سنگ های قیمتی مورد استفاده در جواهرات از منابع بسیار عجیبی به دست می آیند. نام مکان های دوردستی مانند تانزانیا، کشمیر، و کلمبیا نیازمند تلفظی خاص در این رابطه می باشند. یک کشور به تنهایی می تواند انواع سنگ قیمتی مختلف را تولید نماید. برای مثال، برزیل یک منبع زمرد، توپاز، یاقوت ارغوانی، الکساندریت و اوپال می باشد. به همین ترتیب، یک نوع سنگ قیمتی خاص نیز می تواند از مکان های مختلفی به دست آید. برای مثال، یاقوت کبود در ماداگاسکار، ایالات متحده، استرالیا، تایلند، سریلانکا، میانمار (برمه) و هند به دست می آید.
به طور سنتی، نواحی خاص شهرتی را برای تولید سنگ های قیمتی خاص کسب نموده اند. یاقوت سرخ میانمار به خوبی برای زیبایی و کیفیت ان شناخته شده است. یاقوت کبود کشمیر، ناحیه که که بین هند و پاکستان قرار دارد، بسیار مشهور و محبوب است. زمرد های سبز منحصر به فرد نیز در منابع کلمبیا یافت می شوند. (سیارک)
در تجارت، معمولا منابع را با فاکتور های ارزش ارتباط می دهند، مثلا مشاهده می شود که رنگ قرمز مرتعش در یاقوت با نام برمه گره خورده است. اما یاقوت های دارای رنگ لطیف ممکن است از نواحی مختلفی آمده باشند. و برخی یاقوت های میانمار که فاقد رنگ لطیف می باشند معمولا با معادن آن کشور نسبت داده می شوند. به عبارت دیگر، صاف ترین کیفیت برای هر سنگ قیمتی لزوما با منبع ان در ارتباط نیست.
این در حالی است که، ذکر دقیق نام کشور منبع یک سنگ رنگی معمولا حتی برای متخصصان کار دشواری است. سنگ های قیمتی معمولا قبل از این که از معدن استخراج شوند تحت نام تجاری یا برچسب مشخصی قرار نمی گیرند. و تداخلات یک سنگ یا سایر ویزگی های منحصر به فرد معمولا به اندازه کافی برای شناسایی کشور مبدا مگر با قدری شک و تردید کفایت نمی کنند. اگر شما و تامین کننده شما قطعا در مورد مبدا یک سنگ خاص اطمینان ندارید، نباید ان را با یک منبع خاص ارتباط دهید.
زمرد های سبز موجود در گوشواره هایی که می فروشید ممکن است دارای رنگ سبز عمیق و شادابی باشند که مربوط به زمرد های کلمبیایی است. ذکر نام کلمبیا می تواند حالتی رمانتیک و اسرار امیز به فروش شما بدهد. اما شما نمی توانید نام کلمبیا را در توصیف زمرد های سبز ذکر کنید مگر این که از منبع آن ها اطمینان داشته باشید. انجام این کار نوعی اظهار سوء در فروش به شمار می رود. (سیارک)
در عوض شما می توانید این گونه توضیح دهید که به طور قطع از محل استخراج این زمرد های خاص اطلاع ندارید، اما رنگ شفاف آن ها بسیار جذاب است. اگر یک مشتری در مورد منبع ان پرسید، توضیح دهید که کشور مبدا یک سنگ قیمتی لزوما نشان دهندۀ کیفیت ان نیست. در عوض، رنگ منحصر بفرد سنگ های قیمتی و سایر فاکتور های ارزشی به طور تلفیقی منجر به مقبولیت ان می گردند.
منابع سنگ های رنگی علاوه بر این که به سختی قابل تایید می باشند دائما نیز در حال تغییر هستند. برای مثال، معدن مشهور یاقوت کبود کشمیر در هندوستان برای مدت کمتر از 50 سال فعال بوده است. این معدن در سال 1920 تخلیه گشته، و عرضۀ تجاری یاقوت های کبود با کیفیت را از این منطقه خاتمه داده است. پس از این که یاقوت های کبود کشمیر دیگر به طور تجاری تولید نگشتند، خریداران به منابع سنتی مانند سیلان، برمه و تایلند روی اوردند. با این وجود، حتی امروزه نیز درکی از کیفیت اسطوره ای به یاد مانده از یاقوت های کبود کشمیر همچنان پابرجا است.
