این مقاله به شرح داستانی واقعی می پردازد که نشان می دهد چگونه پلیس یک پرونده ی مرموز را حل می کند.
حل یک معمای جنایی با استفاده از دانش: یک داشتان واقعی
در صبح روز یازدهم ژوئن 1986، سویی اسنو با یک سردرد شدید از خواب بیدار شد. او دو کپسول اکسدرین را همزمان خورد و بعد از چند دقیقه از حال رفت و بروی زمین افتاد. او با عجله به بیمارستان منتقل شد، اما چند ساعت بعد جان باخت.
دکتر ها هم قادر به توضیح مرگ سویی اسنو نبودند.
آن ها از بیمارستان خواستند که برخی آزمایش انجام دهند تا علت مرگ سویی اسنو روشن شود. در این آزمایش ها در بدن سویی سیانید کشف شد. سیانید سمی بسیار قوی است. حتی ذره ای از آن می تواند باعث مرگ فوری شود. بیمارستان فورا جریان را به پلیس گزارش کرد. افراد پلیس نیز تحقیقات خود را با بازجویی از اعضای خانواده ی سویی شروع کردند.(سیارک)
دختر خانم اسنو، ماجرا را همان طور که اتفاق افتاده بود بازگو کرد.
او گفت صبح زود قبل از این که مادرش فوت کند با سر درد شدیدی از خواب بیدار شده و دو کپسول اکسیدین مصرف کرد. زمانی که مرکز تحقیقاتی پلیس، قرص های باقی مانده درون قوطی را آزمایش کرد، دریافت که کپسول ها حاوی سیانید هستند. به زودی تمامی قوطی های حاوی کپسول اکسدرین از قفسه ی داروخانه ها و فروشگاه ها جمع آوری شد. مرکز تحقیقاتی پلیس تمامی این کپسول های جمع آوری شده را آزمایش کرد و دو قوطی یافت که حاوی سیانید بودند. این دو قوطی از دو مغازه ی نزدیک شهر جمع آوری شدند. پلیس به دقت این دو مغازه را بازرسی کرد اما به مورد مشکوکی برخورد نکرد. رسانه ها به دنبال پخش شدن خبر مرگ مشکوک خانم اسنو به مردم هشدار دادند که تا اطلاع ثانوی از مصرف کپسول های اکسدرین خود داری کنند و اگر به مورد مشکوکی برخوردند حتما با پلیس تماس بگیرند. شش روز بعد از مرگ سویی اسنو، یک خانم به نام استلا نیکول با پلیس تماس گرفته و گزارش داد که در پنج ژوئن، همسرش بروس، بعد از خوردن یک کپسول اکسدرین، بسیار ناگهانی فوت کرده است. زمانی که پلیس خانه ی استلا نیکول را بازرسی کرد، دو بطری اکسدرین حاوی سم سیانید یافت. کارآگاه مسول پرونده عقیده داشت که یک چیزی در این ماجرا درست نیست. مرکز تحقیقات جنایی بیش از 740 هزار کپسول اکسیدرین را آزمایش کرد و کپسول های سمی را تنها در پنج بطری یافت. دو عدد در مغازه های نزدیک شهر، یک عدد در خانه ی سیویی اسنو و دو عدد در خانه ی استلا نیکول. خانم نیکول بیان کرد که این دو قوطی را از دو مغازه ی متفاوت و در روزهای مختلفی خریداری کرده است. برخلاف اظهارات خانم نیکول، کارآگاه با خود اندیشید این تقریبا غیر ممکن است که برای یک شخص که به صورت اتفاقی دو قوطی از پنج قوطی کپسول اکسدرین را خریداری کرده باشد که حاوی سم سیانید است.(سیارک)
آیا امکان داشت که استلا نیکول سم را در اختیار داشته و درون کپسول هایی قرار داده باشد که شوهرش و سویی اسنو را به قتل رسانده است.
این فرضیه محتمل به نظر نمی رسد. خانم نیکول یک مادربزرگ مهربان است و در قسمت امنیتی فرودگاه، کارمند است. خانواده و دوستانش نیز بیان کرده اند که او وشوهرش با یک دیگر مشکلی نداشته و باهم بسیار خوشحال بوده اند. بعد از این اظهارات، کارآگاه پرونده دریافت اسلا و شوهرش بدهی سنگینی دارند. همچنین او دریافت، بروس نیکول دارای بیمه عمر بود و اگر به مرگ طبیعی می مرد، شرکت بیمه به همسرش استلا 31 هزار دلار پول پرداخت می کرد. اما چون مرگ بروس به صورت تصادفی بوده است، شرکت بیمه مستلزم پرداخت 176 هزار دلار به خانم نیکول است.
کارآگاه می دانست که پول می توان انگیزه ای بسیار قوی برای ارتکاب قتل باشد.
او نتیجه گرفت، استلا سیانید را درون پنج قوطی گذاشته است. دو عدد از آن ها را در خانه نگه داشته و سه عدد دیگر را در فروشگاه های این حوالی گذاشته است. سویی اسنو به طور خیلی اتفاقی یکی از این قوطی ها را خریداری کرده است. استلا عمیقا امیدوار بود که اگر مردم اتفاقی با این کپسول های سمی مسموم شدند، شرکت های داروسازی بی دقت، مقصر شناخته شوند. استلا با خود اندیشیده که بسیار باهوش است و می تواند با تصادفی نشان دادن مرگ شوهرش از بیمه 176 هزار دلار دریافت کند. بعد از این فرضیه سازی، کارآگاه به این یقین رسید که استلا اکسیدرین ها را سمی کرده است. بر طبق اصول فنی، او نمی توانست ارتباط میان استلا و سم را پیدا کند. او در شگفت بود که استلا چگونه به خاصیت کشندگی سیانید پی برده است. در یک کتابخانه ی عمومی نزدیک خانه ی استلا، کتابدار به کارآگاه گفت که استلا اخیرا کتاب های زیادی راجع به سموم مختلف از کتابخانه به امانت برده است. یکی از این کتاب ها که نامش ( سم های کشنده برای انسان) بوده است را یافتند. مرکز تحقیقات جنایی کتاب را آزمایش کرد. هشتاد و چهار اثر انگشتر استلا بروی این کتاب تشخیص داده شد. بیشترین تعداد این اثر انگشت ها بروی صفحه ای مربوز به سم سیانید بوده است. زمانی که استلا با اتهامات بیان شده رو به رو شد، اعتراف کرد که کپسول های اکسیدرین را سمی کرده است. هیئت منصفه او را گناه کار تشخیص داد و قاضی مربوطه او را به نود و نه سال زندان محکوم کرد.
تفکر منطقی کارآگاه و علم و دانش با کمک یک دیگر توانستند به پلیس ها کمک کنند تا پرده از راز این قتل مخوف بردارند. ترجمه itrans.ir
کسی نمیتواند منکر این موضوع شود که انسانهای خطرناکی درمیان ما وجود دارند و مانند سایرین کنار ما زندگی میکنند. زمانی که نگاهی به صفحه حوادث روزنامهای میاندازیم و یا مطلبی مربوط به جنایتی که به تازگی رخ داده است را در اینترنت مشاهده میکنیم بیشتر به این موضوع فکر میکنیم. نویسنده این مقاله براین باور است که چیزی تحت عنوان انسانی که ذاتاً بد و خبیث باشد وجود ندارد. به باور او همه انسانها از درون خوب هستند و خوبی را میستایند، حتی اگر این موضوع را نشان ندهند. بسیاری از انسانها به خاطر حادثههایی ناگوار و دلخراش کنترل خود را از دست میدهند و بسیاری دیگر نیز مورد سوءاستفاده قرار میگیرند و نتیجه این رفتارها، تغییراتی است که درآنها بوجود میآید. مواد مخدر یکی از علل اصلی پدیدهای است که در حال حاضر از آن با نام «انسانهای خطرناک» یاد میکنیم.
