نداشته باشید تربیت کودک کار آسانی باشد اما ممکن است. همان طور که سعدی می فرماید:

نابرده رنج گنج میسر نمی شود           مزد آن گرفت، جان برادر که کار کرد.

در تربیت کودک واضح است که کودک باید چیز هایی را یاد بگیرد تا زمانی که قدرت تشخیص خوب و بد را پیدا می کند و از آن پس نیز به راهنمایی والدین نیاز دارد. با توجه به این که صحبت از یادگیری شد و با شنیدن کلمه ی یادگیری بحث آموزش نیز مطرح می شود بهتر است ابتدا این موارد را به خوبی توضیح دهیم؛ سپس به مباحث تربیتی بپردازیم.

آموزش می تواند شامل آموزش رسمی و آموزش غیر رسمی باشد. آموزش رسمی به آموزشی گفته می شود که در یک محیط رسمی مانند مدرسه صورت می گیرد. این نوع آموزش در اصل به فعالیت های حرفه ای معلم گفته می شود. آموزش رسمی آموزشی است که به صورت غیر رسمی صورت می گیرد مانند چیز هایی که کودک از همسالان، بزرگتر ها و ... یاد می گیرد. در تعریف یادگیری سیف (1392) می گوید:

"یادگیری به فرآیند ایجاد تغییرات نسبتاً پایدار در رفتار یا توان رفتاری که حاصل تجربه (Experience) است گفته ‌می‌شود و نمی‌توان آن را به حالتهای موقتی بدن مانند آنچه بر اثر بیماری، خستگی یا مصرف داروهای پدید ‌می‌آید نسبت داد."

در اصل آموزش وظیفه معلم و در آموزش غیر رسمی وظیفه دیگران و یادگیری وظیفه کودک است. کم کم به نظر سخت می رسد. اگر کودک نخواهد یاد بگیرد؟ چگونه در کودک انگیزه ایجاد کنیم تا یاد بگیرد؟ و سؤالاتی از این قبیل پیش می آید. خوشبختانه کودکان پر انرژی و خواهان یادگیری هستند. آن ها کنجکاو هستند و به محیط اطراف خود بسیار دقت می کنند. شاید تا به حال دیده باشید وقتی کودکی می خواهد کاری انجام بدهد یا پس از انجام کار به پدر یا مادر خود یا اطرافیان نگاه می کند و منتظر دیدن واکنش آنها است تا بداند که آیا انجام این کار خوب است یا نه. بله این فرصت های کوچک برای آموزش رفتار درست و مناسب به کودک بسیار حیاتی هستند. کودک فقط به والدینی نیاز دارد که به جای فیلم نگاه کردن یا کار بیش از اندازه و ... برای او وقت بگذارد و در فرصت های مناسب به یادگیری بهتر او کمک کند.

در مورد یادگیری مکاتب فلسفی زیادی مانند: ایده آلیسم، رئالیسم، لیبرالیسم و ... وجود دارد. نظریات روانشناسی فراوانی که در سه دسته کلی رفتار گرایی، شناخت گرایی یا ترکیبی از هر دو قرار می گیرند.

هر چند که دانستن این نظریات و مکاتب فلسفی بسیار مفید هستند ولی بسیار وقت گیر هستند و در هر جایی لازم باشد ذکر خواهند شد. در این مجموعه مقالات سعی خواهیم کرد بیشتر با مثال های واضح و موارد عملی و کاربردی در تربیت سر و کار داشته باشیم. اگر در این زمینه خواهان اطلاعات تئوری بیشتری هستید می توانید با مطالعه کتاب هایی در زمینه روانشناسی تربیتی اطلاعات مورد نیاز خود را به دست بیاورید. قبل از پرداختن به روش های تربیتی بیایید به برخی از مشکلاتی که والدین با آن ها در گیر هستند نگاهی بیاندازیم.

مشکلاتی که والدین با آن ها روبرو هستند.

حتی اگر صاحب کودکی نباشید ممکن است در اطرافیان خود یا حتی در خیابان و بازار برخی از مشکلاتی را که والدین با آن دست و پنجه نرم می کنند دیده باشید.

کودکی که در خیابان همراه لج می کند و به حرف پدر و مادر خود گوش نمی دهد و گریه می کند.

کودکی که کودکان دیگر را کتک می زند و یا اسباب بازی آن ها را می گیرد و یا خراب می کند.

به مثال هایی دیگر توجه کنید:

کودک سه ساله شما هنگامی که با خواسته او مخالفت می کنید، شما را می زند. شما سرزنش کردن و کتک زدن را امتحان کرده اید اما رفتار او بدتر شده است.

هر گاه شما کار ساده ای را از دختر ده ساله ی خود می خواهید، او با لحنی بی ادبانه جواب شما را می دهد و شما از این برخورد او ناراحت و عصبانی هستید. هنگامی که برای او توضیح می دهید که پاسخش چقدر بی شرمانه و نامناسب است، شما را مسخره می کند.

شما از صبح روز تعطیل آخر هفته وحشت دارید. هر هفته کودکان دوازده و هشت ساله شما در حین تماشای تلویزیون با هم بگو مگو و دعوا دارند. شما پیوسته به آن ها اخطار می دهید که از دعوا و مشاجره بپرهیزند. اما در واقع هیچ ابزار مناسب و مؤثری برای پشتیبانی کردن از اخطارهای خود در اختیار ندارید.

دختر پنج ساله شما به تازگی قشقرق به پا می کند. او حتی در منزل دوستان و آشنایان هم این کار را می کند. شما از رفتار او و از معذرت خواهی و توجیه کردن های او خسته شده اید اما برای تغییر دادن او احساس درماندگی می کنید.

در گفته های خود از رویکرد رفتاری یاد کردیم. رویکرد رفتاری در مورد پرورش وتربیت کودکان، برای درک آنان  و کمک کردن به تغییر آن ها بسیار مفید است. و اما رویکرد رفتاری چیست؟ رویکرد رفتاری توسط دانشمند روسی پائولوف که در آزمایشگاه خود مشغول مطالعه بر روی بزاق سگ ها بود پایه گذاری شد و دانشمندان بزرگی مانند: بی اف اسکینر و ثرندایک و ... نظریات خود را در قالب این رویکرد بیان کرده اند. این رویکرد به مهم ترین روش های یادگیری یعنی عادی شدن، شرطی سازی کلاسیک، شرطی سازی کنشگر و حل مسئله اشاره می کند که در روانشناسی بیشتر به شرطی سازی کلاسیک، شرطی سازی کنشگر یا فعال توجه می شود. به طور کلی رویکرد رفتاری می گوید که رفتار خوب و بد هر دو آموخته شده هستند. همچنین این رویکرد اشاره دارد که رفتار می تواند «یادگیری زدایی» شود. یعنی رفتار بدی که آموخته شده است را می توان «خاموش» کرد یعنی از بین برد و رفتار بهتری را جایگزین آن کرد. تربیت رفتاری روش ها، مهارت ها، شیوه ها و راهبردهای آزموده ای را به شما عرضه می کند تا در جهت بهبود رفتار کودک خود، از آنها استفاده کنید.

شما می توانید در مورد کمک به کودک خود جهت تغییر، خوش بین باشید. روش های رفتاری در تغییر تمامی انواع مشکلات رفتاری، بسیار مفید هستند.

مطالعات تحقیقاتی مربوط به کودکان که در ایالات متحده و سایر کشور ها انجام شده اند، 50 تا 90 درصد کاهش را در دامنه متنوعی از مشکلات رفتاری با استفاده از روش های رفتاری نشان می دهند. تمام روش هایی که در این مقالات مطرح می شود، مورد استفاده قرار گرفته است.

در بخش های بعدی مطالب بیشتری را در مورد تربیت کودک و راهبردهای عملی بیان خواهیم کرد. پس با ما همراه باشید و ادامه مقالات را از سایت سیارک دنبال کنید. امید است در پناه خداوند موفق و سربلند باشید و این مقالات راهنمای خوبی برای تربیت کودکانتان باشد.ترجمه  itrans.ir 

نظرات

در ادامه بخوانید...

