این چیزی مرتبط با بهداشت روانی است بیشتر افرادی که اختلال پرخوری افراطی دارند، مشکلات روانی یا روحی دیگری نیز دارند از جمله افسردگی، اضطراب، اختلال دو قطبی و سوء مصرف مواد. آنها ممکن است احساس استرس، مشکل خواب، مبارزه با عزت نفس پایین خود و یا احساس شرم از شکل بدنشان را داشته باشند.
چه عواملی سبب اختلال پرخوری افراطی میشود؟ متخصصان مطمئن نیستند که دقیقا چه چیزی سبب اختلال پرخوری افراطی میشود. ترکیبی از عوامل، از جمله ژنها، پسیکولوژی، و سابقه این اختلال در افراد ممکن است سبب این اختلال گردد. رژیم غذایی میتواند به اختلال پرخوری افراطی منجر شود اما نمیدانیم که آیا به تنهایی موجب بروز آن میشود یا نه. برخی از افراد امکان دارند بیش از حد به غذا حساس باشند، از جمله بو یا تصاویر غذا. این اختلال همچنین میتواند ناشی از وقایع استرس زای زندگی یا یک سانحه باشد از جمله مرگ فردی که دوستش داشته یا طعنههایی که بخاطر وزنش گرفته است. (سیارک) امکان بهبودی وجود دارد اگر فکر میکنید که احتمالا اختلال پرخوری افراطی دارید، بدانید که میتواند با موفقیت درمان شود. اولین مرحله تشخیص آن است. برای تشخیص آن، یک دکتر یا متخصص لازم است تا معاینه فیزیکی انجام داده و درباره رفتارهای غذا خوردن، سلامتی روحی، شکل بدن و احساس شما نسبت به مواد غذایی سوالاتی بپرسد. درمان: راهنمایی با افکار، احساسات و مواد غذایی صحبت کردن با یک روانپزشک یا مشاور، مهمترین کار در مسائل روحی است. هدف درمان رفتار شناختی (CBT)، تغییر الگوهای فکری منفی ای است که میتواند موجب اختلال پرخوری افراطی گردد. روان درمانی بین فردی (IPT) مشکلات ارتباطی را که ممکن است وجود داشته باشد مورد بررسی قرار میدهد. همچنین به عملکرد یک متخصص تغذیه کمک میکند تا درباره سلامتی عادات غذایی او اطلاعاتی کسب کرده و یادداشت روزانه مواد غذایی داشته باشید و به این ترتیب بهبود یابید. چه دارویی برای این مورد وجود دارد؟ برخی داروها، از جمله داروهای ضد افسردگی و داروهای ضد تشنج هستند که میتوانند به کنترل اشتهای غذایی و وسوسه پرخوری کمک کنند و احتمالا زمانی مفید خواهد بود که همراه با مشاوره باشد. ویوانس (لیز دگزامفتامین) دارویی است که جهت درمان ADHD استفاده میشود و اولین داروی درمان اختلال پرخوری افراطی است. اینکه دارو چگونه عمل میکند مشخص نمیباشد اما مطالعات نشان میدهند که ویوانس قادر به کمک به کاهش تعداد روزهای پرخوری در هفته میباشد. کاهش وزن با ابتلا به اختلال پرخوری پرخوری میتواند سبب افزایش وزن گردد و قبول آن را سخت نماید و به خوبی آن را حفظ نماید. بعنوان بخشی از درمان، امکان دارد افرادی که اختلال پرخوری دارند به کمک نیاز داشته باشند. برنامه های کاهش وزن قدیمی ممکن است مفید باشد اما افرادی هم هستند که با رژیم غذایی، به شدت مخالفت میکنند. از دکتر خود بپرسید که آیا میتوانید شما هم از برنامه کاهش وزن تخصصی که برای افراد مبتلا به اختلال پرخوری افراطی است، استفاده کنید یا نه. پیشگیری اگر شما در خطر اختلال پرخوری هستید، میتوانید برای اجتناب از آن، اقدام به پیشگیری نمائید. به رفتارهای خود از جمله، احساس گناه، شرمندگی و یا احساس انگیزهی غذا خوردن بدون نیاز به آن یا داشتن عزت نفس پایین خود توجه کنید. اگر چنین علائمی را دارید یا اختلال غذا خوردن در خانواده خود دارید، با دکتر یا تراپیست مشورت نمائید.(سیارک)
این پست را چگونه میبینید؟ برای شما مفید بود؟ لطفا با نوشتن کامنت در زیر ما را مطلع کنید.
منظور از اختلال پرخوری افراطی، همان پرخوری نیست که هر از گاهی در بیشتر مردم دیده میشود. چه کسی را میتوان پیدا کرد که بعد از خوردن شام شب سپاسگزاری معده درد نداشته باشد؟ این در حالیست که، افراد مبتلا به اختلال پرخوری افراطی، احساس اجبار به انجام منظم این کار (پرخوری) را دارند- حداقل یکبار در هفته در طول دورهای ۳ ماهه یا بیشتر.
احساس پریشانحالی افرادی که اختلال پرخوری افراطی دارند احساس میکنند که نمیتوانند میزان یا حتی آنچه که باید بخورند را کنترل نمایند. آنها غذا را صرفا میخورند آنهم زمانی که گرسنه نیستند و این کار را تا زمانی انجام میدهند که مریض شوند. احساس گناه، شرم، انزجار یا غمگینی بعد از پرخوری سراغشان میآید. این افراد ممکن است درباره این رفتار خود که آنها را مجبور به دوری کردن از دوستان و خانوادهشان میکند، خجالت زده شوند. (سیارک) چیزی متفاوت از پرخوری پرخوری و اختلال پرخوری افراطی چیز یکسانی نیستند. گرچه در برخی علائم مشترکند. افرادی که پرخور هستند نیز مرتبا و زیاد میخورند و ممکن است احساسات منفی یکسانی داشته باشند مثلا در از دست دادن کنترل، یا احساس شرم یا احساس گناه. تفاوت کلیدی در اینجاست که افراد پرخور بعدا، این خوراکها را «پاکسازی» میکنند. آنها ممکن است خود را مجبور به استفراغ کنند یا از مسهل یا دیورتیک استفاده کنند یا اینکه ورزش بیشتری انجام دهند. در اختلال پرخوری افراطی چیزی بنام پاکسازی نداریم. خطرات این اختلال چیست؟ هر کسی صرف نظر از نژاد، جنس، سن و یا وزن ممکن است به این اختلال یعنی اختلال پرخوری افراطی مبتلا شود. اعتقاد بر این است که بیشتر اختلال پرخوری افراطی در ایالات متحده میباشد. گرچه زنان با احتمال کمی بیشتر، این اختلال را دارند، اما مردان هم چنین اختلالی را میتوانند داشته باشند. بیش از 6 میلیون آمریکایی یعنی 2 درصد از مردان و 3.5 درصد از زنان- در برخی از سنین به چنین شرایطی مبتلا می شوند. مردها با احتمال بیشتری در میانسالی مبتلا میشوند. در میان نوجوانان، 1.6 درصد مبتلا به اختلال پرخوری افراطی داریم.(سیارک)
عزت نفس، عالی است. هر چه درمورد خودمان احساس بهتری داشته باشیم، یقینا به همان اندازه موفقتر نیز خواهیم شد. اما از برخی جهات، احتمال دارد افراط کرده باشیم. جنبش عزت نفس دهه های 80 و 90 قرن بیستم میلادی، برنامه ها، تدابیر، درمان ها، استراتژی ها و حتی دوره هایی برای بچه ها، بمنظور ایجاد احساس خوب نسبت به خودشان، طراحی کرد.
عزت نفس به همة مزایای قابل تصور زندگی، مرتبط بود. همة ما بر این باور بودیم که اگر به کودکان گفته شودکه به چه اندازه خاص هستند، آنها نیز به نحوی به بزرگسالانی بسیار موفق، ثروتمند و شاد تبدیل خواهند شد. در حالیکه حقیقت دارد که ارتباطی میان عزت نفس و موفقیت وجود دارد، به نظر میرسد که ما ترتیب این ارتباط را بطور نادرستی متوجه شده ایم. ما، عزت نفس حقیقی را به سبب اینکه موفق هستیم افزایش می دهیم، نه برعکس. موفقیت واقعی، پاداش خود است. در اوایل دهه 80 قرن بیستم، زمانی که در کالج برای معلم شدن تحصیل می کردم، به من و همتایانم آموخته شده بود که به عدم موفقیت، پاداش دهیم. در بسیاری از کلاسهایمان به ما تعلیم داده شده بود که باید در هر فرصتی تشویق کرده و پاداش دهیم. اگر دانش آموزان در کلاس مشغول انجام یک بازی شوند، معلم باید به هر بازیکن یک جایزه، تنها برای مشارکت در بازی، بدهد. اگر مدرسه یا کلاسی در پایان سال جوایزی اعطا میکند، به ما آموخته شده بود که برای تک تک دانش آموزان جایزه ای تهیه کنیم. همچنین، به ما آموخته شده بود که مجموعه ای از برچسب ها، بدلیجات، و سایر آیتم های سرگرم کننده به بچه ها بدهیم تا درمورد خودشان احساس خوبی داشته باشند. در یکی از کلاس ها، استاد ما را عملا وادار به حفظ فهرستی کامل از سرودهایی که به بچه ها در سنین مختلف کمک به تقویت خاص بودن آنان را می آموخت، کرد. پاداش دهی به هر چیز ــ که احتمال دارد موفقیت واقعی را دربرداشته یا نداشته باشدــ در واقع، بچه ها (و بزرگسالان) را از انگیزة پیشرفت بی بهره میکند. اگر همه ،بدون در نظر گرفتن تلاش یا موفقیت، به یک اندازه پاداش داده شوند، چه دلیلی دارد که کسی تلاش بیشتری بکند؟ در کوششی برای به حداقل رساندن تاثیرات منفی رقابت، تعداد کثیری از تاثیرات مثبت آن را حذف کرده ایم. بچه ها، نیازمند توازن سالمی از فرصت های موجود برای تلاش، رشد و رقابت برای افزایش انگیزه بجهت موفقیت هستند. انسانهای با انگیزه، علاقة شدیدی به رقابت داشته و می دانند که این رقابت، آنها را قویتر و بهتر می کند.
