گیرمو دل تورو حتی در آغاز کار خود در مصاحبه ای اعتراف کرد که در طول زندگی حرفه ای خود قصد دارد همزمان در دو جهت فیلم خلق کند. از یک طرف ساخت فیلم های ترسناک و فیلم های شخصی برای مخاطب اسپانیایی زبان و مکزیکی. از طرفی فیلم های دیدنی و بلاک باسترهای پاپ کورن برای مخاطب آمریکایی بسازد. با این حال، از زمان خلق شکل آب، چیزی تغییر کرده است و پیروزی این فیلم در اسکار و جایزه بهترین فیلم تنها گیلرمو را در جایگاه یک کارگردان «جدی» تثبیت کرد. گام بعدی کارگردان در این مسیر «کوچه کابوس» بود.
وقایع کوچه کابوس Nightmare Alley در سال 1939 اتفاق می افتد. استن کارلایل پس از وداع با زندگی قدیمی خود، راه خود را بدون هدف ادامه می دهد و به یک سیرک سیار می رسد. در آنجا او شروع به تسلط بر انواع روش های سرگرمی و فریب مردم و به ویژه "خواندن" افکار مطابق روش یکی از هنرمندان محبوب در گذشته می کند. به زودی به استن پیشنهادی داده می شود که او نمی تواند رد کند.
فیلم Nightmare Alley به کارگردانی Guillermodel Thoreau اقتباسی از رمانی به همین نام اثر ویلیام لیندسی گرشام و در عین حال بازسازی فیلم ادموند گولدینگ محصول 1947 است. گیلرمو دل تورو مانند تقریباً تمام فیلم هایش، دوباره داستان هیولای دیگری را روایت می کند. با این حال، اگر در کارهای قبلی او همین هیولا، هیولاهای واقعی بودند، پس در این مورد، همین هیولا شخصیت اصلی این نوار است که در طول دو ساعت و نیم به آرامی به همان هیولا تبدیل می شود. در اطراف این، دل تورو دوباره (مانند شکل آب) در مورد این واقعیت صحبت می کند که هیولاهای واقعی انسان هستند.
علاوه بر همه چیز، گیلرمو دل تورو با کمال میل از زندگی، سرنوشت و هستی می پرسد. بگذارید صریح باشد، اما به نظر من به طور مؤثر می گویم که شما نمی توانید بر خلاف سرنوشت / "نسخه الهی" / سرنوشت بروید و اگر قرار است بخزید ، هرگز بال نخواهید داشت.
کارگردان این نوار، گیلرمو دل تورو، قطعا فیلم شایسته ای ساخته است. برخلاف وعده های او، به جای یک «فیلم ترسناک واقع گرایانه»، یک فیلم هیجان انگیز اکشن بسیار شایسته از آب درآمد. با کمال میل مجذوب کننده با یک تصویر عالی و یک فضای قدرتمند، که چنین زمان سنجی سنگین دو ساعت و نیم را تماشایی می کند. از نقطه نظر بصری، فیلم در بهترین سنت های فیلم نوآر پایدار است. از بسیاری جهات، به دلیل همکاری عالی مشتریان و دکوراتورها، و همچنین کار دوربین دن لاستسن، که تصور یک تصویر بسیار شیک و تقریباً زیبا را ایجاد می کند.
در ابتدا قرار بود لئوناردو دی کاپریو نقش اصلی فیلم کوچه کابوس را بازی کند. با این حال، به هر دلیلی، او در مرحله پیش تولید از پروژه حذف شد و بردلی کوپر جای او را گرفت. به جرات می توان گفت که این تعویض بیش از موفقیت آمیز بود. بردلی کوپر هم از نظر جسمی و هم از منظر بازیگری با این شخصیت کاملاً مطابقت دارد. همین را می توان در مورد کیت بلانشت نیز گفت که تصویر کلاسیک زن مهلک را مستقیم و در بهترین سنت های فیلم های سیاه و سفید ژانر نوآر بر روی پرده مجسم کرد. در واقع بهترین چیز در این نوار، دوئت جالب کوپر و بلانشت است.
غیرممکن است که از بازی به همان اندازه ارزشمند هنرمندان شگفت انگیزی مانند تونی کولت، ویلم دافو، ریچارد جنکینز، دیوید استراتهیرن و ران پرلمن صحبت نکنیم. درست است که آنها فرعی ترین و در عین حال به اندازه کافی نوشته نشده ترین شخصیت ها را به دست آوردند. قطعا می توان رونی مارا را تنها حلقه ضعیف و آشکار تصویر نامید. نمی توان گفت که او بد بازی کرد. با این حال، بازی او تا حد امکان غیرقابل توصیف و "خواب آلود" بود و این شخصیت به همان اندازه که ماموریت او در این داستان نیاز دارد جالب نیست. متأسفانه، پس از «دختر خالکوبی اژدها»، رونی مارا هرگز نتوانست همان سطح از تناسخ کامل را در هیچ فیلم دیگری نشان دهد، و «کوچه کابوس» نیز از این قاعده مستثنی نبود.