در بازار سنگ های رنگی، مقادیر عرضۀ فراوان به ندرت تداوم می یابند. الکساندریت، کریزوبریل دارای رنگ متغیری که برای اولین بار در سال 1830 در روسیه کشف شد، بازار جهانی را تکان داد زیرا قابلیت دسترسی به ان مکررا دچار افت و خیر می گشت. دقیقا وقتی عرضۀ الکساندریت رو به اتمام بود، منابع جدیدی در سریلانکا و برزیل کشف گردید.
در 1987، یک منبع الکساندریت که در میناس گراییس برزیل کشف گردید، انتظارات را برای این سنگ قیمتی غیر عادی افزایش داد. کالاهای جدید برزیلی به بازار تخلیه شده تزریق گردید و به طور موقت منجر به افزایش قابلیت دسترسی به این سنگ کمیاب شد.
این قابلیت دسترسی تجدید شده هم باعث افزایش آگاهی و هم میزان فروش الکساندریت گردید. با این وجود، یک بار دیگر عرضۀ الکساندریت از منبع جدید رو به افول گذاشت، و میزان تقاضای این سنگ قیمتی را از میزان عرضۀ موجود بالاتر برد، و در نتیجه یک جمعیت را در انتظار کشف منبع جدیدی از الکساندریت قرار دارد.
کاهش الکساندریت شفاف مسالۀ غیر قابل انتظاری نبوده است. همان طور که بعدا خواهید فهمید، حتی اگر استخراج منجر به اتمام یک منبع عرضه نگردد، اما بازدهی ان می تواند در اثر ملاحظات سیاسی یا محیطی دستخوش تغییر گردد. (سیارک)
با پایان یافتن منابع، معمولا منابع جدیدی پدیدار می گردند. اعلام موجودیت یک منبع تازه می تواند اثرات گسترده ای بر بازار داشته باشد. یکی از اثرات مثبت این است که می تواند منجر به توسعۀ میزان عرضۀ جهانی سنگ های قیمتی مورد تقاضا گردد.
گاهی اوقات یک منبع جدید با منابع موجود رقابت می کند، و اکتشاف ان می تواند منجر به تغییر استاندارد های بازار مصرف گردد. وقتی زمین شناسان زمرد سبز پرداخت نشده را در زامبیا در قاره افریقا استخراج نمودند، فروش زمرد سبز کلمبیا تحت تاثیر قرار گرفت. زمرد زامبیا به طور قابل توجهی عاری از تداخلات رگه ای و ابری بود که در زمردهای سبز بدست آمده از سایر نواحی مشاهده می شود. در ابتدا، دلالان در مقابل زمرد های به دست امده از سایر معادن جدید ایستادگی نمودند زیرا رنگ سبز آن ها به آبی تمایل داشت. اما در سال 1989، افراد قابل توجهی تمایل داشتند تا رنگ را فدای شفافیت نموده و بدین ترتیب زمرد زامبیایی با اقبال گسترده ای مواجه گردید.
گاهی اوقات یک منبع جدید در حقیقت به معنای کشف یک گونه یا نوعی جدید می باشد. تانزانیت، که یک زوئیسیت آبی مایل به بنفش است، در حوالی کوه کلیمانجارو در تانزانیا در قارۀ آفریقا در اوایل دهۀ 1960 کشف گردید. این سنگ از یک کنجکاوی ساده به یک سنگ قیمتی خوش فروش مبدل گردید. محبوبیت آن تا حدی مربوط به رنگ شفاف ان بود که ان را به یک جایگزین قابل قبول برای یاقوت کبود مبدل می سازد.
