حقایقی از زندگی بیورن آندرسن زیباترین پسر قرن بیستم
در رمان " ابله" داستایوفسکی کلماتی وجود دارد - "زیبایی جهان را نجات خواهد داد." بسیاری از ما آنها را شنیده ایم و با معنی موافقیم. اما در داستان بیورن آندرسن، همه چیز کاملا برعکس شد، زیبایی او تقریباً او را به کشتن داد. این یک حماسه غم انگیز کامل بود. بیورن زیباترین پسر دنیا نام گرفت. او توسط بشر به عرش بلند شد. و سپس، تلو تلو خورد وبر فرش افتاد... اما نشکست. امروزه، بیورن بیشتر شبیه یک وایکینگ قوی و سرسخت است تا یک پسر "وانیلی".
بیورن آندرسن یک کودک ناخواسته بود
بیورن آندرسن جوان
بیورن در سال 1955 در استکهلم به دنیا آمد. او یک کودک ناخواسته بود: پدرش ، مادر او را وقتی که بیورن را حامله بود ترک کرد. زن نگون بخت پس از زایمان نتوانست با مشکلات روحی خود کنار بیاید و به الکل معتاد شد. خوشبختانه پسر یک مادربزرگ داشت که در دستان او بزرگ شد. به زودی بیورن کوچک یتیم شد. معلوم شد که مادرش خودکشی کرده است. اما قبل از مرگ، این زن ضبط های صوتی ساخت که در آن اشعار مختلف را خواند، آواز خواند و انواع داستان های خنده دار را تعریف کرد. بیورن هنوز این رکوردها را نگه می دارد و به صدای مادرش گوش می دهد.
بیورن به سمت موسیقی کشیده شد و حتی با موفقیت از یکی از نخبه ترین مدارس موسیقی سوئد در استکهلم فارغ التحصیل شد. اما مادربزرگ تصمیم گرفت که نوه او مطمئناً باید سرنوشت خود را با سینما پیوند دهد. او به عنوان بخشی از حرفه خود به سینما علاقه داشت و می دانست چگونه نوه خوش تیپ خود را تبلیغ کند. پیرزن اهمیتی نمی داد که بیورن می خواست خود را وقف موسیقی کند. در نتیجه، او را به معنای واقعی کلمه به سمت سینما کشاند تا برای کارگردان مشهور لوچینو ویسکونتی تست بدهد. لوچینو ویسکونتی تصمیم داشت فیلمی بر اساس اثر توماس مان «مرگ در ونیز» درباره عشق غیرزمینی این آهنگساز به یک پسر بسازد.
لوچینو ویسکونتی و بیورن
در آن زمان حدود 1500 پسر برای تست بازیگری آمدند. بیورن آندرسن آن روز به دلیل عدم تمایلش به شرکت در کاری که اصلاً لذتی به او نمی داد، روحیه ای نداشت. گرچه لازم نبود زیاد منتظر بمانیم. ویسکونتی به محض دیدن مرد جوان با فرهای زیبا، بلافاصله گفت: "این خودش است!" و بدون لحظه ای تردید چراغ سبز شروع فیلمبرداری را داد.
بیورن آندرسن آن دوران را با انزجار پنهانی به یاد می آورد. او کارگردان را یک هیولای واقعی می نامد که مردم برایش وجود نداشتند، بلکه فقط یک وسواس به سینما برای او وجود داشت. در واقع، لوچینو ویسکونتی در صنعت سینما به عنوان یک کارگردان ظالم شناخته می شد. او این کار را نه تنها با بیورن 15 ساله سر صحنه، بلکه با هنرمندان دیگر انجام هم داد.
برای اینکه این هنرمند جوان پوست رنگ پریده خود را از دست ندهد، به عنوان نمادی از اشراف، پس از آن اجازه حمام آفتاب، بازی با کودکان دیگر، رفتن به هر کجا و حتی برقراری ارتباط را نداشت. آنها به نوجوان اجازه ندادند کتاب "توماس مان" را که بر اساس آن فیلم «مرگ در ونیز» ساخته شده است را بخواند. اما بیورن آن را مخفیانه خواند.