مدرسة انگیزه
بعنوان یک مربی، نگرانی های من درخصوص کمبود انگیزه ای که در بچه ها میدیدم، به اندازه ای افزایش یافت که تصمیم بر بنیاد مدرسة خودم گرفتم؛ مدرسه ای که برای القای انگیزه به دانش آموزان طراحی شده است. من از آنها خواستم که شور و اشتیاق برای زندگی داشته و آینده هایی سرشار از هدف و خوشی بسازند. از آنجایی که عاشق هنر بودم و از پتانسیل آن برای هدایت دانش آموزان به راه درست آگاه بودم، آکادمی رنسانس ،مدرسه ای برای هنر، را در سال 2003 تاسیس کردم. در آغاز، ما حتی نسبت به مدارس مستحکم-تر، مشکلات بیشتری با انگیزه داشتیم. دانش آموزان به سبب چنین مسائلی به مدرسة ما می آمدند، بنابراین تقریبا همة آنها کمبود انگیزه داشتند. ما در سالهای آغازین، مطالب کثیری آموختیم و همة آنها را بر برنامة درسی، آموزشی و حمایت اولیا، اعمال کردیم. هدف این کتاب، کمک به شما درجهت به کارگیری این قواعد و تبدیل بچه هایتان به قدرتمندان و تاثیرگذاران آینده است.
ایجاد انگیزه: داستان ماریا
ماریا، هنگامی که کلاس ششم بود، در مدرسة ما ثبت نام کرد. او بسیار خجالتی بود و به نظر نمی آمد که علاقه ای به فعالیت چندانی در هیچ زمینه ای داشته باشد. قبل از مراجعه به ما، او به سختی قادر به خواندن بود و علاقة خیلی کمی به مباحث علمی، دوستان یا سایر فعالیت ها داشت. مادر ماریا ،کیم، بیش از پیش نگران می شد. او میدانست که قابلیت ماریا خیلی زیاد است. زمانی که ماریا کوچکتر بود، کیم می دانست که تا چه اندازه فعالیت فرزندش اهمیت داشت و او را تقریبا در هر کاری دخیل می کرد. از وقتی که ماریا یک کودک نوپا بود، در کلاسهای رقص، اسب سواری، فوتبال و قرارهای بازی و سایر فعالیت های مفرح شرکت کرده بود. به همین دلیل بود که به نظر کیم خیلی عجیب بود که ماریا دیگر علاقة چندانی به هیچ چیز نداشت. کیم مصمم به اقدام درجهت کمک به ماریا برای کسب مهارتهایی که برای تبدیل به بزرگسالی موفق مورد نیاز بودند، بود. کیم تصمیم گرفت که ماریا را از دوستان قدیمی اش ،که به نظر بی علاقگی مشابهی به زندگی داشتند، دور کند. کیم، او را در مدرسة ما، بدلیل تاکید آن بر روی هنر، ثبت نام کرد. او به خاطر داشت که چگونه چهرة ماریا از شادی برافروخته میشد هنگامی که توتوی خود را به تن می کرد؛ و با خود فکر کرد که اگر بنحوی ماریا بتواند آن جرقه را بیابد، شاید بار دیگر بتواند انگیزه ای که شدیدا به آن برای موفقیت نیاز داشت را ایجاد کند. ماریا سرکشی کرد. او نمیتوانست باور کند که مادرش بخواهد او را اینگونه از دوستانش در مدرسه دورکند. او حتی بیش از پیش منزوی شد و هر روز فرستادن او به مدرسه، جدالی بود. در آکادمی رنسانس، ماریا باید باله را انتخاب میکرد. او از معلم رقصش متنفر بود و فکر میکرد درسهایش خسته کننده، دشوار و بی معنی بودند. یک روز، معلم ماریا را مجبور به اجرای دوباره و دوبارة یک گام، در مقابل همة بچه ها کرد. ماریا تحقیر شده بود. او به خانه رفت و کنار مادرش گریه کرد و قسم خورد که هرگز دوباره بازنمیگردد. (درحقیقت، ماریا مدام مخفیانه به دستشویی میرفت تا با گوشی به مادرش زنگ بزند و گله کند، کیم روزانه دو یا سه تماس از دخترش دریافت میکرد.) در این برهه، کیم نگران بود که اشتباه وحشتناکی کرده باشد. حالا فرزندش ،بیش از هرچیزی، خجالت زده شده بود. کیم، با تصور اینکه احتمالا بهترین کار این بود که ماریا به کلاس دیگری منتقل شود، تصمیم گرفت تا همراه با ماریا به مدرسه مراجعه کرده و با معلم رقص و مدیر صحبت کند. در آن جلسة ملاقات، معلم توضیح داد که او بر این باور است که ماریا استعداد زیادی دارد و او را تحت فشار می گذارد چون میداند که ماریا میتواند واقعا خوب باشد. درعین حال، مدیر گفت که ماریا باید تا پایان نیمسال در کلاس بماند. ماریا نمیدانست که با این شرایط چه میتواند بکند. در گذشته، وقتی مادرش شکایت میکرد، مدرسه تسلیم میشد و قول میداد که معلمان خیلی بدخلقی نکنند یا تنها او را به کلاس معلمی دیگر منتقل می کردند. اما این شرایط، به نوعی متفاوت بود. به نظر می رسید که معلم رقص میخواست ماریا را مجبور به انجام کارهایی که فکر میکرد توانایی آنها را دارد، کند. ماریا و مادرش توافق کردند که او در مدرسه بماند حتی اگر به این معنا بود که مجبور به ماندن در کلاس رقص باشد. طولی نکشید که پایان نیمسال فرا رسید و کلاس رقص مشغول اجرا در یک نمایش مدرسه ای بود. ماریا بهترین دانش آموز رقص روی صحنه نبود، اما به اندازة کافی خوب بود او همه چیز را آموخته و گامهایش را بدرستی اجرا کرد. او مرتکب چند اشتباه شد اما به قدری آنها را خوب پنهان کرد که هیچکدام از حضار متوجه نشد. او بخاطر داشت که سرش را بالا نگه دارد و دستانش را به حالت مناسبی نگه دارد. او خیلی احساس موفقیت می کرد. ماریا تصمیم گرفت که نیمسال بعدی را در مدرسه ــ و کلاس رقص بماند. زمان گذشت و ماریا در سایر زمینه ها نیز به موفقیت دست یافت. او شروع به صحبت درمورد رفتن به دانشگاه و یافتن شغل پاره وقت کرد. حال، مادرش نمیتوانست مانع او شود. ماریا میخواست چیزهای جدید را تجربه کند و جاهای جدید را بازدید کند. او دیگر آن دختر خجالتی و وحشت زدة سابق نبود. او آموخت که لذت پاداش را به تاخیر اندازد، کمتر به مادرش وابسته باشد و تنها برای پیشرفت واقعی پاداش بگیرد. ماریا، در خود انگیزه ایجاد کرده بود و از آن برای زندگی به بهترین نحو ممکن استفاده می کرد. به عبارت ساده، انگیزه همان نیاز یا تمایل به موفقیت است. افرادی که دارای سطوح بالایی از انگیزه هستند، خطرها را مدیریت کرده و موانع را در جستجوی یک هدف معین، پشت سر خواهند گذاشت. آنها به درک مهمترین هدف در زندگی ، در بازة زمانی داده شده خواهند رسید و بر آن تمرکز کرده و با یک هدف خاص و تمرکزی لیزر مانند، پیش خواهند رفت. انگیزه، عاملی است که افراد با موفقیت زیاد را از آنان که موفقیت های کمتری دارند، تفکیک می کند. آیا فرزند شما، انگیزة موردنیاز زندگی را دارد؟ به خواندن ادامه دهید و نحوة ایجاد انگیزه در فرزند خود را بیاموزید. ادامه مقاله در پست های آینده
اصطلاح و ایده خودشکوفایی توسط کورت گلدشتاین در کتاب مشهور او به نام ارگانیسم در 1939 ابداع شد. خودشکوفایی «تمایل به واقعی کردن توانایی های فردی ارگانیسم تا حد ممکن» است (صفحه 46). همچنین توسط Rogers (1961) در کتاب درمان مراجع محور وی مورد بحث قرار گرفت و توسط Maslow معروف شد و به شهرت رسید. با این حال، اصطلاح خودشکوفایی به طور آزادانه در مقالات استفاده شده و تعریف می شود. به عنوان مثال، Gobleدر 1970 آن را به صورت
«تأکید بسیار بر تمایل به تبدیل شدن به فراتر از آنچه که فرد در حال حاضر است، به هر چیزی که فرد می تواند باشد»
بیان کرد. Gowan آن را به عنوان یک زندگی پر از احساس عمیق تعهد توصیف کرد. Kerr خودشکوفایی را به عنوان به چالش کشیدن محدودیت های پتانسیل های فکری برای استفاده از استعدادهای منطقی برای کمال در نظر می گیرد. با این حال، وی تعریف عملیاتی خود را به دریافت درجات علمی پیشرفته و یا مشاغل معتبر خلاصه کرد . رایس و همکاران آن را دستاوردی در زمینه های مشخص تلاش از جمله در زمینه های شرکت کنندگان نیمه نهایی شایستگی ملی، ثبت اختراعات، مجلس سنای ایالات متحده و دیوان عالی کشور در نظر گرفت.
