محققان با حمایت موسسه ملی آرتروز و بیماری های اسکلتی عضلانی و پوست (NIAMS) و موسسات دیگر موسسه ملی سلامت (NIH) در حال به دست آوردن درک بهتر از علل آلرژی پوستی و چگونگی مدیریت، درمان و در نهایت، جلوگیری از آن هستند. برخی راه های امیدوار کننده تحقیق در زیر توضیح داده شده است.
ژنتیک : اگرچه نقش ژنتیک (وراثت) در آلرژی پوستی خانواده ها نامشخص مانده است. به نظر می رسد که بیش از یک ژن درگیر در این بیماری است.
تحقیقات با روشن شدن مسیر وراثتی بودن آلرژی پوستی مورد کمک قرار گرفته است. مطالعات نشان می دهد که کودکان در خطر رو به افزایشی برای گسترش این بیماری در صورتی که سابقه خانوادگی بیماری آلرژیک دیگر وجود داشته باشد، مانند تب یونجه یا آسم، هستند. این خطر به طور قابل توجهی اگر هر دو والدین بیماری آلرژیک داشته باشند، بالا است. بعلاوه، شخصی که برادر دوقلو (غیریکسان) او آلرژی پوستی داشته باشد، سه برابر احتمال ابتلا به آلرژی پوستی بیشتری دارد تا کسی که در مکان عمومی است. مطالعات قل های یکسان نشان می دهد که کسی که قل یکسان او آلرژی پوستی دارد حتی احتمال ابتلا به آلرژی پوستی او از کسی که در مکان های عمومی است بیشتر است. این یافته ها نشان می دهد که ژن ها نقش مهمی را در تعیین اینکه چه کسی به این بیماری مبتلا می شود را دارند.
هم چنین، دانشمندان جهش هایی را در ژن خاصی که نقشی در تولید پروتئینی به نام فیلاگرین بازی می کند، کشف کردند. پروتئین فیلاگرین به طور طبیعی در لایه خارجی تر پوست یافت می شود و عملکردی مانند جزئی از مانع پوست دارد.جهش ژن توانایی فیلاگرین را در نگهداری مانع طبیعی پوست مختل می کند و به نظر می رسد که عامل ژنتیکی ای باشد که افراد را مستعد گسترش آلرژی پوستی و بیماری های دیگری که مانع پوست در آنها به خطر می افتد، می گرداند.
محققان امیدوارند که به سوالات زیادی درمورد ژنتیک پاسخ دهند و ژن های دیگر مسئول مستعد کردن افراد برای گسترش آلرژی پوستی را تعیین کنند.
توسعه و نگهداری پوست : اکتشافات مربوط به اینکه چگونه بدن پوست را ایجاد کرده و حفظ می کند در جستجو برای علل و درمان های بیماری هایی شبیه آلرژی پوستی که در آن مانع پوست تجزیه می شود، مفید خواهد بود. محققان در حال تلاش برای پیدا کردن داروهایی هستند که در حال حاضر در بازار می تواند به ترمیم مانع پوست کمک کند. همچنین، آنها به دنبال ملانین، جزئی از پوستی که به آن رنگدانه می دهد، هستند تا ببینند که آیا ارتباطی بین تولید ملانین و تنظیم عملکرد پوست وجود دارد.
برای نوزادانی که ممکن است در معرض خطر بالای گسترش آلرژی پوستی باشند، محققان در حال تلاش برای کشف تاثیراتی هستند که مرطوب کننده ها ممکن است اگر بر پوست نوزاد قبل از ظهور علائم اعمال شود، داشته باشند. دیگران به دنبال این هستند که چه سلول هایی با استرس بوجود می آیند و چگونه آن سلول ها به تجزیه پوست کمک می کنند.
درک خارش : یکی از سخت ترین علائم آلرژی پوستی، خارش، است که برای تعیین مکانیسم ایجاد احساس خارش مورد مطالعه قرار گرفته اند. محققان در حال مطالعه این هستند که چگونه سیستم عصبی و سیستم ایمنی ارتباط برقرار می کنند و باعث التهاب، خارش و دردی که در آلرژی پوستی دیده می شود، می شوند. همچنین، در تلاشی برای شکستن چرخه خارش، محققان در حال بررسی هستند که چگونه مغر و پوست با هم کار می کنند تا باعث خاراندنی شوند که حتی خارش پوست را نیز بیشتر می کند.