تانزانیت، نوعی از زوئیسیت دو نماد مشهور از شرق آفریقا می باشند. نام این سنگ قیمتی برگرفته از نام کشور تانزانیا است که به طور گسترده ای در اواخر دهه 1960 توسط Tiffany & Co توسعه یافت.
با شدت گرفتن تقاضای مصرف کنندگان برای تانزانیت، قیمت آن افزایش یافت. در سال 1984، تانزانیت فوق شفاف بالاترین نرخ عمده فروشی برابر با 1000 دلار در هر قیراط را کسب نمود، که به طور متوسط طی همین سال میانگینی برابر با 750 دلار در هر قیراط را داشت. معدن کاران کنجکاو به تپه های مرلانی در تانزانیا هجوم برده که تنها منبع شناخته شده از این سنگ قیمتی بوده است. در نتیجه، عرضه از تقاضا پیشی گرفت و این منجر به کاهش قیمت ها گردید.
اما افزایش قدرت خرید تانزانیت در طولانی مدت به کمک تولید کنندگان آمد. توجهات بسیار زیاد ناشی از کاتالوگ ها و شبکه های خرید خانگی در تلویزیون منجر شد تا علاقۀ مشتریان به کالاهای کم هزینه تر افزایش یابد. میزان تقاضا نیز متعاقبا افزایش یافت. بین سال های 1994 و 1998، مصرف تانزانیت به میزان 1000 برابر افزایش یافت.
امروزه بازار تانزانیت تحت تسلط شرکت مالک معادن مرلانی، TanzanitOne قرار گرفته است. این کمپانی سهامی عام با هدف افزودن ساختار و نظم به تجارت تانزانیت تاسیس گردید.گرچه کمیت این سنگ رفته رفته کاهش می یابد. بازار تانزانیت های با کیفیت بالا به مراتب محدودتر است. میزان عرضه برای تانزانیت های با کیفیت و تیره رنگ محدود است، در حالی که میزان تقاضا برای این سنگ های رنگی غنی همچنان بالا می باشد. برخی از متخصصان بر این باورند که عرضۀ این سنگ قیمتی منحصر به فرد ممکن است طی چند دهه متوقف گردد. ترجمه itrans.ir
هوگ براون، عکاسی است که هشت سال گذشته زندگی خود را وقف عکس برداری از کسانی کرده است که در نقاط مختلف جهان و در خطرناک ترین شرایط ممکن کار می کنند. پیش از این نیز، هوگ طی پروژه عکس برداری دیگری که برای خود تدارک دیده بود، سری به آتش فشان های فعال، معادن غیر قانونی که تا اعماق زمین فرو رفته اند و نیز یکی از بزرگترین رشته کوه های جهان زد تا اطلاعات دقیق تری در خصوص نزدیک به سی میلیون انسانی به دست آورد که روزانه برای کمتر از یک دلار با جان خود بازی می کردند (و البته از آن ها عکس برداری نیز کرد). بسیاری از این مردم، جان خود را برای به دست آوردن منابعی چون زغال سنگ، نقره، الماس و مس به خطر می اندازند. و البته این تمامی ماجرا نیست و براون طی مطاحبه ای که با بیزینس اینسایدر داشت، به آن ها گفته بود که این افراد علاوه بر شرایط دشوار کاری، با مسائل و مشکلات دیگری نیز دست و پنجه نرم می کنند؛ فعالیت هایی که در آن مناطق صورت می گیرد، آسیب جدی ای به محیط زیست و محل زندگی این افراد وارد می کند و به مرور شرایط زندگی شان در آن مناطق دشوار تر از قبل می شود، قاچاق انسان و جرائم سازمان یافته نیز در آن نقاط مشاهده شده است که به واسطه فقر بیش از اندازه ساکنان و اوضاع بد زندگی شان رخ می دهد. براون در ادامه صحبت های خود عنوان کرد:
«داستان زندگی این مردم باید به گوش همگان برسد؛ مردمی که از فقیر ترین مردم حال حاضر کره زمین به شمار رفته و تحت فشار و خطرات بسیار زیادی برای کار کردن قرار گرفته اند.»