گذشته از اینکه دلیل جنایت و خطرناک شدن انسان چه باشد (طبیعت یا شیوهای که بزرگ شدهاند) و اینکه چه مسائلی سبب شده است که یک شخص بخصوص رو به رفتاری جنایتکارانه بیاورد، باید در برخورد و قضاوت اینگونه افراد عادلانه برخورد کنیم. گاهی اوقات همهچیز به قدری سریع اتفاق میافتد که فرصتی حتی برای فکر کردن باقی نمیگذارد: کسی رفتار ناشایستی انجام میدهد، بازداشت میشود، با هیئت منصفه و دادگاه مواجه میشود و مجبور میشود باقی عمر خودرا پشت میلههای زندان سپری کند، و یا حتی بدتر از آن، محکوم به مرگ میشود. گاهی هیچ توضیح منطقیای برای یک جنایت یافت نمیشود و حتی فکر کردن به اینکه یک قاتل بیرحم میتواند در محلهای که درآن ساکن هستید، وجود داشته باشد، ترسناک است. ممکن است درراه رفتن به مغازه یا زمانی که کودک خود را به مدرسه میبرید، بدون اینکه متوجه باشید، از کنار یکی از این افراد عبور کرده باشید.
برای شما لیستی تهیه کردهایم از جنایتکارانی که خوشبختانه دستگیر شدهاند و به نظر بسیاری خطرناکترین جنایتکارانیاند که تاکنون شناخته شدهاند. جنایتی که این افراد مرتکب شدهاند، عده زیادی را به زحمت انداخته و ارگانهای قانونی بسیاری برای رسیدگی به این جرائم ترتیب داده شده است. با سیارک همراه باشید تا به طور جزئیتر نگاهی به جرائم این افراد بیندازیم.
دوایت یورک Dwight York
دوایت یورک یکی از آن کسانی است که میان بدترین انسانها، بدترین است. دوایت با نام مالاچی زد نیز شناخته میشود. او هدایت یکی از سازمانهای قاچاق کودکان را در ایالات متحده آمریکا به عهده داشته است. او افراد زیادی را به کار گرفته بود و به وسیله آنها کودکان بسیاری را از نقاطی به نقاط دیگر میبرد، تنها به این منظور که آنها را مورد آزار و اذیت قرار داده و بدانها تجاوز کند. این پرونده مربوط به یک شیطان واقعی است. او حتی به فرزندان افراد خودش نیز رحم نداشت؛ افرادی که برخی از آنها (باوجود رفتاری که دوایت با آنها کرده بود) هنوز به او ایمان داشتند و میگفتند دوایت از این کارها هدفی بزرگ درسر میپروراند و با اینگونه کارها است که میتوان به یک پایان قطعی نزدیکتر شد. بسیاری البته با فکر کردن به اینکه با آزار کودکان بیگناه میتوان به هدفی بزرگ دست یافت، منزجر میشوند و تنها به حقارت و خشونت کسانی که این گونه کارها را میکنند فکر میکنند. اینگونه کارها است که پاکی و پاکیزگی کودکان را از آنها گرفته و درنهایت سبب میشود تا آخر عمرشان دچار اختلالات روانی بشوند. این هیولا محکوم به تحمل حبس انفرادی برای مدت 135 سال شد.
سامانتا لوثویت ملقب به «بیوه سفید» Samantha Lewthwaite
سامانتا لوثویت که با لقب «بیوه سفید» نیز شناخته میشود خطرناکترین مجرم زنی است که تحت تعقیب پلیس قرار دارد. سامانتا به عنوان یکی از مظنونین مهم و اصلی حملات و فعالیتهای تروریستی در نیمکره غربی کره زمین نیز شناخته میشود. همسر سابق سامانتا، جرامین لیندسی بوده است که او نیز مسئول بمبگذاری 7/7 لندن است. به نظر میرسد سامانتا تاکنون در قتل چیزی حدود چهارصد انسان دست داشته است. بنا به گزارشهای پلیس این مجرم خطرناک تاکنون در حملات تروریستی بسیاری نقش داشته است: حمله به نوشگاهی در مومباسا، چند حمله بوسیله نارنجک به کلیساهای اهل مسیحیت و نیز حمله به مرکز خرید Westgate در سال 2014 از قبیل این حملات تروریستیای هستند که به نظر میرسد سامانتا در پیشبرد فعالیتهای مربوط به آنها دست داشته است. او عضو یک گروه تندروی شبه نظامی اسلامی در سومالی بود، نام این گروه الشباب است. در سال 2014 خبری از رسانهای روسی زبان منتشر شد مبنی براینکه سامانتا در یک تیراندازی کشته شده است. خبری که بعداً مشخص شد منبع موثقی نداشته است و از سوی سازمانهای رسمی مورد تأیید قرار نگرفت (به دلیل نبود شواهد).
رابرت ویلیام فیشر Robert William Fisher
رابرت که مأمور ویژه سابق نیروی دریایی است در لیست ده نفره خطرناکترین افراد تحت تعقیب اف بی آی قرار دارد. برای مدت پانزده سال است که نام او در این لیست قرار گرفته است. جرمی که سبب این اتفاق شده است، اتهامی است که به او وارد شده، مبنی بر کشتن افراد خانوادهاش و سپس منفجر کردن خانه. دهم آپریل سال 2001 بود که رابرت همسرش را با شلیک گلوله به پشت سرش به قتل رساند و سپس گلوی فرزندان خود را برید. درآن زمان فرزندان رابرت ده و دوازده ساله بودند. تحقیقاتی که در صحنه قتل صورت گرفت، کارآگاهان را به یک شیر گاز رساند که عمداً باز شده بود. شمعی که در صحنه جرم یافت شد درنهایت آنهارا مطمئن کرد که این انفجار عمدی بوده است. هماکنون جایزهای صد هزار دلاری برای کسی که بتواند اطلاعاتی از او در اختیار پلیس قرار دهد، تأیین شده است. مأموران اف بی آی عقیده دارند که بخاطر کاری که صورت داده است، امکان اعمال خشونت بی حد و حصری از او میرود و به همین خاطر است که نگران دستگیری هرچه زودتر او میباشند. چیزی که همگان را درمورد رابرت به تعجب وا داشته است این است که چگونه یک مرد میتواند خانواده خودرا به قتل برساند؟
جوانی دبورا چسیمارد Joanne Deborah Chesimard
نفر بعدی که در این لیست قرار میگیرد زنی است که با القاب و نامهای بسیاری شناخته میشود؛ مهمترین این نامها آساتا شکور (Assata Shakur) است. نام حقیقی و شناسنامهای او همانطور که در عنوان این قسمت مشاهده میکنید، جوانی دبورا چسیمارد است. او عضو سابق ارتش سیاه آزادی (Black Liberation Army) است و در لیست تروریستهایی است که توسط اف بی آی تحت تعقیب قرار دارند. در سال 1977 به اتهام قتل درجه اول (قتل عمد) محکوم و به زندان انداخته شد. تنها دوسال از مدت محکومیتش میگذشت که با کمک اعضای ارتش سیاه آزادی توانست از زندان فرار کند. اف بی آی رقم سخاوتمندانه یک میلیون دلار را به عنوان جایزه و برای کسی درنظر گرفته است که اطلاعاتی از محل اختفای این مجرم فراری در اختیارش بگذارد. شواهد حاکی از آن است که جوانی دبورا هماکنون در کوبا به سر میبرد، جایی که در سال 1984 توانست درآن پناهندگی سیاسی بگیرد. او مسلح و بسیار خطرناک است و بخاطر تغییر دادن مدل موهایش، پیدا کردنش بدل به کاری بسیار دشوار شده است.
جمال احمد محمد علی البداوی
جمال احمد یکی دیگر از تروریستهایی است که در لیست تحت تعقیبهای اف بی آی قرار دارد. برای اطلاعاتی مبنی بر محل اختفای جمال، جایزهای پنج میلیون دلاری در نظر گرفته شده است. بنا به اطلاعاتی که اف بی آی بدست آورده نقش او در چند حمله تروریستی کاملا محرض است و به همین خاطر است که باید تدابیر کامل امنیتی در برخورد با این فرد رعایت شود؛ او بسیار خطرناک است. یکی از حملاتی که جمال احمد در انجام آنها نقش داشته است، حمله به یک قایق متعلق به نیروی دریایی آمریکا (قایقی با نام The Suillvans) بوده است. البته حملهای که تدارکبینندگان آن ناکام ماندند، چراکه قایقی که از سوی حملهکنندگان به منظور حمل مواد منفجره تعبیه شده بود، پیش از رسیدن به هدف خود بخاطر اضافهوزن باری که حمل میکرد غرق شد. در سال 2000 اما در یمن شرایط به گونهای دیگر بود. دریک حمله تروریستی در آن سال که جمال احمد از تدارک بینندگان اصلی آن بود، هفده سرباز نیروی دریایی آمریکا که روی کشتیای با نام Cole قرار داشتند، کشته شدند. درسال 2003 جمال احمد دستگیر میشود و محکوم به مرگ میشود. البته مقامات امنیتی نیز در اجرای حکم وی ناکام میمانند، چراکه فرار میکند. در سال 2004 البته دوباره گرفتار نیروهای امنیتی میشود و درسال 2006، برای بار دوم فرار میکند. او هنوز متواری است.