لیدی گاگا، بردلی کوپر و ایرینا شیک پایان شایعات در مورد یک مثلث عجیب
طاهره مصطفویدر۱۴۰۳/۲/۱۸
شایعاتی در مورد روابط عاشقانه بین بردلی کوپر و لیدی گاگا از زمانی که در فیلم ستاره ای متولد شد،همبازی شدند،پخش شد. ایرینا شایک، همسر بردلی کوپر ، سعی کرد که در مورد شایعات اظهار نظر نکند، اما معلوم شد که او نسبت به آنچه که اتفاق می افتد بی تفاوت نیست و واکنش شدیدی نشان می دهد. پس از جدایی نهایی این بازیگر آمریکایی شناخته شده در سینمای جهان، بردلی کوپر و سوپر مدل روسی ایرینا شایک، ناگهان معلوم شد که لیدی گاگا بلافاصله جای او را در خانه ی سابق ایرینا شایک گرفته است.
بردلی کوپر و ایرینا شیک. / عکس
در بهار 2015، بردلی کوپر و ایرینا شیک با هم آشنا شدند. همدردی متقابل به سرعت به یک امر جدی تبدیل شد، و به زودی سوپر مدل روسی و بردلی کوپر زندگی مشترک را با هم شروع کردند. آنها زن و شوهر زیبا و هماهنگ هالیوود نامیده می شدند، و عاشق و شاد بودند.
تنها چیزی که رابطه ی بردلی کوپر و ایرینا شیک را تحت تأثیر قرار می داد! مداخله مداوم مادر بازیگر بود. در ابتدا، ایرینا شایک توانست یک زبان مشترکی را با مادر بردلی کوپر پیدا کند، اما تولد دختر ایرینا و بردلی در سال 2017، رابطه ی بین دختر و شوهر و مادر شوهر را تغییر داد.
بردلی کوپر با مادرش گلوریا و ایرینا شیک. / عکس
اول از همه، آنها هر دو نمی توانستند به یک عملکرد مشترک در مورد بزدگ کردن کودک برسند و به زودی روابط میان دو زن به طور آشکار خصمانه شد.
با این حال، ایرینا و بردلی سعی نکردند کلام و عصبانیت گلوریا را نادیده بگیرند. اما در سال 2018 دلیلی برای جنجال ایرینا شایک به وجود آمد. بردلی کوپر تصمیم گرفت تا کارگردان شود و اولین فیلم خود را به نام "A Star Is Born" شروع کند، جایی که او خودش نقش یک خواننده مشهور را بازی کرد و از Lady Gaga برای نقش متقابل خود و به عنوان عاشق او دعوت کرد.
بردلی کوپر و لیدی گاگا در فیلم "ستاره ای متولد شد". / عکس
در فیلم بازی آنها به طرز باور نکردنی واقعی است و احساساتی داشتند که طرفداران بلافاصله آنها را در یک رابطه در خارج از فیلم و مشکوک دیدند. یکی دیگر از گمانه زنی ها را بازیگران نقش اصلی در جایزه فیلم اسکار به وجود آوردند.
بردلی کوپر و لیدی گاگا در فیلم "ستاره ای متولد شد". / عکس
با وجود این واقعیت که بردلی کوپر در فرش قرمز با شرکت ایرینا شایک و مادرش ظاهر شد، طرفداران او هنوز هم او را متهم می کردندکه او بیش از حد به هم بازی خود در فیلم بها می دهد.
بردلی کوپر و لیدی گاگا در فیلم A Star Is Born "ستاره ای متولد شد". / عکس
Lady Gaga چندین بار در مصاحبه هایش تلاش کرد تا خبرنگاران را متقاعد کند که روابط تجاری و دوستانه با برادلی کوپر دارد. اما زمانی که لیدی گاگا، حتی قبل از مراسم اهدای جوایز اسکار، اعلام کرد که سرانجام مشارکت با کریستین کارینو (همسر لیدی گاگا) را بهم زده است، این شواهد غیرمستقیم به رابطه عاشقانه لیدی گاگا با بردلی کوپر اشاره داشت.
زمان بسیار کمی گذشت تا ایرینا شایک وسایلش را از خانه بردلی کوپر جمع کرد و خانه بازیگر را با دخترش ترک کرد. نه سوپر مدل و نه بازیگر هیچ نظری درباره دلایل جدایی نداشتند، ترجیح می دادند به سادگی از سوالات روزنامه نگاران دور بمانند.
به زودی اطلاعاتی در یکی از نشریات اینترنتی پخش شد: یک مکان در قلب و در خانه بردلی کوپر توسط لیدی گاگا اشغال شده است. ظاهرا، او قبلا به خانه عاشق جدید خود نقل مکان کرده است. بردلی کوپر به سرعت از وسایلی که از همسر سابقش مانده بود خلاص شد و اتاق را برای لباس های خواننده لیدی گاگا آماده ساخت.
بردلی کوپر و لیدی گاگا. / عکس
بعد از آن، لیدی گاگا توسط طرفداران ایرینا شیک مورد حمله قرار گرفت. خواننده به دلیل فروپاشی خانواده متهم شده بود، توهین و حتی لعنت شد.
هیچ کس به طور رسمی در مصاحبه ای از دوست دختر و سوپر مدل و مادر Leah علت ترک بردلی کوپر را نپرسیده است اما به گفته یک ناشناس، ایرینا شیک خودش تصمیم گرفت تا خانه را ترک کند. و واقعیت این بود که او از بی توجهی بردلی کوپر نسبت به او و دخترش خسته شده بود.
در همان زمان، ایرینا شایک ادعا کرده است، که دلیل واقعی شکست در زندگی با بردلی کوپر را مداخله مداوم گلوریا کوپر اعلام کرده بود که باعث شده بود از زندگی خسته شود. مادر در تمام طول سال به ایرینا میگفت که چطور لایا کوچولو رابزرگ کند.
