معرفی فیلم ترسناک "حیات"

در

فیلم علمی تخیلی که ما را با خود به جهانی فراتر از محدوده ی کره ی زمین می برند می توانند حس هیجانی زیر پوستی را به ما تزریق کنند. از سال های دور با فیلم هایی مانند پیشگامان فضا ،جنگ ستارگان ، بیگانه، رسیدن ، مسافران و دیگر فیلم هایی از سینمای جهان که با محوریت دنیایی خارج از زمین، مخاطب را به خود جذب می کنند، آشنا هستیم. اما دست و پنجه نرم کردن با موجوداتی که ما تصویر درستی از شکل، اندازه و حتی نحوه ی تغذیه ی آن ها نداریم بنظر جذاب می رسد. 

 

و البته که برخی از ما خوره این نوع فیلم ها هستیم. فیلم هایی که مخاطب را با خود به دنیایی منزوی  محدود به یک سفینه فضایی و شاید یک ایستگاه فضایی تحقیقاتی می برد.فیلم حیات یکی از این دسته فیلم هاست که هرچند بی نقص نیست اما توانایی این را دارد که تا آخر فیلم مخاطب را مشتاق نگه دارد. با ما همراه باشید تا با هم نگاهی به فیلم ترسناک و علمی تخیلی LIFE  "حیات" داشته باشیم.

معرفی فیلم و داستان فیلم حیات

داستان فیلم حیات توسط ﺭﺕ ﺭﯾﺲ و ﭘﺎﻝ ﻭﺭﻧﯿﮏ نوشته شده است. هم چنین کارگردانی آن برعهده ی ﺩﺍﻧﯿﻞ ﺍﺳﭙﯿﻨﻮﺯﺍ بوده است. از بازیگران فیلم می توان به ﺭﺍﯾﺎﻥ ﺭﯾﻨﻮﻟﺪﺯ ﺩﺭ ﻧﻘﺶ ﺟﮏ ﻫﺮﯾﺴﻮﻥ،ﺟﯿﮏ ﺟﯿﻠﻨﻬﺎﻝﺩﺭ ﻧﻘﺶ دیوید جوردن،ﺭﺑﮑﺎ ﻓﺮﮔﻮﺳﻦ، ﻫﯿﺮﻭﯾﻮﮐﯽ ﺳﺎﻧﺎﺩﺍ،ﺁﺭﯾﻮﻥ ﺑﯿﮑﺮ اشاره کرد. ماجرای فیلم مانند اکثر فیلم های علمی تخیلی و فضایی با چندین فضانورد و خارج از جو کره ی زمین شروع می شود. که دست برقضا برای تحقیقات آن جا هستند. هرکدام زندگی شخصی خود با دلبستگی های روی زمین را دارند. تا این جای فیلم بنظر قابل پیش بینی می آید. چند دانشمند و یک ایستگاه تحقیقاتی و حتما یک سری اتفاقات که جو آرام و دوستانه را برهم بزند شاید و جود یک خطر و کمی مرگ!

 

 این جا iss است گران ترین خانه ای که تا به حال برای دانشمندان فضایی ساخته شده است. قرار است نمونه ای از مریخ آورده شود که حامل زندگی است. به طرز خوشبینانه ای امید را در دل قضانوردان می کارد. با ورود نمونه ی خاک مریخ مشخص می شود که این نمونه تنها شامل خاک نیست بلکه یک تک سلولی نیز در آن زندگی می کند که به دلیل شرایط جوی مریخ خواب است. کسی نمی داند که چطور به مریخ آمده است. اصلا از اول هم آن جا بوده یا با یک شهاب سنگ به آن جا رفته.؟امروزه اغلب فلیم ها با دید مثبت ساخته می شوند و این حس را به مخاطب القا می کنند که موجودات بیگانه خوب و صلح طلب هستند. اما فیلم حیات بازی را عوض می کند. موجود تک سلولی کوچک ما که هیو بسیار به آن علاقه مند شده است و روری آن را خطرناک می پندارد، یک هیولای در حال رشد از آب در می آید. 

 

 اولین حمله ی نمونه ی تک سلولی رشد یافته که به افتخار بچه های یک مدرسه کالوین نامیده شده است به هیو است. انگشتان دست راست او را کاملا می شکند. اولین شوک به مخاطب اینجا وارد می شود. چطور این موجود کوچک اینقدر وحشی می شود. شوک دوم زمانی است که روری دوست با وفای هیو سعی می کند که او را از دیواره ی امنیتی دوم خارج کند اما کالوین باهوش تر است و خارج می شود و ابتدا به موش آزمایشگاهی و سپس به اندام های داخلی روری حمله می کند. در فیلم شاهد صحنه هایی هستیم که ما را با ترس هایی روبه رو می کند که فکرش را نمی کردیم.

 

کالوین به ظاهر آرام به سرعت رشد می کند و مشتاق آب و غذا و اکسیژن است. این جا است که باید بگوییم هیولا بیدار شده است. برخی از این صحنه ها و برخی از سناریو کلیشه ای و تکراری هستند ماجرای آن چنان هیجان انگیزی را روایت نمی کنند و حتی مخاطب از خود می پرسد، اگر این فیلم حیات است پس کو؟ تضاد محتوی فیلم با اسمش کمی تو ذوقی و البته کمی هم خنده دار است. کاراکتر ها سعی می کنند برای حفظ زمین از این هیولا تلاش کنند.

 

مخاطب انتظار دارد با چیزی که ربطی به بقای زندگی دارد روبه رو شود و در نهایت شاهد مرگ دردناک شخصیت های سطحی است که هرکدام دل مشغولی های خود را دارند و با پروتوکول های امنیتی خود را به دام مرگ می کشانند. در برخی از صحنه ها می شد رفتار منطقی تری داشت ولی کارگردان برای ادامه ی فیلم و کش دادن آن راه این کارها را بسته است و تنها به ادامه ی رفتار های نامعقول بسنده می کند.

 

با این که فیلم تاحدودی موفق شد که نشان دهد نمی توان همواره نسبت به موجودات خارجی دید مثبت داشت و می توانند بسیار خطرناک باشند، اما تا حدودی این قضیه که انسان موجودی هوشمند تر است را زیر سوال برده است. فیلم نشان می دهد که سیاره ما با تمام انسان هایش تا چه حدود آسیب پذیر است و این تا حدودی با عث ایجاد  رعب و وحشت می شود. می شد فیلم را قوی تر ساخت و کمی موضوع را پیچیده تر از کشتار تمامی افراد کرد. در این فلیم هیچکدام از افراد قهرمان نیستند هیچکدام خودخواه نیستند و همه حاضرند خود را فدا کنند تا کالوین پایش به زمین نرسد.

 

 

در واقع ماموریت آن ها و طبق قرار دادشان دورکردن این موجود از زمین است. البته به چه بهایی؟به بهای فدا کردن جان خودشان. اما صحنه ی آخر این فیلم ترسناک ، تمام این فداکاری ها را زیر سوال می برد. جایی که انتطار داریم کالوین به اعماق فضا رفته باشد. اما زمانی که کشتی نجات فضایی در منطقه ای بومی فرود می آید کالوین را همراه با دیوید درون آن میبینم و این جا ست به خود می گوییم اوه خدای من عجب فاجعه ای!!!

 

 

 به طور کلی اگر از آن دسته از افراد هستید که آخر هفته ها را دوست دارید با تماشای یک فیلم خوب و کمی حس هیجان و ترس بگذرانید تماشای فیلم حیات را به شما پیشنهاد می کنم . تصمیم گیرنده شما هستید .آیا حیات ارزش دوباره دیدن را دارد یا نه؟!  

نظرات

در ادامه بخوانید...

داستان فیلم آنابل ۱ تا فیلم ترسناک راهبه

در
فیام راهبه

 

ژانر وحشت در سینمای جهان

شاید کمتر کسی فکر می کرد که ژانر وحشت، و نیز فیلم های ابر قهرمانی  بدل به پر طرفدارترین فیلم های حال حاضر سینمای آمریکا و سینمای جهان شوند. در کتاب های کامیک (کتاب های مصوری که غالبا درباره شخصیت های ابر قهرمانی است)، از زمانی که وارد بازار شده و طرفدارانی پیدا کرده اند، معمولا داستان هایی به هم پیوسته و دنباله دار از ابر قهرمان ها نقل می شود، مرد عنکبوتی، هالک ، فیلم های آنابل ۱۱ و ... و در حقیقت همین ایده اصلی نوشتن این گونه کتاب ها است.

جالب است بدانید که نخستین فیلم ساخته شده از روی این کتاب ها نیز در ژانر وحشت قرار می گرفت و ترسناک بود (The Universal Monsters). تمامی شخصیت هایی که در دو قسمت فیلم ترسناک «احضار (The Conjuring)» با آن ها رو به رو شدیم، تنها به این هدف خلق شده بودند که ما را بترسانند؛ شخصیت هایی چون آنابل، والاک شیطانی و ... . با این که این شخصیت ها دیگر خصوصیات ضد قهرمان های گذشته را نداشتند (شخصیت هایی چون غول فرانکشتاین یا دراکولا)، با این حال هدف از خلق آن ها همان است که بود. نکته جالبی که درباره فیلم های ترسناک ساخته شده در یک دهه اخیر و در رأس آن ها، احضار، وجود دارد، به هم پیوستگی و ارتباط داستانی آن ها است که تنها افراد نکته سنج اطلاعات دقیق تری درباره اش خواهند یافت.

 

هر چند دیدن جداگانه هر کدام از این فیلم ها، به تنهایی آغاز و پایانی مشخص دارد و نیازی به مشاهده تمامی آن ها برای پی بردن به داستان اصلی نیست. با تمام این تفاسیر، این ارتباط و پیوستگی داستانی شخصیت های خلق شده در فیلم احضار، نشان از اهمیت این جهان خلق شده برای جیمز ون و سایر دست اندر کاران این فیلم ها دارد. در این مقاله نیز قصد داریم به ترتیب زمانی شخصیت های فیلم های خلق شده توسط این افراد، اطلاعات دقیق تری درباره داستان آن ها در اختیارتان بگذاریم و اگر از هواداران فیلم احضار و سایر فیلم های مرتبط با آن باشید، مطمئنا اطلاعات جالبی در این مقاله مشاهده خواهید کرد. با سیارک همراه باشید.

 

پیش از شروع مقاله این نکته را باید عنوان کرد که دست اندر کاران ساخت سری فیلم محبوب احضار، به تازگی آخرین پروژه خود، «راهبه (The Nun)» را روانه سینما ها کرده اند و این نکته را باید به خاطر داشته باشیم که شخصیت ضد قهرمان اصلی این فیلم، همان راهبه ای است که در قسمت دوم احضار وارد داستان شد (والاک). شخصیت دیگری هم که در قسمت اول این فیلم با آن آشنا شدیم، عروسکی بود به نام آنابل و فیلم هایی هم درباره داستان انابل روانه سینما شد.

حال ممکن است سؤالاتی برای طرفداران این سری فیلم ها پیش بیاید؛ سؤالاتی از این قبیل: اگر بخواهم فیلم راهبه را مشاهده کنم و هیچ یک از فیلم های مربوط به آنابل را ندیده باشم متوجه داستان آن خواهم شد؟ اگر از مشاهده فیلم احضار بسیار لذت برده باشم و سایر فیلم های مرتبط را ندیده باشم، قادر به برقراری ارتباط با فیلم جدید خواهم بود؟ در حقیقت به خاطر پیش آمدن این گونه سؤالات است که قصد داریم طبق بازه زمانی وجود شخصیت ها، اطلاعاتی درباره هر یک در اختیارتان قرار دهیم. این نکته را هم به خاطر داشته باشید که متن مقاله حاوی اطلاعاتی درباره پایان فیلم ها است.

 

فیلم راهبه

The Nun

فیلم راهبه

داستان فیلم راهبه در سال 1952 و در رومانی به وقوع می پیوندد و به همین خاطر، سر آغاز داستانی که احضار را به وجود آورد، از این سال است. جیمز ون، خالق اصلی این داستان، به همراه کارگردان فیلم، کورین هاردی، این فیلم را به هدف نشان دادن داستان شکل گیری شخصیت ضد قهرمان قسمت دوم احضار، والاک، طراحی کرده اند. در ابتدای امر، مردم منطقه ای به خصوص از رومانی متوجه می شوند که یک راهبه در صومعه کارتا اقدام به خودکشی کرده و به این شک می کنند که شاید قدرت های شوم و تاریک والاک سبب این امر شده باشد.

عکس والاک

بیش از هر چیز دیگری، تمرکز داستان این فیلم بر شخصیتی است که نه تنها مسئول راه یافتن والاک به دنیای انسان ها است، بلکه شیاطین دیگری را نیز به این دنیا وارد کرده است. در حقیقت، در این فیلم شاهد تولد نیروی شیطانی ای هستیم که تمامی شخصیت های ماوراء الطبیعی و اهریمنی سری های دیگر داستان را خلق می کند. در این فیلم، فلش بکی (بازگشت به گذشته) را شاهد هستیم که ما را به عصر تیره ای می برد که در آن دوک صومعه سن کارتا، طی یک مراسم مذهبی اقدام به احضار والاک می کند و تمامی این مراسم را به همراه جزئیات آن می بینیم.

 

بانی آرونز در نقش والاک در فیلم راهبه

علاوه بر این، در قسمت دیگری از فیلم نیز برای مدتی کوتاه به سال 1945 می رویم و در این قسمت شاهد نخستین تجربه های کشیش برک (یکی از شخصیت های فیلم) از تسخیر شدن به وسیله نیرو های اهریمنی هستیم. حال نیروی اهریمنی ای که کنترل دنیل (یکی دیگر از شخصیت های فیلم) را به دست می گیرد، متعلق به والاک باشد یا چیزی دیگر (این نکته در فیلم مشخص نمی شود)، به هر عنوان والاک در تمامی طول فیلم به وسیله روح دنیل اقدام به آزار دادن کشیش برک می کند.

 

(اطلاعاتی درباره پایان فیلم در ادامه متن وجود دارد و اگر فیلم را ندیده اید، بهتر است نخوانید) پس از آن که در پایان فیلم این گونه به نظر می رسد که ارین و همراهان اش والاک را از میان برده اند، به تماشاگران فیلم نشان داده می شود که تلاش های آن ها بی نتیجه بوده است و در این لحظه است که به سال 1977 و زمان زندگی اد و لورن وارن می رویم و شاهد سخنرانی شان در قسمت دوم احضار خواهیم بود. زمانی که این سخنرانی را مشاهده می کنیم، متوجه ارتباط تازه ای میان والاک و این دو می شویم و نیز متوجه می شویم که بسیار پیش تر از آن چه فکر می کرده ایم، این دو با شخصیت اهریمنی والاک رو به رو می شوند.

 

جیمز ون در مصاحبه ای عنوان کرده است که داستان دیگری برای ساخت دنباله ای بر فیلم راهبه در ذهن دارد که به طور کلی از ارتباط میان والاک و لورن وارن در آن پرده برداشته می شود و ارتباط آن ها کاملا مشخص می شود. شاید بیش از هر چیز دیگری این نکته به ذهن برسد که در قسمت دوم فیلم راهبه، احتمالا شاهد اتفاقاتی خواهیم بود که پیش از آشنایی اد و لورن وارن با مائورایس که توسط والاک تسخیر شده است، برای او (مائورایس) افتاده است. داستان آن هم میان سال های 1952 تا 1975، در هر سالی ممکن است روایت شود، با این حال، اواخر دهه پنجاه یا اوایل دهه شصت، محتمل ترین زمان رخ دادن داستان آن است.

 

فیلم آنابل ۱

آفرینش Annabelle: Creation1955

آنابل 1

 

آنابل ۱۱ اوت، ۲۰۱۷ منتشر شده ‌است. یکی از پرفروش‌ترین فیلم‌های ترسناک تمام زمان به‌شمار می‌رود .  بودجه ساخت ۶٫۵ میلیون دلار و فروشی جهانی معادل ۲۵۷٫۵ میلیون دلار 

با وجود این که «آنابل: آفرینش» پس از دو فیلم انابل 1 و احضار ساخته شد، داستان آن پیش از هر دوی این فیلم ها رخ می دهد. داستان فیلم آنابل ۱  در سال 1955 رخ می دهد و در آن شاهد زندگی ساموئل و استر مولینز هستیم که اجازه می دهند شارلوت، به همراه شش دختر یتیم همراه اش، در خانه شان زندگی کنند. البته فیلم با روایتی از گذشته زندگی این دو فرد شروع می شود: یعنی در سال 1943 که دخترشان آنابل را در یک سانحه رانندگی از دست می دهند.

