آزمایش داروی جدید سرطان بر روی انسان بخش اول
محمد رضا عاشوریدر۱۴۰۳/۲/۱۸در سال 2002 بود که یک محقق ژنتیک از درون میکروسکوپ خود به ماده ای که بر روی میز اش قرار گرفته بود نگاه کرد و متوجه نکته ای عجیب شد؛ او مشاهده کرد که سلول های منتشر کننده سرطان در حال از بین رفتن هستند و این در حالی بود که سلول های دیگر سالم باقی مانده بودند. این مسئله می توانست بدل به جهشی بزرگ در مسیر غلبه بر سرطان شود.
زمانی که تمامی مواد اولیه به اندازه و به درستی با یکدیگر ترکیب شوند، مایعی به رنگ قهوه ای تیره خواهیم داشت. در آن زمان، پرستاری کیسه حاوی این دارو را نزدیک تخت بیماری آورد که از سرطان مغز رنج می برد. پس از آن، پرستار کیسه را به جایگاه مخصوص اش آویزان کرد و فرایند تزریق مایع قهوه ای رنگ به بدن بیمار آغاز شد. این نخستین باری بود که دارویی که در حال حاضر با نام «بی ایکس کیو-350 (BXQ-350)» می شناسیم، بر روی یک نفر مورد آزمایش قرار می گرفت. هم برای مردی که از بیماری سرطان مغز رنج می برد، و هم برای کسانی که این دارو را ساخته و مورد آزمایش قرار می دادند، آن روز، روز بزرگی بود.
بی ایکس کیو-350 توسط داروسازان کاوینگتون ساخته شده است و دارویی کاملا جدید و خلاقانه در زمینه درمان سرطان به شمار می آید که هیچ نظیری ندارد. این دارو با روشی جدید به سراغ بیماری سرطان می رود و تهیه و آزمایش های اولیه آن در سینسیناتی انجام شده است. برای ساخت این داروی خلاقانه از نوعی پروتئین موجود در بدن انسان بهره گرفته شده است و تأثیر دارو در میان سایر دارو هایی که تا کنون ساخته شده اند، بی نظیر است. طرز کار دارو به گونه ای است که مکانیسم های به خصوصی از بیماری سرطان را بر علیه سلول های سرطانی تحریک کرده و به این صورت آن ها را از بین می برد. این در حالی است که ایرادی متوجه سلول های سالم بدن نخواهد شد.
پس از این که عنوان شد با به کار بردن این روش جدید درمانی و استفاده از داروی جدید، بدون از بین بردن سلول های سالم می توان بر سرطان غلبه کرد، صدای بسیاری از قانون گذاران ائتلافی این حوزه در آمد و خواستار انجام آزمایش های بیشتری بر روی حیوانات شدند. در نهایت اما در یکی از روز های ماه سپتامبر 2016 بود که این گونه بحث ها به پایان رسید و قدرت ذهن انسان و سرمایه مالی در کنار یکدیگر توانستند داروی بی ایکس کیو-350 را برای نخستین آزمایش ها در برابر مقامات دولتی به مرکز درمان و پیشگیری از سرطان برت در سینسیناتی ببرند.
سر انجام فردی به نام باب رولی به بخش تزریقات هدایت شده و پرستار از او سؤال کرد که آیا آماده است یا خیر. سپس سوزنی که برای تزریق مورد استفاده قرار می گرفت را به سمت دست بیمار برده و در دست اش فرو کرد. پس از مدتی بیمار شماره یک شاهد مایعی مرموز به رنگ قهوه ای تیره بود که به آرامی وارد بدن اش می شد.
کشف بزرگ
ناحیه جنوب غربی اوهایو و نواحی شمالی کنتاکی از جمله نقاطی هستند که آمار مبتلایان شان به سرطان بسیار بیشتر از سایر نقاط هستند و مردم این مناطق تا کنون متحمل بلایای بسیاری مرتبط با سرطان شده اند. در این مناطق شش مرکز سلامت وسیع وجود دارد و نیز تعداد بسیار زیادی بیمارستان تخصصی سرطان و همه این مکان ها در حال گسترش زیر ساخت های خود هستند تا قادر به پاسخ گویی به نیاز های بیماران مناطق باشند. در حال حاضر، زمانی که فردی به عنوان بیماری سرطانی شناخته می شود، می بایست چهار دوره درمانی را پشت سر بگذارد: شیمی درمانی،پرتو درمانی، جراحی و ایمن درمانی (ایمنی درمانی یا ایمونوتراپی (انگلیسی: Immunotherapy) یک روش درمانی برای برخی بیماری ها از جمله سرطان است که با تحریک یا سرکوب پاسخ سیستم ایمنی عمل میکند). البته پس از شروع فرایند های درمانی برخی از بافت های بدن بیمار دچار اختلال می شوند که خود نیازمند گذراندن دوره های درمانی و بهبود عوارض ناشی از فرایند های درمانی است.