بردلی کوپر و ایرینا شیک با دخترش. / عکس
با این حال، مادربزرگ به جدایی سوپر مدل از پسرش راضی نشد. در حال حاضر او قصد دارد، Leah را از مادرش گرفته و شخصا مراقبت از نوادۀ نوه خود را بر عهده بگیرد. ایرینا شیک قصد ندارد دختر را به مادربزرگش بدهد. در عین حال، بردلی کوپر و ایرینا شایک تصمیم گیری بسیار عجیب و غریب در مورد دخترشان انجام دادند. آنها می خواهند وقت خود را با دخترشان صرف کنند و گاهی اوقات با هم باشند تا کودک احساس داشتن یک خانواده کامل را داشته باشد و هر دو والدین می توانند در تربیت او شرکت کنند.
به طور کلی، Lady Gaga بارها و بارها ادعا کرده است، او واقعا در رابطه دوستانه با برادی کوپر نیست، و احساسات آنها چیزی بیش از یک بازی در فیلم نبوده است.
مشاهیر احساس مشابهی با دیگر افراد دارند، اما توجه کافی روزنامه نگاران و طرفداران به زندگی شخصی آنها بیشتر است. به همین دلیل است که هر تغییری در وضعیت تأهل موضوع بحث و در حقیقت محکومیت است.
100 فیلم محبوب تاریخ سینما از نگاه منتقدان هالیوود ریپورتر
طاهره مصطفویدر۱۴۰۳/۲/۱۷
1. پدرخوانده
فیلم کلاسیک پدرخوانده براساس رمانی از ماریو پوزو ساخته شده و داستان فیلم درباره خانواده مافیایی کورلئونه می باشد بازیگران سرشناسی چون مارلون براندو، آل پاچینو، روبرت دووال و دایان کیتن در آن به نقشآفرینی پرداخته اند.
imdb بهترین فیلم های تمام دوران
فیلم پدرخوانده نامزد 11 جایزه اسکار شد و جایزه بهترین بازیگر مرد (مارلون براندو)، بهترین فیلم و بهترین فیلمنامه را به خود اختصاص داد همچنین درجوایز گلدن گلوب پنج جایزه اصلی را بدست آورد. کارگردان پدرخوانده فرانسیس فورد کاپولا است و در سال ۱۹۷۲ برای کمپانی پارامونت فیلم را ساخته و داستان جنایی پدرخوانده مربوط به سالهای ۱۹۴۵ تا ۱۹۵۵ می باشد
2. جادوگر شهر اوز
جادوگر شهر اوز که معروفترین و موفقترین اقتباس از رمان فران باوم به حساب می بیش از دو میلیون دلار در سینماهای آمریکا و 980 هزار دلاردر سینماهای سایر نقاط جهان فروش داشته است.
جادوگر شهر اوز بر اساس رمانی برای کودکان نوشته ال. فرانک باوم آمریکایی به کارگردانی ویکتور فلمینگ محصول 1939 ساخته شده است و بازیگرانی چون جودی گارلند، فرانک مورگان، ری بولگر، برت لار و جک هالی به ایفای نقش پرداخته اند.
3. همشهری کین
ساخت همشهری کین 10 هفته به طولکشید،و با حضور معروفترین عوامل فیلم هالیوود، از جمله گرگ تولند فیلمبرداری شد. اورسن ولز، کارگردان مشهور سینما در سن25 سالگی بود، ولی علاوه بر کارگردانی، نگارش فیلمنامه ، تهیهکنندگی، و نقشآفرینی در فیلم همشهری کین را انجام داد .
imdb بهترین فیلم های تمام دوران
فیلم همشهری کین در 9 بخش نامزد جوایز اسکار شد که فقط در رشته بهترین فیلمنامه ، جایزه به فیلم تعلق گرفت.در دهه 60 دانشکدههای فیلمسازی همشهری کین را به عنوان واحد درسی تدریس و تعدادی از بزرگان سینمای فرانسه چون ژان لوک گدار و فرانسوا تروفو در ساخت فیلم هایشان از این فیلم الگو گرفتند.
4. رستگاری در شائوشنک
فیلم رستگاری در شائوشنک درامی رازآلود جنایی به کارگردانی فرانک دارابونت و بازی تیم رابینز و مورگان فریمن، محصول سال ۱۹۹۴می باشد رستگاری در شائوشنک یکی از برترین فیلمهای تاریخ سینمای جهان معرفی شده است. فیلم نامه از رمان استفن کینگ به نام ریتا هیروث و رستگاری در شائوشنک می باشد.
فیلم رستگاری در شائوشنک نامزد هفت اسکار از جمله بهترین بازیگر مرد، بهترین فیلم، ، بهترین فیلمنامه، بهترین ویرایش فیلم ،بهترین فیلمبرداری، بهترین موسیقی فیلم، و بهترین صدابرداری شد ، اما موفق به کسب هیچیک نشد.این مراسم ، اسکار سال ۱۹۹۴ بود.
5. داستان عامهپسند
تارانتینو در فیلم داستان خود را در ساختاری پیچیده با گذرهای زمانی و مکانی متناوب به به جلو برده است و از هیچ کدام ازاشکال متعارف روایی سینما استفاده ننموده . بازیگران فیلم داستان عامهپسند جان تراولتا، ساموئل ال.جکسون و اما تورمن می باشند.
