نقش علم در کشف جنایت

در

شرلوک هولمز، یک کارآگاه خیالی داستان های سر آرتور کانن دویل در یک قرن اخیر بود. او یکی از پیشگامان استفاده از قوانین علمی برای حل مسایل جنایی بود. یک ذره بین بزرگ در دست می گرفت و تمام صحنه ی جنایت را برای جست و جوی رد پا، شیشه های شکسته، یک تار مو و یا هر چیز دیگر زیر و رو کرده و بعدا یافته های خود را تجزیه و تحلیل می کرد. او با این کار شخص مجرم را شناسایی می کرد.این مقاله به نقش تجزیه و تحلیل های علمی در مراکز تحقیقاتی می پردازد و نشان می دهد که این کار تا چه حد می تواند در حل مسایل جنایی به پلیس کمک کند.

در دنیای امروزه، نقش شرلوک هولمز را کاراگاهان و یا مسولان رسیدگی به یک پرونده ایفا می کنند.

امروزه زمانی که یک جنایت برای مثال یک قتل گزارش می شود، پلیس فورا یک گروه تحقیقات علمی به همراه کاراگاهان به صحنه ی جنایت می فرستد. در صحنه ی جنایت، ماموران رسیدگی به پرونده، بدن مقتول را بررسی می کنند و به دنبال سرنخ هایی از قاتل یا قاتلین احتمالی می گردند. کارآگاهان معمولا از قسمت های مختلف بدن مقتول عکس هایی تهیه می کنند. بعد از آن، جسد مقتول را به پزشکی قانونی می فرستند تا در آن جا زمان و علت دقیق مرگ را مشخص کنند. در همین حین، ماموران رسیدگی به پرونده، از صحنه هایی که در آن جنایت اتفاق افتاده است صد ها عکس تهیه می کنند. سپس محوطه را برای یافتن اثر انگشت بررسی می کنند. پوست بدن انسان به صورت طبیعی دارای چربی است و همواره بروی اشیایی که به آن دست می زند اثر انگشت برجای می گذارد. این اثر انگشت با چشم قابل دیدن نیست.(سیارک)

این اشیا می توانند هرچیزی باشند مانند: لیوان، میز، صندلی، تلفن و یا هر چیز دیگری که لمس شده باشد. کارآگاهان پودر سیاهی بروی این اشیا می پاشند، آن گاه اثر انگشت ها قابل دیدن می شوند. در مرحله ی بعد صحنه ی جنایت را برای یافتن لکه های خون تار مو، تکه های لباس پاره شده یا هر چیز دیگری بررسی می کنند تا شاید یک فرد مرتبط با جنایت را بیابند.به گفته ی مقامات تحقیقات علمی :

 ( هر درگیری از خود اثری به جای می گذارد). این بدان معناست که هرگاه مجرم گرفتار درگیری فیزیکی شده باشد، یا یک چیزی را در صحنه ی جرم به جا می گذارد، یا با خود از صحنه ی جرم یک چیزی می برد و یا هردو حالت با هم اتفاق می افتد.

این می تواند هر شی باشد مانند: موی سر، پوست حیوانات، ماسه، چمن ها یا حتی رشته هایی از نخ قالی یا لباس. البته یافتن این مدارک و شواهد اغلب بسیار مشکل است. پس مانند شرلوک هولمز، کارآگاهان واقعی یک ذره بین در دست گرفته و جز به جز صحنه ی جنایت را بررسی می کنند. حتی امکان دارد که کاراگاهان یک صحنه را قرنطینه کنند تا کوچکترین جزییات دست نخورده باقی بماند و نمونه هایی هرچند جزیی را دوباره و دوباره بررسی کنند. آن ها به دقت هر قطعه هرچند کوچک باشد را جمع آوری کرده و به مرکز تحقیقاتی می فرستند. در آزمایشگاه، افراد متخصص این مدارک را تجزیه و تحلیل می کنند تا مشخص کنند که کجا و چه وقت قتل اتفاق افتاده است.(سیارک)

