جمشید مشایخی درگذشت

در

جمشید مشایخی بازیگر مطرح سینما امروز 13 فروردین دار فانی را وداع گفت. جمشید مشایخی در بیش از 99 فیلم سینمایی حضور داشت است. آقای مشایخی در طول فعالیت هنری خود 2 سیمرغ بلورین را برای بهترین بازیگر نقش اول مرد کسب کرد.

 

عکس پست فرزند استاد در اینستاگرام

 

 

 

نظرات

در ادامه بخوانید...

جمشید مشایخی هنرپیشه سرشناس ایرانی در سن ۸۵ سالگی درگذشت

در
جمشید مشایخی هنرپیشه سرشناس ایرانی در سن ۸۵ سالگی درگذشت.
 
خبرگزاری دانشجویان ایران، ایسنا، ضمن اعلام این خبر گزارش کرده آقای مشایخی چند روز گذشته به علت بیماری در بیمارستان عرفان تهران بستری بوده است.
 
جمشید مشایخی در ۶ آذرماه سال ۱۳۱۳ در جنوب تهران بدنیا آمد.

سیارک درگذشت این هنرمند و بازیگر سرشناس را به خانواده ایشان و جامعه هنرمندان ایران تسلیت می گوید.

نظرات

در ادامه بخوانید...

فرزندان زیباترین مردان کره زمین که ژن والدین خود را به ارث برده اند

در
 آیا فرزندان زیباترین مردان روی کره زمین ژن های والدین خود را به ارث برده اند؟و به زیبایی پدران خود هستند؟ 
فرزندان زیباترین مردان کره زمین که ژن والدین خود را به ارث برده اند
آیریس لاو - او 19 ساله است. مدل حرفه ای ، چهره تبلیغات در چندین مارک معروف. او بیشتر از پدر بازیگر به مادر زیبایش شبیه است. او دارای چشم های سبز خیره کننده ، پوست لطیف، موهای زیتونی و چهره ای ظریف است.

آلن دلون

فرزندان زیباترین مردان کره زمین که ژن والدین خود را به ارث برده اند
آلن دلون این بازیگر سه فرزند دارد. همه آنها ژنتیک او را به ارث برده اند. و فقط مربوط به ظاهر نیست. همه فرزندان Delon فوق العاده کاریزماتیک هستند. در مورد جوانترین پسر این بازیگر صحبت خواهیم کرد.آلن فابین دلون یک ستاره در حال مشهور شدن در سینمای اروپا است. او 25 سال دارد. در پاریس زندگی می کند. چندین زبان را می داند - فرانسوی ، انگلیسی ، هلندی و آلمانی. پسر خوش تیپی است و ظاهری رسا و شخصیتی محکم دارد. شباهت زیادی به پدر دارد.

آنتونیو باندراس

فرزندان زیباترین مردان کره زمین که ژن والدین خود را به ارث برده اند
دختر آنتونیو باندراس استلا است . او 23 ساله است. بلوند تندرست  با چشمان سبز و پوستی شیری و سفید. او از والدین خود ظاهری روشن و داده های هنری به ارث برده است. چندین زبان را می داند ، خودش را به عنوان بازیگر امتحان می کند.

آرنولد شوارتزنگر

فرزندان زیباترین مردان کره زمین که ژن والدین خود را به ارث برده اند
 
پسر آرنولد شوارتزنگر، پاتریک بسیار خوش تیپ است. وی 26 ساله است. او فوق العاده مانند پدر است. پاتریک در سن 15 سالگی کار خود را آغاز کرد - به تولید پوشاک مردانه مشغول بود. من خودم را به عنوان یک مدل امتحان کردم ، از موفقیت در کنار مردم لذت بردم. او به وضوح توانایی دوست داشتن را از پدرشبه ارث برده است. اکنون به طور فعال در فیلم ها بازی می کند.

پیرس برازنان جیمز باند

فرزندان زیباترین مردان کره زمین که ژن والدین خود را به ارث برده اند

این بازیگر پیرس برازنان دو پسر دارد. آنها بسیار متفاوت هستند اما به همان اندازه جذاب هستند. Brosnan - او 18 ساله است. او از قد و قامت بالایی ، بدنی عالی و ویژگی های ظریف صورت برخوردار است. پسر بسیار شبیه پدرش است. جای تعجب نیست که وی به تجارت مدلینگ علاقه مند شد. این مرد تجارت مدلینگ را تسخیر می کند و به درستی جایگاه مناسب خود را در بین ستاره های مدل می گیرد. اخیراً ، وی به عنوان یک حرفه‌ای به سینما علاقه‌مند شده - او خود را به عنوان یک اپراتور فیلمبرداری امتحان کرد. 

فرزندان زیباترین مردان کره زمین که ژن والدین خود را به ارث برده اند

دیلان برازنان 22 ساله است. اینجاست ، قدرت باورنکردنی ژنتیک! پسر بزرگ پیرس برازنان همان لبخند پدر معروف را با شکل لب های کمی برجسته ، همراه با چشم های قهوه ای و   نافذ ، دل دختران را می شکند. ریلان مرد بسیار قد بلندی است - تقریباً دو متر. دیلان برازنان فقط برای نمایش های مد ساخته شده است.

نظرات

در ادامه بخوانید...

جدید ترین و زیبا ترین عکس های نیکی کریمی بخش دوم

در

(سیارک) : نیکی کریمی بازیگر، کارگردان، مترجم و عکاس ایرانی  در ۱۹ آبان ۱۳۵۰ در تهران متولد شده و  با کسب جوایز متعدد از جشنواره‌های گوناگون بین‌المللی یکی از موفق‌ترین هنرمندان سینمای ایران از لحاظ تعداد جوایز جهانی بشمار می آید.وی همچنین تاکنون در چندین جشنواره جهانی فیلم به عنوان داور انتخاب شده است.

 

 

موتور سواری نیکی کریمی

نیکی کریمی و فرش قرمز فیلم آذر

ساده و شیک نیکی کریمی + تصاویر زیبا

جدیدترین و زیباترین عکس های نیکی کریمی

غافلگیر شدن نیکی کریمی در مراسم اکران خصوصی فیلم شیفت شب

  این پست را چگونه می‌بینید؟ برای شما مفید بود؟ لطفا با نوشتن کامنت در زیر ما را مطلع کنید.  (سیارک)

نظرات

در ادامه بخوانید...