ابراهیم صالح محمد الیعقوب
از دیگر تروریستهایی که تحت پیگرد اف بی آی قرار دارد میتوان به نام ابراهیم صالح اشاره کرد. جایزهای که برای هرگونه اطلاعاتی که به محل اختفای ابراهیم صالح اشارهای داشته باشد، پنج میلیون دلار است. نقش او در جنایات متعددی برای اف بی آی محرض است و شواهدی براین مبنی در اختیار مسئولین امنیتی اف بی آی قرار دارد. درسال 1996، ابراهیم صالح در حمله تروریستی به مجموعه برجهای «خوبر» در عربستان صعودی نقش داشته است. در سال 1993 ابراهیم صالح را به این عنوان انتخاب کرده بودند که آمریکاییهایی که در عربستان صعودی حضور داشتند را زیر نظر بگیرد (مشخصا آنهایی که به برجهایی که مد نظر گروه تروریستی قرار داشتند، نزدیکتر بودند). احمد ابراهیم المحادیل سردسته گروهی بود که ابراهیم صالح درآن فعالیت تروریستی میکرد. حملهای که به برجهای «خوبر» در عربستان صعودی صورت گرفت، چیزی حدود چهارصد نفر را مجروح کرد و سبب مرگ نوزده مقام مسئول در ارتش آمریکا شد که در آن زمان در عربستان صعودی حضور داشتند.
تری نیکولز Terry Nichols
نام تری نیکولز بیشک برای هر آمریکایی آشنا است. او مسئول بمبگذاری سال 1995، در ساختمان آلفرد پی موراه در اوکلاهامای آمریکا است. بنا به اطلاعاتی که از همسایهها و آشنایان تری بدست رسیده، تری از مردم سیاه پوست بیزار بوده و به هیچ وجه از آنها خوشش نمیآمده. دولت و کسانی که در آن کار میکنند نیز نامشان در کنار افراد سیاهپوستی قرار میگیرد که تری از آنها تنفر دارد. زمانی که تری برای بازجویی آورده شد (خود تری نزد پلیس رفت و اعتراف کرد) با اظهارنظری که بازجوی پرونده از او شنید، مطمئن شد که تری دچار اختلال روانی است؛ او (تری) میگفت که هر اقدامی که صورت داده است، کاملاً عادلانه بوده است. او به هیچ وجه از کاری که کرده بود پشیمان نبود. درحقیقت کسانی که تری را میشناختند، همه بخاطر کاری که تری کرده بود، بشدت غافلگیر شده بودند، چراکه کسی به تری مشکوک نشده بوده است. به گفته همین افرادی که از نزدیکان تری بودند، او به نظر مردی کاملا عادی میآمد. تری حالا رکورد گینس طولانیترین مدتزمانی که یک فرد، محکوم به حبس میشود را از آن خود کرده است؛ او به چند دوره حبس ابد محکوم شده است و در زندانی که تدابیر شدید امنیتی در آن رعایت میشود، باید باقیمانده عمر خودرا سپری کند.
جونیور ویلیام بردفورد بیشاپ William Bradford Bishop, Jr.
ویلیام بردفورد فارغالتحصیل دانشگاه Yale است و اکنون در لیست ده نفر از خطرناکترین افرادی قرار دارد که توسط اف بی آی تحت تعقیب قرار دارند. از سال 1976 تا کنون، ویلیام به عنوان یک مجرم فراری شناخته میشود. ویلیام پس از اینکه از دانشگاه Yale فارغالتحصیل شد، به ارتش آمریکا پیوست و کمی بعد هم ازدواج کرد. مدتی بعد و پس از اینکه به فعالیت خود در ارتش آمریکا پایان داد، شروع به کار در قسمت امور خارجه ایالات متحده آمریکا کرد. ویلیام فردی بسیار باهوش است و برای کار جدیدش، زبانهای اسپانیایی، فرانسوی، ایتالیایی، صربستانی-کروات را به خوبی فرا گرفت و این درحالی بود که به تمامی این زبانها تسلط کامل پیدا کرده و به خوبی و روانی از پس صحبت کردن آنها برمیآمد. بنا به اطلاعاتی که بدستآمده، ویلیام و همسرش هردو از اختلالات روانی رنج میبردهاند. اختلالاتی چون افسردگی و بیخوابی. درسال 1976 و در اولین روز ماه مارچ بود که بالاخره این اختلال روانی تأثیر خودرا گذاشت، چراکه ویلیام در اقدامی خانوادهاش را به قتل رساند. ویلیام و همسرش سه پسر پنج، ده و چهارده ساله داشتند. ویلیام پس از به قتل رساندن همسر و سه پسر خود، آنها را به باتلاقی در فاصله 275 مایلی شهر برد تا اجسادشان را بسوزاند.
خسوس زمانی قاتل دستنشانده گروه خلافکاری باریو ازتکا (Barrio Azteca) بود، اما حالا درحال همکاری با نیروهای پلیس است و اطلاعات و شواهدی دراختیار آنها میگذارد. اطلاعاتی که همه بر علیه سردسته گروه خلافکاریای که قبلا در آن فعالیت میکرد، هستند. نام سردسته گروه باریو ازتکا، آرتورو گالگوس کسترلون است. چیزی که برای همه عجیب و غریب است اعتراف خسوس به کشتن چیزی حدود هشتصد انسان است. بنا به اظهارات خود او، خسوس براساس قراردادی که با رئیس خود منعقد میکرد، اقدام به قتل افراد مختلف مینمود و مأموریت تمامی این قتلها هم توسط سردسته گروه به او محول میشده است. بنا به همین اظهارات، خسوس تنها در یک روز، هشت نفر (یا بیشتر) را به قتل رسانده است تا مطمئن شود مردم شهر ترسیدهاند. برای رسیدن به این منظور (ترساندن) گاهی از شیوههای بسیار منزجرکنندهای برای قتل افراد بهره میگرفت. سردسته گروه، کسترلون نیز بخاطر قتل دو کارمند کنسولخانه ایالت متحده و نیز یک شهروند مکزیکی تحت تعقیب است. این سه فردی که به دست کسترلون به قتل رسیدهاند، آخرین بار درحال رانندگی یک خودرو مشاهده شده بودند. تعداد زیاد و باورنکردنی افرادی که خسوس به قتل رسانده بود ما را برآن داشت تا نام اورا در لیست خود ذکر کنیم، هرچند که حالا دیگر به اقدامات جنایتکارانه خود پایان داده و در همکاری با پلیس برای به دام انداختن سایر اعضای خطرناک گروه سابقش است.
اندینا آرلانو فلیکس Enedina Arellano Felix
او نخستین زن خلافکاری است که هدایت یک کارتل بزرگ مواد مخدر را به عهده میگیرد. از سال 2015، آرلانو فلیکس هدایت کارتل مواد مخدر تیوآنا را به عهده داشته است. پیش از این هدایت این کارتل مواد مخدر به عهده برادران فلیکس بوده است، اما همه برادرانش (فلیکس شش برادر داشت) یا کشته شدند و یا توسط نیروهای امنیتی و پلیس به دام افتاده و بازداشت شدند، به همین خاطر است که کسی جز فلیکس برای ادامه فعالیتهای خانواده باقی نمیماند. القابی چون «مادرخوانده» و «مادر عزیز» ازجمله نامهایی هستند که دوستداران فلیکس برای مورد خطاب قراردادن او استفاده میکنند. افراد بسیاری عمیقا فلیکس را دوست دارند. این علاقه تاحدی است که برخی در وصف او موسیقی میسرایند و فیلم دربارهاش میسازند. بخاطر تجربهای که فلیکس درکار حسابداری دارد، کار خودرا با شستشوی پولهای کثیف آغاز میکند. بنا به گزارشات رسیده، فلیکس نسبت به برادرانش تاجرمآبانهتر به هدایت کسب و کار و افراد خود میپردازد. دیگر تفاوت او با برادرانش در این است که فلیکس خشنتر و بیرحمتر است. این را افزای نهصد و ده درصدی آمار قتلی بدست میدهد که از زمان شروع فعالیت فلیکس به عنوان رهبر این کارتل مواد مخدر، اتفاق افتاده است.