در مطالعه دیگری، اصطلاح خودشکوفایی «برای توصیف حالت تحقق کامل پتانسیل های یک فرد» استفاده شد .
اگر چه پرورش کامل استعدادهای خود یک گام ضروری برای تحقق پتانسیل های فرد است ، اما مترادف با خودشکوفایی نیست. در مقالات دیگر، تحقیقات، ارتباطی بین یادگیری و خودشکوفایی شناسایی کرده اند. به عنوان مثال، Burleson استدلال کرد که یادگیری و خلاقیت برای خودشکوفایی به همان اندازه که خودآگاهی، انگیزه درونی و خودشکوفایی برای یادگیری بسیار مهم هستند، ضروری می باشند. ارتباط بین یادگیری و خودشکوفایی در مفهوم رفاه نیز توضیح داده می شود. وی خودشکوفایی را به عنوان یک مهارت آموختنی و به عنوان مسیری به سوی رفاه مورد بحث قرار می دهد. با این حال، روشن نیست که خودشکوفایی به چه شیوه ای برای یادگیری و خلاقیت بسیار مهم است. خلاقیت نسبتاً یک مشخصه از خودشکوفایی افراد است. با وجود برداشت های متفاوت در مورد خودشکوفایی، استادانه ترین نظریه ها را از این مفهوم ارائه کرده اند. آنها مفهوم خودشکوفایی و همچنین عواملی که ممکن است بروز آن را پیش بیاندازند را توضیح دادند. Maslow خودشکوفایی را به عنوان بالاترین سطح نیاز برای انسان ها معرفی کرد و اذعان داشت که تحقق آن به دلیل رضایت نسبی از نیازهای سطح پایین تر (مانند نیازهای فیزیولوژیکی، ایمنی، وابستگی و عزت نفس) است. Rogers در درجه اول تحقق تمایل را به عنوان نیروی انگیزشی اصلی در انسان ها مورد بحث قرار می دهد که بر همه انگیزه های دیگر تکیه دارد. نظریه او نشان می دهد که خودشکوفایی تنها چنانچه افراد عزت نفس خود را بی قید و شرط توسعه دهند که خود به شکل تدافعی روان شناختی کمتر بروز می کند، امکان پذیر است. نظریه رشد شخصی Maslow با این اعتقاد هدایت می شود که انسان ها بر اساس یک سلسله مراتب از نیازها زندگی و عمل می کنند. وی اذعان کرد که نیازها، رفتار انسان را اولویت بندی می کنند (به عنوان مثال، پاسخ به محرک های محیطی). انسان ها به نیازها بر اساس قدرت و یا فوریت سلسله مراتبی خود پاسخ می دهند (به عنوان مثال، ضروری ترین نیاز مانند تشنگی قبل از گرسنگی در درجه اول قرار می گیرد). سلسله مراتب نیازهای Maslow (1968) با نیازهای فیزیولوژیکی بر این اساس شروع می شود و با نیازهای ایمنی، نیازهای وابستگی، نیازهای عزت نفس و خودشکوفایی همچنان ادامه می یابد. این سلسله مراتب از نیازهای قوی تر تا ضعیف تر از نظر فوریت قرار می گیرد که نیازها برای پاسخ به رقابت می پردازند (به عنوان مثال، از ضروری ترین یا فوری ترین نیاز تا نیاز با کمترین فوریت). بنابراین، پس از نیازهای فیزیولوژیکی مانند گرسنگی و تشنگی که دارای اهمیت هستند، ترس ها و نگرانی های ما در مورد فراهم نمودن امنیت، ثبات و حفاظت در درجه اهمیت بعدی قرار می گیرند. سپس داشتن روابط دلسوزانه و با مهربانی و همچنین احساس وابستگی (به گروه ها و افراد) به ایفای نقش می پردازند. سپس، نیاز به عزت نفس در دو سطح ابراز می شود:
(الف) نیاز به احترام به دیگران، توجه و به رسمیت شناختن و
(ب) نیاز به اعتماد به نفس که شامل شایستگی، اعتماد به نفس و آزادی محدود می باشد اما محدود به آنها نمی شود. این چهار سطح از نیازها را که Maslow به عنوان نیازهای کمبود تعریف کرد نارضایتی هر یک از آنها منجر به کمبود سلامت روانی یا فیزیولوژیکی می شود. Maslow استدلال کرد که فلسفه زندگی افراد و آنچه را که در مورد زندگی آینده یا زندگی ایده آل خود فکر می کنند، بینشی در مورد محرومیت های آنها و نیازهای آشکار آنها را ارائه می دهد. بالاترین سطح نیاز که به نام خودشکوفایی (نیازهای موجود) بیان می شود و انگیزه ای برای رشد و پیشرفت است، به صورتی است که با چهار سطح اول مخالف است که انگیزه ای برای بقا است. آن همچنین نیازی رو به رشد است که نمی تواند به طور کامل همچون موارد قبلی احساس خشنودی را ایجاد کند، زیرا نیاز به خودشکوفایی نیاز به انجام تا بالاترین پتانسیل فرد دارد که همیشه در حال گسترش است. Maslow نیز تأکید کرد که فرآیند خودشکوفایی نیازی ندارد تا منتظر برآورده شدن کامل نیازهای اساسی و حتی برای ارضای آنها به حدی که مانع سرخوردگی شوند، باشد. ارضای نیازهای کمبود و نیازهای موجود به صورت همزمان اتفاق می افتد، به جای این که یکی پیش شرط دیگری قرار گیرد. Maslow نیز ویژگی های بالینی مشاهده شده افراد سالم افراد بدون کمبودها که زمان و تلاش خود را به خودشکوفایی اختصاص داده اند، را ذکر نمود.
افراد خودشکوفا موارد زیر را ابراز می کنند:
(الف) «ادراک برتری واقعیت» (ب) «افزایش پذیرش خود، دیگران و طبیعت»؛ (پ) «خودانگیختگی افزایشی». (ت) «افزایشی در محوری بودن مشکل»؛ (ث) «افزایش انفصال و تمایل به حفظ حریم خصوصی»؛ (ج) «افزایش استقلال و مقاومت در برابر فرهنگ آموزی »؛ (چ) «تازگی بیشتر قدردانی و غنای واکنش عاطفی»؛ (ح) «فراوانی بالاتر تجربه های اوج ؛ (خ) «افزایش شناسایی با گونه بشری»؛ (ج) « روابط بین فردی تغییریافته (پزشک آن را بهبودیافته بیان می کند)»؛ (ر) «ساختار شخصیت بسیار دموکراتیک»؛ (ز) «افزایش خلاقیت تا حد زیاد» و (د) «تغییرات خاص در سیستم ارزشی»
. این ویژگی ها از تحلیل زندگینامه افرادی که، از دیدگاه Maslow، معیارهای خودشکوفایی را محقق کردند، به تصویر کشیده شدند. آلبرت انیشتین، آبراهام لینکلن، النور روزولت، توماس جفرسون، جین آدامز و بندیکت اسپینوزا نمونه هایی از افراد مورد تحقیق Maslow در 1968 هستند.
برای Maslow ، خودشکوفایی مستلزم فرآیند تبدیل شدن بود. انسان ها همه به شیوه ای که همیشه احساس تمایل یا نیاز به تبدیل شدن به یک «فرد کامل تر و کامل تر شدن و ... فشار آوردن به سمت آنچه اکثر مردم آن را ارزش های خوب، به سمت آرامش، مهربانی، شجاعت، صداقت، عشق، خودخواه نبودن و خوبی می نامند» را ایجاد می کند.