بهترین فیلم‌های دنیای سینما سی مورد بخش اول

در

(سیارک)چه چیزهایی دست به دست هم می‌دهند تا یک فیلم، بدل به اثری مانده‌گار و خاطره‌انگیز شود؟ چگونه است که برخی فیلم‌ها برای مدتی طولانی در خاطره‌ها می‌مانند و برخی دیگر به سرعت (یا به مرور زمان) به فراموشی سپرده می‌شوند؟ دادن جواب قطعی به این سؤال‌ها کمی دشوار است، بااینحال می‌توان به نکاتی دراین خصوص اشاره کرد؛ برخی فیلم‌ها به خاطر داستان تأثیرگذارشان به یاد می‌مانند، گاهی نیز بازی بازیگر یک فیلم به قدری خوب و کارشده است که مدت‌ها زمان نیاز است تا از خاطرمان پاک شود، برخی اوقات  یک فیلم به قدری از نظر بصری، خوب و زیبا طراحی شده است که فراموش کردن آن غیرممکن می‌شود. نکته دیگر اینکه تنها از نام فارسی فیلم‌هایی استفاده شده است که در ایران با آن نام مطرح شده‌اند و برای همه آشنا است.

در این مقاله قصد داریم به بررسی فیلم‌هایی بپردازیم که در گذر زمان دستخوش فراموشی نشده‌اند و هنوز که هنوزه، می‌توان با دیدن آنها لذت برد. ناگفته نماند که در لیستی که تهیه شده، جایی برای فیلم‌های سیاه و سفید و کلاسیک سینمایی، برای به رخ کشیدن دانشمان از سینمای کلاسیک نداریم. درحقیقت ما تلاش کرده‌ایم فیلم‌هایی را در این لیست لحاظ کنیم که از دیدنش لذت خواهید برد، نه آن دسته از فیلم‌هایی که مدام توسط دیگران توصیه می‌شود. با سیارک همراه باشید.

خوانندگان عزیز در نظرداشته باشید که در پایان هرمورد قسمتی تحت عنوان نقل قول وجود دارد که درآن دیالوگی ماندگار از فیلم نقل می‌شود. نکته دیگر اینکه تنها از نام فارسی فیلم‌هایی استفاده شده است که در ایران با آن نام مطرح شده‌اند و برای همه آشنا است.

آواتار 2009 (Avatar)

این فیلم، یکی از آن مواردی است که از لحاظ بصری، طراحی فوق‌العاده‌ای دارد. حتی کسانی که منتقد استفاده از امکانات مربوط به تکنولوژی در فیلم‌ها هستند، با دیدن جلوه‌های بصری آواتار، زبان به تحسین آن گشوده‌اند. جالب است بدانید با امکانات سه بعدی که در این فیلم مورد استفاده قرار گرفته‌ شد، تکنولوژی در دنیای سینما به مرحله تازه‌ای وارد شد. در زیر این ظاهر و طراحی زیبا اما، می‌توان از روایت یک داستان عاشقانه فوق‌العاده لذت برد و در ضمن داستان فیلمنامه حرفی برای گفتن و پیامی اجتماعی دارد. آواتار فیلمی است که دیدن آن به علاقه‌مندان به دنیای سینما توصیه می‌شود.

نقل قول: جیک سالی (با بازی سم ورثینگتون): «من برای تحمل سختی، تبدیل به سرباز نیروی دریایی شدم. با خود گفتم که قادر به فائق آمدن بر هر سختی‌ای خواهم بود. تمام آن چیزی که همیشه خواستارش بودم، چیزی بود که ارزش جنگیدن داشته باشد.»

صورت زخمی 1983 (Scarface)

بخش بزرگی از فیلم‌های سینمای آمریکا، به روایت داستان گروه‌ها و باندهای خلافکاری و گانگستری می‌پردازد، اما «صورت‌زخمی» فیلمی در این ژانر است که بیش از سایر رقیبان توجهات را به خود جلب کرده و هنوز که هنوزه درباره آن اظهارنظر می‌شود. داستان مهاجر کوبایی که با تصاحب قدرت تبدیل به یک دیوانه تمام‌عیار می‌شود، بسیار تأثیرگذار است. صحنه‌ای که در اوایل فیلم دیده می‌شود (صحنه اره‌برقی) همچنان به خوبی و بی‌پرده نشان از خشونت موجود در میان گروه‌های خلافکاری مواد مخدر دارد. تونی مونتانا، هرچه بیشتر قدرت پیدا می‌کند، طمع‌کارتر می‌شود. تصمیماتی که در طول داستان می‌گیرد، درنهایت منجر به مرگ او می‌شود، مرگی که به گونه‌ای به تصویر کشیده شده، که هرگز فراموش نخواهد شد.

نقل قول: تونی مونتانا (با بازی آل پاچینو): «شما به کسانی همچون من احتیاج دارید تا انگشت اتهام خودرا به سویم دراز کنید و بگویید `او آدم بدی است`. خب حالا که چی؟ شما بدل به چه می‌شوید؟ انسانی خوب؟ نه. شما خوب نیستید. شما فقط به خوبی بلدید نقاب به صورتتان بزنید و مخفی شوید. شما خوب بلدید دروغ بگویید. من، من این مشکل را با خودم ندارم. من، من همیشه حقیقت را به زبان می‌آورم. حتی زمانی که درحال دروغ گفتن هستم. خب، حالا وقتش رسیده که به آدم بد شب بخیر بگویید!»

The Notebook 2004

درحقیقت نویسنده این مقاله خود این فیلم را مشاهده نکرده است و ممکن است برایتان این سؤال پیش بیاید که چگونه فیلمی را که ندیده است، به دیگران پیشنهاد می‌کند. البته این کار دلیلی دارد. هرزمان که نویسنده این مقاله با خانمی هم‌کلام شده و می‌گوید که این فیلم را ندیده است، به او اصرار می‌کنند که حتما باید این فیلم را مشاهده کند. خلاصه‌ای از داستان این فیلم از این قرار است که زن و مردی وارد رابطه‌ای عاشقانه با یکدیگر شده و مشکلاتی در مسیر رسیدن به یکدیگر برایشان حادث می‌شود، اما درنهایت و زمانی که کمی سنشان بالاتر می‌رود، به یکدیگر می‌رسند. درحقیقت این فیلم بدل به دستگاه سنجش‌گری شده است که خانم‌ها برای سنجش وفاداری یک مرد، از آن استفاده می‌کنند و مرد خودرا با نقش اصلی مرد این فیلم مقایسه می‌کنند.