سناریو فیلم توسط تارانتینو نگارش شده و مشتمل بر سه اپیزود با سه قصه مه با هم در ارتباطند می گردد. جایزه بهترین فیلمنامه را داستان عامه پسند دریافت کرد و در جشنواره کن موفق به کسب نخل طلا گردید، جایزه بهترین فیلم پلیسی جوایز "ادگارآلن پو" را اخذ و در جوایز گلدن گلوب و بافتا انگلیس چهار جایزه را از آن خود کرد.بودجه فیلم داستان عامه پسند تنها 8 میلیون دلاری بود اما فروش جهانی معادل 213 میلیون دلار داشت.
6. کازابلانکا
بازیگران فیلم کازابلانکا ، همفری بوگارت و اینگرید برگمن می باشند که در سال 1942 تهیه شد و سه جایزه اسکار بهترین فیلم، کارگردانی و فیلمنامه به فیلم کازابلانکا تعلق گرفت.
کازابلانکا در انجمن فیلم آمریکا در مکان سوم از 100 فیلم برتر قرار دارد.
7. قسمت سوم پدرخوانده
بازیگران قسمت سوم پدرخوانده دایان کیتن ، آل پاچینو، اندی گارسیا، و سوفیا کاپولا می باشند.
قسمت سوم پدرخوانده در سال ۱۹۹۰تهیه و قسمت آخر از سهگانه پدرخوانده بر اساس رمانی از ماریو پوزو می باشد.فیلم پدرخوانده 3بیشتر از 136 میلیون دلار فروش داشت و نامزد دریافت هفت جایزه اسکار بود اما، موفق به دریافت هیچ هیچ یک از جوایز نشد.
8. ای.تی
کارگردان فیلم ای.تی ، تولید 1982که در زمان اکران پرفروشترین فیلم تاریخ سینما شد استیون اسپیلبرگ می باشد .
این فیلم موفق به اخذ چهار جایزه اسکار و در جوایز گلدن گلوب به عنوان بهترین فیلم سال برگزیده شد.فیلم ای.تی یکی از موفقترین آثار اسپیلبرگ در زمینه تجاری به حساب می آید. ای.تی هر چند درباره دنیای کودکان و افسانههای تخیلی و فضاییاست ، اما توجه مخاطبین بزرگسالان را نیز به خود جلب می کند. فیلم ای.تی جایزه بهترین فیلم خارجی جوایز دیوید دوناتلو ایتالیا را در سال 1983 از آن خود نمود.
9. ادیسه فضایی
فیلم ادیسه فضایی(2001) شاهکار استنلی کوبریک محصول 1968 می باشد.
فیلم نامه اقتباسی از داستان کوتاه آرتور.سی کلارک بود که موفق به کسب جایزه اسکار بهترین جلوههای ویژه شد.
10. فهرست شیندلر
فهرست شیندلر یکی از تاثیرگذارترین فیلمهای تاریخ سینما به حساب می آید .موسیقی فیلم توسط جان ویلیامز آهنگساز مشهور هالیوودی خلق شده است.
کارگردان فیلم فهرست شیندلر استیون اسپیلبرگ می باشد. فیلم محصول سال ۱۹۹۳ و فیلم نامه بر اساس کتاب شیندلرز آرک (برندهٔ جایزه بوکر )تولید شده است.
فروش ۳۲۱ میلیون دلاری برای فهرست شیندلر یک موفقیت تجاری بزرگ به حساب آمد و علاوه بر فروش بالا جوایز بسیاری از جمله جایزه اسکار برای بهترین کارگردانی و بهترین فیلم را کسب نمود.
هرچند که در ابتدا و انتهای فیلم، صحنههایی به صورت رنگی وجود دارد اما فهرست شیندلر اولین فیلم سیاه و سفیدی می باشد که جایزه اسکار بهترین فیلم را بعد از سال ۱۹۶۰ برنده شد. فهرست شیندلر سومین فیلم برتر تاریخ سینما در گونهٔ حماسی، در فهرست ۱۰ فیلم برتر در ۱۰ ژانر بنیاد فیلم آمریکا می باشد.
91- راکی (1976) ، 92- بالا (2009) ، 93- برخورد نزدیک از نوع سوم (1977) ، 94- شکارچی گوزن (1978) ، 95- دکتر ژیواگو (1965) ، 96- هزارتوی پن (2006) ، 97- هواپیما (1980) ، 98 - سگهای پوشالی (1992) ، 99- بانی و کلاید (1967) ، 100- هفت سامورایی (1954)
نظرات
Kaylynn 660۱۳۹۵/۱۲/۲۷Hello there, I dierevscod your website by the use of Google at the same time as looking for a similar topic, your site came up, it looks good. I have bookmarked it in my google bookmarks.
سعید۱۴۰۰/۱۲/۸مارلون براندو ستاره درخشان هالیوود، مورد علاقه مردم و مردی با شخصیت دشوار - مارلون براندو به یک چهره نمادین در سینمای جهان تبدیل شده است. دوران کودکی این بازیگر را نمی توان پر از شادی نامید: پدر و مادرش از اعتیاد وحشتناکی به الکل رنج می بردند، بنابراین براندوی کوچک، همانطور که در کودکی به او می گفتند، اغلب مجبور بود در انواع میخانه ها به دنبال والدین الکلی خود بگردد. متعاقباً خود براندو به مطبوعات گفت: "من از یک خانواده الکلی ارثی ایرلندی هستم. همه اعضای خانواده ما مشروب خوردند. دایی، پدربزرگ، دو خواهرم، مادرم، پدرم…». خود هنرمند نیز از این سرنوشت در امان نماند.