با سیارک همراه باشید تا اطلاعات دقیق تری در خصوص این مردم و شرایط خطرناک کاری شان در اختیارتان قرار دهیم.
این معدنچیان در یک کوه آتش فشانی فعال کار می کنند و برای به دست آوردن سولفور است که جان خود را به خطر می اندازند. زمانی که این معدنچیان از اعماق زمین بیرون می آیند، نزدیک به هفتاد کیلوگرم سولفور در سبد های مخصوص خود قرار داده اند و تقریبا نیم مایلی را باید سپری کنند تا از درون معدن و عمق زمین به قسمت سطحی کوهستان آتش فشانی برسند. اما سفر پر مشقت آن ها این جا خاتمه نمی یابد و پس از آن نیز نزدیک به دو مایل دیگر را باید سپری کنند (در حالی که بار هفتاد کیلوگرمی را همراه دارند) تا به دامنه کوه رسیده و سولفور خود را به ایستگاه باری که در پایین کوه تعبیه شده است بسپارند. تصویری که مشاهده می کنید متعلق به یکی از کارگران این معدن کوه آتش فشانی است که گرده های سولفور بر چشمان و صورت اش نشسته است. این عکس را براون در سال 2012 گرفته است و در این خصوص عنوان کرد:
«مردان و کارگرانی که در این معدن با آن ها آشنا شدم، قوی ترین مردانی هستند که در تمامی طول زندگی ام دیده ام.»
در تصویر بعدی معدنچی ای را مشاهده می کنید که دستمالی را در دهان قرار داده و با تمام توان دندان های اش را بر آن فشار می دهد تا از استنشاق دی اکسید سولفور و هیدروژن سولفیدی که در هوای آن جا موجود است جلوگیری کند و در عین حال باید تکه های سولفور روی زمین را از یکدیگر جدا کند.
هر کدام از این معدنچیان به طور روزانه دو بار هفتاد کیلوگرمی را (به طور میانگین) به پایین کوه می رسانند و برای هر کیلوگرم باری که به ایستگاه بار تحویل می دهند، 0.09 دلار دریافت می کنند.
این معدنجیان به طور غیر قانونی در رشته کوه های کاراکروم در پاکستان، به دنبال الماس می گردند. این رشته کوه ها نسبت به سطح آب های آزاد حدود شانزده هزار پا ارتفاع دارند و همین مسئله باعث شده است تا این معدنچیان در یکی از بلند ترین نقاط حال حاضر دنیا مشغول به فعالیت باشند (چرا که به طور معمول معدنچیان به اعماق زمین می روند و کار کردن و حفاری در آن ارتفاعات خطرات قابل ملاحظه ای را متوجه جان کارگران می کند). تصویری که مشاهده می کنید را براون در سال 2015 گرفته است.
کارگران تنها قادر هستند سه ماه از سال را در این رشته کوه ها به حفاری برای یافتن الماس بپردازند و در سایر ماه ها، خطر احتمالی ریزش بهمن و نیز ریزش کوه به قدری زیاد است که عملا امکان هر گونه فعالیتی در آن غیر ممکن می شود. نکته دیگر این که در فصل های سرد سال، دمای هوا در این منطقه به طور قابل ملاحظه ای پایین می آید و همین مسئله باعث یخ زدن منابع آبی نزدیک به آن شده و امکان فراهم کردن آب آشامیدنی برای کارگران نیز تقریبا غیر ممکن می شود. براون عنوان کرد که بسیاری از این کارگران، مجبور هستند تا اعماق زمین حفاری کنند و در آن نقاط به دنبال الماس بگردند؛ در این صورت امکان دارد که کوه ریزش کرده و کارگر در اعماق زمین محبوس شود.