در سال 2002 بود که در یک مرکز درمانی سرطان متعلق به کودکان اتفاق بزرگی افتاد و درمان جدیدی برای غلبه بر سرطان کشف شد. در آن زمان یک محقق ژنتیک به نام زیائویانگ کی در حال تأثیر عملکرد نوعی به خصوص از پروتئین انسانی بر روی یک موش بود. زیائویانگ، زمانی که به داخل عدسی میکروسکوپ خود نگاه کرد، متوجه چیزی شد که او را شگفت زده کرد: پروتئینی که برای آزمایش اش مورد استفاده قرار داده بود به سلول های سرطانی رسوخ کرده و آن ها را از بین برده بود؛ این در حالی بود که سلول های دیگر که سالم بوده و در معرض سلول های سرطانی قرار نگرفته بودند، هیچ گونه اختلالی متوجه شان نشده بود. این اکتشافی بود که برای زیائویانگ باور کردنی نبود و بسیار او را شگفت زده کرد. زیائویانگ که محققی با استعداد و ثابت قدم بود، برای سال های متمادی آزمایش های گوناگونی بر روی پروتئین اش انجام داد و سر انجام توانست ملکولی جدید به وسیله آن به وجود بیاورد. صرف نظر از این که فرد بیمار دچار چه نوعی از سرطان باشد و نیز صرف نظر از این که سلول های سرطانی در کدامین قسمت از بدن انتشار یافته باشند، تمامی سلول های سرطانی ای که در معرض ملکول تازه کشف شده زیائویانگ قرار گرفته بودند، از بین می رفتند.
در نهایت در سال 2006 و در نشستی در دانشگاه خاویر، زیائویانگ در خصوص کشف تازه اش با دکتر کوین زو، محقق برجسته و کارکشته مرکز درمانی سرطان اوهایو صحبت کرد. پس از آن بود که دکتر زو اطلاعات و کشفیات تازه زیائویانگ را با هم کار اش ری تاکیجیکو در میان گذاشت. تاکیجیکو عنوان کرد که اطلاعات و کشفیات تازه «مرموز، نادر و بسیار جالب توجه» هستند. در نهایت این سه تن به این نتیجه رسیدند که ادامه آزمایش بر کشفیات تازه زیائویانگ ارزش انجام هر کاری را دارد، حتی اگر کل زندگی شان را صرف ادامه فعالیت های مرتبط با آن و به نتیجه رساندن اش کنند. در نهایت این سه تن به مرکز درمانی سرطان کودکان واقع در سینسیناتی رفتند تا مجوزی برای ادامه فعالیت ها بر روی اکتشاف تازه زیائویانگ را دریافت کنند و نیز هزینه لازم برای شروع فعالیت ها شان و خریداری دستگاه های مورد نیاز شان. پس از آن به خانه ای قدیمی ساز واقع در خیابان راسل کاوینگتون رفتند تا فعالیت ها شان را آغاز کنند.
به احترام کاشف اصلی دارو، زیائویانگ کی، داروی جدید کشف شده بی ایکس کیو-350 نام گرفت. زیائویانگ برای نخستین بار در سال 2009 بود که مقاله ای در خصوص داروی جدید اش منتشر کرد؛ در مقالات بعدی هم عنوان کرد که پس از وارد شدن دارو به بدن بیمار، دو مرحله برای فرایند درمانی طی می شود: در نخستین مرحله محتوایت داروی بی ایکس کیو-350 وارد قسمتی به نام لیزوزوم می شود و دیواره های آن را باز می کند، در مرحله دوم فرایند درمانی، محتویات دارو به سراغ سلول های سرطانی رفته و آن ها را از بین می برند.