سعید۱۴۰۰/۱۲/۸مارلون براندو
با بازی در نمایشنامه تنسی ویلیامز «تراموا به نام هوس» در سال 1947 محبوبیت و علاقه زیادی بین تهیه کنندگان به دست آورد و چند سال بعد این نمایش فیلمبرداری شد و براندو به عنوان نماد جنسی جدید هالیوود لقب گرفت. به دنبال آن یک سری بی پایان از نقش های موفق و نه چندان زیاد موفق و دو جایزه اسکار - برای نقش های اصلی در فیلم های On the Waterfront ( در بارانداز 1954) و The Godfather ( 1972پدرخوانده ) دنبال شد. این بازیگر به دلیل اجرای درخشان نقش ها و همچنین جنجال های مفتضحانه متعدد ، بد خلقی ، نگرش بد نسبت به زنان و عشق به مواد مخدر و الکل مشهور بود.
سعید۱۴۰۰/۱۲/۸مارلون براندو سه بار ازدواج کرد، همه منتخبان او منحصراً شرقی بودند: هندی، مکزیکی و تاهیتی. شایعات حاکی از آن است که مارلون براندو عاشق همسر سوم خود (شریک در فیلم "شورش در بانتی")بود، او حتی چندین جزیره در نزدیکی تاهیتی خرید تا با او زندگی کند و برای مدتی سینما را ترک کرد تا در نقش یک مرد خانواده تلاش کند.اما معلوم شد که چنین زندگی هنوز به مذاق یک سلبریتی هالیوود خوش نیامده است ، براندو دوباره دچار مشکلات جدی شد.
سعید۱۴۰۰/۱۲/۸از دهه 80، حرفه بازیگری مارلون براندو کاهش یافته است. او به حرمیت رفت و تقریباً در انظار ظاهر نشد ، فعالیت ادبی نوشتن خاطرات را آغاز کرد . در مجموع ، این هنرمند 30 سال را در جزایر زندگی کرد ، او سعی کرد آنها را به مرکز جذب محققان تبدیل کند: او از جانورشناسان ، باستان شناسان و بوم شناسان برای کمک به حفظ زیبایی طبیعی آن دعوت کرد. متأسفانه در دهه 90 پس از یک حادثه غم انگیز (پسر براندو، کریستن، به نامزد خواهرش شلیک کرد)، مارلون هرگز نتوانست به تاهیتی بازگردد و هالیوود را به کلی ترک کرد.
(سیارک) : پس از ماهها انتظار، دوستداران مجموعه تلویزیونی "بازی تاج و تخت" بالاخره مطلع شدند که پخش فصل هفتم این مجموعه محبوب از ماه ژوئیه آغاز خواهد شد.شبکه تلویزیونی اچ.بی.او، تهیهکننده مجموعه بازی تاج و تخت، در یک رویداد مطبوعاتی که به صورت زنده در صفحه فیسبوک این شرکت همرسانی گردید، اعلام نمود که اولین قسمت فصل جدید روز ۱۶ ژوئیه پخش می شود.
در این ویدئو تاریخ آغاز مجموعه جدید با آب شدن تدریجی یک قالب یخ بزرگ ، نمایان گردید. هنوز هیچ تیزر تبلیغاتیای که تصاویری از فصل هفتمرا نشان بدهد ، منتشرنگردیده. اما، پوستر رسمی که تصویر یخ و آتش در آن دیده می شود احتمالا حاکی از نبرد دنریس تارگرین با ارتش یخ می باشد.
این پست را چگونه میبینید؟ برای شما مفید بود؟ لطفا با نوشتن کامنت در زیر ما را مطلع کنید. (سیارک)
نظرات
ناشناس۱۴۰۳/۲/۳۰خاک بر سر هر کسی که این سایت رو طراحی کرده و رو این مقاله کار کرده!
مزخرفترین سایت و مطلبی بود که خوندم نصف مطالب اشتباه بودن
سرانجام بازی تاج و تخت از نظر طرفداران دوآتشه سریال
طاهره مصطفویدر۱۴۰۳/۲/۲۰
(این گزارش بخشهایی از فصل هفتم سریال بازی تاجوتخت را لو میدهد. اگر نمیخواهید بدانید، نخوانید.) فصل هفتم سریال بازی تاجوتخت یکشنبه ۲۸ اوت به پایان میرسد. فصلی که بسیاری معتقدند از مهیجترین فصلهای این سریال بوده، فصلی که در آن لشکرها به آتش کشیده شدند و خاندانها به تمامی نابود شدند. در قسمت یکیمانده به آخر سریال، دنریس تارگرین و وایت واکرها به مصاف هم رفتند و پادشاه شب، اژدهایی را از آن خود کرد. اما قسمت آخر (که ۷۹ دقیقه خواهد بود) بیش از اینها فرازونشیب و حادثه خواهد داشت. در این قسمت همه چهرههای مهم این فصل حاضرند. جان اسنو و سرسی لنیستر رودررو میشوند که برای برخورد با وایت واکر چارهای بیاندیشند. میتوان تصور کرد که دیدارشان پایان خوشی نداشته باشد. از سال ۲۰۱۱ که بازی تاجوتخت شروع شد، هواداران دوآتشه سریال روی اینترنت در مورد آن حرف میزدند، و حالا که سریال به پایانش نزدیک میشود، حرفها به اوج رسیده. در این گزارش بعضی از پیشبینیهای هواداران در باره قسمت آخر فصل هفتم را گردآوردهایم. آریا لیتلفینگر را فریب میدهد بعضیها معتقدند خط داستانی خواهران استارک بدترین