عدم تعادل سیستم ایمنی بدن : محققان در حال تلاش برای درک نقش سلول های درختی که سلولهایی هستند که در پوست و باقت های دیگر بدن یافت می شوند و یک پاسخ ایمنی را آغاز می کنند، هستند. محققان دیگر در حال تلاش برای دیدن این هستند که چه عوامل دیگری نقشی در پاسخ ایمنی ، ایجاد التهابی مانند التهاب در آلرژی پوستی، بازی می کنند.
کنترل آلرژی پوستی
- جلوگیری از خاراندن یا مالش در هر زمان ممکن
- محافظت پوست از رطوبت بیش از حد، محرک ها و لباس های زمخت
- نگهداشتن دمای خنک و ثابت و سطح رطوبت سازگار
- محدود کردن قرار گرفتن در معرض گرد و خاک، دود سیگار، گرده ها و شوره بدن حیوانات.
- تشخیص و محدود کردن استرس عاطفی.
امید به آینده
اگرچه علائم آلرژی پوستی می تواند سخت و ناراحت کننده باشد، این بیماری می تواند با موفقیت مدیریت شود. افراد مبتلا به آلرژی پوستی می توانند زندگی سالم و سودباری داشته باشند. همانطور که دانشمندان در مورد آلرژی پوستی و علل آن بیشتر یاد می گیرند، آنها همچنان به درمان های موثر، و شاید، در نهایت، یک درمان نزدیک می شوند. (سیارک)
- عواملی که باعث بدتر شدن آلرژی پوستی می شوند.
- درمان آلرژی پوستی در نوزادان و کودکان
این پست را چگونه میبینید؟ برای شما مفید بود؟ لطفا با نوشتن کامنت در زیر ما را مطلع کنید.
مترجم توسط itrans.ir
با توجه به مطالعه اخیر، شناسایی یکی از آنها باید راحت تر از دیگران باشد.
تصاویر زیررا چک کنید:
نسخه ی نمایشی غیر علمی بالا : جهت عقربه های ساعت از بالا سمت چپ: پرنده، مار، گربه، ماهی.
به گزارش (سیارک) مطالعه ای از دانشگاه ناگویا نشان می دهد که انسان ، تصاویر تاری از مارها را با دقت بیشتری از پرندگان، گربه و سگ تشخیص می دهد.
به شرکت کنندگان در این تحقیق ، یک سری از تصاویر تار از حیوانات مختلف نشان داده شده و در هر مرحله برای شناسایی حیوانات از آنهاخواسته اند یکی از چهار گزینه زیر را انتخاب کنند.
آنها قادر به شناسایی مارها با دقت 80 درصد بوده اند، امادر شناسایی حیوانات دیگر ضعیف عمل می کردند.
محققان این نظریه به این نتیجه رسیدن که، اجداد پیش پستاندار ما سیستم های بصری قوی تر برای تشخیص مار"درنده اول و ماندگار ترین خزنده" داشته اند.با توجه به این نظریه، این مراکز بصری در مغز ما هم باقی مانده به خصوص درتشخیص مارها . مطالعات دیگر نشان دهنده این است که کودکان و میمون ها در شناسایی مارها در مقایسه با سایر حیوانات واکنش سریع تر نشان می دهند.
شرح مشاهده سری کامل از مطالعه در زیر است:
این پست را چگونه میبینید؟ برای شما مفید بود؟ لطفا با نوشتن کامنت در زیر ما را مطلع کنید. (سیارک)
مترجم itrans.ir
(سیارک) : دانشمندان درباره مرد فرانسوی که ۹۰ درصد مغز خود را از دست داده و در عین حال زندگی عادی و نرمالی دارد، مات و مبهوت مانده اند.
زندگی نرمال بدون 90 درصد از مغز!