در تصویر بعدی که مشاهده می کنید، یک چوپان به همراه گله خود سعی در بالا رفتن از این کوهستان دارد تا کارگران از گوشت این گوسفندان تغذیه کنند. به واسطه ارتفاع بسیار زیاد این رشته کوه، امکان دسترسی وسایل نقلیه به آن غیر ممکن است و به همین خاطر تمامی آذوقه و وسایل مورد نیاز کارگران، از روستا های اطراف و نیز دره پای کوه تأمین می شود (غالبا به همین صورت که در تصویر مشاهده می کنید).
در طول سه ماهی که این کارگران در کوهستان فعالیت کرده و جستجوی خود به دنبال الماس را ادامه می دهند، در کلبه ها و پناه گاه های سنگی زندگی می کنند. تصویر بعدی ای که مشاهده می کنید مربوط به معدنچیانی می شود که در پایان یک روز کاری در حال استراحت کردن و بگو بخند هستند.
بسیاری از این افراد که به طور غیر قانونی اقدام به یافتن زغال سنگ در معادن می کنند، از مردم بومی ادیواسی هندوستان هستند. گسترش و توسعه صنعت و اقتصاد هندوستان باعث شد تا بسیاری از مردم بومی ادیواسی از سرزمین های مادری خود رانده شوند؛ جای که برای قرن های متمادی برای گذران زندگی خود اقدام به شکار حیوانات و مزرعه داری می کردند.
براون در این خصوص عنوان کرد:
«بسیاری از مردم بومی ادیواسی برای این که بتوانند به زندگی خود ادامه داده و منبع در آمدی داشته باشند، مجبور هستند که به طور غیر قانونی در این معادن به دنبال زغال سنگ بگردند؛ جستجویی که شیره زندگی را از این مردم مکیده است و دیگر چندان توان ادامه کار را ندارند. کودکان و زنان هم از این فعالیت های مستثنی نیستند.»
علاوه بر این مسائل، زمانی که مردم به همراه آن چه در معادن یافته اند راهی به سطح کوه پیدا می کنند و از معدن بیرون می آیند، پرتگاهی در یک سمت شان وجود دارد (پرتگاهی که در تصویر مشاهده می شود) که به مراتب خطرات بیشتری را متوجه این مردم می کند و در صورت افتادن، احتمال مرگ افراد تقریبا قطعی است، مگر این که معجزه ای جان آن ها را نجات دهد. تصویری که مشاهده می کنید در سال 2013 در جهار خند هندوستان و توسط براون گرفته شده است.
دستگاه ها و ادوات سنگینی در این منطقه وجود دارند که وظیفه حفاری در کوهستان و معادن را به عهده دارند و صبح هنگام است که این ادوات و دستگاه به واسطه تغییر شیفت کاری برای یک ساعتی فعالیت شان متوقف می شود؛ دقیقا در همین هنگام است که مردم وارد این معادن شده و اقدام به جمع آوری تکه های زغال سنگ می کنند.
براون در خصوص کارگرانی که در معدن سرو ریکو در بولیوی فعالیت می کنند و نیز تجربیات اش از مشاهده شرایط کاری این مکان عنوان کرد: «به جرأت می توانم بگویم که این مجموعه معادن و شرایط کاری موجود در آن ها، خطرناک ترین شرایط کاری ای است که تا کنون تجربه مشاهده اش را داشته ام.» از سال 1545 میلادی بود که فعالیت در این معادن آغاز شده است و از آن زمان تا کنون بالغ بر هشت میلیون نفر جان خود را به واسطه کار در این معادن از دست داده اند.
براون در ادامه صحبت های خود در این خصوص عنوان کرد: «شرایط کاری در این جا بی اندازه خطرناک است. حتی در حال حاضر نیز کارگرانی که در این معادن فعالیت می کنند از خطر مرگ مصون نیستند و هنوز هم خبر هایی در خصوص کارگرانی که به واسطه کار در این معادن جان خود را از دست می دهند، شنیده می شود. طی مدت زمانی که در این معادن بودم، هر ماه، سه تا پنج کارگر جان خود را از دست می دادند. کسی نبود که با او صحبت کنم و با من از افراد خانواده و دوستانی که به واسطه کار در این معادن جان خود را از دست داده بودند، نگوید؛ تقریباً تمامی ساکنان بومی آن منطقه عزیزی را به واسطه کار در این معادن از دست داده بودند.» در تصویر بعدی که متعلق به سال 2016 است، کارگری را مشاهده می کنید که دینامیت به همراه دارد و تعدادی از آن ها را در حفره های موجود در کوهستان کار گذاشته است.
