چگونه است که بهانه ای برای جنایت می یابیم؟
این در مورد رابطه جنسی نیست ، بلکه در مورد قدرت است . چه چیزی مردان را به سمت تجاوز سوق می دهد؟ البته جامعه ما آماده ارائه چندین پاسخ است اما آنها در برابر موشکافی مقاومت می کنند.ممکن است شنیده باشید که مردان "نیازهای ویژه" دارند ، یا "آنها نمی توانند مقاومت کنند" ، "قربانی آنها را تحریک می کند" یا سایر مزخرفات دیگر.اما تحقیقات تجربی با رد این بهانه های مضحک و روشن کردن موضوع ، به کمک قربانیان تجاوز می آید.
نویسنده ساندرا نیومن تاریخچه درک تجاوز را از منظر انتقاد فمینیستی ، روانشناسی و جرم شناسی بررسی می کند.نیومن نحوه تحول مفهوم تجاوز جنسی را از اواخر قرن نوزدهم تا به امروز ردیابی کرد. گرچه تئوری تکامل یافته است ، ما هنوز در فرهنگ تجاوز زندگی می کنیم. نیومن به این سوال علاقه مند است که چرا این اتفاق می افتد؟
برگردیم به اصل مطلب. در مورد آنچه مردان را به سمت تجاوز به زنان سوق می دهد یک افسانه ساده و شگفت آور ماندگار وجود دارد.
اینطور به نظر می رسد: اگر مردی در اثر کمبود رابطه جنسی (محرومیت جنسی) یا ابرجنسیت بیش از حد تحریک شود ، در حضور یک زن بدون محافظت، کنترل خود را از دست می دهد.
واقعیت های فرهنگ تجاوز جنسی
از نخستین روزهای روانشناسی به عنوان یک علم ، این فرض بدون تغییر باقی مانده است. از نظر علم هیدرولیک می توان توضیح داد: اگر فشار خیلی زیاد باشد یا رگ خیلی ضعیف باشد ، اتفاق وحشتناکی می افتد.
این مدل ساده لوحانه از خشونت جنسی در دهه های اولیه قرن بیستم باقی مانده است ، وقتی که رابطه جنسی مورد علاقه علمی قرار گرفت.نظریه سنتی تجاوز تا نیمه دوم قرن 20 ادامه داشت. اما این نظریه سنتی به طور ناگهانی توسط ترکیبی از نظریه فمینیستی و تحقیقات تجربی منتشر شده در مجله حقوق جزا و جرم شناسی نابود شد .
این مطالعه ما را به درک دلیل تجاوز مردان نزدیک کرده است. همچنین مواردی را که تقریباً به طور جهانی نادیده گرفته شده بود ، روشن می کند: چگونه می توان از تجاوز جلوگیری کرد؟
نظریه سنتی می توانست به حیات خود ادامه دهد ، اگر یکی از ویژگی های خائنانه آن نبود. اتهام به قربانی .اگر میل جنسی موجب تجاوز شود ، معلوم می شود که زن می تواند چنان شور و اشتیاقی ایجاد کند که حتی یک مرد "خوب" سر خود را از دست بدهد. بنابراین قربانی تجاوز به یک جنایتکار واقعی تبدیل شد.
این ایده توسط فرویدی ها در اواسط قرن 20 مطرح شد. آنها نه تنها احتمال می دهند که قربانی باعث تجاوز می شود ، بلکه تصور می کنند که همه زنان به طور مخفیانه خشونت را می خواهند.فرویدی ها جنسیت زنان را ذاتاً مازوخیستی می دانستند. معلوم شد که قربانیان زن اگر خودشان این خشونت را ایجاد نکنند ناخودآگاه آرزو می کنند.
"سکوت به معنای رضایت نیست"
واقعاً اوضاع اسفناک بود. این تغییر در سال 1975 هنگامی رخ داد که سوزان براونمیلر ، فمینیست و فعال ، کار پیشگامانه خود را در زمینه تجاوز به عنف ، بر خلاف اراده آنها ارائه داد.
براونمیلر در این کار گفت: "تجاوز جنسی چیزی بیش از فرایند عمدی ارعاب نیست که از طریق آن ، مردان همه زنان را در حالت ترس نگه می دارند."
براونمیلر این ایده را که تجاوز در نتیجه میل جنسی است ، انکار کرد. وی تجاوز به عنف را یک جرم برنامه ریزی شده قلمداد کرد.هرجا و به هر حال تجاوز جنسی رخ دهد ، انگیزه جنسیت نیست ، بلکه قدرت است.در همان سال آغاز یک سری مطالعات که انگیزه های متجاوز را بررسی می کرد ، رقم خورد.
اولین و احتمالاً تأثیرگذارترین آنها ، مطالعه روانشناس بالینی Nicholas Groth بود. وی با انتشار یافته های خود در "مردانی که تجاوز می کنند" ، چندین صد متجاوز را در زندان و بخش های روان پزشکی با امنیت بالا در ماساچوست مطالعه کرد
Nicholas Groth معتقد بود که همه متجاوزان از طریق سه انگیزه ممکن هدایت می شوند: سادیسم ، خشم یا میل به قدرت. وی همچنین اظهار داشت که همه متجاوزان افرادی هستند که اختلال عملکرد ذهنی دارند.