این یک اصطلاح نهایی است که «ما می توانیم آن را بسیار دقیق یا تقریباً دقیق تخمین بزنیم» او اذعان کرد که خودشکوفایی، یک تجربه برای افراد کاملاً خودشکوفا نیست، اما همه ما حالت خودشکوفایی را در لحظات اوج خود هنگامی که ما به طور کامل متحمل شده، سرگرم می شویم و می پذیریم تجربه می کنیم. او اذعان کرد که اینها «سالم ترین لحظات» ما هستند که در آن ما با «بیشترین بلوغ، فردیت و تحقق» خود را معرفی می کنیم . افراد خودشکوفا این قسمت ها را در زندگی خود اغلب به طور کامل تجربه می کنند. در مجموع، Maslow خودشکوفایی را به عنوان بالاترین سطح نیاز در سلسله مراتب نیازهای خود در نظر می گیرد. این سلسله مراتب از نیازهای قوی تر (مقدماتی تر) تا ضعیف تر (پیشرفته تر) از نظر میزان فوریت آنها برای پاسخ دهی سازمان دهی می شود:
نیازهای فیزیولوژیکی، نیازهای ایمنی، نیازهای وابستگی، نیازهای عزت نفس و نیاز به خودشکوفایی. چهار نیاز اساسی اول نیازهای کمبود هستند که نارضایتی از آنها منجر به کمبود روان شناختی می شود.
با این حال، خودشکوفایی یک نیاز موجود است و آن تمایل به رشد و تحقق پتانسیل های ما می باشد. همه این نیازها می توانند باهم وجود داشته باشند، در حالی که نیازهای سطح پایین تر باید احساس خشنودی فراتر از سطح سرخوردگی را به ترتیب برای شکوفا شدن نیازهای سطح بالاتر ایجاد کنند. (سیارک)
آخرین باری که خیلی غذا خوردید و احساس کردید که کاملا سیر شدهاید را به خاطر بیاورید. آیا یک کیک بزرگ در جشن تولد یکی از دوستانتان را خوردید؟ یک بوقلمون بار کرده در روز شکرگزاری با سیبزمینی شیرین خوردید؟ یا در خانه تنها بودید، شاید پس از یک روز سخت؟ پس از آن چه احساسی داشتید؟ آیا فقط یک دلدرد ساده داشتید؟ یا احساس گناه یا عذاب وجدان داشتید؟ بیش از حد غذا خوردن در هر بار عادی است. همچنین خوردن به دلایل عاطفی نیز طبیعی است. به گفته میشل مای، نویسندۀ کتاب آنچه دوست دارید بخورید و آنچه میخورید دوست بدارید، "ما از لحظه تولد با غذا پرورش مییابیم، با مواد غذایی پاداش میگیریم و بنابراین ارتباطات عاطفی با مواد غذایی بسیار طبیعی است". ممکن است افرادی که پرخوری اجباری دارند از غذا به عنوان تنها راه مقابله با احساسات منفی خود استفاده میکنند. در نتیجه آنها اغلب احساس میکنند که خوردن خارج از کنترل است. آنها همیشه در مورد غذا فکر میکنند و پس از خوردن احساس گناه، شرم یا افسردگی میکنند. به گفته مای: "این احساس بسیار متفاوت از آن چیزی است که یک شخص پس از خوردن یک وعده غذای بزرگ در روز شکرگذاری دارد. ممکن است احساس سیر بودن داشته باشید و یا ممکن است از خوردن آخرین برش کیک پشیمان شوید اما احساس شرم و خجالتزدگی نمیکنید." برخی از افرادی که پرخوری میکنند به یک اختلال بالینی به نام اختلال پرخوری یا زیادهروی در خوردن (BED) مبتلا هستند. افراد مبتلا به BED اجبارا مقدار زیادی غذا در زمان کوتاهی میخورند و پس از آن احساس گناه یا شرم میکنند. و اغلب این کار را تکرار میکنند: حداقل هفتهای یکبار در طول یک دوره حداقل سه ماهه. هر کسی که زیاد غذا میخورد یک پرخور نیست. ممکن است شما به جای یک وعده مقدار زیادی غذا در طور روز بخورید. و ممکن است این کار را به صورت مرتب انجام ندهید بلکه فقط زمانی که استرس دارید یا تنها هستید یا ناراحت هستید این کار را انجام بدهید.
چطور شروع میشود؟
در برخی از موارد افراد به سادگی با یک عادت ناخودآگاه پرخوری میکنند، مانند همیشه نشستن در مقابل تلویزیون در شب و خوردن یک بسته چیپس. اما اغلب ناشی از مشکلات عاطفی اساسی است. داشتن یک تصویر منفی از اندام میتواند نقش بزرگی ایفا کند. در مورد بسیاری از افراد پرخوری اجباری بخشی از یک چرخه است که با یک رژیم محدود شروع میشود.
مای آن را چرخه "خوردن، توبه و خوردن مجدد" نامیده است.
ممکن است شما یک رژیم غذایی را شروع کنید چون احساس بدی در مورد وزن و تناسب اندام خود دارید اما متوجه میشوید که پایبندی به این رژیم بسیار سخت است ــ بخصوص اگر از غذا به عنوان ابزاری برای مقابله استفاده میکنید. در نهایت شما از یک نقطه شکست عبور میکنید و با غذاهای "ممنوعه" خوشگذرانی میکنید و پس از آن گناه و شرم پدید میآید و محدودیتها دوباره آغاز میشوند. شکستن این چرخه میتواند بسیار دشوار باشد. به گفتۀ مارشا هودنال رئیس سازمان کوه سبز در فاکس ورمونت که یک مرکز برای زنانی است که با پرخوری مبارزه میکنند، "حتی کسانی که میگویند هیچ رژیمی ندارند نیز اغلب ایدههایی در مورد غذاهای "خوب" و "بد" دارند. اما زمانی که شما یک ماده دارید که به طور طبیعی جذاب، تسکیندهنده و آرامشبخش است و آن را از محدودیتها خارج میکنید باعث میشوید که بیشتر جذاب شود".
آیا ممکن است افراد به مواد غذایی "معتاد" شوند؟
در سالیان اخیر اعتیاد غذایی یک ایده بسیار محبوب و رایج در میان برخی از دانشمندان بوده است. این محققان معتقدند که غذاهای خاص پرچرب، دارای شکر و نمک اعتیادآور هستند و همان تغییراتی در مغز ایجاد میکنند که مواد مخدر ایجاد میکنند. مطالعات انجام شده بر روی حیوانات نشان داده است که موشهایی که زیاد قند میخورند نشانههایی از وابستگی از خود بروز میدهند. اما ایده اعتیاد به مواد غذایی هنوز مورد بحث است. درمان استاندارد برای ترک اعتیاد به هر چیزی پرهیز از آن است، اما در مورد مواد غذایی این کار امکانپذیر نیست. همچنین به گفته مای "رژیم غذایی یک جزء بسیار قوی از چرخه پرخوری است. از این نقطه نظر این متضاد این است که غذاهای خاصی را به عنوان منفی برچسبگذاری کنیم." هودنال معتقد است که هیچ شکی وجود ندارد که غذا خوردن میتواند باعث تحریک انتشار مواد شیمیایی مربوط به احساس خوب در مغز شود. "اما این بدین معنی نیست که غذا یک ماده اعتیادآور است. شواهدی وجود دارد که در واقع رفتار آن است که ــ چرخه محدودیت/پرخوری ــ منجر به علائم وابستگی میشود نه خود غذا." برخی از محققان اعلام کردهاند که اصطلاح "اعتیاد به خوردن" دقیقتر از "اعتیاد به مواد غذایی" است.
چگونه میتوان خوردن اجباری را کنترل کرد؟
رابین بی.کانارک استاد روانشناسی دانشگاه تافتس معتقد است که باید به جستجوی کمک بروید. وی معتقد است جلوگیری از پرخوری دشوار است بخصوص اگر مشکلات عاطفی ریشهدار وجود داشته باشد. کمک گرفتن از یک مشاور میتواند به شما در کشف عوامل روانی ــ مانند وجود تصویر منفی نسبت به اندام ــ که ممکن است محرک رفتار شما باشد کمک کند. مای معتقد است :
که باید از برچسبها اجتناب کرد. "بدانید شما فرد بدی نیستید که کارهای بدی انجام میدهید. برچسب زدن به خودتان میتواند به تداوم چرخه کمک کند. این امر در مورد غذاها نیز مصداق دارد.