یک مرد فرانسوی با وجود اینکه ۹۰ درصد از مغز خود را از دست داده اما با این حال زندگی نرمال و سالمی را پشت سر می گذارد، دانشمندان را به فکر فرو برده تا دوباره درباره آنچه که از دیدگاه بیولوژیکی باعث هوشیاری و آگاهی انسان شده، فکر کنند.
علیرغم چندین دهه پژوهش و تحقیق، دانش ما نسبت به هوشیاری و آگاهی – آگاه بودن از موجودیت یک فرد – بسیار اندک است. ما می دانیم که بنیان این آگاهی به نحوی در مغز ماست اما چگونه می شود که افرادی با وجود از دست دادن قسمت اعظمی از نورون ها و رشته های مغزی می توانند نسبت به خود و اطرافیانشان آگاه باشند؟
این مورد که برای اولین بار در سال ۲۰۰۷ در The Lancet توصیف شده بود، درباره مردی است که حدودا ۱۰ سال دانشمندان را مات و مبهوت خود کرده است. (سیارک)
این مرد فرانسوی که در زمان انتشار این مقاله ۴۴ سال سن داشت، هویتش کاملا محرمانه باقی مانده و به همین واسطه، دانشمندان کاملا توضیح داده اند که این مرد چگونه بدون اطلاع از شرایط بسیار نادرش و بدون هیچ مشکلی به زندگی ادامه داده است.او به دلیل ضعف اندکی که در پای چپش حس می کرد به دکتر مراجعه کرد و پس از اینکه اسکن مغز بر روی انجام شد، تصاویر نشان می دادند که جمجمه او اکثر با مایعی پر شده است. اسکن مغز این شخص نشان می داد که تنها یک لایه نازک از بافت واقعی مغز باقی مانده و بخش داخلی مغز او تقریبا به طور کامل از بین رفته است. عکس زیر، اسکن مغزی این شخص را نشان می دهد:
تصویر اسکن مغز این مرد فرانسوی – تجمع مایعات ۹۰ درصد از مغز این فرد را از بین برده است.
پزشکان باور دارند که قسمت اعظم مغز این فرد به طور آهسته و در یک بازه زمانی ۳۰ ساله توسط تجمع مایعات از بین رفته است؛ پدیده شناخته شده ای که به آن هیدروسفالی می گویند. او از کودکی به این بیماری مبتلا بود که البته توسط یک استنت درمان شده بود؛ اما این استنت زمانی که او ۱۴ ساله بود برداشته شد و از آن پس، بخش اعظم مغز او از بین رفته است (شایان ذکر است که استنت در پزشکی به لوله توری مصنوعی از جنس فلز گفته می شود که در یک گذرگاه یا مجرایی طبیعی در بدن به منظور جلوگیری یا مقابله با انقباض موضعی جریان درون آن مجرا، قرار داده می شوند).
اما علیرغم باقی ماندن مقدار اندکی از بافت مغزی او، این شخص ناتوانی مغزی نداشت؛ او دارای یک ضریب هوشی پایین (۷۵) بود اما به عنوان یک کارمند دولت مشغول به کار بود. او همچنین ازدواج کرده، دارای دو فرزند و نسبتا هم سالم بود.
پرونده پزشکی پر رمز و راز این شخص، نه تنها در ذهن دانشمندان این سوال را به وجود آورد که او چگونه توانسته زنده بماند، بلکه دانش ما از هوشیاری و آگاهی را نیز زیر سوال برد.
در گذشته پژوهشگران اظهار می کردند که هوشیاری و آگاهی احتمالا به نواحی مختلف و بخصوصی از مغز مرتبط است؛ از جمله کلاستروم (یک لایه نازک از سلول های عصبی مابینِ نواحی اصلی مغز) یا قشر بینایی (کرتکس بصری).
اما اگر این فرضیه ها درست بودند، این شخص فرانسوی که قسمت اعظمی از مغز خود را از دست داده نباید از آگاهی و هوشیاری بهره مند می بود.
Axel Cleeremans، یک روانشناس شناختی از دانشگاه آزاد بروکسل در بلژیک در این خصوص به کوارتز (Quartz) گفت: "هر تئوری درباره هوشیاری و آگاهی باید بتواند توضیح دهد چرا این فرد که ۹۰ درصد از بافت مغزی اش را از دست داده همچنان به صورت کاملا طبیعی به زندگی خود ادامه می دهد”.
