سریال Dark - تاریکی

در

ddd.jpg

سریال علمی تخیلی آلمانی Dark تاریکی محصول شبکه Netflix است. سریال تاریکی حداقل 36 شخصیت دارد که یا با هم فامیل هستند یا به نوعی با هم در ارتباط هستند. در این مقاله به معرفی شخصیت ها، ارتباط آن ها و داستان دارک میپردازیم.

 

خطر لو رفتن داستان فیلم در ادامه وجود دارد. بهتر است حداقل تا انتهای فصل دو را دیده باشید. لطفا توجه داشته باشید اسامی شخصیت ها ترجمه نشده چون داستان به اندازه کافی گیج کننده است.سریال دارک یکی از بهترین سریال های خارجی است.

 

داستان سریال دارک

Dark درباره سفر در زمان است. Noah اولین شخصیت منفی داستان بدنبال ساخت ماشین زمان است. Noah برای آزمایش ماشین زمان از کودکان استفاده می کند. کودکان در هنگام انجام آزمایشات کشته می شوند. سریال با داستان اولین کودک شروع می شود. به نظر Erik Obendorf اولین کودک ربوده شده است ولی در قسمت های بعدی مشخص می شود که قبلا نیز این اتفاق افتاده است. 

سریال تاریکی در 3 زمان اصلی سال های 1953، 1968 و 2019 اتفاق می افتد. چرخه 33 ساله ای که به گفته شخصیت ها دائم درحال تکرار است. داستان در 3 زمان فرعی 1888، 1921 و 2052 نیز دنبال می شود.در ادامه به نقد سریال دارک ، بررسی سریال دارک می پردازیم.   

نقد سریال دارک ، بررسی سریال دارک  

فصل اول

آلبرت اینشتین:

the dividing line between past, present, and future is an illusion

 

تفاوت میان گذشته، حال و آینده توهمی بیش نیست.

 

Michael Kahnwald  بعد از نوشتن نامه خداحافظی خود را دار می زند، این موضوع برای پسرش Jonas Kahnwald بسیار سخت و سنگین است و او را راهی تیمارستان می کند. 6 ماه از خودکشی Michael گذشته و Jonas به مدرسه باز میگردد.

 

Erik Obendorf

سریال دارک
Erik Obendorf در پناهگاه در سال 1986

 

Erik در ابتدای سریال ناپدیده شده است. او در سال 2019 دزدیده شده و به سال 1986 منتقل میشود. Erik درحین آزمایش اولین نسخه ماشین زمان Noah کشته شده و جسد او به سال 1953 منتقل می شود.

داستان ادامه پیدا می کند تا اینبار Michael ناپدید می شود، پدر Michael به هر دری میزند تا پسرش را پیدا کند ولی داستان پیچیده تر می شود، Michael بدون هیچ اثری ناپدیده شده است.

 

Michael Kahnwald / Mikkel Nielsen

سریال دارک
Mikkel کوچک و بزرگ در سال 2019

 

Mikkel پسر Ulrich و Katharina است که در اولین اپیزود ربوده می شود. او به سال 1986 رفته و در همان جا گیر می افتد. او توسط پرستار Ines به فرزندخواندگی پذیرفته می شود. وقتی بزرگ می شود اسم خود را به Michael تغییر می دهد و با Hannah ازدواج می کند. Mikkel در نهایت پدر Jonas می شود.

 

Ulrich Nielsen

سریال دارک
Ulrich در سال 1986، 2019 و دوباره در سال 1986

 

Ulrich پدر Michael است، او در سال 2019 یک مرد میان سال است و با Hannah Kahnwald به همسر خود Katharina Nielsen خیانت می کند، در فلش بک هایی در فصل یک گذشته Ulrich در سال 1986 نیز نمایش داده می شود. در نهایت او دروازه را پیدا می کند و به دنبال Michael به سال 1953 می رود. اون در سال 1953 به جرم قتل کودکان به زندان می افتد تا سال 1986 که پیرمردی شده است.

 

 

Jonas Kahnwald, Adam &The Stranger

سریال دارک
Jonas در سال 2019، 33 سال بعد و سال ناشناخته

 

Jonas شخصیت اصلی داستان سریال دارک است، از ابتدا در تمامی داستان ها نقش دارد و او سفر در زمان را شروع می کند، Jonas مسن تر با ظاهری عجیب به صورت غریبه در داستان ها شرکت می کند و در نهایت Jonas با چهره ای وحشتناک با نام Adam حضور پیدا می کند.

 

 

Hannah Kahnwald

سریال دارک
Hannah در سال 1986 و 2019

 

Hannah مادر Jonas است و در شهر ویندن کار و زندگی می کند. شغل او ماساژور است، در ادامه داستان زندگی Hannah در سال 1986 نمایش داده می شود. Hannah عاشق Ulrich است. 

 

Ines Kahnwald

سریال دارک
Ines در سال 1953، 1986 و 2019

 

Ines Kahnwald پرستار و مادرخوانده Mikkel است، اولین بار در سال 2019 با Ines مسن آشنا می شویم. او در سال 1986 در بیمارستان شهر ویندن کار می کند و در سال 1953 او دختر جوانی است.

 

 

Katharina Nielsen

سریال دارک
Katharina  درسال 1986 و 2019

 

Katharina همسر Urlich، مادر Mikkel، Martha و Magnus است. او و Urlich از زمان دبیرستان عاشق هم هستند.

 

Martha Nielsen

سریال دارک

Martha تنها دختر Urlich و Katharina به همان دبیرستان Jonas می رود. او و Jonas عاشق هم هستند. در نهایت Jonas متوجه می شود Martha عمه اوست.

 

 

Magnus Nielsen

سریال دارک
Magnus در سال 2019 و سال ناشناخته

Magnus برادر Martha و Mikkel است. Magnus بزرگسال را در فصل دو خواهید دید. 

 

Jana Nielsen

سریال دارکg
Jana درسال 1953، 1986 و 2019

 

Jana مادر Ulrich است و فامیل او ناشناخته است، در ابتدا او را در سال 2019 می بینیم. سپس زندگی او را در سال 1986 و در هنگام ربوده شدن Mads (برادر Ulrich) می بینیم. در سال 1953 با Ines Kahnwald دوست است.

 

 

Tronte Nielsen

سریال دارک
Tronte در سال 1953، 1986 و 2019

 

Tronte همسر Jana و پدر Urlich و Mads است. او در کودکی به ویندن مهاجرت کرده است. او در سال 1986 به همسر خود خیانت می کند و با Claudia Tiedemann وارد رابطه می شود. Tronte در سال 2019 با مسافرت در زمان آشنا می شود.

 

Agnes Nielsen

سریال دارک

Agnes مادر Tronte و مادربزرگ Urlich است. او در سال 1953 به ویندن مهاجرت کرده است.

 

Noah / Hanno Tauber

سریال دارک
Noah در سال 1921 و 1986

 

Noah برادر Agnes است که به صورت کشیش در بیشتر صحنه ها و زمان ها حضور دارد. او به نظر جاودانه است و در تمامی سال ها 1953، 1986 و 2019 به شکل مردی میانسال حضور دارد. Noah درحال ساخت ماشین زمان است و در هنگام آزمایش Erik، Yasin و Mads را به کشتن می دهد. در نهایت ماشین زمان او تکمیل شده و Helge را صحیح و سالم به زمان درست می فرستد.

 

Claudia Tiedemann

سریال دارک
Claudia در سال 1953، 1986 و 2019

 

Claudia Tiedemann مدیر نیروگاه هسته ای، در مقابل Jonas/Adam قرار دارد و او هم سعی در ساختن ماشین زمان دارد. Claudia یکی از شخصیت های اصلی داستان است و تعداد زیادی سفر در زمان می کند. او به جادوگر سفید مشهور است.

 

Gretchen

سریال دارک

Gretchen سگ Claudia است که در سال 1953 در غار های ویندن گم شده و در سال 1986 پیدا می شود. Claudia از همین موقع به اشکال غار ها و اتفاقات عجیب شک می کند.

 

Regina Tiedemann

سریال دارک
Regina در سال 1986 و 2019

 

Regina دختر Claudia است، پدر او مشخص نیست، او مالک هتل ویندن است، Claudia برای نجات او از سرطان به آینده سفر می کند. او با Boris/Aleksander ازدواج می کند و مادر Bartosz است.