نکته فصل هفتم است. در فصل ششم آریا یاد گرفت چطور بفهمد کسی دروغ میگوید. (سیارک) بعضیها میگویند داستان فراتر از آن است که به نظر میآید و سنسا و آریا به خاطر وابستگیهای خانوادگیشان دچار مشکل شدهاند. و بعضی دیگر میگویند آریا استارک - که دو فصل سریال داشت آموزش میدید "مرد بیچهره" باشد - دارد وانمود میکند که از لیتلفینگر گول خورده. کریس مندل، از نویسندگان مجله شورتلیست و هوادار دوآتشه بازی تاجوتخت، میگوید: "همین یک فصل پیش بود که آریا یاد گرفت دروغ آدمها را بفهمد. اینکه یک آدمکش تمامعیار براوس را ترک کند و سه روز بعد نفهمد خواهرش دروغ میگوید یا نه، به نظرم صرفا برای ایجاد هیجان است. به همین خاطر خیلیها فکر میکنند کل ماجرا نقشه است و احتمالا دستبهیکی کردهاند که کار لیتلفینگر را بسازند. برن استارک نایت کینگ است خیلی از بینندگان فکر میکنند نایت کینگ(پادشاه شب) برن استارک است. در کل، تکلیف سریال با ماجراهای سفر در زمان و اینجور چیزها روشن نیست. قرار است برن سه بار در زمان سفر کند، که در هر کدام بیش از قبلی گند بزند و نهایتا پیشگوی فلج در گذشته گیر بیافتد. کریس مندل معتقد است کل ماجرا باورپذیر نیست. میگوید: "به نظر میرسد تکلیف سریال با ماجرای سفر زمان روشن نیست، و به همین خاطر است که برن را زیاد نمیبینیم. ولی از طرف دیگر در مورد وایت واکر هم هیچی نمیدانیم. ممکن است سروکله برن در آخرین لحظه پیدا شود. شاید به همین خاطر است که چیز زیادی در موردشان نمیدانیم. سگ تازی با کوه میجنگد علاقمندان بازی تاجوتخت چندین فصل است منتظرند سندور و گرگور کلگان به جان هم بیافتند. و از ظواهر امر اینطور پیداست که در قسمت آخر این اتفاق میافتد. سگ تازی از جنگجویان دنریس است که قرار است "وایت" ربودهشده را به کینگز لندینگ ببرند که سرسی را راضی کنند به مصاف وایت واکرز برود - جایی که برادرش، که زامبی است، زندگی میکند. کریس مندل معتقد است "زامبی را برادرش یعنی سگ تازی میکشد"، اما زمان زیادی به این ماجرا اختصاص داده نخواهد شد. میگوید: "پرداختن به این ماجرا، با این همه ماجرای دیگری که در جریان است، اتلاف وقت است. این بخش داستان از آن چیزهایی است که میتوانست خیلی زودتر اتفاق بیافتد، اما آن را گذاشتند برای این فصل و سریع از رویش گذشتند و شخصیتها درست پرداخته نشد. " جان و دنریس بالاخره به هم میرسند (سیارک) نام قسمت آخر "اژدها و گرگ" است - که تقریبا واضح است به کدام شخصیتها اشاره دارد. جای تأسف است که او دستآخر به کسی دل می بازد که با او نسبت خونی دارد. بعضی بینندگان سریال معتقدند شخصیتهای کیت هارینگتون و امیلیا کلارک در فصلهای اخیر سریال چیزی را که باید بین دو نفر باشد، نداشتهاند. اما در فصل هفتم این دو شخصیت به هم نزدیکتر شدهاند. نکته مهمتر اینکه این دو نفر نسبت خانوادگی دارند. کریس مندل معتقد است این دو نفر "به هم میرسند". میگوید: "البته همین که سازندگان چنین چیزی را طرح کردهاند کمی عجیب است. این همه آدم مجرد در وستروس هست. جای تأسف دارد که دل به قوم و خویش خودش ببازد."
در مجموعه تلویزیونی خانه کوچک، ملیسا گیلبرت (چپ) نقش لورا اینگلز وایلدر را بازی کرده است
یکصد و پنجاه سال از تولد لورا اینگلز وایلدر نویسنده مجموعه کتابهای "خانه کوچک" میگذرد. اما آیا هنوز داستانهای او که درباره یک خانواده کشاورز است، برای دختران جوان در عصر فنآوری جذابیت دارد؟این سریال حدود چهل سال پیش در ایران پخش می شد. این سریال داستان خانوادهای کشاورز را در قرن نوزدهم نشان میداد که در روستایی به نام والنات گرو اقامت کردند. در این سریال داستان زندگی لورا اینگلز فرزند دوم این خانواده، قهرمان اصلی این فیلم، از کودکی تا دوران تدریس در مدرسه نشان داده میشد. دیوید اسکرایونر، نوازنده ویولن هر بار که در پاییز در مراسم "روز وایلدر" در مزرعه راکی ریج شرکت میکند، با این سوال طرفداران مجموعه کتابهای این نویسنده مواجه می شود که "آیا او ویولن پدر را دارد." " روز وایلدر" همه ساله در گرامیداشت یاد لورا اینگلز وایلدر برگزار میشود.