کانارک معتقد است که "غذا، غذاست ــ "خوب" یا "بد" نیست." شاید سخت باشد که برخی از باورها را کنار بگذاریم اما تحقیقات نشان میدهد که اگر شما چیزی بخورید که باور دارید یک غذای "بد" است بیشتر احتمال دارد به پرخوری پس از آن مبتلا شوید". اندکی مکث کنید. زمانی که احساس غذا خوردن پیدا میکنید لحظهای مکث کنید و این سوال را از خودتان بپرسید: آیا من گرسنهام؟ مای معتقد است که "گاهی اوقات مردم بسیار بر آنچه که میخواهند بخورند تمرکز میکنند ولی مکث نمیکنند و از خود نمیپرسند که چرا میخواهند غذا بخورند". اگر از غذا به عنوان یک ابزار مقابلهای استفاده میکنید، آنگاه ممکن است خارج از دسترس سیگنالهایی قرار بگیرید که احساس گرسنگی یا سیری را ارسال میکنند، و این برای آگاهی مجدد شما نسبت به بدنتان مهم است. محیط خود را تغییر دهید. به گفته هوندال: "یک عادت اغلب فقط یک رفتار ساده است که روی خلبان خودکار قرار گرفته است". ایجاد یک تغییر در محیط میتواند باعث بازگشت تمرکز به رفتار شود و فرصت تصمیمگیری هدفمند را فراهم سازد. به عنوان مثال اگر همیشه برای غذا خوردن روی یک صندلی خاص مینشینید، آن را به یک مکان دیگر در اتاق منتقل کنید یا کلا در جای دیگری بنشینید. به هوسهای خود توجه کنید،البته در حد اعتدال. ممنوع کردن مواد غذایی میتواند منجر به پرخوری متعاقب آن منجر شود. اگر واقعا ولع مصرف چیزی دارید ،حتی اگر گرسنه نیستید ، به خودتان اجازه دهید که مقدار کمی از آن مصرف کنید. رژیمهای غذایی محدود کننده را رها کنید. به گفته مای: "پرخوری و محدودیت خوردن اغلب دو روی یک سکه هستند. محرومیت میتواند محرکی برای پرخوری درست مثل استرس، خشم یا اضطراب باشد."(سیارک)
نکاتی در خصوص وظایف مردان به عنوان پدر خانواده بخش دوم
محمد رضا عاشوریدر۱۴۰۳/۲/۱۸
انجام کارهای روزمره
زمانی که به عنوان پدر خانواده به همسر خود کمک کرده و در انجام کارهای روزمره به او کمک می کنید، کاری که انجام می دهید تنها محدود به برداشتن باری از دوش همسرتان نخواهد بود. در حقیقت، گذاشتن لباس های چرک در ماشین لباس شویی، تمیز کردن سرویس بهداشتی، آماده کردن خوراکی برای عصرانه یا شام و دیگر کارهای این چنینی پیامی بزرگ تر به فرزند شما منتقل خواهد کرد. مطالعاتی در یک مرکز تحقیقاتی در کانادا در این خصوص صورت گرفته است و نتایج آن حاکی از این مسئله است که دخترانی که در خانواده ای بزرگ شده اند که پدر خانواده در این گونه فعالیت های روز مره شرکت می کرده اند، از عزت نفس بیشتری نسبت به سایرین به عنوان یک دختر برخوردار بوده و تأثیر این رفتار پدر، بر شخصیت دختران به وضوح قابل ملاحظه بوده است. این را هم به خاطر داشته باشید که دختر شما، بسیار به شنیدن این جمله که در حال انجام کارهای روزمره خانه هستید، علاقه دارد.
کارهایی که طی روندی منظم انجام می گیرند به عنوان یک سنت برای فرزند پذیرفته خواهند شد
کودکان، بیشتر از آن چیزی که ما فکر می کنیم از دوران کودکی خود در ذهن خواهند داشت. با هر انسان بالغی که صحبت کنیم، معلم های مورد علاقه مدرسه اش، اولین حیوان خانگی اش و نخستین باری که والدینش با نیامدن به جلسه ای که در مدرسه برای آن ها در نظر گرفته شده بوده، آن ها را خجالت زده کرده اند و دیگر مسائل این چنینی را به خوبی به خاطر دارند. نکته جالب توجه این است که کودکان علاوه بر این خاطرات، فعالیت هایی که توسط پدر و مادرشان طی روندی منظم صورت می گیرد را به مانند یک سنت خانوادگی می پذیرند و در آینده به احتمال بسیار زیاد به آن ادامه خواهند داد. برای نمونه کسی که فرزند خود را در اولین جمعه هر ماه به مکانی به خصوص می برد (مراسم مذهبی در کلیسا، پارک تفریحی و...)، به احتمال بسیار زیاد این فعالیت برای کودک تبدیل به یک سنت خانوادگی می شود. حال آن که اگر کسی به طور تصادفی در ماه یک روز را برای این کار اختصاص دهد، چیزی از این فعالیت در ذهن کودک نخواهد ماند و برایش ارزشی نخواهد داشت.
این چند قانون را به خاطر داشته باشید:
سعی کنید از همان سنین کودکی فرزند خود را به این کار عادت دهید که غذاها و خوراکی های متنوعی بخورد و از خوردن غذاها و خوراکی های مضری چون نوشیدنی های گازدار پرهیز کند. هر ماه پنج دلاری به آن ها به عنوان هدیه بدهید تا هرچیزی که دوست دارند برای خود تهیه کنند، البته این را در نظر داشته باشید که این گونه پول ها نباید برای کارهایی مصرف شوند که مناسب سن و سال کودک نباشد و بهتر است حواس خود را به چیزی که کودک با آن پول تهیه می کند، جمع کنید. اگر در خانه حیوان خانگی ندارید، بهتر است یک حیوان خانگی تهیه کنید، چرا که کودکان بسیار به این حیوانات (به خصوص سگ ها) علاقه مند شده و با آن ها رابطه خوبی برقرار می کنند.
از سنین پایین به کودک خود یاد بدهید که وظایفی را به عهده بگیرد
اگر بخواهید کودک شما در آینده فردی مسئولیت پذیر و قابل اتکا باشد، بهتر آن است که به او یاد بدهید که از همان سنین پایین وظایفی را به عهده بگیرد. برای نمونه می توان از کودک خواست که وارد آشپزخانه شود و کمکی به شما بکند. حتی کودکی دو ساله هم از پس به هم زدن تخم مرغ بر خواهد آمد و این نکته را به خاطر داشته باشید که هدف از انجام این کار شکل دادن مسئولیت پذیری در آن ها است و نه کمک کردن به شما، بنابراین مهم نیست چه کاری از آن ها بخواهید، هرکاری که توان انجام دادنش را داشته باشند، خوب است. گرین که خود چهار کودک دارد در این خصوص عنوان کرد: «جایی در مجله ای من و همسرم مطلبی را در خصوص کسانی مطالعه می کردیم که از خانه خود بیرون زده و خانه و زندگی جدیدی برای خود تشکیل می دهند، اما هنوز قادر به پختن غذایی برای خود نیستند. به همین خاطر است که فکر کردیم حتماً باید به کودکان خود این گونه کارها را یاد بدهیم تا زمانی که مستقل می شوند، از پس زندگی خود بر بیایند.».
قدرت تلفن های هوشمند کودک را دست کم نگیرید
البته این مورد کاملاً برای همگان واضح است که زمانی که تلفن همراه هوشمندی در اختیار کودک قرار می گیرد، به سادگی به دنیای بسیار بسیار بزرگی دسترسی خواهد داشت و امکان مشاهده هر مطلبی در آن وجود دارد. به جای این که مدام در فکر این باشید که فرزندتان در حال حاضر چه چیزی روی موبایل خود مشاهده می کند و از این بابت احساس نگرانی کنید، بهتر است که چنین کاری را مد نظر قرار دهید: زمانی که مطلب به خصوصی در شبکه های اجتماعی یا سایر نقاط اینترنت می بینند و از شما می خواند در خصوص آن توضیح دهید، از این فرصت استفاده کنید و در رابطه با نژاد پرستی، خشونت، آزارهایی که به دیگران می رسد، سیاست و یا هر چیز دیگری که به ذهنتان می رسد برای کودک خود صحبت کرده و او را آگاه کنید. زمانی که برای کودک خود تلفن همراه هوشمند تهیه می کنید و به نظرتان به اندازه ای بزرگ شده است که یک گوشی هوشمند داشته باشد، مطمئنا به اندازه ای هم بزرگ شده است که در خصوص چنین مطالبی با او صحبت کنید.
بیشتر سؤال کنید و کمتر تصمیم بگیرید
زمانی که کودکان قصد بازی کردن با پدر خود را دارند، در بیشتر موارد این پدر است که تصمیم می گیرد چه بازی ای با یکدیگر انجام دهند. اما بهتر است به جای پرسیدن چنین سؤال هایی: «دوست داری قایم باشک بازی کنیم؟»، از آن ها بپرسید که چه بازی ای دوست دارند انجام بدهند. این نظر پیرلمن در این خصوص است. او در ادامه در این خصوص گفت: «کودکان از بازی کردن با پدر خود بسیار لذت می برند. به عنوان پدر خانواده اگر چنین نکاتی را نیز در نظر داشته باشید و در هنگام بازی کردن با کودک آن ها را رعایت کنید، می توانید از یک بازی ساده با کودک خود، هدفی معنا دار در ذهن او بسازید که در آینده و در زندگی شخصی و شکل گیری شخصیت کودک به عنوان یک فرد بالغ به کمک او خواهد آمد.».