راهنمای تربیت کودک(بخش دوم)

در

در مقاله قبلی به رویکرد رفتارگرایی اشاره کردیم. رویکرد رفتارگرایی شامل نظریه های مهمی در زمینه رفتارگرایی است که برای به کار بردن عملی آن ها لازم است ابتدا به طور مختصر به این نظریه ها اشاره کنیم.

رفتارگرایی به این معنی است که رفتار را باید به کمک تجربه های قابل مشاهده نه فرآیند های ذهنی تبیین کرد.

برای رفتارگرایان، یادگیری تغییر در رفتار آشکار است.

رفتار گرایی شامل نظریه های مختلفی می شود ولی همه ی این نظریه ها به این موضوع می پردازند که علم روانشناسی باید به رفتار بپردازد.

روانشناسان رفتاری برای تأثیر محیط بر رفتار انسان اهمیت زیادی قائل هستند. در تعریف محیط می توان گفت هر آنچه که در پیرامون کودک است محیط نامیده می شود.

راهنمای تربیت کودک بخش اول

روانشناسی رفتار گرایی می گوید هر چیزی یا هر فردی که در اطراف کودک قرار دارد بر تربیت او تأثیر می گذارد پس ما می توانیم از محیط پیرامون کودک برای تربیت او بهره بگیریم اما مسئله مهم این است که چگونه باید این کار را انجام دهیم. ریو و اسمیت (2007، به نقل از سیف، 1392) می گویند: از دیدگاه روانشناسی رفتاری مهم ترین چیز رابطه ی بین محیط و رفتار است. پس ما می توانیم برای ایجاد تغییر در رفتار کودک در محیط او تغییر ایجاد کنیم و از این روش یعنی کنترل محیط برای تربیت کودک استفاده کنیم. در ادامه مقاله ابتدا مهم ترین نظریه های رفتار گرایی را بیان می کنیم تا بر علم نظری آن تسلط داشته باشید و در ادامه مقالات کاربرد های عملی نیز بیان خواهد شد.

نظریه شرطی سازی پاسخگر یا کلاسیک پاولفی

یک دانشمند روسی به نام ایوان پاولف مشغول تحقیق بر روی سگ ها بود. او در قرن بیستم میلادی مشغول به این کار بود و به کشف های مهمی دست یافت. نظریه ای که او پایه گذاری کرد با نام شرطی سازی کلاسیک، پاسخگر یا بازتابی شناخته می شود.

لازم به ذکر است که کلمه ی کلاسیک به معنی قدیمی و بی ارزش نیست بلکه به معنی یک اصل اساسی و پایه ای می باشد. پس این نظریه یکی از اساسی ترین و پایه ای ترین نظریات رفتار گرایی است.

 

کلمه بازتاب به معنی رابطه ساده بین یک محرک محیطی و پاسخی است که برای آن تولید می شود.

به عنوان مثال گربه ای که در حال استراحت است با شندن یک صدای بلند(محرک محیطی) از جا می پرد( پاسخ به محرک). یا وقتی که اسم لیمو را می شنوید بزاق دهان شما ترشح می شود. این ها نمونه هایی از محرک ها و پاسخ ها به محرک ها بودند. در این جا لازم است بدانیم ایوان پاولف روسی در آزمایشگاه خود چه کاری انجام می داد.

در آزمایشگاه پاولف محرکی مانند غذا به سگ ارائه داده می شود.این محرک یک واکنش طبیعی و خودکار مانند ترشح بزاق در حیوان ایجاد می کند. در اینجا ما غذا را داریم که محرک غیر شرطی نامیده می شود و پاسخ طبیعی که به این محرک داده می شود یعنی: ترشح بزاق، پاسخ غیر شرطی نامیده می شود.

یک محرک بی اثر بر ترشح بزاق(صدای زنگ) که محرک خنثی نامیده می شود بلافاصله قبل از محرک غیر شرطی یعنی غذا ارائه می شود. پس از چند بار تکرار این کار صدای زنگ به تنهایی باعث ترشح بزاق سگ می شود که به این عملیات شرطی شدن گفته می شود و در این مرحله صدای زنگ را، محرک شرطی و ترشح بزاق بر اثر صدای زنگ را پاسخ شرطی می نامند.

 اگر بخواهم به زبان ساده تر توضیح بدهم تاکنون هیچ کس ندیده است که سگی با شنیدن صدای یک زنگ بزاق ترشح کند.

چون این محرک محیطی به طور طبیعی با غذا ارتباطی ندارد. ولی اگر سگی غذا ببیند بزاق ترشح می کند. در اینجا اگر ما قبل از هر بار غذا دادن به سگ یک صدای زنگ مخصوص را به صدا در بیاوریم. پس از چند بار تکرار این کار، همان صدای زنگ به تنهایی یعنی بدون غذا باعث ترشح بزاق سگ می شود. خوشحال کننده است چون آقای ایوان پاولف راهی برای تربیت سگ ها پیدا کردند نکته همه این است که آیا از این روش می توان برای تربیت انسان هم استفاده کرد؟ خوشبختانه بله. اما لازم است برای انجام این کار چیز هایی را فرا بگیرید.

جان بی واتسون نخستین روانشناسی بود که کاربرد نظریه ی شرطی سازی پاسخگر پاولف را با انسان ها نشان داد.(سیف، 1392).

او معتقد بود، انسان هنگام تولد به تعداد کمی بازتاب و هیجان مجهز هستند و از راه شرطی شدن کلاسیک این بازتاب های اولیه با محرک های زیادی تداعی می شوند. واتسون باور خود را با انجام دادن یک آزمایش بر روی کودک یازده ماهه ای به نام آلبرت به اثبات رساند.

آلبرت قبل از آزمایش با دیدن یک موش سفید پشمالو به او دست می زد و با او بازی می کرد(محرک خنثی). اما آلبرت با شنیدن صدای شدید(محرک غیر شرطی) به شدت می ترسید(پاسخ غیر شرطی). بعد از چند بار که واتسون موش را به آلبرت نشان داد و همزمان صدای شدید را ایجاد کرد آلبرت حتی بدن صدا از موش می ترسید و گریه می کرد. یعنی موش به محرک شرطی و ترس ناشی از موش به پاسخ شرطی تبدیل شده بود. علاوه بر موش کودک با دیدن حیوان ها و اشیا پشمالوی دیگری مانند: خرگوش، سگ و ... همان ترس و اضطراب و گریه را از خود نشان می داد. به این پدیده یعنی ترسیدن از اشیا مشابه تعمیم محرک گفته می شود.

به نمونه دیگری از شرطی کردن کلاسیک دقت کنید. کودکی را در نظر بگیرید که از سر سره کودکستان بالا می رود و در حین بالا رفتن پایین می افتد و پایش می شکند. این کودک در اصل از پایین افتادن آسیب دیده است و باید از پایین افتادن بترسد ولی از آن پس با نزدیک شدن به سرسره اضطراب می گیرد.

کودکی را در نظر بگیرید که در درمانگاه به او آمپول زده اند. این کودک در حین آمپول زدن لباس سفید دکتر را دیده است و از آن پس ممکن است از لباس سفید بترسد.

در رابطه با تعمیم محرک هم مثال هایی وجود دارد که قابل توجه است. کودکی از درس ریاضی و معلم سخت گیر ریاضی ترسیده است و دچار لکنت زبان شده است. این کودک ترس خود را به کتاب، معلم های دیگر، مدرسه و مدیر و ... تعمیم داده است. وقتی معلم درس علوم از او سوالی می پرسد با این که مهربان هم باشد اما دچار اضطراب می شود یا با دیدن معاون مدرسه دچار اضطراب می شود. هر چند که معاون با او رفتار بدی نداشته باشد. (سیارک)

خاموشی رفتار پاسخگر(ناشرطی کردن)

حال بهتر است به راه حل بیاندیشیم. لابد شنیده اید که یکی از بزرگترین نعمت هایی که خداوند به انسان بخشیده است فراموشی است. بسیاری بر این عقیده هستند و می گویند اگر انسان عزیزی را از دست بدهد و هر روز به اندازه روز اول در سوگواری عزیز خود باشد مطمئنا زندگی او دچار اختلال خواهد شد.

در مورد شرطی شدن رفتار های بد هم مطمئنا بهترین راه همان فراموش کردن رفتار بد است که به آن در اصطلاح روانشناسی خاموشی گفته می شود.