حتی بعضی اوقات، برخی از مدارک می توانند نشان دهند که علت قتل چه بوده است. این همان انگیزه برای قتل است. در میان تمامی مدارکی که از یک صحنه ی جرم جمع آوری می شود، اثر انگشت ها تنها مدارک قطعی برای اثبات ارتباط یک فرد با قتل صورت گرفته هستند. این بدین علت است که هیچ دو نفری را در جهان نمی توان یافت که اثر انگشت های مشابه به هم داشته باشند. اثر انگشت های جمع آوری شده از صحنه ی جرم به دقت تجزیه و تحلیل می شود. سپس به وسیله کامپیوتر با اثر انگشت جنایت کارهای شناخته شده و یا اثر انگشت شخصی که به آن مضنون هستند، تطبیق داده می شود. صدا ها نیز می توانند مفید باشند. صداهای ضبط شده توسط دوربین های امنیتی، مکالمات ضبط شده در مخابرات یا هر دستگاه الکترونی دیگر که قابل بررسی باشد. صداها را نیز می توان با استفاده از کامپیوتر تجزیه و تحلیل کرد. زیرا تن صدای هر شخص مانند اثر انگشتش منحصر به فرد است. با کامپیوتر می توان تن صدای ضبط شده را با تن صدای مظنون تطبیق دهند. البته یک اشکال به این روش وارد است. آن هم این است که تن صدا با افزایش سن و یا هنگام بیماری عوض می شود. پس همواره نمی توان بروی صداهای ضبط شده ی قدیمی حساب باز کرد. در آزمایشگاه، دانشمندان علوم تحقیقاتی با استفاده از میکروسکوپ الکترونی، نمونه هایی که از صحنه ی جنایت جمع آوری شده را تجزیه و تحلیل می کنند. سپس بر روی این نمونه ها بزرگ نمایی انجام می دهند تا بروی یک صفحه نمایش قابل دیدن باشد. این کار به آن ها کمک می کند که آسان تر نمونه ها را با نمونه ها ی بدست آمده از یک صحنه ی دیگر یا نمونه های جمع آوری شده از شخص مظنون، مقایسه کنند. همچنین آزمایشگاه تحقیقاتی آرشیوی از هزاران ردپا در اندازه ها و طرح های مختلف دارد. ردپا های یافته شده در صحنه ی جرم و ردپا های مظنون،  با این ردپا ها تطبیق داده می شوند. اگر رد پا ها در یک جای نرم مانند گِل ایجاد شده باشند، پژوهشگران می توانند با استفاده از عمق و فاصله ردپا ها قد و وزن مجرم را مشخص کنند.

بعد از اتمام تمامی این تحقیقات، پلیس لیستی از افراد که به آن ها مظنون است تهیه می کند و با شواهد و مدارک به دست آمده مقایسه می کند. بعد از یافتن و دست گیری فرد مجرم؛ وی به دادگاه برده شده و بعد از اجرای حکم سرنوشت مجرم مشخص می شود.ترجمه  itrans.ir

نظرات

در ادامه بخوانید...

5 افسانه در مورد نیکولا تسلا که هیچ ارتباطی با واقعیت ندارد

در
5 افسانه در مورد نیکولا تسلا که هیچ ارتباطی با واقعیت ندارد
بدون شک نیکولا تسلا یکی از بزرگترین مخترعین و یکی از افراد مشهور تاریخ علم است. با این حال ، محاسن او اخیراً چنان اغراق آمیز بوده است که درک درستی از موارد واقعی، دشوار است. بیشتر اسطوره ها درباره تسلا در زمان زندگی او ظاهر شد. علاوه بر این ، خود دانشمند هرگز از این امر جلوگیری نمی کرد ، بلکه برعکس ، عمداً شخص خود را با هاله ای از رمز و راز احاطه کرد.
 

1. جریان متناوب

5 افسانه در مورد نیکولا تسلا که هیچ ارتباطی با واقعیت ندارد
این احتمالاً بزرگترین اسطوره درباره تسلا است که بیشتر افراد به خاطر حقیقت مطلق اشتباه می کنند. اگرچه یک دانشمند صربستانی شخصیت اصلی در بهبود و انتشار AC بود ، اما این نوع برق مدت ها قبل از تولد تسلا اختراع شد. در حقیقت ، مهندس فرانسوی Ippolit Pixie کاشف AC بود. در سال 1832 ، او یک جایگزین دستی ساده را بر اساس اصل القای الکترومغناطیسی فارادی توسعه داد. تا دهه 1870 ، آلترناتیو های اولیه دو فاز در آلمان مورد استفاده قرار گرفتند ، و دانشمند ایتالیایی گالیله فراریس آشکارا در مورد تعدیل AC در سال 1885 صحبت کرد.
 