 

Aleksander Tiedemann / Boris Niewald

 dark سریال
Aleksander در سال 1986 و 2019

 

Aleksander در سال 1986 در شرایط عجیبی به ویندن آمده است. در بدو ورود با Regina آشنا می شود و باهم ازدواج می کنند. اسم واقعی او Boris Niewald است. او رئیس نیروگاه هسته ای در سال 2019 است. Aleksander  پدر Bartosz است.

 

Bartosz Tiedemann

dark سریال

Bartosz تنها فرزند Regina و Aleksander است. او در ابتدا با Martha دوست بود که بعدا با ورود Jonas رابطه آنها از هم پاشید.

 

Egon Tiedemann

dark سریال

Egon پدر Claudia و پدربزرگ Regina است. او افسر پلیس است. Egon همیشه درحال حل کردن پرونده بچه های گم شده است. در نهایت متوجه سفر در زمان می شود و به دست دخترش Claudia کشته می شود.

doris Tiedemann

dark سریال

Doris همسر Egon و مادر Claudia است. Doris و Agnes عاشق هم هستند.

 

 

H.G. Tannhaus

dark سریال
H.G. Tannhaus در سال 1953 و 1986

 

Tannhaus ساعت ساز است و مغازه کوچکی در ویندن در سال 1953 دارد. او نویسنده کتاب "سفر در زمان" است. او به Jonas و Claudia برای سفر در زمان و رسیدن به هدفشان کمک میکند.

 

Charlotte Doppler

dark سریال
Charlotte در سال 1986 و 2019

 

Charlotte توسط ساعت ساز به فرزندخواندگی گرفته شده، او در سال 2019 افسر پلیس است. در پایان فصل 2 متوجه می شویم او فرزند Noah و Elisabeth است. یعنی او فرزند دختر خودش است. تناقض عجیبی که در سریال به عنوان داستان مرغ یا تخم مرغ نیز ذکر شده است.

 

Elisabeth Doppler

dark سریال
Elisabeth در سال 2019 و 2052

 

Elisabeth دختر Charlotte و Peter Doppler است. او در سال 2019 کودک است و رهبر یک شورش در 2052 می شود. او کر و لال است. Elisabeth بعدا عاشق Noah شده و در نهایت از او صاحب فرزندی می شود. این فرزند همان Charlotte است که در زمان به 1986 منتقل شده و بعدا بزرگ می شود و خود Elisabeth را بدنیا می آورد تا چرخه بسته شود.

 

Franziska Doppler

dark سریال
Franziska در سال 2019 و سال نامشخص

 

Franziska خواهر Elisabeth است و فرزند Charlotte و Peter است. در ابتدا با او در سال 2019 آشنا می شویم. او جوان و رمانتیک است و عاشق Magnus می شود. بعدا Franziska بزرگ شده و همراه Magnus برای Adam کار می کند.

 

Peter Doppler

dark سریال
Peter در سال 2019

 

Peter همسر Charlotte است. او روانشناس است. Peter احتمالا تنها شخصیت ای است که فقط به صورت بزرگسال در سال 2019 مشاهده شده است. او به صورت مخفیانه با Bernadette رابطه دارد.

 

Helge Doppler

dark سریال
Helge در سال 1953، 1986 و 2019

 

Helge پدر Peter است، Urlich در کودکی به قصد کشتن به او حمله کرده و زخم روی صورت او نشان همین داستان است. Helge در سال 1953 کودک است و برای Claudia کار می کند تا بزرگ می شود.

 

Bernd Doppler

dark بررسی سریال

Bernd پدر Helge و پدربزرگ Peter است.او موسس نیروگاه هسته ای در ویندن است. این نیروگاه مرکز سفرهای زمان، ذره خدا و باعث پیشرفت و توسعه شهر ویندن می باشد.


Greta Doppler

dark بررسی سریال
Greta در سال 1953

 

Greta مادر Helge است. در فصل یک او پیش Noah (کشیش) اعتراف می کند که شک دارد Bernd پدر Helge باشد.

 

Torben Wöller

dark بررسی سریال

 

Torben افسر پلیسی در سال 2019 در ویندن است، او زیر دست Urlich و Charlotte کار می کند. چشم او در یک صانحه نامشخص اسیب دیده. او به صورت مخفیانه برای Aleksander Tiedemann رئیس نیروگاه هسته ای کار می کند.

 

Bernadette Wöller

dark بررسی سریال
Bernadette فصل یک دارک

 

Bernadette خواهر Torben و در پارکینگ کامیون ها خارج از ویندن کار می کند.

 

Jürgen Obendorf

dark بررسی سریال
Jürgen در سال 2019

 

Jürgen به صورت مخفی برای Aleksander رئیس نیروگاه هسته ای کار می کند. Erik پسر Jürgen در ابتدای داستان فصل یک ربوده شده است.

 

Bartosz Tiedemann بزرگسال

dark بررسی سریال
Bartosz در سال 1921

 

Bartosz در زمان نوجوانی به سال 1888 سفر کرده و در گذشته بزرگ شده است و در سال 1921 به دست Noah کشته می شود. در فصل سه به Bartosz  به عنوان پدر Noah و Agnres نیز اشاره شده است.

 

Silja

dark بررسی سریال

 

Silja همسر Bartosz و دختر Hannah Kahnwald است. در فصل سه، Hannah با Egon Tiedemann رابطه داشته و در نهایت Silja متولد می شود.

 

فصل دوم

فردریش نیچه

When you look into an abyss, the abyss also looks into you

 

اگر مدتی طولانی به ژرفنا بنگری، ژرفنا نیز به تو خواهد نگریست

در ادامه داستان فصل یک، نحوه ساخت تونل توسط Noah و Bartosz  را میبینید، جایی که Noah تصمیم به قتل Bartosz میگیرد، البته چاره ای جز این کار نیست، با اینکه به نظر همه چیز انتخابی است ولی همه مجبور به انجام حلقه تکراری هستند که در آن گیر افتاده اند.

 

 

فصل سوم

سریال dark فصل سوم

آرتور شوپنهاور

A man can do what he wants, but not want what he wants 

 

انسان مختار است به خواسته هایش جامه ی عمل بپوشاند، اما تقدیر است که آن خواسته ها را انتخاب می کند.

در انتهای فصل دوم، آخرالزمان اتفاق می افتد ولی دنیا به پایان نمیرسد، انفجاری در نیروگاه هسته ای ویندن رخ داده که بیشتر شهر را نابود می کند و تقریبا همه شخصیت ها کشته می شود. در لحظه انفجار بزرگ  Peter، Elisabeth، Claudia، Regina و Noah در پناهگاه هستند و جان سالم به در میبرند. از طرفی بچه ها و The Stranger نیز توسط ماشین زمان به سال 1888 فرستاده می شوند جایی که سوخت ماشین تمام شده و گیر می کنند. 

 

داستان در فصل سه از حالت خطی تک دنیا خارج شده و ما با 3 دنیا همزمان سر و کار داریم، دنیای Adam/Jonas، دنیای Martha/Eva و دنیای Origin یا دنیای اصلی، دو دنیای Adam و Martha حاصل یک اشتباه در ماتریکس هستند، وقتی H.G. Tannhaus ساعت ساز تصمیم به ساخت اولین ماشین زمان در دنیای Origin می گیرد. در هنگام آزمایش ماشین زمان Tannhaus اشتباها دو دنیای جدید شکل میگیرد که هر کدام از دنیای اصلی جدا می شوند. دو دنیای جدا شده از Origin هیچ راهی به دنیای اصلی ندارند و شخصیت ها در زمان هایی دنیای خود و در نهایت با ساخت ماشین زمان کروی بین 2 دنیای ساخته شده حرکت می کنند. Adam و Eva سعی در حفظ دنیای خود دارند و هر کدام که عاشق آن یکی است نمی تواند جلوی پایان دنیای خود را بگیرد و در نهایت Adam تصمیم می گیرد هر 2 دنیا را پایان دهد تا شاید همه از این عذاب تکراری خلاص شوند. 


Martha / Eva

dark بررسی سریال
Martha در دنیای دو (دنیای Martha) در سال 2053

 

در فصل سه، چند جهان وجود دارد. در یکی از این دنیا ها نسخه متفاوت از Martha وجود دارد. او بزرگ شده و تبدیل به Eva می شود. او نقطه مقابل Adam است.