نقل قول: نوح (با بازی رایان گوسلینگ): «من آدمی معمولی هستم و چیز بخصوصی ندارم، مردی با افکار انسان‌های عادی و معمولی، زندگی‌ام هم همانند دیگران بوده و کار آن چنانی‌ای نکرده‌ام. مجسمه و یادبودی برای من برپا نشده است و به زودی به فراموشی سپرده خواهم شد. تنها از یک جنبه در زندگی خود به موفقیتی باشکوه رسیدم؛ من کس دیگری را با تمام وجود، با روح و قلبم، عاشقانه دوست داشته‌ام و برای من همین کافی است تا خودرا انسانی خوشبخت بدانم.

Audition 1999

برای اینکه تصمیم بگیرم که فیلم ترسناکی تا چه حد بروی من تأثیر گذار بوده است، به این فکر می‌کنم که پیش از اینکه به خواب فرو بروم، چند صحنه از آن فیلم را به طور کامل، در پیش چشم خواهم داشت. بر این اساس «Audition» یکی از ترسناک‌ترین فیلم‌هایی است که تاکنون دیده‌ام. داستان فیلم درمورد مردی است که همسر خودرا از دست داده و زنانی را دعوت کرده، با آنها مصاحبه می‌کند تا ازمیانشان یکی را به عنوان همسر جدید خود برگزیند. او زنی جوان و زیبا را برای این منظور انتخاب می‌کند که نامش آسامی یامازاکی است (با بازی ایهی شینا)... نقشی که بدل به یکی از روان‌پریشان ماندگار دنیای سینما و ژانر وحشت می‌شود. این فیلم‌های صحنه‌های بسیار خشنی دارد که دیدنشان برای هرکسی آسان نیست. نکته آزاردهنده‌تر، لذتی است که این زن جوان از این لحظه‌ها می‌برد و این دیگر به هیچ‌وجه چیزی نیست که به سادگی بتوان با آن کنار آمد.

نقل قول: آسامی یامازاکی: «درد درد درد درد درد درد!»

فرانکشتاین جوان Yong Frankenstein 1974

مل بروکس، استعداد عجیبی در ساخت فیلم‌های کمدی دارد و این فیلم دقیقا آنچیزی است که در سری فیلم‌های «Scary Movie» سعی می‌شود چیزی شبیه به آن تولید شود. دیالوگ‌های بازیگران در فیلم با مهارت مثال‌زدنی‌ای نوشته شده‌اند و زمانی که هر بازیگر دیالوگش را ادا می‌کند، دقیقا بهترین زمانی است که آن دیالوگ باید ادا شود. پاسخ‌های طعنه‌آمیز ایگور (با بازی مارتی فلمن) به دکتر فرانکشتاین (با بازی جین وایلدر) همیشه خنده را به روی لب تماشاگران فیلم خواهد آورد. اگر از آن دسته کسانی هستید که فیلم‌های قدیمی‌تر خیلی برایتان خوشایند نیست، با دیدن این فیلم ممکن است نظرتان عوض شود.

نقل قول:

ایگور: «دکتر فرانکشتاین...»

فرانکشتاین: «فرونکشتین.»

ایگور: «توداری منو مسخره می‌کنی.»

فرانکشتاین: «نه، تلفظ درستش فرونکشتین است. ... تو باید ایگور باشی.»

ایگور: «نه، اسم من هم آی گور (Eye-gor) تلفظ می‌شه.»

The One Percent 2006

The One Percentدومین فیلم مستند جانسون و پسرش (جیمی جانسون) است و روایت زندگی خانواده‌هایی است که نود و نه درصد ما به احتمال قریب به یقین در خواب هم، تصور چنین زندگی‌ای را نخواهیم کرد. جیمی که خود در خانواده‌ای ثروتمند به دنیا آمده است، با ورود به دنیای خانواده‌های ثروتمند آمریکایی و تصویربرداری از زندگی آنها، به ما نیز این شانس را می‌دهد تا آشنایی هرچند مختصری با زندگی این خانواده‌ها پیدا کنیم. از دیگر نکات جالب این مستند رفتار پدر جیمی در طول فیلمبرداری است که معمولا به مخالفت با فرزند خود می‌پردازد. البته با اتفاق‌هایی که تنها چند سال پس از اکران این مستند می‌افتد، می‌توان درک کرد که چرا پدر جیمی با این کار فرزندش مخالفت می‌کرده است؛ بنگاه‌های معاملات مسکن دچار ورشکستگی شده و بسیاری از مردم قادر به خرید منازل این افراد شدند.

نقل قول: جیمی جانسون: «یک درصد آمریکایی مرفح و ثروتمندی که در این کشور زندگی می‌کنند (ازجمله من و خانواده‌ام) چیزی حدود چهل درصد از درآمد و منابع کشور را در اختیار دارند و میانگین درآمد سالیانه ما از مجموع درآمد خانواده‌هایی که نود درصد پایین جدول را تشکیل می‌دهند، بیشتر است.»

Cinderella Man 2005

جیمز برادوک (با بازی راسل کرو) یک مبارز بوکس است و شرط‌های عجیب و غریبی می‌بندد و در مسابقاتی شرکت می‌کند که احتمال بردش به نظر خیلی کم می‌رسد، اما همه این کارها را او به این خاطر می‌کند که می‌خواهد در مسابقات سنگین‌وزن برای خود جایی دست و پا کند. نقش جیمز یکی از ماندگارترین‌های دنیای سینما است. کارگردان این فیلم، رون هوارد، با مهارتی مثال‌زدنی، فضای فیلم را بگونه‌ای از آب درآورده که تماشاگر فیلم کاملا احساس می‌کند در دهه سی میلادی آمریکا به سر می‌برد و می‌تواند هرچه تمام‌تر با داستان این فیلم (که براساس داستانی واقعی نوشته شده است) ارتباط برقرار کند. بسیاری از بازیگرانی که در این فیلم به ایفای نقش پرداخته‌اند، قادر به دریافت جایزه‌های بسیاری شدند. Cinderella Man فیلمی است که در ژانر فیلم‌های ورزشی اگر بهترین نباشد، جزء بهترین‌ها است و دیدن آن حتما توصیه می‌شود.