بسته به شرایط تصمیم گیری کنید و از داشتن قانون و انضباطی ثابت و تغییر نا پذیر پرهیز کنید
بسیاری بر این باوراند که پدر خانواده باید ذهنیتی کلی از قوانینی که در خانه باید رعایت شود در ذهن داشته و برای همیشه و در تمامی مواقع به آن پایبند باشد. اما تحقیقاتی که در این خصوص انجام گرفته است نشان از این دارد که حقیقت کاملاً برعکس این ادعا است و بهتر آن است که تصمیم های خود را بسته به شرایطی که پیش آمد می کند بگیریم. در حقیقت رفتاری که مشاهده می شود، باید مد نظر قرار گرفته و تصمیم گیری کاملاً بر اساس آن باشد و نه بر اساس قانونی تغییر ناپذیر که از ابتدا وضع شده است. تحقیقاتی در این خصوص در دانشگاه ایالت اوکلاهامای آمریکا صورت گرفته است و نتایج این تحقیقات حاکی از آن است که گاهی اوقات بهتر است که به خاطر کاری که کودک انجام می دهد، جریمه ای برای او در نظر گرفته شود، حال آن که در برخی موارد دیگر تنها کافی است به طور کاملاً منطقی و با آرامش با کودک صحبت کنیم و او را از اشتباهش آگاه کنیم. البته این را به خاطر داشته باشید که پیش از آن که چنین رویکردی به مسائل پیدا کنید، بهتر است با شریک زندگی خود در خصوص آن به طور کامل صحبت کنید و با او تصمیم گیری کنید. اگر این کار را نکنید تناقض رفتاری میان شما و شریک زندگی تان به هیچ عنوان برای کودک مناسب نخواهد بود.
از این که با کودک خود شوخی کنید و به خاطر آن سرزنش شوید، واهمه ای نداشته باشید
شخصیت پدر خانواده معمولاً به گونه ای در ذهن عامه مردم شکل گرفته است که اگر با کودک خود شوخی کند، مورد سرزنش قرار گرفته و به او گوش زد می کنند که زندگی را خیلی جدی نمی گیرد. یا این که به او می گویند که از بار مشکلات شانه خالی می کند. برخی هم شوخی کردن پدر خانواده را با این دید نگاه می کنند که قصد حل کردن مشکلی که برای کودک حادث شده را ندارد و تنها قصد دارد همه چیز را به شوخی برگزار کرده و از کنار آن ها عبور کند. اما نکته ای که باید به خاطر داشت این است که حرف های دیگران به هیچ عنوان نباید شما را از این رفتار شوخ طبعانه باز دارد و صرف نظر این که دیگران چه می گویند، به این کار خود ادامه دهید، چرا که بنا به تحقیقات انجام شده در این خصوص، پدرانی که از این قدرت برخوردارند که کودک خود را وادار به خندیدن کنند، این کارشان تأثیر چشم گیری در شکل گیری شخصیت کودک خواهد داشت و در نهایت زمانی که کودک پا به سن گذاشته و به عنوان فردی بالغ وارد جامعه می شود، قدر دان این رفتار شایسته پدرش در زمان کودکی خواهد بود.
کودک را به جاهایی ببرید که با زبانی متفاوت از زبان شما صحبت می شود
گرین در این خصوص گفت که علاقه زیادی به این دارد که فرزندان خود را به کشورهایی ببرد که انگلیسی زبان نیستند، به این خاطر که این گونه سفر ها به آن ها کمک می کند که سایر مهارت هایشان را به طور جداگانه در نظر گرفته و به بهبود این مهارت ها بپردازند. برای نمونه زمانی که در رستورانی در چنین کشوری قصد سفارش دادن غذا دارند و یا زمانی که قصد دارند در خصوص سیستم های حمل و نقل عمومی آن کشور اطلاعاتی به دست بیاورند، مجبور هستند به گونه ای منظور خود را به آن شخص بفمانند و یا این که راهی برای به دست آوردن اطلاعات پیدا کنند. این مسئله باعث می شود نکات جدیدی در شخصیتشان مد نظر قرار بگیرد و به تکامل شخصیت آن ها به عنوان یک انسان بالغ کمک شایانی خواهد شد. البته این تنها در صورتی اتفاق خواهد افتاد که والدین فرزندان در چنین موقعیتی آزادی عمل کافی در اختیار آن ها گذاشته و برخی از وظایف را به عهده آن ها بگذارند. گرین در این خصوص داستانی نقل کرده است که ممکن است برایتان جالب توجه باشد: «وارد اتوبوسی در شهر بارسلونای اسپانیا شدیم تا به سمت مقصد خود برویم. این در حالی بود که به واسطه شلوغی جمعیت نتوانستیم کنار یکدیگر بنشینیم و از یکدیگر جدا شدیم (اعضای خانواده اش). از دور به پسر خود نگاه می کردم که در آن زمان یازده ساله بود. او از روی صندلی خود بلند شد و به خانم پا به سن گذاشته ای تعارف کرد که بنشیند. نه پسر من قادر بود اسپانیایی را خوب و روان صحبت کند و نه آن خانم قادر به صحبت کردن روان انگلیسی، به همین خاطر بود که کمی زمان برد تا آن خانم متوجه شود که پسر من چه قصدی دارد. زمانی که متوجه هدف پسر من شد، بسیار خوشحال شد و با تمام وجودش شروع به صحبت کردن با پسر من کرد. دیدن این صحنه که دو انسان کاملاً متفاوت از هر نظر چگونه با یکدیگر با خوشحالی صحبت می کردند. برایم بسیار جالب بود.». او در ادامه در خصوص این داستان خود گفت: «پیامی که این داستان برای سایر کودکان می تواند داشته باشد این است که نباید از سفر به نقاط ناشناخته واهمه ای داشته باشند و از پس انجام هر کاری بر خواهند آمد. نباید خود را دست کم بگیرند یا بترسند. مطمئن باشید زمانی که چنین کاری انجام می دهید و سپس به خانه باز می گردید، به هیچ عنوان برایتان آن قدری که پیش از انجام دادنش عجیب به نظر می رسید، تعجب آور نخواهد بود.».
زمانی که با کودک خود کاری را انجام می دهید که مورد علاقه او است، بهترین فرصت برای صحبت کردن با او است
کارهایی است که کودکان از انجام دادن آن ها بسیار لذت می برند و هنگامی که چنین کارهایی را با فرزند خود انجام می دهید، بهترین زمانی است که می توانید با آن ها صحبت کنید؛ برای مثال هنگامی که با پسر خود بازی ویدئویی انجام می دهید یا به دخترتان کمک می کنید تا وسیله ای را که به آن علاقه دارد درست کند. هر دوی این موقعیت ها کودک را در وضعیتی قرار می دهد که بدون در نظر گرفتن هیچ گونه محدودیتی در خصوص خود با شما صحبت خواهد کرد و کاملاً با شما راحت خواهد بود. چنین کارهایی این فرصت را در اختیار شما به عنوان پدر کودک قرار می دهد تا در خصوص هر چیزی که دوست دارید با کودک خود صحبت کنید و از نظرات او در مورد مسائل مختلف آگاهی پیدا کنید.
برای آموزش دادن به کودک خود از روش های متفاوتی استفاده کنید
بسیاری از پدرها تمایل دارند که دانش خود را به طور مستقیم و با نصیحت کردن در اختیار فرزندشان قرار دهند. آن ها به سادگی به این اکتفا می کنند که چیزی به کودک خود بگویند و تنها دلیلی که برای مطرح کردن آن می آورند این باشد که: «این کار خوب است، چرا که من بر اساس تجربه هایم به این مسئله پی برده ام.». البته در این شکی نیست که قصد و نیت پدر از مطرح کردن این گونه نصیحت هایش کاملاً خیر است، با این وجود اگر از تکنیک های موعظه گران حرفه ای استفاده کنند، مطمئناً نتایج بهتری دریافت خواهند کرد. موعظه گران، داستانی را مطرح می کنند و اجازه می دهند که شنوندگانشان خود در خصوص نتیجه و پیام اخلاقی داستان ها تصمیم گرفته و راجع به آن فکر کنند. معلمان و آموزگاران نیز از دانش آموزان خود سؤال هایی می کنند و از آن ها می خواهند خود به جواب سؤال برسند. این را به خاطر داشته باشید که عنوان کردن مستقیم نصیحت ها همیشه بهترین راه برای کمک کردن به کودکتان نیست.