پیشرفت شایان محققان و موانعی که بر سر راه شان قرار گرفت
پس از آن شرکت دارو سازی بکسیون اقدام به شروع فعالیت هایی کرد که به واسطه آن قادر باشند میلیون ها دلار هزینه لازم برای استفاده از این دارو بر روی نمونه های انسانی را فراهم آورده و مجوز های لازم برای این کار را از اداره کل تغذیه و داروی ایالات متحده آمریکا دریافت کنند. فعالیت هایی که انجام آن ها به سادگی امکان پذیر نبود و مسیر دشواری در پیش روی دست اندر کاران این آزمایش ها قرار گرفته بود. البته می شد کور سوی امیدی در پس این فعالیت ها مشاهده کرد، چرا که برخی از اتحادیه های مرتبط عنوان کردند که امکان موفقیت دارو بسیار زیاد است و ادامه فعالیت ها امکان پذیر. در سال 2010 بود که مرکز ملی مبارزه با سرطان ایالات متحده آمریکا، هزینه ای بالغ بر یک و نیم میلیون دلار در اختیار دست اندر کاران آزمایش های مرتبط با این دارو گذاشت. در سال 2013 نیز 2.9 میلیون دلار دیگر از سوی مؤسسه ای دیگر در اختیار شان قرار گرفت. اما در نهایت در سال 2014 بود که دولت آمریکا ادامه تحقیقات بر روی داروی بی ایکس کیو-350 را متوقف کرد. در حقیقت دولت اعلام کرد که پیش از شروع آزمایش دارو بر روی انسان، نمونه های حیوانی بیشتری باید مورد آزمایش قرار گیرند تا چند و چون کار کرد دارو به طور دقیق تری مشخص شود. این اعلامیه رسمی دولت به این معنی بود که برای رساندن آزمایش ها به مرحله ای که بتوان نمونه های انسانی را مورد آزمایش قرار داد، به هزینه بیشتر نیاز خواهد داشت. تاکیجیکو که سال های متمادی فعالیت در کنار همکاران اش حسابی خسته اش کرده بود عنوان کرد که مردد بودن مقامات را کاملا درک می کند و از خطرات آزمایش ها بر روی نمونه های انسانی کاملا آگاه است. او در این خصوص عنوان کرد: «همه چیز در خصوص این دارو جدید و بی سابقه بود، مکانیسم جدیدی داشت و به همین خاطر بود که قوانین مرتبط با امنیت جانی بیماران ما را از آزمایش دارو بر نمونه های انسانی باز داشت. تا آن زمان هیچ گاه سابقه نداشته بود که دارویی قادر به از بین بردن غده های سرطانی باشد بدون این که سلول ها و بافت های سالم بدن را مورد تهدید قرار داده و به آن ها آسیب برساند.».
سرطان باب رولی
در آزمایش های ام آر آی انجام شده بر روی مغز باب رولی، دایره سیاه رنگی مشاهده شد که از حیث اندازه تقریبا به بزرگی یک توپ گلف بود و حتی یک چشم نا کار آزموده و غیر متخصص هم با مشاهده نتایج اسکن ها می توانست تشخیص دهد چیزی غیر معمول در سر وی شکل گرفته است. این دایره سیاه رنگ دقیقا جایی بود که سلول های سرطانی پیشرفت کرده بودند.
انکولوژیست هایی (سرطان شناس، تودینه شناس) که بر روی باب آزمایش های مربوطه را انجام داده بودند، روحیه خوب او را ستایش می کردند و از این بابت خوشحال بودند؛ باب شصت و شش ساله به گونه ای رفتار می کرد که اگر او را در خیابان می دیدید، به هیچ عنوان قادر به تشخیص دادن این که او بیمار است نمی بودید و بیشتر این مسئله را مدیون ورزش گلفی است که انجام می دهد. باب شوهری مهربان است و دو کودک دارد و در حال حاضر نوه های دختری نیز به خانواده شان افزوده شده اند.