فلیسین کابوگا Felicien Kabuga
فلیسین کابوگا شخصی است که برای گذران زندگی مشغول به تجارت در رواندا بود. درسال 1994 بود که اتهامی به او وارد شد مبنی بر فراهم کردن تمامی هزینه مورد نیاز برای قتل عام دستهجمعیای که در جمهوری رواندا انجام شد و از آن زمان تاکنون او متواری است و بنا به آخرین اطلاعات حاصلشده، محل اختفای او کنیا است. او اکنون در هشتمین دهه زندگی خود به سر میبرد و همچنان تحت پیگرد نیروهای امنیتی قرار دارد. جایزهای که برای اطلاعاتی که به محل اختفای او اشاره داشته باشد چیزی حدود پنج میلیون دلار است. از دیگر اقدامات فلیسین کابوگا میتوان به دستکاریاش در شبکههای رادیویی اشاره کرد. با این کارش باعث شد افراد قبیله «هوتو» از کانالهای رادیویی، عقیدههایی نژادپرستانه بشنوند و بخاطر عصبانیتشان از این بیاحترامی، به قبیله «توتسی» حملهور شدند. فلیسین، تعداد پانصد هزار سلاح سرد نیز در اختیار افراد این قبیله گذاشت تا در درگیری از آنها استفاده کنند. هنوز که هنوزه اثرات این قتل عام افراد قبیله «توتسی» را میتوان در میان مردمش دید. چیزی حدود پانصدهزار کودک توتسیای یتیم شده و پدر و سرپرست خودرا از دست دادهاند و این درحالی است که زنان بسیاری، بخاطر آزارهای جنسی که در زمان حمله متوجهشان شد، با بیماری ایدز دست و پنجه نرم میکنند.
داوود ابراهیم Dawood Ibrahim
داوود ابراهیم، که گاهی اورا با لقب «برادر» میشناسند یک خلافکار بزرگ هندی است. از جمله فعالیتهایی که داوود هدایت آنهارا به عهده دارد میتوان به قاچاق مواد مخدر و الماسهای خونین اشاره کرد، اما مهمترین فعالیت و منبع درآمد او، جعل اسکناس است. داوود ابراهیم پولهایی که از راه خلاف بدست میآورد را در خرید و فروش املاک، سینمای هند (بالی وود) و نیز ارتباطات مخابراتی و دوربرد سرمایهگذاری میکند و بدین ترتیب قادر خواهد بود پول بیشتری به جیب بزند. او در لیست ثروتمندترین خلافکاران دنیا، رتبه دوم را به خود اختصاص میدهد. رتبه اول این لیست متعلق به پابلو اسکوبار مشهور است. سرمایهای که داوود اکنون دراختیار دارد به چیزی حدود هفت میلیارد دلار میرسد و البته این رقمی است که گزارشات ما نشان میدهد و اینگونه افراد مطمئناً درآمدهایی هم دارند که کسی از آنها خبری ندارد و پشت پرده جریان دارند. بنا به اطلاعاتی که بدست آمده در سال 1993، داوود ابراهیم متهم به پشتیبانی از گروه القاعده شد که در آن سال در بمبئی بمبگذاریهایی ترتیب داده بودند. همین اتهام در بمبگذاریهای سالهای 2008 و 2011 نیز تکرار شد. این بار هم پای القاعده وسط بود. برخلاف اکثر تروریستها، تنها انگیزه داوود از پشتیبانی از اینگونه حملات تروریستی، سود بیشتر است و به هیچوجه پای ایدئولوژیهای رایج میان تروریستها در میان نیست..
متیو اف. هیل Matthew F. Hale
متیو یک نژادپرست تمام عیار و رهبر گروهی است به نام «کلیسای جهانی خالق». او خود را کشیشی میداند که از مرتبهای بسیار بالاتر نسبت به سایر کشیشها برخوردار است و تنفر علنی خودرا از هوادارنش هم دریغ نمیکند. متیو براین باور است که «دنیایی متشکل از افراد سفیدپوست» هدفی است که او و یارانش باید با تمام توان دنبال کنند و برای بوجود آوردن «تمدنی پاکیزه و ارزشمند» این چیزی است که آنها بدان نیاز پیدا خواهند کرد. او هواداران خودرا ترغیب به شروع جنگی میان نژادها میکند، چراکه متیو این راهکار را تنها راه رسیدن به ایده آلی که در ذهن دارد، میداند. در سال 1998 متیو به خاطر عقاید افراطیاش از ادامه تحصیل در رشته حقوق منع شد. بنا به اطلاعاتی که درباره او بدست آمده بود، متیو از عقاید خود استفاده میکرد و مردم را از حقوق طبیعیشان منع میکرد. درنهایت زمانی که قصد داشت یک مأمور مخفی اف بی آی را متقاعد به کشتن جون لفکو که یک قاضی بلندپایه است، کند، گرفتار شد و حکم چهل سال حبس برایش بریدند. متیو قرار است در سال 2037 میلادی از زندان آزاد شود.
جیسون والتر بارنوم Jason Walter Barnum
جیسون والتر اهل آلاسکا یک افسر پلیس را در حین انجام وظیفه با شلیک گلوله مجروح میکند. این افسر پلیس برای تحقیق درمورد گزارشی که مبنی بر یک سرقت ارسال شده بود به محل حادثه میرود و درآنجا است که جیسون که در سرویس بهداشتی اتاق هتل حضور داشته، به سمت او شلیک میکند. جیسون والتر خالکوبیهای روی صورت خودرا بگونهای انتخاب کرده است که صورتش شبیه به یک اسکلت جمجه شود. در یک نشست مطبوعاتی که در مورد پرونده جیسون صحبت میشد، افسر پلیس و مسئول پرونده جیسون، مارک میو، طی اظهاراتی عنوان کرد که از سلامت عقل جیسون در زمانی که اقدام به شلیک به سمت افسران پلیس کرده بود، اطمینان ندارد. طی گزارشات و مدارکی که از جیسون موجود است، نیروهای پلیس اورا به عنوان یک مصرفکننده هروئین میشناسند و پس از این حادثه و زمانی که دستگیر میشود هم به نظر میرسیده است که پیش از حادثه هروئین مصرف کرده بوده است. یکی از افسران پلیس حاضر در صحنه درگیری از ناحیه کمر دچار جراحتی سطحی شد. نیروهای پلیس در جواب تیراندازی جیسون از سرویس بهداشتی اتاق هتل شروع به شلیک میکنند و جیسون زا ازناحیه بازو مجروح میکنند، مجروحیتی که منجر به شکستگی بازوی جیسون میشود. نیروهای پلیس از اتاقی که جیسون در آن بود تعدادی جواهرات پیدا کردند و نیز یک کیف کولهپشتی که پر از جواهرات بود. دونفر دیگری که همراه جیسون در اتاق هتل بودند نیز دستگیر شدند.
بسیاری بر این باورند که جرم و جنایت آخر و عاقبت ندارد و کسی توانایی به دست آوردن سرمایه ای از این طریق نخواهد داشت؛ با این وجود، جالب است بدانید که تا کنون افراد بسیار زیادی توانسته اند از طریق فعالیت های مجرمانه (قاچاق مواد مخدر و سایر فعالیت های این چنینی) سرمایه هنگفتی به دست آورند (هر چند بیشتر این افراد در نهایت یا کشته شدند و یا این که مدت زمان طولانی ای را در زندان سپری کردند). در این مقاله قصد داریم شما را با بیست جنایتکار بزرگ چند دهه اخیر تاریخ آشنا کنیم که توانستند از طریق فعالیت های مجرمانه سرمایه هنگفتی به دست آورند، با سیارک همراه باشید تا این ثروتمندترین جنایتکاران تاریخ را بشناسید.
پابلو امیلیو اسکوبار، سرمایه تخمینی: سی میلیارد دلار
دهه هشتاد میلادی (1980) مصادف با سالیانی بود که پابلو امیلیو اسکوبار، سر دسته یکی از بزرگترین گروه های قاچاق مواد مخدر در اوج دوران زندگی خود به سر می برد و با سرمایه ای که به هم زده بود، بدل به هفتمین مرد ثروتمند بر روی کره زمین شده بود. مطمئنا قاچاق مواد مخدر فعالیتی بود که این خلافکار کلمبیایی در آن استعداد شگرفی از خود نشان داد. در نهایت در سال 1993 بود که این بیلیونر کلمبیایی به ضرب گلوله به قتل رسید.