زمانی که شرایط دشوار می شود، سعی کنید فکر خود را بر آینده کودکتان متمرکز کنید
مطمئناً تمامی تصمیم هایی که شما به عنوان پدر خانواده می گیرید، با استقبال کودکان مواجه نخواهد شد. این را هم به خاطر داشته باشید که گاهی ممکن است کودکان شما را دوست نداشته باشند و زمان هایی خواهد بود که مشکلات شما به قدری زیاد می شود که در خود توانایی حل کردن آن ها را نبینید. اما نکته ای که وجود دارد این است که صرف نظر از تمامی این مشکل ها و اتفاق ها، شما با تمام وجود می خواهید فرزندی شاداب و سلامت و موفق داشته باشید و به هیچ عنوان راضی به ضرر کردن او نیستید. زندگی او برای هیچ کس به اندازه شما اهمیت ندارد. بنابر این زمانی که کنترل از دست شما خارج می شود، تنها به همین موضوع فکر کنید که چقدر کودکان خود را دوست دارید و با عشق و علاقه خود، این را به آن ها اثبات کنید و اگر در موقعیت هایی قرار گرفتید که در ابتدای متن این مورد عنوان شد، خود را نبازید و اجازه دهید کمی زمان بگذرد تا همه چیز به حالت عادی بازگردد.
گاهی ممکن است برای تجربه کردن اوقاتی خوش و خرم در کنار دوستانتان، مهمانی ای بر پا کنید و یا این که خود به مهمانی یکی از دوستان دعوت شده باشید. به هنگامی که گرم صحبت کردن با دوستان و عزیزان خود هستید و در حال تجربه اوقاتی خوش، بی آن که چندان حواس تان را جمع کنید، ممکن است شروع به خوردن چند تکه شیرینی کنید و به مرور از تمام خوراکی هایی که فراهم شده است استفاده کنید. اما این تمام ماجرا نیست و زمانی که مهمانی به پایان می رسد، به این فکر فرو خواهید رفت که چرا پرخوری کرده اید و در سایر ساعات روز احساس ناخوشایندی خواهید داشت؛ هم از نظر بدنی و هم از نظر روانی. این گونه موقعیت ها، برای هر کسی ممکن است پیش بیاید. جولیا سمنتلی، یک متخصص تغذیه است که در بوستون فعالیت می کند و در این خصوص نظری دارد که ممکن است برای تان جالب توجه باشد. جولیا بر این باور است که نباید خیلی سخت گرفت و نیز نباید به خاطر پرخوری خود را سرزنش کرد. او در این خصوص عنوان کرد: «بسیاری برای مدتی طولانی در طول روز به این فکر می کنند که حتماً باید برای ساعت ها وقت خود را به ورزش کردن اختصاص دهند و از خوردن غذاهای متنوع خود داری کرده و به رژیم غذایی خود پایبند باشند. این گونه فشار روانی در نهایت باعث خواهد شد که فرد به پرخوری روی بیاورد. بنابراین گاهی پیش می آید که هر کسی پرخوری کند و این مسئله اجتناب ناپذیر است.». جولیا برای جلوگیری کردن از پرخوری راهکاری ارائه می دهد که با هم نگاهی به آن می اندازیم: «بهتر آن است که در طول روز وعده های کوچک غذایی همراه داشته باشیم و به مرور از آن ها برای رفع گرسنگی استفاده کنیم. این گونه گرسنگی به حد و اندازه ای نخواهد رسید که فرد را مجبور به پرخوری کند. بهتر است ساندویچ های کوچک و مغذی همراه داشته باشیم و حداکثر سه ساعت یک بار برای رفع گرسنگی خود از آن ها استفاده کنیم.».
اما هدف از عنوان کردن تمامی این مسائل این بود که پیش زمینه ای در خصوص موضوع مقاله ای که مطالعه خواهید کرد به دست آورده باشید. در این مقاله قصد داریم به علائم و نشانه هایی بپردازیم که پس از خوردن بیش از اندازه غذا در بدن فرد ظاهر خواهد شد. در کنار این مسئله راهکارهایی هم در برخی از موارد ذکر شده تا از شدت گرفتن این ناراحتی های ناشی از پرخوری جلوگیری شود. با سیارک همراه باشید.
افزایش حجم معده به واسطه پرخوری
اولین موردی که به عنوان کردن آن خواهیم پرداخت، اتفاقی است که در هنگام پرخوری برای معده می افتد. در حقیقت زمانی که فرد بیش از اندازه معمول غذا و خوراکی مصرف می کند، معده او حجم بیشتری پیدا کرده و بزرگ تر می شود و تنها به این صورت است که در نهایت قادر خواهد بود حجم زیاد غذا و خوراکی ای که توسط فرد مصرف شده است را در خود جای دهد. البته به کمی زمان احتیاج است تا غذا از معده وارد روده ها شده و فرایند هضم شدن غذا در معده آغاز شود. پس از این که غذا کاملاً هضم شد، معده نیز به اندازه اصلی خود باز خواهد گشت. این بزرگ شدن معده البته ممکن است برایتان کمی آزار دهنده باشد، چرا که برای مدتی شکم از حالت عادی خود خارج شده و بزرگ تر جلوه خواهد کرد.
بهترین و مؤثرترین راهکاری که برای جلوگیری از این اتفاق می توانید به کار بگیرید، این است که در خوردن غذا کمی حوصله به خرج داده و به آهستگی غذای خود را نوش جان کنید. زمانی که در مهمانی ای شرکت می کنید که غذاهای متنوع و زیادی در اختیار شما قرار گرفته است (برای مثال شب عید که در کنار خانواده خود هستید)، سعی کنید تا جایی که برایتان مقدور است، غذا و خوراکی های دیگر را به آهستگی مصرف کنید. غذا را به آهستگی بجوید، برای مدتی قاشق و چنگال را کنار بگذارید و سعی کنید از بودن کنار عزیزان خود کمال استفاده را ببرید. در حقیقت پیامی باید از طریق معده به مغز ارسال شود مبنی بر این که سیر شده اید و دیگر به خوردن غذا احتیاج ندارید و کمی طول می کشد تا این پیام منتقل شود. با خوردن آهسته غذا این امکان را فراهم می کنید که پیام به موقع ارسال شده و از خوردن بیش از اندازه غذا جلوگیری خواهد شد و افزایش حجم معده و اثرات ناخوشایند ناشی از آن را تجربه نخواهید کرد.
نفخ کردن شکم به واسطه پرخوری
زمانی که غذای خود را به درستی نمی جوید و آن را غورت می دهید، اتفاقی که می افتد این است که کمی هوا همراه با غذا به معده راه پیدا خواهد کرد. حال زمانی که نوشیدنی های گازدار که معمولاً دارای کربن هستند را نیز مصرف می کنید، این هوای وارد شده به معده به مراتب بیشتر خواهد شد. تا زمانی که این هوای موجود در معده راهی به بیرون پیدا نکند، احساس ناخوشایندی خواهید داشت و این احساس مربوط به نفخ معده است. بهترین راهکاری که در این خصوص وجود دارد نیز، همانند مورد قبلی، این است که در خوردن غذای خود حوصله به خرج داده و تا جایی که امکان دارد، غذای خود را به آهستگی نوش جان کنید. تنها در این صورت است که امکان ورود هوای کمتری به معده خود خواهید داد.
با این وجود اگر فرصت خوردن آهسته غذای خود را پیدا نکرده و در نهایت دچار نفخ شده اید، توصیه هایی وجود دارد که می تواند به رفع این احساس ناخوشایند کمک کند. تمرین های آهسته ورزشی (مانند یوگا و امثال آن) یکی از این توصیه ها و راهکار ها است. توصیه دیگری که در این خصوص می شود، استفاده از مایعات است که به بهبود فعالیت های شکم کمک شایانی خواهد کرد و در نهایت نفخ آن نیز زودتر برطرف خواهد شد. توصیه آخر در این خصوص استفاده از محصولاتی است که با نام پروبیوتیک شناخته می شوند که به کاهش تولید گازهای مختلف در معده کمک خواهند کرد . از نفخ جلوگیری می کنند. البته این نکته را به خاطر داشته باشید که نباید در صورت نفخ، خود را به خاطر پرخوری سرزنش کنید، چرا که تولید گاه به گاه گاز و ورود هوا به معده کاملاً طبیعی است و حتماً به این معنی نیست که پرخوری کرده اید. ممکن است کمی در خوردن غذای خود عجله کرده باشید.
افزایش دمای بدن پس از خوردن بیش از اندازه غذا و مواد خوراکی
اتفاق دیگری که بعد از خوردن بیش از اندازه مواد خوراکی و غذاها می افتد، این است که سیستم سوخت و ساز بدن (متابولیسم) بیش از اندازه معمول خود فعالیت می کند، چرا که باید به گونه ای کالری اضافی جذب شده توسط این همه غذا را بسوزاند. این فعالیت بیش از اندازه در نهایت سبب می شود به شدت احساس گرما کنید؛ مانند گرمایی که در سونای استخر احساس می کنید. متأسفانه در این خصوص راهکاری وجود ندارد و هضم غذا و افزایش فعالیت های مربوط به سوخت ساز بدن در این خصوص اجتناب ناپذیر است. تنها می توان به این نکته اشاره کرد که این افزایش دمای بدن موقتی است و پس از اتمام فعالیت های مربوط به سوخت و ساز بدن، ضربان قلب و نیز دمای بدن به حالت عادی و متعادل خود باز خواهد گشت. البته با گرفتن یک دوش آب سرد می توانید به این بازگشت، کمی سرعت ببخشید و یا این که روی کاناپه کمی دراز بکشید تا همه چیز به حالت عادی برگردد و سپس به ادامه کارها و فعالیت های روزانه خود بپردازید.