به عبارت دیگر، به نظر نمی رسد که یک قسمت خاص از مغز به تنهایی مسئول هوشیاری و آگاهی انسان باشد.
به نظر نمی رسد که یک قسمت خاص از مغز به تنهایی مسئول هوشیاری و آگاهی انسان باشد.
Cleeremans بر فرضیه ای معتقد است؛ پایه و اساس این فرضیه این است که انسان با هوشیاری به دنیا نیامده، بلکه مغز آگاهی و هوشیاری را بارها و بارها یاد می گیرد. این بدان معناست که محل قرارگیری هوشیاری در مغز ثابت نبوده و بسیار انعطاف پذیر است و فراگیری آن می تواند توسط مناطق مختلف مغز صورت پذیرد.
او در ادامه بیان می کند: "آگاهی، نظریه غیر مفهومی مغز درباره خودش است و از طریق تجربه به دست می آید و این نیز از طریق یادگیری، تعامل با خود، جهان و افراد حاصل می شود.”
Axel Cleeremans این فرضیه را در ابتدا در سال ۲۰۱۱ منتشر کرد و حال در کنفرانس انجمن مطالعات علمی درباره آگاهی در مورد این موضوع سخنرانی کرد. این کنفرانس در ماه ژوئن امسال (سال ۲۰۱۶ میلادی) در بوئنوس آیرس برگزار شد.
او فرضیه خود را "تز شکل پذیری رادیکال” (radical plasticity thesis) نامیده است. این نظریه با پژوهش های اخیری که نشان می دهند مغز یک فرد بالغ نسبت به آن چیزی که در گذشته فکر می کردیم، سازگار تر است.
Olivia Goldhill برای کوارتز اینگونه می نویسد:
"Cleeremans بیان می کند که برای داشتن آگاهی، تنها دانستن اطلاعات کافی نیست، بلکه باید دانست که یک شخص، اطلاعاتی را می داند. به عبارت دیگر، برخلاف یک ترموستات که به سادگی دما را ثبت و ضبط می کند، انسان های آگاه، هم می داند و هم برایشان اهمیت دارد که می دانند. (سیارک)
کلیریمنس مدعی است که مغز به طور پیوسته و ناآگاهانه یاد می گیرد تا فعالیت خودش را دوباره تعریف کند و این حالت تعاریف، اساسِ تجربه آگاهانه است.”
اما تمامی این صحبت ها درباره فردی که با وجود باقی ماندن تنها ۱۰ درصد از مغزش زندگی می کند به چه صورت است؟
براساس گفته های کلیریمنس، با اینکه تنها قسمت کوچکی از مغز این شخص باقی مانده، همین بافت مغزی موجود قادر است نظریه ای درباره خودشان به وجود آورند و این بدین معناست که شخص هنوز آگاهی کامل نسبت به کارهایی که انجام می دهد، دارد.
این مفاهیم به نوبه خود چندان هم جدید نیستند و هر روزه ما چیزهای بیشتری درباره مغزمان یاد می گیریم و به این موضوع پی می بریم که مغزهای ما چقدر انعطاف پذیر و سازگارند. به عنوان مثال در هفته اخیر دانشمندان توانستند سلول های مغزی یک موش را برای رشد مجدد فعال کرده و در نتیجه بینایی را به یک موش نابینا باز گرداندند.
مغز ما بسیار انعطاف پذیر است
این های تنها نشانه های قابل توجهی است که به ما نشان دهد که چقدر مغز ما می تواند قدرتمند بوده و حتی می تواند در آسیب های فوق العاده زیاد هم به یادگیری خود ادامه دهد. این موارد نوری از امید را در دل های ما روشن کرده و نشان می دهد که شاید روزی انسان بتواند بیماری هایی که ناشی از تخریب نورون ها (بیماری های نورودژنراتیو) است را نیز درمان کند.