ال کاپون، سرمایه تخمینی: صد میلیون دلار
از سال 1920 میلادی بود که ایالات متحده آمریکا وارد دورانی از تاریخ خود شد که تغییراتی در برخی سیاست های مقامات عالی رتبه کشور شکل گرفت و تدابیر دیگری برای رو یا رویی با مشکلات خود اندیشند؛ یکی از تدابیری که در همان سالیان جامه عمل به آن پوشانده شد و به نسبت از اهمیت بیشتری نسبت به سایر موارد برخوردار بود، غیر قانونی اعلام کردن فروش و استفاده از مشروبات الکلی در ایالات متحده آمریکا بود که طی بیانه ای رسمی توسط دولت این کشور اعلام شده و تدابیر لازم امنیتی برای برخورد با قانون شکنان نیز اندیشیده شد. در همین سالیان بود که ایالات متحده آمریکا شاهد ظهور یکی از بزرگ ترین خلافکاران تاریخ خود شد؛ کسی تا سالیان طولانی پس از فعالیت های اش در خصوص اش صحبت شده و داستان های بسیاری در باره اش نقل می شد؛ ال کاپون، خلافکار مشهور آمریکایی، طی همان سالیان بود که از فروش غیر قانونی مشروبات الکلی توانست پول زیادی به دست آورد. در نهایت در سال 1932 بود که پس از مدت ها فعالیت بالاخره مأمورین امنیتی توانست اند او را دستگیر کرده و بر علیه اش مدارکی نیز تدارک ببینند؛ ال کاپون به تحمل حبسی یازده ساله در زندان آلکاتراز محکوم شد.
فرانک لوکاس، سرمایه تخمینی: پنجاه و دو میلیون دلار
از اواخر دهه شصت میلادی (1960) تا اواسط دهه هفتاد و برای مدت زمانی چند ساله این خلافکار اهل نیویورک در اوج دوران فعالیت های مجرمانه خود به سر می برد و تنها از فروش ماده مخدر هروئین در شهر، روزانه در آمدی بالغ بر یک میلیون دلار داشت. جالب است بدانید که طی سالیانی که ایالات متحده آمریکا وارد جنگ با ویتنام شده بود، فرانک لوکاس روابطی مخفیانه با اشخاصی در ارتش آمریکا برقرار کرده بود و طی قرار داد هایی که با آن ها بسته بود اقدام به حمل مواد مخدر در تابوت سربازانی می کرد که در جنگ با ویتنام کشته شده بودند و به این طریق مواد مخدر مورد نیاز خود را وارد شهر می کرد.
آمادو کاریلو فوئنتس، سرمایه تخمینی: بیست و پنج میلیارد دلار
آمادو کاریلو فوئنتس با لقب «ارباب آسمان ها» شناخته می شد و در دهه نود میلادی توانست بیشترین در آمد ممکن را از فعالیت های مجرمانه اش به دست آورد. آمادو کاریلو مقدار بسیار زیادی مواد مخدر (مواد مخدری که بعضا وزن آن ها به چند تن می رسید) را از طرق گوناگون از کلمبیا وارد مکزیک و ایالات متحده آمریکا می کرد و آن ها را می فروخت. نام گروه خلافکاری ای که آمادو هدایت و رهبری آن را به عهده داشت «خوارز (Juarez)» بود. آمادو کاریلو از جمله خلافکارانی است که سرنوشت عجیبی داشت و در پایان نیز در حالی که برای تغییر چهره خود زیر تیغ جراحی رفته بود، به واسطه نا موفق بودن عمل جراحی جان خود را از دست داد.
برنارد مدوف، سرمایه تخمینی: هشتصد و بیست میلیون دلار
فعالیت های این کلاه بردار آمریکایی کمی متفاوت است از مواردی که تا کنون عنوان کرده ایم: در حقیقت برنارد مدوف، به نام سرمایه گذاری بسیاری را فریب داده و پول کلانی از این طریق به دست آورده بود. البته او زمان زیادی برای فکر کردن به تأثیر فعالیت های اش بر زندگی کسانی که سر شان کلاه گذاشته بود خواهد داشت، چرا که در سال 2009 دستگیر شده و محکوم به تحمل حبسی به مدت صد و پنجاه سال شد؛ بنا به اطلاعات منتشر شده از دادگاه برگزار شده برای رسیدگی به جرائم برنارد مدوف، مشخص شد او در طول دوران فعالیت اش نزدیک به شصت میلیارد دلار از مشتریان اش به بهانه سرمایه گذاری دریافت کرده بود.
ویکتور بوت، سرمایه تخمینی: نزدیک به شش میلیارد دلار
«تاجر مرگ» لقبی است که به ویکتور بوت داده اند؛ او بزرگ ترین فروشنده سلاح گرم در جهان است و هم اکنون در حال سپری کردن مدت زمانی بیست و پنج ساله است که به تحمل زندان محکوم شده است (در ایالات متحده آمریکا). این افسر سابق نیروی هوایی اتحاد جماهیر شوروی، پس از فروپاشی دیوار برلین فعالیت های خود را آغاز کرد و در هر چهار گوشه کره زمین اقدام به فروش میزان زیادی اسلحه کرد؛ ویکتور بوت توانست در طی دوران فعالیت اش نزدیک به شش میلیارد دلار از فروش سلاح گرم به دست آورد.
آلن استنفورد، سرمایه تخمینی: نزدیک به دو میلیارد دلار
در سال 2012 بود که آلن استنفورد به جرم فعالیت های غیر قانونی دستگیر شد و در دادگاهی که برای رسیدگی به جرائم اش برگزار شد، مدارکی که بر علیه او به دست آمده بود نشان از کلاه برداری های او داشت که مجموعا در آمدی هفت میلیارد دلاری برای اش به همراه آورده بود. پولشویی نیز از دیگر جرائمی بود که آلن استنفورد به آن مجرم شناخته شد.
لئونا هلمزلی، سرمایه تخمینی: دو میلیارد دلار
لئونا هلمزلی به همراه همسرش اقدام به راه اندازی بنگاه معاملات مسکن کرده و از طریق خرید، فروش و ساخت و ساز اماکن مسکونی و تجاری توانست اند سرمایه هنگفتی به هم زنند؛ به گونه ای که برای خود به گونه ای امپراطوری ای به راه انداخته بودند، با این وجود در سال 1992 بود که عده ای به بخشی از فعالیت های آن ها مشکوک شده و به این نکته پی بردند که تخلفات مالیاتی ای در طول دوران فعالیت شان از آن ها سر زده بوده است. لئونا هلمزلی به جرم پرداخت نکردن مالیت به تحمل هجده ماه حبس محکوم شد.
دنیز کوزلوسکی، سرمایه تخمینی: ششصد میلیون دلار
دنیز کوزلوسکی مدیر مسئول سابق شرکت های زنجیره ای تایکو است و میان سال های 1999 تا 2001 اقدام به واریز کردن بخش زیادی از در آمد های شرکت به حساب شخصی خود کرد و زمانی که از خلاف های مالی دنیز پرده برداری شد، محکوم به تحمل حبسی بیست و پنج ساله شد. این گونه به نظر می رسد که دنیز کوزلوسکی بخش زیادی از این پول ها را برای تجملاتی کردن زندگی اش و خرید وسایل لوکس هزینه می کرد؛ برای نمونه می توان به قایق های تفریحی و نیز آپارتمان های لوکسی اشاره کرد که دنیز در نیو یورک خریداری کرده بود.
خوزه فیگورا آگوستو، سرمایه تخمینی: صد میلیون دلار
خوزه فیگورا آگوستو قاچاقچی مشهور مواد مخدر و اهل پورتو ریکو است؛ خوزه فیگورا تا کنون چندین بار دستگیر شده است، اما هنوز مدرک کافی برای محکوم کردن وی به دست مأموران امنیتی نرسیده است و بخش اعظم سرمایه های اش هنوز مخفی مانده است.
جورج یانگ، سرمایه تخمینی: صد میلیون دلار
جورج یانگ بیشتر درآمد های خود را مدیون قاچاق کوکائین به ایالات متحده آمریکا و فروش این ماده مخدر بوده است. در دهه هشتاد میلادی (1980) بود که جورج یانگ توانست سرمایه زیادی از این طریق به دست آورد.