پرخوری و اختلال در خوابیدن
بسیاری بر این باوراند که پس از خوردن بیش از اندازه غذا، به شدت احساس خواب آلودگی خواهند کرد و در حقیقت فکر می کنند با خوردن بیش از اندازه غذا قادر خواهند بود خواب آسوده تری را تجربه کنند. اما حقیقت این است که خوردن بیش از اندازه غذا در نهایت و به مرور زمان می تواند باعث شود خواب کامل و سالمی را تجربه نکنید. بدن هر انسانی به گونه ای است که به صورت شبانه روزی در طول ساعات مشخصی احساس گرسنگی خواهد کرد و نیز در طی ساعات مشخصی به خواب احتیاج پیدا خواهد کرد و برای دست یابی به این منظور خود در طی این ساعات مشخص هورمون هایی ترشح خواهد کرد که فرد را از این مسئله آگاه می کند که برای نمونه به خواب احتیاج دارد (ساعات آخر شب و هنگام تاریکی) و یا این که گرسنه است. زمانی که فرد پرخوری می کند و بیش از روال هر روزه خود غذا و مواد خوراکی مصرف می کند، در کارکرد این برنامه ریزی بدن، اختلالی به وجود خواهد آمد و خوابیدن را نیز به همین خاطر با مشکل مواجه خواهد کرد. نکته دیگری که در این خصوص وجود دارد این است که اگر غذاهایی که خورده اید حاوی مقادیر زیادی کربوهیدرات بوده باشند (غذاهایی مانند ماکارونی و یا خوراکی هایی مانند پای سیب و...)، حتی این امکان وجود دارد که در نیمه های شب به واسطه گرسنگی از خواب بیدار شوید، چرا که مدتی پس از خوردن این گونه غذا ها، قند خون به طور قابل ملاحظه ای کاهش پیدا می کند و در نهایت فرد احساس گرسنگی می کند.
راهکاری که در این خصوص توصیه می شود این است که از پرخوری در ساعات آخر شب تا جایی که برایتان مقدور است خودداری کنید. اما اگر این اتفاق رخ داد و در ساعات آخر شب و نزدیک به زمان خوب، بیش از اندازه معمول غذا خوردید، بهتر است در تخت خود دراز کشیده و خود را برای خوابیدن آماده کنید و در عین حال از چک کردن موبایل و این گونه وسایل هوشمند نیز خودداری کنید. دوش گرفتن پیش از رفتن به تخت خواب نیز می تواند در به وجود آوردن آرامش خاطر لازم برای خواب مؤثر باشد. این را هم به خاطر داشته باشید که در زمان خواب اتاق را کاملاً محیای خوابیدن کرده باشید و اجازه ندهید هیچ گونه نوری وارد اتاق شود.
حالت تهوع و ارتباط آن با پرخوری
گاهی پس از خوردن یک وعده غذایی که از نظر حجمی بسیار بیشتر از چیزی است که معمولاً عادت به خوردن آن دارید، ممکن است به قدری حالت تهوع شدیدی پیدا کنید که حتی حاضر به بیرون آمدن از تخت خواب خود نباشید و با دراز کشیدن سعی کنید این مسئله را کنترل کنید. زمانی که به سرعت غذا می خورید، به اندازه کافی زمان در اختیار ارگان های داخلی خود نمی گذارید که پیامی مبنی بر این که سیر شده اید را به مغز ارسال کنند و در نهایت این مسئله باعث می شود که میزان قند خون بدن به طور قابل ملاحظه ای افزایش پیدا کند. این افزایش قند خون احساسی در شما پدید می آورد که گویی یک حشره بیماری زا وارد معده شده و شما را ناراحت کرده است.
در این گونه مواقع بهترین کاری که می توانید انجام دهید این است که کمی استراحت کنید و پیش از این که استراحت کنید، سعی کنید نوشیدنی ها و یا خوراکی هایی استفاده کنید که به بهبود اوضاع معده شما کمک خواهند کرد؛ چای زنجبیل و موز از جمله این خوراکی ها و نوشیدنی ها هستند. بوئیدن عصاره فلفل و نعنا، زنجبیل و لیمو نیز از دیگر راهکارهای ثابت شده ای است که به واسطه آن قادر خواهید بود از شدت گرفتن حالت تهوع جلوگیری کرده و آن را متوقف کنید.
دست دادن حالت سرگیجه به واسطه پرخوری
یکی دیگر از نشانه هایی که به طور معمول به واسطه پرخوری به وجود می آید و فرد آن را احساس می کند، سرگیجه است. در حقیقت اتفاقی که در این خصوص می افتد این است که همانطور که پیش از آن نیز عنوان شد، سرعت سوخت و ساز در بدن به طور قابل ملاحظه ای افزایش پیدا می کند تا بتواند حجم بیش از اندازه غذایی که مصرف کرده اید را هضم کرده و کالری اضافی را بسوزاند. در نهایت این مسئله سبب می شود ضربان قلب افزایش پیدا کرده و بیشتر از حالت عادی باشد و این عامل اصلی احساس سرگیجه ای است که به فرد دست خواهد داد. اگر سرگیجه خیلی شدید نباشد، بهترین کاری که می توانید انجام دهید این است که کمی دراز بکشید تا این عامل گذرا پس از هضم غذا بر طرف شود و اگر سرگیجه شدید تر از آنی است که بتوانید تحمل کنید بهتر است که تا جای ممکن مایعات مصرف کنید. فعالیت های ورزشی سبک مانند یوگا نیز به هنگام رخ دادن چنین حالتی، کمک شایانی خواهند کرد.
خستگی مفرط و ارتباط آن با پرخوری
هنگامی که پرخوری می کنید، روز بعد از آن با یکی از نشانه های معمول پرخوری مواجه خواهید شد که احساس خستگی مفرط است. در حقیقت به واسطه پرخوری چند اتفاق می افتد که همگی دست به دست هم داده و خستگی روز بعد را برای شما به همراه می آورند: اول این که پس از پرخوری، فرایند خوابیدن کارکردش آن گونه که باید نخواهد بود و انرژی بدن را به طور کامل بازیابی نخواهد کرد، نکته دیگر این است که قند خون شما به طور قابل ملاحظه ای به واسطه پرخوری افزایش پیدا کرده و حالا در حال بازگشتن به حالت عادی خود است و در نهایت بدن به احتمال بسیار زیاد هم چنان در تلاش برای هضم غذای روز پیشین شما خواهد بود. در این هنگام است که به شدت تمایل به نوشیدن قهوه و خوردن خوراکی های شیرین مانند دونات خواهید داشت که به واسطه آن قادر به بازیابی انرژی خود باشید. البته این کار به هیچ عنوان توصیه نمی شود و به جای آن توصیه می شود که به رژیم غذایی هر روزه خود باز گردید و تا جایی که برایتان مقدور است آب بنوشید. تمرینات ورزشی سبک و کمی پیاده روی نیز به بازیابی انرژی ناشی از خستگی کمک شایانی خواهند کرد.
احساس گرسنگی روز پس از پرخوری
در نگاه اول البته این مورد کمی ممکن است برای تان عجیب به نظر برسد، با این وجود، زمانی که پرخوری می کنید، روز بعد از آن بیشتر از روزهای عادی احساس گرسنگی خواهید داشت. اما ممکن است این سؤال برای تان پیش بیاید که چه چیزی باعث این احساس گرسنگی می شود؟ عدم خواب کافی و نیز اختلال در ترشح هورمون هایی که پیش از آن در خصوص آن صحبت کردیم، دو عامل اصلی این احساس گرسنگی هستند. این نکته را به خاطر داشته باشید که روز پس از پرخوری، رژیم غذایی سختگیرانه ای برای خود لحاظ نکنید (بسیار از لحاظ روانی این سخت گیری را برای خود لحاظ می کنند، چرا که یک روز پرخوری کرده اند و حالا باید غذای کمتری مصرف کنند و حتی در رژیم غذایی معمول خود سخت گیری بیشتری به خرج دهند) که در نهایت نتیجه معکوس خواهد داد و دوباره پرخوری خواهید کرد.
بهترین کاری که در این خصوص می توانید انجام دهید این است که یک صبحانه کامل، مغذی و سرشار از پروتئین نوش جان کنید؛ سیب زمینی شیرین با سوسیس مرغ می تواند گزینه ای ایده آل باشد. اسفناج، کره بادام زمینی و میوه از دیگر مواد خوراکی ای هستند که می توانید برای صبحانه در نظر بگیرید. این را هم در نظر داشته باشید که در این روز به هیچ عنوان خود را محدود نکنید و ناهار کاملی برای خود در نظر بگیرید. مصرف میان وعده هم در این روز ایرادی نخواهد داشت. روز بعدی، بدن به حالت طبیعی خود باز خواهد گشت.ترجمه itrans.ir