نظر شما در رابطه با آگاهی و هوشیاری انسان چیست؟ آیا شما با الکس کلیریمنس هم نظر بوده و یا فکر می کنید آگاهی متعلق به قسمت خاصی از مغز است؟ اگر اینگونه فکر می کنید، شما چگونه می توانید دلیل هوشیاری و آگاهی این شخص فرانسوی را توجیه کنید.منبع : عصر ایران
این پست را چگونه میبینید؟ برای شما مفید بود؟ لطفا با نوشتن کامنت در زیر ما را مطلع کنید. (سیارک)
(سیارک) : محققین استرالیایی یک اسپری ژن خاموشکن ساخته اند که گیاهان را بدون تغییر واقعی در DNA، اصلاح می کند.
این اختراع به این معنی است که میتوان محصولات مقاوم تر به ویروس و خشکی داشت بدون اینکه اصلاح ژنتیکی شوند. این تیم امیدوار است این اسپری، دری به سوی تولید گیاهان سازگار با محیط زیست در آینده باشد که در شرایط سخت تری نیز پرورش داده شوند و متکی بر اصلاحات ژنتیکی نباشند.
نینا میتر از دانشگاه کوئینزلند می گوید "ما بر این باوریم این محصول قدمی برای تغییرات در محیط زیست پایدار و حفاظت از محصولات زراعی باشد.”
سایر محققین در گذشته اسپری های مشابهی تولید کرده اند اما این تیم می گوید اسپری آنها توانسته است تنها با یک بار اسپری از گیاه تنباکو تا روز نسبت به ویروس حفاظت کند، که طولانی ترین نتیجه به دست آمده تاکنون است.
این اسپری با نام BioClay، به طور فعال DNA گیاهان را تغییر نمی دهد. در عوض سیستم دفاعی سلول های گیاه را برای مقابله با عفونت های ویروسی دستکاری می کند، که در این صورت به طور موقت جلوی بیان ژن را می گیرد.زمانی که ویروس ها به سلول حمله میکنند، سلول ها برخی RN های ویروسی را قطع کرده تا قطعات کوچکی از RNA دو برابر استاندارد بسازند. این روند تداخل RNA(یا به طور ساده تر RNAi) گفته می شود، و زمانی که RNAi یک RNA استاندارد را شناسایی می کند به آن وصل شده و آن را تنزل می دهد.
همانطور که ممکن است به یاد داشته باشید، DNA به RNA ترجمه میشود، که سپس از سلول بیرون رفته و ایجاد پروتئین می کند. اما اگر RNA شکسته شود، هیچ پروتئینی ساخته نشده و DNA خاموش می شود و نمیتواند هیچ تغییری در گیاه ایجاد کند.
دانشمندان می توانند با استفاده از RNAی ژن هایی که می خواهند در RNAi خاموش شود، این روند را غیرفعال کنند. زمانی که این کار را انجام میدهند، هیچ ویروسی در واقع معرفی نمیشود، بلکه به گیاه حقه میزنند تا RNA خود را به عنوان ویروس شناسایی کند که باعث فعال شدن سیستم ایمنی شده و بیان ژن را خاموش میکند، بدون اینکه توالی DNA را دستکاری کند.
در گذشته اسپری هایی که از همین رویکرد استفاده میکردند، تنها چند روز دوام داشت زیرا RNA سریع می شکند. و برای کشاورزان استفاده از آنها چند بار پشت سرهم مقرون به صرفه نیست. برای طولانی تر کردن تاثیر آن، این تیم از گیاه تنباکو که معمولا مستعد پذیرش ویروس است، یک RNA برداشته و آن را با نانو ذرات رس با بار مثبت ترکیب کردند.
این نانوذرات رس از ورق های مواد معدنی ساخته شده اند که به طور منفی با RNA باردار شده و به تدریج می شکنند تا وارد سلول شوند. همین امر باعث طولانی تر شدن روند خاموش کردن بیان ژن می شود.اسپری های مشابه پیش ازاین تا ۱۰۰،۰۰۰ دلار به ازای هر گرم میرسید اما امکان دارد محصول جدید تا ۲ دلار به ازای هر گرم برسد.
dorsa 87۱۳۹۵/۱۰/۲۸از این دانشمندا هر چی بگه بر میاد!!!!!
در ادامه بخوانید...