داستان آنابل 

در فیلم انابل ۱ شاهد سرگذشت عروسک تسخیر شده ای هستیم که سر از فیلم احضار در می آورد و نیز شاهد چگونگی شکل گرفتن آن.  ساموئل مولینز، یک عروسک ساز است و پس از آن که دختر اش را از دست می دهد، به اندازه ای او و همسرش دچار ناراحتی و افسردگی می شوند که حاضر به برقراری ارتباط با یک نیروی اهریمنی (البته آن ها بر این باور اند که نیرو متعلق به روح دخترشان است) می شوند و اجازه می دهند یکی از عروسک ها شان را تسخیر کرده و به واسطه آن به دنیای انسان ها راه یابد.

جنیس، نام یکی از دختران یتیمی است که به خانه این دو آمده اند و ارتباط دوستانه و تعجب بر انگیزی با این عروسک تسخیر شده پیدا می کند. این در حالی است که نیروی اهریمنی موجود در عروسک، به دنبال راه یافتن به بدن انسان و تغییر دادن میزبان اش است.

 

در پایان فیلم آنابل 1، می توان از ارتباط آن با آنابل 1 کسب آگاهی کرد، چرا که شخصیت جنیس در پایان فیلم توسط نیروی اهریمنی تسخیر می شود و نام اش را به آنابل تغییر می دهد. پس از آن است که خانواده هیگینز، سرپرستی او را به عهده می گیرند (خانواده حاضر در آنابل 1). در پایان فیلم انا بل گوشه ای از اتفاقاتی که دوازده سال بعد، در سال 1967 و قسمت اول فیلم رخ می دهد را شاهد هستیم: فعالیت های فرقه مذهبی شیطان پرستی که انسان قربانی می کنند و به فیلم دیگر مرتبط هستند و نیز خانواده ای که شخصیت های شان، قهرمان های داستان آن بوده اند.

فیلم های آنابل و احضار انابل

علاوه بر این، در قسمتی از انبل، شارلوت، عکسی از خود نشان می دهد که در آن در کنار دو راهبه دیگر در رومانی قرار دارد. نکته مهم درباره این عکس، حضور والاک (که البته در آن زمان نام او مشخص نیست) در پس زمینه این عکس سه نفره است. با وجود این که این سه راهبه، نام شان مشخص نیست، اصل عکسی که در آنابال: آفرینش به نمایش در می آید، در فیلم راهبه و در سال 1952 بر دیوار صومعه سن کارتا قابل مشاهده است. نکته جالب توجه دیگر در این باره، این است که با وجود این که نیروی اهریمنی ای که آنابل را به تسخیر خود در آورده است، از سمت والاک سرچشمه نمی گیرد، والاک به این نیروی اهریمنی کمک می کند تا به هدف خود، که همان تسخیر کردن جنیس است، دست یابد (اگر دقت کرده باشید، در لحظه ای از فیلم به طور موقت این نیروی اهریمنی شکل یک راهبه را به خود می گیرد).

داستان آنابل

در پایان، آخرین نکته ای که این فیلم را به وقایع سال 1952 مرتبط می کند، صحنه ای در قسمت تیتراژ پایانی فیلم است که در آن می توان والاک را دید که در لباس راهبه ها، و مرموز و مخوف در حال قدم زدن در صومعه سن کارتا در رومانی است. نه تنها این صحنه برای اشاره ای به فیلم راهبه در نظر گرفته شده و در تیتراژ پایانی قرار داده شده است، بلکه جالب است بدانید که دقیقا صحنه ای است که در اصل فیلم راهبه نیز قابل مشاهده است و از همان گرفته شده است.

 

فیلم آنابل

Annabelle 1967 فیلم آن 1

فیلم آنابل

اگر از هواداران سری فیلم احضار بوده باشید، مطمئنا یکی از نکات مربوط به فیلم که توجه شما را به خود جلب کرده است، عروسک دور افتاده و مخوفی است که در آن قابل مشاهده است. در فیلم احضار، (فیلم احضار و آنابل) مشخص شد که اد و لورن وارن چگونه توانستند به این عروسک مرموز دست پیدا کنند و در حقیقت نشان داده شد که چگونه به کلکسیون آن ها راه یافت، اما، در نخستین قسمت فیلم آناب 1 شاهد داستان گذشته این عروسک،  پیش از آن که در کلکسیون اد و لورن قرار گیرد، بودیم. وقایع داستان این فیلم، چهار سال پیش از احضار رخ می دهند و در آن شاهد زندگی میا و جان فورم، زوج جوانی هستیم که به تازگی صاحب یک فرزند شده اند و در کمال تأسف، عروسک آنابل در اختیار آن ها قرار گرفته است؛ آنابلی که به دنبال بدن انسانی جدید برای تسخیر کردن آن است.

ذکر این نکته خالی از لطف نیست که وقایع این فیلم، با مرگ شخصی به نام آنابل هیگینز آغاز می شود؛ جالب است بدانید که او، همان جنیس است که در آنابل: آفرینش، بدن اش به تسخیر روح شیطانی در آمد. مرگ او در نزدیکی عروسک است که سرآغاز وقایع فیلم انا بل است (با مرگ او، روح شیطانی به عروسک آنا بل باز می گردد).

این زوج جوان که زندگی شان به واسطه حضور آنابل دست خوش تغییر شده است،  آخرین امید خود را در رفتن به کلیسا می دانند تا شاید کسی را پیدا کنند که قادر به کمک کردن به آن ها باشد. این دقیقا مسئله ای است که سبب می شود دست اد و لورن وارن به عروسک برسد. کشیش پرز (از شخصیت های فیلم آنابل 1) حتی در قسمتی از فیلم به اد و لورن اشاره ای می کند (البته نه به نام شان) و به این زوج جوان می گوید که شاید بتوانند از کمک آن ها بهره بگیرند، که البته قادر به دسترسی به آن ها نمی شوند.

در قسمت پایانی فیلم نیز شاهد وقایعی هستیم که شش ماه پس از گرفتاری های زوج جوان رخ می دهند و در آن اتفاقی می افتد که صحنه های نخستین احضار را سبب می شوند. ریک و دبی که در فیلم احضار آن ها را مشاهده می کنیم که برای کمک دست به دامن اد و لورن می شوند، در صحنه پایانی آنابل سرگذشت شان قابل مشاهده است: در حقیقت مادر دبی اقدام به خریدن عروسک آنابل از یک مغازه عتیقه فروشی می کند و باقی ماجرا را سبب می شود.

قسمت سومی نیز برای رسیدگی به داستان آنابل در حال تهیه شدن است و مراحل ابتدایی ساخت را پشت سر می گذارد. بنا به اخبار به دست رسیده، قرار است داستان فیلم حول محور جودی وارن، دختر اد و لورن باشد و تقلای آنابل برای تسخیر او. داستان این فیلم نیز بین سال های 1977 و 1978 خواهد بود؛ یعنی پس از وقایع سال هایی که در احضار 2 شاهد آن بودیم.

 

فیلم احضار 1

The Conjuring 1971

فیلم احضار

 

به طور کلی، تمامی فیلم هایی که از داستان احضار سرچشمه گرفته و بر این اساس توسط جیمز ون و همکارانش ساخته شدند، یک سر و گردن از سایر فیلم های ژانر وحشت بهتر هستند، اما نکته ای که سبب می شود احضار 1، در رأس تمامی این فیلم ها قرار گرفته و تا این اندازه محبوب باشد، بیش از هر چیز دیگری، زوج دوست داشتنی اد و لورن وارن است. اد و لورن، همان گونه که پیش تر از این نیز عنوان شد، در آنابل اشاره ای به شان می شود و در فیلم راهبه نیز، در صحنه هایی شاهد تصاویری از شان هستیم، با این حال، برای نخستین بار در فیلم احضار است که این زوج را می بینیم و شاهد تلاش های شان برای نجات جان افراد خانواده ای می شویم که خانه شان توسط نیروهای اهریمنی تسخیر شده است.

 

وقایع احضار 1 مربوط به سال 1971 می شود و روایت گر داستان خانه ای تسخیر شده است که با یک عملیات جن گیری بسیار مخوف و دلهره آور در سکانس پایانی به اتمام می رسد. نکته ای که در خصوص این فیلم وجود دارد این است که جیمز ون و کمپانی سازنده فیلم، هدف شان تنها این بود که یک فیلم بسیار با کیفیت و خوب در ژانر وحشت تولید کنند و در آن زمان، قصد ساخت فیلم هایی دیگر بر اساس داستان آن را نداشتند، به همین خاطر است که اشاره ای به سایر فیلم ها در آن مشاهده نمی شود (نه آن گونه که در فیلم های دیگر شاهد اش بودیم و به برخی از آن ها اشاره شد). والاک در این قسمت از فیلم حضور ندارد و در قسمت دوم احضار شاهد آن هستیم، اما در قسمت اول با روح و نیروی اهریمنی دور افتاده و مخوفی آشنا می شویم که بثشبا (Bathsheba) نام دارد. احضار، از بهترین فیلم های دهه اخیر ژانر وحشت است (اگر نگوییم بهترین) و در آن به هیچ عنوان به سیاق سایر فیلم های این چنینی، شاهد صحنه های بسیار اغراق آمیز نمی باشیم. علاوه بر این کلکسیون بسیار خلاقانه اد و لورن نیز امکان افزایش خلاقیت را برای تیم سازنده به همراه آورد.

 

فیلم احضار 2

The Conjuring 2 1976-1977

فیلم احضار

در قسمت ابتدایی احضار 2 شاهد وقایعی هستیم که در سال 1976 می گذرد و اد و لورن به منطقه ای می روند تا پرده از راز یک سری قتل های مرموز بردارند. این قتل ها به داستان فیلم ارتباط مستقیم پیدا نمی کند، با این حال، در همین قسمت ابتدایی است که برای نخستین بار لورن با والاک، راهبه شیطانی رو به رو می شود. پس از این اخطار اولیه به تماشاگران فیلم، به سال 1977 می رویم و خانواده هاجسون، اهل انفیلد لندن، وارد فیلم می شوند و از اد و لورن درخواست کمک می کنند.

 

بیل ویلکینز، نام شخصی است که پیش از خانواده هاجسون در خانه شان اجاره نشین بوده است و روح او اقدام به آزار دادن افراد این خانواده می کند. اما  هر چه به پایان فیلم نزدیک تر می شویم، به مرور به این نکته پی می بریم که در حقیقت این نیروی اهریمنی والاک است که خطری به مراتب جدی تر را متوجه افراد این خانواده می کند و او روح بیل ویلکینز را برای رسیدن به هدف خود مورد استفاده قرار داده است (شبیه به اتفاقی که برای دنیل جوان در فیلم راهبه می افتد). بیشترین مسئله ای که در این فیلم جلب توجه می کند، تقلای لورن در مقابل والاک است که به عنوان بزرگ ترین چالش او در طول دوران فعالیت اش شناخته می شود.

 

فیلم احضار

 

لورن تمامی تلاش خود را صرف ایمن نگه داشتن جنت هاجسون از چنگال والاک می کند و بیشتر توجه والاک به سمت جنت متوجه است، با این حال، کوچک ترین فرزند خانواده یک اسباب بازی دارد که والاک از آن نیز برای بروز قابلیت های خود استفاده می کند (در تصویر اسباب بازی را مشاهده می کنید). اد نیز در سوی دیگر تلاش می کند بیلی را از گزند مرد خمیده (Crooked Man) ایمن نگه دارد که خود یک نیروی اهریمنی بسیار مخوف است. در پایان فیلم نیز اسباب بازی بیلی به کلکسیون اد و لورن افزوده می شود و در قسمت اول فیلم نیز می توان آن را مشاهده کرد.

 

در پایان احضار 2 شاهد صحنه ای هستیم که در آن اد والاک را به جهنم واصل می کند و تهدید خطرناکی که در صومعه سن کارتا و در فیلم راهبه شکل گرفته بود را به پایان می رساند. جیمز ون، خالق اصلی داستان این فیلم ها، در مصاحبه ای عنوان کرده بود که شاید قسمت سومی نیز برای فیلم های احضار تهیه کند و نیز این که اگر این ایده عملی شود، به احتمال زیاد در قسمت جدید دیگر شاهد یک خانه تسخیر شده نخواهیم بود و اد و لورن وارن در سال های نزدیک به 1980، با نیرو های اهریمنی دیگری دست و پنجه نرم خواهند کرد (گرگ نما ها یا چیزی شبیه به آن).

بنا بر این در آینده ای نه چندان دور شاهد قسمت جدیدی از آنابل و احتمالا احضار خواهیم بود. «مرد خمیده (Crooked Man)» نیز دیگر فیلمی است که خبر ساخت آن تأیید شده ولی هنوز تاریخ دقیق انتشار آن مشخص نیست. به همین خاطر است که این جدول زمانی به مراتب پیچیده تر نیز خواهد شد. با این وجود، پس از خواندن این مقاله مطمئن باشید که نکته ای در فیلم راهبه از دید تان پنهان نخواهد ماند، اما این به این معنا نیست که شما را نترساند و حتما مشاهده آن به شما پیشنهاد می شود.

نظرات

۱۳۹۷/۷/۱۱بله ترسناکه

۱۳۹۷/۷/۱۰آنابل خیلی ترسناکه ؟ می خوام ببینم

۱۴۰۰/۳/۳۰ آنابل ۱۱ اوت، ۲۰۱۷ منتشر شده ‌است. یکی از پرفروش‌ترین فیلم‌های ترسناک تمام زمان به‌شمار می‌رود . بودجه ساخت ۶٫۵ میلیون دلار و فروشی جهانی معادل ۲۵۷٫۵ میلیون دلار وقتی با این نوار آشنا شدم (به سال انتشار آن) ، آن را رد کردم و برای خودم ، آن را به لیست سیاه اضافه کردم. تنها پنج سال بعد او تصمیم به تجدید نظر گرفت. توضیحی برای این تصمیم من وجود دارد. خب ، اولاً ، یک دوست بسیار قدیمی و همزمان ستاره راهنما در فیلم های ترسناک ، قانع می کند که دنباله ها از کیفیت بهتری برخوردار هستند و ثانیا ، این واقعیت را مجذوب می کنم که ژانر ترسناک جهان خاص خود را دارد. این مقیاس ها را در جهت تجدید نظر قرار داد. بنابراین ، جهان "اغوا". با توجه به تاریخ اکران این فیلم های آنابل ، مشخص می شود که "نفرین آنابل" دومین فیلم این امتیاز است. فیلم خودش یک اسپین آف است. و بنابراین ، معلوم شد که این اولین فیلم در مورد عروسک آنابل است . یک اظهار نظر کوچک! عروسک آنابل.خود عروسک که این نام را دارد ، عروسک پارچه ای است. پس چگونه اتفاق افتاد که عروسک جان آر لئونتی چینی شد؟ خوب ، احتمالاً تمام سرنخ این است که فیلمنامه خود عروسک را به دختری به نام آنابل نسبت می دهد . داستان فیلم آنابل ۱ در طی مدتی که روی صفحه نمایش داده می شود ، آنابل هیگینز در حال حاضر یک فرد بزرگسال ، عضو فرقه محرمانه شاگردان برج حمل است و یکی از برگزیدگان وی به خانه جان و سپس میا باردار حمله می کند تا عروسک را به مجرای شر تبدیل کند. این داستان اینگونه شروع شد. و بنابراین ، جان شبانه روز در محل کارش ناپدید می شود. میا با یک کودک مشغول است - یک دختر لیا... دختر به تدریج در حال رشد است ، جوهر اهریمنی ای که با خانواده اش به شهر دیگری مهاجرت کرده است ، در حال تقویت و فرم کابوس های ما است . و عروسک لعنتی ، کی می داند چگونه ، آنها دوباره دارند ... ... به نوعی در روح "نفرین آنابل" (یا به سادگی "آنابل" ، همانطور که در اصل بود) من را به یاد رمان ایرا لوین "کودک رزماری" انداخت " . در اینجا مناسب است که به طور مساوی در مورد جوانب مثبت و منفی صحبت کنیم. معایب آن ، البته ، توسعه عجولانه وقایع است. این مزایا وجود دارد - به معنای واقعی کلمه به این دلیل است که وقایع به آرامی در حال پیشرفت هستند ، همه چیز به همان اندازه که ممکن است به زندگی روزمره ما نزدیک است. صحنه زیر زمین در فیلم آنابل ۱ چقدر باحال است! صحنه هایی در فیلم آنابل ۱ نیز وجود داشت که بلافاصله به خاطر سپرده می شدند. به عنوان مثال ، اینها را می توان به لحظه حضور کشیش قبل از ورود به کلیسا نسبت داد ... اما بار دوم ، وقتی Warrens را می شناسید ، منابع جالب توجهی مشاهده می کنید. نمی خواهم در مورد بازیگران چیزی بگویم. به نوعی برای توصیف جداگانه هرکدام ... می گویم که من نزدیک به انتهای نوار آنها را باور کردم ... جالب اینجاست که بازیگری که نام میا را بازی می کند آنابل والیس است . همین ..