 

The Unknowns

بررسی سریال دارک

در فصل سه، Jonas و Martha فرزندی دارند، این فرزند نامی ندارد و در دنیای دارک به او ناشناخته گفته می شود. ناشناخته به صورت کودک، بزرگسال و مسن به صورت همزمان دیده می شود و هر سه باهم همکاری می کنند.

 

آیا سریال دارک بر مبنای فیزیک واقعی است؟

دارک به طرز عجیبی دقیق است، تقریبا در هیچ جای سریال اشتباهی وجود ندارد، البته دارک نیز بدون اشتباه نیست و در یکی از صحنه ها ارتباط شخصیت ها اشتباه اورده شده ولی در کل سریال کم اشتباهی است، از نظر خط داستانی سریال بسیار پیچیده و عجیب است و در نوع خود بینظیر است. از نظر فیزیک سریال برپایه Multiverse یا فرضیه چندجهانی ساخته شده است، در سریال به Higgs boson یا بوزون هیگز یا ذره خدا اشاره می شود که به صورت تئوری در سال 1964 معرفی شد و در سال های 2011 تا 2013 کشف و در سال 2016 در مقالات علمی معرفی شد. در ساخت دارک به جزئیات زمانی بسیار دقت شده و اگر فرضیه سفر در زمان روزی به واقعیت بیانجامد عاقب دارک دور از انتظار نیست. در نهایت توجه داشته باشید دارک یک درام علمی-تخیلی است نه یک سریال مستند.

 

آیا شهر ویندن واقعی است؟

شهر ویندن واقعی است ولی محل فیلم برداری سریال نیست، سریال دارک در نزدیکی برلین فیلم برداری شده است. 

 

واقعیت های متفاوت

در پایان فصل دوم سریال Dark وقتی Martha به دست Adam کشته می شود و دنیا به اخر میرسد چند واقعیت مختلف در یک دنیا به وجود می آید که هرکدام می توانند آینده جداگانه ای داشته باشند، اگر Jonas با Martha-2 برود، اگر Jonas کشته شود یا اگر Jonas با Adam به دنیای Martha-2 برود و در نهایت Marth-2 را نجات بدهد و به Origin برود. این 3 داستان را در فصل سه شاهد هستیم.

 

نکات مخفی سریال دارک

برای مثال اسلحه ای که Adam برای کشتن Martha استفاده می کند همان اسلحه ی Aleksander است که به دست Hannah رسیده است. گردنبد نیز مانند اسلحه دست به دست می شود و از Hannah به Martha میرسد. 

 

پایان سریال دارک

وقتی Adam می بینید توان تحمل مشکلات را ندارد و هر کاری میکند چرخه تکرار می شود و او مجبور به کشتن Martha است و هیچ آینده ی روشنی برای دنیای او نیست تصمی میگیرد دنیا را پایان دهد ولی برای این کار هم توان لازم را ندارد، او فقط اشتباهات گذشته را تکرار می کند، Martha و Adam هرکدام در حلقه ی تکرار گیر افتاده اند تا بالاخره Claudia خبر از وجود دنیای اصلی یا Origin می دهد، اینبار Adam تصمیم میگیرد با کمک Jonas و Martha  یکبار برای همیشه مشکل را حل کند، Jonas و Martha با استفاده از ماشین زمان کروی به زمان قبل آخرالزمان می روند و با استفاده از یک وقفه زمانی به دنیای Origin وارد می شوند، زمان ورود به Origin دقیقا مطابق با زمان ایجاد 2 دنیای متفاوت آنهاست، یعنی وقتی که H.G. Tannhaus ساعت ساز تصمیم میگیرد ماشین زمانی بسازد تا از کشته شدن پسر، عروس و نوه اش جلوگیری کند، Jonas و Martha با متوقف کردن مارک پسر ساعت ساز او را ادامه سفر منصرف می کنند و او هرگز تصادف نمی کند، یک تصمیم ساده که دنیای Jonas و Martha را از می پاشد و حلقه شکسته می شود.

 

پرسش های بی پاسخ سریال دارک

در این داستان پیچیده سوال های زیادی مطرح شده که به بیشتر آنها پاسخ داده شده است ولی برخی پرسش ها نیز بی پاسخ ماندند؟

 

بررسی سریال دارک
Woller در فصل یک

چه اتفاقی برای چشم Woller افتاده است؟

راز آسیب دیدن چشم Woller از اپیزود های اول سریال ادامه دارد، در فصل دو نزدیک بود که برملا شود ولی یک حادثه مانع بازگویی داستان او شد. Woller جهان اصلی نیز درحال بازگویی با قطع برق داستان را نیمه کار می گذارد و در نهایت این راز باقی می ماند.

 

 

بررسی سریال دارک

زخم صورت Silja از کجا آمده است؟

Silja که در نهایت همسر Bartos می شود، در سنین نوجوانی با زخمی روی صورت ظاهر می شود. Hannah مادر Silja هیچ وقت توضیحی درباره زخم صورت او نمی دهد. 

 

درخت فامیلی دارک

دارک داستان 4 خانوده Nielsen، Doppler، Kahnwald و Tiedemann است. که در زیر نسبت فامیلی همه مشخص شده است.

بررسی سریال دارک

 

سه جهان متفاوت سریال دارک 

جهان Adam (جهان یک) که در فصل 1 و2 به صورت کامل به آن پرداخته می شود، اتفاقات در جهان Martha (جهان 2) دقیقا مشابه جهان Adam است ولی با کمی تغییر، به همین دلیل در فصل 3 به صورت خلاصه به بیشتر اتفاقات مهم ولی مشابه پرداخت شده است، برای مثال Urlich در جهان یک به زندان می افتد و تمام عمر خود را در زندان و تیمارستان سپری می کند، Katharina سعی در نجات او دارد ولی به دست مادر خود Helene Albers کشته می شود. در جهان دو Urlich به دست Helge کشته می شود. همه چیز در جهان Origin (جهان اصلی) متفاوت است، شخصیت های مربوط به جهان 1 و2 در Origin حضور ندارند ولی اتفاقات همچنان به نظر آشناست.

 

 

فصل 4 سریال دارک

سریال دارک از سریال های تمام شده به حساب می آید.متاسفانه فصل 4 سریال دارک به صورت رسمی از Netflix کنسل شد و سریال در فصل 3 تمام می شود. پایان سریال دارک یکی از منحصر به فرد ترین خاتمه ها برای فیلم و سریال های سفر در زمان است.

 

نظرات

در ادامه بخوانید...

100 فیلم محبوب تاریخ سینما از نگاه منتقدان هالیوود ریپورتر

در
1. پدرخوانده

 فیلم کلاسیک پدرخوانده براساس رمانی از ماریو پوزو ساخته شده و داستان فیلم درباره خانواده مافیایی کورلئونه می باشد بازیگران سرشناسی چون مارلون براندو، آل پاچینو، روبرت دووال و دایان کیتن در آن به نقش‌آفرینی پرداخته اند.

 

imdb بهترین فیلم های تمام دوران

فیلم پدرخوانده نامزد 11 جایزه اسکار شد و جایزه بهترین بازیگر مرد (مارلون براندو)، بهترین فیلم و بهترین فیلمنامه را به خود اختصاص داد همچنین درجوایز گلدن گلوب پنج جایزه اصلی را بدست آورد. کارگردان پدرخوانده فرانسیس فورد کاپولا است و در سال ۱۹۷۲ برای کمپانی پارامونت فیلم را ساخته و داستان جنایی پدرخوانده مربوط به  سال‌های ۱۹۴۵ تا ۱۹۵۵ می باشد

 2. جادوگر شهر اوز

جادوگر شهر اوز که معروفترین و موفق‌ترین اقتباس از رمان  فران باوم به حساب می  بیش از دو میلیون دلار در سینماهای آمریکا و 980 هزار دلاردر سینماهای سایر نقاط جهان فروش داشته است.

 

جادوگر شهر اوز بر اساس رمانی برای کودکان نوشته ال. فرانک باوم آمریکایی به کارگردانی ویکتور فلمینگ محصول 1939  ساخته شده است و بازیگرانی چون جودی گارلند، فرانک مورگان، ری بولگر، برت لار و جک هالی  به ایفای نقش پرداخته اند.   