نقل قول: جیمز برادوک: «من باید به این اعتقاد پیدا کنم که وقتی شرایطم خوب نیست، قادر به تغییر دادن آن هستم.»

پسران بد Bad Boys 1995

می‌توانید تا هرجایی که دلتان می‌خواهد از مایکل بی بیزار باشید، اما این چیزی از ارزش‌های او در ساخت فیلمی سرگرم‌کننده نمی‌کاهد. پسران بد، داستان دو همکار پلیسی است که بخاطر بازی و شخصیت بی‌نظیر ویل اسمیت و مارتین لورنس، اثر زیبایی از آب درآمده و ارزش چندباره دیدن را دارد. تعقیب و گریزهای بی‌نظیر و صحنه‌های تیراندازی، این فیلم را بگونه‌ای کرده که هربار هم که از تلوزیون پخش می‌شود می‌توانید پای آن نشسته و از دیدنش لذت ببرید، حتی مهم نیست اگر به وسط‌های فیلم رسیده باشد و ابتدای آن را از دست داده باشید، بازهم می‌توان از دیدن قسمت باقی مانده فیلم لذت برد.

نقل قول:

مارکوس برنت (با بازی مارتین لورنس): «تو یه جوری رفتار کردی که برای چند لحظه فکر کردم قصد داری به من شلیک کنی.»

مایک لوری (با بازی ویل اسمیت): «درست فکر کردی.»

این مقاله ادامه دارد...ترجمه  itrans.ir

نظرات

در ادامه بخوانید...

بهترین فیلم‌های دنیای سینما سی مورد بخش دوم

در

Unforgiven 1992

(سیارک) پیش از آنکه مشاعر خود را از دست بدهد و شروع به صحبت کردن با صندلی‌ها بکند، کلینت ایستوود، توانسته بود فیلم‌های وسترنی در سینمای آمریکا تولید کند که بدل به فیلم‌هایی ماندگار شدند. در Unforgiven، کلینت ایستوود نقش ویل مانی را بازی می‌کند؛ تفنگداری که حالا بازنشسته شده و به پیشنهاد دوستش ند (با بازی مورگان فریمن) دوباره اسلحه بدست می‌گیرد و تلاش می‌کند جایزه‌ای که به تازگی برای هدفی مشخص تأیین شده است را از آنِ خود کند. در مسیر دستیابی به این جایزه، کسانی دیگر هم سرراهشان قرار می‌گیرند که درواقع به همین هدف پا به میدان گذاشته‌اند. کلانتر کله‌شق، با بازی جین هک‌من، از دیگر کسانی هستند که سر راه ویل و ند قرار می‌گیرند. خیلی طول می‌کشد تا ویل مانی از کوره به در رود و کاری صورت دهد، اما زمانی که این اتفاق می‌افتد، خدارا شکر می‌کنید که پای گیرنده‌های خود هستید و دست ویل مانی به شما نمی‌رسد.

نقل قول: ویل مانی: «خیلی خب، دارم میام بیرون. هر کسی رو که اون بیرون ببینم، بهش شلیک خواهم کرد. هرکسی که به خود جرأت بده که به من شلیک کنه، نه تنها حسابش را خواهم رسید، بلکه همسرش را هم خواهم کشت، همینطور تمام دوستانش رو. بعد هم خانه‌اش را به آتش می‌کشم.»

لئون  Leon: The Professional 1994

روایت داستان قاتل حرفه‌ای لئون (به کارگردانی لوک بسون) دراماتیک و بسیار تأثیرگذار است. لئون یک دختر بی‌نوا به نام ماتیلدا را (نقشی که ناتالی پورتمن ایفا می‌کند)، پس از اینکه والدینش به دست قاچاقچی روان‌پریش مواد مخدر (با بازی گری اولدمن) به قتل می‌رسند، پناه داده و به خانه خود می‌برد. کم کم شروع به آموزش استفاده از سلاح‌های مختلف به ماتیلدا می‌کند و در ضمن محافظت از او، اورا برای گرفتن انتقام خون خانواده‌اش که به قتل رسیده‌اند، آماده می‌کند. البته ماتیلدا رابطه خوبی با پدر خود ندارد و مادر و خواهرش نیز خیلی انسان‌های وظیفه‌شناسی نیستند و قتل برادر کوچکش در صحنه خونینی که در خانه‌شان رقم می‌خورد، او را مصمم به گرفتن انتقام می‌کند. Leon: The Professional از آن دسته فیلم‌هایی است که همه‌جوره با شخصیت قاتل فیلم همراه خواهید شد و با او احساس همدردی خواهید کرد، شخصیتی که در اعماق وجودش معنی عشق را می‌فهمد و قلب رئوفی دارد.

نقل قول: لئون: «اسلحه شکاری، اولین سلاحی است که کار با اون رو آموزش می‌بینی، چراکه اینطوری می‌توانی فاصله خودت را با هدف حفظ کنی. هرچه در این حرفه، مهارت بیشتری پیدا کنی، می‌توانی به هدفت نزدیک‌تر شوی. چاقو، برای نمونه، آخرین سلاحی است که کار با آن را یاد خواهی گرفت.»

Love & Basketball 2000

بیشتر ما احتمالا با این مسئله موافق هستیم که نگه داشتن آقایان پای فیلم‌های رمانس و عاشقانه کاری است دشوار، اما Love & Basketball فیلمی است که با پس‌زمینه ورزشی خود قادر به انجام این کار بوده است. کویینسی (با بازی عمر اپس) و مونیکا (با بازی سانا لاتان) زمانی که کودک هستند، در زمین بسکتبال با یکدیگر آشنا می‌شوند و رابطه عاشقانه و بعضا تنفری که میان آن‌ها است زندگی شخصی آنها را درحالی به روایت می‌کشد که در تلاش برای رسیدن به نقطه‌ اوج در حرفه ورزش بسکتبال هستند.