در این نظریه هرگاه رفتاری را که شرطی شده است یعنی پاسخ شرطی چند بار بدون محرک غیر شرطی و تنها با محرک شرطی ارائه شود و ایجاد شود خاموشی صورت می گیرد. به زبان ساده تر برای از بین بردن ترس آلبرت از موجودات پشمالو مانند موش سفید، لازم است موش سفید را چند بار بدون صدای ترسناک به آلبرت نشان بدهیم. پس از این که چند بار آلبرت موش سفید را بدون صدا می بیند و می فهمد که موش سفید از او نمی ترسد. مو ش و دیگر موجودات پشمالوی مشابه دیگر برای او عادی می شود(عادی شدن). یک سری پرنده را در نظر بگیرید که به مزرعه ای حمله می کنند. این پرنده ها از مرد کشاورز می ترسند. بنابراین مرد کشاورز یک مترسک می سازد تا پرندگان را در نبود خود بترساند. پرنده ها در ابتدا از مترسک می ترسند ولی پس از چند بار نزدیک شدن به مترسک می بینند که به آن ها آسیب نمی رساند. پس هر بار به او نزدیک تر می شوند و در نهایت مترسک برای آن ها عادی می شود و از مترسک نمی ترسند.

نمونه ای از خاموش کردن رفتار پاسخ گر در انسان

در پاراگراف قبلی در مورد نحوه خاموش کردن ترس آلبرت توضیح داده شد. اما متأسفانه با خارج کردن آلبرت توسط مادر او از آزمایشگاه نتوانستند ترس او را برطرف کنند. در مثالی دیگر: واتسون و یکی از همکارانش ترس یک کودک سه ساله از موش، خرگوش، کت پشمی و ماهی را با روش خاموشی پاسخ گر برطرف کردند. آن ها پیتر را روزانه با سه کودک دیگر که از اشیای فوق نمی ترسیدند به اتاق بازی می آوردند که همیشه خرگوش در اتاق حاضر بود. به پیتر چیز هایی را می دادند که از آن ها خوشش می آمد و هر بار خرگوش را به او نزدیک تر می کردند تا اینکه پیتر دیگر از خرگوش نمی ترسید و حاضر شده بود آن را بغل کند و حتی خرگوش انگشت او را گاز بگیرد.

در این مقاله به بررسی نظریه رفتار گرایی برخاسته از آزمایش های پاولف پرداخته شد که واتسون آن ها را در مورد انسان به کار برد. این نظریه شرطی سازی کلاسیک نام دارد. در ادامه مقالات به ادامه مباحث در مورد این نظریه و سایر نظریات مرتبط خواهیم پرداخت.ترجمه  itrans.ir

 

نظرات

در ادامه بخوانید...

راهنمای تربیت کودک(بخش چهارم)

در

در مقالات قبلی مقدمه ای بر تربیت کودک گفته شد و مروری بر رویکرد رفتاری صورت گرفت. گفته شد که رویکرد رفتاری نظریه های زیادی دارد که در امر تربیت بسیار کاربردی هستند. در بخش دوم و سوم مقاله، نظریه شرطی سازی کلاسیک با مثال های آن به صورت نظری و کاربردی توضیح داده شد.

در این مقاله به توضیح نظریه های شرطی سازی وسیله ای ثرندایک تا جایی که مجال باشد پرداخته می شود و هر جا لازم باشد مثال هایی از کاربرد های این نظریه آورده می شود.

نظریه شرطی سازی وسیله ای ثرندایک (پیوند گرایی)

نظریه شرطی سازی وسیله ای حاصل تلاش های دانشمند آمریکایی ادوارد ال ثرندایک است.

در نظریه شرطی سازی کلاسیک دو محرک وجود داشت که همایندی و تداعی بین آن ها و یک پاسخ صورت می گرفت. در شرطی سازی وسیله ای یادگیری در نتیجه پیوند بین یک محرک ویک پاسخ شورت می گیرد که به این حالت پیوند گرایی گفته می شود. قانون مهمی در شرطی سازی وسیله ای وجود دارد که قانون اثر نامیده می شود. در نظریه ثرندایک رفتار وسیله ای برای دریافت پاداش و تقویت است. به همین دلیل شرطی سازی وسیله ای نامیده می شود. ثرندایک معتقد بود که اثر یا نتیجه رفتار است که تعیین می کند آن رفتار آموخته خواهد شد یا نه. به همین دلیل به نظریه ثرندایک قانون اثر گفته می شود که مهم ترین قانون نظریه او است. طبق این نظریه اگر محرکی رفتاری را ایجاد کند که به نتیجه مطلوب می رسد این رفتار آموخته خواهد شد یعنی یک پیوند بین آن محرک و پاسخ ایجاد خواهد شد. در این صورت اگر بار دیگر آن محرک اعمال شود همان پاسخ داده خواهد شد. نیرو مند شدن پیوند بین محرک و پاسخ به دلیل پیامد مطلوب رفتار به وجود می آید.

این رابطه بین محرک و پاسخ قانون پاداش نیز نامیده می شود. همان طور که قانون پاداش وجود دارد می تواند عکس آن نیز وجود داشته باشد. اگر در حضور یک محرک رفتاری صورت بگیرد یعنی پاسخی داده شود که نتیجه آزار دهنده یا هر پیامد منفی دیگری را به دنبال داشته باشد در آن صورت پیوند بین محرک و پاسخ ضعیف خواهد شد و به این حالت قانون تنبیه گفته می شود. با توجه به گفته های بالا می توان فهمید که به نظر ثرندایک پیامد های رفتار در پیوند بین محرک و پاسخی مشخص بسیار موثر هستند.

در حالی که شرطی سازی کلاسیک با کشف قانون مندی های موجود در محیط سر و کار دارد یادگیری وسیله ای به تأثیر پاسخ های حیوان بر روی محیط می پردازد.

وقتی سگی را به منظور درخواست غذا آموزش می دهند از این نوع یادگیری استفاده شده است. ویژگی اصلی چنین یادگیری این است که نتیجه به رفتار حیوان وابسته است. اگر حیوان درخواست غذا کند به غذا خواهد رسید و سیر خواهد شد اما اگر در خواست نکند غذایی در کار نخواهد بود.

با توجه به این که یادگیری پیوند بین محرک و پاسخ است نام دیگری برای نظریه ثرندایک وجود دارد که پیوند گرایی نامیده می شود.

نظریه یادگیری ثرندایک یادگیری گزینشی یا یادگیری از راه کوشش و خطا نیز نامیده می شود. این نظریه یه این دلیل گزینش نامیده می شود که ارگانیسم (موجود زنده یا انسان) در هنگام برخورد با مسئله پاسخ های زیادی را امتحان می کند و از میان این پاسخ ها هر کدام به نتیجه مطلوب برسد پیوند بین آن محرک محیطی را با آن پاسخ بر قرار می کند و در مراحل بعدی هر گاه ارگانیسم به آن محرک برخورد کند همان پاسخ را از خود نشان خواهد داد. در واقع موجود زنده از میان همه ی پاسخ های داده شده یکی را گزینش یا انتخاب می کند تا آن را به محرک پیوند دهد. همچنین چون موجود زنده پاسخ های مختلف را امتحان می کند تا به نتیجه مطلوب برسد کوشش و خطا نامیده می شود.

به مثالی در این مورد دقت کنید: گربه ای درون قفسی است. در این جا محرک (چیزی که گربه را مجبور به انجام کاری یا دادن کاری و خلاصه، فعالیت می کند) شرایط درون قفس بودن است. در این شرایط گربه دوست دارد آزاد شود. به همین دلیل راه های مختلف را برای بیرون رفتن از قفس آزمایش می کند(کوشش و خطا). تا اینکه بالاخره یک راه جواب می دهد و گربه از قفس خارج می شود. در این قفس تخته ای در زیر قفس تعبیه شده است که اگر فشار داده شود در قفس باز می شود. گربه بالا و پایین می پرد، میله های قفس را گاز می گیرد، از خود صدا هایی در می آورد و خود را به دیواره های قفس می کوبد تا اینکه پایش به تخته می خورد و با فشار دادن آن در قفس باز می شود. گربه بین آن شرایط و پاسخ فشار دادن تخته پیوند برقرار می کند (گزینش یا انتخاب پاسخ) و اگر بار دیگری در همان قفس قرار بگیرد تخته را فشار می دهد. بعنی گربه یاد گرفته است با فشار دادن تخته در قفس باز می شود.