۱۴۰۰/۳/۳۰داستان فیلم آنابل ۱ ایده یک عروسک مرموز با برخی قدرت های خارق العاده غیر عادی فوق العاده زیبا و بسیار زیبا به نظر می رسد. به هر حال ، شما می توانید با چیزهای غیرمعمول زیادی روبرو شوید و یک هیجان بسیار جوی و وهم انگیز را بگیرید. احتمالاً کارگردان جان آر. لئونتی نیز وقتی به فکر فیلمبرداری انابل ۱ افتاد در همین فکر بود . من ابتدای تصویر را دوست داشتم ، ما به تدریج و با اندازه گیری به شخصیت های اصلی معرفی می شویم و طرح در قسمت های کوچک شروع به پیچ خوردن می کند. به نظر می رسد که همه چیز عالی است ، شما نگاه می کنید و انتظار دارید که اکنون همه چیز در شرف شروع است ، اما این انتظارات به هیچ وجه برآورده نمی شود. برای یک ساعت زمان ، عملا هیچ اتفاقی نمی افتد ، چند اقدام کلیشه ای برای این ژانر به هیچ وجه شرایط را اصلاح نمی کند. سپس ، کاملاً همه چیز مطابق انتظار و پیش بینی اتفاق می افتد ، تصویر این نیست که توانایی ترساندن را ندارد ، حتی نمی تواند باعث تعجب شود. در طول کل یک ساعت و نیم ، احساس طبیعت ثانویه مرا ترک نکرد ، که همه اینها را بیش از یک بار دیدم ، به همان Astral نگاه کنید و شباهت های زیادی خواهید دید. به طور کلی در انابل ۱ همه چیز آنقدر پیش پا افتاده است که شما حتی نمی خواهید در آنجا متوقف شوید ، هر ساله یک فیلم مشابه وجود دارد ، فقط شر اصلی در آن عروسک نیست ، مانند اینجا ، بلکه چیز دیگری است ، اغلب بعضی از ارواح یا شیاطین. مشکل دیگر فیلم این است که هیچ نشاطی ندارد. تنش در تصویر کاملاً وجود ندارد. برخی از جزئیات کوچک ، نمای نزدیک از هر مورد وجود دارد ، اما برای چه؟ اگر نتیجه ای از آن حاصل نشود ، برای چه کاری است؟ علاوه بر خط اصلی داستان فیلم آنابل ۱ ، هیچ چیز دیگری پیش نخواهد رفت و به همین دلیل ، کل اطرافیان تصویر صاف و مقوایی به نظر می رسند. شاید مشکل این است که ، از یک طرف ، ما در حال تماشای یک فیلم در مورد یک عروسک عرفانی هستیم ، اما در واقع ، تمام وقایع فیلم در اطراف عروسک اتفاق می افتد ، او خودش نقش خاصی را بازی نمی کند ، در عوض می تواند هر چیز دیگری باشد عروسک فقط با ظاهر خود می تواند بترساند ، در مقایسه با اصلی ، واقعا وحشتناک به نظر می رسد. یکی از بزرگترین نکات مثبت فیلم آنابل ۱ بازی آنابل والیس است. ... از ابتدا تا انتها ، او تصویر را به بهترین شکل ممکن ترسیم کرد ، تماشای او و احساساتش در طول طرح ، لذت بخش است. به طور کلی ، من در مورد دیگر بازیگران حرفی برای گفتن ندارم ، همه آنها کاملا معمولی هستند ، در هیچ چیزی برجسته نیستند و نقش های خود را تحمل می کنند. در نتیجه ، اخیراً مثل اکثر فیلم های این ژانر ، یک محصول معمولی و معمولی داریم. اگر فیلم کم و بیش خوبی در مورد شیاطین ، اشباح و سایر ارواح شیطانی تماشا کرده اید ، پس می توانید با خیال راحت از کار John R. Leonetti Annabelle بگذرید . شما یک ساعت و نیم در وقت خود صرفه جویی خواهید کرد ، زیرا نفرین آنابل ، با وجود ژانر ، توانایی ترساندن را ندارد. حیف که ایده بدی نبود

۱۴۰۰/۳/۳۰نفرین آنابل اهریمنی ... خوب بیایید شروع کنیم ، این یکی از بهترین فیلم های ترسناک است که من دیده ام. همه چیزهایی که این ژانر نیاز دارد ، و قتل ، و عرفان و تعلیق وجود دارد ، عروسک به سادگی درخشان است ، یکی از ظاهر آن کافی است تا بگوید: "بله ، این لعنتی خودش است ، یک تصویر متفکر برای یک فیلم ترسناک" ، فقط مناسب برای مشاهده در شب! موسیقی بیشارا در بهترین حالت است ، فقط اوج است ، او قبلاً کارهای زیادی برای فیلم های ترسناک ساخته است ، همه چیز کاملاً در اینجا ترکیب شده است ، کلید درست قفل مناسب. کمی در مورد طرح. داستان فیلم آنابل ۱ یک خانواده جوان توسط اعضای برخی از فرقه های شیطانی مورد حمله قرار گرفته ، ناگهان ، در شب ، آنها تصمیم گرفتند آنابل والیس را بکشند که نقش میا و همسرش جان را بازی می کند. در نتیجه این حمله ، قاتلان خود متحمل رنج شدند. خون یکی از قاتلان به عروسکی می رسد که جان در همان ابتدای فیلم به میا می دهد ، گویا برای یک مجموعه. در نتیجه ، چیزی شیطانی عروسک را آماده می کند ، آماده برای کشتن اعضای خانواده ، حتی یک دختر متولد نشده است. عروسک محبوب ما که تجربه موفقیت در آتش زدن خانه را نداشته است ، دور ریخته می شود و همسران خود به آپارتمان دیگری نقل مکان می کنند ، اما این عروسک دوباره در میان چیزهای دیگر قرار دارد و شروع به آزار و اذیت بیشتر خانواده می کند. یا کالسکه ای با کودک تقریباً توسط یک کامیون مورد اصابت قرار می گیرد ، یا در یک آپارتمان مخفی می شود و غیره تمام صحنه ها با تنش و موسیقی بیشارا اشباع شده است ، در بالاترین سطح به نظر می رسد. کار کارگردان ، فیلمبرداری شده توسط نابغه جان آر لئونتی، و پشت سر او به ندرت متوجه کار در دوربین می شوید ، بسیاری از فیلم های ترسناک که او روی آنها کار کرده است. بازی در اوج است ، بازیگران فقط به نقش های خود عادت کرده و بسیار واقع گرایانه بازی می کنند ، گویی کابوس عروسک آنابل را در واقعیت تجربه می کنند. و پایان کار به عنوان مقدمه Conjuring یعنی خرید عروسک آنابل برای یک خانواده جدید خدمت کرد .

۱۴۰۰/۳/۳۱بعد از تماشای انابل ۱احساس دوگانه داشتم. از یک طرف ، انابل ۱ وحشتناک بود ، اما از طرف دیگر ، افت مکرر وجود داشت که باعث دلزدگی من شد. بنابراین ، تشخیص اینکه فیلم خوبی است یا فیلم بد برای من بسیار دشوار است. حتی اگر من به شما توصیه می کنم حتماً آن را تماشا کنید ، فقط اگر اوقات فراغت زیادی داشته باشید. امتیاز فیلم در دریافت نظر مثبت از سمت من پایین است. از اشکال اصلی انابل ۱، شخصیت اصلی میا را جدا می کنم. او بسیار آزار دهنده بود. و گاهی خودم را به این فکر می انداختم - "آنها کی تو را می کشند". و بعد از همه ، تلاش هایی وجود داشت ، اما برخی از آنها کسل کننده ، غیرقابل قبول بود. از مزایای فیلم - یک دیو! او فوق العاده مرا ترساند. فقط دو بار در قاب ظاهر می شود ، اما دو بار. رندر عالی و شیطان خودش در بهترین سنت های وحشت است. او ترس را القا می کند ، شما باور می کنید که او واقعی است و وجود دارد. پایانش را دوست نداشتم. چه نوع ایثار احمقانه ای از آب؟ اگر ما در مورد هدف در این زندگی صحبت می کنیم ، پس این در مورد آن نیست. مقداری سرنوشت عجیب ، روح خود را به شیطان هدیه کنید. در اینجا ناسازگاری مشخص می شود. اگر شخصی به نوعی هدف الهی داشته باشد ، به هیچ وجه مبادله روح وی با شیطان نیست. خدا نمی تواند این را اجازه دهد ، بنابراین من این لحظه را هذیان می دانم. در پایان ، می گویم که این فیلم در بعضی مواقع واقعا وحشتناک بود. گرچه در بعضی از لحظات رک و پوست کنده حوصله ام سر رفته بود و در جایی حتی عصبانی شده بودم. پایان کار قانع کننده و ضعیف است. اما به طور کلی ، می توانید آن را تماشا کنید ، اما همانطور که قبلاً گفتم ، فقط در صورت وجود زمان غیر ضروری زیاد

۱۴۰۰/۳/۳۱از یک طرف ، بسیار عجیب است که می بینید هیچ بازیگر مشهوری در انابل ۱ وجود ندارد ، اما از طرف دیگر ، آنها در اینجا به آنها نیازی ندارند ، زیرا قهرمانان کمی در فیلم هستند و کار در فیلم می تواند باشد نه تنها به حرفه ای ها ، بلکه به بازیگران عادی نیز سپرده شده است ، و همچنین اجازه می دهد فقط بازیگران تازه کار بازی کنند ، و این ، برای من ، گزینه بسیار خوبی است ، زیرا همیشه گرفتن ستاره های درجه یک همیشه امکان پذیر نیست. آنابل والش و وارد هورتون نقش های اصلی را داشتند و نقش اصلی میا و جان را بازی می کردند - این جفت بیشترین زمان را داشت. آنها بسیار خوب ، هماهنگ بازی می کنند و فراموش نمی کنند که کل زرادخانه خود را به شکل احساساتی که بازی آنها را آراسته است ، وارد کنند. من همچنین تونی اصلاحیه را در نقش پدر پرز به یاد می آورم ، جایی که شخصیت او یک کشیش خاص یا قوی نیست که بتواند با یک حرکت دست نیروهای شیطانی را متوقف کند ، نه ، قهرمان او معتقد است که خیر بر شر پیروز خواهد شد ، و او خودش سعی می کند به قهرمانان کمک کند ، که تقریبا او را نابود می کند - شر در فیلم نیز کاملاً نقش خود را بازی می کند . قوی و موذی است ، قادر است حتی بدون فریب زندگی انسانی را از بین ببرد ، زیرا او فقط دوست دارد به عذاب ، رنج و غم نگاه کند. شاید در پایان ، من بازی آلفری وودارد را نیز یادداشت کنم ، و اگرچه او اغلب در قاب نخواهد بود ، اما این شخصیت او است - دستیار ، شخصیت اصلی. بازیگران بسیار خوب ، البته متوسط ​​اما با کیفیت بسیار بالا ، با عملکرد خود انتظارات را برآورده می کنند. فیلم آنابل ۱ با امتیازات (فضای خوب ، کار دوربین ، موسیقی ، بازیگران) و منفی ها (عمدتاً فیلم نامه ای که در آن ترسناک کافی وجود ندارد) پروژه خیلی بدی نیست ، اما دلیل اصلی بد نبودن احضار انابل است ، و خوب یا عالی نیست - این یک نوع فرعی برای The Conjuring فیلم احضار آنابل است ، این ثانویه در همه جا وجود دارد و من کاملاً مطمئن هستم که هر بیننده ای از فریم های اول متوجه این موضوع می شود. اگر فیلم جیمز وان بعداً اکران می شد یا اصلاً وجود نداشت ، پس فیلم لئونتی برای مخاطب جالب تر به نظر می رسید ، اما این امتیاز مثبت خود را دارد. انابل ۱ یک شروع دیوانه وار را نشان داد و چندین بار به زیبایی نتیجه داد ، و این ، همانطور که شخصاً معتقدم ، لیاقت استاد جیمز وانگ است. دشوار است فیلم را توصیه کنم ، زیرا شخصاً فیلم به نظر من ثانویه و حتی کمی خسته کننده بود ، بنابراین این را می گویم - اگر عاشق فیلم های ترسناک هستید و حتی یک فیلم از این ژانر را از دست نمی دهید ، اگر نگاهی به فیلم The Conjuring بیندازید ، نگاهی بیندازید و فکر می کنید که این فیلم احساسات جدیدی به شما می دهد ، در این صورت ، من به شما توصیه می کنم بیشتر از این حساب نکنید.

۱۴۰۰/۳/۳۱داستان فیلم آنابل ۱ صحنه های ترسناک کمی در انابل ۱ وجود دارد. توصیه من: اگر می خواهید واقعاً بترسید ، بدیهی است آنابل ۱۱ برای شما مناسب باشد. انابل ۱ یک فیلم یکبار مصرف است. می توانید در یک عصر آرام و بارانی آن را تماشا کنید. اما نه بیشتر

۱۴۰۰/۳/۳۱ اولین بررسی من پس از بازخوانی بازبینی های عصبانی در باره فیلم های آنابل ، تصمیم گرفتم آن را برای این فیلم خاص( آنابل ۱۱ اوت، ۲۰۱۷ ) بنویسم. من معتقدم که فیلم شایسته چنین سخنان ناپسند نبود. جالب ، جذاب است . بازیگران عالی هستند. خوب به نظر می رسند و خوب بازی می کنند. شما آنها را باور می کنید. زمان وقایع انابل ۱ به طرز چشمگیری منتقل می شود. جو ، فضای داخلی ، لباس و ظاهر خود بازیگران به درک بسیار کمک می کند. اکنون بسیار دشوار است که با یک طرح کاملاً جدید غافلگیر شوید. بله ، در اینجا آنها یک عروسک را مبنا قرار دادند ، که از طریق آن شیطان تصمیم گرفت با دستان کوچک نفرت انگیز خود روح بی گناهی را به مجموعه خود بکشاند. شاید جدید نباشد اما ایده بسیار خوبی بود. من دوست داشتم ، همانطور که معمولاً اتفاق می افتد ، "اوه ، یک خانه بد وحشتناک ، اما ما اینجا خواهیم مرد زیرا جایی برای رفتن نداریم." زن و شوهر فقط بردند و نقل مکان کردند ، سپس من خوشحال شدم که طرح به صورت پویا توسعه یافت ، هیچ لحظه یکنواختی وجود نداشت که من می خواستم عقب بروم. و بهترین قسمت این است که ، من ترسیده بودم. این فیلم من را ترساند ، که آسان نیست ، زیرا من یک عاشق پیچیده فیلم ترسناک هستم. از ابتدا تا انتها در تنش نشستم. بله ، از جلوه های شگفت انگیز استفاده شده است ، اما آنها اصلاً آزار دهنده نبودند ، زیرا سازندگان فیلم کاملاً شایسته آنها را با فضا ترکیب کردند. در کل من ازفیلم های آنابل داخل و خارج راضی هستم. من انواع بسیار متنوعی از آنها را مرور کردم. هم آسیایی و هم آمریکایی و اندونزیایی. من بندرت کاملا راضی هستم. و اینجا کاملا راضی بودم. داستان فیلم آنابل ۱ مطمئناً برای دوستداران وحشت کلاسیک ، ساخته شده بر اساس عرفان ارزش دارد.