نقل قول: مونیکا: «مثل یک سفر هست، متوجه منظورم می‌شی؟ زمانی که بچه هستی، زندگی رو طوری در آینده تصور می‌کنی که دوست داری اون طور باشه، و حتی برای لحظه‌ای حاضر نیستی به امکان‌پذیر نبودن آن فکر کنی.»

The Hurt Locker 2008

 جنگ به چه دردی می‌خورد؟ به درد ساخت فیلم‌هایی فوق‌العاده. این فیلم نگاهی به واقعیت‌های جنگ عراق و جنگ‌های امروزی به طور کلی دارد. ناگفته نماند که این فیلم به منظور برانگیختن حس میهن پرستی ساخته نشده است و ایده‌های پروپاگاندا را دنبال نمی‌کند، درتمام طول فیلم، از کسی طرفداری نمی‌شود. داستان فیلم بیشتر متمرکز بر تصمیماتی است که از سوی سربازان حاضر در جنگ گرفته می‌شود، بخصوص مأمور نیروی ویژه ویلیام جیمز (با بازی جرمی رنر). Hurt Locker در کنار روایتی بی‌نظیر از رخدادهایی که درجنگ روی می‌دهد، هیجان فوق‌العاده‌ای در مخاطبان خود برمی‌انگیزد. نویسنده این مقاله خود موافق جنگ نیست و اعتقاد دارد که نباید این رخداد وجود داشته باشد، اما این فیلم به نظر نویسنده این مقاله در لیست فیلم‌هایی که درباره جنگ ساخته شده‌اند، جایگاه دوم را به خود اختصاص می‌دهد.

نقل قول: جیمز: «تو عاشق نگه داشتن و به خاطر داشتن اون هستی. در واقع عاشق نگه داشتن تمام اون چیزهایی هستی که برایت ارزش دارند. تو عاشق مادرت هستی... و همینطور پدرت. حتی عاشق پیژامه‌ات هستی. تو به همه چیزهایت علاقه داری، اینطور نیست؟ چرا، هست. اما می‌دونی حقیقت چیه دوست من؟ همینطور که سنت بالاتر می‌رود... بعضی از این چیزهایی که اینطور عاشقشان هستی، دیگر ارزش سابق خودرا از دست خواهند داد.»

The Princess Bride 1987

فیلم‌هایی که داستانی افسانه‌ای را روایت می‌کنند، معمولاً حرف بخصوصی برای گفتن ندارند، اما این فیلم یک سر و گردن بالاتر از تمام فیلم‌های هم ژانر خود می‌ایستد. این فیلم پر از صحنه‌های جالب توجه برای کودکان است و درکنار این برای بزرگترها هم از جذابیت خاصی برخوردار است. درحقیقت هرچیزی که یک داستان افسانه‌ای خوب برای کامل شدن به آن نیاز دارد، دراین فیلم موجود است: شخصیت اصلی و قهرمان داستان که بسیار مرموز است (کری الوس)، یک غول (آندره غول)، شمشیربازی، یک شاهزاد و یک پایان خوش. The Princess Bride درحقیقت یادآور هرآن‌چیزی است که ما از انسانیت می‌دانیم.

نقل قول: وستلی (با بازی الوس): «اگر اینقدر عجله داری، می‌توانی یک طناب پیدا کنی، یا حتی یک شاخه درخت و بعد چیزی پیدا کنی که به درد کارت بخورد.»

اینیگو مونتویا (با بازی ماندی پاتینکین): «از پس این کار برمی‌آیم. من این بالا طناب دارم، با اینحال بعید می‌دونم کمک من رو قبول کنی، چراکه من منتظر موقعیتی هستم تا تورا به قتل برسانم.»

وستلی: «این همه چیز رو میان ما شکرآب می‌کنه.»

Inside Man

در یکی از بهترین فیلم‌هایی که تاکنون داستان سرقتی از بانک را روایت کرده‌اند (اگر نگوییم بهترین فیلم این ژانر) پلیسی (با بازی دنزل واشینگتون) در تلاش است تا مغز متفکر یک گروه خلافکاری را (با بازی کلایو اون) از طریق صحبت کردن با او به دام بیندازد. چیزی که این فیلم را تا این حد خاطره‌انگیز کرده است، تنشی است که از تعقیب و گریزهای جاسوسانه به دل تماشاگر راه می‌یابد. زمانی که در جریان فیلم قرار می‌گیرد، متوجه خواهید شد که این فیلم چیزی فراتر از داستان‌های کلیشه‌ای است که از سرقت از بانک تاکنون مشاهده کرده‌اید. سارقان این فیلم درحقیقت تنها به دنبال بدست آوردن پول نیست و حتی دانستن اینکه درنهایت آنها از مخمصه فرار کرده و پلیس قادر به گیر انداختن آنها نخواهد بود چیزی از شوکه‌کننده بودن این حادثه برای شما کم نخواهد کرد.

نقل قول: دالتون راسل (با بازی اوِن): هفته آینده همین موقع من درحال نوشیدن یک نوشیدنی خنک در کنار دوستانم خواهم بود. آمبر و تیفانی نیز دخترانی هستند که آنجا خواهند بود.»

کیث فریزیر (با بازی دنزل واشینگتون): «اما من اینطور فکر نمی‌کنم، به نظرم تو هفته آینده در کنار کسانی خواهی بود که نامشان جمال و عیسی است و خبر بد این است که آنچیزی که درحال نوشیدنش خواهی بود، یک نوشیدنی خنک نخواهد بود.»