انضباط صوری، انضباط ذهنی یا ماهیچه ذهنی چیست؟

انضباط صوری مخالف عناصر همانند در انتقال یادگیری در نظریه ثرندایک است. این سؤال که چه چیزی موجب انتقال آموخته های ما از یک موقعیت به موقعیت دیگر می شود همواره مطرح بوده است.

قبل از ثرندایک همه فکر می کردند انضباط ذهنی عامل مؤثر در این مسئله است. روانشناسان براین باور بودند که ذهن انسان دارای قدرت های مختلفی از جمله حافظه، استدلال، توجه و ... است. آن ها فکر می کردند که این قدرت ها را می توان همانند ماهیچه ها از راه تمرین دادن نیرومند ساخت. به عنوان مثال هر کسی تمرین استدلال بیشتری انجام دهد قدرت استدلال بیشتری پیدا خواهد کرد. در نتیجه خواندن ریاضیات به پرورش قدرت استدلا کمک خواهد کرد.

 ثرندایک در طی تحقیقات خود دلایل کافی برای اثبات انضباط ذهنی پیدا نکرد. در نتیجه او نظریه عناصر همانند خود را بیان کرد.

 

به نظر او در صورتی که بین دو موقعیت شباهت در محتوا و روش وجود داشته باشد، هر آن چه را که ما در یک موقعیت آموخته ایم در موقعیت دوم به کار می بریم.

به عنوان مثال یادگیری ریاضی به یادگیری آمار کمک می کند چون محتوای این دو درس شبیه به هم هستند. یا دانستن دوچرخه سواری به یادگیری موتور سواری و  دانستن موتور سواری به یادگیری رانندگی ماشین کمک خواهد کرد.

نظریه عناصر همانند ثرندایک جانشین انضباط صوری شده است.

ایجاد مهارت های صحیح مطالعه و راهبرد های مؤثر یادگیری و پردازش اطلاعات می تواند توانایی کلی یادگیری را بهبود ببخشد.

تا این جا ما به این نتیجه خواهیم رسید که اگر در یک موقعیت رفتاری را از فرزندمان می خواهیم بهتر است به آن رفتار تقویت بدهیم تا پیوند بین رفتار و محرک ایجاد شود. یا اگر در موقعیتی کودکمان رفتار بدی انجام می دهد بهتر است پیامد منفی را به او نشان دهیم تا پیوند بین محرک و رفتار از بین برود و به جای آن پاسخ یا رفتار دیگری که مناسب است را برای او تقویت کنیم. این تقویت ها می تواند یک آفرین یا حتی یک لبخند ساده از طرف والدین باشد. سعی کنید تنبیه های شدید برای فرزندان خود در نظر نگیرید تا تنبیه شدید برای آن ها عادی نشود. زیرا به مرور زمان آن تنبیه شدید برای او عادی می شود و دیگر به آن نیز پاسخ نخواهد داد. شما در این حالت مجبور خواهید شد یک تنبیه شدید تر در نظر بگیرید و یک جنگ داخلی در خانه شما شکل خواهد گرفت. روابط سرد خواهد شد و همه چیز به هم می ریزد.

نکته مهم دیگر این است که برای کودکان خود بعضی چیز ها را توضیح دهید البته نه همه چیز را ولی لازم است هر چه آن ها بزرگ تر می شوند توضیح های شما بیشتر شود.

در این مقاله نظریه ی ثرندایک و مثال های مختصری از آن بیان شد. در ادامه مقالات به نظریه اسکینر و تأثیر قوی آن بر آموزش و یادگیری خواهیم پرداخت و در ادامه روش های عملی بیشتری را بیان خواهیم کرد.ترجمه  itrans.ir

در سیارک بخوانیم:

راهنمای تربیت کودک

راهنمای تربیت کودک(بخش دوم)

راهنمای تربیت کودک(بخش سوم)

نظرات

در ادامه بخوانید...

راهنمای تربیت کودک(بخش پنجم)

در

فرایند شرطی کردن رفتار کنشگر ، نظریه شرطی سازی کنشگر اسکینر

در مقالات قبل نظریه های شرطی سازی کلاسیک و وسیله ای را به طور کامل بررسی کردیم. در این مقاله قصد داریم یکی دیگر از مهم ترین نظریه های رویکرد رفتاری یعنی نظریه شرطی سازی کنشگر را بررسی کنیم و موارد کاربرد آن در تربیت کودک را بیان کنیم.

نظریه شرطی سازی کنشگر اسکینر بیشتر از آن که یک نظریه علمی یادگیری باشد، مجموعه ای از اصول و فنون است که در زمینه های مختلف برای اداره امور مربوط به انسان ها کاربرد یافته است. این اصول در مراکز درمانی با عنوان رفتار درمانی و در محیط های آموزشی و سازمان های اجتماعی و نهاد های مجری قانون با نام روش های تغییر و اصلاح رفتار شناخته می شوند. روش های رفتار درمانی برای درمان انواع مشکلات روانی و روش های تغییر و اصلاح رفتار برای اصلاح ناسازگاری ها و اختلال های رفتاری بزهکاران و عقب ماندگان ذهنی به کار می رود. همچنین از روش های اصلاح رفتار برای آموزش و اصلاح رفتار های تحصیلی و اجتماعی دانش آموزان در محیط های آموزشگاهی نیز استفاده می شود. علاوه بر تمامی موارد ذکر شده اگر والدین این نظریه را بدانند به خوبی می توانند برای تربیت فرزندان خود از آن استفاده کنند. چرا که تمامی تشویق و تنبیه هایی که همه والدین از آن استفاده می کنند برگرفته از این نظریه است ولی عدم آگاهی از پیامد های رفتار ممکن است در تشویق و تنبیه نتیجه عکس بدهد پس لازم است مرور مختصری بر این نظریه رفتاری داشته باشیم.

راهنمای تربیت کودک

راهنمای تربیت کودک(بخش دوم)

راهنمای تربیت کودک(بخش سوم)

راهنمای تربیت کودک(بخش چهارم)

بی اف اسکینر یک روانشناس مشهور آمریکایی بود که نظریه شرطی سازی کنشگر را به وجود آورد. نظریه ی اسکینر مکمل نظریه ثرندایک است. اما تفاوت هایی هم با هم دارند.

یکی از مهم ترین این تفاوت ها در روش های شرطی کردن آن ها است‌.

در شرطی کردن در روش ثرندایک، یادگیری از راه کوشش و خطا صورت می گیرد. یعنی به یاد گیرنده در موقعیت یادگیری فرصت داده می شود تا با دادن پاسخ های مختلف سرانجام پاسخی را که مورد نظر است بدهد و برای آن تقویت دریافت کند. ولی روش اسکینر متفاوت است. او فرصت خطا کردن به یاد گیرنده نمی دهد و یاد گیرنده  را با روش شکل دهی یا مجبور کردن به انجام خرده پاسخ هایی که منجر به پاسخ نهایی می شوند هدایت می کند.

اسکینر کلیه رفتارها را به دو دسته کنشگر و پاسخگر تقسیم می کند.

در شرطی سازی کلاسیک گفته شد که رفتار بازتابی غیر ارادی و خودکار است که بر اثر محرک های پیش آیندی فرا خوانده می شود. این همان رفتار پاسخگر مورد نظر اسکینر است. در مقابل رفتار پاسخگر رفتار کنشگر قرار دارد که صرفا از جاندار صادر می شود.

اسکینر بر این اعتقاد نیست که رفتار کنشگر محرک ندارد بلکه می گوید رفتار گاهی اوقات ممکن است محرک ناشناخته داشته باشد و شناخت محرک برای کنترل رفتار اصلا مهم نیست.

 

بر خلاف رفتار پاسخگر که به محرکی که پیش از آن می آید وابسته است، رفتار کنشگر به وسیله پیامد هایش کنترل می شود.