خانوادههای زیادی در چنین روزی در خانه واقع در این مزرعه در میسوری جمع میشوند. این همان محلی است که خانم اینگلز وایلدر هشت کتاب "خانه کوچک" را نوشت. این خانوادهها با جمع شدن در این محل میتوانند ببینند که چگونه دیوید با همان ویولنی که این نویسنده در داستانهای دوران کودکیش از آن یاد کرده بود، برای آنها می نوازد. بسیاری از کودکانی که به این محل آمدهاند درست مثل "لورا" شخصیت اصلی این مجموعه داستان ها، موهایی بافته شده و کلاههایی بنددار دارند. سومین کتاب از مجموعه کتابهای "خانه کوچک" به دلیل آن که در دهه ۱۹۷۰مجموعهای تلویزیونی براساس آن ساخته شد، به یکی از محبوبترین آنها تبدیل شده است. در این سریال تلویزیونی که ملیسا گیلبرت نقش لورا و دین باتلر نقش همسر آینده او را بازی می کرد، زندگی آن ها در دهههای ۱۸۷۰ و ۱۸۸۰ در غرب آمریکا به تصویر کشیده شده است. نویسنده، این مجموعه کتابها را براساس خاطرات دوران کودکی خود به زیبایی به رشته تحریر در آورده است. این کتابها از زمان انتشار در میان پرفروش ترین کتابها در جهان بودهاند. این مجموعه کتابها باعث اتصال نسلها درخانوادهها شده است. جنیفر و الیزابت از جمله این خانوادهها هستند که خود را طرفدار پرو پا قرص این مجموعه کتابها می دانند. آنها تا کنون از ده محل واقعی که به خانواده نویسنده مربوط میشود، دیدن کرده اند. "بسیار هیجانانگیز" نگارش این داستانها با عبارت "روزی روزگاری" آغاز شده و لحنی داستانی دارد و به توصیف فعالیت کشاورزان مهاجر در تغییر شکل طبیعت وحشی میپردازد. در جلد ششم این مجموعه کتابها به نام "زمستان طولانی"، سختیهایی که اعضای خانواده تجربه کردهاند، به خوبی ثبت شده از زوزه گرگها در شب تا جان به در بردن پس از یک زمستان طولانی پر برف هشت ماهه و گرسنگی . کتاب نهم به نام "چهار سال اول" چندین سال پس از مرگ نویسنده و براساس نسخه پیشنویس به جا مانده از او منتشر شد. جنیفر و الیزابت همانند بسیاری دیگر از بازدید کنندگان در حالی که اشک در چشمانشان حلقه شده به نواختن ویولن دیوید گوش می دهند. آنها به همراه مادرو دو فرزند جنیفر به این مزرعه آمده اند.آن ها به شوخی در این باره که چه کسی نقش لورا را داشته باشد با هم بحث میکنند. بازدیدکنندگان در فروشگاهی که در این محل است، اغلب چیزهایی را پیدا می کنند که ارتباط احساسی عمیقی با داستانهای خانم اینگلز وایلدر دارد. زنی جوان که به این محل آمده می گوید: "وقتی که سال سوم دبستان بودم، معلم ما به ما گفت که می خواهد چند داستان برایمان بخواند. من شیفته این کتاب ها شدم و همه آن ها را سال بعد خواندم. جسارت و قدرت نویسنده مرا مجذوب کرد. "
"بیش از حد سعادتمند" مجموعه کتابهای خانم اینگلز وایلدر زندگی لورا را از ۵ تا ۱۹ سالگی شامل میشود، یعنی تا زمانی که با آلمانزو ازدواج می کند. خوانندگان این کتابها با این شخصیت بزرگ شدند، درست همانند کودکان امروز که با هری پاتر بزرگ میشوند. دین باتلر، بازیگرکه در سریال تلویزیونی نقش همسر لورا را بازی کرده و یکی از سخنرانان مراسم بزرگداشت این نویسنده است، میگوید خیلیها این مراسم را همانند کتابهای این نویسنده به دلیل آن که مهربانی و ارزشهای خانوادگی را ستایش میکند، دوست دارند. آقای باتلر همچنین میافزاید: "خودم را خیلی سعادتمند حس میکنم، خیلی تحت تاثیر قرار میگیرم وقتی که مردم به من میگویند که این شخصیت را دوست دارند به این دلیل که لورا عاشق این شخصیت بود." "واقعی" بازدیدکنندگان در داخل خانه کوچکی که لورا و آلمانزوی واقعی ساخته بودند با توقف در آشپزخانهای که همچنان تمیز است و پیشخوان کوچکی دارد، شور و نشاطش را تحسین میکنند. پیشخوان آشپزخانه به اندازه قد او یعنی ۱.۵۰ متر) است، ویولن پدر در مواقعی که نواخته نمیشود در سالن به دیوار آویزان است. مثل این است که کتابهای خانم اینگلز وایلدر جان میگیرند. آن دختر موسیاه سرکشی که با گول زدن نلی بدجنس او را به سوی نهری پر از زالو میکشاند و یا بر یک اسب کوچک بدون زین سواری میکند. ویلیام آندرسون، زندگینامه نویس خانم اینگلز وایلدر که در این مراسم حضور دارد، میگوید: " معلمی به من گفت که به نظر میرسد لورا برای دانشآموزانش خیلی واقعی است. طوری که وقتی آنها به خانه میروند مرتب درباره لورا صحبت میکنند. و والدین دانشآموزان از آنها میپرسند که این دختر جدید در کلاس کیست؟ لورا مثل عضوی از خانواده آن هاست." جین کودی کسی است که خانوادهاش به خوبی لورا و آلمانزو را می شناختند. او از سال ۱۹۶۰ یعنی سه سال پس از مرگ لورا اینگلز وایلدر، در تبدیل مزرعه راکی ریج به موزه نقش داشته است. خانم کودی هنوز هم این نویسنده را منبع الهام خود می داند و او را به دلیل مدرن بودن در دورانی که مدرن نبود، تحسین میکند.