3. همشهری کین

ساخت همشهری کین 10 هفته به طولکشید،و با حضور معروف‌ترین عوامل فیلم هالیوود، از جمله گرگ تولند فیلمبرداری شد. اورسن ولز، کارگردان مشهور  سینما در سن25 سالگی بود، ولی علاوه بر کارگردانی، نگارش فیلم‌نامه ، تهیه‌کنندگی، و نقش‌آفرینی در فیلم همشهری کین را انجام داد .

 

imdb بهترین فیلم های تمام دوران

فیلم همشهری کین در 9 بخش نامزد جوایز اسکار شد که فقط در رشته بهترین فیلم‌نامه‌ ، جایزه به فیلم تعلق گرفت.در دهه‌ 60 دانشکده‌های فیلم‌سازی همشهری کین را به عنوان واحد درسی تدریس و تعدادی از بزرگان سینمای فرانسه چون ژان لوک ‌گدار و فرانسوا تروفو در ساخت فیلم هایشان از این فیلم الگو گرفتند.

4. رستگاری در شائوشنک

فیلم رستگاری در شائوشنک درامی رازآلود جنایی به کارگردانی فرانک دارابونت و بازی تیم رابینز و مورگان فریمن، محصول سال ۱۹۹۴می باشد رستگاری در شائوشنک یکی از برترین فیلم‌های تاریخ سینمای جهان معرفی شده است. فیلم نامه از  رمان استفن کینگ به نام ریتا هیروث و رستگاری در شائوشنک می باشد.

 

فیلم رستگاری در شائوشنک نامزد هفت اسکار از جمله بهترین بازیگر مرد، بهترین فیلم، ، بهترین فیلمنامه، بهترین ویرایش فیلم ،بهترین فیلمبرداری، بهترین موسیقی فیلم، و بهترین صدابرداری شد ، اما موفق به کسب هیچ‌یک نشد.این مراسم  ، اسکار سال ۱۹۹۴ بود.


5. داستان عامه‌پسند

تارانتینو در فیلم  داستان خود را در ساختاری پیچیده با گذرهای زمانی و مکانی متناوب به به جلو برده است و از هیچ کدام ازاشکال متعارف روایی سینما استفاده ننموده  . بازیگران فیلم داستان عامه‌پسند جان تراولتا، ساموئل ال.جکسون و اما تورمن  می باشند. 

 

سناریو فیلم توسط تارانتینو  نگارش شده و مشتمل بر  سه اپیزود با سه قصه مه با هم در ارتباطند می گردد. جایزه بهترین فیلم‌نامه را داستان عامه پسند دریافت کرد و در جشنواره کن موفق به کسب نخل طلا گردید، جایزه بهترین فیلم پلیسی جوایز "ادگارآلن پو" را اخذ و در جوایز گلدن گلوب و بافتا انگلیس چهار جایزه را از آن خود کرد.بودجه فیلم داستان عامه پسند تنها 8 میلیون دلاری بود اما فروش جهانی  معادل 213 میلیون دلار داشت. 

6. کازابلانکا

 بازیگران فیلم کازابلانکا  ، همفری بوگارت و اینگرید برگمن می باشند که در سال 1942 تهیه شد و سه جایزه اسکار بهترین فیلم، کارگردانی و فیلمنامه به فیلم کازابلانکا تعلق گرفت.

 

کازابلانکا در انجمن فیلم آمریکا در مکان سوم از 100 فیلم برتر قرار دارد.

7. قسمت سوم پدرخوانده

بازیگران قسمت سوم پدرخوانده دایان کیتن ، آل پاچینو، اندی گارسیا، و سوفیا کاپولا می باشند.

 

قسمت سوم پدرخوانده در سال ۱۹۹۰تهیه  و قسمت آخر از سه‌گانه پدرخوانده‌ بر اساس رمانی از ماریو پوزو می باشد.فیلم پدرخوانده 3بیشتر از 136 میلیون دلار فروش داشت و  نامزد دریافت هفت جایزه اسکار بود اما،  موفق به دریافت هیچ هیچ یک از جوایز نشد.

8. ای.تی

کارگردان فیلم‌ ای.تی ، تولید 1982که در زمان اکران پرفروش‌ترین فیلم تاریخ سینما شد استیون اسپیلبرگ می باشد . 

این فیلم موفق به اخذ چهار جایزه اسکار و در جوایز گلدن گلوب به عنوان  بهترین فیلم سال برگزیده شد.فیلم‌ ای.تی یکی از موفق‌ترین آثار اسپیلبرگ در زمینه تجاری به حساب می آید. ای.تی هر چند درباره دنیای کودکان و افسانه‌های تخیلی و فضاییاست ، اما توجه مخاطبین بزرگسالان را نیز به خود جلب می کند. فیلم ای.تی جایزه بهترین فیلم خارجی جوایز دیوید دوناتلو ایتالیا را در سال ‌1983 از آن خود نمود. 


9. ادیسه فضایی

فیلم ادیسه فضایی(2001) شاهکار استنلی کوبریک محصول 1968  می باشد.

 

فیلم نامه اقتباسی از داستان کوتاه آرتور.سی کلارک بود که موفق به کسب جایزه‌ اسکار بهترین جلوه‌های ویژه شد.

10. فهرست شیندلر

فهرست شیندلر یکی از تاثیرگذارترین فیلم‌های تاریخ سینما به حساب می آید .موسیقی فیلم توسط جان ویلیامز آهنگساز مشهور هالیوودی خلق شده است.

کارگردان فیلم فهرست شیندلر   استیون اسپیلبرگ می باشد. فیلم محصول سال ۱۹۹۳ و فیلم نامه  بر اساس کتاب شیندلرز آرک  (برندهٔ جایزه بوکر )تولید شده است.  

فروش ۳۲۱ میلیون دلاری برای فهرست شیندلر یک موفقیت تجاری بزرگ به حساب آمد و علاوه بر فروش بالا  جوایز بسیاری از جمله جایزه اسکار  برای بهترین کارگردانی و بهترین فیلم را کسب نمود.

هرچند که در ابتدا و انتهای فیلم، صحنه‌هایی به صورت رنگی وجود دارد اما فهرست شیندلر اولین فیلم سیاه و سفیدی می باشد که جایزه اسکار بهترین فیلم را بعد از سال ۱۹۶۰ برنده شد.   فهرست شیندلر سومین فیلم برتر تاریخ سینما در گونهٔ حماسی، در فهرست ۱۰ فیلم برتر در ۱۰ ژانر  بنیاد فیلم آمریکا می باشد.

11- جنگ ستارگان (1977) ، 12- بازگشت به آینده (1985) ، 13- مهاجمان کشتی گمشده (1981) ، 14- فارست گامپ (1994) ، 15- بر باد رفته (1939) ، 16- کشتن مرغ مقلد (1962) ، 17- اینک آخر‌الزمان (1979) ، 18- آنی هال (1977) ، 19- رفقای خوب (1990) ، 20- چه زندگی شگفت‌انگیزی (1946)؛

21- محله چینی‌ها (1974) ، 22- سکوت بره‌ها (1991) ، 23- لاورنس عربستان (1962) ، 24- اره‌ها (1975) ، 25- اشک‌ها و لبخندها (1965) ، 26- آواز در باران (1926) ، 27- باشگاه صبحانه (1985) ، 28- فارغ‌التحصیل (1967) ، 29- بلید رانر (1982) ، 30- پرواز بر فراز آشیانه فاخته (1975)؛

31- عروس شاهزاده (1987) ، 32- امپراطوری حمله را پاسخ می‌دهد (1980) ، 33- فارگو (1996) ، 34- زیبایی آمریکایی (1999) ، 35- پرتقال کوکی (1971) ، 36- روز تعطیل فریس بولر (1986) ، 37- دکتر استرنج لاو (1964) ، 38- وقتی هری به ملاقات سالی رفت (1989) ، 39- درخشش (1980) ، 40- باشگاه مشت‌زنی (1999) 

41- روانی (1960) ، 42- غریبه (1979) ، 43- داستان اسباب‌بازی (1995) ، 44- ماتریکس (1999) ، 45- تایتانیک (1997) ، 46- نجات سرباز رایان (1998) ، 47- بعضی‌ها داغش را دوست دارند (1959) ، 48- مظنونین معمولی (1995) ، 49- پنجره عقبی (1954) ، 50- پارک ژوراسیک (1993)