۱۴۰۰/۳/۳۱ آزمایش زیر را امتحان کنید. چراغ راهرو را روشن کنید و پشت به اتاق تاریک بایستید. کمی صبر کنید ، گوش دهید. در ابتدا احساس ناراحتی خواهید کرد ، و سپس یک لرز در پشت سر شما و انواع و اقسام چیزهای ناخوشایند به مغز شما هجوم می آورد ، به عنوان مثال ترس از کشیدن دست ها به پشت شما یا نگاهی به پشت از تاریکی . اعصاب البته برای همه متفاوت است. اما ترس غریزی از تاریکی ، که ما در دوران کودکی آن را سرکوب می کنیم ، یکی از قدیمی ترین ترس ها است. این از زمانی که اجداد ما میمون ها که در تاریکی خوب نمی دیدند ،در تاریکی مورد حمله واقع می شدند ، در حافظه ژنتیکی ما جا خوش کرده است. و این شکارچیان بودند که از تاریکی به آنها نگاه می کردند و با پنجه های پنجه دار آنها را می گرفتند. من دوست دارم فیلم های ترسناک را اواخر شب ببینم ، وقتی که خانواده قبلاً به رختخواب رفته اند ، و من تنها با چراغ های خاموش مقابل صفحه بزرگ تنها مانده ام. در عین حال بیشترین لذت را می گیرید ، به همین دلیل فیلم های این سبک را تماشا می کنیم ، شما باید در حادترین لحظات نگاهتان را دور نکنید . فقط در این صورت است که می توانید از یک لحظه حاد یک هیجان واقعی به دست آورید. بخصوص ، همین دیروز ، داستان فیلم آنابل ۱ را به کارگردانی جان لئونتی به روشی مشابه دیدم. پیش از انابل ۱، لئونتی به طور خاص خود را به عنوان کارگردان نشان نمی داد ، بنابراین دو دنباله و سه سریال تلویزیونی را فیلمبرداری کرد. اما او سابقه فیلمبرداری بسیار چشمگیری دارد. در این میان نمونه های مشهوری مانند Hotheads 2 (1993) ، ماسک (1994) ، پادشاه عقرب (2002) و البته The Conjuring (2013) وجود دارد. "نفرین آنابل" پیش درآمد این فیلم ترسناک بسیار جالب است. یادم می آید که وقتی من The Conjuring را تماشا کردم ، موهای بازوهایم چندین بار سیخ شد ، که خیلی نادر است که برای ، یک مرد تقریبا چهل ساله اتفاق بیافتد. گری دوبرمن ، نویسنده فیلمنامه ، مردی بود که همچنین اصلاً برجسته نبود. او متن دست وسط را نوشت. ولی. نفرین آنابل از تجربیات قابل توجه ساخت یک سریال بصری ، که توسط لئونتی هنگام کار روی تقریباً چهل فیلم جمع شده ، نهایت استفاده را می برد که تعدادی از آنها بسیار موفق بودند. یک تجربه ارزشمند به خصوص کار لئونتی با جیمز وان بود. این از وانگ در "نفرین آنابل" همه این مکث های پایدار ، این عدم تأکید بر اثر غافلگیری و تأکید بر جو است. به همین دلیل ، این تصویر به وضوح بالاتر از فیلم های ترسناک دست متوسط ​​قرار دارد ، گرچه به سطح "The Conjuring" نمی رسد. داستان فیلم آنابل ۱ در مرکز داستان یک زوج جوان گوردون هستند. او یک دکتر است ، او یک خانه دار است. هر دو برای پدر و مادر شدن آماده می شوند. هنگامی که جان و میا توسط شیطان پرستان مورد حمله قرار می گیرند ، آنها سعی می کنند به خانه آنها نفوذ کرده و با استفاده از عروسک از مجموعه میا ، دیو را احضار کنند. این مراسم کامل نشده است - یک مرد - یک شیطان پرست توسط پلیس کشته می شود ، و خون یک زن به عروسک می ریزد ، به درون چشم می ریزد ... اما ، اگرچه مراسم کامل نیست ، دیو ، هنوز به عروسک متصل است ، به دنیای ما نفوذ می کند. و هنگامی که خانواده با دختری که از قبل متولد شده است به محل زندگی جدیدی - در ساکرامنتو نقل مکان می کنند ، اتفاقات وحشتناک مختلفی شروع می شود. بیشتر حملات شیاطین به میا و دخترش لیا خواهد بود. علاوه بر این ، بازیهای شیطانی نه تنها در شب ، بلکه در طول روز نیز انجام می شود. بنابراین دیگر آرامش طولانی نخواهید داشت. چند لحظه واقعا ترسناک در اینجا وجود دارد ، به تماشاگر قدیمی فیلم اعتماد کنید. همانطور که در بالا گفتم فقط "نفرین آنابل" را تماشا کنید ، سپس همه چیز را احساس خواهید کرد. وهم آورترین قسمت ها صحنه با آسانسور و سپس در پله ها و صحنه با پرده است. البته ، میا روی صفحه نمایش با ما نیز ترسیده است ، او ، نمی دود ، نمی لرزد ، فریاد می کشد - این همه است. من مطمئن هستم كه كسي كه مي گويد هيچ وقت از تماشاي فیلم های آنابل ترس نداشته است ، يا آن را در حالت ناكافي تماشا كرده يا عقب رفته است ، يا به راحتي دروغ گفته است.

۱۴۰۰/۳/۳۱داستان فیلم آنابل ۱ یک روز مادر یکی از سه دوست صمیمی یک عروسک بسیار قدیمی و کاملاً ناخوشایند را در فروشگاه پیدا می کند و برای هدیه دادن به دخترش آن را می خرد. اینگونه است که داستان فیلم آنابل ۱، عروسک قاتلی ، که گمان می رود با خون دختری شیطان پرست که این نام را بر آن نهاده است ، "متحرک" شده است. در واقع ، این فیلم انابل ۱ با روایت دوستان فوق الذکر شروع می شود - ما بدون سر و صدا به روز می شویم که عروسک مظهر شر است. بیش از یک بارفیلم های آنابل مربوط به عروسک هایی که می دانند چگونه مردم را بکشند ، فیلمبرداری شده است. معمولاً هیچ یک از قربانیان آنها حتی به خطری که بر سر آنها می آید مشکوک نیستند ، زیرا عروسک ها اسباب بازی هایی هستند که برای سرگرمی مردم ایجاد می شوند نه اینکه آنها را معلول کنند.... این دیوانگان کوچک ، در اصل ، از طرق مختلف "زنده می شوند" ، اما ، به عنوان یک قاعده ، شر از ابتدا متولد نمی شود - نفرین یا آداب و آیین لازم است. برای من یک رمز و راز باقی ماند که چگونه دختر فیلم و به خصوص مادرش عروسک آنابل را دوست دارد - او نه تنها از نظر ظاهری دافعه بود ، بلکه به سادگی غیرقابل تحمل زشت بود (با این وجود سلیقه مردم گاهی اوقات واقعا عجیب است). در حقیقت ، آنابل ۱۱ کاملاً متفاوت به نظر می رسید ، و باید اعتراف کرد ، اگرچه او به خاطر تاریخ غم انگیز و حتی خونینش شناخته شده است ، اما خصومت را برانگیخت - اما به نظر نمی رسید که خیلی وحشتناک باشد در فیلم عروسک به اندازه ای می رسد که به یک انسان تبدیل می شود.، با همه اینها ، او بسیار متحرک و بیش از حد انسانی است. این واقعیت به تنهایی تأثیر ناخوشایندی بر بیننده می گذارد ، گویی این پیشنهاد را می دهد که انابل ۱ همه چیز را دارد تا از جنگ پیروز شود. تبدیل های عرفانی از یک پارچه معمولی به یک قاتل ، که در واقعیت اتفاق افتاده است (اگر تاریخ عروسک را بخوانید) ، باعث ترس و دسیسه می شود ، و باعث می شود شما نه تنها از عروسک ها ، بلکه به طور کلی از همه اسباب بازی ها بترسید ، با تمرکز بر خانواده ای که عروسک در آن مستقر شده است ، نویسندگان تصمیم گرفتند که از تمام معیارهای پذیرفته شده عدول نکنند ، و سرسختانه به ترحم فشار می آورند، بازیگران نه چندان کاریزماتیک را مجبور به گریه کردن در مورد بخش سخت خود کردند - تا بتوانند از دختر جوان خود در برابر "شر" محافظت کنند. علاوه بر این ، این قهرمانان عذاب آور با اپیزودهای ترسناک بسیار ضعیف رقیق می شوند ، بنابراین در بعضی مواقع آنقدر خسته می شوید که دست شما برای خاموش کردن نمایش پیش می رود ، زیرا از حدود اواسط فیلم هر بیننده ای متوجه می شود که پایان موضوع چگونه پیش می رود . در واقع ، به جز فیلم ساخته شده توسط آنابل ، چیزی دیگر برای درخشش وجود ندارد و پایان مسخره این ایده را به دنبال دارد که ما شاهد فیلم های ترسناک معقول تری نخواهیم بود و ما فقط به چنین روبان هایی بسنده خواهیم کرد که کاملاً پر از اخلاق و اشک قهرمانان محو شده اند و آماده هستند تا خود را به خاطر همه کسانی که در دسترس هستند فدا کنند. به خصوص ، شاید ، در اینجا تمایل تقریباً نیمی از قهرمانان به خودکشی برای نجات بقیه - ستایش برای قهرمانان و شر ، که بدون آنها وجود نخواهد داشت - تحت تأثیر قرار بگیرد داستان فیلم به هیچ وجه جذاب نیست ، جذاب نیست و مجبور نیست که به دنبال برخی پاسخ ها برود .

در ادامه بخوانید...

شخصیت هایی در فیلم با چشمان ترسناک

در

بعضی از چشم ها بقدری شرور ، دلهره آور و ترسناک هستند که حتی بعد از چند سال که از دیدن یک فیلم ترسناک می گذرد هنوز هم در ذهن بیننده باقی می ماند و آن اثر ترس و وحشت را ایجاد می کند. در این پست 35 فیلم ترسناک که شخصیت هایی با چشمان ترسناک دارند را معرفی می کنم، در صورتی که علاقه به ژانر ترسناک دارید تماشا کنید. نام این فیلم های سینمای جهان به همراه بازیگر به ترتیب چیده شدن از سمت چپ در عکس است .

نگاهی که هیچ وقت فراموش نمی شود

 
1- داگ جونز در Labyrinth Pan فیلم هزار توی پن  2006
2- بیل اسکارگارد در فیلم آن 2017
پنسیلوانیا
3- رالف فینز در فیلم هری پاتر و جام آتش 2005
لرد ولدمورت
4- Marty Feldman در Frankenstein Young در فیلم جوانی فرانکشتین1974
ایگور
5-ریچارد بریک در فیلم بازی تاج و تخت 2011
پادشاه شب
 
 
6- بانی آرونز در فیلم راهبه 2018
7- پاتریک ویلسون در فیلم موذی 2010
دیو
8- برد دوریف و اد گیل در نمایش کودک 1988
چاک
9- لیندا بلر در نقش رگان مک‌نیل فیلم جن گیر
رگان
10- جک نیکلسون در فیلم درخشش The Shining 1980
جک تورنس
 
 
11- الن ساندویز در فیلم مرده شیطانی The Evil Dead 1981
چریل
12- اسکات H. رینیگر در فیلم سپیده دم مردگان 1978
راجر
13- رابرت بلیک در فیلم بزرگراه گمشده 1997
مرد رمز و راز
14- ماکس شرک در فیلم نوسفراتو 1922
گراف اورلوک
15-النا آنایا در فیلم ون هلسینگ 2004
Aleera
 
 
16- Chloe Grace Moretz در فیلم کری 2013
کری
17- لون چانی در فیلم فانتوم اپرا 1925
فانتوم
18- بلا لوگوسی در فیلم دراکولا 1931
دراکولا
19- Eiza González در سریال پاندمیونیوم  From Dusk Till Dawn: The Series 2014
Santánico Pandemonium
20- دیوید چیس در فیلم حلقه 2002
سامارا
 
 
21- داگ بردلی در فیلم هلایزر 1987
پینهد
22- رابرت انگلوند در فیلم کابوس در خیابان الم 1984
فرد کروگر
23- بانی آرونز در Mulholland Drive فیلم جاده مالهلند 2001
بوم
24- یان هولم در ارباب حلقه ها: یاران حلقه 2001
بیلبو
25- آنتونی هاپکینز در فیلم سکوت بره ها 1991
هانیبال
 
 
26- تام هاردی در فیلم زهر 2018
زهر
27- آنتونی پرکینز در فیلم روانی 1960
نورمن بیتس
28- جاناتان برک در فیلم مترسک های ترسناک Jeepers Creepers 2001
مترسک
29- بت دیویس در فیلم چه اتفاقی برای بیبی جین افتاد؟ 1962
بچه جین هادسون
30- تاکاکو فوجی در فیلم کینه 2004
کایاکو
 
 
31 هیت لجر در فیلم Dark Knight 2008
جوکر
32- سید هایگ به عنوان کاپیتان اسپاولینگ بازی می کند
کاپیتان Spaulding
33- اندی سرکیس در هابیت: فیلم یک سفر غیرمنتظره 2012
گلوم
34- جان فرانکلین در فیلم کودکان ذرت 1984
آیزاک
35- مایکل کیتون در فیلم سوسک 1988
Betelgeuse

نظرات

در ادامه بخوانید...

10 فیلم ترسناک کلاسیک که حتی امروز حس وحشت عمیق را القا می کنند

در

فیلم ترسناک  

هر فیلمی سزاوار توجه بیننده نیست و فیلم ترسناک نیز از این قاعده مستثنی نیستند. با توجه به این مسئله، در عصر حاضر یافتن چنین فیلم هایی در آرشیو فیلم سینمای جهان که واقعاً ما را با سناریو ، بازیگر ان و یا حداقل جلوه های بصری آنها بترساند ، دشوار است. برای انجام این کار ، ما لیستی از   فیلم های ترسناک قدیمی  و نه چندان قدیمی را برای شما گردآوری کرده ایم که واقعاً حس وحشت عمیق را القا می کنند.

 

فیلم ترسناک دیگران

فیلم ترسناک دیگران ۲۰۰۱ 

عکس از فیلم ترسناک دیگران ۲۰۰۱ 
 
منتقدان فیلم های ارواح می گویند که فیلم ترسناک دیگران همه چیزهایی را که لازمه ی  یک فیلم ترسناک کلاسیک است را این فیلم دارا بود: یک عمارت مخوف و گوتیک با تاریخچه مرگ و میرها، دختری که دارای مشکل است ، وفور مه و یک قبرستان که به راحتی در اطراف املاک واقع شده است. رمز و راز واقعی باقی مانده این است که چرا این ها در بین همه فیلم ها در فیلم دیگران بسیار برجسته است و برتری خاصی نسبت به فیلم های دیگر دارد. شاید در معماهایی باشد که از همان آغاز ناشناخته است ، یا در تاریخ عقایدخرافه پرستی درباره مرگ و زندگی پس از مرگ؟
پیانو در اتاقی نواخته می شود که نباید کسی باشد ، پرده های موجود در اتاق ها بدون هیچ دلیلی شروع به حرکت می کنند ، و سپس صدای دزدگیر در راهروها شنیده می شود. اما وحشتناک ترین لحظه تصویر صحنه ملاقات قهرمان نیکول کیدمن با یک پیرزن شوم است که با صدای کودکانه صحبت می کند. شبحی که در جای دختر گریس استوارت ظاهر می شود ، حتی اگر ده بار دیگران را دیده باشید ، باعث حیرت شما می شود.
با فیلمنامه جالب و بازیگری عالی نیکول کیدمن ، این فیلم، در بعضی از نقاط به اوج خود رسید. و البته تاریک ترین و ترسناک ترین آنها صحنه ای با لباس عروسی بود که برای مدت طولانی این فیلم را در لیست ترسناک ترین و جالب ترین ها قرار داد.