در سال 1971، فیلم مرگ در ونیز به نمایش درآمد و موفقیت چشمگیری، چندین جایزه بافت، نامزدی اسکار و یک جایزه در جشنواره کن دریافت کرد. پس از آن، بیورن نه تنها مشهور، بلکه مورد تحسین همه، و حتی با عنوان "زیباترین پسر قرن بیستم" - کلماتی که خود ویسکونتی به زبان آورد - شهرت پیدا کرد. شکوه، مانند بهمن ستاره جوان را پوشانده است. بیورن نمیدانست چرا همه میخواهند او را ببینند. همه این جلسات، فرش قرمزها، روزنامه نگاران، عکاسان، طرفداران دیوانه... در آن لحظه مرد جوان یک چیز می خواست تا همه این «کابوس» به سرعت تمام شود و او دوباره در زادگاهش استکهلم باشد. بیورن آرزوی ورود به هنرستان را داشت.
بیورن آندرسن
در این میان زیباترین پسر نه تنها در میان زنان جامعه موفق بود. حتی مردان بالغ هم آرزوی ملاقات با او را داشتند.
تنها اشتیاق و عشق بیورن آندرسن به موسیقی بود
بیورن آندرسن
با این وجود، بیورن آندرسن رویای خود را برآورده کرد و با موفقیت در هنرستان تحصیل کرد. پس از فارغ التحصیلی از مدرسه موسیقی، حتی به عنوان معلم پیانو شروع به کار کرد. اما در عین حال سینما را به عنوان فرصتی برای دریافت پول اضافی رها نکرد. برای بازی در نقش های اپیزودیک و فرعی موافقت شد. تجربه او با نقش اول در "مرگ در ونیز" برای همیشه از حضور او در برای مرکز توجه قرار گرفتن باعث دلسردی او شد. و به طور کلی، او تنها علاقه خود را در زندگی - موسیقی می دانست.
بیورن آندرسن با همسر و دخترش.
در سال 1982، زمانی که بیورن با سوزان زیبا در اولین نمایش فیلم "قاتل احمق" آشنا شد. شاعر جوان برای گرفتن امضا به سراغ مرد جوان رفت و صمیمانه تحسین خود را از اجرای بیورن ابراز کرد. سپس احساسات متقابل در دل جوانان متولد شد. کمتر از یک سال بعد، آنها وارد یک ازدواج قانونی شدند، یک سال بعد این زوج صاحب یک دختر به نام رابین شدند و دو سال بعد، پسرشان آلوین به دنیا آمد.
زن، شوهرش را متقاعد کرد که دوباره بازیگری را شروع کند. به همین منظور "زیباترین پسر" وارد مدرسه تئاتر شد و خود را در آنجا به عنوان با استعدادترین و موفق ترین دانش آموز تثبیت کرد. سپس آندرسن روی صحنه تئاتر کوچک استکهلم بازی کرد - برای او این یکی از شادترین دوره های زندگی او بود. علاوه بر این، در تئاتر مورد علاقه خود، او به عنوان یک برقکار و حسابدار فعالیت می کرد.
حماسه وایکینگ
بیورن آندرسن
ما تراژدی در خانواده بیورن اتفاق افتاد - پسر ده ماهه او آلوین ناگهان درگذشت. پزشکان به این نتیجه رسیدند که علت آن سندرم مرگ ناگهانی نوزاد است. مرد با از دست دادن یک فرزند بسیار ناراحت شد. برای پایان دادن به افسردگی، حتی مجبور شد برای کمک به یک روان درمانگر مراجعه کند.
بیورن دوباره به کار در تئاتر بازگشت و تدریس خصوصی را تمرین کرد. به نظر می رسید که زندگی در حال بهتر شدن است ... اما مانع از اعتیاد این هنرمند به الکل نشد. تنها ده سال بعد او توانست خود را بازپروری کند. بیورن شروع به پذیرش پیشنهادات کارگردانان برای فیلمبرداری کرد. با مشارکت او می توانید فیلم های "قبر"، "کتاب جهان ها"، "بازرس والاندر" را تماشا کنید.
امروز او به حرفه محبوب خود وفادار است - او به عنوان یک معلم ساده پیانو به کار خود ادامه می دهد.با همسر مورد علاقهاش سوزان در همسایگی دخترش زندگی میکند و ترجیح میدهد در مورد دورهای از زندگیاش سکوت کند که همراه با بازی در فیلم مرگ در ونیز، شهرت، طعم زندگی او را ربود.
"زیباترین پسر قرن بیستم" زیر 70 سال دارد. او مرد سالخورده ای است با موهای بلند و ریش خاکستری، با چهره و ظاهری شجاع، که بیشتر با شخصیتی از حماسه تاریخی اسکاندیناوی مرتبط است. تشخیص مرد جوانی با فرهای زیبا که نمایندگان هر دو جنس سر خود را برای او از دست می دادند، دشوار است!