رفتار کنشگر تقریبا همان رفتار وسیله ای ثرندایک است که اسکینر ترجیح داده است آن را رفتار کنشگر بنامد. نام دیگر رفتار کنشگر رفتار فعال است. در رفتار پاسخگر ارگانیسم فعال نیست ولی در رفتار کنشگر رفتار فعال است و بر روی محیط عمل یا کنش می کند. به همین دلیل است که اسکینر به آن نام کنشگر می دهد. به عنوان مثال میمونی که در آزمایشگاه چندین جعبه را بر روی هم قرار می دهد و از آن ها بالا می رود تا یک خوراکی را به دست آورد یک رفتار فعال یا کنشگر انجام داده است. در حالی که همین میمون اگر بر اثر سرما بلرزد منفعل است و این محیط است که بر روی میمون تأثیر گذاشته است.

تقویت رفتار کنشگر

فرآیند شرطی کردن رفتار کنشگر به این طریق صورت می گیرد که پس از انجام رفتار کنشگر از سوی ارگانیسم رویداد مطلوبی را به دنبال آن می آورند.

این رویداد مطلوب می تواند دادن چیزی به ارگانیسم باشد که آن را می خواهد ویا انیکه ارگانیسم را از چیز آزار دهنده ای رها کنیم. در هر دو مورد رفتار ارگانیشم به دلیل پیامد مطلوبی که دارد تقویت می شود. یعنی به زبان ساده تر هر گاه کودکی رفتار خوبی انجام داد او را به وسیله ی چیزی که دوست دارد تشویق کنیم تا بار دیگر این کار را انجام دهد. در دو مورد بالا که ذکر شد هر دو مورد تقویت است. ولی مود اول که

 ارگانیسم پس از انجام دادن رفتار به عنوان پیامد چیز خوشایندی را دریافت می کند تقویت مثبت نام دارد.

و هنگامی که در مورد دوم

ارگانیسم پس از انجام دادن رفتار از یک چیز ناخوشایند رهایی پیدا می کند تقویت منفی نامیده می شود.

بنابر موارد گفته شده، تقویت مثبت یعنی تقویت کردن رفتار به وسیله ی پیامد خوشایند و تقویت منفی هم تقویت کردن رفتار است ولی به وسیله از بین بردن یک مورد ناخوشایند پس به خاطر داشته باشید که کلمه منفی در تقویت منفی بد نیست فقط به معنی حذف کردن است و مطلوب است و رفتار را تقویت می کند.

به عنوان مثال: فرض کنید به کودک خود قول می دهید که پی از انجام دادن تکالیفش اگر آن ها را خوب انجام داده باشد او را به شهر بازی ببرید. در این حالت کودک شما سعی می کند تکالیفش را خوب انجام دهد و شما به عنوان تقویت مثبت او را به شهر بازی می برید. پس رفتار انجام تکالیف در کودک شما تقویت می شود و بار دیگر هم برای دریافت پاداش یا تقویت کارش را خوب انجام می دهد. اما در مورد تقویت منفی می توان فردی را مثال زد که سردرد شدید دارد. او یک قرص می خورد و سردردش خوب می شود. پس از آن فرد برای حذف سر درد خود از آن قرص استفاده می کند. یا فرض کنید که موشی داخل قفسی است که یک شک الکتریکی ضعیف به او وارد می شود که برایش نا خوشایند است. وقتی موش اهرمی را فشار دهد آن شوک ناخوشایند قطع می شود پس رفتار فشار دادن اهرم در موش تقویت می شود. مثالی دیگر این است که کودک شا اخم کردن شما را دوست ندارد و برایش نا خوشایند است. بار اول که کودکتان تکالیفش را خوب انجام نداد شما اخم کردید. این اخم کردن تنبیه است که بعدا در باره ی آن سخن خواهیم گفت. اما بعد از آن کودک شما برای این که پیامد ناخوشایند اخم کردن شما را نبیند همیشه تکالیفش را خوب انجام می دهد. در این جا کودک رفتار انجام تکالیف را تکرار می کند یعنی این رفتار در کودک تقویت شده و بیشتر شده است به این دلیل که دوست دارد پیامد اخم کردن شما را حذف کند. پی این یک مثال از تقویت منفی است.

به نمونه ای از تقویت مثبت دقت کنید. کودک شما خجالتی است و با دیگران کم رابطه بر قرار می کند. در این صورت شما می توانید رفتار های برقراری ارتباط او را تقویت کنید. یعنی هر گاه  کودک با فردی ارتباط بر قرار کرد به او به عنوان پاداش چیزی  خوشایند بدهید که می تواند گفتن آفرین، دادن کیک یا کلوچه به کودک یا هر چیزی که کودک دوست دارد، باشد. پس از مدتی خواهید دید که ارتباط برقرار کردن برای کودک به دلیل تکرار و تمرین آسان شده است و به آسانی این کار را انجام می دهد.

تقویت منفی می تواند شامل یادگیری گریز آموزی(حذف محرک نامطلوب) و یادگیری اجتنابی(اجتناب کردن از محرک نامطلوب) باشد.

اگر هنگام قدم زدن در خیابان باران ببارد و شما برای این که خیس نشوید چتر خود را باز کنید و یا این که خود را به سر پناهی برسانید و زیر سرپناه بروید این کار شما حذف محرک نامطلوب ویادگیری گریز آموزی است ولی اگر هنگامی که از خانه خارج شدید و دیدید که آسمان ابری است پس با خود چتر بردید این رفتار اجتناب از محرک نامطلوب است و  یادگیری اجتنابی نامیده می شود.

 

در این مقاله تقریبا به طور نظری و عملی نظریه ی اسکینر را بررسی کردیم و تقویت رفتار را در نظریه اسکینر بیان کردیم. دقت کنید که در نظریه شرطی سازی کنشگر همان گونه که تقویت وجود دارد نتبیه نیز وجود دارد در بالا به طور کامل انواع تقویت م موارد کاربرد آن توضیح داده شد. با ادامه ی مقاله خواهیم دید که طولانی  و خسته کننده خواهد شد پس تنبیه در شرطی سازی کنشگر را در بخش ششم راهنمای تربیت کودک دنبال کنید.ترجمه  itrans.ir

 

نظرات

در ادامه بخوانید...

راهنمای تربیت کودک(بخش هفتم)

در

(سیارک)در مقاله های قبل به بررسی کامل و کاربردی نظریه های رویکرد رفتاری پرداختیم. تقریبا مهم ترین نظریه ها را بررسی کردیم و مثال های کاربردی از آن ها بیان کردیم.

 در این مقاله به برخی نکات مهم که لازم است بیان شود می پردازیم و مثال هایی از آن ها را بررسی می کنیم.

یکی از اصل هایی که می توانید از آن در  تربیت کودک استفاده کنید و بسیار کاربردی است، اصل پریماک است. اصل پریماک از نام دیوید پریماک گرفته شده است که برای اولین بار این اصل را در سال 1965 مطرح ساخت.

طبق اصل پریماک برای تقویت رفتار هایی با فراوانی کم می توانیم از رفتار هایی با فراوانی زیاد استفاده کنیم.

به عنوان مثال کودک شما بیشتر وقت خود را به تماشا کردن تلویزیون می گذراند و در کل از تماشا کردن تلویزیون لذت می برد. شما می توانید به او بگویید. هرگاه 45 دقیقه درس خواندی و من از تو سؤال هایی پرسیدم و توانستی جواب بدهی آن وقت می توانی تلویزیون تماشا کنی. در این جا یک نوع تنبیه محروم کردن دیده می شود. برای این که کودک درس هایش را نخوانده است از اینکه خودش تصمیم بگیرد چه وقت تلویزیون تماشا کند محروم می شود و طبق اصل پریماک از تماشای تلویزیون برای انجام تکالیف استفاده می شود.

درست است در این جا ما نظریه های رفتاری را بررسی کردیم ولی نظریه های شناختی هم تأثیر بسیار زیادی بر رفتار کودک دارند.

مهم ترین نکته ای که باید به یاد داشته باشید این است که کودکان از طریق مشاهده و الگو برداری یاد می گیرند. و در بیشتر مواقع بهتر است برای کودکانمان مواردی را توضیح دهیم.