 

فیلم ترسناک کله پاک کن

فیلم ترسناک کله پاک کن
عکس از فیلم ترسناک کله پاک کن، Eraserhead ۱۹۷۷ - وحشت به معنای واقعی کلمه در هر ثانیه از فیلم


شاید این تنها تصویر در بالا باشد ، که هیچ صحنه خاصی را شامل نمی شود ، اما کل نوار را به عنوان یک کل نشان می دهد. و این دقیقاً فیلمی است که شما نمی خواهیدبرای دومین با تماشا کنید. فیلمنامه نویس و کارگردان دیوید لینچ داستانی نسبتاً عجیب و شخصیت های کنجکاوی ایجاد کرد: مردی که همسایگان بسیار عجیب و غریبی دارد ، دختری ناآشنا که توسط یک هیولا دنبال می شود ، مادر همین دختر بسیار عجیب ، معمای عجیب و غریبی است که ارزشش را دارد ، یک نوزاد جهش یافته با نیازها و توانایی های عجیب و غریب ، و عجیب ترین آنها رادیاتور آپارتمان است. تقریباً در هر ثانیه این فیلم اشباع تصاویر سورئالیستی با ماهیتی بسیار ناخوشایند وجود دارد. حتی گفتگو سورئال است و موسیقی و جلوه های صوتی باعث ایجاد احساس بی نظمی می شوند. در کل ، این فیلم یکی از بدترین کابوس هاست.

فیلم ترسناک صدای سفید

فیلم ترسناک صدای سفیدفیلم ترسناک صدای سفید ۲۰۰۴


بسیاری از بینندگان از پیام فیلم "نویز سفید" قدردانی کردند ، که بیان داشت: بررسی برخی از پدیده های ماوراء الطبیعه ، هر چقدر هم که جالب به نظر برسند ، برای محافظت از تأثیر جسمی و روانی خودمان ، نیاز به مراقبت های ویژه و اقدامات محافظتی دارند.
وقتی شخصیت اصلی فیلم ، جاناتان ریورز مایکل کیتون با نیت خوب شروع به کشف پدیده "نویز سفید" می کند ، او بدون استفاده از هیچ یک از دفاع های روانشناختی آزمایش شده در زمان ، این کار را انجام می دهد. در حقیقت ، به سختی نمی توان جاناتان را یک پژوهشگر علمی نامید ، زیرا در برخی مقطع او آنقدر علاقه دارد که این پدیده را مورد مطالعه قرار دهد تا به معنای واقعی کلمه مانند معتاد به مواد مخدر شده است.
در پایان ، او درگیر یک جنایت مخفی می شود و کل نقشه شیطانی را خیلی دیر می فهمد و می فهمد که با نیروهای شیطانی روبرو شده است ، که لذت واقعی را تجربه می کنند . در ابتدا ، این "نیروها" به عنوان چهره افراد مرده مبدل می شوند. اما با پیشرفت طرح ، آنها جسورانه تر و معنادار تر می شوند و اگرچه شخصیت های فیلم همیشه درک نمی کنند که در این نزدیکی هستند ، سرنخ های بسیار آشکاری به جا می گذارند. قانع کننده ترین و وحشتناک ترین آنها ، به اصطلاح "ضبط" هایی هستند که وقتی شخصیت ها در خارج از اتاق هستند ، از تلویزیون پخش می شوند. ترس غیر منتظره ، بسیار تحریک آمیز و قانع کننده! 
 

فیلم ترسناک شاهزاده تاریکی

فیلم ترسناک شاهزاده تاریکی

عکس از فیلم Prince of Darkness، شاهزاده تاریکی ۱۹۸۷ - صدای ترسناک در خواب


 این فیلم که توسط فیلمنامه نویس و کارگردان جان کارپنتر درباره شکوه هالووین فیلمبرداری و ساخته شده است ، در ژانر ترس بسیار پیش بینی شده بود. با این حال ، بودجه آن کم سابقه بود ، جلوه های خونین گاه کاملاً مضحک و خنده دارند و استدلال آنها غالباً بیننده را گیج می کرد و او را وادار می کرد که فکر کند این فیلم کاملاً مربوط به دجال نیست بلکه درباره زامبی های کلاسیک است. با این حال ، این فیلم هنوز از تجسمات ترسناک بسیار خوبی برخوردار بود ، با هنرمندان با استعدادی مانند دونالد پلاسنس ، جیمسون پارکر  و آلیس کوپر خیره کننده بسیار قابل قبول از کار درآمده است. مهمتر از همه ، این فیلم جلوه های ویژه صدایی نسبتاً اصلی و ترسناک دارد - صدایی در یک رویا. چیزی که بیش از همه مخاطب را می ترساند حتی اثرات و آگاهی از این حقیقت که آن صدا واقعاً وجود ندارد.
 

فیلم ترسناک نگهبان

فیلم ترسناک نگهبانعکس از فیلم Sentinel سنتینل ۱۹۷۷


فیلم Sentinel اقتباسی از کتابی به همین نام و یکی از وحشیانه ترین و آزار دهنده ترین وحشت های زمان خودش بود. با این حال ، همانطور که اغلب اتفاق می افتد ، در مقایسه با کتاب ، فیلم به معنای واقعی کلمه به نظر می رسد کمرنگ تر است. به استثنای یک صحنه ، که خیلی ها را شوکه کرد. دشوار است بگوییم دقیقاً در این صحنه چه حس وحشتی ایجاد می کند ، زیرا امروز چنین اظهارنظرهایی به احتمال زیاد نادرست  خواهند بود. با این حال ، هر کس که حداقل یک بار او را دیده است ، می داند که این صحنه به معنای واقعی کلمه با احساس واضح وحشتی که تا اعماق قلب نفوذ می کند، همراه است. به ویژه ، کسانی که رمان را می خوانند.

 

فیلم ترسناک درخشش

فیلم ترسناک درخشش
فیلم ترسناک درخشش ۱۹۸۰ - ملاقات دنی با دوقلوها،همان دوقلوهای ترسناک. 

 

 هر وقت صحبت از فیلم The Radiance،   درخشش  می شود ، ارزش آن را دارد که اقتباس از کتاب و فیلم استنلی کوبریک را بررسی کنیم ، و نه به اصطلاح مینی سریال ها ، که به طور مستقیم توسط خود استفان کینگ کنترل می شد. اگر نگاه هنری و خلاقانه استفان را کنار بگذاریم و "درخشش" را به عنوان یکی از بهترین رمان ها برای تمام زمانی که آفریده نامگذاری کنیم، ارزش این را دارد که تشخیص دهیم اقتباس فیلم به ندرت می تواند حس وحشت همه جانبه ای را که هنگام خواندن صفحات رمان مورد علاقه خود تجربه می کنید ، منتقل کند ، و کینگ با کمک مینی سریال خود این موضوع را اثبات کرد. اما حتی وقتی اقتباس کوبریک از کتاب به نظر کینگ ناامیدی بزرگی بود ، سرانجام هواداران فیلم های ترسناک هیجان زده شدند. حداقل به یک دلیل: فیلم لعنتی واقعاً ترسناک است. و یکی از فیلم های ترسناک کلاسیک و وحشتناک ترین لحظه ها به گفته بسیاری از بینندگان صحنه ای بود که دنی برای اولین بار با دوقلو ها دیدار می کند. البته ، آنها بسیار زیبا و طبیعی به نظر می رسیدند. به معنای واقعی کلمه دو یا سه ثانیه ، تا زمانی که دنی متوجه می شمد که آنها به هیچ وجه دخترهای ناز و دوست داشتنی نیستند در ظاهر دیده می شوند.
  

فیلم ترسناک شبح خانه در تپه

 فیلم ترسناک شبح خانه در تپه
عکس از فیلم ترسناک Ghost House on the Hill


 شرلی جکسون عمداً خواننده را گمراه می کند و این رمان را با یک پاراگراف تاریک درباره "چیزی" که در یک خانه قدیمی زندگی می کند ، آغاز می کند.
فیلم اولین اقتباسی از یکی از جالبترین رمان های سبک ترسناک است که توسط شرلی جکسون نوشته شده و در فهرست برجسته ترین کتاب های زمان خود قرار گرفته است. او در سال ۱۹۶۳ منتشر شد ، او نسبتاً وقایع این كتاب را دقیق منتقل كرد ، اگرچه به نظر می رسید كه كارگردان روبرت وایز قادر به انتقال كلی از جو و عمق وحشتی كه نویسنده رمان ایجاد كرده است نیست. با این وجود ، وی به کمک ضربات مکرر و غیرمنتظره روی دیوارها موفق شد مخاطبان را از حالت استراحت و تعادل خارج کند.علاوه بر این ، به صحنه های تعلیق ، ترسناک و پدیده های عرفانی موجود در کتاب فضای کمی و توجه زیادی داده می شود تا این رمان را اثری ترسناک تر جلوه دهد ، اما تعریف ملودرام روانی با عناصر ترفند نیز متناسب با این رمان است. از آن زمان ، بسیاری از کارگردانها سعی کرده اند در آینده از این تکنیک تقلید و حتی کپی کنند ، اما همه آنها ناکام ماندند. زیرا این رمان، داستان یک وحشت واقعی و خالص است که روان انسان را حتی روی پرده سینما از بین می برد.
  

فیلم ترسناک آتش در آسمان

فیلم ترسناک آتش در آسمان
عکس از فیلم ترسناک آتش در آسمان ۱۹۹۳ - آزمایش های بیگانگان بر روی انسان

 
پیش از این بسیاری از فیلم ها به موضوع آدم ربایی های بیگانگان پرداخته بودند ، اما هیچکدام از آنها چنین موفقیتی را کسب نکردند و چنین احساس ترسناک ماندگار را به عنوان این فیلم به وجود نیاوردند. بر اساس وقایع زندگی واقعی ، "آتش در آسمان" بینندگان را به یک اتاق شکنجه واقعی سوق می داد ، جایی که از بشریت چیزی وجود نداشت و برابر با صفر بود ، و کنجکاوی علمی و پزشکی بیگانگان به یک علاقه بسیار بی روح و بی رحمانه خدمت می کرد. تماشای چنین لحظاتی ترسناک است و بیرون آوردن آنها از سر شما بسیار دشوار است ، حتی اگر به نظر قدیمی باشد ، با این حال این فیلم کلاسیک ترسناک است و هنوز هم ارزش دیدن را دارد.
 

فیلم ترسناک حس ششم

 فیلم ترسناک حس ششم

شات از فیلم ترسناک حس ششم ۱۹۹۹ - ظهور غیر منتظره ارواح
 

به گفته بسیاری از بینندگان و حتی منتقدان ، The Sixth Sense یکی از موفق ترین ، ترسناک ترین و باورنکردنی ترین فیلم های ترسناک است که تماشای آن خوب است. مکانهای اصلی ، سناریوی استرس زا ، جلوه های دیداری خیره کننده و بازی درجه یک از بازیگران ، که در بین آنها بسیاری از ستاره های جدید وجود دارند - همه اینها فیلم حس ششم را به یک فیلم شماره یک ترسناک  تبدیل کرده است. و البته ، پایان غافلگیرانه و کاملاً غیرقابل پیش بینی را فراموش نکنید. شایسته ادای احترام به مؤلفه های ترسناک است که در طول فیلم حضور داشتند. برای بسیاری از بینندگان ، بروز ناگهانی علائم در مکانهای مختلف باعث لرزیدن آنها شده و با عرق سرد بر بدن مواجه کرده است.
  

فیلم ترسناک جن گیر

فیلم ترسناک جن گیر

 فیلم ترسناک old  : فیلم ترسناک جن گیر The Exorcist ۱۹۷۳ 


اولین اقتباس فیلم در واقع بیشتر یک نمایش تئاتر بود و تنها پس از مدتی دنیا نسخه کارگردانی شده و نسخه کامل  داستان ترسناک کلاسیک  جن گیر را دید که در آن این صحنه  ها ظاهر شد. و اگر قبلاً در مورد صحنه ای صحبت می کردیم که ریگان با یک چرخش سرش باعث می شد زودتر از اتاق خارج شویم و این عکس را فراموش نکنیم ، در نسخه کارگردانی می توانستیم از چیزی وحشتناک تر قدردانی کنیم. یعنی صحنه ای که دختر از پله ها در یک صحنه نه کاملاً صحیح و واقعی بلکه وارونه پایین می رود ، که امروزه مورد استفاده بسیاری از کارگردانان فیلم های ترسناک قرار گرفته است. کل وحشت نه تنها در این قاب  بلکه در واقعیت این بود که هیچ چیزی این وحشت را نشان نمی داد. این یکی از آرام ترین لحظات فیلم بود که ما برای تماشای این فیلم خودمان را تنظیم کردیم تا سعی کنیم لحظه ای آرامش پیدا کنیم.
 

فیلم ترسناک پیشگویی‌های مرد شاپرکی

 پیشگویی های مرد شاپرکی

عکس از فیلم ترسناک پیشگویی‌های مرد شاپرکیThe Moth Man ۲۰۰۲ - از طریق تلفن صدا می کنید

 

The Moth Man یکی از وحشتناک ترین فیلم های ترسناک است این  فیلم داستان ترسناک کلاسیک  که با الهام از وقایع واقعی ، حس تعلیق را به بیننده القا می کند. این احساس اضطراب در حال رشد ، ایده آل برای طرح ، و همچنین گفتگوهای شگفت آور ، واقع گرایانه و بازی شگفت انگیز ریچارد گری  است. به خصوص تماشاگران بازی ریچارد گری را برجسته کردند که به طور معمول بیش از حد در خودش جذب می شود اما در این فیلم بهتر از آنچه از او انتظار می رفت، بازی کرد. در هر صورت ، این فیلم کاملاً جذاب است و چیزی که واقعاً این فیلم را بسیار ترسناک کرده این است که همه شخصیت های اینجا افراد جدی و قابل احترام به نظر می رسند ، بسیار معمولی هستند ، در حالی که خود داستان کاملاً در رمز و راز است. حتی تا پایان فیلم ، بینندگان هنوز هم تعجب می کردند که واقعاً روی پرده سینما چه می گذرد. آیا همه بینش های مزاحم و افشاگری های مرموز از قدرتهای ماوراء طبیعی - فرشتگان ، دیوها ، مردگان یا حتی بیگانگان ، یا شاید از طرف شخص یا گروهی از افراد خارج از فضا و زمان ناشی شده اند که هرگز نمی توانیم درک کنیم؟
نگران کننده ترین قسمت فیلم تماس های تلفنی و پیام های شخص عرفانی بود - ایندریدا کولد. صدا نه تنها نگران کننده نبود ، بلکه تحلیل علمی مرتبط با ارزیابی منبع آن ، فقط رمز و راز پیرامون آن و اضطراب بیننده را تقویت کرد. قطعاً فیلمی ترسناک که ارزش تماشای آن را قبل از هالووین دارد.

 

کاربر گرامی اگر بدنبال فیلم های ترسناک کلاسیک هستید که بر اساس داستان واقعی ساخته شده مقاله ۱۰ فیلم ترسناک که بر اساس داستان های واقعی ساخته شده اند و ۱۰ فیلم ترسناک که بر اساس داستان واقعی ساخته شده اند (قسمت دوم) و سیزده فیلم ترسناک که بر اساس داستان واقعی ساخته شده اند را بخوانید. اگر بدنبال   فیلم یک داستان ترسناک کلاسیک   سال 2021 و دانلود فیلم ترسناک کلاسیک هستید ،  فیلم    یک داستان کلاسیک ترسناک  2021  واقعا ارزش دیدن ندارد.

 

نظرات

۱۳۹۹/۲/۲۷اینکه چه فیلمی ترسناک هست یا نه سلیقه ای هست, این فیلمهایی که نام بردید چندان ترسناک نیستند, فیلم ترسناک, فقط فیلمهای ژاپنی اصل مثل جو آن...