در سال 2010 بود که براون برای نخستین بار پا به بورکینافاسو نهاد و به سراغ معادن طلایی رفت که کارگران در آن مشغول کار بودند. در آن زمان نزدیک به ده هزار نفر در بورکینافاسو زندگی می کردند. براون در خصوص تجربه اش از مشاهده این معادن عنوان کرد: «شرایط در این منطقه از قاره آفریقا کمی عجیب است؛ ناگهان مشاهده می شود که مقدار زیادی طلا در نقطه ای جمع شده است و به هیچ عنوان هم نمی توان تشخیص داد این طلا از کجا آمده است و کسی ایده ای در خصوص منبع اصلی ظهور آن طلا ها ندارد و این در حالی است که به همان سرعتی که پدیدار می شوند، ناپدید شده و کارگران به نقطه دیگری برای جمع آوری طلا می روند. ساعات کاری کارگران در این معادن بسیار زیاد است و کار شان خیلی طاقت فرسا است. علاوه بر این شرایط کاری شان نیز بسیار خطرناک است و افراد زیادی همه ساله جان خود را به واسطه کار در این معادن از دست می دهند.»
براون در ادامه صحبت های خود در این خصوص عنوان کرد:
«شرایط سخت زندگی و کار در این نواحی باعث شده است تا مردم پدیده های ناخوشایندی چون برده داری، رفتار های افراطی و جرائم سازمان یافته را تجربه کنند و خبر های زیادی در خصوص این گونه مسائل به گوش می رسد و این ها همه در حالی است که بسیاری هم به واسطه دست یابی به مقدار زیادی طلا قادر خواهند بود زندگی خود را یک شبه از این رو به آن رو کنند و از فقر مطلق به ثروتی هنگفت برسند و همین مسئله است که بسیاری از مردم را به زندگی شان امیدوار تر می کند.»
کارگرانی که در این منطقه مشغول به جمع آوری شن و ماسه موجود در ساحل دریا هستند، طی شیفت هایی تقریبا سه ساعته نزدیک به 1.7 تن شن و ماسه جمع آوری می کنند. براون در این خصوص عنوان کرد:
«کارهایی که در این منطقه برای جمع آوری شن و ماسه انجام می شد بسیار خطرناک بود و کارگران بعضا مجبور می شدند در نزدیکی جریان های شدید آب فعالیت کرده و اقدام به جمع آوری شن و ماسه کنند.»
براون در سال 2017 وارد این منطقه شد و در آن زمان، طی مطالبی که عنوان کرده است، شاهد مرگ افراد بسیاری بوده است. بنا به اطلاعاتی که براون در این خصوص در اختیار ما قرار داده است، افراد بسیاری در این نواحی در آب غرق می شدند؛ بسیاری نیز به واسطه نیش مارهای سمی و خطرناک موجود در آن نواحی از پای در می آمدند. علاوه بر این ها برخی هم به واسطه وارد شدن بیش از اندازه شن و ماسه به ریه ها شان خفه می شدند و برخی نیز به واسطه اصابت با بدنه کشتی ها و قایق های موجود در آب جان خود را از دست می دادند.ترجمه itrans.ir
یک شکارچی گنج "گنجینه های فن" را که بیش از یک میلیون دلار می باشد پیدا کرده است.به نقل از ایندیپندنت ، فارست فن (Forrest Fenn)، کلکسیونر آثار باستانی در تاریخ 7 ژوئن گفت ، شکار ده ساله برای گنجینه جمع کننده آمریکایی ، فارست فن پایان یافته است.