فيلم يک خصوصيت خيلی دلنشين دارد، آن هم نقاشی بودنش است. خيلی از نماها نقاشی هستند. يک عکس هستند. يک لحظه دوست داشتنی هستند. ساختار کنايه آميز زندگی دوگانه ورونيک به همراه بسياری از کارگردانها و فيلمسازهای اروپای مرکزی، کريستوف کيشلوفسکی و کريستف پیزیویچ با ايجاد يک ساختار کنايه آميزی ايجاد کرده اند تا به بررسی زندگی يک زن جوان در دوران معاصر بپردازند. آنها در اين کار از امير کوستاريکا زيرکانه تر عمل کرده اند، کيشلوفسکی و پیزیویچ عامل های محرک سياسی را پرداخت به جنبه های روانکاوانه کنار زده اند.
زندگی دوگانه ورورنيک درباره دو زن جوان است، ورونيک که در فرانسه زندگی می کند و ورونيکا که ساکن لهستان است. هر دوی آنها در يک زمان متولد شده اند و در شرايطی مشابه با هم بزرگ شده اند، ولی همديگر را نمی شناسند، حداقل به شکل خودآگاه هم را نمی شناسند. ورونيکا يک موزيسين است، خواننده با استعدادی است که در ميانة کنسرت از دنيا می رود. در همان لحظه، ورونيک مشغول عشق بازی است و ناگهان احساس می کند چيزی را از دست داده است.
او بدون اين که بداند چرا يا توضيحی برای کارش داشته باشد درس آوازش را رها می کند. داستانی که بعد از اين اتفاق می آيد درباره چگونگی عاشق شدن ورنيک به مردی خيمه شب باز و نويسنده است. به نظر می آيد ورونيک با اينکه فقط يک بار مرد را در اجرای مدرسة بچه ها ديده است، می داند چطور مرد خودش را به او می رساند. در حين اينکه روابط آنها گسترش می يابد، ورونيک به اين دانش می رسد که گويی به صورت خودآگاه می تواند پيش بينی حوادث و احساساتش را بکند، گويی او يک زندگی ديگر نيز داشته است.
در اواخر فيلم، خيمه شب باز عکسی پيدا می کند که اعتقاد دارد عکس ورونيک در سفر خارکف است، ولی آن عکس متعلق به ورونيکا است. در نهايت درکی از وجود ورنيکای ديگر ايجاد می شود. نويسنده ها اين دو زن را از پس ظواهر بهم ارتباط می دهند. هر دو به پدرشان نزيدک هستند، هر دو مادرشان را در دوران کودکی از دست داده اند و هر دو دارای استعداد موسيقی هستند. از نظر ساختار، ادراک وجود يک همزاد درماتيک باعث می شود تماشاگر و شخصيت به بازتابی از شخصيت نگاه داشته باشند. استفاده از همزاد يک ابزار برای ايجاد فاصله است. سئوال اين است که فيلم زندگی دوگانه ورونيک به چه منظور از کنايه استفاده می کند؟ ورونيک دختری سر زنده، زيبا و جذاب است.
مثالی از نيروی مثبت در زندگی. در همين بين ورنيکا که همزاد اوست، به ناگاه در خارکف می ميرد. گويی کشيلفسکی و پیزیویچ دارند از دست رفتن و ترس از دست دادن را بررسی می کنند و به ضرورت، ترس از مرگ را از طريق زنی جوان و جذاب به نمايش می گذراند. با ايجاد يک همزاد برای او، نويسنده به ديالکتيکی درباره زندگی و مرگ می پردازند، برای اين کار تفسيری بر کيفيت زندگی می دهد. برای ورونيک زندگی کردن يعنی عشق ورزيدن و به خاطر سپردن ورونيکای ديگر، ورونيکايی که نمايندة انباشت از دست دادنها در زندگی خودش است.
خوانشی ديگری که از ساختار می توان انجام داد اين است که آن را راهی برای هدايت وقايع در نظر گرفت. زمانی که ورونيک متوجه می شود چه اتفاقی برای ورونيکا افتاده است، می تواند از خودش محافظت کند. بازتاب اين نگاه احتياط آميز به خود، در مرد خيمه شب باز هم ديده می شود ـ او عروسکی هايی از ورنيکا و ورونيک ساخته است، اما به ورونيک می گويد فقط زمانی از عروسک دوم استفاده می کند که اولی در طول اجرا آسيب ببيند. هنرمند، که در اينجا مرد خيمه شب باز و نويسنده است، به اندازة خود ورونيک احتياط به خرج می دهد.
فیلم زندگی دوگانه ورونيک منظور را می رساند، اما فقط يکی از مثالهای ساختار کنايه آميز است. کارهای کيشلوفسکی معمولاً از نظر سختار شکلی کنايه آميز دارند. فيلمهای سفيد و فيلمی درباره عشق قدرتمندتر هستند، چون از ساختار کنايه آميز استفاده می کنند. اما در هر صورت کریستوف کيشلوفسکی با ظرافت و زيرکانه تر از ساير نويسنده ها و کارگردانهای اروپای مرکزی و سینمای جهان، کنايه را در آثارش به کار می برد.(سیارک)