متأسفانه ، گروت توضیحی در مورد چگونگی انجام تحقیقات خود ارائه نداد و از عقاید خود پشتیبانی نکرد.اما دانشمند به این نتیجه مهم رسید که تجاوز جنسی نیازهای غیر جنسی را تأمین می کند.
گروت نوشت: "تجاوز جنسی عملی شبه جنسی است که از جنسیت برای مقابله با مسائل قدرت و ابراز خشم استفاده می کند."
در همین حال ، محققان دیگر در صدد یافتن شواهدی برای نظریه سنتی برآمدند و به سختی شکست خوردند.مطالعات مختلف نشان داده است که در متجاوزان سطح تستوسترون افزایش نمی یابد. نظرسنجی ها همچنین نشان داد که متجاوزین بیش از مردان دیگر شریک جنسی دارند. که به معنای آن بود که نبود رابطه جنسی هیچ ارتباطی با تجاوز جنسی نداشته است.
همانطور که پل گبهارد و همکارانش در موسسه Kinsey در مقاله "جنایتکاران جنسی: تجزیه و تحلیل نوع" یافتند ، متجاوزان متاهل نیز مستعد رابطه جنسی فعال با همسرانشان بودند.
در ابتدا ، روانشناسان به دلیل در دسترس بودن متجاوزان زندانی ، آنها را مورد مطالعه قرار دادند. اما فقط بخش كمی از همه متجاوزان به زندان فرستاده شده اند. متجاوزان زندانی به احتمال زیاد به تجاوز زنان ناشناخته ، استفاده از سلاح ، استفاده از وحشیگری و محکومیت های قبلی خود منجر شده اند. اصولاً اینها مردانی هستند که تحصیلات عالی ندارند و ارتباطات اجتماعی ضعیفی دارند.
در اواسط دهه 1980 ، موج جدیدی از تحقیقات توجه متجاوزان به اصطلاح "کشف نشده" را جلب کرد - مردانی که هرگز دستگیر نشده بودند و جنایات آنها مشخص نبود.این مردان بسیار کمتر از خشونت یا برخورد فیزیکی استفاده می کردند. در عوض ، بیشتر آنها پس از دادن نوشیدنی حاوی خواب آور یا نوشیدنی الکلی به زنانی که ناتوان بودند ، تجاوز می کردند.
آنها در صورت عدم موفقیت در تلاش برای کسب رضایت از رابطه جنسی ، ازالکل استفاده می کردند.بیشتر کسانی که مورد بررسی قرار گرفتند دانشجویان دانشگاه بودند و به نظر باورنکردنی بود که این گروه بتوانند به غریبه ها اعتراف کنند که تجاوز جنسی انجام داده اند.
اما از آنجا كه كلمه "متجاوز" در پرسشنامه موجود نبود ، مردان با خونسردی به این سوال پاسخ "بله" دادند: "آیا شما هرگز برخلاف میل وی با یك فرد بزرگسال رابطه جنسی برقرار كرده اید ، وی را تهدید كرده یا از طریق استفاده از نیروی جسمی استفاده كرده اید؟"
در مصاحبه های انجام شده توسط روانشناسان دیوید لیساک و سوزان روت و سپس توسط لیساک و پل میلر ، مشخص شد که پاسخ دهندگان به نوعی نمی فهمیدند که این توصیف تجاوز است.
نتیجه قابل توجه دیگر تعداد تجاوزگران بود. در 10 مطالعه مختلف از سال 1985 تا 1998 ، 6 تا 14.9٪ از دانشجویان پسر دانشگاه اقدام به تجاوز جنسی کرده اند. حدود نیمی از این تعداد مرتباً تجاوز کرده اند.
آنچه که داده های تحقیق در مورد شخصیت این مردان پیدا کردند ، به یک احساس تبدیل نشد. همدلی متجاوزان نسبت به مردان دیگر کمتر بود. آنها همچنین دست اندرکاران خودمحوری با نگرش منفی نسبت به زنان داشتند.
تحقیق "درک سو استفاده جنسی" از دیانا اسکالی برای انستیتوی ملی بهداشت روان ایالات متحده به یافتن راهی برای برون رفت از این باتلاق کمک می کند.
دیانا اسکالی متجاوز به زندانی را با گروه شاهد سایر زندانیان مقایسه کرد. وی از مصاحبه 89 صفحه ای برای توصیف مردان به دلایلی چون خصومت با زنان ، خشونت بین فردی و "مردانگی " استفاده کرد.
در همه این ابعاد هیچ تفاوتی بین متجاوزان و مجرمان دیگر مشاهده نشد. همچنین هیچ تفاوتی در رابطه جنسی قبل از زندان ، نگرش آنها نسبت به زنان و سابقه سواستفاده جنسی از آنها در دوران کودکی وجود نداشت .آنها در مورد نقص اخلاقی قربانی صحبت نمی کردند. به طور مداوم در مورد جزئیات جنایات دروغ می گفتند تا خود را به عنوان افرادی با خشونت کمتر نشان دهد. آنها سعی کردند تجاوز را به عنوان یک چیز عادی ارائه دهند.