Bill & Ted’s Bogus Journey 1991

خانم و آقای اسمیت 2005  Mr. & Mrs. Smith

این فیلمی است که برای نخستین بار سبب آشنایی برد پیت و آنجلینا جولی شد. با دیدن صحنه‌های زیبایی که این دو در کنار هم در این فیلم آفریدند، می‌توان به سادگی به این موضوع پی برد که چرا این فیلم تا این حد ماندگار شده است. مهم نیست برای چندمین بار این فیلم در حال پخش از تلوزیون باشد، واقع مقاومت کردن و ندیدن آن کار دشواری است. این فیلم پر از صحنه‌های متفاوت است: از تیراندازی و انفجار گرفته تا دیالوگ‌های کمیک و عاشقانه. این خصوصیات، این فیلم جاسوسی را بدل به فیلمی می‌کند که برای طرفدار هر ژانری می‌تواند معنی جالبی داشته باشد. البته این فیلمی نیست که با دیدنش به فکر فرو بروید و صرفاً برای سرگرمی و لذت بردن است؛ می‌توانید پای آن بنشینید و به صفحه نمایشگر نگاه کنید و لبخند بزنید.

نقل قول: جان اسمیت (با بازی برد پیت): «هدف‌گیری تو به اندازه آشپزیت افتضاحه عزیزم.»

Love Actually 2003

این فیلم درحقیقت روایت داستان هشت زوج بریتانیایی است که به شکلی کاملا متفاوت از هم درحال تجربه عشق هستند. این فیلم یک کمدی عاشقانه است و درون‌مایه‌هایی از جشن کریسمس دارد، اما به هیچ وجه نمی‌توان گفت که این فیلم، داستان خوبی ندارد و کلیشه است. درحقیقت کمدی آن بسیار تأثیرگذار است و لحظه‌هایی شگفت‌انگیز در جای‌جای فیلم اتفاق می‌افتد. امکان ندارد این فیلم را مشاهده کنید و تجربه احساساتی چون خندیدن، گریه کردن، و علاقه‌مند شدن به حداقل به یکی از بازیگران فیلم را نداشته باشید. Love Actually بهترین داستان کمدی و عاشقانه‌ای است که تاکنون به قلم نویسنده‌ای درآمده است.

نقل قول: بیلی مک (با بازی بیل نیگی): «بیاید بچه‌ها، خبر مهمی از داییتون، بیل به دستمون رسیده. مواد مخدر نخرید. تبدیل به یک ستاره پاپ شوید و این چیزی است که بدون پرداخت هرگونه‌ای هزینه‌ای می‌توانید به آن دست پیدا کنید.»

این مقاله ادامه دارد...

نظرات

در ادامه بخوانید...

بهترین فیلم‌های دنیای سینما سی مورد بخش سوم

در

Good Will Hunting 1997

(سیارک)مردی که اختلال و مشکل روانی دارد (با بازی مت دیمون) یک مسئله مهم و پیچیده ریاضی را در MIT (سازمان تکنولوژی ماساچوست) حل می‌کند. پس از آن او را به جلسه مشاوره‌ای با یک روان‌درمانگر می‌فرستند (با بازی رابین ویلیامز). حال او باید میان زندگی خیابانی خود یا تبدیل شدن به یک ریاضی‌دان قابل احترام یکی را برگزیند. Good Will Hunting داستان دراماتیک و هوشمندانه فوق‌العاده‌ای را روایت می‌کند و درکنار بازی بی‌نظیر بازیگران این فیلم، بدل به اثری ماندگار شده است. دراین فیلم شاهد فلسفه زندگی و مشکلات انسان در برخورد با آن خواهیم بود. داستان فیلم بگونه‌ای روایت شده که به سادگی می‌توان گفت کشش فوق‌العاده‌ای دارد و تماشاگر را تا پایان فیلم، کنجکاو نگاه می‌دارد.

نقل قول: شان (با بازی ویلیامز): «خب، احتمالا اگر از تو درباره هنر سؤال کنم، زیر و بم هر کتابی که درباره هنر نوشته شده را به من خواهی داد. مایکل انجلو، درباره او اطلاعات زیادی داری. کارهایی که درطول زندگی‌اش انجام داده، اینکه در دنیای سیاست طرفدار کدام حذب بوده است و رابطه‌اش با پاپ چگونه بوده است؛ درست نمی‌گم؟ اما مطمئنم اگر از تو درباره حال و هوای کلیسای `سیستاین` سؤال کنم جوابی نخواهی داشت. مطمئنم هیچ‌وقت به آنجا نرفته‌ای و به سقف کلیسا با آن طراحی زیبا نگاه نکرده‌ای.»

Where The Buffalo Roam 1980

همه کسانی که این فیلم را دیده‌اند احتمالاً به تحسین بازی جانی دپ در نقش شکارچی مشهور، تامسون، زبان گشوده‌اند و موفقیت بی‌نظیر فیلم را مدیون او می‌دانند، اما باید خاطرنشان کرد که بازی بیل مورای را در این فیلم نمی‌توان نادیده گرفت و تأثیر او در موفقیت فیلم چیزی از جانی دپ کم نداشت. Where The Buffalo Roam داستان ماجراهای تامسونِ شکارچی را روایت می‌کند، داستانی که براساس نوشته‌های او پیش می‌رود. همانگونه که پیش از این نیز عنوان شد بازی بیل مورای در این فیلم بی‌نقص است و زوایایی از شکارچی را در معرض دید ما می‌گذارد که بسیار دوست‌داشتنی هستند. او با بازی‌اش در این فیلم ثابت کرد که استعداد فوق‌العاده‌ای در بازیگری دارد و چیزی بیشتر از یک کمدین ساده است.

نقل قول: شکارچی: «درباره من... می‌دونی، من به هیچ‌وجه دوست ندارم از مواد مخدر و مشروبات الکلی تعریف کنم، یا اینکه خشونت و دیوانه‌بازی را به کسی توصیه کنم. اما این چیزها در زندگی من جواب داده‌اند.»

Back to the Future 1985

این فیلم درباره سفر در زمان است و جمعی از بازیگرانی در آن به ایفای نقش پرداخته‌اند که همه را می‌شناسیم و با آنها خاطره داریم. بیف ( با بازی توماس ویلسون) نقش یک انسان قلدر را بازی می‌کند و دیالوگ‌هایش برای مدت‌ها میان مردم زبان به زبان می‌گردید و در تاریخ سینما ماندگار شد. دکتر برون (با بازی کریستوفر لوید) برای نسلی از کودکان بدل به الگویی شد و این کودکان با دنبال کردن کارهای او سعی می‌کردند در علم و دانش به نکات تازه‌ای دست یابند. البته چیزی که بیش از همه اینها فیلم را در دل تماشاگران جای داد، نقش اصلی و قهرمان این فیلم، مارتی مک‌فلای (با بازی مایکل جی فاکس) بود. مایکل، کودکی کاملا معمولی است که در شرایط دشواری زندگی می‌کند و با این‌وجود بر مشکلات خود غلبه می‌کند. اگر مایکل قادر به انجام این کار بود، پس هر کس دیگری هم می‌تواند، چراکه او انسانی عادی و کاملا معمولی بود.