ال چاپو، سرمایه تخمینی: یک میلیارد دلار
جوآکین لوئرا که با نام ال چاپو شهرت پیدا کرده است، رئیس و رهبر سابق دسته خلافکاری قاچاق مواد مخدر، سینالوئا است؛ جوآکین یکی از بزرگترین و پر فعالیت ترین قاچاقچیان مواد مخدر چند دهه اخیر است. مقامات دولتی مکزیک و ایالات متحده آمریکا پس از به دام انداختن او و ضبط ثروت هنگفتی که در اختیار داشت، اقدام به تقسیم کردن ثروت او میان خود کردند.
داوود ابراهیم
این خلافکار اهل هندوستان هنوز دستگیر نشده است و آمار دقیقی از میزان سرمایه ای که در اختیار دارد در دست نیست، با این وجود، بسیاری بر این باورند که ارزش این سرمایه ها تقریبا ده برابر تمامی دارایی های اسامه بن لادن است. داوود ابراهیم در حال حاضر تحت تعقیب پلیس اینتر پل است و منابع اطلاعاتی پلیس اینتر پل بر این باورند که او در حال حاضر در مخفیگاهی بسیار لوکس در شهر کراچی پاکستان به سر می برد. در حال حاضر نزدیک به هفتاد و پنج درصد از کل هروئینی که در نقاط مختلف دنیا قاچاق می شود، تحت کنترل داوود ابراهیم و افراد اش است؛ علاوه بر این او فعالیت های دیگری در زمینه فروش الماس، طلا و اماکن مسکونی تجاری دارد و از این راه ها نیز کسب در آمد می کند.
لاکی لوسیانو، سرمایه تخمینی: صد و پنج میلیون دلار
لاکی لوسیانو (نام شناسنامه ای: سالواتوره لوسیانو) یکی از مشهور ترین خلافکارانی است که اصالتی آمریکایی ایتالیایی دارند و بخش اعظم فعالیت های مربوط به قاچاق و فروش مشروبات الکلی در ایالات متحده آمریکا تحت کنترل و هدایت او انجام می گرفت. او فعالیت های مجرمانه دیگری نیز در کارنامه خود دارد که از آن جمله می توان به فروش مواد مخدر (بیشتر هروئین) اشاره کرد. در سال 1929 بود که لوسیانو اقدام به راه اندازی سندیکا (اتحادیه) ملی مجرمان کرد تا از این طریق فعالیت های مجرمانه همانند یک تجارت بزرگ و پر منفعت کنترل شوند؛ فعالیتی که در تاریخ مجرمان بی سابقه بود و شهرت چشم گیری برای لوسیانو به همراه آورد.
کنث لی، سرمایه تخمینی: نود میلیون دلار در سال 2001
کنث لی، مدیر مسئول سابق شرکت کارگزاری انرون در تگزاس است و در سال 2006 دادگاهی برای رسیدگی به فعالیت های او در خصوص ورشکستگی این شرکت کارگزاری برگزار شد؛ دادگاهی که در نهایت با مجرم شناختن وی به اتمام رسید. در حقیقت کنث لی بخش زیادی از در آمد های شرکت را به حساب های شخصی خود واریز می کرد و همین مسئله سبب ورشکستگی آن ها شد؛ اتفاقی که کارمندان و سرمایه گذاران بسیاری را تحت الشعاع قرار داد و سبب از بین رفتن زندگی شان شد.
سمیون موگیلویچ، سرمایه تخمینی: نا مشخص
سمیون در خانواده ای یهودی در اکراین به دنیا آمد و به عنوان یکی از خطرناک ترین جنایتکاران چند دهه اخیر و با لقب «رئیس الرؤسا» شناخته می شود. اطلاعات دقیقی از میزان سرمایه های تحت کنترل او در دست نیست، با این وجود، بنا به تخمین های زده شده در این خصوص او یکی از ثروتمند ترین جنایتکاران چند دهه اخیر نیز هست. در سال های 1970، سمیون اقدام به فریب دادن آن دسته از خانواده های یهودی روس تبار می کرد که قصد مهاجرت به اسرائیل را داشتند و سرمایه بزرگی از این طریق برای خود به ارمغان آورد. او بعد ها بدل به یکی از رهبران اصلی مافیای روسیه شد. از جمله جنایاتی که او در طول دوران فعالیت اش انجام داده و کنترل آن ها را به عهده داشته است می توان به قتل، شکنجه، قاچاق انسان و مواد مخدر، اخاذی و پولشویی اشاره کرد.
میر لانسکی، سرمایه تخمینی: صد میلیون دلار
میر لانسکی یهودی روس تباری است که به ایالات متحده آمریکا مهاجرت کرده و در بروکلین زندگی می کرد. میر لانسکی در طول دوران فعالیت های مجرمانه خود، بیش از هر چیز دیگری کنترل بازی های قمار انجام شده در شهر هایی چون لاس وگاس، باهاماس، لندن و کوبا (کوبایی که ژنرال باتیستا ریاست جمهوری آن را در آن زمان به عهده داشت) را تحت کنترل داشت و از این طریق سرمایه زیادی برای خود به دست آورده بود. او دوستی نزدیکی با لاکی لوسیانو (در موارد پیشین توضیحاتی در خصوص او داده شد) داشت و به عنوان یکی از با ارزشمند ترین مهره های فعال در سندیکای (اتحادیه) ملی مجرمان شناخته می شد و سود های کلانی نصیب اعضای این سندیکا می کرد. او در سال 1983 به مرگ طبیعی مرد.
سالواتوره رینا مشهور به توتو ، سرمایه تخمینی: صد و بیست و پنج میلیون دلار
این میزان سرمایه البته مربوط به بخشی از دارایی های او می شود که مقامات امنیتی قادر به تشخیص آن بوده اند و بسیاری از دارایی های توتو رینا همچنان نا مشخص باقی مانده است. توتو رینا در سال 1930، در سیسیل به دنیا آمد و به زودی بدل به یکی از اعضای بزرگ ترین خانواده مافیایی سیسیل، کوزا نوسترا شد و از دوران نوجوانی شاهد خشونت های بی اندازه ای بود. اطلاعاتی موجود در خصوص توتو رینا حاکی از آن است که خود به تنهایی چهل نفر را در طول فعالیت های اش به قتل رساند و نیز دستور قتل بیش از هزار شخص دیگر را صادر کرد (که از آن جمله می توان به دو قاضی ای اشاره کرد که به شدت مخالف فعالیت های گروه های مافیایی و خلافکاری بودند). در نهایت در سال 1993 و در سن شصت و سه سالگی بود که مأموران امنیتی توتو رینا را دستگیر کرده و سرمایه های اش را ضبط کردند.
یون سا، سرمایه تخمینی: پنج میلیارد دلار
خون سا، خلافکار اهل برمه، بین سال های 1974 تا 1994، کنترل مثلث طلایی (مناطقی در قاره آسیا که در آن ها تریاک کشت می شود و شکلی مثلث مانند بر روی نقشه دارند) و فعالیت های مربوط به کشت و قاچاق تریاک (و هروئین) را بر عهده داشت. در آن سال ها، بیشترین میزان هروئین مورد استفاده در ایالات متحده آمریکا، در مزارع خون سا کشت می شد. او در نهایت در سال 1996 خود را تسلیم مقامات دولتی کرد.
نیکی بارنس، سرمایه تخمینی: صد و پنج میلیون دلار
نیکی بارنس، خلافکار مشهور اهل نیویورک بود و او را با لقب «آقای تسخیر ناپذیر» می شناختند. بخش اعظم فعالیت های مربوط به قاچاق و فروش هروئین در منطقه هارلم تحت نظارت مستقیم نیکی بارنس صورت می گرفت؛ او اقدام به خریدن نیرو های امنیتی و پلیس می کرد و در زمان فعالیت اش فساد بی اندازه ای گرفتار دستگاه امنیتی نیویورک شده بود. جیمی کارتر، رئیس جمهور وقت ایالات متحده به واسطه لقبی که برای نیکی بارنس در نظر گرفته بودند، بسیار آزرده خاطر شده و خود شخصا وارد روند پیگیری جنایات او شد تا از زندانی شدن اش کسب اطمینان کند. نیکی بارنس محکوم به حبس ابد شد و در سال 1998 چند سالی عفو خورد و میزان سال های حبس اش کاهش یافت.
طبق آمار ، بیشتر دیوانگان و منحرفان مرد هستند. با این حال ، زنان خونخوار ی در تاریخ جهان هستند که می توانند از هر دیوانه و منحرفی که تاکنون شنیده اید، وحشتناک تر باشند و جنایت بیشتری مرتکب شده باشند. یكی از آنها "ایلس كوچ" یا "Frau Lampshade" معروف به زن آباژور است كه به همراه SS دیگری در صدر لیست وحشتناک ترین زنان تاریخ جهان قرار دارد.