همه پاسخ دهندگان می گفتند: "وقتی از یک زن می خواهید با شما بیرون بیاید ، و سپس او می گوید ،" نه ، من دختر خوبی هستم "، شما باید از زور استفاده کنید.
برخی دیگر استدلال می کردند که هر کس تجاوز به زن را در صورت داشتن شهرت "بی بند و باری زن" یا رابطه با مردی ، قابل قبول می داند.برخی از پاسخ دهندگان می دانستند که کار اشتباهی انجام داده اند. در چنین مواردی ، آنها معمولاً بر تنفر از خود تأکید می ورزیدند و اصرار داشتند که جرم آنها کاملاً متفاوت است. آنها بسیار نگران بودند که دیگران درباره آنها چه فکر می کنند.
اکثریت قریب به اتفاق مردان متجاوز تصور می کردند که هرگز مجازات نخواهند شد.
یکی از متجاوزین مصاحبه شده گفت:
"من می دانستم که اشتباه می کنم. اما من همچنین می دانستم که اکثر زنان گزارش تجاوز جنسی را نمی دهند و فکر می کردم او نیز این کار را نخواهد کرد.
همانطور که اسکالی اشاره کرد ، پاسخ دهندگان وی تجاوز به عنف را "کاری با خطر اندک" می دانستند.
بیشتر دانش آموزان متجاوز که از آنها نظر سنجی کردیم ، نه تنها از مجازات نمی ترسیدند ، بلکه متاسفانه از جرم بودن کاری که می کردند آگاهی نداشتند.
اسکالی با مشاهده این تصویر بزرگ به این نتیجه رسید که بیشتر تجاوزها ناشی از " فرهنگ تجاوز " است. این فرهنگ به مردم می گوید که در بسیاری از موقعیت ها ، تجاوز به زنان نه تنها رفتاری عادی است بلکه کاملاً بی خطر است.
فرهنگ تجاوز به ما اجازه می دهد تا بسته به تحمل یا مجازات تجاوز ، نوسانات زیادی را در میزان خشونت جنسی از کشوری به کشور دیگر مشاهده کنیم.
به یاد بیاورید که 6 تا 14.9 درصد دانشجویان پسر در ایالات متحده اعتراف کرده اند که تجاوز کرده اند. این آمار وحشتناک به نظر می رسد تا زمانی که متوجه شوید ، طبق مطالعه ای که در The Lancet منتشر شده است ، درصد مردانی که در چین خود را به عنوان تجاوزگر معرفی می کنند ، چیزی کمتر از 23٪ و در پاپوآ گینه نو 60.7٪ ناامید کننده است.
خشونت جنسی در زمان جنگ توسط پرسنل ارتش نیز به طرق مختلف خود را نشان می دهد. از آنجا که تعداد تجاوزها در هنگام جنگ در پاسخ به دستورات از بالا به سرعت تغییر می کند. دستورات می تواند از تشویق خشونت جنسی تا مجازات های شدید برای ارتکاب آن باشد.
به نظر می رسد حتی در بحبوحه وحشیانه خصومت ها ، مردان می توانند از خشونت جنسی خودداری کنند در صورتی که بدانند عواقبی در پی خواهد داشت.
عقل سلیم نشان می دهد که از تجاوز جنسی ، مانند سایر جرایم ، می توان به طور موثر از طریق مهار جلوگیری کرد.
تاریخچه تحقیق در مورد علل تجاوز جنسی این است که تجاوز را به عنوانی که نیاز به یک راه حل پزشکی یا سیاسی دارد ، در نظر بگیرید. یا این ایده که نتیجه ای اجتناب ناپذیر از جنسیت مرد است ، بازی می کند. به طور خلاصه ، هر چیزی به جز شناختن تجاوز به آنچه واقعاً است.
به احتمال زیاد ، این ناشی از عدم تمایل به تصدیق کامل رنج و زحمتی است از زنانی که مورد تجاوز قرار گرفته اند. گویی که برای محکوم کردن یک مجرم رنج کافی نبود.این اشتباه در این واقعیت نهفته است که مجازات اغلب به عنوان یک معیار خاص اتفاق می افتد. این امر به عنوان اقدامی احتیاطی برای جرایم آینده تلقی نمی شود.
چه مدت طول خواهد کشید؟ ما نباید طوری رفتار کنیم که گویی راه حل مسئله تجاوز یک رمز و راز عمیق و غیرقابل درک است.از این گذشته ، ما می فهمیم که در صورت سرقت ، آتش سوزی یا کلاهبرداری ، مجازات نه تنها به عنوان تلافی جویی بلکه به عنوان یک عامل بازدارنده نیز محسوب می شود. وقت آن است که همان عقل سلیم را در مورد تجاوز جنسی اعمال کنیم.