51- لبوفسکی بزرگ (1998) ، 52- همه چیز درباره ایو (1950) ، 53- هانتیگ خوش قلب (1997) ، 54- بوچ کسیدی و ساندنس کید (1969) ، 55- راننده تاکسی (1976) ، 56- درخشش ابدی یک ذهن پاک (2004) ، 57- شواله تاریکی (2008) ، 58- سانست بولوار (1950) ، 59- تلما و لوییس (1991) ، 60- آملی (2001)

61- داستان وست ساید (1961) ، 62- شمال از شمالغربی (1959) ، 63- روز گراندهاگ (1993) ، 64- مری پاپینز (1964) ، 65- گاو خشمگین (1980) ، 66- شیرشاه (1994) ، 67- آواتار (2009) ، 68- مانتی پیتون و جام مقدس (1975) ، 69- گلادیاتور (2000) ، 70- سرگیجه (1958)

71- تقریبا معروف (2000) ، 72- فرانکشتاین جوان (1974) ، 73- همه مردان رئیس جمهور (1976) ، 74- زین‌های شعله‌ور (1974) ، 75- پل رودخانه کوای (1957) ، 76- کوهستان بروک‌بک (2005) ، 77- شکارچیان روح (1974) ، 78- 12 مرد خشمگین (1957) ، 79- وال.ای (2008) ، 80- در بارانداز (1954)

81- آمادئوس (1984) ، 82- ارباب حلقه‌ها، یاران حلقه (2001) ، 83- جان سخت (1988) ، 84- آغاز (2010) ، 85- هفت (1995) ، 86- دیو و دلبر (1991) ، 87- ارباب حلقه‌ها ، بازگشت پادشاه (2003) ، 88- میلیونر زاغه‌نشین (2008) ، 89- شجاع قلب (1995) ، 90- ممنتو (2000)

91- راکی (1976) ، 92- بالا (2009) ، 93- برخورد نزدیک از نوع سوم (1977) ، 94- شکارچی گوزن (1978) ، 95- دکتر ژیواگو (1965) ، 96- هزارتوی پن (2006) ، 97- هواپیما (1980) ، 98 - سگ‌های پوشالی (1992) ، 99- بانی و کلاید (1967) ، 100- هفت سامورایی (1954) 

نظرات

۱۳۹۵/۱۲/۲۷Hello there, I dierevscod your website by the use of Google at the same time as looking for a similar topic, your site came up, it looks good. I have bookmarked it in my google bookmarks.

۱۴۰۰/۱۲/۸مارلون براندو ستاره درخشان هالیوود، مورد علاقه مردم و مردی با شخصیت دشوار - مارلون براندو به یک چهره نمادین در سینمای جهان تبدیل شده است. دوران کودکی این بازیگر را نمی توان پر از شادی نامید: پدر و مادرش از اعتیاد وحشتناکی به الکل رنج می بردند، بنابراین براندوی کوچک، همانطور که در کودکی به او می گفتند، اغلب مجبور بود در انواع میخانه ها به دنبال والدین الکلی خود بگردد. متعاقباً خود براندو به مطبوعات گفت: "من از یک خانواده الکلی ارثی ایرلندی هستم. همه اعضای خانواده ما مشروب خوردند. دایی، پدربزرگ، دو خواهرم، مادرم، پدرم…». خود هنرمند نیز از این سرنوشت در امان نماند.

۱۴۰۰/۱۲/۸مارلون براندو با بازی در نمایشنامه تنسی ویلیامز «تراموا به نام هوس» در سال 1947 محبوبیت و علاقه زیادی بین تهیه کنندگان به دست آورد و چند سال بعد این نمایش فیلمبرداری شد و براندو به عنوان نماد جنسی جدید هالیوود لقب گرفت. به دنبال آن یک سری بی پایان از نقش های موفق و نه چندان زیاد موفق و دو جایزه اسکار - برای نقش های اصلی در فیلم های On the Waterfront ( در بارانداز 1954) و The Godfather ( 1972پدرخوانده ) دنبال شد. این بازیگر به دلیل اجرای درخشان نقش ها و همچنین جنجال های مفتضحانه متعدد ، بد خلقی ، نگرش بد نسبت به زنان و عشق به مواد مخدر و الکل مشهور بود.

۱۴۰۰/۱۲/۸مارلون براندو سه بار ازدواج کرد، همه منتخبان او منحصراً شرقی بودند: هندی، مکزیکی و تاهیتی. شایعات حاکی از آن است که مارلون براندو عاشق همسر سوم خود (شریک در فیلم "شورش در بانتی")بود، او حتی چندین جزیره در نزدیکی تاهیتی خرید تا با او زندگی کند و برای مدتی سینما را ترک کرد تا در نقش یک مرد خانواده تلاش کند.اما معلوم شد که چنین زندگی هنوز به مذاق یک سلبریتی هالیوود خوش نیامده است ، براندو دوباره دچار مشکلات جدی شد.

۱۴۰۰/۱۲/۸از دهه 80، حرفه بازیگری مارلون براندو کاهش یافته است. او به حرمیت رفت و تقریباً در انظار ظاهر نشد ، فعالیت ادبی نوشتن خاطرات را آغاز کرد . در مجموع ، این هنرمند 30 سال را در جزایر زندگی کرد ، او سعی کرد آنها را به مرکز جذب محققان تبدیل کند: او از جانورشناسان ، باستان شناسان و بوم شناسان برای کمک به حفظ زیبایی طبیعی آن دعوت کرد. متأسفانه در دهه 90 پس از یک حادثه غم انگیز (پسر براندو، کریستن، به نامزد خواهرش شلیک کرد)، مارلون هرگز نتوانست به تاهیتی بازگردد و هالیوود را به کلی ترک کرد.

در ادامه بخوانید...

زمان پخش فصل هفتم بازی تاج و تخت

در

 (سیارک)  : پس از ماه‌ها انتظار، دوست‌داران مجموعه تلویزیونی "بازی تاج و تخت" بالاخره مطلع شدند که پخش فصل هفتم این مجموعه محبوب از ماه ژوئیه آغاز خواهد شد.شبکه تلویزیونی اچ.بی.او، تهیه‌کننده مجموعه بازی تاج و تخت، در یک رویداد مطبوعاتی که به صورت زنده در صفحه فیسبوک این شرکت هم‌رسانی گردید، اعلام نمود که اولین قسمت فصل جدید روز ۱۶ ژوئیه پخش می شود.


در این ویدئو  تاریخ آغاز مجموعه جدید با آب شدن تدریجی یک قالب یخ بزرگ ، نمایان گردید.
 هنوز هیچ تیزر تبلیغاتی‌ای که تصاویری از فصل هفتمرا نشان بدهد ، منتشرنگردیده. اما، پوستر رسمی که تصویر یخ و آتش در آن دیده می شود احتمالا حاکی از نبرد دنریس تارگرین با ارتش یخ می باشد.

 این پست را چگونه می‌بینید؟ برای شما مفید بود؟ لطفا با نوشتن کامنت در زیر ما را مطلع کنید.  (سیارک

نظرات

۱۴۰۳/۲/۳۰خاک بر سر هر کسی که این سایت رو طراحی کرده و رو این مقاله کار کرده! مزخرفترین سایت و مطلبی بود که خوندم نصف مطالب اشتباه بودن

در ادامه بخوانید...

نقد و بررسی انیمیشن بچه رئیس

در

 

سالانه ده ها انیمیشن توسط شرکت های مهمی چون والت دیزنی، پیکسار و دریم ورکس ساخته می شوند. برخی از آن ها فقط جنبه سرگرم کننده کودکان را دارند و تنها می خواهند که به دنیای خیالی کوکان بال و پرداده و خیالات آن ها را به پرده سینما بکشانند اما برخی اوقات نیز انیمیشن هایی را می سازند که علاوه بر سرگرم کنندگی برای کودکان دارای پیغامی عمیق برای بزرگسالان نیز هست و میتواند نظر بزرگسالان را نیز به خود جلب کند.