۱۴۰۰/۵/۲۹گاهی جواب ندادن تلفن مفید است ... یکی از فیلم های ترسناک قدیمی فیلم حلقه The Ring است صمیمانه ترین روابط در سینما و به طور کلی در زندگی چیست؟ البته رابطه مادر و فرزند ، به ویژه مبارزه مادر برای فرزندش. این خط داستانی (به ویژه در فیلم های ترسناک) موفقیت آمیز است. در فیلم حلقه ، ما نه تنها با مادر فقیر ، بلکه با شخصیت اصلی - سامارا همدردی می کنیم ، زیرا دختر (هرچند مرده) نیز برای حق فرزند بودن می جنگد. او می خواهد آنچه را که در طول زندگی نداشت جبران کند. این فیلم ترسناک غیر عادی چیست که آن را از دیگر فیلم های ترسناک متمایز می کند؟ به نظر من ، فیلم برخلاف "برادران" دیگر ، واقعاً ترسناک و هیجان انگیز بود. اضطراب در او وجود دارد ، نوعی تنش عرفانی ، این دختر - سامارا واقعاً باعث ترس می شود و شبیه کاریکاتورها نیست ، مانند بسیاری دیگر از قهرمانان وحشت. شایان ذکر است که فیلم حلقه بسیار با کیفیت ساخته شده است. برای یک فیلم ترسناک ، این اهمیت دوچندان دارد ، زیرا این یک ملودرام نیست ، آرایش خوب و جلوه های ویژه در اینجا مورد نیاز است. در مورد جلوه های ویژه ، می توانم به فیلم روی کاست اشاره کنم ، این عکس های سیاه و سفید که جایگزین یکدیگر می شوند ، خوب ، همه اینها واقعاً "برای روح کافی است". تکرار می کنم ، طرح و ایده ای به ظاهر پیش پا افتاده ، اما همه چیز آنقدر خوب انجام شده و پردازش شده است که تماشای آن در عین حال دلپذیر و ترسناک است. به دلیل کیفیت کار خوب است ، اما ترسناک ... می فهمید چرا.) یک فیلم بسیار روانگردان ، در ذهن نفوذ می کند و می ترساند.

۱۴۰۰/۵/۲۹یکی از فیلم های ترسناک قدیمی بابادوک است. پس از مرگ غم انگیز شوهرش ، آملیا به همراه پسر شش ساله اش ساموئل به خانه ای قدیمی در حومه نقل مکان می کند تا به نحوی از رنج رهایی یابد. با این حال ، بلافاصله پس از این حرکت ، پسر در حال حاضر غیر عادی شروع به رفتار پرخاشگرانه نسبت به همسالان خود می کند ، به همین دلیل است که خواهر ابتدا از آملیا و پسرش ، و سپس از مدرسه ای که کودک به آنجا رفت ، امتناع می کند. مادر شروع به شک می کند که کتاب مرموزی که سم دوست دارد شب ها بخواند مقصر همه مشکلات است. Babadook جنیفر کنت برای آن دسته از طرفداران ترس که از "جیغ کش" های مدرن خسته شده اند ، که در آنها تأثیر اصلی "ترس" بر اساس صداهای بلند ناگهانی است ، خسته می شود. بله ، در فیلم گاهی اوقات خش خش ها و جیرجیر های مختلفی وجود دارد ، اما این عناصر صوتی فقط ظاهر یک شخصیت شوم را ترسیم می کند. به هر حال ، در "بابادوک" گودال های خونین و سایر تکنیک های هک شده تقریباً هیچ فیلم ترسناک مدرن را نخواهید دید. در اینجا نقش اصلی به خود داستان واگذار می شود ، طرح داستانی که بیننده را از ابتدا تا انتهای فیلم در تعلیق نگه می دارد. همچنین ، هنگام تماشای "بابادوک" بینندگان قادر خواهند بود با دوران کودکی خود سفر موازی داشته باشند ، زمانی که بسیاری از چیزهای روزمره چیزی ترسناک به نظر می رسید. به عنوان مثال ، گوشه های تاریک در خانه ، صداهای مرموز - چنین صحنه های زیادی در فیلم وجود دارد. قافیه ای که در فیلم ظاهر می شود می گوید اگر حداقل یکبار در مورد "بابادوک" بشنوید ، هرگز نمی توانید از شر آن خلاص شوید. بر این اساس ، فیلم سازان پایانی بسیار غیرمنتظره را برای تماشاگران آماده کرده اند.

در ادامه بخوانید...

دکتر اسلیپ یک فیلم ترسناک نیست

در
خوشحالیم که شما را دوباره در هتل Overluk دیدیم.(باید فیلم درخشش را دیده باشید تا هتل Overluk را بشناسید)
پس از اتفاقات شناخته شده ای که در نیمه دوم قرن گذشته در پشت دیوارهای هتل Overluck اتفاق افتاد ، دنی کودک زیبا، بزرگ شده با ریش و یک جفت کیسه پف سنگین زیر چشمانش (همه این ها ایوان مک گرگور است). جای تعجب نیست که ارتباط با ارواح و توانایی های پنهانی دنی(تله پاتی) متعاقباً باعث افسردگی طولانی مدت او شد که به سمت الکل رفت. داستانی کوتاه در مورد چگونگی بزرگ شدن دنی ، به عنوان یک کودک که سرسختانه با شیاطین داخلی مبارزه می کرد ، و سپس تقریباً کاملاً از یک هدیه منحصر به فرد خود را خلاص کرد و از درخشیدن متوقف شد.(تله پاتی) این دقیقاً پیوند و پل ارتباطی بین وقایع روزهای گذشته (فیلم درخشش) و آنچه در حال اتفاق می افتد است.
 اکثریت قریب به اتفاق صفحه نمایش به کودکانی اختصاص داده شده است که می توانند آینده را ببینند ، آینده را پیش بینی کنند و کارهای عجیب دیگری را انجام دهند.
یکی از چنین کودکانی در حقیقت زمانی خود دنی بود. یک باند سارقین یا جادوگران سیاه یا هیپی های کثیف - آنها را به آنچه می خواهید بنامید - قرن هاست که در حال شکار بچه های "ویژه" هستند. فعال ترین و جذاب ترین نماینده باند ، رز (ربکا فرگوسن) است. چنین شرور ناز و شیک مدت زیادی است که در فیلمی ظاهر نشده است.  خط اصلی داستان مدل نقش "شکارچی-قربانی" است.
مطابق قانون ساخت فیلم، درترکیب هر نوع فیلم با هیجان متوسط ​​، سازندگان برای قسمت انتهای فیلم بهترین ها را ذخیره کرده اند. هتل Overluck معتبر و بدون تغییر مطمئناً درهای خود را برای میهمانان باز خواهد کرد. فضای داخلی بازسازی شده؛ صحنه های کلیدی که خون مخاطب را از زمان کوبریک سرد می کند تکرار می شود. موسیقی دل انگیز و شگفتی های بسیاری دیگر برای افراد خبره واقعی - تعداد زیادی از مراجع و گره ها به سمت کلاسیک های خوب قدیمی وجود دارد.
مایک فلنگن که در حالت چند وظیفه ای کار می کند ، تمام تلاش خود را کرده است. او نه تنها یک کارگردان بلکه  فیلمنامه نویس و تدوینگر است. و متشکریم که حداقل در فیلم بازی نکرد.
موسیقی موجود در تصویر شایسته توجه ویژه است. و صدای ضربان قلب ، که در پس زمینه بصورت دقیق در پرتنش ترین لحظه ها به گوش می رسد - شاید موفق ترین راه حل برای کل فیلم است.
 
فیلم دکتر اسلیپ بدون ادعای منحصر به فرد بودن ، فیلمی دیدنی، جالب و هیجان انگیز است ، با عناصر کمیاب نه تنها هیجان ، بلکه کمی وحشت واقعی نیز دارد. سازندگان تقریباً موفق شدند یکی از جهان های هزار توی استفان کینگ را روی پرده بکشند و با رمز و راز خود ما را کمی بترسانند. حداقل برای تلاش هایشان می توانند اعتبار دریافت کنند.
 
اگر "درخشش"  در مورد الكلیسم و ​​ضعفهای انسانی باشد ، که به آنها تسلیم می شود ،  "دکتر اسلیپ"  درمورد نحوه برخورد با آنها است.
 
راستش را بخواهید ، من دوباره با این مشکل روبرو شدم که بعد از خواندن منبع اصلی نمی توانم عینی و تا حدی بی طرفانه فیلم را ارزیابی کنم. اما اگر از من بپرسید که آیا فیلم را دوست داشتم ، پاسخ خواهم داد بله. اما همیشه با یک هزار "بله" ، یک "اما" وجود دارد .
 
فیلم داستان کتاب را دنبال می کند . بله ، بعضی از صحنه ها مجدداً اصلاح شده اند ، جوهره اصلی فعلاً حفظ شده است. مؤلفه تصویری در فیلم ، کار طراحان صحنه خوب است ، اما به نظر من برخی از صحنه ها و اقدامات قهرمانان برای کسانی که با منبع آشنایی ندارند کاملاً مشخص نخواهد بود.
 
به اندازه کافی عجیب است اما، دوست داشتم بیشتر به تقابل دو قهرمان با "درخشش" نگاه کنم تا با ایوان مک گرگور ، گرچه او یکی از بازیگران محبوب من است. شخصیت ها به خوبی فاش شده اند و تماشای  ربکا فرگوسن لذت بخش است. آنچه در مورد قهرمان ایوان مک گرگور نمی توانم بگویم. من معتقدم که او به خوبی معرفی نشده است.دلیل  عذاب درونی ، تناقضات و اشتباهات گذشته اش  ذکر نشده است ، اگرچه به طور کلی بازی بازیگر خوب است اما عالی نیست.
بعد از تماشای یک فیلم ، افرادی که The Shining را دیده اند ، ممکن است اختلال شناختی را تجربه کنند . گویی بعضی از زمان ها را سازندگان فراموش کرده اند ، آنها در حال کار روی فیلم "دکتر اسلیپ" یا در قسمت دوم "درخشش" هستند که بر اساس شاهکار کوبریک ساخته شده و در فیلم جدید حضور دارد ، در ابتدا حتی زیبا و جالب به نظر می رسد ، اما تا یک نکته خاص ، یعنی تا صحنه های پایانی ، وقتی به یاد می آورید که به فیلم "دکتر اسلیپ" آمده اید و نه  بازسازی "درخشش". در پایان ، فینالی نمایش داده می شود ، که کوبریک در اقتباس از "درخشش" متوجه آن نشده است و این اولین بار نیست که در این مورد که آیا شما به این فیلم آمده اید یا نه شک می کنید.
 
تکرار می کنم که لحظات فردی فیلم که ما را به وقایع فیلم کوبریک می فرستد جالب به نظر می رسد ، اما با برخی صحنه های پایانی سازندگان به وضوح خیلی زیاد پیش رفتند .
 
به تازگی ، ما می توانیم مشاهده کنیم که چگونه اقتباس فیلم استفان کینگ دوباره به سرعت محبوبیت پیدا می کند. یکی از ترسناک ترین رمان های او داستان ارواح هتل Overlook در   "The Shining" بود که سؤال اصلی را در باره چگونگی زندگی شخصیت قهرمان دنی تورنس بوجود آورد. و چندی پیش ، دنباله طولانی به نام "دکتر اسلیپ" منتشر شد که براساس آن مایک فلنگن تریلری به همین نام را ساخت.
خلاصه داستان40 سال پس از یک کابوس در هتل بیمارگونه Overlook ، دنی تورنس به عنوان یک پرستار شبانه روزی در شهر کوچک آمریکایی کار می کند ، جایی که او در تلاش برای ساختن یک زندگی آرام بدون یادآوری از گذشته و حال است. با این حال ، هدیه اش از درخشش دوباره هنگامی آشکار می شود که دنی با یک دختر مانند  خودش ، Abra ارتباط ذهنی برقرار می کند ، که هدف گروهی از شکارچیان کودکان با استعداد قرار گرفته است و اکنون به کمک و حمایت دنی احتیاج دارد.
بازی بازیگران به طور کلی خوب است ، ایوان مک گرگور در دنی نقش بزرگسالی دنی تورنس را بازی می کند ، اگرچه تصویری که از وی ساخته شده متفاوت از تصویری است که هنگام خواندن رمان ایجاد می شود. در فیلم ، دنی ترونس مردی میانسال است که با وجود مدت زمان نسبتاً طولانی ، نمی تواند از آسیب روانی خود خلاص شود ، یادآوریی که او ابتدا سعی کرد با غرق شدن در الکل، خاطرات گذشته را از بین ببرد و سپس با پیدا کردن یک هدف در زندگی ، توانایی خود را بدست آورد. اما این به سود افراد دیگر کتاب است که تصویر کتاب را کاملاً کپی کرده است - این ربکا فرگوسن در نقش رهبر گروه کودک ربا  True Knot Rose-in-Hatاست ، یک زن خیره کننده که در پشت نقاب زیبایی و بی گناهی یک هیولای بی رحم و بدون قلب را پنهان می کند.
 
بعد از تماشای ، سریال ترسناک"خانه تسخیر شده بالای تپه" ، فهمیدم که مایک فلنگن به طرز ماهرانه ای به هیجان های عرفانی می پردازد. اگرچه ، مانند هر جای دیگر ، نقص های خود را نیز دارد ، اما او هنوز سعی می کند فضایی خاص ایجاد کند که  داستان های ترسناک ارواح را در هم می آمیزد 
من معتقدم که "درخشش" ساخته استنلی کوبریک ، اگرچه یکی از بهترین فیلم های ترسناک در تاریخ سینمای جهان است ، اما هنوز بهترین اقتباس کتاب نیست ، که باعث نقض بسیاری از قوانین ترسناک این رمان شد. با این حال ، "دکتر اسلیپ" ، همچنین بهترین اقتباس نیست ، البته مفهوم اصلی در فیلم حفظ شده است: 40 سال بعد از این رویداد در هتل Overluck ، دنی تورنس ، که اخیراً از شر الکل خلاص شده است ، به عنوان یک پرستار کار می کند ، جایی که به کمک نیروی ویژه خود به مردن بدون درد و رنج افراد پیر و مریض کمک می کند تا به ان طرف بروند.(مرگ) " به موازات ، او با دختری مانند خودش با نیروی ویژه به نام Abra ،با نیروی تله پاتی ارتباط برقرار می کند ، که به طور تصادفی به هدف اصلی گروهی تبدیل شده که از درخشندگی چنین افرادی تغذیه می کنند. که برای آنها "درخشش" بچه ها غذایی است که زندگی ابدی آنها را تضمین می کند. مثل دنی و ابرا. Abra از دنی برای کمک درخواست می کند ، و می فهمد که او باید نه تنها به گذشته های خود بلکه به ارواح هتل Overluck نیز بازگردد ، که به تنهایی در کوه های برفی کلرادو واقع شده است.
 
در اینجا باید مهمترین چیز را در مورد فیلم دکتر اسلیپ بگویم. دکتر اسلیپ یک فیلم "خودمختار" نیست ، بلکه فقط ادامه درخشش است. اشارات زیادی به فیلم اول ، برای کسانی که شاینینگ را ندیده اند کمی گمراه کننده است. اگرچه شاینینگ جدید مطمئناً بسیار سرگرم کننده تر و پویاتر است. اما بدون تماشای فیلم دهه 80، شاید به سادگی نفهمید که از بسیاری جهات در فیلم چه می گذرد.
 