در جنگ جهانی دوم برای تحقق ایده های هیتلر ، مجریانی لازم بود - افرادی بدون ترحم ، دلسوزی، وجدان و بدون سلامت روان. رژیم نازی با جدیت سیستمی را ایجاد کرد که بتواند چنین زنان و مردانی را تولید کند.نازی ها اردوگاه های کار اجباری زیادی را در قلمرویی که خود اشغال کرده بودند ، ایجاد کردند ، که به اصطلاح "پاکسازی نژادی" اروپا در نظر گرفته شده بود. این واقعیت که زندانیان یا معلول بودند یا افراد مسن و کودکان برای سادیست های SS از اهمیتی برخوردار نبودند. آشویتس ، تربلینکا ، داچائو و بوخنوالد تجسم جهنم روی زمین شد ، جایی که مردم به طور سیستماتیک در اتاق های گاز مسموم می شدند و یا از گرسنگی و تحمل ضربات وحشیانه می مردند.
ایلس کوهلر در درسدن در یک خانواده طبقه کارگر متولد شد. در مدرسه ، او دانش آموز كوشا و كودكی بسیار شاد بود. در جوانی ، به عنوان كتابدار ، عاشق و دوست داشتنی كار می كرد ، بین پسران روستایی از موفقیت زیادی برخوردار بود ، اما همیشه خود را برتر از دیگران می دانست و به طور واضح در شایستگی هایش اغراق می كرد. در سال 1932 ، او به NSDAP پیوست. در سال 1934 ، او با كارل كوچ ملاقات كرد ، كه دو سال بعد با او ازدواج كرد.
چگونه ایلس از یک کتابدار آرام به یک هیولا تبدیل شد که همه بوخنوالد از ترس در وحشت بسر می بردند؟
این بسیار ساده است: هنگامی که خودخواهی او با جاه طلبی های SS کارل کوچ همراه شد ، ظلمات نهفته ایلس آشکار شد.این زن در تاریخ جهان به عنوان یکی از پیچیده ترین جنایتکاران نازی اعلام شد. گزارشگرانی که در جلسه دادگاه در پرونده سادیست خونخوار حضور داشتند ، در مطالبی که او را منحصراً "عوضی بوخنوالد" و "زن آباژور" خوانده بودند ، شرکت کردند.
در سال 1936 ، ایلس داوطلب شد در اردوگاه کار اجباری ساچسنهاوزن ، جایی که کارل در آن خدمت می کرد ، کار کند. در ساچسنهاوس ، کارل در بین اسرا شهرت خود را به عنوان یک سادیست به دست آورد. در آن زمان ، كوچ قدرت زیادی پیدا كرد و با تماشای روزانه نابودی مردم، لذت بیشتری از عذاب زندانیان میگرفت. اما در اردوگاه ، اسرا بیشتر ازایلس می ترسیدند تا از فرمانده.
در سال 1937 ، کارل کوچ به عنوان فرمانده اردوگاه کار اجباری بوخنوالد منصوب شد ، جایی که ایلس به دلیل ظلم خود به زندانیان بدنام شد. زندانیان گفتند که او غالباً در اطراف اردوگاه قدم می زد و هر کس را که با لباس راه راه ملاقات می کرد شلاق می زد. گاهی اوقات ایلس با خود یک سگ گرسنه همراه می برد و سگ را به جان زنان باردار یا زندانی های فرسوده می انداخت ، از وحشتی که زندانیان تجربه می کردند خوشحال می شد. جای تعجب نیست که آنها او را "عوضی بوخنوالد" می نامیدند.
اما شور واقعی این خانم خال کوبی بود. او به مردان زندانی دستور داد كه لباس خود را درآورند و بدن آنها را معاینه كنند. او به کسانی که خالکوبی نداشتند ، علاقه ای نداشت ، اما اگر الگوی عجیب و غریب را بر روی بدن کسی میدید ، چشمانش براق می شد ، زیرا این بدان معنی بود که او با قربانی دیگری روبرو می شود.
بعدها ایلس با نام "Frau Lampshade" لقب گرفت.(خانم آباژور) او برای ایجاد انواع وسایل خانگی از پوست و استخوان مردان به قتل رسیده استفاده کرد ، که بسیار به این کار افتخار می کرد. او پوست و استخوان کولی ها و اسیران جنگی را با خال کوبی روی سینه و پشت پیدا میکرد که برای صنایع دستی مناسب ترین و گسترده ترین قسمت در بدن بود.ایلس مخصوصاً آباژورها را دوست داشت.
یکی از زندانیان ،آلبرت گرنوفسکی یهودی ، که مجبور به کار در آزمایشگاه آسیب شناسی بوخنوالد بود ، پس از جنگ گفت که زندانیانی که توسط ایلس با خال کوبی انتخاب شده بودند ، به دیسپانسر منتقل میشدند. آنها در آنجا با استفاده از تزریقات کشنده کشته می شدند.
تنها یک راه قابل اعتماد برای نجات از است این "عوضی" و تبدیل نشدن به روی آباژور وجود داشت .اسرا باید پوست خود را مثله می کردند یا در یک محفظه گاز باید می مردند. به نظر برخی حرفه خوبی بود. اجساد "با ارزش هنری" به آزمایشگاه آسیب شناسی تحویل داده میشدند ، جایی که با الکل تحت درمان قرار میگرفتند و با دقت پوست کشی میشدند. سپس خشک شده ، روغن کاری و در کیسه های مخصوص بسته بندی میشدند.
در همین حال ، ایلس مهارتهای خود را کامل کرد.او شروع به درست کردن دستکش ، سفره ، و حتی لباس زیر زنانه از پوست انسان کرد.و کارت پستالهایی از پوست اسیران جنگی (حدود 3600 قطعه قطعه) ، کیف پول و همچنین جلد چرمی برای کتابها کرد . بسیاری از دوستان وی ، همسران ارتشیان ، سفارش می دادند و از خرید محصولات از مجموعه ایلس خوشحال بودند.
ظاهراً سرگرمی وحشیانه ایلس کوچ در بین همکارانش در دیگر اردوگاههای کار اجباری ، که در امپراتوری نازی ها مثل قارچ های بعد از باران چند برابر شده اند ، مد شد. برای او باعث خوشحالی بود كه با همسران فرماندهان اردوگاه های دیگر مطابقت داشته باشد و دستورالعمل های مفصلی در مورد چگونگی تبدیل پوست انسان به جلد های عجیب کتاب ، آباژورها ، دستکش یا سفره ها را به آنها بدهد.
با این حال ، فکر نکنید که Frau Lampshade با تمام احساسات بشر بیگانه بود. یک بار ایلس، جوانی بلند قد و خوش تیپ را در میان زندانیان دید. قهرمانی با دو متر قد، ایلس او را دوست داشت و به نگهبانان دستور داد كه به شدت جوان چكی را تغذیه كنند. یک هفته بعد به او لباس تمیز داده شد و به اتاق ایلس آورده شد. ایلس با یک لیوان شامپاین در دستش به سمت او رفت. با این حال ، مرد ناراحت شد: "- من هرگز با تو نخواهم خوابید. تو SS هستی و من کمونیست هستم! لعنت بر تو! "
ایلس سیلی محکمی به او زد و فوراً نگهبان را صدا کرد. مرد جوان مورد اصابت گلوله قرار گرفت و ایلس دستور داد كه قلبی را كه گلوله داخل آن بود بیرون بیاورند وآن را در الكل قرار داد. او این قلب را روی میز کنار تخت خود قرار داد. در شب ، نوری که اغلب در اتاق خوابش می درخشید - ایلس ، در پرتو آباژور "خال کوبی" ، با نگاه کردن به یک قلب قهرمان مرده ، اشعار عاشقانه می سرود ...
به زودی ، توجه مقامات به "كارآیی آدمخواری" خانم كوچ جلب شد. در اواخر سال 1941 ، زوج كوچ به جرم "ظلم بیش از حد و فساد اخلاقی" در دادگاه SS در كاسل حاضر شدند. با این حال ، در آن زمان ، سادیست ها موفق به فرار از مجازات شدند. و تنها در سال 1944 دادگاهی برگزار شد که در آن قادر به فرار از مسئولیت نبودند.
در یک هوای سرد آوریل سال 1945 ، فقط چند روز قبل از آزادسازی اردوگاه توسط نیروهای متفقین ، کارل کوچ در حیاط همان اردوگاه جایی که او هزاران سرنوشت انسانی را بی صدا کرده بود ، تیرباران شد.