ده سال پیش ، فارست فن (Forrest Fenn)، کلکسیونر آثار باستانی، صندوقچه ی گنج را در کوه های راکی (ایالات متحده آمریکا) پنهان کرد ، که حاوی سکه طلا ، جواهرات باستانی با سنگ قیمتی ، مجسمه های باستانی چینی و سایر اقلام با ارزش به ارزش بیش از یک میلیون دلار آمریکا بود. فارست فن سرنخ هایی را در مورد محل گنج پنهان در کتاب خود در یک شعر 24 خطی "Passion of Chase" برای گنج یاب ها قرار داد.
به مدت ده سال ، بیش از یکصد هزار نفر برای یافتن "گنج های فن" ناموفق بودند. برای چهار شکارچی گنج ، این جستجو با مرگ پایان یافت.
فن گفت که صندوق گنج پیدا شده است و عکس هایی که توسط گنج یاب به وی ارسال شده ، این موضوع را تأیید می کند. وی گفت: "مردی که گنج را پیدا کرده نمی خواهد نام او ذکر شود. او از شرق است . "فارست 89 ساله اظهار کرد که گنج را در محل سخت و صعب العبوری مخفی نکرده بود زیرا در آن زمان 80 ساله بوده است.
حتی بعد از کشف گنج ، فن از نشان دادن مکانی در کوه های راکی که در آن گنج را مخفی کرده بود امتناع ورزید. به گفته این گردآورنده ، او می خواست كه این فرصت را به مردم بدهد كه در یك ماجراجویی قدیمی(جستجو برای بدست آوردن ثروت) شركت كنند.
به یاد بیاورید که در نوامبر 2019 دانشمندان انستیتوی باستان شناسی آکادمی علوم روسیه گنجی را با سکه های طلای بیزانس قرن 10 قبل از میلاد در شبه جزیره تامان کشف کردند.
آنچه در مورد سنجاق سینه عجیب لیدی گاگا در مراسم تحلیف رئیس جمهور ایالات متحده شناخته شده است ، یا داستان برند اسکیاپارلی که از خاکستر برخاست.در سال 2021 ، هنگام تحلیف رئیس جمهور جو بایدن ، یک سنجاق سینه بزرگ که لباس لیدی گاگا را تزئین کرده بود توجه همه را به خود جلب کرد. برخی این اثر خلق شده توسط خانه مد احیا شده Schiaparelli را امیدی برای صلح جهانی می دانستند ، در حالی که دیگران آن را نمادی از انقلاب می نامیدند. به همین ترتیب ، خانه اسکیاپارلی پیش از این به خاطر تزئیناتش مشهور بود - زمانی که رئیس آن اسکیپ بزرگ بود ...
السا اسکیاپارلی خودش در میان هنرمندان سورئالیست قرار دارد. او با سالوادور دالی دوست صمیمی بود و با ژان کوکتو همکاری داشت. اولین تجربه جواهرات دالی دقیقاً در یک اتحاد خلاق با اسکیاپارلی اتفاق افتاد - آنها به گوشواره ها و جواهرات با لابستر رسیدند. کوکتو گوشواره هایی را برای اسکیاپ کشید که به یکی از شناخته شده ترین جواهرات این برند تبدیل شده است.
اسکیاپارلی بر اساس اسکیس های هنرمند سورئالیست ، کریستین برار ، گردنبندی از پلاستیک شفاف با پیکره های حشرات متصل به آن طراحی کرد - کیف مشابهی نیز به دنبال آن ارائه شد. این جواهرات بعداً با الهام از کار ساندرو بوتیچلی در مجموعه "بت پرستی" اسکیاپارلی قرار گرفت.همچنین شامل چندین گردنبند به شکل پیچک که به گردن مالکان پیچیده می شد.
اسکیاپارلی با جسارت لباس های تزئینی با شکل مشابه را جایگزین کرد - به عنوان مثال یقه هایی باجواهرات. اکنون این روش توسط بسیاری از برند های مد و لباس استفاده می شود.