بندورا معتقد است که بیشترین یادگیری کودکان از طریق مشاهده و تقلید است. این نکته در زندگی هم اثبات می شود. در ادامه مقالات این نظریه را بیشتر بررسی می کنیم. ولی لازم است بدانید کودک شما یاد می گیرد. خانه، مدرسه و جامعه مکان هایی است که کودک شما در آن جا یاد می گیرد. در خانه شما کودک شما از شما رفتار، سخن گفتن، محبت کردن و ... را فرا می گیرد. برای امتحان کردن هر روز در خانه خود جلو چشم کودکان خود به مطالعه کردن و کتاب خواندن بپردازید. مطمئناً شما خواهید دید که کودک شما به کتاب علاقه مند می شود. پس برای ایجاد تغییرات اساسی در کودکتان در خودتان تغییر ایجاد کنید. به طور کلی الگوی مناسبی برای کودک خود باشید. در مورد رفتار هایی که در بیرون از خانه فرا می گیرد سعی کنید برای او توضیح دهید که رفتارش درست یا نادرست است و به چه دلیلی شما رفتار او را دوست دارید یا دوست ندارید. به مثالی در این مورد توجه کنید. معلمی در کلاس درس مشغول توضیح دادن درس است که زنگ تفریح به صدا در می آید. معلم به دانش آموزان می گوید هر کسی دوست دارد بیرون برود و هرکس دوست دارد در کلاس بماند تا نکات اضافه را به آن ها بگویم. عده ای بیرون می روند و عده ای در کلاس می مانند. بعد از گفتن نکات معلم از دانش آموزان می خواهد نکات را برای دوستانشان که بیرون رفته بودند، توضیح دهند. یکی از دانش آموزان می گوید آقا اجازه مطابق قانون سوم نیوتون هر کنشی واکنشی دارد. دوستان ما که بیرون رفته اند باید نتیجه کار خود را که ندانستن این مطالب است ببینند و ما که سختی ماندن در کلاس را تحمل کرده ایم باید در بیشتر از آن ها بدانیم پس من چیزی به آن ها نمی گویم. معلم برای دانش آموز توضیح می دهد و می گوید حرف شما درست است ولی فرزند گلم ما که فقط ماده نیستیم، انسان روح دارد و رفتار هایی محبت آمیز و بشر دوستانه دارد که با این رفتار ها به انسان تبدیل می شود و با این رفتار ها است که انسان انسانیت پیدا می کند. دوستان شما علاقه مند نبودند و بیرون رفتند شاید آن ها اشتباه کرده باشند ولی انسانیت ما به ما می گوید که باید به آن ها کمک کنیم و همین کمک کردن باعث می شود فرد برتری نسبت به آن ها باشیم. لحن محبت آمیز و توضیح کامل معلم باعث می شود وقتی سایر دانش آموزان به کلاس برگشتند، همان دانش آموز به همراه بقیه به دوستان خود کمک کند و این نشان می دهد که یک توضیح کامل و به جا در تربیت کودک چقدر می تواند مؤثر باشد.

ما برای تربیت کودک لازم داریم بدانیم چه عواملی بر رفتار کودک مؤثر هستند تا آن ها را کنترل کنیم و از آن ها برای تربیت صحیح کودک استفاده کنیم. همان گونه که مشاهده می کنید انواع عوامل مؤثر بر رفتار کودک به پیشایند ها و پیامد ها تقسیم بندی می شوند. البته این تقسیم بندی مربوط به رویکرد رفتاری است. در عوامل پیشایندی، شرایط محیطی بسیار مهم است که در بالا توضیح داده شد. پس یکی از وظایف شما به عنوان والدین این است که بهترین محیط را برای تربیت کودک خود فراهم کنید. روابط او با دوستانش را کنترل کنید و بسیاری از موارد دیگر.

همان گونه که قبلا هم گفته شد تربیت کودک سخت است اما شدنی.

قبل از بچه دار شدن خود را کاملا برای آن آماده کنید و این سؤالات را از خودتان بپرسید. آیا برای تربیت کودک آماده هستید؟ یا می خواهید کودکی را به دنیا بیاورید و مانند گذشته به تفریح و زندگی عادی خود بپردازید؟ چون اگر می خواهید کودکی با تربیتی صحیح داشته باشید لازم است برای او وقت بگذارید و این وقت، همان وقتی است که قبلا برای مسافرت، تفریح با شوهر یا همسر، تماشای تلویزیون و ... می گذاشتید و اگر بچه دار شوید لازم است به کودک خود اختصاص دهید.

پیامد های رفتار که تقویت مثبت و تقویت منفی هستند قبلا توضیح داده شده است و از تکرار آن ها می پرهیزیم.

در نهایت بدانید برای تربیت کودک خود قبل از هر چیزی لازم است محیط زندگی او را سرشار از مواردی بکنید که به تربیت او کمک کند. از همان ابتدا کتاب های متناسب با سن او تهیه کنید و کنار او بنشینید و برایش بخوانید و خودتان به او خواندن و نوشتن بیاموزید. برای او بازی هایی تهیه کنید تا از طریق آن بازی ها خلاقیت کودک خود را افزایش دهید. به طور کل شرایط محیطی مناسبی برای کودک خود فراهم کنید.

در مرحله ی بعدی برای ایجاد رفتار های مناسب در کودک از تقویت استفاده کنید. اگر این کار ها را به درستی انجام دهید یا از تنبیه استفاده نمی کنید و یا از تنبیه هایی مانند جریمه کردن یا محروم کردن به مقدار کم در تربیت کودک خود استفاده خواهید کرد. همان طور که قبلا هم گفته شد استفاده از خاموشی رفتار و اصل پریماک بهتر از استفاده از تنبیه است. و استفاده از تنبیه جریمه کردن و محروم کردن بهتر از استفاده از سایر تنبیه ها است.ترجمه  itrans.ir 

در سیارک بخوانیم:

نظرات

در ادامه بخوانید...

راهنمای تربیت کودک (بخش هشتم)

در

قبل از ادامه ی مجموعه مقالات راهنمای تربیت کودک از شما عزیزان به دلیل اینکه مدتی از انتشار مقالات قبل گذشته است و در این بین وقفه ای به وجود آمد عذر خواهی می کنم و خوشحالم که همچنان خواننده ی این مقالات هستید.

یاد آوری می کنم که در مقالات قبل سخن از تربیت کودک و دشواری های آن به میان آمد و گفتیم سعی می کنیم در یک مجموعه از مقالات شما را با راهکارهای تربیت کودک از نظر عملی آشنا کنیم. همان طور که مشاهده کرده اید در سری قبلی مقالات سعی کردیم قبل از کار عملی شما را با برخی از نظریات روانشناسی مهم آشنا کنیم. نظریات شرطی سازی در حد لازم توضیح داده شد و موارد کاربردی با مثال بیان شد. لازم است قبل از ادامه نکاتی را در مورد علم روانشناسی مختصر برای شما بیان کنم. علم روانشناسی نظریات فراوانی دارد که در دسته های رفتارگرایی، شناختی، هیجانی و ... تقسیم بندی می شوند. علت این تعداد زیاد نظریات این است که بر روی تعریف های مفهومی بسیاری از مفاهیم مهم روانشناسی اتفاق نظر وجود ندارد. هر روانشناس از دیدگاه خود جنبه ای را که به نظرش مهم است توضیح داده است و سعی در تبیین رفتار انسان داشته است که بعد از او دانشمندان دیگر قسمت هایی از نظریه ی او را با آزمایشات پایا و معتبر تأیید کرده اند و قسمت هایی را رد کرده اند. پس اگر بخواهیم فقط نظریات را بیان کنیم امکان پذیر نیست و اگر بخواهیم شما را با راهکارها و استراتژی های عملی آشنا کنیم لازم است برخی از مفاهیم را از نظر علمی بدانید. پس سعی می کنیم در ادامه ی مقالات در هر دو زمینه کار کنیم. اگر پیشنهاد یا انتقادی داشتید لطفا بیان کنید.

شاید شما قبل از تولد فرزندتان، برای تربیت او برنامه ریزی کرده اید ولی پس از تولد با بزرگ تر شدن فرزندتان می بینید که رفتارهایی را از خود نشان می دهد که شما دوست ندارید. اگر بدون آمادگی نیز فرزندی را به دنیا آورده باشید باید برای تربیت کودک خود تلاش کنید؛ امکان ندارد شما تلاشی انجام ندهید و انتظار داشته باشید فرزند شما به بهترین نحو ممکن رشد همه جانبه (جسمی، روانی، شناختی، هیجانی و ...) داشته باشد و انسانی سالم باشد.