فیلم دکتر اسلیپ در واقع برای سینمای مدرن شگفت انگیز است. از یک طرف - در حالی که تماشا می کنید ، به خصوص در طرح نقشه ، به نظر می رسد بسیار کسل کننده و خطی است. این زمانی است که نیم ساعت می نشینید ، یک فیلم را تماشا می کنید - و در آنجا هیچ اتفاقی نمی افتد. و از طرف دیگر ، بعد از گذشت حدود نیم ساعت از این دو ساعت و نیم ماراتن ، ناگهان مانند یک رویا در تاریخ سقوط می کنید. و به نظر می رسد که تقریباً هیچ اتفاقی نیفتاده است - و برای شما بسیار جالب می شود. دقیقا "جالب" - اینگونه است که من فیلم را توصیف می کنم. از این نظر بسیاری از حرکات از همان فیلم درخشش چهل سال پیش گرفته می شود ، اما آنها بسیار معنی دار تر و واضح تر شده اند. قوانین بازی به طور واضح تر بیان شده است. و توسعه نقشه سیستماتیک تر و روان تر است.
دوست دارم به ویژه بازی برخی بازیگران را یادداشت کنم. ربکا فرگوسن با نقش خود به عنوان شخصیت اصلی منفی، خیلی خوب کار کرد ، اما کایلی کوران جوان بسیار تحت تأثیر قرار گرفت. این دختر استعداد بازیگر ی داشت ، صرفاً تماشای بازی او لذت بخش بود و تمام دوستانی که در تماشای فیلم با من بودند این را تایید کردند.من واقعاً می خواهم او را در آینده در سایر فیلم ها ببینم ، در حالی که این اولین بازی او در فیلم اوست.
 
نتیجه کلی ، این یک فیلم جالب است. که به فیلم درخشش اصلی و وقایع موجود در آن گره خورده است ، یعنی باید کد منبع را جستجو کنید تا همه فیلم را درک کنید. دکتر اسلیپ یک فیلم ترسناک نیست ، یک فیلم هیجانی، روانشناختی و عرفانی است. بنابراین قطعاً برای تماشای فیلم توصیه می شود. کافی است ابتدا فیلم درخشش را نگاه کنید ، یا حداقل از جوهر طرح مطلع شوید.
با وجود بسیاری از نقایص آن ، دکتر اسلیپ سزاوار توجه و احترام است. طولانی است (اگرچه این دو ساعت و نیم به سرعتمی گذرد) ، در جاهایی احمقانه است و از همه مهمتر ،تقریباً ترسناک نیست. اما این فیلمی کاملاً بلندپروازانه ، بسیار مبتکرانه و غیرمعمول است.

نظرات

در ادامه بخوانید...

اگر جرات دارید فانوس دریایی را ببینید اما نگویید که به شما اخطار داده نشد

در
خلاصه داستان فیلم فانوس دریایی 2019: دهه 1890 ، جایی نزدیک به ساحل نیوانگلند. پسر جوان ، افریم وینسلو برای رسیدن به عنوان دستیار جدید نگهبان فانوس دریایی به جزیره ای دورافتاده می رود. ، توماس ویک ، با پای لنگ و ریش و عاشق نوشیدن، نگهبان فانوس دریایی  با زیردستان خود به عنوان یک برده شخصی رفتار می کند کارهای زیادی به او می دهد ، در حالی که خود در فانوس دریایی می ماند ، جایی که افریم از صعود به آن جا ممنوع شده است. افریم وینسلو به تدریج شروع به این گمان می کند که توماس چیزی را پنهان کرده است. افریم وینسلو  گذشته خود را رها نمی کند ، بنابراین در ابتدا کسی که از خوردن الکل امتناع می کرد شروع به استفاده بیشتر از الکل می کند و به زودی در جزیره صخره ای - یا تصور می کند ، یا در حقیقت، وارد جهنم می شود.
 
واقعیت کجا پایان می یابد و جنون چگونه آغاز می شود؟
مدت هاست که فیلم ها واقعا ترسناک نیستند. اکنون بیشتر اوقات فریم هایی را به عنوان فیلم ترسناک به خورد مخاطب می دهند که سعی در ترساندن ظاهرا غیر منتظره با زامبی ها و اندامهای پاره پاره شده دارند ، و بیشتر به ذات حیوانی یک شخص تکیه دارند تا درک ذهنی او. متاسفانه فیلم هایی که سعی می کنند با ایجاد یک فضای ذهنی هوشیاری بیننده را احاطه کنند ، تعلیق را تشدید کنند ، در گیشه ظاهر نمی شوند.
 
خوشبختانه کارگردانی به نام رابرت اِجرز در سینمای جهان وجود دارد که با رویکردی غیرواقعی برای کار در این ژانر مشخص می شود. "فیلم ساحره " او یک کشف واقعی در جشنواره فیلم ساندنس در سال 2015 بود ، و به خالق خود جایزه بهترین کارگردانی را داد.تصویر عرفانی از یک خانواده پوریتانی قرن هفدهم که زادگاه خود را ترک کرده و در مزرعه ای در کنار جنگلی در نیو انگلستان مستقر شده اند ، نفس هوای تازه ای در این ژانر دمید.
این فیلم به وحشت اولیه ای رسیده بود که روح را بلرزاند و اول از همه با احساسات تماشاگر بازی می کرد و از فضای سرکوبگر و همه جانبه تنش ، تعلیق و ترس شروع می کرد. پس از تماشای آن ، استفان کینگ خود توییت کرد: "جادوگر من را از جهنم ترساند. و این یک فیلم واقعی است و باعث می شود فکر کنید و احساس کنید. "
 
در همین راستا ، با شروع کار خود بر روی دومین فیلم بلند خود ، رابرت اِجرز خود را برای کار بسیار دشواری قرار داد. از یک طرف قرار بود وی فیلمی را که از نظر اهمیتی پایین نباشد را شروع کند و بتواند انتظارات بالای مردم را برآورده کند ، و از طرف دیگر کارگردان باید به متن نویسنده وفادار بماند.خوشبختانه ، Eggers با موفقیت در این مورد برخورد کرد.
 
لایت هاوس یک فیلم ترسناک آمریکایی و کانادایی توسط کارگردان یاد شده است. این نمایش برتر در جشنواره فیلم کن در 19 مه 2019 به عنوان بخشی از برنامه "دو هفته از کارگردانان" برگزار شد. این فیلم به جوایز بین المللی فدراسیون مطبوعات فیلم اهدا شد. موضوع داستان دو نگهبان فانوس دریایی را نشان می دهد - توماس ویک و افریم وینسلو ، که در اواخر قرن نوزدهم به تنهایی در یک جزیره کوچک قرار است به مدت یک ماه شیفت نگهداری از فانوس دریایی را انجام دهند اما...........
 
کارگردان در فیلم جدید خود ، همچنان به مطالعه ماهیت ترس می پردازد. با این حال ، این بار Eggers ترس و وحشت را در خط مقدم که در روابط بین مردم بوجود می آید ، ترجیح می دهد و ترجیح می دهد به وحشتناک ترین ترس موجود در جهان، خود انسان بپردازد.
 
از طریق رابطه دو نگهبان فانوس دریایی ، معنای واقعی تاریک ترین رذایل را نشان می دهد که فقط در اعماق روح انسان می توان یافت.
در مقابل ، این داستانی است که در آن هیچ تصویر مثبتی وجود ندارد. این داستانی است با شخصیت هایی که نمونه ای از آن ها به سختی می تواند مناسب باشد. با این حال ، این دقیقاً داستانی است که به وضوح می آموزد که به اولین تصور اعتماد نکنید و همیشه شک داشته باشید. از جمله آنچه در اطراف اتفاق می افتد.
 
در اینجا ، همه آن کسی نیستند که ادعا می کنند. و این فوق العاده است!
 
با پیشرفت طرح ، کل kaleidoscope احساسات را می توان بین شخصیت های رابرت پتینسون و ویلیام دفو ردیابی کرد. از ارتباط از راه دور دو غریبه گرفته تا اجتماعی از بهترین دوستان ، تلاش برای قتل ، خشونت ، دعوا ، آشامیدن با هم و برعکس. شخصیت ها احساس زنده بودن می کنند ، تعامل آنها باعث ایجاد احساس باطلی نمی شود. که البته این امر تا حد زیادی به دلیل عملکرد درخشان نقش آنها توسط بازیگران است.
 
کارگردان سعی نمی کند همه اتفاقاتی که روی صفحه نمایش می افتد را منطقی توضیح دهد. بله ، او سعی نمی کند چیزی را توضیح دهد. این داستان با بحران روانی یکی از قهرمانان شروع می شود و به توهم و رفتار نامناسب او خاتمه می یابد.
 
بعضی اوقات به نظر می رسد که هدف اصلی که کارگردان با این نوار برای خودش تعیین می کند ، هرچه بیشتر ممکن است این سوال با صدای نامشخص باشد: "منظور این چه بود؟"
 
"فانوس دریایی" - فیلمی بسیار غیرمعمول ، عجیب و در نگاه اول - بی معنی است. همیشه اقدامات منطقی قهرمانان ، گفتگوهای پوچ ، گفتار مبهم ، فریب دائمی و فراموشی ، توجیه پذیر نیست - همه اینها فضایی از افسردگی، ناامیدی و فروپاشی عقل را ایجاد می کند. این تصویر در آستانه قرار گرفتن به سمت جنون و فرار از  واقعیت و آگاهی بسیار متعادل است.
در فیلم ، تأثیر آثار آندری تارکوفسکی ، دیوید لینچ و هرمان ملویل با موبی دیک خود به همان اندازه ردیابی شده است. یک دسته گل واقعی از منابع باکیفیت برای الهام گرفتن.
 
در عین حال ، اگر کمی عمیق تر به حوادثی بپردازیم ، آشکار می شود که "فانوس دریایی" گرچه مستقیم توضیح نمی دهد، اما از بسیاری جهات توطئه های اساطیر یونان باستان را قرض می گیرد. یعنی اسطوره پرومتئوس ، محافظ مردم از استکبار خدایان ، پادشاه سکاها ، تایتان ، که آتش را از زئوس دزدید و پنهانی به مردم داد. در قرائت Eggers ، او با خدای دریا ، پسر پوزیدون و هرا ، پادشاه Neroopavol - Proteus مقابله می کند.
 
این کارگردان از طریق تمثیل به اساطیر یونان باستان ، موضوعات درگیری نسلی ، نافرمانی از اراده خدایان قدرت ، عطش برای شکستن قوانین وضع شده و شورش علنی بر علیه یک سیستم را آشکار می کند. خون جوان و داغ که برای رسیدن به آن تلاش می کند ، آتش فانوس دریایی را به دست می گیرد و آن را از صاحب آن می گیرد.
 
شاید این وینسلو است که، وارد چرخه هیولای رنج های بی پایان می شود که توسط توماس ویک کنترل می شود. و شاید اینها فقط ماشینهای ذهن آشفته یک مرد جوان باشند. 
 
این فیلم به سادگی فیلمبرداری شد ، اگرچه بدون یافته های جالب توجه نبود. مایاک که یک فیلم ترسناک سیاه و سفید کلاسیک است ، مانند نقاشی های دهه 30 و 40 میلادی ، در انتقال حس وحشت و ناامیدی بسیار بهتر عمل می کند.
 
فیلمبرداری Jarine Blaschke ، همراه با موسیقی سرکوبگر ، سنگین ، اما مطمئناً زیبا از مارک کروین کانادایی ، باعث می شود در پیش پرده "مرد نامرئی" ساخته جیمز ول ، جایی در بروکلین "تئاتر خیابان لیو 46" در سال 1933 احساس کنید. "فانوس دریایی" یک سبک سازی نیست ، "فانوس دریایی" اثری از خود است.
 
همانطور که قبلاً نیز اشاره شد ، ویلیام دفو و رابرت پتینسون نقش های خود را درخشان ایفا می کنند. بین شخصیت های آنها می توان احساس شکست در زندگی در همه شادترین ، غمناک ترین و منزجر کننده ترین دقایق دید.
 
ویلیام دفو و رابرت پتینسون  بهترین دو بازیگر ممکن برای این فیلم هستند.
 
فیلمی غیرقابل درک ، غیر دوستانه ، دشوار برای درک ، اما در عین حال - عاری از تعصب ، زنده و باز برای تفسیر. هنری که باعث می شود شما فکر کنید و به شما امکان می دهد فکر کنید. همانطور که باید باشد.
 
رابرت اِجرز فیلمی خلق کرد که یادآور تا حدی از یک تئاتر با کیفیت بالا است و گذشته کارگردان را ملزم می کند. این تصویر در حال حاضر شایسته است که عنوان کلاسیک مدرن را بپوشد.
 
این فیلم در مورد این واقعیت است که جنون همیشه در جایی در میان ما زندگی می کند. یا ما دائماً در آغوش جنون هستیم؟
صحنه ای شگفت انگیز در فیلم وجود دارد که ویلیام دفو در نقش توماس ، دستیار خود را در یک مونولوگ خشن و خشن لعنتی، نفرین می کند: خشم اولیه بر چهره دفو ، که فقط توسط چشم سایه زده می شود ، با گذشت کلمات ، جای خود را به چهره های دلپذیرتر می دهد ، و در این لحظه می فهمید که این هنرمند بی نظیر است. توانایی شگفت انگیز او برای برقراری تعادل بین یک دیوانه سرسخت و یک انسان خونسرد شگفت انگیز است. و اگر Defoe در زمان زمانبندی سوئیچ ضامن را از یک حالت به حالت دیگر تغییر دهد ، آنگاه توسعه شخصیت پاتینسون (که دارای یک مونولوگ به همان اندازه چشمگیر است) شامل یک تحول پی در پی از یک برده فروتن و آرام از کار بدنی به دیوانه ای است که هر لحظه حمله می کند.
 
رابرت پتینسون سرانجام از شر نقش مزاحم خون آشام خوش تیپ خلاص شد و در نقش یک بازیگر دراماتیک قرار گرفت و با بازی در نقش جوانی Ifrahim Winslow با گذشته ای سیاه که باعث نمی شود او حتی برای یک دقیقه آن را فراموش کند ، و عقده های او ، ترس و رذالت ها که سرانجام به توهمات ترسناک او تبدیل می شوند.ویلیام دفو طبق معمول در بهترین حالت خود بود. او بازی نکرد ، اما به معنای واقعی کلمه در تصویر زندگی می کرد ، پیرمردی که تمام احساس وجدان و اخلاق را از دست داد ، و به همین دلیل از حس شفقت و همدلی محروم شد.از نظر روانشناسی ، فیلم به تدریج در یک روان مضطرب مداوم فرو می رود که از آن ناراحت می شود.
 
فیلمنامه در اواخر قرن نوزدهم در ساحل نیو انگلستان رخ می هد. در جزیره ای تنها در وسط آب های دریایی بی پایان ، یکی از نگهبانان فانوس دریایی می رسد که طی چهار هفته آینده تمام وقت خود را با یکدیگر می گذرانند ، به دور از تمدن و بدون امکان بیرون آمدن از اینجا و بدون کمک خارجی. وینسلو ،  که برای فرار از گذشته تاریک خود با این کار موافقت کرده است ، در تلاش است تا با رئیس خود توماس ویک همراه شود. توماس مست و خشن و ناخوشایند با وینسلو مانند یک برده شخصی رفتار می کند و پسر را موظف می کند تمام کارها را انجام دهد، توماس مدام به او دستور می‌دهد، مدام به او درباره‌ی پیشرفتِ شغلی‌اش در آینده قول می‌دهد و مدام داستان‌هایی درباره‌ی تیزهوشی خودش تعریف می‌کند. توماس با تمام این کارها می‌خواهد نشان بدهد که چه کار مهمی دارد و هرکسی نمی تواند کار او را انجام دهد. در حالی که خودش در بالای فانوس دریایی به قولی "دنیا را محافظت می کند".
وینسلو ، اگرچه بی سر و صدا اما از ویک متنفر است و روزها را تا انتهای شیفت شمارش می کند ، اما هنوز آماده تحمل تحقیر است. با این حال ، به زودی او از تمایز بین واقعیت و خیال دست می کشد. اما کابوس واقعی از زمانی شروع می شود که جزیره تحت طوفان بی پایان قرار می گیرد و قهرمانان را از فرصتی برای بازگشت به سرزمین اصلی محروم می کند. این اساسی ترین چیزی است که بینندگان باید بدانند. نکته قابل ذکر این است که ، با وجود چنین نقشه جنجالی ، نویسندگان حتی موفق شده اند که در آن یک جزء کارآگاهی قرار بگیرند ، که در نهایت انگیزه ها و دلیل رفتار شخصیت ها را فاش می کند. که قهرمانان را از شانس بازگشت به سرزمین اصلی محروم می کند. این اساسی ترین چیزی است که بینندگان باید بدانند.
 