نقل قول: دکتر برون: «نگران نباش. اگر سیم‌ها را به هم وصل کنی جریان با سرعت هشتاد و هشت مایل بر ساعت حرکت خواهد کرد و دقیقا در زمانی که جرقه به بالای برج برسد، همه چیز روبه‌راه خواهد شد.

Grandma’s Boy 2006

این فیلم یک کمدی تمام‌عیار است. داستان فیلم درباره یک تستر سی و پنج ساله بازی‌های کامپیوتری است که مجبور می‌شود برای مدتی با مادربزرگش زندگی کند. مادربزرگی که با چند دختر دیگر (با لقب دختران طلایی) هم‌اتاق شده است. تمام طول فیلم پر از صحنه‌های خنده‌دار است. اگر قصد دارید برای مدتی همه چیز را فراموش کرده و لحظات خوشی را سپری کنید، این فیلم گزینه ایده‌آلی خواهد بود.

نقل قول: جف (با بازی نیک سواردسن): «معنی `امتیاز بالا` چیه؟ امتیاز بالای جدید... اتفاق بدی افتاده؟ معنیش چیه؟ کار اشتباهی کردم؟»

رستگاری در شاوشنگ The Shawshank Redemption 1994

داستان دو مردی که در طول مدت‌زمان طولانی‌ای که در زندان با یکدیگر به سر می‌برند، رابطه‌ای دوستانه باهم برقرار می‌کنند. به جرئت می‌توان گفت که این فیلم بهترین روایت داستان زندان و کسانی است که درآن به سرمی‌برند (درکنار فیلم‌هایی چون پاپیون). مورگان فریمن به قدری در این فیلم ایفای نقش خوبی دارد که پس از آن وارد مرحله جدیدی از زندگی حرفه‌ای خود شد و درهای تازه‌ای به رویش باز شد. اندی دافرسن (با بازی تیم رابینز) از آن دسته شخصیت‌های اصلی و قهرمان‌های داستانی است که هر قصه خوبی نیازمند آن است. طرح و نوشته فیلمنامه استادانه از آب درآمده‌اند. موسیقی متن فیلم بی‌نظیر است. در صحنه‌ای از فیلم، دافرسن پس از مدت‌ زیادی که با تقلای زیاد خود را از فاضلاب‌ها و گنداب‌ها عبور می‌دهد و به فضای بازی می‌رسد و زیر باران شروع به رقصیدن می‌کند؛ این صحنه از ماندگارترین صحنه‌های سینما است. ممکن است هوس کنید بیرون بروید و درکنارش زیر باران برقصید.

نقل قول: رد (با بازی مورگان فریمن): «زمانی که تورا به سلول می‌برند... و می‌بینی که این میله‌ها سد راه رسیدن به خانه هستند... آن وقت است که با تمام وجود واقعیت را درخواهی یافت... در یک چشم به هم زدن، یک زندگی به باد رفته است. حالا چیزی جز زمان زیادی برای فکر کردن به آن در اختیار نداری...»

دزدان دریائی کارائیب: نفرین مروارید سیاه Pirates of the Caribbean: The Curse of the Black Pearl 2003

زمانی که برای نخستین بار تیزر تبلیغاتی این فیلم به نمایش درآمد، هیچکس به موفقیت آن امیدی نداشت. همه می‌گفتند که چگونی «دیزنی» قادر خواهد بود از یک کشتی سواری، حماسه‌ای دو ساعته خلق کند؟ سه کلمه: کاپیتان. جک. گنجشکه. نقش کاپیتان دائم‌الخمر، باهوش و استعداد بدون کشتی که در این فیلم جانی دپ آن را بازی می‌کرد، بدل به یک دزد دریائی کلاسیک و خاطره‌انگیز در دنیای سینما شد. بازیگران فوق‌العاده، لوکیشن‌های عالی و زیبا و ترکیبی از هیجان و خنده و درام، نکاتی هستند که این فیلم را تبدیل به اثری ماندگار کرده‌اند و موفقیت بزرگی برای دیزنی بود.

نقل قول: کاپیتان جک اسپارو: «من... من صادق نیستم. و درمورد چنین انسانی همیشه می‌توان اطمینان داشت که هیچگاه صادق نخواهد بود. این انسان‌های صادق هستند که باید مراقبشان باشی. چراکه هیچگاه مشخص نیست و نمی‌توان پیش‌بینی کرد که چه زمانی قصد دارند کاری... احمقانه انجام دهند.»

Network 1976

چیزی که این فیلم را ماندگار کرده است، تصویر واقع‌گرایانه‌ایست که از مطبوعات در جامعه ارائه می‌دهد. کارگردان تلوزیونی هاوارد بیل (با بازی پیتر فینچ) که از فشاری که از سوی جامعه روی اوست به تنگ آمده، در برنامه‌ای زنده روی آنتن می‌رود و یکی از ماندگارترین سخنرانی‌های دنیای سینما را ادا می‌کند. صداقت بی‌پرده او، نامش را بر سرزبان‌ها می‌اندازد. مطبوعات صحبت از این می‌کنند که او تمام این کارها را برای سود شخص خود کرده است. بیل در طول فیلم بزرگ و بزرگ‌تر می‌شود همه درباره‌اش صحبت می‌کنند و در بخش دوم فیلم شاهد سقوط وی خواهیم بود. مهره‌ای سوخته که باید هرچه سریع‌تر از شرش خلاص شد. پیامی که این فیلم برای ما دارد، هرچه دنیای دیجیتال پیشرفت می‌کند، اهمیت بیشتری پیدا می‌کند.