تازه ترین انیمیشن کمپانی دریم ورکز (Dream Works ) یعنی بچه رئیس (THE BOSS BABY) سعی کرده است علاوه بر به هیجان در آوردن کودکان، مخاطبان بالای 20سال را نیز به خود جلب کند.

داستان در مورد خانواده خوشبختی است که یک پسر به نام تیموتی دارند. تیموتی در کنار خانواده خود بسیار خوشبخت است و فکر می کند که خودش، پدر و مادرش در کنار هم بسیار کامل هستند و مستحکم در کنار هم می توانند تا ابد زندگی کنند.

انیمیشن می خواهد کامل دنیای کودکانه یک پسر بچه و دیدگاهش نسبت به دنیای اطرافش را نشان دهد. تا این جای داستان تنها ما یک خانواده سه نفره خوشبخت را می بینیم که در کنار این که هم پدر و هم مادر کارمند هستند و برای یک شرکت سگ سازی کار میکنند، وقت زیادی را  نیز برای فرزندشان می گذارند. داستان از آن جایی شروع می شود که پدر و مادر تیموتی میخواهند برای او یک برادر کوچکتر بیاورند که با او همبازی باشد.

بچه در یک روز با هوای خوب با کت و شلوار و کیفی در دست و با تاکسی وارد خانه تمپلتون ها می شود. ورود این عضو جدید باعث می شود که تیم بخش بزرگی از توجه های پدر و مادرش را از دست بدهد. از همان ابتدای کار میان عضو جدید و تیموتی مشکلاتی پیش می آید و تیموتی به شدت از بچه متنفر است و به او برای کت و شلوار پوشیدنش و کیف دستی اش مشکوک است و به پدر و مادر اش هشدار می دهد که این کودک مشکوک است.

اما خانم و آقای تمپلتون چنان غرق کودک تازه وارد می شوند که به حرف های تیم گوش نمی دهند و تمام حرف های او را به پای قوه تخیلش می گذارند. تا این که یک شب زمانی که بچه داستان ما با تلفن صحبت می کند و در مورد ماموریت هایش با شرکت بچه سازی صحبت می کند، تیموتی حرف های اورا می شنود و می فهمد که برادر کوچکتر او در واقع یک مامور مخفی شرکت  بچه سازی است و برای دستیابی به اطلاعاتی امنیتی و مهم آمده که مربوط به شرکتی است که خانم و آقای تمپلتون در آن کار می کنند آمده است. این اطلاعات راجع به سگی است که قرار است آنقدر بامزه باشد که همه در سراسر دنیا دوستش داشته باشندو دیگر نخواهند که بچه داشته باشند و به جای آن از سگی مواظبت کنند که هیچوقت بزرگ نمی شود و برای همیشه کوچک و بامزه باقی می ماند.(سیارک)

اما این تنها یک روی سکه است. با پیشرفتن مسیر داستان با احساسات و عواطف دو کودک سر و کار داریم که یکی کودک است و دیگری تنها قالب یک کودک را دارد و در واقع یک رئیس به دنیا آمده است. آرزو های بزرگ دارد و به همه دستور می دهد و می خواهد مدام با پاشیدن پول هایش به این طرف و ان طرف قدرت و برتری خود را نسبت به بقیه نشان دهد. در این انیمیشن شاهد جدال میان دو شرکت بچه سازی و سگ سازی هستیم که درواقع جدالی بین نگه داری از بچه ها و نگه داری از حیوانات خانگی مانند سگ است. همچنین می خواهد  به بزرگتر ها نشان دهد که زمانی که فرزند دوم وارد خانه می شود فرزند اول چه احساساتی را تجربه می کند و چقدر به توجه نیازمند است و بعد از آمدن فرزند جدید چه می خواهد.(سیارک)

تمامی این مسائل در قالب این انیمیشن گنجانده شده است و سعی شده است به تمام جنبه های آن نگاهی هرچند اجمالی و کوچک بپردازد. هرچند کمی در آن آشفتگی موضوعی و نقش کم پدر و مادر مشاهده می شود اما در کل می توان آن را خوب تلقی کرد. ممکن است با دیدن این انیمیشن احساساتی را تجربه کنیم که روزی نیز خودمان آن ها را تجربه کرده ایم مانند حس تنها شدن، از دست دادن توجه پدر و مادر، احساس تنفر از فرزند تازه به دنیا امده و حتی شور و هیجان صحنه های جاسوس بازی و خیالی دنیای تیموتی تمپلتون .

همین موارد باعث می شود که این انیمیشن مخاطبین بزرگسالی را به خود اختصاص دهد. اما این پایان کار نیست بلکه در پایان انیمیشن نشان می دهد که همه به آن چیزی که می خواسته اند رسیده اند. بچه رئیس به اطلاعات حیاتی و مقام خود رسیده و در عوض تیموتی تمپلتون پدر و مادراش را تمام وقت در اختیار دارد. اما با وجد این که کارکتر ها در جایی که می خواستند ایستاده اند راضی نظر نمی رسند. تیموتی به این نتیجه می رسد که می شود عشق و علاقه را تقسیم کرد و بچه رئیس در میابد که داشتن خانواده، عضو یک خانواده بودن و مورد محبت و توجه واقع شدن تا چه اندازه می تواند شیرین باشد. و در آخر به این نتیجه می رسند که به یک دیگر احتیاج داند. و اینجاست که داستان نشان می دهد که هر شغلی که داشته باشید هر پایه و مقامی که دارید و در هر سنی که باشید خانواده و عشق و علاقه ناشی از وجود آن را نمی توان با هیچ حیوان خانگی و هیچ پست و مقامی جایگزین کرد.(سیارک)

نظرات

در ادامه بخوانید...