باب رولی زندگی سالمی را پشت سر گذاشته بود و به گفته خود در تمامی طول زندگی اش بیماری جدی تری از یک سرماخوردگی ساده نداشته بوده است. سال ها از پس هم می گذشتند و باب سرگرم گذراندن زندگی در کنار اعضای خانواده و انجام کار های اش بود و برای تفریح هم گاه به گاه گلف بازی می کرد. او بالغ بر چهار دهه به عنوان مهندس طراح موتور های هواپیما فعالیت کرد و در نهایت در سال 2012 بود که به طور رسمی خود را بازنشسته کرد.
سال بعد از بازنشستگی اش بود که درد عجیبی در سر خود احساس کرد. دو ماه بعد از درد های اولیه بود که باب با واژه های گلیوبلاستوم مولتیفرم (گلیوبلاستوم مولتیفرم (به انگلیسی: Glioblastoma multiforme) یا GBM یا گلیوبلاستوما شایعترین تومور بدخیم اولیه سیستم عصبی مرکزی است که در نخاع یا مغز بروز میکند) آشنا شد. سرطانی که نهایتا هفده ماه بعد باب را از پای در می آورد و تنها چیزی کمتر از ده درصد بیمارانی که به این سرطان دچار می شوند قادر به ادامه زندگی برای پنج سال بعد از آغاز بیماری می باشند. اما گویا این مسئله و بیماری نتوانسته بود روحیه و اراده باب را متزلزل کند؛ او در خصوص بیماری اش عنوان کرده بود: «من واقعا با تمام وجود ام ایمان داشتم که بیشتر از هفده ماه زنده خواهم ماند.». در نهایت پس از تشخیص بیماری باب بود که روند درمانی آغاز شد و یکی پس از دیگری آزمایش های ام آر آی بود که باب آن ها را تجربه می کرد.
برای مدتی طولانی هیچ روند درمانی ای قادر به جلوگیری از گسترش غده سرطانی نمی شد؛ نه شیمی درمانی ها و نه عمل جراحی ای که حفره ای به ابعاد 1.77 اینچ در لب قدامی سمت چپ مغز باب به جای گذاشت. پس از آن که آزمایش های ام آر آی بعدی نشان از گسترش بیشتر غده سرطانی داد، پزشکان و متخصصان مجبور شدند عمل جراحی دیگری بر روی مغز باب انجام دهند تا شاید پرتو های تازه بتوانند روند گسترش را کاهش دهند. هفده ماهی که در ابتدای تشخیص بیماری برای زندگی باب پیش بینی شده بود گذشت و باب توانست به زندگی ادامه دهد؛ او حتی بعضا گلف هم بازی می کرد. دیو برتک، همکار و همسایه باب در محله فورت توماس در باره باب عنوان کرد: «ما در هنوز هم مثل گذشته سر به سر باب می گذاریم. او شخصی است که زندگی را چندان جدی نمی گیرد و خود را به سادگی نمی بازد. او واقعا چنین انسانی است. در تمام طول دوران زندگی ام کسی را ندیده ام که با چنین مسئله جدی ای دست و پنجه نرم کرده و در عین حال بتواند آرامش خود را حفظ کند.».
تابستان سال 2016 بود که تومور موجود در مغز باب رولی دوباره پیشرفت کرده و گسترش یافت. در آن زمان خانواده رولیس با دکتر ریچارد کری مشاوره کردند؛ او عصب شناس متخصص سرطان مغز است. در نتیجه این مشاوره ها، دکتر کری پیشنهاد کرد شیمی درمانی های بیشتری بر روی باب صورت گرفت، اما در نهایت امید چندانی به بهبود بیماری نداشت. در نهایت دکتر کری خانواده رولی را از داروی جدیدی آگاه کرد که هنوز در مرحله آزمون و خطا به سر می برد و ممکن است در آینده ای نه چندان دور قابل استفاده باشد و از باب رولی سؤال کرد که آیا ریسک استفاده از دارو را متحمل می شود یا خیر؛ پاسخ باب به این سؤال مثبت بود. باب رولی در این خصوص عنوان کرد: «اگر استفاده از دارو نتیجه بخش باشد، قدم بزرگی در راه غلبه بر سرطان خواهد بود. اگر هم نتیجه مد نظر حاصل نشود باز هم قدم بزرگی خواهد بود. این دارو ممکن است که سه تا شش ماه به عمر یک بیمار بیفزاید؛ و یا حتی یک سال و این مدت زمان کمی نیست و ارزش امتحان کردن را دارد.».
این مقاله ادامه دارد...