نقل قول: بیل: «من نمی‌دانم با افسردگی، تورم، مردان اهل روسیه و جنایاتی که در خیابان درجریان است چه باید بکنم. تمام چیزی که می‌دانم این است که اول از همه باید عصبانی شوید. باید به خود بگویید: `من یک انسان هستم، خدا لعنتش کند! زندگی من باارزش است!` به همین خاطر است که از شما می‌خواهم از جای خود بلند شوید. می‌خواهم همه از روی صندلی‌های خود بلند شوید. بلند شوید و به سمت پنجره بروید. آن را باز کنید، سرتان را بیرون ببرید و فریاد بزنید: `من خیلی عصبانی هستم و دیگر نمی‌خواهم این اوضاع را تحمل کنم!`»

شجاع‌دل Braveheart 1995

این بهترین فیلم جنگی است که تاکنون ساخته شده است. مل گیبسون کارگردانی و ایفای نقش دراین فیلم را به عهده دارد و در نقش ویلیام والاس جنگی را روایت می‌کند که درآن قصد دارد اسکاتلند را از سلطه انگلیسی‌ها برهاند. صحنه‌های نبرد بسیار خشن و هیجان‌انگیز طراحی شده‌اند. صحبت‌های میان کارکترهای فیلم بسیار خوب از آب درآمده است و الهام‌بخش‌اند. موسیقی متن فیلم که بی‌نظیر است و واقعا احتیاجی به تمجید و تعریف ندارد. زمانی که فیلم به پایان می‌رسد و درحال تماشای تیتراژ پایانی فیلم هستید، دلتان می‌خواهد بیرون بروید و فریاد بزنید «آزااااااااادیییییییییییییی»، تاجایی که دیگر نفسی برایتان باقی نماند.

نقل قول: والاس: «درسته، اگر بجنگید امکان دارد کشته شوید. اگر فرار کنید زنده خواهید ماند... حداقل برای مدتی. حال اگر سال‌های سال بگذرد و در تخت‌خواب خود در حال مرگ باشید، دلتان نمی‌خواهد تمامی روزهایی که از اکنون تا آن زمان دراختیار خواهید داشت را بدهید و در ازایش تنها یک بار دیگر این فرصت نصیبتان شود که به این مکان و این زمان بازگردید و به دشمنانتان بگویید که شاید قادر باشند جان شما را بگیرند، اما هیچ‌وقت قادر به تصاحب آزادی شما نخواهند بود.»

گاندی Gandhi 1982

روایت سه‌ساعته زندگینامه‌ایِ گاندی به کارگردانی ریچارد آتنبورو بهترین فیلمی است که تاکنون در این ژانر به روی پرده رفته است. گاندی وکیل‌مدافعی بود که هند را از سلطه انگلیسی‌ها آزاد کرد. برخلاف ویلیام والاس که با شمشیر برای آزادی می‌جنگید، گاندی با مهر وعطوفت در برابر خشونت ایستاد و بدل به یکی از بزرگترین و بخصوص‌ترین انقلابیون تاریخ جهان شد.

نقل قول: گاندی: «زمانی که ناراحت و افسرده‌حال می‌شوم، تنها به خاطر می‌آورم که آدمی با عشق و حقیقت همیشه به سرمنزل مقصود رسیده است. من وجود دیکتاتورها و قاتل‌ها را منکر نمی‌شوم، اما وجود آنها همیشگی نیست، و تنها برای مدتی کوتاه دست نایافتنی به نظر خواهند رسید. درآخر اینگونه افراد سقوط خواهند کرد. این را همیشه به خاطر داشته باشید.»

شوالیه سیاه‌پوش Dark Knight 2008

زمانی که به طور رسمی عنوان شد که Heath Ledger قرار است در این فیلم به ایفای نقش جوکر بپردازد، همه در فضای اینترنت شروع به اعتراض کردند که او قادر نخواهد بود به خوبی جک نیکلسون که پیش از او این نقش را بازی کرده بود، اینکار را انجام دهد. ای کاش Heath Ledger زنده می‌ماند و می‌دید مردمی که به تماشای این فیلم رفته‌اند چگونه با دیدن بازی او از خود بی‌خود شده‌اند. شوالیه سیاه‌پوش تنها بهترین فیلم سری بتمن نیست، تنها بهترین فیلم ابرقهرمانی نیست، بدون شک این فیلم یکی از بهترین‌هایی است که تاکنون ساخته شده است.

نقل قول: جوکر (با بازی Ledger): «می‌خوای بدونی چرا از چاقو استفاده می‌کنم؟ سلاح گرم زیادی سریع است. نمیشه تمامی احساسات جزئی رو به خاطر سپرد. می‌دونی، در آخرین لحظات زندگی، مردم نقابشون رو برمی‌دارند و حقیقت وجودشون رو نشون می‌دهند. به همین خاطر هست که من دوستان تورو بهتر از خود تو می‌شناسم. دوست داری بدونی کدومشون بیشتر از بقیه ترسو بود؟»

Forrest Gump 1994 فارست گامپ

این بی‌شک بهترین فیلمی است که تاکنون ساخته شده است. با به تصویر کشیدن بازه‌های مختلف زمانی زندگی فورست، دوست‌داشتنی بودن، صداقت، توجه و شریف بودن اورا به خوبی درک خواهیم کرد. اگر ما انسان‌های روی کره زمین، حتی ذره‌ای از عشق موجود در قلب فورست را داشتیم، هیچ‌یک از مشکلاتی را که اکنون با آنها دست و پنجه نرم می‌کنیم را سد راه خود نمی‌دیدیم. موسیقی متن فیلم بسیار خوب است. بازی تام هنکس نیزهم. فورست درطول فیلم با مشکلات زیادی روبه‌رو شده و از پس آنها برمی‌آید. زندگی او پر از ماجراهای قهرمانانه‌ای است که ممکن است هرروز در روزنامه‌ها راجع به آن بخوانیم.

نقل قول: فورست (با بازی تام هنکس): «مادرم می‌گفت زندگی شبیه به یه جعبه شکلات است، هیچوقت نمی‌دانی چه چیزی قرار است درآن پیدا کنی.»(سیارک)

در سیارک بخوانیم:

بهترین فیلم‌های دنیای سینما سی مورد بخش دوم 

بهترین فیلم‌های دنیای سینما سی مورد بخش اول 

نظرات

در ادامه بخوانید...