سرانجام بازی تاج و تخت از نظر طرفداران دوآتشه سریال

در

(این گزارش بخش‌هایی از فصل هفتم سریال بازی تاج‌وتخت را لو می‌دهد. اگر نمی‌خواهید بدانید، نخوانید.)
فصل هفتم سریال بازی تاج‌وتخت یکشنبه ۲۸ اوت به پایان می‌رسد. فصلی که بسیاری معتقدند از مهیج‌ترین فصل‌های این سریال بوده، فصلی که در آن لشکرها به آتش کشیده شدند و خاندان‌ها به تمامی نابود شدند.
در قسمت یکی‌مانده ‌به ‌آخر سریال، دنریس تارگرین و وایت واکرها به مصاف هم رفتند و پادشاه شب، اژدهایی را از آن خود کرد.
اما قسمت آخر (که ۷۹ دقیقه خواهد بود) بیش از این‌ها فرازونشیب و حادثه خواهد داشت. در این قسمت همه چهره‌های مهم این فصل حاضرند. جان اسنو و سرسی لنیستر رودررو می‌شوند که برای برخورد با وایت واکر چاره‌ای بیاندیشند.
می‌توان تصور کرد که دیدارشان پایان خوشی نداشته باشد.
از سال ۲۰۱۱ که بازی تاج‌وتخت شروع شد، هواداران دوآتشه سریال روی اینترنت در مورد آن حرف می‌زدند، و حالا که سریال به پایانش نزدیک می‌شود، حرف‌ها به اوج رسیده.
در این گزارش بعضی از پیش‌بینی‌های هواداران در باره قسمت آخر فصل هفتم را گردآورده‌ایم.
آریا لیتل‌فینگر را فریب می‌دهد
بعضی‌ها معتقدند خط داستانی خواهران استارک بدترین نکته فصل هفتم است.
در فصل ششم آریا یاد گرفت چطور بفهمد کسی دروغ می‌گوید. (سیارک)
بعضی‌ها می‌گویند داستان فراتر از آن است که به نظر می‌آید و سنسا و آریا به خاطر وابستگی‌های خانوادگی‌شان دچار مشکل شده‌اند. و بعضی دیگر می‌گویند آریا استارک - که دو فصل سریال داشت آموزش می‌دید "مرد بی‌چهره" باشد - دارد وانمود می‌کند که از لیتل‌فینگر گول خورده.
کریس مندل، از نویسندگان مجله شورت‌لیست و هوادار دوآتشه بازی تاج‌وتخت، می‌گوید: "همین یک فصل پیش بود که آریا یاد گرفت دروغ آدم‌ها را بفهمد. اینکه یک آدم‌کش تمام‌عیار براوس را ترک کند و سه روز بعد نفهمد خواهرش دروغ می‌گوید یا نه، به نظرم صرفا برای ایجاد هیجان است. به همین خاطر خیلی‌ها فکر می‌کنند کل ماجرا نقشه است و احتمالا دست‌به‌یکی کرده‌اند که کار لیتل‌فینگر را بسازند.
برن استارک نایت کینگ است
خیلی‌ از بینندگان فکر می‌کنند نایت کینگ(پادشاه شب) برن استارک است. در کل، تکلیف سریال با ماجراهای سفر در زمان و اینجور چیزها روشن نیست.
قرار است برن سه بار در زمان سفر کند، که در هر کدام بیش از قبلی گند بزند و نهایتا پیش‌گوی فلج در گذشته گیر بیافتد.
کریس مندل معتقد است کل ماجرا باورپذیر نیست. می‌گوید: "به نظر می‌رسد تکلیف سریال با ماجرای سفر زمان روشن نیست، و به همین خاطر است که برن را زیاد نمی‌بینیم. ولی از طرف دیگر در مورد وایت واکر هم هیچی نمی‌دانیم. ممکن است سروکله برن در آخرین لحظه پیدا شود. شاید به همین خاطر است که چیز زیادی در موردشان نمی‌دانیم.
سگ تازی با کوه می‌جنگد
علاقمندان بازی تاج‌وتخت چندین فصل است منتظرند سندور و گرگور کلگان به جان هم بیافتند. و از ظواهر امر این‌طور پیداست که در قسمت آخر این اتفاق می‌افتد.
سگ تازی از جنگجویان دنریس است که قرار است "وایت" ربوده‌شده را به کینگز لندینگ ببرند که سرسی را راضی کنند به مصاف وایت واکرز برود - جایی که برادرش، که زامبی است، زندگی می‌کند.
کریس مندل معتقد است "زامبی را برادرش یعنی سگ تازی می‌کشد"، اما زمان زیادی به این ماجرا اختصاص داده نخواهد شد.
می‌گوید: "پرداختن به این ماجرا، با این همه ماجرای دیگری که در جریان است، اتلاف وقت است. این بخش داستان از آن چیزهایی است که می‌توانست خیلی زودتر اتفاق بیافتد، اما آن را گذاشتند برای این فصل و سریع از رویش گذشتند و شخصیت‌ها درست پرداخته نشد. "
جان و دنریس بالاخره به هم می‌رسند (سیارک)
نام قسمت آخر "اژدها و گرگ" است - که تقریبا واضح است به کدام شخصیت‌ها اشاره دارد.
جای تأسف است که او دست‌آخر به کسی دل می بازد که با او نسبت خونی دارد.
بعضی بینندگان سریال معتقدند شخصیت‌های کیت هارینگتون و امیلیا کلارک در فصل‌های اخیر سریال چیزی را که باید بین دو نفر باشد، نداشته‌اند. اما در فصل هفتم این دو شخصیت به هم نزدیک‌تر شده‌اند.
نکته مهمتر اینکه این دو نفر نسبت خانوادگی دارند.
کریس مندل معتقد است این دو نفر "به هم می‌رسند". می‌گوید: "البته همین که سازندگان چنین چیزی را طرح کرده‌اند کمی عجیب است. این همه آدم مجرد در وستروس هست. جای تأسف دارد که دل به قوم و خویش خودش ببازد."

نظرات

در ادامه بخوانید...

سریال نوستالژیک "خانه کوچک"

در

در مجموعه تلویزیونی خانه کوچک، ملیسا گیلبرت (چپ) نقش لورا اینگلز وایلدر را بازی کرده است

یکصد و پنجاه سال از تولد لورا اینگلز وایلدر نویسنده مجموعه کتاب‌های "خانه کوچک" می‌گذرد. اما آیا هنوز داستان‌های او که درباره یک خانواده کشاورز است، برای دختران جوان در عصر فن‌آوری جذابیت دارد؟این سریال حدود چهل سال پیش در ایران پخش می شد. این سریال داستان خانواده‌ای کشاورز را در قرن نوزدهم نشان می‌داد که در روستایی به نام والنات گرو اقامت کردند. در این سریال داستان زندگی لورا اینگلز فرزند دوم این خانواده، قهرمان اصلی این فیلم، از کودکی تا دوران تدریس در مدرسه  نشان داده می‌شد.
دیوید اسکرایونر، نوازنده ویولن هر بار که در پاییز در مراسم "روز وایلدر" در مزرعه راکی ریج شرکت می‌کند، با این سوال طرفداران مجموعه کتاب‌های این نویسنده مواجه می شود که "آیا او ویولن پدر را دارد."
" روز وایلدر" همه ساله در گرامیداشت یاد لورا اینگلز وایلدر برگزار می‌شود.


خانواده‌های زیادی در چنین روزی در خانه واقع در این مزرعه در میسوری جمع می‌شوند. این همان محلی است که خانم اینگلز وایلدر هشت کتاب "خانه کوچک" را نوشت.
این خانواده‌ها با جمع شدن در این محل می‌توانند ببینند که چگونه دیوید با همان ویولنی که این نویسنده در داستان‌های دوران کودکیش از آن یاد کرده بود، برای آن‌ها می نوازد.
بسیاری از کودکانی که به این محل آمده‌اند درست مثل "لورا" شخصیت اصلی این مجموعه داستان ها، موهایی بافته شده و کلاه‌هایی بنددار دارند.
سومین کتاب از مجموعه کتاب‌های "خانه کوچک" به دلیل آن که در دهه ۱۹۷۰مجموعه‌ای تلویزیونی براساس آن ساخته شد، به یکی از محبوب‌ترین آنها تبدیل شده است.
در این سریال تلویزیونی که ملیسا گیلبرت نقش لورا و دین باتلر نقش همسر آینده او را بازی می کرد، زندگی آن ها در دهه‌های ۱۸۷۰ و ۱۸۸۰ در غرب آمریکا به تصویر کشیده شده است.
نویسنده، این مجموعه کتاب‌ها را براساس خاطرات دوران کودکی خود به زیبایی به رشته تحریر در آورده است.
این کتاب‌ها از زمان انتشار در میان پرفروش ترین کتاب‌ها در جهان بوده‌اند.
این مجموعه کتاب‌ها باعث اتصال نسل‌ها درخانواده‌ها شده است. جنیفر و الیزابت از جمله این خانواده‌ها هستند که خود را طرفدار پرو پا قرص این مجموعه کتاب‌ها می دانند. آن‌ها تا کنون از ده محل واقعی که به خانواده نویسنده مربوط می‌شود، دیدن کرده اند.
"بسیار هیجان‌انگیز"
نگارش این داستان‌ها با عبارت "روزی روزگاری" آغاز شده و لحنی داستانی دارد و به توصیف فعالیت کشاورزان مهاجر در تغییر شکل طبیعت وحشی می‌پردازد.
در جلد ششم این مجموعه کتاب‌ها به نام "زمستان طولانی"، سختی‌هایی که اعضای خانواده تجربه کرده‌اند، به خوبی ثبت شده از زوزه گرگ‌ها در شب تا جان به در بردن پس از یک زمستان طولانی پر برف هشت ماهه و گرسنگی .
کتاب نهم به نام "چهار سال اول" چندین سال پس از مرگ نویسنده و براساس نسخه پیش‌نویس به جا مانده از او منتشر شد.
جنیفر و الیزابت همانند بسیاری دیگر از بازدید کنندگان در حالی که اشک در چشمانشان حلقه شده به نواختن ویولن دیوید گوش می دهند. آن‌ها به همراه مادرو دو فرزند جنیفر به این مزرعه آمده اند.آن ها به شوخی در این باره که چه کسی نقش لورا را داشته باشد با هم بحث می‌کنند.
بازدیدکنندگان در فروشگاهی که در این محل است، اغلب چیزهایی را پیدا می کنند که ارتباط احساسی عمیقی با داستان‌های خانم اینگلز وایلدر دارد.
زنی جوان که به این محل آمده می گوید: "وقتی که سال سوم دبستان بودم، معلم ما به ما گفت که می خواهد چند داستان برایمان بخواند. من شیفته این کتاب ها شدم و همه آن ها را سال بعد خواندم. جسارت و قدرت نویسنده مرا مجذوب کرد. "