در پایان دهه 2000 ، صنعت مد شاهد چرخشی به سوی مارک های فراموش شده گذشته بود. خانه اسکیاپارلی پس از جنگ جهانی دوم بسته شد ، اما در سال 2007 توسط تاجر ایتالیایی دیگو دلا واله احیا شد. شش سال بعد هیچ تغییری در میراث السا ایجاد نکرد ، تا اینکه در سپتامبر 2013 اولین مدیر خلاق مارک زانینی ، مدیر خلاقیت جدید ، منصوب شد. متعاقباً ، خانه مد چندین تغییر در پرسنل را تجربه کرد. اکنون در راس آن است - دانیل رزبری ، اهل تگزاس است. در دوران رزبری بود که اسکیاپارلی به اصل خود بازگشت - سورئالیسم ، آزمایش ، جنون و خلاقیت.
خانه مد و لباس اسکیاپارلی
از سال 2019 ، این برند همراه با لباس ، جواهرات خارق العاده ای را الهام گرفته از آثار مستقل بزرگ اسکیاپ و همکاری های او با هنرمندان سورئالیست ارائه داده است. جواهرات مدرن اسکیاپارلی بازهم به طرز حیرت انگیزی آناتومیک است - کاملاً مطابق با علاقه روزافزون به جسمانیت انسانی.
خانه مد و لباس اسکیاپارلی
زیور آلات به شکل چشم ، ناخن و دندان جایی نیستند که این اندام ها باید باشند - یک چشم لاجوردی از لاله گوش با کنجکاوی به نظر می رسد ، دندان های طلایی با مرواریدهایی که در آنها چسبیده مانند آویزها آویزان هستند ... ناخن های مصنوعی ایجاد شده توسط هنرمند هنر ناخن ماریان نیومن. به نظر می رسد جواهرات پیچیده ای از طلا و مرواریدها به شکل گل به دست مدل ها رشد می کنند. مدل مو و آرایش مدل ها با جواهرات موجود در نمایشگاه ها مطابقت دارد. اسکیاپارلی سنجاق سینه ها را به مد بازگرداند - قلبهای سوراخ شده ، حروف ، چشم های بزرگ الهام گرفته از کار های کوکتو ، سوراخ های کلیدی و کف دستهای تا شده با کریستالهای بزرگ مصنوعی تزئین شده اند ، همانطور که اسکیپ وصیت کرده است.
لباس و سنجاق سینه لیدی گاگا
در سال 2021 ، در مراسم تحلیف چهل و ششمین رئیس جمهور ایالات متحده آمریکا ، جو بایدن ، سلبریتی لیدی گاگا با لباس مجلل از اسکیاپارلی ظاهر شد (مطبوعات به شوخی گفتند که این مجری همه ، از جمله مراسم اصلی "جو بایدن" را تحت الشعاع قرار داده است). بر روی سینه او ، کبوتر طلایی که شاخه زیتون را در منقار خود گرفته و بالهای خودرا کاملاً باز کرده است به نمادی از برند اسکیاپارلی تبدیل شد که دوباره از خاکستر برخاست.مقیاس و قدرت تصویر یادآور آثار اصلی السا اسکیاپارلی است ، شکل کبوتر از نقاشی معروف پابلو پیکاسو الهام گرفته شده است ، روش ساخت ارتباط با هنر باستانی را تداعی می کند ... و نسل جوان این نماد را نشان از انقلابی Katniss Everdeen ، از " بازی های گرسنگی "می دانند .
و به رغم اطمینان دانیل رزبری مبنی بر اینکه این جواهرات هیچ رنگ سیاسی ندارد ، به نظر می رسد "کبوتر صلح" اسکیاپارلی قرار است به نماد اصلی این سالهای پر تلاطم تبدیل شود. به گفته اسکیپ"مد متولد تغییرات ، جهت ها و یا حتی سیاست ها است و هرگز توسط چین ، آستر با خز یا طول دامن ایجاد نمی شود" . و خلاقیت های جدید خانه مد Schiaparelli ، که با افتخار از خاکستر برخاسته ، این سخنان را تأیید می کند.