در نظر بگیرید فرزند شما در محیط خانواده بزرگ می شود؛ به مدرسه می رود و همچنین در جمع فامیل یا شهر بازی یا کوچه، استخر و ... در جمع همسالان قرار می گیرد؛ به طور کلی بهتر است بدانید علاوه بر خانواده، فرهنگ، اقتصاد، جامعه و ... بر فرزند شما و روش تربیتی او تأثیر می گذارد و اگر شما بخواهید کودک خود را درست تربیت کنید بهتر است همه ی این موارد را در نظر بگیرید. علاوه بر این موارد چیزی که امروزه نقش مهمی در زندگی خانوادگی اکثر مردم ایران پیدا کرده است، پیشرفت تکنولوژی و افزایش استفاده از اینترنت است که متأسفانه جامعه نشان می دهد که فرهنگ استفاده صحیح از این موارد را ندارد و از این جهت خانواده ها باید بیشتر از فرزندان خود مراقبت کنند.

امکان دارد کودک شما رفتارهایی داشته باشد و شما این رفتارها را دوست نداشته باشید. احتمالا وقتی در ذهن خود او را با کودکی دیگر مقایسه می کنید، می گویید چگونه است که آن کودک بدون مشکل و بسیار عالی رشد جسمی و اخلاقی دارد ولی فرزند من این همه مشکل ایجاد می کند؟ احتمالا شما راه حل ها و علت ها را جست و جو می کنید و می خواهید بدانید چگونه از شر این رفتارهای مزاحم خلاص شوید. علت ها را می توانید با یادگیری نظریه های روانشناسی مختلف جست و جو کنید و راهکارها را نیز به شما معرفی می نماییم و شما نیز با یادگیری نظریات مختلف می توانید از راهکارهای ابداعی خودتان استفاده کنید. در هرصورت همان طور که در شرطی سازی گفته شد، کودک شما همه ی این رفتارهای خوب یا بد را فرا می گیرد. گاهی اوقات امکان دارد شما بدون اینکه خودتان بدانید این رفتار نادرست را به کودکتان آموزش داده باشید. برای مثال تلفن زنگ می خورد. مادر تلفن را جواب می دهد ولی با پدر کار دارند. پدر در مقابل فرزند خود را صدای آرام می گوید: «بگو خانه نیست.» خوب فکر کنید. به نظر شما این کودک در حال یادگیری چه چیزی است؟ بله پاسخ شما درست است. دروغ. یک بلای اساسی برای جان والدین در آینده. شاید کودکانی را دیده باشید که برای درخواست هر چیزی گریه می کنند و تا آن را به دست نیاورند کوتاه نمی آیند. این رفتار از جایی سرچشمه می گیرد که کودک بار اول برای درخواستش تلاش می کرد. شاید بتوان از طریق نظریه ی ثرندایک و اسکینر این رفتار را این گونه علت یابی کرد. کودک به دنبال راه حل می گردد و راه حل های مختلف را امتحان می کند هر راه حل پیامد خوشایندی داشته باشد(رسیدن به هدف) در موارد بعدی آن را تکرار خواهد کرد. کودک گریه می کند و می بیند والدین از گریه ی او بیزار هستند و به درخواست او عمل می کنند. حال کودک یک سلاح دارد. سلاحی قوی که هر هدفی داشته باشد می تواند با آن سلاح به هدف خود برسد چون چند با امتحان کرده است و اکثرا جواب داده است. شما می بینید که در این سناریو چگونه رفتار اشتباه والدین به ضرر آن ها تمام می شود و رفتار بدی را در کودک تقویت می کنند. حال راه حل این رفتار این است که در چند مورد که کودک گریه می کنند به گریه ی او پاسخ مثبت ندهند و گریه را تحمل کنند. در این حالت چون در ذهن کودک گریه نتیجه نمی دهد پس کودک یاد می گیرد که اگر گریه کنم به نتیجه نخواهم رسید، پس گریه کردن فایده ندارد و بهتر است به دنبال روش مطلوب تری باشم تا به هدفم برسم.

در اینجا لازم است چند قانون اساسی را در نظر داشته باشید:

به رفتارهای خوب فرزند خود پاداش بدهید.

به رفتارهای بد پاداش ندهید(حال ناخواسته باشد یا آگاهانه، رفتارهای بد نباید تقویت شوند. پس بیشتر دقت کنید).

بهتر است برخی از رفتارهای بد را تنبیه کنید.

این قوانین برگرفته از نظریات شرطی سازی هستند که در مقالات قبلی کامل توضیح داده شده است و در این جا از تکرار مکررات خودداری می کنیم و دلایل استفاده از این قانون ها را بیان نمی کنیم. فقط بدانید که پاداش را بلافاصله بعد از انجام کار خوب به فرزند خود بدهید. این کار باعث می شود پاداش تأثیر بیشتری داشته باشد. برای آگاهی از نحوه ی پاداش دادن در مقالات بعدی، برنامه های تقویتی اسکینر را بیان خواهم کرد. از طریق فراگیری این برنامه های تقویتی شما می توانید به درستی به فرزندان خود پاداش بدهید.

همان گونه که بیان شد نباید رفتارهای بد را پاداش بدهید بلکه باید آن ها را تنبیه کنید. البته نه هر نوع تنبیهی. تنبیه ها نیز قبلا توضیح داده شده است و گفته شد بهتر است به جای استفاده از تنبیه از برنامه های اصلاح رفتار مانند خاموشی و ... استفاده کرد.

در نمودار زیر تقویت ها و تنبه ها نشان داده شده است.

 برای آگاهی بیشتر به مقالات 5 و 6 و 7 راهنمای تربیت کودک مراجعه شود.

در این مقاله سه قانون اساسی بیان کردیم. به دلیل اینکه قصد دارم مقالات کوتاه باشد تا خسته کننده نباشد، این سه قانون را در مقاله بعدی مفصل توضیح خواهم داد که امکان دارد دریچه ای رو به نظریات جدید و جالب روانشناسی برای ما باز کند و در مقالات بعدی آن نظریات و آموزش برنامه ای را هم توضیح خواهم داد.ترجمه  itrans.ir 

نظرات

در ادامه بخوانید...

راهنمای تربیت کودک (بخش نهم)

در

در جلسات گذشته در مورد سه اصل مهم فرزند پروری سخن گفته شد. در این مقاله سعی می شود این سه اصل اساسی توضیح بیشتری داده شود.

این سه اصل مهم عبارت بوداند از:

-پاداش دادن به رفتارهای خوب.

-پاداش ندادن ناخواسته به رفتارهای بد.

-تنبیه کردن برای برخی از رفتارهای بد.

در مورد اصل اول قبلا تقویت مثبت و منفی و همچنین فراموشی را که با هم مرتبط هستند توضیح دادیم. همه می دانیم که کودکان اغلب برای جلب پاداش ها و توجه والدین و سایرین دست به کارهای خوب می زنند، پس ما باید در نظر داشته باشیم که اگر این رفتارها را پاداش ندهیم امکان خاموشی آن ها وجود دارد. درنتیجه لازم است تا زمانی که احساس می کنیم رفتاری به صورت درونی برانگیخته می شود پاداش را در نظر بگیریم. نکته ای که حائز اهمیت است این است که به رفتارهایی که به صورت درونی برانگیخته می شوند پاداش ندهید. تحقیقات ثابت کرده است که پاداش دادن به رفتاری که دارای انگیزش درونی است در آینده احتمال وقوع آن را کاهش می دهد.(در مقالات بعدی در مورد انگیزش و انواع آن ها سخن خواهیم گفت.)

فرض کنید به شما می گویند از امروز به بعد به شما دستمزدی برای انجام کارتان داده نمی شود در صورتی که شغل دیگری هست که اگر به آن شغل بروید به شما دستمزد خوبی می دهیم، شما کدام شغل را انتخاب می کنید؟

مفهوم واقعی انگیزش همین است.به زبان ساده می توان گفت دلیلی که موجب می شود ما رفتاری را انجام دهیم.