البته سبک شناسی فیلم نقش بزرگی در نتیجه ایفا کرده است: یک قاب نیمه مربع سیاه و سفید ، زاویه های مستقیم ، نور ، یک دریای مواج مانند یک هیولای زنده ، صخره های سیاه بی نظیر و تاریکی بی پایان که شخصیت ها را احاطه کرده و باعث تنهایی آنها می شود. "فانوس دریایی" را نمی توان یک وحشت ایده آل نامید ، اما می توان آن را به دسته فیلمهایی نسبت داد که برای این کمال تلاش می کنند و حتی در آن نیز موفق می شوند.
استعاره فیلم افسردگی است.فیلم یک آزمایش است.اسطوره هایی در مورد سیزیفوس و پرومتئوس. قصه های ترسناک دریایی از پری دریایی و مرغ دریایی ، که روح ملوانان مرده را به خود جلب می کند. و احساس یک کابوس مداوم.
 
هردو دفو و پتینسون تجربه افراطی تناسخ را بر روی صفحه به نمایش می گذارند - آنها می نوشند ، قسم می خورند ، می جنگند و می رقصند. دفو عموماً قادر است تا دو دقیقه چشمک نزند و حتی در لحظه ای که خاک مرطوب روی چهره قهرمانش ریخته می شود ، مونولوگ های طولانی را ادامه دهد. پتینسون سرانجام تصویر یک جوان رمانتیک را می شکند ، دیدن این دگرگونی ها ترسناک و ناراحت کننده است - به نظر می رسد که آب یخزده کثیف از روی صفحه نمایش بیرون می ریزد.حال اگر جرات دارید فانوس دریایی را ببینید اما نگویید که به شما اخطار داده نشده است.

نظرات

۱۴۰۰/۱۱/۴رابرت پتیسون ستاره گرگ و میش، به اندازه کافی عجیب، از بدن خودش خجالت زده است. حتی در حین فیلمبرداری، او اغلب از برهنه کردن نیم تنه خودداری می کند و معتقد است که ظاهرش می تواند به تماشاگر آسیب برساند، زیرا هرگز ورزش نکرده است. علاوه بر این، او از بدشکلی هراسی بدن رنج می برد، اختلال خاصی که با کمرویی و عدم تمایل به پذیرش حتی نقص های جزئی در بدن خود همراه است. این بازیگر مشهور جهان همچنان از قضاوت دیگران می ترسد و سعی می کند نقص خود را با بازی درخشان جبران کند.

در ادامه بخوانید...

معرفی فیلم شیوع Contagion، دست نزن!

در
معرفی فیلم شیوع Contagion، دست نزن!
"آیا می دانید سنت دست دادن از کجا آمده است؟" در زمان های قدیم مردم با دست دادن ، نشان می دادند که سلاحی در دست ندارند. "من آن را نمی دانستم." "جالب است که ویروس از این امر آگاهی داشت!" 
معرفی فیلم:
فیلم شیوع یک داستان نیست ، یک درام اجتماعی است. قبلاً اتفاق افتاده است و این امر در آینده کاملاً امکان پذیر است.(شیوع ویروس کرونا در 2020) در سال 1918 بود که به اصطلاح "آنفولانزای اسپانیایی" جان 50 میلیون نفر را گرفت. این یک وضعیت بسیار واقعی است که در آن یک ویروس جهش یافته با ترکیبی جدید ظاهر می شود.
 
سناریوی فیلم شیوع ، Contagion براساس داستانی در مورد :
 

ویروس کشنده ناشناخته است که از طریق لمس اشیاء آلوده منتقل می شود و تعداد زیادی از افراد را آلوده می کند.

اما ، اول از همه ، این یک فیلم درباره جامعه است ، درباره رفتار مردم در شرایطی که همه چیز از کنترل خارج می شود. بر اساس نام یا تریلر ، ممکن است فکر کنید که این یک فیلم تخیلی یا هیجانی دیگر درباره انقراض بشریت است ، اما این ساده اندیشی است .فیلم در مورد بیماری نیست ، بلکه در مورد مردم و جامعه در طول همه گیر شدن با یک ویروس ناشناخته است.فیلم شیوع ما را به واقعیت نزدیک می کند و نشان می دهد که وقایع تقریباً مستند را از نزدیک ببینیم.
 
در فیلم شیوع، هیچ میمون کوچکی از Epidemic Wolfkang Peteren وجود ندارد که بتواند کل بشریت را نجات دهد. بله ، فیلم شیوع سودربرگ برخلاف شیامالان ، تا حد ممکن واقعی و قابل درک به نظر می رسد.فیلم در هر دو مقیاس جهانی همه گیر و جزئیات خانگی را نشان می دهد. تخیل نویسندگان تقریباً در آن نقشی ندارد و این طرح براساس تاریخ بشر بنا شده است ، که در آن شیوع های مشابه و بیماری های قبلاً ناشناخته و همچنین بر فرضیات بسیاری از دانشمندان و پزشکان مشاهده شده است.
تماشای این فیلم را به دوستداران فیلم هایی که طبق استانداردهای هالیوودی ساخته شده اند توصیه نمی کنم ، زیرا شما هیچ داستان مستحکمی در این فیلم با شخصیت اصلی در مرکز حوادث نخواهید دید. تعداد زیادی بازیگر مشهور وجود دارند که اصلی ترین آنها هم در مرکز توجه قرار ندارد.
با وجود زمان محدودی که برای هر بازیگر روی پرده اختصاص داده شده است ، همه بدون استثنا در نقش خود ، خوش درخشیده اند.
 
به نظر من ، نفوذ هالیوود فقط با جابجایی برخی از ارزشهای خانوادگی یا یک قهرمان مجرد در این داستان ، همه چیز را خراب می کند (در ابتدا به نظرم می رسید که آن  قهرمان مت دیمون باشد ، اما انتظارات من تحقق نیافت)) که یک بار دیگر دنیا را نجات خواهد داد. . خوشبختانه این اتفاق نیفتاد. سودربرگ جامعه را بررسی می کند ، نه یک فرد را. این فیلم سرنوشت تمام سیاره زمین را نشان می دهد.
 
در همین زمان ، نکاتی در فیلم شنیده می شود مانند:
 
" دستان خود را بشویید" ، "صورت خود را با دستان خود لمس نکنید"دست ندهید، روبوسی نکنید و غیره.
 
بله ، دقیقاً این جزئیات پیش پا افتاده و روزمره است که فیلم به آن پرداخته است. همه اینها برای یک هدف واحد در نظر گرفته شده است: تا حد ممکن بیننده را به دام بیندازد ، زیرا این روزمرگی و تا حدی پیش پا افتادگی است که مسبب اصلی همه گیری بیماری می شود.
 
این فیلم از دقایق اول اعتیاد آور است و تا آخر بینندگان را به حالت تعلیق در می آورد ، از آن خنده ها و شوخی های عصبی فقط گاه و بیگاه شنیده می شود ، جواب آن فقط لبخندهای کج همسایگان است. هر چه به آخر فیلم نزدیکتر می شود ، همه چیز واضح تر می شود:
منشا ویروس؛ چگونه با آن مقابله کنیم؛ چه کسی دروغ می گوید و چه کسی حقیقت را می گوید. این دقیقاً مثل نشستن در خانه و گوش دادن به خبرنامه ها است ، مثلاً در سال 2009.
 
واقعی ترین ، ساده ترین و جذاب ترین فیلم درباره ویروس را می توانید با تماشای فیل شیوع ببینید. کارگردان به قابلیت اطمینان بالایی و تقریبا مستند به آن دست یافته است. همه اینها با بازی فوق العاده بازیگران و کار فیلمبردار و همچنین موسیقی هیجان انگیز و تقریباً ترنس آهنگساز ثابت وی کلیف مارتینز ، کاملاً آشنا با فیلم های سودربرگ تکمیل شده است. اگرچه ممکن است کسی از تنوع تصاویر ناشناخته و نبود یک داستان محکم خوشش نیاید اما تصمیم گیری بر عهده شماست.
 
و باز هم تکرار می کنم انتظار جلوه های فوق العاده یا بازیگری درخشان را نداشته باشید. این فیلم باید به عنوان داستانی و مستند تماشا شود و با آن رفتار شود.سخنان میچ باعث می شود شما فکر کنید و به گذشته نگاه کنید که چگونه زندگی می کنیم و چه می کنیم!
 
بعد از تماشای فیلم شیوع من از این واقعیت که هر روز زندگی می کنیم و به چیزهای جزیی مثل لمس کردن صورت ، دستگیره ها ، درها و سایر موارد توجه نمی کنیم، فکر کردم. و به یاد می آورم که شیشه های موجود در وسایل حمل و نقل عمومی به دلیل تنفس ما و مقدار زیادی میکروب روی شیشه، غبار جمع می شود و اگر شما برای دیدن خیابان شیشه را با کف دست خود پاک کنید ، ما خطر ابتلا به همان ویروس را داریم.(و خیلی ها این کار را می کنند) به دلایلی ، این دقیقاً همان چیزی است که من درست پس از صحنه ای به یاد آوردم که بارنز از اتوبوس پیاده شد.
 
به طور کلی ، فیلم شخصیت هایی را نشان می دهد که سبک زندگی آنها را در اولویت قرار می دهد. کدام یک باعث می شود در مورد سؤال "چگونه زندگی می کنید و چرا؟"
نبرد بین Fishbourne و Low می تواند با قدرت بیشتری مستقر شود. شخصی که می خواهد میلیون ها دلار درآمد داشته باشد و شخصی که می خواهد میلیون ها نفر را نجات دهد.
 
شخصیت های کیت و جنیفر بسیار خوشحال هستند. حتی در مواقع اضطراری ، افرادی وجود دارند که آماده جنگ برای این جهان هستند و با به خطر انداختن جان خود ، به مرکز خطر می روند تا سعی در بومی سازی عفونت و یافتن دلایل بیماری داشته باشند.
 
اگر به دنبال یک فیلم برای مقایسه هستید ، "تاریکی" فرانک دارابونت به ذهن می آید ، جایی که همه چیز مشابه بود ، اما در مقیاسی بسیار کوچکتر (کل اقدام در یک فروشگاه با 30 نفر انجام می شود ، در حالی که "شیوع" تمام دنیا را در بر می گیرد). اگر "تاریکی" خیال با درهم آمیختن از ژانر ترسناک است (بعد از همه استفان کینگ) ، پس از آن در "شیوع" تنها روشی که همه چیز واقع بینانه درک و اثبات شود ترسناک است.
 
استیون سودربرگ فیلمی ساخته که در آن ژانرهای زیادی همزیستی هستند: از درام گرفته تا داستان كارآگاهی. و او آن را بسیار ماهرانه به هم جوینت کرده است ، نه اینکه روی شخصیت های فردی متمرکز شود بلکه جامعه را به عنوان یک سیستم نشان داده است. در اینجا شما پزشکان ، سیاستمداران و شرکت های دارویی را دارید که در تلاشند تا از غم و اندوه مشترک مردم سود ببرند.جمعیت خشمگین که مغازه ها و داروخانه ها را خرد می کنند ...
 
وحشت، خشم ، عصبانیت. همه اینها دقیقاً هنگامی متولد می شوند که احساس می کنیم ،باید زنده بمانیم! اما به یاد داشته باشید ، ما انسان هستیم ، حیوان نیستیم.
 
اما نکته اصلی حضور شخصیت هایی است که واقعاً سعی می کنند به دیگران کمک کنند ، حتی تحت از دست دادن زندگی خودشان. شما واقعاً نگران این افراد هستید و در زمان تماشای فیلم هر دقیقه احساساتی تر می شود.
 
کار دوربین استیون سودربرگ سزاوار ستایش ویژه است: بیشتر عکس ها ایستا هستند که به شما امکان می دهد فیلم را با آرامش نسبی تماشا کنید و به آن سبک خاصی می دهد. موسیقی متن فیلم در ابتدای فیلم تقریبا نامرئی است ، اما با بزرگتر شدن طرح ، سرعت می یابد و فضای پرتنش ایجاد می کند.
بازیگران فوق العاده هستند. گوئینت پالترو ، نقش زنی که باعث انتشار ویروس شد ، را بازی می کند، با شگفتی با نقش خودکنار آمد. داستان قهرمان کیت وینسلت از بینندگان بویژه احساسی ها ، اشکشان را در می آورد. ماریون کوتیار مثل همیشه بسیار زیباست و بسیار جسورانه نقش خود را بازی می کند. جنیفر آل به نظر من بصورتی هوشمندانه، نقش شجاع ترین شخصیت این فیلم را بازی کرد.
 
در مورد بازیگران مرد ، Jude Law که به دلایلی بسیاری، دوست دارند او را فقط یک چهره زیبا بنامند ، از دیگر بازیگران مرد بهتر در نقشش فرو رفت . او در این فیلم نقش یک وبلاگ نویس را بازی می کند که سعی می کند از افرادی که به او اعتماد دارند درآمد کسب کند. این احتمالاً تنها شخصیت منفی فیلم است : شخصیت جود آنقدر منزجر کننده است که شما فراموش می کنید که وی توسط یکی از بازیگران کاریزماتیک ترین زمان ما بازی می شود. مت دیمون و لارنس فیبربور خوب بازی کردند.
 
شیوع یک فیلم بسیار جسورانه است. جسورانه ترین از زمان افشای کلاهبرداری از منابع رسانه ای در فیلم ها ، Erin Brockovich و Informant است.فیلم هایی مثل Che و The Good German وجود داشتند ، اما همه درباره جنگ و همیشه با یک انگیزه. هر آنچه در این قبیل فیلم ها اتفاق می افتد توسط کسی از بالا نظارت می شود.
 
 اما سودربرگ  بیشتر جلو رفت. وی به غول های دارویی جهان و همچنین "بهداشت عمومی" یونیسف - واکسیناسیونها حمله کرد.بنابراین ، ما یک تصویر واقعاً جسورانه داریم که شرکت های داروسازی را به چالش می کشد.
 
آنها با عجله در حال پول درآوردن از بیماری شما هستند. همایش ها به صورت فوری تشکیل می شوند ، مقیاس شیوع ، ضرایب ترس و اعتماد محاسبه می شود. شرکت ها اجازه می دهند بیماری ها توسعه پیدا کنند ، زیرا هر چه افراد آلوده تر شوند ، واکسینه بیشتر می شوند. 
 
اوج کل فیلم صحنه مکالمه قهرمان آلن کراموید (جود لاو ) روی نیمکت در پارک است. این را گوش کنید ، بیشتر اوقات ، با دقت بسیار زیاد ، مونولوگ کنید. من شخصاً از این صحنه لذت زیبایی شناسی کسب کردم. این عبارت بیشترین توجه را به خود جلب می کند:
 
شاید این واکسن بعد از 10 سال باعث بیماری اوتیسم ، نارسایی خون یا  سرطان شود ، چه کسی می داند. در سال 76 ، مردم در حال زدن واکسن آنفولانزا بودند. بیماری سیستم عصبی. اکنون همه ما خرگوش های آزمایشی هستیم ، توهمات را رها کنید. کمی بیشتر ، و آنها شروع به لیست عوارض جانبی مانند زیرنویس ها در پایان فیلم می کنند. "
 
آیا ما در حال آماده سازی برای همه گیری جدید هستیم؟ سندرم شدید تنفسی حاد (SARS) ، آنفولانزای خوکی (H1N1) و اکنون MEV-1. تاکنون این فقط تصور یک کارگردان بود ، اما برای شرکت های داروسازی مهمترین چیز این است که مصرف دارو پایین می آید و هر چه بالاتر باشد ، بهتر می شود.
 
و باز هم می خواهم بگویم تماشای این فیلم برای همه مناسب نیست. آن دسته از افرادی که از فیلم انتظار خون و خونریزی دارند بهتر است "مه" را تماشا کنند. فیلم شیوع که در پشت دوربین استیون سودربرگ ایستاده و در جلوی دوربین گروهی از مشهورترین بازیگران سینمای جهان، برای کسانی است که تمایل به تماشای یک فیلم مفهمومی باکیفیت در اوقات فراغت دارند که اگر به طور صحیح برداشت شود ، یک شعار را در کل فیلم مشاهده می کنند"به زودی جهان آلوده خواهد شد"

نظرات

در ادامه بخوانید...