"بیش از حد سعادتمند"
مجموعه کتاب‌های خانم اینگلز وایلدر زندگی لورا را از ۵ تا ۱۹ سالگی شامل می‌شود، یعنی تا زمانی که با آلمانزو ازدواج می کند.
خوانندگان این کتاب‌ها با این شخصیت بزرگ شد‌ند، درست همانند کودکان امروز که با هری پاتر بزرگ می‌شوند.
دین باتلر، بازیگرکه در سریال تلویزیونی نقش همسر لورا را بازی کرده و یکی از سخنرانان مراسم بزرگداشت این نویسنده است، می‌گوید خیلی‌ها این مراسم را همانند کتاب‌های این نویسنده به دلیل آن که مهربانی و ارزش‌های خانوادگی را ستایش می‌کند، دوست دارند.
آقای باتلر همچنین می‌افزاید: "خودم را خیلی سعادتمند حس می‌کنم، خیلی تحت تاثیر قرار می‌گیرم وقتی که مردم به من می‌گویند که این شخصیت را دوست دارند به این دلیل که لورا عاشق این شخصیت بود."
"واقعی"
بازدیدکنندگان در داخل خانه کوچکی که لورا و آلمانزوی واقعی ساخته بودند با توقف در آشپزخانه‌ای که همچنان تمیز است و پیشخوان کوچکی دارد، شور و نشاطش را تحسین می‌کنند. پیشخوان آشپزخانه به اندازه قد او یعنی ۱.۵۰ متر) است،
ویولن پدر در مواقعی که نواخته نمی‌شود در سالن به دیوار آویزان است.
مثل این است که کتاب‌های خانم اینگلز وایلدر جان می‌گیرند. آن دختر موسیاه سرکشی که با گول زدن نلی بدجنس او را به سوی نهری پر از زالو می‌کشاند و یا بر یک اسب کوچک بدون زین سواری می‌کند.
ویلیام آندرسون، زندگینامه نویس خانم اینگلز وایلدر که در این مراسم حضور دارد، می‌گوید: " معلمی به من گفت که به نظر می‌رسد لورا برای دانش‌آموزانش خیلی واقعی است. طوری که وقتی آن‌ها به خانه می‌روند مرتب درباره لورا صحبت می‌کنند. و والدین دانش‌آموزان از آن‌ها می‌پرسند که این دختر جدید در کلاس کیست؟ لورا مثل عضوی از خانواده آن هاست."
جین کودی کسی است که خانواده‌اش به خوبی لورا و آلمانزو را می شناختند.
او از سال ۱۹۶۰ یعنی سه سال پس از مرگ لورا اینگلز وایلدر، در تبدیل مزرعه راکی ریج به موزه نقش داشته است. خانم کودی هنوز هم این نویسنده را منبع الهام خود می داند و او را به دلیل مدرن بودن در دورانی که مدرن نبود، تحسین می‌کند.

نظرات

در ادامه بخوانید...

زندگی دوگانه ورونيکا

در


فيلم يک خصوصيت خيلی دلنشين دارد، آن هم نقاشی بودنش است. خيلی از نماها نقاشی هستند. يک عکس هستند. يک لحظه دوست داشتنی هستند.
ساختار کنايه آميز زندگی دوگانه ورونيک
به همراه بسياری از کارگردانها و فيلمسازهای اروپای مرکزی، کريستوف کيشلوفسکی و کريستف پیزیویچ با ايجاد يک ساختار کنايه ‏آميزی ايجاد کرده اند تا به بررسی زندگی يک زن جوان در دوران معاصر بپردازند. آنها در اين کار از امير کوستاريکا زيرکانه تر عمل کرده اند، ‏کيشلوفسکی و پیزیویچ عامل های محرک سياسی را پرداخت به جنبه های روانکاوانه کنار زده اند. ‏


زندگی دوگانه ورورنيک درباره دو زن جوان است، ورونيک که در فرانسه زندگی می کند و ورونيکا که ساکن لهستان است. هر ‏دوی آنها در يک زمان متولد شده اند و در شرايطی مشابه با هم بزرگ شده اند، ولی همديگر را نمی شناسند، حداقل به شکل ‏خودآگاه هم را نمی شناسند. ورونيکا يک موزيسين است، خواننده با استعدادی است که در ميانة کنسرت از دنيا می رود. در همان ‏لحظه، ورونيک مشغول عشق بازی است و ناگهان احساس می کند چيزی را از دست داده است.

 

او بدون اين که بداند چرا يا ‏توضيحی برای کارش داشته باشد درس آوازش را رها می کند. داستانی که بعد از اين اتفاق می آيد درباره چگونگی عاشق شدن ‏ورنيک به مردی خيمه شب باز و نويسنده است. به نظر می آيد ورونيک با اينکه فقط يک بار مرد را در اجرای مدرسة بچه ها ‏ديده است، می داند چطور مرد خودش را به او می رساند. در حين اينکه روابط آنها گسترش می يابد، ورونيک به اين دانش می ‏رسد که گويی به صورت خودآگاه می تواند پيش بينی حوادث و احساساتش را بکند، گويی او يک زندگی ديگر نيز داشته است.

 

‏در اواخر فيلم، خيمه شب باز عکسی پيدا می کند که اعتقاد دارد عکس ورونيک در سفر خارکف است، ولی آن عکس متعلق به ‏ورونيکا است. در نهايت درکی از وجود ورنيکای ديگر ايجاد می شود. نويسنده ها اين دو زن را از پس ظواهر بهم ارتباط می ‏دهند. هر دو به پدرشان نزيدک هستند، هر دو مادرشان را در دوران کودکی از دست داده اند و هر دو دارای استعداد موسيقی ‏هستند.‏
از نظر ساختار، ادراک وجود يک همزاد درماتيک باعث می شود تماشاگر و شخصيت به بازتابی از شخصيت نگاه داشته باشند. ‏استفاده از همزاد يک ابزار برای ايجاد فاصله است. سئوال اين است که فيلم زندگی دوگانه ورونيک به چه منظور از کنايه استفاده ‏می کند؟ ورونيک دختری سر زنده، زيبا و جذاب است.

مثالی از نيروی مثبت در زندگی. در همين بين ورنيکا که همزاد اوست، ‏به ناگاه در خارکف می ميرد. گويی کشيلفسکی و پیزیویچ دارند از دست رفتن و ترس از دست دادن را بررسی می کنند و به ‏ضرورت، ترس از مرگ را از طريق زنی جوان و جذاب به نمايش می گذراند. با ايجاد يک همزاد برای او، نويسنده به ‏ديالکتيکی درباره زندگی و مرگ می پردازند، برای اين کار تفسيری بر کيفيت زندگی می دهد. برای ورونيک زندگی کردن يعنی ‏عشق ورزيدن و به خاطر سپردن ورونيکای ديگر، ورونيکايی که نمايندة انباشت از دست دادنها در زندگی خودش است.‏


خوانشی ديگری که از ساختار می توان انجام داد اين است که آن را راهی برای هدايت وقايع در نظر گرفت. زمانی که ورونيک ‏متوجه می شود چه اتفاقی برای ورونيکا افتاده است، می تواند از خودش محافظت کند. بازتاب اين نگاه احتياط آميز به خود، در ‏مرد خيمه شب باز هم ديده می شود ـ او عروسکی هايی از ورنيکا و ورونيک ساخته است، اما به ورونيک می گويد فقط زمانی ‏از عروسک دوم استفاده می کند که اولی در طول اجرا آسيب ببيند. هنرمند، که در اينجا مرد خيمه شب باز و نويسنده است، به ‏اندازة خود ورونيک احتياط به خرج می دهد.‏


فیلم زندگی دوگانه ورونيک منظور را می رساند، اما فقط يکی از مثالهای ساختار کنايه آميز است. کارهای کيشلوفسکی معمولاً از ‏نظر سختار شکلی کنايه آميز دارند. فيلمهای سفيد و فيلمی درباره عشق قدرتمندتر هستند، چون از ساختار کنايه آميز استفاده می ‏کنند. اما در هر صورت کریستوف کيشلوفسکی با ظرافت و زيرکانه تر از ساير نويسنده ها و کارگردانهای اروپای مرکزی و سینمای جهان، کنايه را در ‏آثارش به کار می برد.‏(سیارک)

نظرات

در ادامه بخوانید...