حال به نظر می رسد اهمیت تقویت را حتی اگر یک آفرین ساده یا یک لبخند باشد به خوبی درک کرده اید. به لبخند زدن یا آفرین گفتن و از این قبیل تقویت ها، تقویت های اجتماعی گفته می شود. این تقویت ها بسیار آسان هستند و هزینه ای ندارند. پس شما می توانید خیلی راحت از محبت کردن، بوسیدن، تماس چشمی، توجه، بغل کردن و... به عنوان تقویت استفاده کنید. نکته ی مهم در مورد تقویت های اجتماعی و غیر اجتماعی این است که در نظر داشته باشید، تقویت را نباید به خود کودک ربط دهید بلکه باید آن را به کاری که انجام داده است ربط بدهید. به عنوان مثال: به جای گفتن: آفرین چه پسر خوبی! بهتر است بگویید: آفرین چه کار خوبی انجام دادی! و کمی در مورد خوب بودن کارش برای او توضیح بدهید. پس در تقویت های اجتماعی به بهانه هایی مانند: مشکلات کاری و ... خسیس نباشید. چون تربیت فرزندتان وظیفه ی شما و حق اوست. همان طور که خودتان هم می دانید پاداش ها و تقویت ها می تواند شامل موارد مختلفی شود.

تقویت های اجتماعی را در بالا ذکر کردیم و از تکرار مکررات می پرهیزیم.

همان طور که در تنبیه محروم کردن و جریمه کردن را داشتیم، در تقویت می توانیم از امتیاز دادن استفاده کنیم که مخالف جریمه و محروم کردن است. این امتیازات می تواند شامل: بازی کردن با پدر و مادر، کتاب خواندن برای کودک، بردن کودک به شهر بازی، بردن کودک به پارک یا هر نوع امتیازی که به نظر خودتان مناسب است.

به علاوه، می توانید از پاداش های مادی مانند خریدن اسباب بازی، توپ، هدیه ی نقدی و ... استفاده کنید. البته در میان این پاداش ها، تقویت اجتماعی بیشتر توصیه می شود، که مزایایی نسبت به روش های دیگر دارد. اولا سرمایه ی خاصی لازم ندارد و خود شما منبع پاداش هستید و چیزی از شما کم نمی شود، دوماً کودک این نوع پاداش را بیشتر دوست دارد چون همان طور که بندورا می گوید نیاز به دوست داشتن و دوست داشته شدن و نیاز به محبت کردن و محبت دیدن یکی از نیاز های اساسی انسان است که آن را نیاز به عشق و تعلق می نامد. پس حتی اگر به عنوان تقویت نباشد شما مجبور هستید این نیاز ها را برآورده کنید.

در نهایت در مورد تقویت می توان گفت نکات بسیار زیادی وجود دارد که نه تنها یک مقاله بلکه چند جلد کتاب می توان در مورد آن نوشت و با توجه به نظریات روانشناسی مختلف در مورد آن به بحث پرداخت. در این جا شما به یاد داشته باشید، که اگر از پاداش مادی یا امتیاز خاصی استفاده کردید در کنار آن پاداش اجتماعی را فراموش نکنید. اگر بخواهید ماشین خود را بفروشید تا ماشین جدیدی بخرید، دوست دارید پول فروش ماشین را در چه زمانی دریافت کنید؟ بله! درست است. هر چه سریع تر بهتر. پس کودکان خود را درست پس از انجام دادن رفتار خوب تقویت کنید تا تأثیر تقویت بر تکرار رفتار بیشتر باشد. و به یاد داشته باشید که قبل از انجام رفتار از تقویت استفاده نکنید. این کار باعث بالا رفتن انتظار کودک و سواستفاده از این نوع تقویت می شود. همان گونه که فروید در مورد کودکانی که در مرحله ی رشد روانی جنسی مقعدی هستند می گوید: بعضی از کودکان هنگامی که والدین می خواهند به آن ها آموزش توالت رفتن بدهند، وقتی می دانند توالت رفتن برای والدین مهم است، از این نقطه ضعف برای رسیدن به خواسته های خود استفاده می کنند. مثلا کودک با نرفتن به دست شویی در مدت زمان طولانی والدین خود را نگران می کند یا اینکه با انجام دادن کار دستشویی در جایی غیر از توالت از آن ها باج می گیرد. پس از تقویت درست استفاده کنید تا وسیله ای برای باج گیری فرزندتان نشود و مخصوصا قبل از انجام رفتار خوب به کودک خود تقویت (باج) ندهید.

تقویت ناخواسته ی رفتارهای بد

شاید کودک شما درک نکند که شما کار دارید. پول بیشتری برای خرید یا تعویض ماشین یا منزل نیاز دارید یا شاید برای نیازهای اولیه ی خود مانند غذا و پوشاک نیازمند هستید. شما سرگرم رسیدن به خواسته هایتان و او خواهان رسیدن به خواسته هایش است. شما به فکر راهکاری مانند کار شبانه و... برای خرید دو کیلو میوه و مرغ و گوشت و برنج و... هستید و نگران هستید که این مواد ارگانیک نیستند و ممکن است از هورمون مرغ و شیر و ماست و چربی و نیترات سیب زمینی ناقابل و هزاران مصیبت دیگر دچار سرطان و چربی کبد شوید و کودک شما نگران است نیاز هایش دیر بر آورده شود و به دنبال راهکار می گردد. کودک شما جست و جو می کند و هر رفتاری که به ثمر بنشیند را فرا می گیرد.

به عنوان مثال گریه کردن را در نظر بگیرید که قبلا هم در مورد آن بحث شد. ناگهان که کودک گریه می کند می بیند شما از آن همه مشغله دست بر می دارید و به او توجه می کنید. کودک شما باهوش است یا شاید ناخود آگاه یاد می گیرد که گریه ی او شما را وادار می کند به او توجه کنید، پس شما بدون اینکه خودتان بدانید رفتار بد کودک خود را تقویت کرده اید.

همه ی ما دوست داریم فرزندانمان به گونه ای رشد کنند که از حق خود دفاع کنند، در نظر بگیرید فامیل نزدیک شما که او نیز کودکی دارد به خانه ی شما می آید. کودک او می خواهد به زور اسباب بازی کودک شما را بگیرد. کودک شما می داند که اسباب بازی مال اوست و می تواند تا زمانی که خودش نخواهد آن را به کسی ندهد اما شما وارد ماجرا می شوید و به هر دلیلی که باشد اسباب بازی را از کودک خود می گیرید و حتی اگر گریه کند به کودک دیگر می دهید. در این مثال شما حق را از کودک خود گرفته اید و به کسی دیگر داده اید پس این کودک چگونه یاد بگیرد از حق خود دفاع کند؟ اگر بیشتر دقت کنید بسیاری از رفتار های ما که ناشی از عدم آگاهی و تفکر و شاید فرهنگ غلط باشد بر ضد آموزش و تربیت صحیح فرزندانمان است و باید اصلاح شوند. مثال های دیگر در این زمینه فراوان است ولی بهتر است شما نیز کمی فکر کنید و خودتان چند مورد را بیان کنید چون هدف آموزش است و شما باید در موقعیت های مختلف تصمیمات صحیح بگیرید.

تنیبه رفتارهای بد

در مورد نحوه ی تنبیه و شکل های آن در بخش ششم این مجموعه مقالات مفصل بر اساس نظر بی اف اسکینر توضیحاتی ارائه شده است. در این جا فقط یادآوری می کنم که به جای تنبیه بهتر است از روش های اصلاح رفتار دیگر مانند: خاموشی، سیری و ... استفاده کنیم و در صورت لزوم استفاده از تنبیه از تنبه های مجاز و ملایم استفاده کنیم تا آسیبی به شخصیت کودک وارد نکنیم. چون همان طور که گفته شد برخی از تنبیه ها علاوه بر این که کاهش دهنده ی رفتار نیستند، خود باعث ظهور رفتارهای بسیار خطرناک مانند پرخاشگری، قلدری و ... می شوند و مطمئنا شما این رفتار ها را دوست نخواهید داشت.

 در سیارک بخوانیم:

راهنمای تربیت کودک

راهنمای تربیت کودک(بخش دوم)

راهنمای تربیت کودک(بخش سوم)

راهنمای تربیت کودک(بخش چهارم)

راهنمای تربیت کودک(بخش پنجم) 

راهنمای تربیت کودک(بخش ششم)  

راهنمای تربیت کودک(بخش هفتم) 

راهنمای تربیت کودک (بخش هشتم) 

نظرات

در ادامه بخوانید...