گناه ایلس بیوه از همسرش کمتر تشخیص داده شد. بسیاری از زندانیان معتقد بودند كه کارل تحت تأثیر همسرش مرتكب جنایاتی شده است. با این حال ، از نظر SS ، گناه او ناچیز بود. سادیست از زندان آزاد شد. با این وجود ، او به بوخنوالد برنگشت.
ایلس کوچ پس از سقوط "رایش سوم" ، امیدوار بود که در حالی که آنها در اس اس و گشتاپو "ماهی های بزرگ" را می گرفتند ، همه او را فراموش کنند. او تا سال 1947 آزاد بود ولی عاقبت عدالت پیروز شد.
ایلس یک بار در زندان اظهاراتی کرد که در آن اطمینان داد که او فقط "خدمتگزار" رژیم است. او ساختن چیزهایی از پوست و استخوان انسان را تکذیب کرد و ادعا کرد که او توسط دشمنان مخفی رایش محاصره شده است و به او تهمت زده اند.پس از آزادسازی بوخنوالد توسط متفقین ، ایلس موفق به فرار شد و تا سال 1947 آزاد شد. در سال 47 ، توسط مأمورین اطلاعات آمریكا گرفته شد.قبل از محاکمه ، وی بیش از یک سال در سلول انفرادی بود. ایلس به خوبی می دانست که با مجازات اعدام روبرو است ، اما واقعاً نمی خواست در چهل سالگی بمیرد.روش های مختلفی برای جلوگیری از مجازات اعدام وجود داشت که یکی از آنها حاملگی است.ایلس این راه را انتخاب کرد.اما چگونه در یک سلول امنیتی باردار شود ، جایی که حتی یک مگس نیز در آن نفوذ نمی کند؟ در طی ملاقات با دوستان یا نزدیکان ، به او کپسولی با اسپرم داده شد که Frau Ilsa با انگشت وارد واژن کرد.در زمان دادگاه ، او در ماه دوم بارداری بود.
به مدت چند هفته ، بسیاری از زندانیان سابق با چشمان خشمگین به صحن دادگاه آمدند تا حقیقت را درباره گذشته ایلزا کوچ بگویند.
دادستان گفت: این واقعیت که این زن در حال حاضر باردار است ، او را از مجازات معاف نمی کند. "با این وجود ، از اعدام جلوگیری شد.ژنرال آمریکایی امیل کیل حکم را خواند: "ایلس کوچ - حبس ابد".
در سال 1951 ، نقطه عطفی در زندگی ایلس کوچ رخ داد. ژنرال لوسیوس کلی ، کمیسر عالی منطقه اشغال ایالات متحده در آلمان ، جهان را در هر دو طرف اقیانوس اطلس ، هم جمعیت کشورش و هم جمهوری فدرال آلمان ، که در ناحیه ویرانگر رایش سوم شکست خورده پدید آورده ، شوکه کرد. او به ایلس كچ آزادی داد ، اظهار داشت كه تنها "شواهد غیررسمی وجود دارد و هیچ مدرکی مبنی بر مشاركت وی در ساخت صنایع دستی چرم خال کوبی وجود ندارد."
وقتی مجرم آزاد شد ، جهان از اعتقاد به صحت این تصمیم خودداری كرد. ویلیام دنسون ، وکیل واشنگتن ، دادستان دادگاه که ایلس کوچ را به حبس ابد محکوم کرد ، گفت: "این یک اشتباه عظیم در عدالت است. ایلس کوچ یکی از بدنام ترین سادیست ها در بین جنایتکاران نازی بود. محاسبه تعداد افرادی که می خواهند علیه او شهادت دهند محال است ، نه تنها به این دلیل که او همسر فرمانده اردوگاه بود ، بلکه به این دلیل که او یک موجود خداپرست است. "
با این حال ، ایلس کوچ به سزای خود رسید تا از آزادی لذت نبرد ، به محض اینکه از زندان نظامی آمریکا در مونیخ خارج شد ، توسط مقامات آلمانی دستگیر شد و دوباره زندانی شد.
وزارت دادگستری باواریا با جستجوی زندانیان سابق بوخنوالد ، تحقیقات خود را آغاز کرد و مدارک جدیدی را منتشر می کند که باعث می شود جنایتکار جنگی برای بقیه روزهای عمر خود در یک سلول محبوس شود. 240 شاهد در دادگاه شهادت دادند. آنها در مورد ظلم های سادیستی در اردوگاه مرگ نازی ها صحبت کردند.
این بار ، ایلس کوچ توسط آلمانی ها مورد قضاوت قرار گرفت ، به نام نازی ها به اعتقاد وی ، وفادار خدمت "واترلند" شد. او دوباره به حبس ابد محکوم شد. به او محکم گفته شد که این بار دیگر نمی تواند به هیچ امیدی متکی باشد.
اعتراضات بعدی توسط این زن به سرعت رد شد. در پایان ، زندگی کوچ در اول سپتامبر 1967 به پایان رسید. "جادوگر بوخنوالد" بعد از گذراندن بیست سال در زندان، زندگی خود را با حلق آویز کردن خود در سلول به اتمام رساند.
هوش مصنوعی برای تعیین سن اثر انگشت به کار گرفته شد
طاهره مصطفویدر۱۴۰۳/۲/۱۸
شیمیدانان جوان جین لی و پیج هنرز ممکن است راهی برای تعیین سن اثر انگشت باقی مانده بدست آورده باشند
طیف سنج جرمی به تعیین سن اثر انگشت کمک می کند. یک ابزار پزشکی قانونی جدید توسط محققان دانشگاه ایالتی آیووا به ارتباط دقیق تر صحنه جرم با مظنون کمک می کند. این اثر در مجله Analytical Chemistry منتشر شده است.
مطمئناً ، همه ما می دانیم که اثر انگشت های منحصر به فرد ، حلقه ها و قوس های موجود در چاپ می توانند شخص را شناسایی کنند. اما اکنون محققان در حال مطالعه چگونگی ترکیبات طبیعی و محیطی موجود در آنها هستند که می توانند سرنخ هایی در مورد سبک زندگی ، جنسیت و قومیت فرد ارائه دهند.
اما حتی وقتی محققان اطلاعات جدیدی را در اثر انگشت کشف می کنند ، آنها هنوز راهی برای تعیین یک واقعیت اساسی در مورد آن پیدا نکرده اند:
اثر انگشت به جا مانده چند سال دارد؟
این اطلاعاتی است که به طور بالقوه می تواند یک مظنون را به صحنه جنایت مرتبط کند.و این شیمیدانان در دانشگاه ایالتی آیووا شروع به ارائه کرده اند.
محققان پزشکی قانونی از قبل می دانند که با گذشت زمان ، خطوط موجود در اثر انگشت تخریب و پراکنده می شوند. تاکنون این عامل غیرمستقیم برای تعیین سن مورد استفاده قرار گرفته است - با این حال ، بسیار دشوار است كه بگوییم دقیقاً فاصله بین خطوط اثر انگشت در ابتدا ، بدون داشتن اثر انگشت جدید به عنوان نمونه ، در چه حد است.
محققان در تلاش برای آموزش هوش مصنوعی برای تجزیه و تحلیل خودکار اثر انگشت برای تخریب خطوط ، عامل مهم دیگری را پیدا کردند که نشان دهنده پیری اثر انگشت است و آن - ناپدید شدن روغنهای چرب اشباع نشده است.
تحقیقات بیشتر نشان داد که تری آسیل گلیسرول ها با گذشت زمان کاملاً از بین می روند و سایر ترکیبات در نتیجه واکنش های ازون یا اوزونولیز به جای آن تشکیل می شوند.
آزمایش نشان داد که استفاده از طیف سنج جرمی امکان تعیین محتوای تری آسیل گلیسرول ها یا مواد حاصل از واکنش با ازن را فراهم می کند و با دقت بالایی می توان تعیین کرد که دقیقاً اثر انگشت باقی مانده چه سنی دارد.
شیمیدانان همچنین آزمایش کردند که آیا پودر مورد استفاده برای ایجاد اثر انگشت در توانایی طیف سنجی جرمی در تجزیه و تحلیل تخریب اثر انگشت و پیری تأثیر می گذارد. معلوم شد این پودر بر توانایی محققان در جمع آوری داده ها و تعیین پیری اثر انگشت تأثیر نمی گذارد.