2. سیم پیچ القایی

5 افسانه در مورد نیکولا تسلا که هیچ ارتباطی با واقعیت ندارد
اسطوره رایج دیگر درباره تسلا ، که بعضی اوقات حتی در کتب درسی فیزیک مدرسه نیز یافت می شود. این دانشمند صربستانی وسیله ای را ایجاد کرد که بخشی از آن براساس اصول القایی است که به افتخار وی نامگذاری شده است ، اما در ابتدا این ایده از او نبود. در حقیقت ، سیم پیچ القایی اختراع تسلا یا حتی هاینریش رومکورف نیست ، بلکه مهندس با استعداد نیکلاس کالان است. سیم پیچ های القایی اولیه اولین نمونه های ترانسفورماتور بودند و در دستگاه های اشعه ایکس ، فرستنده های رادیویی دفع جرقه و سایر دستگاه ها از سال 1880 تا 1920 مورد استفاده قرار گرفتند.
 

3. ترانسفورماتور

5 افسانه در مورد نیکولا تسلا که هیچ ارتباطی با واقعیت ندارد
در سال 1876 ، دانشمند روسی پاول یابلوچکوف ثبت اختراع برای اولین ترانسفورماتور هسته ای جهان را دریافت کرد. اولین ترانسفورماتورهای هسته ای در سال 1884 توسط برادران هاپکینز در انگلستان توسعه یافتند. در این زمان ، تسلا هنوز در مدرسه بود و حتی اولین کار خود را در زمینه تلفن آغاز نکرده بود. این احتمال وجود دارد که در حین کار در بوداپست در دهه 1880 ، دانشمند این تحولات را که بعداً اساس ترانسفورماتور تسلا را تشکیل داد ، متوجه شده و در سال 1896 به ثبت رسانده است.
 

4. رادیو

5 افسانه در مورد نیکولا تسلا که هیچ ارتباطی با واقعیت ندارد
اسطوره رایج دیگر این است که تسلا رادیو را کشف کرد. در حقیقت ، فارغ از مارکونی ، صرب ها در سال 1896 وسیله ای برای ارتباط بی سیم ایجاد کردند که وی در سال 1897 به ثبت رساند. با وجود این ، در نهایت مارکونی جایزه نوبل را دریافت کرد. ایالات متحده بعداً حق ثبت اختراع تسلا را باطل كرد و این منجر به یك دادرسی بزرگ قانونی شد كه تا دهه 1940 ادامه داشت. امروز تسلا مخترع رسمی رادیو در آمریکا به حساب می آید. اما فراموش نکنید که الکساندر پوپوف فیزیکدان با موفقیت یک سال قبل از مارکونی و تسلا ، در سال 1895 ، کار رادیو را نشان داد. اما تمام کارهای آنها از جمله پوپوف بدون کمک بسیاری از دانشمندان دیگر امکان پذیر نبود.
 

5- رادار

5 افسانه در مورد نیکولا تسلا که هیچ ارتباطی با واقعیت ندارد
بسیاری نیز ادعا می کنند که نیکولا تسلا رادار را اختراع کرده است. اما حقیقت آنطور که در نگاه اول به نظر می رسد روشن نیست. یک ایستگاه رادار به خودی خود بدون کار انقلابی فیزیکدان آلمانی هاینریش هرتز وجود نخواهد داشت. وی رفتار الکترومغناطیسی را در اواخر دهه 1880 نشان داد و بدین ترتیب تئوری جیمز ماکسول از دهه 1860 را تأیید کرد. کریستین هالسمایر مخترع آلمانی در اوایل دهه 1900 در آلمان و هلند اصل استفاده از امواج رادیویی برای شناسایی کشتی ها را نشان داد. سر رابرت واتسون وات اولین ایستگاه راداری را در سال 1935 طراحی کرد. او در فرکانس 6 مگاهرتز کار کرد که برد آن کمتر از 13 کیلومتر بود.

نظرات

در ادامه بخوانید...